بهشت خانواده جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

- ۱۲ -


درس چهل و پنجم : سود زيان متقابل

زن و شوهر بايد بدانند كه بعد از اجراى صيغه عقد، آنها زندگى مشترك تشكيل داده اند و در همه شئون حياتى زير يك سقف قرار گرفته اند، پس هر گونه سود و زيانى كه به يكى از آنها برسد، به ديگرى هم رسيده است ، چه آن سود و زيان از طرفى يكى از آن دو باشد يا از سوى بيگانه و شخص ‍ ثالثى .

اگر زنى كارى بكند و سخنى بگويد كه شوهرش خوشحال شود و به نشاط آيد و در نتيجه با سرور و نشاط در پى كسب و كار رود، به يقين آن روز در آمد بيشتر يا اعتبار بيشترى كسب خواهد كرد و اين درآمد و اعتبار، به خانه بر مى گردد و نصفش به همان خانم مى رسد، همچنين اگر خانمى شوهرش ‍ را عصبانى كند و شوهر با حواس پرت از خانه بيرون رود، يقينا در آن روز درآمد كمترى خواهد داشت و بلكه زيان مالى و جانى هم به او خواهد رسيد و اين زيان به خانه برمى گردد و نصفش نصيب زن مى شود.

همچنين مرد اگر سخن گرم و محبت آميزى بگويد و همسرش را شاد و با نشاط كند، آن همسر كارهاى خانه را با دلگرمى و شوق انجام مى دهد. لباس ‍ را تميزتر مى شويد و غذا را لذيذتر مى پزد و نصف آن لذت ، نصيب شوهر مى گردد كه آن غذا را مى خورد و آن لباس را بر تن خود با همسرش مى بيند و اگر شوهر نادانى كند و زنش را با زبان تلخ برنجاند و دلسرد كند، زن افسرده و غمگين مى شود، در كارهاى خانه حواسش پرت است غذا را شور مى كند مى سوزاند، ممكن است ظرفى از دستش بيفتد و بشكند و از همه بدتر آنكه به تدريج رنجور و بيمار مى شود، ضعف اعصاب مى گيرد و وبالش به گردن شوهر مى افتد.

و نيز هيچيك از زن و شوهر نبايد چنان نشان دهد كه خود را بر ديگرى مقدم مى دارد و بيشتر احترام مى طلبد، مثلا مرد نبايد ميوه ئى را كه به خانه مى آورد، بزرگتر و بهترش را براى خود بردارد و زن نبايد بشقاب چربتر و بيشتر را پيش خود گذارد، يا يكى از آنها بدون اينكه اجازه بگيرد، همواره در صدر خانه و بهترين جا بنشيند. اينها امور كوچكى است كه عواقب وخيم و بزرگى در پى دارد، طرف مقابلى كه اين تبعيضات را مى بيند، گاهى چيزى نمى گويد، ولى در دلش نگه مى دارد و اگر كينه توز باشد، براى هميشه در دلش باقى مى ماند و از زندگى با چنان همسرى دلسرد مى شود كه البته نبايد چنين باشد، هر يك از زن و شوهر بايد نشان دهد كه واقعا همسرش را دوست مى دارد و او را نصف وجود خود مى داند.

دليل

194- هن لباس لكم و اءنتم لباس لهن .

زنان به منزله لباسى براى شمايند و شما بمنزله لباسى براى آنها. (204)

چنانكه در مقاله ازدواج در اسلام و فطرت گفته ايم و در صفحه 199 كتاب (( ابعاد گسترده اسلام )) مذكور است ، از آيه شريفه ، ده جهت تشبيه استفاده مى شود كه يكى از آنها سود و زيان متقابل است ، يعنى چنانكه زشتى و زيبايى لباس روى صاحب لباس تاثير مى گذارد، موضوع زن و شوهر هم ، از لحاظ توهين و احترام و هر سود و زيانى اينچنين است . (205)

درس چهل و ششم : هر كسى را به خانه مبر

مرد مسلمان بايد نسبت به مردان نامحرمى كه در خانه اش رفت و آمد مى كنند، حساس و با احتياط باشد تا مبادا زن و دخترش در دام افتند. مرد مسلمان نسبت به كسانى كه در خانه او رفت و آمد مى كنند، مانند خويشان نامحرم و كارگران و مهمانان نبايد نسبت به همه آنها خوش بين و مطمئن باشد، بلكه بايد نگاه آنها را نسبت به خانه و خانواده اش زير نظر بگيرد و حساس باشد تا مبادا پيش آمدهاى ناگوارى كه از اين راه براى خانواده ها رخ داده و در روزنامه ها خوانده ايم و يا شنيده ايم ، پيش آيد و كار از دست رفته باشد. (( علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد. ))

اگر بگوييد اين كه بد بينى نسبت به همه مردمان است ، ناخن زدن به نگاه مردم و نشست و برخاست مردم است !!

مى گوييم چه بايد كرد كه اسلام به عفت و سلامت خانواده اهتمام بسيار دارد، چنانكه در درس نهم گفتيم : سلامت خانواده يكى از اركان پنجگانه دعوت انبياست ، به علاوه اسلام مى گويد: در اين مورد حساس و با احتياط باش ، نه آنكه به كسى توهين كن يا بدون آنكه چيزى از كسى ببينى ، گوشه و كنايه اى بزن يا اگر از كسى كمال اطمينان را دارى و مى دانى كه او خود زن و دختر دارد و مسلمان و متعهد است ، باز هم كه نسبت به او حساس و بدبين باش .

چقدر زيبا مى فرمايد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كه نسبت به حفظ خانواده ات همان گونه كه در بيرون رفتن آنها از خانه مراقبت دارى ، در وارد شدن مردان نامطمئن (206) هم مراقبت داشته باش .

امين زن نسازى هيچ مردى   كه اينجا نقل زنبور است و انگور
هزارش مرد اگر زهد است و تقوى   ز يك ديدن نپرهيزد مگر كور
(شهريار)

دليل

195- قال على (عليه السلام ): واكفف عليهن من ابصارهن بحجابك اياهن ، فان شده الحجاب اءبقى عليهن وليس خروجهن باءشد من ادخالك من لا يوثق به عليهن .

على (عليه السلام ) فرمود: چشم زنان را به وسيله حجابى كه بر آنها مى گذارى (از ديدن هر صحنه فتنه خيز و منظره شهوت انگيز) بركنار بدار، زيرا كه حجاب ، عفت آنان را نگه دارنده تر است و نيز از خانه بيرون رفتن زنان ، سخت تر از آن نيست كه شخص غير قابل اعتمادى را به خانه بياورى . (207)

درس چهل و هفتم : ناسزاگويى

گويند در زمان گذشته و مكانهاى دور از آبادى ، زنان و شوهرانى بوده اند كه به يكديگر فحش و ناسزا مى داده اند، و زبان شريفى را كه خداوند متعال ، با ظرافتى حيرت آور و اعجاب انگيز، ساخته و تحويل انسان داده است ، به كلمات زشت و ناهنجار آلوده مى كرده اند.

خداوند متعال ، كيفر آلوده كردن اين موجود مظلوم و شريف را در بعضى موارد، هشتاد تازيانه قرار داده است كه فقهاى عظام شرح آن را در بحث (( حد قذف )) بيان كرده اند، مثلا اگر شوهرى - العياذ بالله - به زنش ‍ بگويد: تو (ج ن ده ) هستى يا بايد يكديگر را لعان كنند و براى هميشه از يكديگر جدا شوند و يا بايد شوهر 80 تازيانه بخورد.

چگونه زن و مرد مسلمان ، كه با زبانشان (( الله اكبر )) و شهادتين مى گويند، به خود اجازه مى دهند كه همان زبان را به كلماتى كه گوش از شنيدن آن تنفر دارد، آلوده سازند، يا چگونه مى توان باور كرد، زن و شوهرى كه يكديگر را در آغوش مى گيرند به يكديگر كلماتى بگويند كه از تازيانه سخت تر و دردناكتر است .

در جنگ صفين شاميان به لشكر اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دشنام مى دادند و آنان هم تلافى مى كردند. خبر به روح مناعت و شرف و جوهر تقوى و فضيلت : على بن ابيطالب ، عليه الاف التحيه و الثناء رسيد. لشكريانش را گرد آورد و به آنها فرمود: (( دشنام و ناسزاگويى در نظر من زشت و ناپسند است شما به جاى ناسزاگويى ، حقيقت حال و واقعيت اعمال و كردار آنها را بيان كنيد. ))

ناسزاگويى اگر براى دو بيگانه يك زشتى دارد، براى شوهر و زن ، ده زشتى دارد، زيرا آنها مى خواهند همواره با صفا و محبت با يكديگر زندگى كنند. آنها بزرگ خانواده هستند و فرزندانشان طرز سخن گفتن را از آنها مى آموزند، زن و شوهر اگر گاهى با يكديگر كدورت و اختلافى پيدا مى كنند، در كلمات تندى كه ميان آنها رد و بدل مى شود، بايد مواظب باشند كه سخنى از دهنى پريده نشود كه بعدا موجب خجالت و شرمسارى گردد كه اين مطلب را هم مولاى متقيان صلوات الله عليه كه جان همه پاك روحان و پاك زبانان به قربانش باد براى شيعيانش به يادگار گذاشته است .

دليل

196- ويل لكل همزه لمزه

واى بر حال هر عيب گوى هرزه زبان . (208)

197- لا تسبوا الناس فتكتسبوا العداوه بينهم

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مردم را دشنام ندهيد كه دشمنى آنها را براى خود كسب مى كنيد. (209)

198- عن اءبى الحسن موسى (عليه السلام ) فى رجلين يتسابان ، قال : البادى منهما اءظلم و وزره و وزر صاحبه عليه ، مالم يعتذر الى المظلوم .

امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: دو نفرى كه به يكديگر دشنام مى دهند آغاز كننده آنها ظالمت تر است و گناه ديگرى هم به گردن اوست تا زمانى كه از مظلوم عذر خواهى نكند (يعنى كسى كه اول دشنام داده بايد از ديگرى عذر بخواهد (210) )

199- قال لقمان : يا بنى لا تشتم الناس فتكون اءنت الذى شتمت اءبويك .

لقمان به پسرش فرمود: پسر جان ! مردم را دشنام مده كه پدر و مادر خودت را دشنام داده ئى (زيرا دشنام شنونده ، پدر و مادر دشنام دهنده را دشنام مى دهد. (211) )

200- قال على (عليه السلام ): انى اءكره لكم اءن تكونوا سبابين ولكنكم لو وصفتم اءعمالهم و ذكرتم حالهم ، كان اءصوب فى القول واءبلغ فى العذر.

على (عليه السلام ) (در جنگ صفين به اصحابش ) فرمود: من خوش ندارم كه شما دشنامگر باشيد. شما اگر كردار آنها را وصف كنيد و حال و رفتارشان را بيان كنيد به راستگويى نزديكتر و براى عذر آوردن بليغتر است . (212)

201- و قال (عليه السلام ): واءبغض بغيضك هونا ما عسى اءن يكون حبيبك يوما ما.

و فرمود: با كسى كه كينه دارى به ملايمت كينه ورزى كن ، زيرا ممكن است روزى دوست تو گردد (در روز دشمنى به او فحش و دشنامى مده كه در روز دوستى خجالت بكشى . (213) )

202- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) من قذف امراءته بالزنا، خرج من حسناته كما تخرج الحيه من جلدها و كتب له بكل شعره على بدنه الف خطيئه .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: كسى كه همسرش را به زنا نسبت دهد، از حسناتش خارج شود چنانكه مار پوست مى اندازد. و به شماره هر مويى كه در بدنش باشد، براى او هزار گناه نوشته شود. (214)

باطن شخص فحاش و دهن دريده همچون اندرون مار، سمى و زهراگين است ، ولى حسنات و كارهاى خوبش ، لباس خوش خط و خال و زيبائى براندام او مى پوشاند. هنگامى كه باطن خود را آشكار كند و مثلا به همسرش ‍ (( زانيه )) بگويد، خلع لباس مى شود و باطن پليدش از هر مويى از بدنش ‍ آشكار مى گردد.

درس چهل و هشتم : اختلاف سليقه

زن و مرد، در عواطف و احساسات و به طور كلى در اخلاق و روحيات ، مختلف و متفاوتند و اين اختلاف و تفاوت به صلاح آنهاست و در نظام كلى جهان بايد چنين باشد. تساوى مرد و زن سخنى بى اساس و بى منطق است و براى گول زدن زنان و مصرفى بار آوردن ايشان طراحى شده است : زن مسلمان از بركت تعاليم زنده و حيات بخش اسلام ، هيچگاه به اين سخنان گوش نداده و نخواهد داد.

از اختلاف حالات روحى كه بگذريم ، اختلاف سليقه ، اجتناب ناپذير است . اتحاد سليقه و تفكر مساوى ، شايد در روى كره زمين ميان دو مرد يا دو زن هم وجود نداشته باشد. ولى بالاخره به حكم مشيت تغيير ناپذير الهى ، زن و مردى با اختلاف روحيات و سليقه ها، زير يك سقف جمع شده اند و پشت ميز مذاكره نشسته اند. در محيط افكار زن ، شستن و پختن ، نظافت و زيبايى ، عروسى و دامادى ، آرايش و خرج كردن است . و در محيط افكار مرد، پول در آوردن ، درگيرى ، كشتى گرفتن ، سوارى ، صلح و جنگ ، معاهده و پيمان بستن ، خريد آپارتمان و فروش بوستان .

دستور اسلام ، در اين گونه موارد اين است كه هر يك از مرد و زن بايد كار خود را بكند و با ديگرى بسازد و مزاحم او نباشد. در برابر كج خلقى هاى همسرش شكيبا و صبور باشد تا همواره خوشدل و كامياب باشند و زندگى آنها قرين لذت و صفا شود.

بحث ما در اختلاف سليقه است . اگر مرد خسته باشد و بخواهد بخوابد و زن خوابش نيايد و بخواهد به راديو گوش دهد يا زن بخواهد در اتاق بسته باشد و مرد بخواهد باز باشد يا مرد بگويد در اتاق غذا بخوريم و زن بگويد در آشپزخانه ؛ در اين موارد، دستور اسلام چيست ؟

از ماخذ اسلامى در اين گونه موارد، دو دستور مختلف و متفاوت مشاهده مى شود:

اول : آنكه مرد بايد مراعات حال زن را بكند و مطابق ميل او رفتار نمايد، چون او ضعيف است و اسلام حامى مستضعفان و او امانت خدا و سفارش ‍ شده پيغمبر است .

دوم : آنكه مرد به سخن زن گوش ندهد و راى و نظر خودش را عملى كند، هر چند راى زن شايسته و معروف باشد، و براى اين دستور دليل آورده شده است كه هر گاه مرد به سخن شايسته زن به طمع مى افتد و درخواست امر غير شايسته مى كند.

از اين دو دستور مخالف كاملا پيداست كه زنان از نظر شارع اسلام دو گونه هستند:

اول : زنانى كه انسانند، فكر و شعور دارند، محبت ديگران را مى فهمند و سپاسگزارى مى كنند. اينان مشمول دستور اول اسلام مى گردند و بايد با آنها مدارا كرد، بلكه مهربانى و فروتنى نمود.

دوم : زنانى هستند بر عكس دسته اول و نقطه مقابل آنها: زنانى بدون درك ، كم بهره از صفات نيك انسانى و جسور و پررو. اگر شوهر يكبار سخن آنان را گوش دهد و يك كلمه (( چشم )) بگويد، آنرا بر خردمندى و فضيلت و لياقت خود حمل مى كنند، نه بر انسانيت شوهر. مغرور مى شوند. باد به غبغب مى اندازند و بار ديگر توقع بيجا خواهند داشت و حتى به فرمايش ‍ اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تقاضاى انجام كار منكر و زشت از شوهر خود مى نمايند.

على (عليه السلام ) در جمله ديگر از نهج البلاغه مى فرمايد: عاقلان با موعظه و اندرز، پند مى پذيرند و چارپايان با كتك خوردن .

بعضى از زنان از دسته دوم هستند كه اگر شوهر در كارهاى نيك به سخنشان گوش دهد، بر خود مى بالند و از مرز خويش تجاوز مى كنند و انتظار اجازه كار زشت را از شوهر دارند. با اين گونه زنان با خشونت بايد رفتار كرد، و با بى اعتنايى به سخنشان آنان را تنبيه نمود.

نويسنده در اينجا به فكر آمارگيرى نيست و نمى خواهد بگويد: زنان دسته اول زيادترند يا دسته دوم اصولا اين كار ممكن نيست و فايده يى ندارد. آنچه مفيد است اين است كه خواهرانى كه اين كتاب را مطالعه مى كنند و اين بحث را مى خوانند، فكر كنند و ببينند، بين خود و خداى خويش ، ايشان جزء دسته اول هستند يا دسته دوم اگر از دسته اول هستند، خداوند را شكر كنند و اگر از دسته دوم هستند، در رفتار خود تجديد نظر نمايند.

به شوهران هم نه تنها نويسنده حقير، بلكه تمام پيشوايان دين ما توصيه مى كنند كه با هر زنى آنگونه كه شايسته اوست رفتار كنند، و بدون جهت زنان دسته اول را به جاى دسته دوم نگيرند و بهانه نياورند به اين كه على عليه السلام فرموده است : در كارهاى شايسته و معروف هم از زنان اطاعت نكنيد.

در پايان مقال اين را هم بدانيد كه (( معروف )) هم امر واجب را شامل مى شود و هم امر مستحب را و اينكه على (عليه السلام ) مى فرمايد: در امر معروف هم از زنان اطاعت نكنيد، مقصود اين نيست كه با آنها لجبازى كنيد و معصيت خدا نماييد و امر واجبى را مثلا ترك كنيد، بلكه مقصود اين است كه امر واجب و مستحب را انجام دهيد، براى اينكه خدا فرموده است ، نه براى اينكه زن دستور داده است ، كه اگر زن نادان بفهمد: شوهرش اين اندازه از او اطاعت مى كند كه واجب خدا را براى رضايت او انجام مى دهد، به طمع مى افتد و از شوهر تقاضاى انجام امر غيرمشروع مى نمايد.

دليل

203- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): اءخبرنى اءخى جبرئيل و لم يزل يوصينى بالنساء، حتى ظننت اءن لا يحل لزوجها اءن يقول لها اف ...

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: برادرم جبرئيل ، براى من خبر مى آورد و همواره سفارش زنان را مى نمود، تا حدى كه گمان كردم : براى شوهر جايز نيست كه به زنش اف بگويد. از خدا پروا كنيد درباره زنان كه آنها اسير دست شما هستند. آنان را به عنوان امانت خدا گرفته ايد، زيرا با كلمات خدا و كلمات قرآنش ، عورت ايشان براى شما حلال گشته است ... از اين رو بر شما حق واجبى دارند كه جسم و بدن آنها در اختيار شماست و فرزندان شما را در درون خود حمل مى كنند تا زمانى كه درد زاييدن به سراغ آنها مى آيد. به آنها مهربانى كنيد و دلشان را راضى سازيد تا همراه شما باشند. زنان را ناراضى نكنيد و به خشم نياوريد. (215)

204- عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اءنه قال : استوصوا بالنساء خيرا. (216)

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: وصيت مرا درباره نيكى كردن به زنان بپذيريد. (217)

205- بعث الى اءبوالحسن موسى (عليه السلام )... الى اءن قال (عليه السلام ) الله اءلله فى النساء و ما ملكت اءيمانكم فان آخر ما تكلم به نبيكم اءن قال اوصيكم بالضعيفين : النساء و ما ملكت اءيمانكم .

حضرت موسى بن جعفر از وصيتهاى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقل مى فرمايد: خدا را، خدا را، درباره زنان و بردگان كه آخرين سخن پيغمبرتان اين بود كه : سفارش دو موجود ضعيف را به شما مى نمايم : زنان و بردگان . (218)

206- عن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قال : و من صبر على خلق امراءه سيئه الخلق واحتسب فى ذلك الاءجر، اءعطاه الله ثواب الشاكرين .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مردى كه كج خلقى همسر بدخوى خويش را تحمل كند و آن را به حساب خدا گذارد، خداوند به او ثواب سپاسگزاران دهد. (219)

(روايات ديگرى در اين باره ، در درسهاى ششم و دوازدهم و هفدهم و بيستم و بيست و هشتم ذكر شد.)

207- قال على (عليه السلام ): لا تطيعوهن فى المعروف حتى لا يطمعن فى المنكر.

على (عليه السلام ) فرمود: در كار نيك اطاعت زنان نكنيد، تا در كار زشت طمع نكنند. (220)

208- و قال (عليه السلام ): العاقل يتعظ بلاداب والبهائم لاتتعظ الا بالضرب .

و فرمود: عاقل با آموزش و تربيت پند مى پذيرد، ولى چارپايان جز با زدن پند نمى پذيرند. (221)

درس چهل و نهم : اهانت

خداوند متعال توهين و آزار مومن را اعلام جنگ با خود به حساب آورده است ، آرى خداوند متعال ، مومن را دوست خود مى داند و غيرتش اجازه نمى دهد كه از دوست خود دفاع نكند. هر گونه آزارى نسبت به مومن اعلام جنگ با خداست ، و آزار با زبان كه به وسيله سخن گفتن و مسخره كردن انجام مى شود، بدترين آزار است .

مرد و زن مسلمان كه با يكديگر ازدواج كرده اند، دو مومنى هستند كه هميشه با يكديگر ارتباط دارند، آنان بايد در سخن گفتن با يكديگر كاملا مواظب باشند كه مبادا جمله ئى از دهن يكى از آنها صادر شود كه موجب آزار ديگرى گردد. سرزنش و تهمت و دشنام و شماتت موجب آزار و اهانت مى شود و هر يك از اين گناهان ، در كتب احاديثى بابى جداگانه دارد و كيفرى جداگانه برايش ذكر شده است .

اهانت زن و شوهر به يكديگر علاوه بر آنكه كيفر الهى و عقوبت اخروى دارد، موجب مى شود كه فرزندانى كه در خانه هستند و سخن پدر و مادر خود را مى شنوند، از آنها ياد بگيرند و ايشان هم وقتى بزرگ شدند و ازدواج كردند، با همسر خود آن گونه رفتار كنند و همان كلمات زشت را به همسر خود بگويند و باز فرزندان آنها هم ياد بگيرند و با اين حساب جامعه اسلامى به خشونت و فحاشى معرفى گردد.

پدرانى كه مى خواهند فرزندانشان احترام آنها را نگه دارند، بايد خود ايشان ، احترام مادر و كدبانوى خانواده را نگه دارند تا آنها هم ياد بگيرند، هم از مادر احترام كنند و هم از پدر، همچنين اگر زنى مى بيند كه فرزندان احترام او را نمى دارند، بايد بداند كه گاهى علت اين است كه خود زن احترام شوهر را نگه نمى دارد و در برابر فرزندان به پدر آنها كلماتى تند و زشت مى گويد. گاهى پدر حاضر است كلمات تندى از همسرش در خلوت بشنود ولى شنيدن همان كلمات را در پيش فرزندانش راضى نيست . زن مسلمان بايد رعايت اين نكات را بنمايد و نيز زن و شوهر بايد بداند كه فرزندان كوچك فرق رابطه زن و شوهر را با رابطه فرزندان و ابوين درك نمى كنند. پس نبايد مادر مثلا به دخترش بگويد من كه به پدرت (( تو )) مى گويم ، تو نبايد بگويى .

دليل

209- سمعت اءبا عبدالله (عليه السلام ) يقول : قال الله عزوجل : لياءذن بحرب منى من اءذى عبدى المومن و لياءمن غضبى من اءكرم عبدى المومن ...

از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: خداوند عزوجل فرموده است : كسى كه بنده مومن مرا آزار دهد، بايد مرا با خود در جنگ بداند و كسى كه بنده مومن مرا احترام كند، بايد كه از غضب من ايمن باشد. (222)

210- سمعت اءبا عبدالله (عليه السلام ) يقول : ان الله تبارك و تعالى يقول : من اءهان لى وليا فقد اءرصد لمحاربتى و اءنا اءسرع شيئا الى نصره اوليائى .

شنيدم امام صادق (عليه السلام ) مى فرمود: خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: كسى كه دوست مرا اهانت كند، در كمين جنگ با من نشسته است و من به يارى كردن دوستان از هر كارى شتابنده ترم . (223)

درس پنجاهم : گذشت و اغماض

اگر از نويسنده بپرسيد: از ميان تمام توصيه هايى كه اسلام به زن و شوهر نمود، كداميك در درجه اول قرار دارد و روى آن تاكيد و سفارش شده است ؟ عرض مى كنم آن سفارش (( گذشت و اغماض )) است . گذشت واغماض هر يك از زن و شوهر از لغزشها و كج خلقيهاى ديگرى و چشم پوشى و ناديده گرفتن اشتباهات و خطاهاى او.

اگر بپرسيد تنها چيزى كه اختلافات شش گانه زن و شوهر را كه در درسهاى آينده مى گوييم حل مى كند كدام است ؟ عرض مى كنم (( گذشت و اغماض )) است .

اگر بفرماييد: آن عاملى كه موجب مى شود، زن و شوهر، عمرى با صفا و محبت زندگى كنند كدام است ؟ عرض مى كنم اولا گذشت و اغماض و سپس مراعات دستورات ديگر اسلام كه از اول اين كتاب تااينجا شرح داده شد.

اگر بگوييد: براى چيست كه زن و شوهر، در ابتداى زندگى خود، همواره قهر و نزاع و كشمكش دارند و وقتى پير و پخته شدند، با يكديگر گرم و با صفا مى شوند و بر گذشته عمر خود دريغ مى خورند؟ عرض مى كنم براى اين است كه در ابتداى جوانى غرور و خودخواهى دارند و (( گذشت و اغماض )) را فراموش مى كنند، ولى در زمان پيرى و كهنسالى ، دانا مى شوند و مى فهمند: محال است زن مانند شوهر فكر كند يا شوهر مانند زن . مى فهمند كه هر كسى طرز فكرى دارد. هر كسى براى خود روش و برنامه ئى معين كرده است و شخصيتى براى او منعقد گشته است كه عدول از آن بسيار مشكل است . يكى بلند سخن مى گويد و ديگرى آهسته . يكى با دست غذا مى خورد و ديگرى با قاشق . يكى بيشتر مى خوابد و ديگرى كمتر، يكى پر حرف است و ديگرى كم حرف ، يكى تميز است و ديگرى تميزتر، و هر يك از آنها صفات خود را در اثر وراثت يا تربيت يا تمرين بدست آورده و بر آن عادت كرده و خو گرفته است ، پس شوهر نبايد انتظار داشته باشد كه همسرش را با اجبار و اكراه به ترك عادتش وادار كند. در اين گونه موارد يا زن و شوهر بايد از يكديگر جدا شوند و يا (( گذشت و اغماض )) را پيشه كنند و سازش و مدارا را پيش گيرند. و اگر تصميم به جدايى بگيرند، بايد بدانند كه هر كجا كه روند آسمان همين رنگ است . آنها در روى زمين همسرانى با صد در صد اتحاد سليقه پيدا نمى كنند و شايد خدا چنين دو نفرى خلق نكرده باشد.

دليل

211- و قال (صلى الله عليه و آله و سلم ) اءلا اءدلكم على خير اءخلاق الدنيا و الاخره : تعفو عمن ظلمك و تصل من قطعك ...

پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: مى خواهيد شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم ؟ آن اخلاق اين است كه : درگذرى از كسى كه به تو ستم كرده و پيوند كنى با خويشاوندى كه از تو بريده و بردبارى كنى با كسى كه درباره تو نادانى كرده است . (224)

212- و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): عليكم بالعفو لا يزيد العبد الا عزا فتعافوا يعزكم الله .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: بر شما باد كه عفو و گذشت داشته باشيد، زيرا عفو، موجب عزت بنده است ، از يكديگر عفو كنيد تا خدا شما را عزيز كند. (225)

213- و عن اءبى جعفر (عليه السلام ) قال : الندامه على العفو اءفضل و اءيسر من الندامه على العقوبه .

امام باقر (عليه السلام ) فرمود: پشيمان شدن برگذشت بهتر است و (جبرانش ) آسان تر است از پشيمان شدن بر عقوبت (كه گاهى جبرانش ‍ ممكن نيست ) (226)

214- حدثنى من سمع اءبا عبدالله (عليه السلام )، يقول : من كظم غيظا و لو شاء اءن يمضيه اءمضاه اءملاء الله قلبه يوم القيامه رضاه .

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كسى كه خشمگين شود و با وجود اينكه مى تواند خشم خود را اعمال كند، نكند و آن خشم را فرو خورد، خدا روز قيامت دل او را سرشار از رضايتش سازد. (227)