سيرى در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام
(جلد دوم)

سلسله گفتارهاي حضرت آيت الله ميرسيد محمد يثربى

- ۱۲ -


((رسول ما به آنان گفت : اگر من شما را به آيينى بهتر از دين باطل پدرانتان هدايت كنم باز هم از پدران خود تقليد مى كنيد؟ آنها پاسخ دادند: ما به آنچه كه شما به رسالت آورده ايد اگر بهترين دين هم باشد باز كافريم )).
اين در مقابل برهان كفار است كه مى گويند:
انَّا وجدنا آباءنا على اءُمَّة و انَّا على آثارهم مهتدون (372).
((ما نياكان خود را بر آيينى يافتيم ، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافته ايم )).
ما همان روش پدرانمان را ادامه مى دهيم و پيرو پدرانمان هستيم و مقتضاى احترام به آبا و اجداد نيز پيروى از آنها است . همين طور موارد متعدد ديگرى هم در قرآن هست كه كافران بت مى پرستيدند و مى گفتند:
قالوا وجدنا آباءنا لها عابدين (373).
((چون پدرانمان عبادت كننده بت بوده اند ما هم بت پرستيم )).
و يا در جاى ديگر قرآن به نقل از كفار مى فرمايد:
قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون (374).
((در جواب حضرت ابراهيم عليه السلام گفتند: ما پدران خود را بر پرستش بتها يافتيم )).
چون پدران ما اين طور عمل كرده اند، ما هم آن اعمال را رها نمى كنيم . و گاهى با تعجب از پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى پرسيدند: آيا ما را نهى مى كنيد كه آنچه را پدرانمان عبادت مى كردند، رها كنيم و عبادت نكنيم ؟ گويا پذيرش ‍ اين مطلب براى آنها سخت بود يا اصلا محال به نظر مى رسيد كه روش پدرانشان را رها كنند، اما منطق وحى كه منطق عقل است اين نوع سنت ها و روش ها را كه ناشى از تقليد و تعصب كوركورانه و چشم بستن بر ادراك عقلى است ، نه تنها ممدوح نمى داند و توصيه نمى كنند، بلكه مذموم و ناپسند مى داند.
يكى از بزرگترين و سخت ترين وظايف رهبران الهى و انبياى سلف ، مبارزه با آداب غلط و سنت هاى ناپسند جا افتاده در ميان اقوام و امت هاى پيشين بوده است سخت تر از آن ، جايگزين نمودن سنت هاى پسنديده كه بتوانند به تدريج همان مقبوليت سنت هاى غلط را به دست آورند. به فرمايش اميرالمؤ منين عليه السلام : العادة طبيعة ثانية غالبة (375) عادت حالتى است مثل غرائز طبيعى كه در ميان خصلت هاى انسان به تدريج جا بازمى كند و همان طور كه جدا كردن غرائز و خواهش هاى طبيعى از انسان محال است ، جداسازى انسان از عادت ها و آداب پذيرفته شده ريشه دار هم محال مى نمايد؛ ولى از آن جا كه خداوند متعال برخلاف همه موجودات ، در خلقت انسان بزرگ ترين و ارزشمندترين گوهر آفرينش يعنى عقل را به وديعه نهاده است . در پرتو اين وديعه ارزشمند فرمان به كنترل و مهار غرائز و خواهش هاى طبيعى داده است و از بشر انتظار دارد خود را اسير عادت ها و آداب غلط ننمايد و هرگاه ندا و دعوتى را موافق با عقل و فطرت شنيد، عادت هاى ناپسند را رها كند و فرمان عقل را پذيرا شود؛ همان طور كه در معارضه عقل و غرايز بايد فرمانبردار عقل باشد. به همين ملاحظه اين عذر كه سنن و آداب پدران و آبا طورى ديگر حكم مى كند، پذيرفته نيست .
در آيه شريفه و بولديه حسنا(376)، بعد از امر احسان به والدين بلافاصله مى فرمايد:
و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما(377).
((اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى ، از آنها پيروى مكن )).
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
و لقد كنَّا مع رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقتل آباءنا و اءبناءنا و اخواننا و اءَعمامنا ما يزيدنا ذلك الا اءِيمَانا و تسليما(378).
((ما همراه با رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم دست به شمشير مى برديم و پدر، فرزند، برادر و عموهايمان را مى كشتيم ؛ اما اين قتل و كشتار ارحام و نزديكان نه تنها كمترين اثرى در روحيه ما ايجاد نمى كرد، بلكه باعث تقويت ايمان و ثبات قدم ، در اعتقاداتمان مى شد)).
با اين كه بايد انسان به پدر و برادر، احترام پگذارد، اما وقتى آنها رودرروى حقّ قرار گرفتند، ديگر همه آن آداب و سنن تحت الشعاع قرار مى گيرد.
در سنت دوران جاهليت پدران از جايگاه والايى برخوردار بودند، به صورتى كه خواسته و روش پدر مقدم بر فرمان عقل بود، حال اگر سنت اجتماعى چنين شد كه در آن فرهنگ ، پدر جايگاهى نداشت ، اين جا انسان وظيفه دارد كه به حكم عقل و شرع پدر را حرمت گزارد و شكر نعمت وجود او را به جا آورد.
اهميت احترام به پدر
وقتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم سوال شد كه چگونه انسان مى تواند حقّ پدر را رعايت كند؟ حضرت فرمودند:
اءن تُطيعَهُ ما عاش (379).
((مادامى كه پدرت زنده است ، او را اطاعت كن )).
همان طور كه قبلا اشاره كرديم ؛ انسان مجاز نيست پدر خود را با نامش صدا بزند و يا در راه رفتن بر او پيشى بگيرد و يا هنگامى كه او ايستاده است ، بنشيند و حتى در نگاه كردن هم بايد حرمت او را نگاه دارد.
علاوه بر اين ، روايت هاى ديگرى نيز در اين باره نقل شده است كه به تناسب به برخى از آنها اشاره مى كنيم : در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
انَّ اءَبى نَظَرَ الى رجل و مَعَه اءبنَه يَمشى و الاِبنُ مُتَّكى على ذِرَاع الاب قال فما كَلَّمَه اءَبى عليه السلام مَقتا له حتى فارَقَ الدُّنيا(380).
((روزى پدرم امام سجاد عليه السلام پدر و پسرى را در حال حركت ديدند كه پسر سرش را به كتف پدر تكيه داده بود. تا زمانى كه پدرم ، زنده بود، به خاطر خشمى كه از اين عمل بى ادبانه او پيدا كردند، با اين پسر سخن نگفتند)).
در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
من نظر الى والديه نظر ماقِت و هما ظالمان له لم تُقبَل له صلاة (381).
((اگر كسى به پدر و مادرش با خشم نگاه كند، خدا نماز او را نخواهد پذيرفت ؛ اگرچه پدر و مادر در حقّ وى ظلم هم كرده باشند)).
با اين كه پدر و مادر ظالمند، اما فرزند حقّ نگاه خشمناك به آنها ندارد. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اذا كان يوم القيامةِ كُشِفَ غِطَاء مِن اءَغطِيَةِ الجَنَّةِ فوَجَد رِيحَها مَن كانت له رُوح مِن مَسيرَة خَمسَمِائَة عام الا صِنف واحد قُلتُ مَن هُم قال العاقُّ لوالديه (382).
((در روز قيامت خداوند پرده اى از پرده هاى بهشت را كنار مى زند و وقتى اين پرده كنار رفت ، همه افرادى كه در صحنه محشر حاضرند، عطر بهشت را از مسير پانصدسال راه استشمام مى كنند؛ مگر يك وظيفه ، كه از استشمام اين عطر محروم مى ماند. سوال شد آن عده چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: كسانى كه حرمت پدر و مادر را رعايت نكرده اند و با والدين قطع رابطه كرده اند)).
در حديث قدسى (383) نقل شده است كه خداوند متعال مى فرمايد:
بعزَّتى و جَلالى و ارتفاعِ مكانى ، لو اءَنَّ العاقَّ لوالديه يَعمل باعمال الانبياء جميعا لم اقبلها منه (384).
((قسم به عزت ، جلال و جايگاه وحدانيتم اگر كسى احترام پدر و مادر را نگه ندارد، عاق والدين مى شود؛ اگرچه همه اعمال انبياى گذشته در پرونده او ثبت شده باشد؛ يعنى همه خيرات و حسنات را از آدم ابوالبشر تا خاتم پيامبران صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم انجام داده باشد اعمالش را نخواهم پذيرفت )).
اين حديث اغراق و گزافه نيست ؛ اگر انسان بتواند همه اين كارهاى خير را بكند، اما خباثت ذاتى او باعث مى شود كه نتواند دل مادر را كه مظهر راءفت و رحمت است به دست آورد، لايق رحمت و راءفت خدا نيست ؛ چرا كه خداوند با كيفيت و روح اعمال و نيات انسان ها كار دارد، نه با كميت آنها. عملى نزد پروردگار مطلوب و محبوب است كه نشاءت گرفته از يك روح لطيف انسانى باشد. كسى كه كار خير انجام مى دهد، اما نمى تواند دل والدين را به دست آورد، داراى روح لطيف انسانى نيست . روايت ديگرى هست كه مى فرمايد:
انَّ اوّل ما كتب اللَّه فى اللّوح المحفوظ انِّى اءَنا لله لا اله الا اءَنا(385).
((اولين چيزى كه در لوح محفوظ الهى ثبت شده ، شهادت به توحيد است )).
بعد از شهادت به توحيد اين مطلب ثبت شده است :
مَن رَضِى عنه والداهُ فاءنا منه راض ، و مَن سَخِط عليه والداهُ فاءنا عليه ساخط(386).
((كسى كه پدر و مادرش از او راضى باشند، من از او راضى هستم و كسى كه پدر و مادرش بر او خشمگين و غضبناك باشند، من بر او خشم مى گيرم )).
در مجموع اين روايت ها تاءكيد فراوانى به حرمت پدر و مادر و همچنين رعايت نيازها و خواسته هاى آنها شده است ؛ تا حدى كه اگر پدر و مادر از نظر مالى در مضيقه قرار بگيرند و احتياج به كمك و يارى داشته باشند، واجب النفقه فرزند مى شوند؛ و اين فتواى همه فقها است كه انسان بايد هزينه پدر و مادرى را كه توان تامين زندگى خود را ندارند، تقبل كند.
آثار احترام به والدين و پيامدهاى بى احترامى
روايتى را كه مرحوم شيخ طبرسى صاحب تفسير مجمع البيان در ذيل آيه 99 سوره مباركه يوسف نقل كرده است كه به آن اشاره مى كنيم . آيه شريفه چنين است :
فلمّا دخلوا على يوسف آوَى اليه اءَبويه و قال ادخُلوا مصر ان شاء اللَّه آمنين (387).
((هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت : همگى داخل مصر شويد كه ان شاء اللَّه در امن و اَمان خواهيد بود)).
بعد از ماجراى امارت يوسف ، داستان ورود يعقوب و خانواده او به مصر معروف است . در ذيل آيه شريفه كه وقتى يوسف به امارت رسيد پدر و مادرش به مصر آمدند در آيه لفظ پدر و مادر آمده ، ولى به احتمال زياد و با عنايت به آنچه در روايت ها ذكر شده است ، مراد از مادر در اين جا خاله او است ، چون مادرش از دنيا رفته بود يوسف آنها را در بغل گرفت و ايشان را با تكريم و احترام وارد شهر كرد. در اين باره ابن ابى عمير از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت فرمودند:
لمَّا اءَقبَلَ يعقوب عليه السلام الى مصر خَرَجَ يوسف عليه السلام لِيَستَقبلَه ، فلمَّا رَآهُ يوسف هُم باءن يترجَّلُ ليعقوب ، ثم نَظَرَ الى ما هو فيه من المُلكِ فلَم يَفعل ، فلمَّا سلَّم على يعقوب نَزل عليه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا يوسف انّ اللَّه تبارك و تعالى يقول لك : ما مَنَعك اءن تَنزِلَ الى عبدى الصالح ؟ ما اءنت فيه ؟ اءبسُط يدك ، فبسَطها فخرَج مِن بين اءَصابِعه نور، فقال : ما هذا يا جبرئيل ؟ فقال : هذا اءَنَّه لا يَخرُج من صُلبك نبىّ اءبدا عقوبة لك بما صَنعتَ بِيعقوبَ اذ لم تَنزِل اليه (388).
((وقتى كه يعقوب به شهر مصر رسيد، يوسف براى استقبال او از دروازه شهر خارج شد وقتى كه چشم يوسف به پدر افتاد، تصميم گرفت به احترام پدر از مركب پياده شود، منتها توجه به اين نكته كه او سلطان و حاكم است و اين مقدار خضوع شايسته مقام سلطنت او نيست ، او را از انجام وظيفه بازداشت . همان لحظه كه نسبت به پدر احترام كرد و سلام كرد جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت : خداوند مى فرمايد: جايگاهى كه تو به دست آوردى ، باعث شد كه تو اين بنده صالح خدا پدرت يعقوب را تكريم نكنى ، اكنون دستت را باز كن ! دستش را گشود از ميان انگشتان او نورى خارج شد! سؤ ال كرد اين چه اتفاقى بود؟ جبرئيل عليه السلام گفت : سزاى قصور و بى احترامى تو به پدر اين بود كه تقدير و سرنوشت تو عوض شد و بعد از اين ديگر از فرزندان تو پيغمبرى ظهور نخواهد كرد و سعادت دوام نبوت ، از تو گرفته شد)).
دلالت اين روايت بر نكته مورد بحث ما بسيار واضح و روشن است . كم احترامى ، حتى از روى تقصير و قصور و از روى كوتاهى و غفلت ، اثر وضعى خود را دارد.
آثار وضعيه عبارت از عكس العمل طبيعى اعمالى است كه انسان مرتكب مى شود و خواه ناخواه آن اثر بر آن عمل مترتب مى شود؛ چه انسان به آن عمل توجه داشته باشد، چه از روى غفلت آن را انجام دهد. مثل انسانى كه از مكان مرتفعى به طرف پايين پرتاب مى شود. حالا يا متعمدا خود را به زير اندازد يا از روى غفلت به پايين بيفتد، نتيجه آن يكى است . آثار وضعيه اعمال بر مبناى تعمد نيست و در اين جا هم با اين كه يوسف ، شايد تقصيرى ندارد و تصور مى كند پياده شدن از اسب براى رعايت حشمت و حرمت جايگاه سلطنت لازم نيست ، در عين حال اثر وضعى كم احترامى به پدر اين شد كه تقدير و سرنوشتى را كه خدا براى او رقم زده بود كه از نسل او رسولانى مبعوث شدند، تغيير كرد.
بنابراين ، يكى از آثار بديهى و روشن بى احترامى به والدين كه از روايت ها استفاه مى شود تغيير مقدرات و سرنوشت انسان است . مرحوم صاحب مستدرك الوسايل از كتاب قطب راوندى روايتى نقل مى كند كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
مَن اءَحبَّ اءن يكون اءَطول النَّاس عُمرا فليبَرَّ والديه (389).
((اگر كسى ميل دارد كه در دنيا عمر طولانى داشته باشد، نسبت به پدر و مادرش نيكوكار باشد)).
در اين روايت براى پدر و مادر هيچ قيدى ذكر نشده است كه مؤ من باشند، مسلمان باشند، نيكوكار باشند، صالح باشند يا فاجر.
مرحوم شيخ طوسى در ((امالى )) روايتى را درباره منتصر عباسى فرزند متوكل نقل مى كند كه :
انّ المنتصر سَمِعَ اءَبَاه يَشتِمُ فاطمة عليهاالسلام ، فساءلَ رجلا من النَّاس عن ذلك ، فقال له : قد وَجَبَ عليه القتل ، الا اءَنَّهُ مَن قتَل اءَباه لم يَطُل له عمر، قال : ما اُبالى اذا اءطعتُ اللَّه بقتله اءن لا يطول لى عمر؛ فقتَلَه و عاش بعدَه سبعةَ اءشهُر(390).
((منتصر شنيد كه پدرش به فاطمه زهرا عليهاالسلام دشنام مى دهد از كسى - بنابر برخى نقل ها از امام هادى عليه السلام - پرسيد كه تكليف من چيست ؟ پاسخ شنيد كه قتل او واجب است ولى هر كس پدرش را بكشد عمرش ‍ كوتاه خواهد شد. منتصر گفت : اگر با كشتن او فرمان الهى را اطاعت كنم باكى از كوتاهى عمر ندارم . پس پدرش را كشت و هفت ماه بيشتر زنده نماند)).
در روايتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه حضرت فرمودند:
مَن يَضمَن لى برَّ الوالدين و صِلَةَ الرَّحِم اءَضمَن له كثرةَ المال و زيادةَ العُمُر و المحبَّةَ فى العشيرةِ(391).
((كسى كه تضمين كند نيكوكارى و خدمت به پدر و مادر و صله رحم را انجام دهد، من براى او چند چيز را تضمين مى كنم : يكى مال ، ثروت و مكنت زياد؛ دوم عمر طولانى و سوم محبوبيت در ميان اقوام و خويشان )).
در روايت ديگرى شخصى از اصحاب به نام عبدالرحمان بن سمره چنين نقل مى كند:
كنّا عند رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فقال راءَيتُ البارحةَ عجائبَ فقُلنا يا رسول اللَّه و مَا راءَيتَ حدِّثنَا به فِداك اءَنفسُنَا و اءَهلونَا و اءَولادُنَا فقال راءَيتُ رجلا من اءُمَّتى قد اءَتاه ملك الموت ليقبض روحَهُ فجاءَهُ برُّهُ بوالديه فمَنَعَهُ منه (392).
((روزى خدمت حضرت بوديم كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: ديشب من عجايبى ديدم . عرض ‍ كرديم : يا رسول اللَّه ! جان و مال و فرزندانمان فداى شما؛ چه چيزى ديديد؟ فرمودند: ديدم كه ملك الموت براى قبض ‍ روح يكى از مسلمان ها آمده بود، نيكوكارى به پدر و مادر، از راه رسيد و مانع قبض روح ملك الموت شد)).
رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايند كه احسان به والدين به صورت مجسم و در قالب يك موجود، مانع قبض روح آن شخص شد و ملك الموت را از قبض روح او بازداشت . اين مباحث بيانگر آثار وضعى دنيوى احسان به والدين است كه عبارت بود از: طول عمر، فراوانى مال و ثروت و محبوبيت در ميان عشيره و فاميل .
رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايند:
بَرّوا آباءَكم يَبَرَّكم اءَبناءُكم (393).
((اگر كسى به پدر و مادر خود نيكى كند، فرزندانش در آينده به او نيكى خواهند كرد)).
آثار اخروى احترام به والدين
آنچه گفته شد آثار دنيوى احسان به پدر و مادر بود، اما آثار اخروى اين احسان بسيار زياد است . روايت هايى درباره حقوق مادر و پدر وجود داشت كه به بعضى از آنها اشاره شد؛ مانند اين روايت كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
مَن اءَصبَح مَرضيّا لابويه اءَصبَحَ له بابان مفتوحَانِ الى الجَنَّةِ و ان كان واحد منهما فباب واحد(394).
((اگر انسانى شب را در حالى به صبح آورد كه پدر و مادرش از او راضى باشند، خداوند دو در از درهاى بهشت را به روى او مى گشايد و اگر يكى از آنها از او راضى باشند يكى از درهاى بهشت به رويش گشوده مى شود)).
در روايت ديگرى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند:
انَّ العبدَ لَيُرفَعُ له درجة فى الجَنَّةِ لا يَعرِفُها من اءَعمالِه فيقول ربِّ اءَنِّى لى هذه فيقول باستغفار والديكَ لكَ من بعدِكَ(395).
((وقتى بنده اى به بهشت مى رود، او را درجاتى مى دهند كه وى هر چه در اعمال خود مى انديشد عمل قابل توجهى كه او را در آن جايگاه قرار بدهد، نمى بيند، سوال مى كند خدايا! اين مقام و مرتبه از كجا براى من فراهم شده است ؟ جواب مى شنود با طلب مغفرت والدين تو)).
در مقابل ، جسارت به والدين ، عاق والدين را به دنبال دارد و همه اعمال و رفتار خوب را حبط و نابود مى كند.
چون سخن در بيان حقوق والدين است ، در مورد دعايى از ادعيه بسيار ارزشمند امام سجاد عليه السلام در صحيفه سجاديه كمى شرح مى دهيم . امام سجاد عليه السلام در شرايط و زمانى قرار داشتند كه بيان معارف دين و احكام الهى به صورت صريح ميسر نبود، بنابراين غير از بعضى كلمات قصار و يا رساله حقوقى كه در مقام تبيين آن هستيم ، بسيارى از فرمايش هاى امام سجاد عليه السلام در قالب دعا، ابتهال و تضرع در صحيفه سجاديه نقل شده كه يكى از ارزشمندترين ذخاير و گنجينه هاى گرانبهاى مسلمانان ، به خصوص شيعيان است . در صدر دعاى بيست و چهارم صحيفه اين عبارت آمده است : و كان من دعائه عليه السلام لابويه عليه السلام يكى از ادعيه حضرت ، دعايى است كه امام عليه السلام براى پدر و مادر بزرگوارشان بيان فرموده اند و از آن جا كه اين دعا داراى ظرايف و نكته هاى قابل توجه و ارزشمند تربيتى و آموزشى است ، به بخش هايى از آن اشاره مى كنيم .
در اين دعا سخن امام عليه السلام با اين عبارت متعارف حضرتشان در ساير دعاها آغاز مى شود:
اللَّهم صل على محمَّد عبدك و رسولك ، واهل بيته الطاهرين ، واخصصهم بافضل صلواتك و رحمتك و بركاتك و سلامك (396).
((بار خدايا! بر محمَّد صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم بنده و فرستاده خود و بر خاندان پاكش رحمت فرست و آنان را به بهترين رحمت ها، نيكى ها و درودهاى خود امتياز ده )).
بعد مى فرمايند:
واخصص اللَّهم والدى بالكرامَة لديك ، والصلاة منك ، يا ارحم الراحمين (397).
((بار خدايا! پدر و مادرم را با گرامى داشتن نزد خود و احسان و نيكى از جانب خويش برترى بخش ، اى بخشنده ترين بخشندگان )).
عبارت هاى بعدى حضرت جنبه تعليمى و آموزشى دارد كه حاوى نكات آموزنده اى براى همه مسلمانها به ويژه شيعيان است تا بياموزند نسبت به پدر و مادر چگونه رفتار كنند. مى فرمايند:
اللَّهم صل على محمَّد و آله ، و اءَلهمنى علم ما يجب لهما على الهاما، واجمَع لى علم ذلك كُلّهِ تمَاما، ثم استعملنى بما تلهمنى منه ، و وفِّقنى للنفوذِ فيما تبصرنى من علمه حتى لا يفوتنى استعمال شى ء علمتنيه و لا تثقل اءَركانى عن الحفوف فيما اءَلهَمتَنيه (398).
((بار خدايا! بر محمَّد و آل او درود فرست ، و دانستن آنچه در باره ايشان بر من واجب است را به من الهام فرما و آموختن همه آن واجبات را بى كم وكاست برايم فراهم آور، سپس مرا به آنچه كه به من الهام مى نمايى وادار، و براى انجام آنچه به دانستن آن بينايم مى سازى توفيقم ده ، تا به جا آوردن چيزى از آنچه مرا به آن دانا گردانيده اى از من فوت نشود، و اندامم از خدمت در آنچه به من الهام نموده اى سنگين نشود)).
سپس حضرت بعد از تكرار صلوات و سلام بر محمَّد و آل محمَّد مى فرمايند:
اللَّهم اجعلنى اءَهابُهُما هيبةَ السلطان العَسُوف ، واءَبَرُّهما برَّ الاُمِّ الرءوف ، و اجعل طاعتى لوالدى و برّى بهما اءَقَرَّ لعينى مِن رَقدَةِ الوَسنَان ، و اءَثلَجَ لِصدرى مِن شربَةِ الظَّمآن حتى اءُوثِر على هواى هواهُمَا، و اءُقَدِّمَ على رضاى رضاهُما واستَكثَرَ برَّهُما بى و ان قَلَّ، واستَقِلَّ برِّى بهما و ان كَثُرَ(399).
((خداوندا! مرا چنان قرار ده تا از پدر و مادرم بترسم ، مانند ترسيدن از پادشاهى ستمكار و با آنان خوشرفتارى كنم ، مانند خوشرفتارى مادرى مهربان . فرمانبردارى و خوشرفتارى با آنان را در نظرم از خواب براى خواب آلوده ، خوش تر؛ و از نوشيدن آب براى تشنه ، گواراتر گردان تا آرزوى آنان را بر آرزوى خود برگزينم و خوشنودى ايشان بر خوشنودى خويش مقدم دارم و نيكوييشان را درباره خودم ، هر چند اندك باشد، بسيار شمارم و نيكويى خويش را درباره ايشان ، هر چند بسيار باشد، اندك شمارم )).
انسان در مقابل قدرت و اقتدار حاكم ، خوف دارد و سعى مى كند كارى كه خلاف نظر وى يا موجب تكدر خاطر او است ، انجام ندهد. امام سجاد عليه السلام مى فرمايند: خدايا! چگونه انسان از يك حاكم وحشت دارد و تصور هيبت او لرزه بر اندام او مى اندازد، چنان كن كه من براى نگه داشتن حرمت پدر و مادرم چنين حالى داشته باشم و از طرف ديگر، چگونه يك فرزند نزد مادر مهربان عزت دارد و محبوب مادر است ، والدين من را نزد من اين گونه عزيز بدار.
خدايا! اطاعت پدر و مادر را براى من شيرين تر از بستر انسانى قرار ده كه كم خوابيده است ؛ زيرا براى انسانى كه كم خوابيده ، چيزى شيرين تر و محبوب تر از يك بستر راحت نيست . بنابراين ، امام عليه السلام از خداوند مى خواهد اطاعت والدين را بدين سان قرار دهد؛ مثل بستر براى آدم كم خوابيده ، كه نياز به خواب دارد؛ يعنى خدايا! چنان كن كه براى خدمت گزارى به والدين ؛ و اطاعت آنها در خود، احساس نياز كنم .
خدايا! اطاعت والدين را براى من گوارا قرار بده چنان كه آب خنك را براى يك انسان عطشان محبوب و گوارا قرار مى دهى ؛ تا اطاعت و خواسته آنها را بر خواهش هاى نفس خود مقدم بدارم . خدايا! چنان كن كه كارهاى خوب و خدمات آنها در چشم من زياد جلوه كند؛ اگرچه آن كارها كم و كوچك باشد و خدمات و نيكى هاى زياد و طولانى مدت من در نظرم ناچيز جلوه كند.
نكات مهمى كه در كلام حضرت آمده چند چيز است :
اولا، فرزندان نمى توانند به عذر اين كه نمى توانيم چگونه با پدر و مادر معاشرت كنيم ، مرتكب خطا شوند. امام سجاد عليه السلام در قالب دعا مى فرمايند كه فرزند بايد به وظايف خود نسبت به پدر و مادر علم پيدا كند.
ثانيا، فرزند بايد از خدا بخواهد كه به او قدرت بدهد تا به آموخته هايش دقيق و صحيح عمل كند؛ يعنى بتواند خود را در مسير خدمت و اطاعت والدين قرار دهد؛ آن هم نه از روى كراهت و سختى و زحمت . يعنى طورى در خدمت گزارى به والدين بكوشد و رغبت نشان دهد كه گويى تشنه كامى آب گواراى خنكى را يافته است ، يا انسان كم خوابيده و خسته و نزارى ، بستر راحتى يافته است .
جالب اين است كه اين تقاضاى امام عليه السلام با همه موازين اخلاقى تطابق دارد. اگر در مكتب هاى اخلاقى مختلف مطالعه كنيم مى بينيم در برخى موارد يك توصيه اخلاقى مى شود كه با بعضى از توصيه هاى ديگر همگونى ، همخوانى و هماهنگى كامل ندارد، بلكه در تناقض و تنافر است ، در همه موازين اخلاقى دين مبين اسلام به خصوص در ادعيه امام سجاد عليه السلام كه دريايى از معارف اخلاقى در آن نهفته است ، هماهنگى و همخوانى عجيبى ديده مى شود؛ در روايتى از رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم نقل شده است كه مى فرمايند:
انّ المؤ من يَرى ذنوبه كانَّهُ قاعد تحتَ جَبل يَخاف اءن يَقعَ عليه ، و انّ الفاجر يرى ذنوبه كذُباب مرَّ على اءنفه (400).
((اگر انسان مؤ من گناه كند، سنگينى اين گناه را بر دوش خود مانند سنگينى كوه احساس مى كند. همه تلاش انسانى كه بار سنگينى روى دوش او مى باشد، اين است كه به صورتى خود را از اين سنگينى خلاص كند و نجات دهد. مؤ من گناه را بزرگ مى بيند، بنابراين تلاش مى كند خود را از گناه منزه بدارد. فاجر و گنهكار، گناه خود را مانند حركت مگسى مى بيند كه بر بينى او نشسته است و او با حركت دادن دست آن مگس را از روى بينى خود بلند كرده ، خود را آسوده مى سازد؛ - يعنى احيانا رنجش مختصرى در روح آنها ايجاد مى شود و بس -)).
بنابراين ، از فرمايش امام عليه السلام استفاده مى كنيم كه انسان ، خير خود را در حقّ ديگران كم و خدمات ديگران را نسبت به خود بزرگ ببيند؛ اگرچه كوچك باشد.
حضرت در ادامه مى فرمايند:
اللَّهم خَفِّض لهما صوتى ، و اءَطِب لهما كَلامى ، و اءَلِن لهما عَريكَتى ، و اءَعطف عليهما قَلبى ، و صَيِّرنى بهما رفيقا، و عليهما شَفيقا(401).
((پروردگارا! صدايم را در برابرشان آهسته و سخنم را خوشايند و خويم را نرم نما و دلم را بر آنان مهربان كن و مرا با ايشان سازگار و بر آنان رحيم گردان )).
شايد بيان خداوند متعال در سوره مباركه لقمان كه مى فرمايد: واغضض من صوتك (402) ناظر به همين معنا باشد كه انسان هنگام گفتگو با كسانى كه احترام آنها واجب است ، صداى خود را به درشتى بلند نكند؛ به خصوص ‍ درباره پدر و مادر كه از مقام ويژه اى برخوردارند. بعد حضرت مى فرمايند:
اللَّهم اشكر لهما تربيتى واءَثبَهُما على تَكرِمَتى ، واحفظ لهما ما حفظاهُ منِّى فى صِغَرى (403).
((پروردگارا! آنان را به پرورش من جزا ده ، و در گرامى داشتنم پاداش ده ، و آنچه در كودكى از من محافظت نموده اند، براى آنها نگاه دار)).
خدايا! مرا موفق بدار كه شكرگزار رحمت هاى آنها در دوران تربيت خود باشم و همان طور كه آنها در بزرگ كردن من زحمت كشيدند، مرا موفق كن كه بتوانم خدمت كنم و بر خدمت ها و زحمت هاى آنها ثواب و اجر مقرر بفرما. سپس ‍ حضرت مى فرمايند:
اللَّهم و ما مَسَّهُما منِّى مَن اءَذى ، اءَو خَلَصَ اليهما عنِّى من مكروه ، اءَو ضاع قِبَلى لهما مِن حقّ فاجعَلهُ حِطَّة لذنوبهما، و عُلُوّا فى دَرَجَاتِهما، و زيادة فى حَسَنَاتِهِما، يا مبدِّلَ السَّيئات باءَضعافِها من الحسنات (404).
((خدايا! آزارى كه از من به ايشان رسيده ، يا رفتار ناپسندى كه از من نسبت به آنان رخ داده ، يا حقى كه از آنها نزد من تباه گشته را سبب ريختن گناهان و بلندى درجات و مقام ها و فزونى حسنات و نيكى هايشان قرار ده ، اى كسى كه بدى ها را تبديل به صدبرابر خوبى مى كنى !)).
به طور طبيعى ، پدر و مادر براى بزرگ كردن و رشد فرزند، آزار، اذيت ، ناملايمات و مشقاتى را بايد تحمل كنند. حضرت در اين بخش از دعا، از خداوند مى خواهد در مقابل اين آزار و اذيت ها و مشقت ها و ناملايماتى كه آنها متحمل شده اند، اين زحمت ها و آزار و ايذا را كفاره گناهان آنها قرار دهد؛ يعنى آنچه كه از گناه و خطا در پرونده اعمال آنها هست ، با اين زحمت ها و مشقت ها از بين برود.
در برخى از آيات كريمه قرآن اشاره شده است كه اگر انسانى دچار خطا و گناه شده است توبه كند، خطاهاى او تبديل به حسنات مى شود.
اين جا نكته اى قابل بحث است كه مفسران هم درباره آن نظرهاى مختلفى ارائه كرده اند كه منظور از تبديل به سيئه به حسنه چيست ؟ هم امام سجاد عليه السلام ذات اقدس الهى را با اين وصف ياد مى كنند و مى فرمايند:
يا مبدِّل السَّيِّئات باءَضعافها من الحسنات (405).
((اى كسى كه قادرى همه گناهان را به حسنات تبديل كنى ؛ آن هم به چند برابر)).
به اقوال مختلفى كه در ذيل آيه كريمه يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات (406) طرح شده خيلى متعرض نمى شويم ، ولى شايد بتوان تعبير و تاويل زيبايى از اين آيه ارائه كرد و آن اين كه در مقام عدالت ، هر فعلى براى خود محاسبه و جزايى دارد. به طور طبيعى نتيجه كار زشت ، عقاب است و جزاى كار نيك و حسنه به طور عادى و طبيعى ، ثواب است ، اما اگر كسى در موضع راءفت قرار داشته باشد و آن كسى كه در مقابل او افعالى را انجام داده ، به خاطر بعضى از افعالش محبوب انسان شود، زشتى هاى اعمال او را نمى بيند، بلكه آنچه را او انجام داده است ، زيبا مى بيند.
درباره خداوند هم اين مساله صادق است . از آن جا كه خداوند توبه پذير است ، اعمال و خطاهاى انسان را با حسنه مى بخشايد.
در ذيل اين آيه و همچنين در بيان كلام امام سجاد عليه السلام مى توانيم بگوييم كه خداوند متعال در مقابل افعال خير و كارهاى نيك و حسنات انسان تائب ، طورى به پرونده او نگاه خواهد كرد كه گويى هيچ نقطه سياهى در پرونده او نيست و آنچه هست خير و حسنه است ؛ آنچه هست زيبايى ، نيكى و خوبى است . بنابراين امام عليه السلام مى فرمايند:
يا مبدل السيئات باضعافها من الحسنات (407).
((اى كسى كه قادرى همه گناهان را به حسنات تبديل كنى ؛ آن هم به چند برابر)).
كلام امام سجاد عليه السلام ناظر به اين نكته است كه خدايا! به پاس مشقت ها و تحمل مرارت ها و سختى هايى كه والدين من براى رشد و بزرگ كردن فرزند تحمل شده اند، خطاها و جرايم آنها را ببخشاى و افعال آنها را به عنوان كار نيك در پرونده آنها ثبت كن .
بعد امام عليه السلام مى فرمايند:
اللَّهم و ما تعدَّيَا علَىَّ فيه مِن قَول ، اءَو اءَسرَفا على فيه مِن فعل ، اءَو ضيَّعَاهُ لى من حقّ، اءَو قصَّرَا بى عنه مِن واجب فَقَد وَهبتُهُ لهما، وَجَدتُ به عليهما و رَغِبتُ اليك فى وَضعِ تَبِعَتِهِ عنهما، فانِّى لا اءَتَّهِمُهُما على نفسى ، و لا اءَستَبطِئُهُما فى برِّى ، و لا اءَكرَهُ ما تولَّيَاهُ مِن اءَمرِى يا ربِّ(408).
((پروردگارا! آنچه پدر و مادر در گفتار با من تعدى نموده اند، يا در كردار با من بى جا رفتار كرده اند، يا حقّ مرا تباه ساخته اند، يا از آنچه درباره من كوتاهى كرده اند، من آن را به آنان بخشيدم ، و آن را وسيله احسان برايشان گردانيدم ، و از تو خواهانم كه وبال و گرفتارى آن را از ايشان بردارى ؛ زيرا من درباره خود به ايشان گمان بد نمى برم ؛ و آنان را در مهربانى به خويش سهل انگار نمى دانم ؛ و از آنچه درباره ام نموده اند، دلگير نيستم ، اى پروردگارم )).
در اين بخش از سخنان امام عليه السلام ، آموزش هاى قابل توجه ديگرى نهفته است .
همان طور كه والدين بر فرزند حقوقى دارند، فرزند هم بر والدين حقوقى دارد؛ اما اگر آنها در اداى فرايض و حقوق واجب خود نسبت به فرزند؛ چه در گفتار، رفتار يا تربيت كوتاهى كرده باشند، يا از مرز عدالت در گفتار و رفتار قول و فعل خارج شده باشند، حضرت درباره آنها چنين مى فرمايند: خدايا! من همه آن حقوق را بر آنها بخشيدم و تو هم اين كوتاهى را بر آنها ببخشاى .
نكته دقيقى در ذيل كلام امام عليه السلام كه قابل تاءمل است . حضرت به محضر پروردگار مى گويند:
فهُمِا اءَوجَبُ حقّا علىَّ، و اءَقدَمُ احسانا الىَّ، و اءَعظَمُ منه لدىَّ من اءَن اءُقاصَّهُما بِعَدل ، اءَو اءُجازِيَهُما على مِثل ، اءَينَ اذا يا الهى ، طُولُ شُغلِهِما بِتَربيتى و اءَين شدَّةَ تَعَبِهِما فى حراستى و اءَين اءِقتَارُهُما على اءَنفُسِهِما للتَّوسعةِ علىَّ(409).
((خدايا! آنها آنقدر بر من حقّ دارند و به من احسان كرده اند و بر من منت دارند كه به خود اجازه نمى دهم كوتاهى هاى آنها را با عدالت قصاص و جبران كنم ؛ يا مانند آنچه نموده اند رفتار كنم ، اى خداى من ! اگر من اين گونه عمل كنم نتيجه تربيت و پرورش من چه مى شود؟! نتيجه سختى و رنجشان در پاس داشتنم چه مى شود؟! و نتيجه اين كه براى گشايش ‍ و آسايش من ، تنگى و گرفتارى را بر خود هموار كرده اند چه مى شود؟!)).
گاه انسان در موضع عدل است و عدل اقتضا مى كند كه هر كوتاهى ؛ هر چند كوچك و ناچيز جزا داده شود، اما درباره كوتاهى پدر و مادر، فرزند نبايد به خود اجازه دهد به عدالت با آنها رفتار كند. اين جا، محل جود و سماحت است ؛ جاى بخشش و احسان است . بنابراين امام عليه السلام تذكر مى دهند كه اگرچه پدر و مادر در تربيت انسان قصور كرده اند، اما فرزند بايد بر آنها ببخشايد و اگر آنها در قيد حياتند، هرگز بر آنها خرده مى گيرد و موجب رنجش آنها را فراهم نكند و اگر از دنيا رفته اند، آنها را بخشيده و از خدا براى ايشان طلب مغفرت كند؛ چرا كه پدر و مادر، همواره خود را در مضيقه قرار دادند و بر خود ننگ گرفتند تا موجبات ، آسايش و رفاه فرزند را فراهم كنند.
حضرت در ادامه دعا مى فرمايند:
هيهَات ما يَستَوفِيَان منِّى حقَّهُمَا، و لا اءُدرِك ما يَجِبَ علىَّ لهُما، و لا اءَنا بقَاض وظيفةَ خدمَتِهِمَا، فصلِّ على محمَّد و آله ، و اءَعِنِّى يا خيرَ مَن استُعِينَ بِهِ، و وَفِّقنِى يا اءَهدَى مَن رُغِبَ اليه ، و لا تَجعَلنِى فى اءَهل العُقوق للبلاء و الاُمَّهات يوم تُجزِى كُلّ نفس بما كَسَبَت و هم لا يُظلَمُونَ(410).
((خدايا! آنها هرگز نمى توانند حقوق خود را از من به درستى بگيرند و من نمى توانم آن حقوق آنها را دريابم ، و شرط خدمت گزارى آنان را به جا آورم . پس به محمَّد و آل او درود فرست و مرا كمك كن كه تو بهترين كسى هستى كه بايد از او استعانت جست . خدايا! تو هدايتگرترين موجودى هستى كه انسان براى هدايت دست به دامان او مى شود، خدايا! مرا هدايت كن تا از كسانى نباشم كه عاق والدين شده اند؛ آن هم در روزى كه هر كس به آنچه كرده جزا داده مى شود و به كسى ظلم نمى شود)).
امام عليه السلام در عبارت بعد مى فرمايند:
اللَّهم صل على محمَّد و آله و ذرِّيَّتِهِ، واخصُص اءَبَوَىَّ باءَفضَل ما خَصَصتَ به آباء عبادك المؤ منين و اءُمَّهاتِهم ، يا ارحم الراحمين (411).
((خدايا! بر محمَّد و آل او و خاندان او درود فرست و بهترين و شايسته ترين تحيات و خيراتى كه براى پدران و مادران بندگان خاصت قرار داده اى نصيب والدين من هم بفرما، اى بخشنده ترين بخشندگان )).
بعد امام عليه السلام يك نكته آموزشى ديگر را متذكر شده ، مى فرمايند:
اللَّهم لا تُنسِنى ذكرَهُما فى اءَدبَار صَلَواتى ، و فى اءِنى مِن آناءِ لَيلى ، و فى كُلّ ساعة مِن ساعات نَهارى اللَّهم صل على محمَّد و آله ، واغفرلى بدعائى لهما، واغفر لهما ببرِّهِما بى مغفرة حَتما، وارضَ عنهما بشَفَاعَتى لهما رِضى عَزما، و بلِّغهُما بالكَرَامَةِ مواطن السَّلامَةِ(412).
((خدايا! چنان كن كه من در پايان هر نماز، در دل شب ، در هر ساعتى از ساعت هاى روز و شب پدر و مادرم را فراموش ‍ نكنم . خدايا! مرا موفق كن كه به حرمت احسان و نيكى پدر و مادر، آنها را ياد كنم و براى آنها طلب مغفرت كنم . خدايا! به خاطر دعاى من نسبت به والدين ، مرا بيامرز و به خاطر نيكى هاى آنها نسبت به من ، آنها را مشمول آمرزشت قرار بده ؛ خدايا! من اگر آبرويى در پيشگاه تو دارم براى والدينم شفيع درگاهت مى شوم ؛ تو از آنها راضى باش ، خدايا! جايگاه آنها را جايگاه سلام كه بهشت تو است ، قرار بده ؛ آنها را مشمول كرامت و بزرگوارى خود قرار بده )).
آنگاه امام عليه السلام به پيشگاه الهى عرضه مى دارند:
اللَّهم و ان سَبَقَت مغفرتك لهما فشَفِّعهُما فِىَّ، و ان سَبَقَت مغفرتك لى فشفِّعنِى فيهما حتَّى نَجتَمِع براءفت ك فى دارِ كَرامَتِك و محلِّ مغفرتك و رحمتك ، انَّكَ ذو الفضل العظيم ، والمنِّ القديم ، و انت ارحم الراحمين (413).
((خدايا! اگر قبل از اين كه مرا بيامرزى ، آنها را آمرزيده اى ، آنها را شفيع من قرار بده و اگر مرا قبل از ايشان بخشيده اى ، مرا شفيع آنها قرار بده و شفاعت مرا درباره آنها بپذير تا در بهشت تو، در دار كرامت تو و در محل غفران و نزول رحمت و بركاتت باز من و والدينم با هم جمع شويم )).