جوانان و روابط

ابوالقاسم مقيمى حاجى

- ۷ -


آثار ارتباط و پيامدهاى آن

در بخش هاى پيشين درباره ى دلايلِ طرفداران روابط دختر و پسر و پاسخ به آن از نظر دين اسلام سخن گفتيم و با برخى از آثار و تبعات آن آشنا شديم. در اين بخش به برخى ديگر از آثار دنيوى و اخروى آن اشاره مى كنيم و مسائلى را كه به گونه اى با بحث ما در ارتباط است، ذكر مى كنيم.
سوال : روابط نامشروع چه تأثيرى در روحيّه و ايمان و اعتقادات جوانان دارد؟[1]
جواب : اگر انسان به غرايز و شهوات، به عنوان تنها هدف زندگى نگاه كند، ديگر نمى توان راه مخصوصى را براى او پيشنهاد كرد و از چشم چرانى و خودارضايى گرفته تا هم جنس بازى و هرگونه انحراف ديگر در نظر او جايز و پسنديده است; هر چند در ستيز با كرامت انسانى باشد و منجر به نابودى جامعه ى بشرى گردد. آن چه امروزه جوامع غربى، شاهد پيامدهاى منفى آن است معلول اصل لذّت جويى و حكومت غرايز و روابط مختلط و آزاد است.
امروزه بعد از اجراى فراگير نظرات امثال «فرويد و راسل» در جوامع غربى و غرب زده، شاهديم كه روز به روز بر آمار بيمارهاى روانى و خودكشى اضافه مى شود و آنان كه عمرى را در راه لذّت جويى، سپرى كرده اند، در نهايت به بن بست و پوچى رسيده و هويّت انسانى خويش را از دست داده اند.
در بخش دوم درباره ى آثارى نظير از دست دادن آرامش روانى و افزايش التهاب ها و معضلاتى كه دامن گير اجتماع مى شود، سخن گفتيم و اكنون تأثيرات آن را در روح و روان و ايمان انسان از نگاه احاديث معصومين(عليهم السلام) پى مى گيريم:
در معارف دينى، زمانى كه خواهش هاى نفسانى از دايره ى شرافت انسانى خارج و هدف زندگى واقع گردد، مورد نكوهش واقع شده، به عنوان عاملى كه مخرّب دنيا و آخرت انسان است، معرّفى شده است. همه ى انسان ها موظّفند براى پاسدارى از حريم عفاف و پاكى، كمال دقّت را بنمايند.
با نگاهى به داستان حضرت يوسف، در مى يابيم كه ايشان نيز در عين برخوردارى از مقام والاى معنوى، در مقابل وسوسه اى شيطانى و دعوت به شهوت، به خدا پناه برد و از او مدد جست.


[1]. از پرسش هاى رسيده به مركز.

آثار و پيامدهاى پيروى از شهوات

1. آثار دنيايى
حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد:
قرين الشهوة مريض النفس، معلول العقل[1]; كسى كه با شهوت همراه است، جان و عقلش مريض و بيمار است.
و در حديث ديگرى مى فرمايد:
«و كم مِنْ شهوة قد اورثت حزناً طويلا»[2]; چه بسيار شهوت (و لذّات زود گذرى) كه حزن و اندوهى طولانى بر جاى مى گذارد.
روزنامه ها و مجلاّت خانوادگى، مملو از حكايت هايى است كه افراد در پى يك نگاه شهوت آلود و يا براى رسيدن به هوى و هوس، عقلشان مغلوب شهوت شده، دست به كارهايى زدند كه يك عمر بايد تاوان آن را بپردازند و جداى از عذاب اخروى، در دنيا جز بدنامى و تباهى و بدبختى چيز ديگرى نصيبشان نشده است. در حديثى آمده است:
كسى كه به سوى شهوات گام بر دارد و پيشى جويد، آفات و بلايا نيز همان گونه به سوى او مى آيد.[3]
گناهانى كه آشكارا انجام مى پزيرد، تخلّفى شديد است و سبب تعجيل در نزول بلاها و نقمات مى شود.[4]
2. آثار معنوى و اخروى
امام على(عليه السلام) مى فرمايد:
هيچ چيزى همانند غلبه ى شهوت، تقوا را نابود نمى سازد[5] و نيز فرمودند: شهوت و حكمت الهى در يك قلب جمع نمى شوند.[6]
در اين باره روايات بسيارى موجود است كه هر كدام اثرى از آثار منفى گناهان و پيروى از شهوت را ياد آورى مى كند و انسان را از عواقبِ سوء آن آگاه مى سازد و آن چه در همه ى روابط و دوستى هاى نامشروع پيدا مى شود، نگاه شهوت آلود و غلبه ى شهوت و هيجان هاى نامشروع است و اگر اين روابط از حدّ دوستى هاى معمولى خارج شده، به روابط نامشروع زناشويى منجر شود، جداى از عواقب بسيار زيانبار فردى و اجتماعى، عذاب دردناك اخروى را نيز به دنبال دارد كه در قرآن كريم به آن تصريح شده است.[7]
و در حديثى از پيامبر، آلوده شدن به گناه زنا را همانند كشتن پيامبر(صلى الله عليه وآله)و نابود كردن خانه ى كعبه و از بزرگ ترين گناهان بنى آدم ذكر مى كند.[8]
در حديثى ديگر، آثار شوم دنيايى آن را از بين رفتن آبرو، تعجيل در نابودى و فنا و قطع رزق، و در آخرت، حسابرسى دقيق و سخت و گرفتار شدن به قهر الهى و خلود در آتش جهنّم مى شمارد.[9]
زشتى و قباحت اين پديده ى شوم به حدّى است كه امروزه همه ى انديشمندان عالم به آن اعتراف نموده و از آثار هولناك اجتماعى آن نگرانند.


[1]. محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة 10/378.
[2]. همان، 10/381.
[3]. همان، 10/375.
[4]. همان، 3/451.
[5]. همان، 10/ 386.
[6]. همان، 10/390.
[7]. سوره ى اسراء، آيه ى 32 و نور آيه ى 33.
[8]. ميزان الحكمة 4/238.
[9]. همان، 4/340.

آثار منفى روابط از جهت اجتماعى

سوال : تأثيرهاى منفى روابط از جهت اجتماعى چيست؟
جواب : پروردگار، دختر و پسر را براى ازدواج خلق كرده و جامعه اين نقش را از آنان پذيرفته است. ليكن بايد توجه داشت كه عجله كردن در اين راه و بى توجّهى به واقعيّت هاى اجتماعى، مى تواند لطمه هاى جبران ناپذيرى به تشكيل خانواده و خوش بختى آينده بزند و از آن جا كه نوجوانان و جوانان از لحاظ شرايط روانى و عاطفى در برهه اى حسّاس از زندگى خويش به سر مى برند كه ميل به دگرخواهى و احساس نياز به جنس مخالف شديد است و تمام فكر و آرزوهاى جوانان را در بر گرفته و تنها هدفشان دست يابى و وصال به طرف مقابل است، چه بسا از آثار و تبعات اعمال خود غافل گشته، به گونه اى رفتار مى كنند كه با جامعه ى پيرامون آن ها هماهنگ نبوده، براى هميشه بايد تاوان كارهايشان را بپردازند. «ويل دورانت» تصريح مى كند:
جوان كه پس از سال ها ناز پروردگى، از خانواده به اجتماع قدم مى نهد، خود را آزاد مى يابد و جام لذت آزادى را تا جرعه ى آخر سر مى كشد، ... عاشقِ برترين چيزها و مبالغه ها و نامحدوديّت هاست ... زندگى او در زمان حال است و افسوس گذشته را نمى خورد و از آينده نمى ترسد و با خوش دلى و سبك روحى، از تپه اى بالا مى رود كه قلّه، طرف ديگر آن را از چشم او پنهان داشته است.[1]
در اين باره «ريموند بيچ» مى گويد:
يكى از ويژگى هاى جوانان اين است كه هر وقت هر چه دلشان مى خواهد مى كنند، بدون آن كه نگران نتايج كار خود باشند; اما قوانين اخلاقى انعطاف ناپذيرند. قراردادهاى اجتماعى بر اساس تمييز خوب از بد ايجاد شده اند، نه از روى هوس و دل خواه. و به همين دليل، زمان هم قادر نيست آن ها را تغيير دهد; رعايت اين قرار دادها موفّقيّت و خوش بختى افراد را تضمين مى كند.
كسانى كه به هوادارى از تمايلات آنى خود، از اين راه، منحرف مى شوند، بعدها ـ هنگامى كه ديگر خيلى دير است ـ، پى مى برند كه از منبعِ خوش بختى خود برداشت بيهوده اى كرده اند و هرگاه به سياهه ى اعمال خويش رسيدگى كامل كنند، متوجّه مى شوند كه زندگى آن ها هرگز نيازمندى هاى عميق قلبشان را برنياورده است; در حالى كه دسته ى ديگر كه همواره پايه ى زندگى را محكم مى كنند، نه تنها از شادى هاى قلبى لذّت سرشارى مى برند; بلكه از دوران جوانى كه مقدّمه ى زندگى حقيقى است، نشاط و حظّ وافرى مى گيرند.[2]
چه دوستى هايى كه در آغاز از روى صداقت و پاكى و برخاسته از نياز به محبّت شروع شده، اما به سبب تحريك پذيرى بسيار و غلبه ى غرايز، جز بدنامى، ارمغانى به بار نمى آورد. به عنوان مثال، دخترى كه در شهرى كوچك، نامه اى از پسرى دريافت كرده بود، در حالى كه منحصراً يك نامه به پسر داده بود، به علّت بروز اختلاف خانوادگى، پسر نامه ى وى را در پانصد نسخه تكثير و در سطح شهر پخش مى كند. دختر بعد از آن واقعه، در وضعيّتى قرار مى گيرد كه حتى از خانه نيز نمى تواند خارج شود.[3]
چه بسيار دخترانى كه تنها به خاطر معشوقه بودن و به پاس آن كه دلى دلداده ى او شده است و به احترام وعده هاى دروغينِ ازدواج، پا در اين ميدان نهاده و مهر پسر را به حريم دل خويش راه داده است; اما بعد از آن كه لطافت روح و عفّت و پاكى او خدشه دار شد و از زمره ى دختران خويشتن دار، خارج گرديد، پسر، دل در گروِ ديگرى نهاده و او را در عرصه ى بدنامى، با دنيايى از غم و اندوه و ناكامى رها نموده و به دنبال طعمه ى پاك و زلال ديگرى است تا قسم ها و وعده هاى دروغين او را باور كند و به قطرات خونى كه از قلب كاغذى او جارى است، ايمان آورد. چنين جوانى به هنگام ازدواج، به هر دخترى برسد، با شك و ترديد به او مى نگرد و انتخاب همسر برايش مشكل مى شود. و با اين كه ده ها گل را بوييده است، به دنبال غنچه ى تازه شكفته اى است كه لطيف و پاك باشد. به ويژه در جامعه اى كه بافت سنّتى دارد و در عمقِ وجود افرادش وجدان و اخلاق حاكم است، بيش تر افراد، حتى كسانى كه اهل رعايت ضوابط اخلاقى نيستند، دخترانى را كه سابقه ى روابط و دوستى دارند، فاقد عفّت و وجاهتِ لازم دانسته، آنان را براى ارضاى شهوات و چشم چرانى خويش شايسته تر مى دانند; تا شريك زندگى و محرم اسرار; در نتيجه دخترانى كه با اين عنوان معرفى شوند، بد نام شده، دچار آسيب هاى روانى و اجتماعى مى گردند و آينده ى آن ها به خطر مى افتد.
جوانى در گفت و گويى درباره ى چگونگى روابط دختر و پسر، على رغم اصرار بر رفع محدوديّت هاى موجود در جامعه و خانواده مى گويد:
من هيچ وقت امكان نداشت با دخترى كه دوست هستم ازدواج كنم ... و ازدواج طبق معمول و باهمراهى خانواده پسنديده است ... شما اگر معناى ازدواج را بدانيد، آن وقت حسّاسيّت مردهاى ايرانى را مى فهميد. اگر دخترى با چند پسر دوست بوده باشد، حاضر نيستم با او ازدواج كنم.[4]
«ويل دورانت» به صراحت مى گويد:
زنان بى شرم، جز در لحظاتى زودگذر، براى مردان جذّاب نيستند ... مردان جوان به دنبال چشمانِ پر از حيا مى باشند و بدون آنكه بدانند، حس مى كنند كه اين خوددارىِ ظريفانه (حيا و عفاف) از يك لطف و رقّت عالى خبر مى دهد.[5]
دختران جوان بايد بدانند، آن كه هر روز در پى دلدارى است و عاشقِ هزار معشوق است، همچون صيّادى است كه با دانه هاى رنگارنگ خود، در پى شكار صيد است; نه عاشق دلداده. عاشق، خانه ى دلش را تنها، مهمان سراى يك دوست مى كند. دل بستن به دل هر جايى، غوطهور شدن در مردابى بيش نيست.
نكته ى ديگر آن كه: پايه و اساس عشق و محبّت، تعهّد عميق به يك ديگر است و در جايى كه محرّك هاى جنسى فزونى يابد، هوس، جانشين عشق شده، تنوّع طلبى به جاى تعهّد و وفادارى مى نشيند كه در اين باره، در بخش هاى گذشته بحث شده است.


[1]. لذات فلسفه، ص 459.
[2]. ما و فرزندان ما، ص 83. ر.ك: همت سهراب پور، جوانان در طوفان غرايز، ص 25.
[3]. سيد على اصغر احمدى، تحليلى تربيتى بر روابط ...، ص 7.
[4]. ايران جوان، ش 135، ص 36.
[5]. لذات فلسفه، 129.

آيا مى توان در حرمت روابط دوستانه تشكيك نمود؟

سوال : آقاى دكتر سروش در حرمت شرعى ابراز دوستى ميان دختر و پسر نامحرم تشكيك كرده مى گويد:
در فرهنگ گذشته ى ما، ابراز دوستى بين زن و مرد و دختر و پسر، به هر شكلش تحريم شده بود كه همه اش معلوم نيست جنبه ى شرعى داشته باشد; بلكه جوانب عرفى و اجتماعى و ايرانى هم دارد. مسئله ى حلّيت و حرمت، مال مقام اختيار است. در جبر كه مسائل اختيارى نيست; نه حلال دارد نه حرام. من نفهميدم، عشق حرام يعنى چه؟ اصلا عاشقى، ترك اختيار است.[1]
جواب : گفتيم كه صرف ارتباط و صحبت كردن و برخورد زن و مرد با هم در زندگى روزمرّه بدون اشكال است; اما دوستى ها و روابط عاشقانه اى كه آقاى دكتر در اين سخنرانى به آن پرداخته است و بر ترويج آن تأكيد مىورزد، به هيچ وجه قابل توجيه نيست و جداى از مشكلات و معضلاتى كه گفته شد، امنيّت و سلامت نسل جوان را به خطر مى اندازد. اين نوع دوستى ها و روابط در فرهنگ و فقه اسلامى نيز مورد تأييد قرار نگرفته، تشكيك ايشان در حرمت اين گونه روابط، مستند فقهى ندارد. در بخش دوم، مسئله ى عشق و عاشقى را مطرح نموديم و چنين نتيجه گيرى مى شد كه ارتباطِ آزاد، با پاسدارى از حريم عشق، منافات دارد و هوس و شهوت را جايگزين آن مى نمايد.
اما در مورد مسئله ى غير اختيارى بودن عشق و حلال بودن آن، بايد بگوييم كه اگر بپذيريم، پيدايشِ عشق و سلطه ى آن بر جان و روان آدمى، غير اختيارى و خارج از اراده ى انسان است، اما به خوبى روشن است كه مقدّمات پيدايش آن، كه از نگاه و ارتباط به وجود مى آيد، اختيارى است.
هم چنين در صورت پيدايش عشق، دنبال آثار و تبعات آن رفتن و تماس و نامه نگارى هاى بعدى و ايجاد و حفظ ارتباط با نامحرم، همه تحت اراده و اختيار آدمى است.
از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرموده اند:
من عشق فكتم و عف فمات، مات شهيداً; كسى كه عاشق شود، پس آن را پنهان كرده و عفت پيشه كند و در اين حالت بميرد، شهيد از دنيا رفته است.[2]
بر اين اساس، رابطه ى دوستانه و عاشقانه، با غير همسر قانونى، در فرهنگ قرآن كريم مردود است; براى روشن شدن ريشه هاى اين تفكّر به مطالب ذيل توجه فرماييد.
مرحوم «طبرسى» در تفسير مجمع البيان مى گويد:
در دوران جاهليّت، رسم بر اين بود كه زنان، علاوه بر شوهر خود با يك مرد ديگر رابطه ى عاشقانه برقرار مى كردند كه در مسائل زناشويى در اختيار شوهرشان بودند اما لمس و بوسه را از عاشق و دلداده ى خويش دريغ نداشتند.[3]
«برتر اندراسل» مى گويد:
چيز غريبى است كه نه كليسا و نه افكار جديد اجتماعى، هيچ كدام معاشقه هاى جنسى را به شرطى كه از حد كوتاه معيّن پيش تر نروند، سرزنش نمى كند. اين كه گناه از چه حدّى به بعد شروع مى شود; امرى است كه صاحب نظران در آن اختلاف دارند. يكى از بزرگان و مقدّسين كاتوليك ارتدكس را عقيده بر اين است كه يك پيرو مسيح، بدين شرط كه نيّت شيطانى نداشته باشد، حتّى مى تواند برجستگى هاى سينه ى يك خواهر مقدس را نيز نوازش نمايد.[4]
اين است مكتبِ حيات بخش غربى كه كعبه ى آمال برخى از انديشمندان ما شده است!
استاد شهيد «مطهرى» مى فرمايد:
پس از آن كه قرن ها عليه شهوت پرستى، به عنوان امرى منافى اخلاق و عامل بر هم زدن آرامشِ روحى و مخلّ به نظم اجتماعى و به عنوان نوعى انحراف و بيمارى توصيه و تبليغ شده بود، يكباره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگيرى از شهوت و پايبند بودن به عفّت و تقوا و تحمّل قيود و حدود اخلاقى و اجتماعى، عامل بر هم زدن آرامش و مخلّ به نظم اجتماعى و از همه بالاتر، امرى ضدّ اخلاق و تهذيب نفس معرفى شد ... بديهى است كه اين چنين فرضيه ى به ظاهر شيرين و دل پذيرى، به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقى و اجتماعى، طرفداران زيادى - خصوصاً در ميان جوانان مجرّد - پيدا مى كند. اما در كشور خودمان، مى بينيم چه كسانى از آن طرفدارى مى كنند و چه از اين بهتر كه خود را در اختيار دل، و دل را در اختيار هوس قرار دهيم و در عين حال، عمل ما اخلاقى و انسانى شمرده شود.[5]


[1]. مجله ى صبح، 16/4/1374.
[2]. كنزالعمال، ج 3، ص 373، شماره ى 7000.
[3]. طبرسى، مجمع البيان، ج 8، ص 155.
[4]. پروفسور رابرت اگنر، برگزيده ى افكار راسل، ترجمه ى عبدالرحيم گواهى، ص 123.
[5]. مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى، ص 65 و 66.

ارتباط زن و مرد نامحرم در مكان خلوت و غير خلوت

سوال : «مراجع دينى ما معتقدند كه ارتباط دو جنس مخالف و با هم بودن آن ها در مكان خلوت، كه احتمال گناه مى رود، حرام است; بنابراين به نظر مى رسد، اين ارتباط در جاى غير خلوت، مباح و بدون اشكال شرعى باشد.»[1]
جواب : در اين جا دو مسئله با هم خلط شده است: يكى صِرف با هم بودن و دوّم، ارتباط و دوستى. مسئله ى ذكر شده، درباره ى با هم بودن در يك مكان است; در متون دينى ما، بيان شده كه اگر زن و مرد نامحرمى در جاى خلوتى باشند كه نفر سومى نباشد و احتمال گناه برود، صرف با هم بودنشان در آن مكان، حرام است[2] زيرا حديثى داريم كه شيطان گفته: نفر سومشان من هستم و آن ها را وسوسه كرده، به گناه مى اندازم. در اين صورت مفهوم عبارت «با هم بودن در مكان خلوت حرام است»، اين خواهد بود كه اگر مكان، خلوت نبوده، يا عمومى باشد و يا به صورتى باشد كه شخص سومى بتواند وارد شود، صرف با هم بودن و قرار گرفتن در يك مكان حرام نيست; اما اين ربطى با مسئله ى ارتباط و دوستى ندارد. اين مسئله ى دينى نمى رساند كه ارتباط در جاى غير خلوت مباح است.
در ضمن، نظر اسلام درباره ى دختر و پسر و دوستى آن ها روشن است و واقعاً اگر شخصى، به دور از هوى و هوس و جاذبه هاى كاذب، به دنبال حكم شرعى و الهى باشد، مى فهمد كه اسلام، اين گونه روابط را نمى پسندد.


[1]. مجله ايران جوان، ش 135، ص 36.
[2]. براى اطلاع بر نظرات مراجع عظام رجوع شود به بخش پنجم.

ازدواج دائم و موقت در اسلام

سوال : مطلب ديگر، بيان مسئله اى درباره ى چگونگى ازدواج و ارتباط است كه چنين ذكر شده:
مى گويد بايد عقد كنيد بعد يك درجه پايين مى آيد و مى گويد صيغه كنيد. بعد مى گويد مى توانيد فارسى بگوييد. بعد مى گويد با اشاره و نهايتاً، در قضيه ى ارتباط فى مابين، به رضايت بسنده مى شود و اگر كسى نتواند اسلام را خوب ترويج كند، اسلام را بد انتقال مى دهد و خود به خود جامعه آن را طرد مى كند.[1]
جواب : ازدواج در اسلام به دو صورت ممكن است: عقد دائم و عقد موقّت.
ازدواج دائم و موقّت، در ماهيّت باهم فرقى ندارند و در هر دو، تعهّد رسمى و خواندن عقد خاص، لازم است.
پيمانى كه زن و مرد با هم مى بندند يا براى همه ى عمر است و يا براى مدّت معيّنى، كه هر كدام داراى شرايط خاصّ خود است. پس اين طور نيست كه اسلام اوّل عقد دائم را گفته، بعد پايين آمده و گفته است صيغه و ... بلكه از ابتدا، ازدواج به دو صورت جايز بوده است و طرفين مطابق با شرايط و نيازى كه دارند، پيمان زناشويى را منعقد مى نمايند.
در ادامه مطلب آمده است:
بعد مى گويند عربى بودن صيغه لازم نيست. فارسى كافى است و بعد به اشاره و ارتباط ختم مى شود.
در هر گونه عقد (دائم يا موقّت) شرايط خاصّى لازم است كه يكى از آن شرايط، عربى بودن است. در حقوق اسلامى، اين بحث مطرح است كه آيا صيغه ى عقد بايد عربى باشد يا خواندن آن به فارسى كافى است؟
فقها بر مبناى دلايلِ موجود در متون روايى، احتياط نموده و به خاطر اهمّيّت ازدواج و لوازمى كه دارد، چنين عقيده دارند كه:
اگر عقد، فارسى خوانده شد، احتياطاً صيغه ى عربى آن نيز بايد خوانده شود; خواه عقد دايم باشد يا موقّت.
اما مسئله ى اشاره و رضايت، در فقه اسلامى و رساله هاى عمليّه موجود نيست. مشهور فقهاى شيعه، خواندن صيغه ى عقد را لازم مى دانند و هيچ فقيهى اين روابط نامشروع را جايز ندانسته است و اين جملات، ناشى از عدم اطلاع كافى از فقه اسلامى است كه اگر گوينده ى محترم اين كلام، سرى به كتاب هاى دينى بزند، اثرى از آن چه گفته است نمى يابد!


[1]. مجله ى ايران جوان، ش 135، ص 34.

تأثير چشم چرانى بر ايمان و اعتقادات

سوال : تأثير چشم چرانى بر ايمان و اعتقادات و دورى از خدا چگونه است؟ و چگونه مى توانيم چشم خود را از نگاه به حرام باز داريم؟
جواب : چشم، دريچه ى دل و انديشه ى انسان است، اگر چگونه نگريستن را ياد بگيريم و چگونه ديدن را تجربه كنيم، چشمِ ما چشمه ى اميد و ايمان مى شود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تكامل خواهد شد; و اگر آن را رها كنيم تا به هر چه هوى و هوس دستور داده است، نگاه كند، جز آه و حسرت و تباهى نصيب ما نمى شود. به هرچه «ديدنى» است كه نبايد نگريست. مگر فاصله ى «نگاه» تا «گناه» چه قدر است؟
اگر چشم در اختيار خرد و قلب سليم باشد، به هر چه و هر چيز نگاه نمى كند و اگر عقل و دل را در اختيار چشم قرار دهيم، «هر آن چه ديده بيند دل كند ياد.»
از آن جا كه گام اول در روابط، نگاه هاى آلوده است و گام گذاران در اين وادى، چه بسا گرفتار عادت مذموم دائمى خواهند شد، بنابراين چشم چرانى را از ديدگاه روان شناسى و معارف دينى بررسى مى كنيم.
روان شناسان، چشم چرانى را نوعى بيمارى روانى مى شمارند. بينايى يكى از مهم ترين اعضا براى تحريكات جنسى است. اگر فرد تنها از نظر - بازى براى ارضاى كشش جنسى استفاده كند، دچار نوعى انحراف شده است. معمولا شخصِ نظرباز با مشاهده و نگاه، ارضا نمى شود و به همين دليل دست به استمنا مى زند. افراد نظرباز، كنج كاوى شديدى نسبت به ديدن اندام برهنه ى جنس مخالف دارند و اين امر، گاهى باعث برخوردهايى بين آنان و مردم مى شود. آنان گاهى ساعت ها پشت پنجره ها يا روى بالكن ها يا كنار كوچه و خيابان به نظاره گرى مى پردازند تا شايد به كام دل برسند.[1] اين امر به ويژه در مردان، بيش تر به چشم مى خورد; زيرا مردان بالغ به محرّك هاى بينايىِ شهوانى حساسيّت بيش ترى دارند. اين نقطه ضعفِ مرد، در زندگى روز مرّه اش همواره به چشم مى خورد و به صورت هاى گوناگون از جمله تهيّه ى عكس و مجلاّت مبتذل مورد بهره بردارى قرار مى گيرد.
زنان به محرّك هاى لمسى، حسّاسيّت بيش ترى دارند. اين تفاوت از همان اوايل، تحت تأثير اندروژن ها شكل مى گيرد.
اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى آيد، زاييده ى حسّاسيّت مردان نسبت به محرّك هاى بينايىِ شهوانى است. چون بُرد حسِّ بينايى زياد است، مردان به صورتى گسترده تر تحت تأثير محرّك هاى شهوانى قرار مى گيرند و از اين نظر فعّال ترند[2]. اسلام چون از مفاسد چشم چرانى، اين بيمارى روانى و تأثير آن بر سلامت روان و ايمانِ انسان، اطلاع داشته، به كلّى آن را ممنوع كرده است; از طرفى چون مردان در اين باره حسّاس ترند، به زنان دستور حجاب و پوشش كامل داده است. چه بسيارند جوانانى كه در اثر نگاه هاى آلوده، از راه عفّت خارج شده، در وادى فساد سقوط مى كنند. وقتى چشم ديد، دل مى خواهد. مگر چقدر مى توان مقاومت نمود و بالاخره عنان نفس از دست مى رود و دنبال دل خواه روانه مى شود.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند; اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند از آن چه انجام مى دهند آگاه تر است. و به زنان با ايمان بگو: چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويشتن را حفظ كنند.[3]
در اين آيه به صراحت بيان شده است كه براى طهارت دل و ايمان، بايد نگاه را تحت اختيار درآورد.
در تفسير اين آيه احاديث بسيارى وارد شده كه در يكى از آن ها درباره ى علّت حرمتِ نگاه به نامحرم آمده است:
حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهييج و تحريك شهوانى است كه در نگاه نهفته است. اين تحريك سبب فساد و ورود در محرمات است[4]
در حديث ديگرى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است:
هر كس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر كند، خداوند در روز قيامت آن را از آتش پر مى نمايد; مگر توبه كند و از اين راه (نادرست) باز گردد.[5]
و هم چنين حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد:
هر كس چشم خويش را آزاد گذارد، هميشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دايمى گرفتار مى شود.[6]
از آيه و احاديث فوق استفاده مى شود كه چشم چرانى تأثيرات مخرّبى بر روح و ايمان انسان مى گذارد; از جمله:
1. طهارت و پاكيزگى روح را از بين مى برد;
2. سبب خشم الهى و عذاب اخروى است;
3. در اين دنيا نيز با شعلهور شدن آتش شهوت، انسان را در فساد و تباهى غوطه ور مى سازد[7];
4. آرامش روحى ـ روانى را نابود ساخته، انسان را گرفتار اضطراب و تشويش مى نمايد[8]; زيرا هر چه ديدنى است دست يافتنى نبوده، نگاه به آن، جز آه و حسرت حاصلى ندارد.
در نتيجه اگر مى خواهيم با طهارت و سلامت، زندگى كنيم و دل و انديشه ى خود را از حرام باز داريم، بايد حريم نگاه را پاس داشته، براى آن محدوده اى قائل شويم و چشم را از محرّمات و صحنه هاى گناه فرو بنديم.
اگر چشمِ جوانى به نامحرم بيفتد، بايد حرمت خداى ناظرِ آگاه را نگه داشته، از اين لذّت زود گذر چشم فرو بندد.
چشم پوشى از محرّمات الهى ممكن نيست; مگر آن كه بيننده با چشم دل، عظمت و جلال الهى را مشاهده نمايد.
از حضرت على(عليه السلام) سؤال شد:
سوال : چگونه مى توان چشم از حرام فرو بست؟
در پاسخ فرمود:
با اطاعت و فرمان بردارى از سلطانى كه مطّلع بر اعمال مخفى توست.[9]
پس اوّلين راه تقويت اراده و چشم پوشى از حرام، تفكّر در ناظر آگاهى است كه بر همه ى اعمالِ آشكار و نهانِ ما احاطه دارد و از سرِّ ضمير ما مطّلع است و هم اوست كه فرداى قيامت، حسابرس و حاكم است.
خداوند در قرآن مى فرمايد:
(تعلم خائنة الأعين)[10]; خدا از خيانت چشم ها آگاه است.
در حديثى در تفسير اين آيه آمده است:
منظور نگاهى است كه شخص، در حال نگاه، وانمود كند كه نگاه نمى كند. خدا از اين نگاه (آلوده) نيز با خبر است.[11]
نكته ى ديگر آن كه با دورى گزيدن از صحنه هاى محرّك و با مطالعه ى كتاب هاى مذهبى و اعتقادى، خود را از اين مهلكه نجات دهد.
جوانى كه طالبِ طهارت و پاكى و به دنبال سعادت دنيا و آخرت است، چشم از گناه باز مى دارد و خود را از آلودگى نجات مى دهد; زيرا به فرموده ى امام صادق(عليه السلام):
نگاهِ پى در پى، در قلب شهوت ايجاد مى كند و همين براى انحرافِ بيننده كافى است...[12]
بديهى است فساد و انحرافات، دورى از خدا را در پى داشته، سبب محروميّت از فيض الهى است.
اما جوانى كه با نفس مبارزه مى كند و از اين لذّت زود گذر چشم مى بندد و به پاس حرمت و پاكى و سلامت، چشم از گناه فرو مى بندد، خداوند نيز به او پاداش داده، از رحمت خويش بهره مند مى سازد. در حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده:
نگاه، تير مسمومى از تيرهاى شيطان است و هر كس به پاس عظمت و جلال و خوف الهى از آن چشم پوشى كند، خداوند در قلب او ايمانى قرار مى دهد كه حلاوت و شيرينى آن را مى چشد.[13]


[1]. دكتر احمد احمدى، روان شناسى نوجوان و جوانان، ص 125.
[2]. دكتر محمود بهزاد، تفاوت هاى زن و مرد از نظر روان شناسى و ...; ر. ك: فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 63.
[3]. سوره ى نور، آيه ى 30 و 31.
[4]. ميزان الحكمة، ج 10، ص 74.
[5]. همان، ج 10، ص 77.
[6]. همان، ج 10، ص 71.
[7]. ابراهيم امينى، آيين همسردارى، ص 281.
[8]. ناصر مكارم شيرازى، مشكلات جنسى جوانان، ص 167.
[9]. ميزان الحكمة، ج 10، ص 81.
[10]. سوره ى مومن، آيه ى 19.
[11]. ميزان الحكمة، ج 10، ص 76.
[12]. همان، ص 80.
[13]. همان، ص 78.

ساخت و پخش فيلم هاى عاشقانه

سوال : نشان دادن فيلم هاى عاشقانه و صحنه هاى روابط دختر و پسر، چه اشكالى دارد؟ بعضى از فيلم سازان مى گويند: ما حقايق جامعه را نشان مى دهيم همچون سرقت و اعتياد و يا معضلات ديگر اجتماعى؟[1]
و هم چنين دكتر «سروش» گفته است:
اگر به خرق عادت، عادت مى كرديم، ديگر مخالفتى نبود. فرهنگ ما، ادبيات ما، به شعر عاشقانه عادت كرده است; اما به رمان ها و سينماى عاشقانه عادت نكرده ... حالا چه اشكالى دارد كسى فيلم عاشقانه بسازد؟[2]
جواب : سينما و تلويزيون، از وسايل مؤثّر ارتباطى است و مى تواند نقش سازنده اى در اعتلاىِ فرهنگ عمومى داشته باشد و اگر نقش واقعى خود را ايفا كند، تأثير مثبت آن در سطح جامعه به خوبى مشاهده مى گردد و روشن است كه اقشار مختلف جامعه، خواستار سينمايى سازنده و پويا و هدفمند مى باشند و هنرمندانى كه در عرصه ى سينما فعّاليّت دارند نيز مدّعى چنين مطلبى هستند. حال بايد ديد فيلم هايى كه ساخته مى شود، در همين راستا گام بر مى دارند يا خير؟
يكى از وظايف سينما، بيانِ مشكلات و معضلات اجتماعى است تا عموم مردم، به ويژه مسئولين، بيش تر به فكر افتاده و در صدد رفع آن ها بر آيند.
گفتنى است كه ساخت فيلم هايى كه به اين موضوعات مى پردازند و دست مايه ى آن ها مشكلاتى از قبيل وقوع جنايات، قتل و سرقت و اعتياد و ... مى باشد، بسيار ظريف و حسّاس است; زيرا از طرفى موضوع اصلى فيلم، ارائه ى اين نوع مشكلات و واقعيّاتِ جامعه است كه گريزى از آن نيست و از طرف ديگر، وجود بارِ منفى در نوع اين اعمال است و چه بسا با نمايش و پردازش آن ها، سبب ترويج اعمال خلاف و وقوع جرم ديگرى شود.
بنابراين در تهيّه ى اين فيلم ها، دو نكته بايد رعايت شود:
1. تأثيراتى كه فيلم از لحاظ محتوا بر بيننده مى گذارد; 2. در نشان دادن صحنه ها و تصاوير افراد.
بنابراين در نگارش فيلم نامه و چگونگى ساخت و تصويربردارى آن، بايد دقت كرد تا بيان معضلات و واقعيات تلخ، آثار مخرّبى بر جاى نگذارد; زيرا هنر را به خدمت مى گيريم و از ابزارى همانند سينما و تلويزيون استفاده مى كنيم تا با زبان تصوير با مردم سخن گفته، جامعه ى بهترى بسازيم. و اگر به خدمت گرفتن اين ابزار، سبب نابودى فرهنگ سالم اجتماع گردد از هدف اصلى بازمانده ايم.
و فيلمى كه درباره ى قتل و سرقت و اعتياد هم ساخته مى شود، از اين قانون كلّى خارج نيست و اگر در ارائه ى آن ها به جاى تبيينِ مسائل منفى و آگاه نمودن مردم، سبب بد آموزى و ترويج اعمال خلاف شود، قابل قبول نيست و اشكال دارد.
درباره ى فيلم هاى عاشقانه و صحنه هايى كه روابط دختر و پسر را نشان مى دهد، جداى از مطالب فوق، بايد بگوييم: در فرهنگ اسلامى هر چيزى كه موجب تهييج و تحريك شهوانى شود و خارج از چارچوب قانون و شرع باشد، حرام است. انواع التذاذهاى جنسى، چه لمسى و چه بصرى و ... تنها در محدوده ى ازدواج قانونى صحيح است.[3] و در غير اين صورت، در حرمت تحريك و تهييج جنسى شكى نيست.[4] خواه در چگونگى بيرون آمدن زن باشد، يا در پوشش و لباس و يا در انتشار تصويرها و صحنه هاى حرام; همان گونه كه در مجلات و روزنامه هاى مبتذل يا در رمان هاى مهيّج جنسى و يا فيلم هاى عاشقانه متداول است.
با توجه به قانون كلّى حرمت تهييج شهوانى، روشن مى شود كه به بهانه ى نشان دادن واقعيّات، نمى توان صحنه هاى مهيّج را نشان داد و روح جوانان را متلاطم نمود و احساس آن ها را تحريك كرد. از اين جا فرق ادبيّات عاشقانه و عارفانه با فيلم هاى عاشقانه روشن مى شود و تأثير فيلم با شعر و ادبيات، قابل قياس نيست و جداى از آن اگر شعر و ادبيات و رمان نيز به گونه اى مبتذل در آيد، از مصاديق كتب ضالّه بوده، مطالعه و انتشار آن حرام مى باشد.
در پايان شايان ذكر است كه سازندگان فيلم هايى كه دست مايه ى آن ها، عشق و ارتباط است، با نشان دادن صحنه هاى كذايى و چهره هاى كلوزآپ دختران و زنان آرايش كرده، چه هدفى را دنبال مى كنند؟
آيا هدف، مطرح ساختن وجود يك معضل اجتماعى به نام فساد است؟ اگر چنين است كدامشان راه حلّى مؤثّر ارائه داده اند؟ آيا جز عنايت به گيشه هدف ديگرى مطرح است؟ پس اين گونه فيلم ها رسالت اجتماعى خود را از دست داده اند.
نكته ى ديگر آن كه روى آوردن فيلم سازان به «فيلم فارسى» و به تصوير كشيدن صحنه هاىِ عشقِ جنسى، فرياد بسيارى از فيلم سازان را نيز در آورده است و آن را خطرى براى آينده ى حرفه اى سينما تلقّى نموده، نوعى سطحى نگرى و قشرى شدن سينما به حساب مى آورند.[5]


[1]. از پرسش هاى رسيده به مركز.
[2]. ماه نامه صبح 16/4/1374.
[3]. مرتضى مطهرى، مسئله ى، ص 83.
[4]. ر.ك: بازى گرى زن در سينما و تئاتر، فصل نامه ى فقه اهل بيت، شم 23/1379، ص 93.
[5]. مهدى فخيم زاده در مصاحبه اى با روزنامه جمهورى، 14/10/79، ص 10.

پى‏نوشتها:‌


1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل