كودك از نظر وراثت و تربيت
(جلد دوم)

مرحوم محمد تقى فلسفى

- ۱۳ -


عوارض فقر
(( قال على عليه السلام لابنه محمد ابن الحنفية : يا بنى انى اخاف عليك الفقر فاستعد بالله منه فان الفقر منقصة للدين ، مدشهة للعقل ، داعية للمقت .)) (354)
على (ع ) به فرزندش محمد حنيفه مى فرمود: فرزند، بر تو از فقر و تنگدستى مى ترسم . از آن به خداوند پناه ببر، زيرا فقر باعث نقصان دين و پريشانى فكر و مايه دشمنى و عداوت است .
لغزش ايمان بود زاييده فقرو نياز
ورنه هيچ آلوده دامن دزد مادر زادنيست
(( قال لقمان لابنه : اعلم اى بنى انى قد ذقت الصبر و انواع المر فلم ار امر من الفقر. فان افتقرت يوما فاجعل فقرك بينك و بين الله و لا تحدث الناس ‍ بفقرك فتهون عليهم .)) (355)
لقمان به فرزندش مى فرمود: پسر، من صبر و انواع تلخى ها را چشيده ام ، چيزى را تلخ ‌تر از فقر نيافتم .
اگر روزى گرفتار تهى دستى شدى به احدى اظهار نكن كه در نظر مردم حقير و خوار خواهى شد.
تهيدستان به علت فقر و نيازمندى همواره در خود احساس ضعف و حقارت مى كنند، به همين جهت كم رو هستند و در بر خورد با مردم خجالت مى كشند.
حمايت از فقرا
اسلام براى حمايت از فقرايى كه به حق استحقاق كمك دارند و به منظور مبارزه با بيمارى روانى آنان مقرراتى وضع نموده است . از طرفى دولت اسلام از راه در آمدهاى عمومى بيت المال حداقل احتياجات زندگى آن ها را آبرومندانه تامين مى كند و از طرف ديگر شخصيت آنان را در برنامه هاى قانونى خود مورد كمال احترام تكريم قرار مى دهد.
در اسلام هيچ فقيرى به علت تهيدستى از عز اجتماعى و احترام قانونى محروم نيست ، هيچ مسلمانى حق ندارد به او به ديده تحقير و اهانت نظر كند. در نظر مومنين حقيقى ، فقر ايمانى و اخلاقى مايه پستى و بدبختى انسان است نه فقر مالى . مومنين حقيقى سرمايه هاى معنوى و روحانى را مايه سربلندى و افتخار مى دانند نه سرمايه هاى مادى . مومنين حقيقى ممكن است بر اثر فقر دچار محروميت هاى باشند، ولى هرگز خود را حقير و خوار حس نمى كنند و دچار زبونى نمى شوند. ايمان به خدا آنقدر به آنان شخصيت روحى و عظمت روانى داده است كه تهى دستى نمى تواند آنان را شكست دهد و به فرومايگى گرفتارشان نمايد. اين قبيل افراد با حقيقت در گذشته و حال بسيار بوده و هستند.
سفارش هاى اخلاقى
براى اينكه اطفال خردسال فقرا دچار عقده حقارت نشوند و در نتيجه كم رو و زبون بار نيايند، اسلام در تعاليم قانونى و اخلاقى خود پيش بينى هاى موثرى در اين باره نموده است . صرف نظر از مساعدت هاى مالى كه به موجب قانون نسبت به آن ها مقرر داشته و زندگى آنان را از هر نظر تامين نموده است ، سفارش هاى اخلاقى دامنه دارى درباره يتامى و عموم كودكان بى بضاعت به مردم داده است . براى نمونه يك حديث اخلاقى را در اين مورد به عرض مى رسانم :
رسول اكرم (ص ) در ضمن بيان وظايف و حقوق همسايگان فرموده است :
(( و اذا اشتريت فاكهة فاهد هاله و ان لم تفعل فادخلها سترا و لا يخرج بها ولدك يغيظ بها ولده .(356)
موقعى كه براى خود و خانواده ات ميوه خريدارى مى كنى مقدارى از آن را به همسايه اهدا كن . اگر نمى توانى هديه بدهى ميوه را سرّى و محرمانه به منزل ببر. مراقب باش فرزندت ميوه را به خارج منزل نبرد تا كودك همسايه از ديدن آن ناراحت و آزرده خاطر گردد.
بدنامى خانواده
بدنامى خانوادگى نيز يكى از عوامل عقده حقارت و باعث شرمسارى و خجلت بين مردم است . كسانى كه به اين مصيبت گرفتارند در ضمير خود احساس ناراحتى مى كنند و از سرزنش مردم مى ترسند.
اسلام در تعاليم اخلاقى واجتماعى خود اساسا مسلمين را از ملامت يكديگر منع نموده است . در اسلام گناهكار رابايد طبق قانون مجازات كرد و نمى توان او را در گناه ملامت نمود.
قال رسول الله صلى الله عليه وآله : اذا زنت خادم احدكم فليجلدها الحد و لا يعيرها.
رسول اكرم (ص ) مى فرمود: اگر زنى از خدمتگزاران شما از حريم عفت خارج شد و به زنا آلوده گرديده او را سرزنش ننماييد، تنها وظيفه شما اجراى مجازات قانونى است .
جايى كه زناكار را كه خود مرتكب گناه شده نتوان ملامت كرد چگونه مى توان مسلمانى را به جرم آلودگى پدر يا مادرش سرزنش نمود .
اسلام با منع مردم از سرزنش يكديگر كسانى را كه مسلمان بودند ولى خانواده بدنامى داشتند از فشار حقارت خلاص نمود. اينان بدون احساس ‍ شرمسارى و خجلت با مردم آميزش مى كردند. اگر در موردى مسلمين ندانسته لب به ملامت آنها ميگشودند پيشواى گرامى اسلام آنان را صريحا منع مى فرمود.
در صدر اسلام ابوجهل همواره مزاحم رسول اكرم (ص ) و مانع پيشرفت اسلام بود. او به علت سوءنيت و جاه طلبى ، مرتكب جنايات عظيمى شد و در بين مسلمين به ناپاكى و خيانت معروف گرديد. فرزندش عكرمه بن ابى جهل چندى پس از مرگ پدر شرفياب محضر رسول اكرم شد و قبول اسلام كرد. پيغمبر گرامى اسلام او را پذيرفت ، در آغوشش گرفت ، و به وى آفرين گفت . عكرمه از نظر خانوادگى بدنام ترين مردم آن روز بود .
(( وكان المسلمون يقولون : هذا ابن عدوالله ابى جهل فشكى ذلك الى النبى صلى الله عليه و آله ، فمنعهم من ذلك ، ثم استعمله على صدقات هوازن )) (357)
نهى از ملامت
مردم درباره او مى گفتند: اين فرزند دشمن خداوند است . عكرمه از ملامت و سرزنش مردم به رسول اكرم (ص ) شكايت كرد. آن حضرت مسلمين را از اين روش ناروا صريحا منع فرمود و سپس به عنوان وصول زكات در اداره دارايى اسلام به وى شغلى محول كرد.
از عرايض امروز اين نتيجه به دست آمد كه در اسلام حياى عاقلانه كه ضامن اجراى قوانين و مانع ارتكاب گناه است از صفات پسنديده شناخته شده ، ولى حياى احمقانه و كم رويى كه ناشى از ضعف نفس و زبونى است مذموم و ناپسند است .
براى اينكه مسلمين دچار عقده حقارت نشوند و در نتيجه كم رو و خجالتى بار نيايند، رسول اكرم (ص ) دستورهاى لازم را به مردم داده و به وسيله تعاليم قانونى و اخلاقى خود تا حدود ممكن از علل آ ن جلوگيرى كرده است .
حياى نابجا
اينك در پايان سخن چند مورد از حياى نابجا را كه اسلام صريحا منع كرده است به عرض مى رسانم .
خداوند در قران شريف فرموده است :
(( والله لا يستحيى من الحق . )) (358)
خداوند از بيان حق حيا نمى كند .
مردان با ايمان نيز به پيروى از خداوند بزرگ بدون احساس شرم و حيا حق را مى گويند و در راه اعلاى آن ثابت قدمند.
مردان با ايمان در راه حق و حقيقت از ملامت و سرزنش مردم نادان باك ندارند.
(( يجاهدون فى سبيل الله ولا يخافون لومه لائم .(359) ))
مؤ منين واقعى در راه خدا مجاهده ميكنند و از سرزنش ملامت كنندگان نمى ترسند .
مردان با ايمان در هر سن و شرايطى كه باشند از فراگرفتن علم و دانش حيا نمى كنند.
(( ولا يستحين احد اذا لم يعلم الشى ء ان يتعلمه .)) (360)
على عليه السلام مى فرمود: البته هيچ كس حيا نكند از اينكه اگر چيزى را نمى داند ياد بگيرد.
مردان با ايمان چيزى را كه نمى دانند با كمال صراحت مى گويند نمى دانيم ، و از اينكه به نادانى خود اعتراف نمايند حيا نمى كنند.
(( ولا يستحين احد منكم اذا سئل عما لايعلم ان يقول لا اعلم . (361) ))
على (ع ) مى فرمود:هيچ كس حيا نكند وقتى از او بپرسند چيزى را كه نمى داند. صريحا بگويد نمى دانم .
اولياى اسلام در موارد بسيارى مردم را از حياى احمقانه و خجالت كشيدنهاى بى مورد بر حذر داشته اند .
چه بسيارند كسانى كه به علت بى ايمانى ، نادانى ، و ضعف نفس ، دچار عقده حقارت هستند و در مواقع نابجا دچار شرم و حياى جاهلانه مى شوند، ولى مردان با ايمان به پيروى از تعاليم عاليه اسلام از اين نادانى ها بر كنارند.
تعديلتمايل جنسى
(( قال الله العظيم فى كتابة :
((والذين هم لفروجهم حافظون )))) (362)
پرورش عفت
يكى از خلقيات پسنديده عاليه انسانى عفت است . ملكه عفت آدمى را در اعمال تمايلات جنسى تعديل مى كند و انسان را از پليدهاى شهوت مصون نگاه مى دارد. پدران و مادران موظفند فرزندان خويش را با اين سجيه انسانى تربيت كنند و از دروان كودكى اين خلق را در ضمير آنان پرورش ‍ دهند.
غريزه شهوت جنسى يكى از نيرومندترين غرايز انسان است . ناكامى ها و شكست هايى كه از اين راه نصيب بشر مى گردد، تمايلات سركوفته و خواهش هاى وا پس زده شده اين غريزه كه در ضمير باطن پنهان مى شود مى تواند در روان آدمى عقده هاى عظيمى به وجود آورد و منشا فسادها و بدبختى ها، خيانت ها و جنايت ها، قتل ها و غارت ها شده و گاهى باعث بيمارى روحى يا ديوانگى گردد.
موضوع ارضاى غريزه جنسى و كيفيت اعمال تمايلات مربوط به آن ، يكى از مسائل مهم علمى و دينى است . دانشمندان بشر در طول قرن هاى متمادى درباره آن نظريه هاى مختلفى اظهار كرده و بعضى در عقايد خود به راه افراط يا تفريط گراييده اند. ملل و اقوام جهان در گذشته و حال درباره اعمال غريزه شهوت جنسى و ارضاى آن ، روش ها و عادات گوناگونى داشته و دارند. در جهان متمدن امروز موضوع تمايل جنسى رنگ تازه ترى به خود گرفته ارزش علمى بيشترى پيدا كرده است . فضلاى بشر آن را از مسائل علوم حياتى و اجتماعى و روانى و روان پزشكى و تعليم و تربيت شناخته و مورد توجه و بررسى دقيق قرار داده اند. آيين مقدّس اسلام درباره اين غريزه نيرومند و كيفيت اعمال آن تعاليم وسيع و دامنه دارى به پيروان خود آموخته و آنان را به راه سالم و اندازه گيرى صحيح رهبرى فرموده است .
بحث جامع و كامل درباره اين موضوع وقت بسيار و سخنرانى هاى متعددى لازم است . چون اين فصل از نظر دينى و علمى در تربيت كودك مورد كمال توجه است ، سخنرانى امروز را به آن اختصاص مى دهم و به طور مختصر و فشرده مطالبى را به عرض مى رسانم .
تعديل غرايز
كليه دانشمندان جهان و تمام ملل و اقوام عالم به اين اصل عقيده دارند كه در زندگانى اجتماعى بشر لازم است تمام غرايز تعديل شود و خواهش هاى نفسانى انسان به طور محدود و با اندازه گيرى صحيح اعمال گردد.
آزادى مطلق
در مواقع بسيارى بين خواهش هاى نفسانى و مصلحت هاى اجتماعى تضاد غير قابل اجتنابى وجود دارد. براى بقاى تمدن و حفظ نظم اجتماع ، راهى جز چشم پوشى از خواهش هاى ناروا نيست . بشر مجبور است براى ارضاى تمايلات نفسانى خود در زندگى اجتماعى از آزادى مطلق و بدون قيد و شرط صرف نظر نمايد و به خواسته هاى خويشتن در حدود مصالح اجتماعى جامع عمل بپوشاند.
((بسيارى از افراد بدان جهت كه تمدن جلو تحريك هاى غريزى ايشان را مى گيرد با آن در حال معارضه هستند. در خصوص اصل اين جلوگيرى بايد متوجه بود كه اعتراض افراد به هيچ وجه وارد نيست ، زيرا مى توان گفت كه از نظر فنى براى نيل تمدن ، به مقاصد خود، جلوگيرى از غرايز كمال لزوم را دارد.
جست و جوى امنيت و آرامشى كه معلول تمدن است ، بدون انصراف از آزادى طبيعى ، يك نوع توقع خود پسندانه به شمار مى رود و بشر براى امكان زندگى در جامعه ، بايد از آن آزادى طبيعى كه از لحاظ نظرى قبل از تشكيل تمدن وجود داشته است صرف نظر نمايد.
در حقيقت اين اشتياق به آزادى از آن رو است كه هر كس مى خواهد به يك طريق نهانى اميال خود را بدون توجه به خواسته هاى ديگران و با استفاده از كار اجتماعى ارضا كند.
اشتياق به باز گشت به وضع طبيعى براى دسترسى به ارضاى آزادانه غرايز يك اشتباه است ، ولى انتظار زندگى در جامعه متمدن و داشتن آزادى كامل يك دورويى خود پسندانه است و به سلب آزادى ديگران منجر خواهد شد.))(363)
در تمدن اسلام نيز مردم در ارضاى غرايز و اعمال خواهش هاى نفسانى خود مانند تمدن هاى مادى محدودند، با اين تفاوت كه هدف دنياى مادى تنها تامين آسايش زندگى است و در آن جا سلب آزادى از اعمال غرايز در حدود مصالح مادى و نظم و انضباط اجتماع است ، ولى تمدن اسلام دو هدف دارد: يكى نظم زندگى مادى ، و ديگرى نيل به كمالات روحانى و صفات عاليه انسانى .
تزكيه نفس
وصول به مقام شامخ انسانيت تنها با نظم زندگى مادى ميسر نيست . كسى كه مى خواهد به اين هدف بزرگ نايل شود بايد به تزكيه و تطهير نفس خود بپردازد، پليدى ها و ناپاكى ها را از دل بزدايد و در پرتو ايمان خداوند و فراگرفتن سجاياى اخلاقى خويشتن را انسان واقعى بسازد. همان طور كه برقرارى نظم اجتماعى و حفظ حقوق ديگران مستلزم محدود كردن غرايز است ، هم چنين نيل به كمالات انسانى و وصول به سجاياى اخلاقى نيز با محدود كردن هواى نفس و اجتناب از خواهش هاى ناروا ميسر خواهد بود.
تعاليم دينى و تمدن
تضادى كه در بعضى از موارد بين تعاليم دينى و تمدن جديد مشاهده مى شود از اين تفاوت هدف سرچشمه مى گيرد. در تعاليم مذهبى هر عملى كه مخالف مصلحت اجتماع يا منافى با سعادت فرد باشد ممنوع شناخته شده است . به عبارت ديگر هيچ انسانى حق ندارد عملى را مرتكب شود كه مضر به صلاح اجتماع يا مخالف سعادت فردى خود او باشد، ولى در دنياى متمدن هر فردى خويشتن را در كارهاى كه منافى با نظم اجتماع و باعث تجاوز به حقوق ديگران نباشد آزاد مى داند، اگر چه آن كار مضر به سعادت خود او باشد. مشروب مى خورد، قمار مى زند، زنا مى دهد، زنا مى كند، خودكشى مى نمايد و هيچ مقامى از او مواخذه نمى كند. اين آزادى بى مورد، بدبختى هايى در جهان غرب به وجود آورده است .
دكتر كارل مى گويد:
((همه كس در پى زندگى بر وفق تفنن خويشتن است . اين ميل در انسان فطرى است ، ولى در ملل دموكراتيك اين تمايل بى تناسب شدت يافته و به حد زيان بخش رسيده است . فلسفه قرون روشنايى بودند كه در اروپا و آمريكا نهال چنين آزادى بى بند و بارى را كشتند و به نام منطق ، سنن و اصول آن را به مسخره گرفتند و هر نوع الزامى را نامعقول و نكوهيده تلقى كردند و از اين جا مرحله آخرين نبرد بر عليه اصولى كه نياكان ما در زندگى از آن پيروى مى كردند و مقرراتى كه بشريت در طول هزاران سال به تجربه آموخته و به مدد اخلاق مذهبى پايبند آن بود آغاز گرديد.))(364)
آزادى هاى مضر
((آن آزادى كه مورد استفاده اكثريت مردم است نه اقتصادى و نه فكرى و نه اخلاقى است . كسانى كه آه در بساط ندارند فقط از اين آزادى برخوردارند كه از كلبه اى به كلبه ديگر و از يك پياله فروشى به پياله فروشى ديگر بروند و مطالب سراپا دروغ مجلات را بخواند و به تبليغات ضد و نقيض راديوها گوش كنند.))(365)
موضوع ارضاى غريزه جنسى يكى از مواردى است كه در جهان غرب ، به مردم بيش از اندازه مصلحت آزادى داده شده است . بسيارى از دختران و پسران آن كشورها در اثر آزادى بى حساب دچار تندروى شده و در راه اعمال غريزه جنسى به منجلاب پليدى و فساد اخلاق سقوط كرده اند، و اين امر مفاسد بسيارى را براى ملت و مملكت به بار آورده است .
((يونايتد پرس ، طبق آمارى كه از محتويات كيف هاى دختران مدارس ‍ متوسطه بريتانيا گرفته شده در 80 درصد آن ها قرص هاى ضد آبستنى پيدا شده است . و درهه ضمن نامه اى كه در اين باره به روزنامه تايمز لندن نوشته ، خاطرنشان كرده است كه آمار به دست آمده كاملا موثق است . وى نوشته است كه بعضى از دختران از آموزگاران خود پرسيده اند كه چه نوع قرص ضد آبستنى بهتر است .
ودرهه در پايان نوشته است كه اين فاجعه هولنماك نتيجه آزادى بيش از اندازه اى است كه به دختران جوان انگليسى داده شده است .!))(366)
((آسوشيتد پرس . دكتر مولنز مى گويد از هر پنج دختر انگليس كه براى ازدواج به كليسا مى روند يك نفر حامله است . دكتر مولنز كه در ناحيه جنوبى لندن مشغول طبابت است در مقاله اى مى نويسد: هر سال در لندن پنجاه هزار سقط جنين جنايى انجام مى گيرد و از هر بيست كودكى كه متولد مى شود، يكى از آنها نامشروع است . با وجود اين كه سال به سال شرايط زندگى بهتر مى شود، هر سال بر تعداد چنين اطفالى افزوده مى گردد. دكتر مولنز عقيده دارد كه اطفالى غير قانونى بيشتر در خانواده هاى مرفه به دنيا مى آيند و دخترانى كه در خانواده هاى ثروتمند پرورش يافته اند بيشتر به طور غير قانونى صاحب اولاد مى گردند.))(367)
ضرر آزادى بى حساب مردم در اعمال شهوت جنسى منجر به ويران شدن اساس خانواده و آلوده شدن نسل و انحرافات جنسى و خودكشى هاى ناشى از شكست هاى عشقى و اختلال مبانى اخلاقى نيست ، بلكه اين امر منافى با شرف انسانى و تمايلات عاليه بشرى است . انسان بزگ تر از اين است كه بنده شهوت و مطيع تمايلات جنسى خود باشد.
بدون ترديد غريزه تمايل جنسى مانند ساير غرايز بايد ارضا شود و هر انسانى به حكم قانون اجتناب ناپذير خلقت موظف است اين خواهش هاى طبيعى را اعمال نمايد، ولى نكته قابل توجه اين است كه شهوت مسخر انسان باشد نه انسان مسخر شهوت .
آزادگان
آن كس كه مطيع بى قيد و شرط خواهش هاى نفسانى خويشتن است آزاد نيست ، بلكه او بنده و برده شهوت است . آزاد كسى است كه با نيروى اميان و عقل ، با قدرت اخلاق و فضليت ، خود را از قيد اطاعت و بندگى مال و مقام و شهوت و غضب برهاند.
(( قال على عليه السلام : من ترك الشهوات كان حرا.)) (368)
على (ع ) مى فرمود: آزاد كسى است كه بتواند شهوت ناروا را ترك گويد.
(( و عنه عليه السلام : عبد الشهوة اذل من عبدالرق .)) (369)
و در جاى ديگر فرموده است : آن كس كه بنده شهوت است ، از برده زد خريد خوارتر است .
(( و عنه عليه السلام : اعدا و عدو للمرء غضبه و شهوته . فمن ملكهما عظمت درجته و بلغ غايته .)) (370)
و نيز فرموده است : دشمن ترين دشمنان آدمى غضب و شهوت اوست . آن كس كه بتواند اين دو غريزه سر كش را مهار كند و آن ها را به فرمان خود در آورد، مقام عظيمى دارد و مى تواند به اوج انسانيت برسد.
در آدمى به قسم تمايل وجود دارد:
تمايلات حيوانى
يك قسم تمايلاتى است كه مشترك بين حيوان و انسانى است . مانند حب ذات و حب اولاد، شهوت و غضب ، خوردن و خفتن و نظاير آن ها.
قسم ديگر تمايلاتى است كه مخصوص انسان است مانند اداى امانت و وفاى به عهد، فداكارى و عفت ، حيا و عزت نفس ، و امثال آن ها.
تمايلات انسانى
تمايلات مشترك بين انسان و حيوان ، گرچه از نظر زندگى و ادامه حيات ضرورى است و هر يك در جاى خود ارزنده و مهم است ، ولى آن تمايلات هرگز ملاك شرف و ميزان فضليت آدمى نخواهند شد. آن تمايلات نمى توانند تكيه گاه اساسى افتخارات انسان باشند. تمايلاتى كه مايه مباهات بشر است تمايلاتى است كه به وسيله آن ها حريم مقدّس انسان از بهايم جدا مى شود و در پرتو آن ها آدمى به اوج اعلاى انسانيت مى رسد، تمايلات اختصاصى انسان است . هر قدر اين تمايلات معنوى كه ريشه سجاياى اخلاقى است در ملتى قوى تر و زنده تر باشد، ارزش آن ملت در حيات اجتماعى انسانى بيشتر و به سعادت حقيقى نزديك تر خواهد بود.
بعضى از تمايلات عاليه انسانى در نهاد بشر ريشه فطرى دارد و در سرشت آدمى نهفته است . مربى موظف است آن ها را با پرورش صحيح احيا نمايد و از قوه به فعليت بياورد، مانند وفاى به عهد و اداى امانت . ولى بعضى از آن تمايلات در روان آدمى ريشه فطرى ندارد. مربى لايق بايد از تمام وسايل علمى و عملى تربيت استفاده كند و آن ها را در ضمير تربيت شدگان خويش ‍ ايجاد نمايد، مانند عفت و حيا.
مكارم اخلاق
تمايلات عاليه انسانى همان مكارم اخلاقى است كه پيغمير گرامى اسلام براى تتميم و تكميل آن مبعوث شده و يك قسمت مهم برنامه هاى تبليغى آن حضرت بود و صدها آيه و حديث درباره آن ها رسيده است .
اثر سعادت بخش تمايلات عاليه انسانى ، حفظ شرف و رفعت آدمى و نظارت بر تمايلات حيوانى است . آن جا كه تمايلات حيوانى بخواهند با تندروى از مرز مصلحت تجاوز نمايند و شرف انسانى را لكه دار كنند، تمايلات عاليه انسانى آن ها را تعديل مى كند و از اين عمل ناروا باز مى دارد.
(( لفقراء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعو ضربا فى الارض ‍ يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس ‍ الحافا.(371)
تمايل حيانى يك انسان گرسنه به دست آوردن غذا و ارضاى خواهش ‍ گرسنگى است . تمايل حيوانى در راه تحصيل خواسته خود از هيچ عمل ناروا مضايقه ندارد، ولى مردان شريف با فضليت كه داراى تمايلات عاليه انسانى هستند براى ارضاى غريزه گرسنگى به اعمال ناروا و منافى با شرف انسانيت دست نمى زنند، تن به ذلت سوال نمى دهند. عزت نفس ، تمايل ، حيوانى آنان را مهار كرده و از تندروى آن جلوگيرى مى نمايد.
خداوند در اين آيه فقراى شريف النفس مسلمين را كه داراى تمايل عالى انسانى هستند به مردم معرفى مى نمايد و مى گويد اينان با سجيه اخلافى و عزت نفس و عفت بر خواهش حيوانى خود مسلط شده اند، هرگز دست تمنا و التماس به روى مردم دراز نمى كنند. اين فقراى خود ساخته و با شخصيت چنان سربلند و عزيزالنفس در جامعه زندگى مى كنند كه مردم بى اطلاع آنان را غنى و ثروتمند مى پندارند!
عفت جنسى
عفت جنسى كه يكى از تمايلات عاليه انسانى است كه مربى لايق ، با تربيت صحيح ، آن را در روان آدمى پرورش مى دهد. اثر اين سجيه اخلاقى ، نظارت بر غريزه تمايل جنسى است . در مواردى كه در شهوت قصد سركشى و طغيان دارد و آدمى را به تندروى و تجاوز امر مى نمايد، ملكه عفت مانند سد محكمى در برابرش ايستاده و از تجاوز و گناهكارى آن جلوگيرى مى نمايد و در نتيجه آدمى را از پليدى اخلاقى و سقوط حتمى محافظت مى كند. كسانى كه از خوى پسنديده عفت بى بهره اند و از اين سجيه انسانى محرومند همواره در معرض سقوط اخلاقى و خطرات ناشيه از آن هستند. اگر پيش آمدهاى زندگى آنان را به پرتگاه شهوت جنسى و اعمال منافى با عفت سوق دهد، بعيد است بتوانند خود را حفظ كنند و از عوارض شوم و بدبختى هاى آن مصون بمانند.
اساس خوى پسنديده عفت مانند ساير تمايلات عاليه انسانى ، از ايام كودكى در روان طفل پى ريزى مى شود. لازم است پدران و مادران از دوران طفوليت فرزندان خويش استفاده كنند و اين سجيه انسانى را قبل از ايام بلوغ در ضمير آنان به وجود آورند.
رفتار و گفتار عفت آميز پدران و مادران عفيف و هم چنين شرايط مساعدى را كه به منظور ايجاد ملكه عفت در محيط خانواده براى كودكان خويش ‍ ايجاد مى كنند، بهترين راه پرورش عفت در روان فرزند است .
اسلام در برنامه تربيت كودك به اين اصل مهم اخلاقى توجه كامل دارد. براى اين كه فرزندان مسلمين با خوى پسنديده عفت بار آيند، به پدران و مادران تعاليم لازم را داده است . امروز به خواست خداوند قسمتى از آن ها را به عرض شما مى رسانم ، ولى لازم است قبلا اذهان شنوندگان گرامى را به پاره اى از مقالات علمى دانشمندان درباره اصل تمايل جنسى متوجه نمايم .
بدون ترديد يكى از نيرومندترين غرايز بشرى ، غريزه تمايل جنسى است . در اصطلاح علمى امروز مقصود از غريزه جنسى تنها تمايل آميزش زن و مرد با يكديگر نيست ، بلكه مراد از تمايل جنسى يك معناى وسيع ترى است كه ميل به آميزش يكى از مظاهر آن است .
كانون عشق
به نظر دانشمندان جهان غريزه جنسى به منزله يك كانون عشق و حرارتى است كه از ابتدا در نهاد آدمى آفريده شده است . در ايام كودكى و سال هاى قبل از بلوغ كم و بيش از مجارى مختلفى ظاهر مى شود و حرارت هاى خفيفى را از خود نشان مى دهد. در ايام بلوغ با شدتى هر چه بيشتر زبانه مى كشد و با تمام حرارت و هيجان خود نمايى مى كند. در اثر آن مزاج جوان طوفانى مى شود و منشا تحولات عظيمى در جسم و جان وى مى گردد.
عموم دانشمندان پذيرفته اند كه بعضى از اعمال كودك ناشى از غريزه جنسى است ، ولى فرويد در اين مورد مانند پاره اى از موارد ديگر دچار تندرويى و مبالغه شده و از واقع بينى باز مانده است . فرويد در نظريه هاى خود بيش از حد واقعى به غريزه جنسى تكيه كرده ، تا جايى كه مهر مادرى را ناشى از شهوت جنسى دانسته است كه فعلا در مقام بحث آن نيستيم . فرويد عقيده دارد كه در آدمى فقط دو غريزه اصلى وجود دارد: يكى حب ذات و ديگرى غريزه جنسى . وى قسمت اعظم لذايذ بشر را از دوران اول كودكى تا پايان عمر ناشى از غريزه جنسى مى داند. به نظر فرويد و پيروان او لذت بردن طفل از مكيدن پستان مادر، يا مكيدن انگشت خود ريشه جنسى دارد!
((جنسيت كودكان با جنسيت بزرگسالان داراى يك ريشه و منبع مشترك است ، يعنى نيروى محرك واحدى هر دو را تحريك مى كند. با اين اشتراك منبع كافى است كه ما براى بعضى از حركات و اعمال كودكان يك ماهيت جنسى قائل شويم و آن را يكى از مراحل جنسيت به شمار آوريم .
فرويد در ميان مكانيسم ها مراحل گوناگونى را مشخص مى سازد، بدين معنى كه جنسيت ابتدا روى دهان ظاهر مى شود و عمل مكيدن انجام مى گيرد، سپس به دندان مى رسد و عمل گاز گرفتن را موجب مى گردد.))(372)
بعضى از دانشمندان به سخنان فرويد انتقاداتى دارند و قسمتى از نظريه هاى او را غير واقعى دانسته و بر رد آن استدلال كرده اند، ولى اعتراف دارند كه پاره اى از اعمال كودكان پرتوى از غريزه تمايل جنسى است .
نظريات اغراق آميز
موريس ديس استاد دانشگاه استراسبورگ مى گويد:
((هر گاه بخواهيم همه نظريات فرويد را درباره امور جنسى بپذيريم كارى از اغراق آميز كرده ايم . تصفيه اى در اين نظريات لازم است كه در سال هاى اخير به تدريج در جريان است ، اما به شرط آن كه مسائل جنسى را با مسائل توليد مثل اشتباه نكنيم . اين نكته قابل انكار نيست كه كودك ، به خصوص در دوران دوم كودكى يعنى ما بين 3 تا 6 سالگى ، داراى يك نوع مادى جنسى مى باشد. اين موضوع به هيچ وجه خاص انسان نيست و همه مى دانند كه مثلا ميمون نيز سال ها قبل از دوران بلوغ داراى يك نوع رفتارهاى جنسى پيش رس مى باشد.))(373)
رشد و پرورش استعداد
كودك كه از مادر متولد مى شود داراى استعداد سخن گفتن و فكر كردن است . براى پرورش صحيح اين دو استعداد، دو برنامه كامل لازم است : يكى برنامه طبيعى و ديگرى برنامه تربيتى . در برنامه طبيعى ، بايد تمام عوامل رشد كودك سالم باشند تا در پرتو فعاليت آن ها زبان و مغز تكامل طبيعى نمايند و استعداهاى نهفته سخن گفتن و فكر كردن تدريجا به فعليت برسند. اگر بر اثر بيمارى يا علت ديگرى زبان و مغز از رشد خود باز بمانند، طفل لال و غير قادر به تفكر بار مى آيد. در برنامه تربيتى براى پرورش ‍ صحيح سخن گفتن و فكر كردن لازم است مربى لايق زبان و مغز كودك را تحت مراقبت كامل قرار داد و به راه صحيح هدايت نمايد، زبان را از فحش ‍ و سخنان ناروا و مغز را از انحراف فكرى و عقايد خرافى مصون نگاه دارد.
استعداد غريزه تمايل جنسى نيز از ابتدا در كودك وجود دارد. عوامل طبيعى لازم است تا آن غريزه را بر طبق سنن آفرينش پرورش دهند و تدريجا آن را از قوه به فعليت بياورند. هم چنين عوامل تربيتى لازم است تا آن غريزه را به درستى هدايت كنند و از ناپاكى و انحرافات جنسى مصون نگاه دارند.
پدران و مادرانى كه خود داراى عفت نيستند و در برابر كودكان خويش ‍ سخنان خلاف عفت مى گويند و اعمال منافى با عفت مرتكب مى شوند، باعث بدبختى و انحراف فرزندان خود هستند و آنان را از كودكى به راه بى عفتى سوق مى دهند.
برنامه هاى طبيعت و تربيت
مهم ترين اصلى كه در پرورش صحيح كودك بايد مراعات شود هماهنگى برنامه هاى تربيت با قوانين طبيعت است . پدران و مادران موظفند در راه پرورش كودك ، پا به پاى قوانين فطرت بروند و طفل را بر آن اساس تربيت نمايند. مثلا غذاى مناسب با طبع كودك قبل از روييدن دندان ها و پس از روييدن ، متفاوت است . لازم است مربى در طرز تغذيه و مواد غذايى كودك از قانون خلقت پيروى كند و برنامه غذايى طفل را موازين طبيعى و تكامل تدريجى وى منطبق نمايد. عشق و علاقه به بازى از خواهش هاى فطرى طفل است ، مربى بايد روش تربيتى خود را با اين خواسته طبيعى هماهنگ نمايد و بازى هاى سالم و بى خطرى را در برنامه تربيت كودك قرار دهد.
غريزه جنسى يكى از مهم ترين فطريات كودك است . اين غريزه در پرتو يك سلسله قوانين و مقررات دقيق طبيعى ، راه رشد و تكامل خود را مى پيمايد و تا رسيدن به ايام بلوغ منازلى را طبق برنامه فطرت قدم به قدم طى مى كند.
هماهنگى برنامه ها
براى اين كه كودكان دچار انحراف جنسى نشوند، براى اين كه با تمايل عالى عفت بار آيند، لازم است پدران و مادران با برنامه تربيتى صحيحى كه هماهنگ برنامه فطرت باشد، كودكان را از نظر غريزه جنسى تحت مراقبت قرار دهند و آنان را به راه صحيح و سعادت بخش رهبرى نمايند.
((امروز مورد قبول است كه بين 6 تا 12 سالگى پيشرفت اطفال از لحاظ جنسى متوقف مى ماند و به قول دانشمندان پسيكاناليز، يك دوران اختفاست . در اين دوران بين پسران و دختران و يا اطفال همجنس ‍ محبت هايى پيدا مى شود كه داراى هيچ گونه بستگى شهوانى نمى باشد. اما نيروى محرك جنسى به خصوص در دوران بلوغ بيش از هر زمانى بيدار مى شود. تا زمان قبل از تكليف ، اين آتش در عين حال كه روشن است در زير خاكستر پنهان است ، اما از اين زمان به بعد زمانه مى كشد، تمام مظاهر خود را نمايان مى سازد، ثابت مى شود، شكفتگى پيدا مى نمايد.))(374)
در اين چند سطر سه نكته قابل ملاحظه است :
اول آن كه دوران بين 6 تا 12 سالگى از نظر غريزه جنسى دوران مخصوصى است ؛
آتش زير خاكستر
دوم آن كه در اين دوره غريزه شهوت مانند آتشى است كه در زير خاكستر پنهان است و در ايام بلوغ آن خاكستر كنار مى رود و آتش زبانه مى كشد؛
سوم آن كه برنامه طبيعت و قانون خلقت اين است كه تمايل جنسى در سنين بين 6 تا 12 سالگى بايد در حال اختفا باشد. اين سه مطلب مورد قبول مكتب فرويد و هم چنين ساير دانشمندان است .
اختفاى تمايلجنسى
با توجه به اصل هماهنگى روش هاى تربيت و طبيعت ، بهترين برنامه تربيتى در راه پروش صحيح غريزه جنسى بين سنين 6 تا 12 برنامه اى است كه با اختفاى غريزه جنسى هماهنگ باشد و محبت كودكان با يكديگر شائبه تمايل جنسى نداشته باشد. و به عبارت روشن تر، برنامه طبيعت در چند سال قبل از بلوغ اختفاى تمايل جنسى است . لازم است برنامه تربيت نيز با قانون طبيعت هماهنگ باشند و شرايط پرورش كودك به اختفاى غريزه جنسى كمك مى كند.
اسلام در برنامه تربيت كودك سنين بين 6 تا 10 سالگى اطفال را مورد توجه مخصوص قرار داده و به منظور پرورش صحيح تمايل جنسى و ايجاد ملكه عفت ، تعاليم لازم را به پيروان خود آموخته است .
قانون تكوين و تشريع
اسلام در برنامه هاى تربيتى خود، هماهنگى قوانين تكوين و تشريع را مراعات نموده و با روش هاى عملى موجبات اختفاى تمايل جنسى كودكان را فراهم آورده است .
اسلام كودكان از شش سال به بالا را از هر گونه عمل مهيجى كه باعث تحريك تمايل جنسى شود دور نگاهداشته و پدران و مادران را به ايجاد محيط مساعد براى پنهان نگاهداشتن تمايل جنسى آنان مكلف نموده است . در اين باره اخبار و روايات بسيارى رسيده است كه اينك قسمتى از آن ها را به عرض شما مى رسانم :
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : الصبى و الصبى ، و الصبى و الصبية ، والصبية و الصبية يفرق بينهم فى المضاجع لعشر سنين .)) (375)
رسول اكرم (ص ) مى فرمود: بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختر بچه و دختر بچه با دختر بچه در سن ده سالگى بايد از هم جدا شود.
بستر خواب كودك
(( عن الباقر عليه السلام قال : يفرق بين الغمان والنساء فى المضاجمع اذا بلغوا عشر سنين .)) (376)
امام باقر (ع ) مى فرمود: بايستى بستر خواب پسر بچه ده ساله را از زن ها جدا كنيد.
(( عن ابن عمر قال قال النبى صلى الله و عليه و آله : فرقوا بين اولادكم فى المضاجع اذا بلغوا سبع سنين .)) (377)
رسول اكرم مى فرمود: موقعى كه فرزندان شما هفت ساله شدند بستر خوابشان را از يكديگر جدا كنيد.
(( روى انه يفرق بين الصبيان فى المضامع لست سنين .)) (378)
در حديث ديگرى آمده است كه بستر خواب كودكان در شش سالگى از هم جدا مى شود.
(( عن موسى بن جعفر قال قال على عليه السلام : مروا صبيانكم بالصلوة اذا كانوا ابناء سبع سنين و فرقوا بينهم فى المضاجع اذا كانوا ابناء عشر سنين .)) (379)
حضرت موسى بن جعفر از على عليهماالسلام نقل كرده است كه فرمود: در هفت سالگى فرزندان خود را به نماز واداريد و در ده سالگى بستر خواب آن ها را از يكديگر جدا كنيد.
هماهنگى قانون
قانون طبيعت اين است كه از سن شش سالگى تا زمان بلوغ تمايل جنسى در حال اختفا و خاموشى باشد. اسلام برنامه تربيت را با قانون طبيعت هماهنگ كرده و دستور داده است كه بستر كودك از شش سال به بالا مستقل باشد تا از راه تماس بدنى موجبات تهييج غريزه جنسى فراهم نشود.
(( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا بلغت الجارية ست سنين فلا يقبلها الغلام و لا تقبله المراة اذا جاوز سبع سنين .)) (380)
رسول اكرم مى فرمود: دختر بچه شش ساله را پسر بچه نبوسد. و هم چنين زن ها از بوسيدن پسر بچه اى كه سنش از هفت سال تجاوز كرده است خوددارى كنند.
(( عن ابى الحسن عليه السلام قال : اذا اتت على الجارية ست سنين لم يجز ان يقبلها رجل ليست هى بمحرم له ولا يضمها اليه .)) (381)
حضرت ابى الحسن (ع ) فرموده است : وقتى دختر بچه شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارد او را بوسد، و هم چنين نمى تواند او را در آغوش بگيرد.
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اذا بلغت الجاريه ست سنين فلا ينبعى لك ان تقبلها.)) (382)
امام صادق (ع ) به راوى حديث فرموده است : وقتى دختر بچه به سن شش ‍ سالگى رسيد براى تو شايسته نيست او را ببوسى .
(( و عنه عليه السلام ساله احمد ابن النعمان فقال عندى جويرية ليس ‍ بينى و بينها و رحم و لها ست سنين . قال فلا تضعها فى حجرك و لا تقبلها.)) (383)
دختران مميز
احمد بن نعمان از امام (ع ) سوال مى كند كه دختر بچه شش ساله اى نزد من است و با من محرم نيست . امام در جواب فرمود او را نبوس و در دامن خود قرار نده .
(( قال على عليه السلام : مباشرة المراة ابنتها اذا بلغت ست سنين شعبة من الزنا.)) (384)
على عليه السلام فرمود: دستمالى كردن مادر به آلت دختر بچه شش ساله خود يك قسم زنا محسوب است .
بوسيدن ، در آغوش گرفتن ، روى زانو نشاندن ، به عضو مخصوص طفل دست زدن ، عواملى براى تهييج تمايل جنسى هستند. براى اين كه غريزه جنسى كودكان از شش سال به بالا در حال خود و اختفا بماند، اسلام در برنامه هاى تربيتى خود اولياى اطفال را از اين اعمال بر حذر داشته است .
(( يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرات من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثبابكم من الظهيرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم .)) (385)
مناظر مهيج
خداوند در اين آيه دستور مى دهد كه غلامان و كودكان نابالغ شما در شبانه روز سه موقع بايد با اجازه قبلى به حجره شما وارد شوند. قبل از نماز صبح ، و نيمه روز كه جامه هاى خود را براى استراحت از بر بيرون آورده ايد، و پس ‍ از نماز عشا كه براى خواب مهيا شده ايد. و اين سه وقت براى شما به منزله عورت و سر است . غلامان و اطفال نابالغ در اين مواقع كه اغلب نيمه عريان و گاهى عريانيد نبايد سر زده وارد اطاق خواب شما شوند.
(( رسول الله صلى الله عليه و آله : والذى نفسى بيده لو ان رجلا غشى امراته و فى البت صبى مستيقظ يراهما و يسمع كلامهما و نفسهما ما افلح ابدا ان كان غلاما كان زانيا او جارية كان زانية .)) (386)
رسول اكرم مى فرمود: به خدا قسم اگر مردى با همسر خود بياميزد و در اطاق كودك بيدارى آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آن ها و هم چنين صداى تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد، اگر دختر باشد يا پسر سرانجام به زنا كارى آلوده مى شود.
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لا يجامع الرجل امراته و لا جاريته و فى البيت صبى فان ذلك مما يورث الزنا.)) (387)
امام صادق (ع ) مى فرمود: موقعى كه در اطاق كودكى حضور دارد مردان با زنان يا كنيزان خود نياميزند، زيرا اين عمل طفل را به راه بى عفتى و زنا كارى سوق مى دهد.
(( قال ابو جعفر عليه السلام : اياك و الجماع حيث يراك صبى بان يحسن ان يصف حالك .)) (388)
امام باقر (ع ) مى فرمود: بپرهيز از مواقعه در جايى كه كودك مميزى تو را مى بيند و رفتارت را آن چنان درك مى كند كه قادر است به خوبى براى دگران توصيف و تشريح نمايد.
اسلام به منظور پيروى از قانون فطرت و پنهان نگاه داشتن تمايل جنسى كودك ، در برنامه تربيتى خود دستور داده است پدران و مادران ، فرزندان خويش را از ديدن مناظر شهوت انگيز و شنيدن كلمات مهيج كه عامل موثرى براى بيدار كردن غريزه جنسى است دور نگاه دارند.
از مجموع اين احاديث معنى هماهنگى برنامه هاى تربيتى اسلام با قانون حكيمانه آفرينش در موضوع مورد بحث به خوبى واضح شد، زيرا تجارب علمى بر دانشمندان ثابت كرده است كه آيين فطرت و برنامه خلقت چنين مقرر داشته كه غريزه تمايل جنسى كودك در سنين قبل از بلوغ بايد در پرده اختفا و خمود باشد و مانند آتشى در زير خاكستر پنهان بماند.
پيروى از فطرت
برنامه صحيح تربيت كودك آن برنامه اى است كه به راه فطرت برود و از آيين طبيعت پيروى كند و عملا وسايل پنهان ماندن غريزه جنسى كودك نابالغ را در محيط زندگى اش فراهم آورد.
در تمام رواياتى كه به عرض رسيد، اين هدف طبيعى مورد كمال توجه قرار گرفته است . اولياى اسلام دستور داده اند كه پدران و مادران كمال مراقبت را در وضع زندگى فرزندان خود اعمال كنند و در خانواده ، شرايط پنهان ماندن غريزه جنسى اطفال را مهيا نمايند و آنان را از كليه عواملى كه باعث تحريك و تهييج نيروى شهوت جنسى است بركنار نگاه دارند.
پدران و مادرانى كه خود داراى ملكه عفت هستند و از رفتار و گفتار منافى با عفت در حضور و غياب فرزندان همواره اجتناب دارند. پدران و مادرانى كه به پيروى از برنامه هاى طبيعت و شريعت در پنهان نگاه داشتن تمايل جنسى فرزندان خويش كوشش مى كنند، مى توانند فرزندانى عفيف و شريف ، سالم و طبيعى بار آورند و از كودكى در ضمير آنان خوى پسنديده عفت را ايجاد نمايند.
كيفر مختلف
تمام قوانين تكوينى و مقررات طبيعى جهان خلقت بر اساس حكمت و مصلحت استوار است . تخلف و سرپيچى از هر يك از آن قوانين ، نتايج سوئى در بر دارد و باعث كيفر متخلف مى شود.
اختفاى تمايل جنسى كودكان در چند سال قبل از بلوغ ، يكى از هزاران مقررات حكيمانه الهى در نظام آفرينش است . قواى كودك در ايام اختفاى غريزه جنسى از فرصت استفاده مى كنند، تمام انساج و اعضاى بدن را به خوبى پرورش مى دهند، طفل به رشد شايسته و كمال لايق خود مى رسد و اندامش براى پذيرش بلوغ مهيا مى گردد. موقعى كه غريزه جنسى از پرده خفا بيرون مى آيد، زمانى كه آتش پنهانى شهوت از زير خاكستر خارج مى شود و زبانه مى كشد، بدن كودك از هر جهت خود را ساخته و براى قبول اين تحول ، با تمام شرايط آماده شده است . طفل بدون كمترين خطر و با سالم ترين وضع طبيعى دوران كودكى را پشت سر مى گذارد و به منزل بلوغ كه مرحله دوم زندگى است وارد مى شود.
اگر قانون اختفاى تمايل جنسى درست و به طور كامل اجرا نشود، اگر عوامل فعاله بلوغ زودتر از موعد مقرر در بدن كودك به كار افتد و غريزه جنسى قبل از موقع طبيعى خود آشكار گردد، عوارض نامطلوبى به بار مى آورد و آثار بدى روى جسم و جان وى مى گذارد.
بلوغ زودرس
بيمارى بلوغ زودرس و عوارض ناشى از آن اولين اثر سوء اين حالت است . براى آن كه اين موضوع تا اندازه اى واضح شود و شنوندگان در اين باره اطلاعات بيشترى به دست آورند، مطالب مختصرى را از كتاب هاى دانشمندان درباره رشد كودك و آماده شدن انساج بدن براى بلوغ به عرض ‍ مى رسانم .
يك كودك نوزاد مجموعه اى از اعضا و جوارح مختلف است . اعضاى مختلف بدن عبارت از مجموعه گروه هاى مختلفى از ذرات كوچك زنده است . هر گروهى داراى صفات مخصوصى هستند كه در شرايط معينى به هم پيوسته و متشكل شده و عضوى را به وجود آورده اند. بنابراين يك نوزاد يا هر موجود زنده اى در جهان عبارت از مجموعه گروه هاى مختلف و متشكل ذرات زنده است . دانش امروز نام آن ذرات كوچك زنده را سلول گذارده است و رشد بدن عبارت از زياد شدن آن سلول ها است .

next page

fehrest page

back page