معاد در قرآن

آیت الله ابراهیم امینی

- ۵ -


محاسبه اعمـال

از نظر آيات و احاديث، محاسبه اعمال امرى قطعى و ضرورى است. گرچه هر انسانى نامه اعمال خود را كه همه چيز در آن نوشته شده در قيامت به همراه دارد، ولى چون اعمال او در طول عمر، بسيار گسترده بوده و از وضع آنها آگاهى كامل‏ندارد، در قيامت در محضر پروردگار جهان حضور مى‏يابد تا همه آنها را بالعيان مشاهده كند.

در قرآن مى‏گويد: «در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مى‏آيند تا اعمالشان را به آنها نشان بدهند. هر كس به مقدار ذره‏اى كار نيك انجام داده آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذره‏اى كار بد انجام داده آن را مشاهده خواهد كرد.» (145)

و مى‏فرمايد: «روزى كه هر كس كارهاى نيك خود را حاضر ببيند و هم‏چنين كارهاى بد خود را و آرزو كند كه‏اى كاش در ميان او و كردار بدش فاصله زيادى وجود داشت.» (146)

در قيامت و به هنگام حساب، نامه عمل هر انسانى به دستش داده مى‏شود، ولى همه انسان‏ها يك‏سان نامه خود را دريافت نمى‏كنند، بلكه نامه مؤمنين و نيكوكاران به دست راستشان داده مى‏شود و اين از نشانه‏هاى آسان بودن حسابشان مى‏باشد، و نامه كافران و ستم‏كاران از پشت سر و به دست چپشان داده خواهد شد كه نشانه سخت‏گيرى در حساب است.

در قرآن مى‏گويد: «هر كس نامه‏اش را به دست راستش دهند، حساب آسانى خواهد داشت و شادمان نزد خويشانش خواهد رفت. و هر كس نامه‏اش از پشت سر داده شود، مى‏گويد: اى واى كه هلاك شدم، و به آتش افروخته در آيد.» (147)

گروه‏هاى مردم در قيامت

مردم در قيامت سه گروه‏اند:

1. صالحان: گروه اول كسانى‏اند كه از جهت ايمان و عمل صالح در بالاترين مراتب واقع شده‏اند كاملاً پيرو شريعت بوده و كار خلاف و گناهى انجام نداده‏اند. اين گونه افراد نياز به حساب ندارند و قبل از همه به بهشت مى‏روند.

قرآن مى‏گويد: «روزى كه قيامت برپا شود مردم از يك‏ديگر جدا شوند، كسانى كه ايمان آورده و عمل‏هاى صالح انجام داده‏اند در باغى از بهشت شادمانى مى‏كنند.» (148)

و مى‏فرمايد: «(در آن روز) شما سه گروه مى‏باشيد: يكى سعادت‏مندان و آنان كيستند، ديگرى شقاوت‏مندان و آنان چگونه‏اند، ديگرى پيش‏تازان، اينان مقربانند، در بهشت‏هاى پر نعمت.» (149)

علامه طباطبائى در تفسير آيه نوشته است: مراد از سابقين در آيه كسانى هستند كه در انجام كارهاى نيك بر ديگران سبقت گرفته‏اند و به همين جهت در رسيدن به آمرزش و رحمت و لطف خدا نيز بر ديگران سبقت مى‏گيرند. (150)

2. مشركان و كافران و ستم‏كاران: اين گروه نيز در قيامت با مشاهده نامه عمل خود كه تاريك و پر از زشتى‏ها و بدى‏ها و خوى‏هاى آزار دهنده است، و نورى در نفس و نامه عملشان ديده نمى‏شود، به خسران و زيان كامل خود پى مى‏برند. تكليفشان روشن است و نيازى به حساب ندارند. عمل خيرى ندارند تا نياز به حساب باشد، چون ايمان شرط قبولى خيرات است.

قرآن مى‏گويد: «كسانى كه كافر شده‏اند و آيات ما را تكذيب مى‏كنند و ديدار آخرت را دروغ مى‏پندارند همه در عذاب حاضر خواهند شد.» (151)

و مى‏فرمايد: «آن‏گاه به ستم‏كاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا جز اين است كه به كيفر اعمالتان مى‏رسيد.» (152)

و مى‏فرمايد: «هر كس كه به آيات خدا كافر شود همانا كه خدا سريع الحساب است.» (153)

و مى‏فرمايد: «اعمال كافران همانند سرابى در بيابان است، انسان تشنه گمان كند آب است ولى وقتى بدان نزديك شد چيزى نمى‏يابد، و خداى را نزد خود مى‏يابد كه جزاى او را به تمام خواهد داد، و خدا با سرعت به حساب بندگان رسيدگى مى‏كند.» (154)

و مى‏گويد: «همانا كه خدا گناه مشركان را نمى‏آمرزد.» (155)

امام سجاد عليه‏السلام در ضمن حديث مفصلى فرمود: «براى مشركان ميزانى نصب نمى‏شود و كتابى باز نمى‏گردد، گشودن كتاب اختصاص به مسلمين دارد.» (156)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خداى عزّوجلّ به حساب اعمال همه بندگان رسيدگى مى‏كند، جز كسانى كه مشرك باشند، براى اينان حسابى باز نمى‏كند بلكه بدون حساب داخل دوزخ مى‏شوند.» (157)

3. حد وسط‏ها: گروه سوم كسانى هستند كه نه كافر محض‏اند، نه مؤمن خالص بلكه حد وسط مى‏باشند. به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند و به مقدار ايمانشان انجام وظيفه كرده و عمل‏هاى صالحى دارند، ولى در اثر ضعف ايمان قصور و تقصيراتى نيز دارند. قرآن مى‏گويد: «گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند كه اعمال نيك را با كارهاى زشت آميخته‏اند، شايد خدا توبه آنها را بپذيرد زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.» (158)

تعيين سرنوشت نهايى اين گونه افراد نياز به حساب دارد. گرچه خداى متعال به طور كامل و دقيق بر اعمال بندگانش اشراف دارد و كوچك‏ترين چيزى بر او مخفى نيست، قبل از محاسبه همه چيز برايش روشن است و نتيجه‏هاى آن را مى‏داند، ولى در عين حال محاسبه اعمال در قيامت يك امر ضرورى است. بدين جهت كه هر انسانى اكثر كارهاى خوب و بد خود را كه در طول عمر انجام داده فراموش مى‏كند، به علاوه به ظاهر اعمال خود مى‏نگرد و از باطن آنها اطلاع درستى ندارد و به همين جهت توقع پاداش‏هايى را دارد كه در شأن او نيست. خداى متعال پاداش و كيفر بندگان را طبق استحقاق واقعى مى‏دهد، نه توقع و انتظار اين و آن. بنابراين حساب قيامت لازم است تا بندگان عذرى نداشته باشند و بدانند كه طبق عدالت با آنها رفتار شده است.

حساب قيامت بسيار گسترده و دقيق است و همه چيز مورد سئوال قرار مى‏گيرد. در اين‏جا به برخى از آنها به طور كوتاه اشاره مى‏شود:

موارد مورد سؤال در قيامت

اول: اصول عقايد: نخستين و مهم‏ترين چيزى كه مورد حساب قرار مى‏گيرد اصول عقايد است. عقائد از جهات مختلف مورد سنجش و بررسى قرار مى‏گيرند: آيا همه را باور داشته يا برخى از آنها مورد شك يا انكار بوده است؟ آيا كاملاً صحيح و خالص بوده‏اند يا به خرافاتى آلوده بوده‏اند؟ آيا در باطن ذات او نفوذ كرده و به مرتبه ايمان و يقين قلبى رسيده يا اين كه از حد كلمات زبانى و مفاهيم ذهنى تجاوز نكرده است؟ اين قبيل امور در كمال و نورانيت نفسانى و درجات اخروى انسان‏ها تأثير دارند و در قيامت و به هنگام حساب بايد روشن شوند.

دوم: نعمت‏ها: نعمت‏هايى كه خداى متعال به بندگانش عطا كرده تا سرمايه اوليه تجارت دنيوى و وسيله‏اى براى تحصيل زاد و توشه سعادت اخروى او باشد. در قيامت و به هنگام حساب در رابطه با همين نعمت‏هاى گرانقدر سؤال خواهد شد. دنيا واقعاً مزرعه آخرت و محل تجارت بندگان است.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «دنيا مزرعه آخرت است.» (159)

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: «دنيا براى اولياى خدا تجارت‏خانه است، رحمت خدا را در آن كسب مى‏كنند، و بهشت را سود مى‏برند.» (160)

نعمت‏هاى گران‏قدر الهى بسيار گسترده و زيادند كه در برخى احاديث به نمونه‏هايى از آن كه در قيامت در رابطه با آنها سئوال مى‏شود اشاره شده است.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در قيامت بنده خدا قدم از قدم بر نمى‏دارد جز اين كه در باره چند چيز مورد سئوال قرار خواهد گرفت: از عمرش كه در چه راهى صرف و به پايان رسيده است. و از جوانى‏اش كه چگونه آن را فرسوده كرده و از مالش كه از چه راهى كسب و در كجا به مصرف رسانيده است، و از محبت و دوستى با ما اهل بيت.» (161)

ايشان صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حديث ديگرى فرمود: «براى بنده خدا در قيامت در برابر هر روزى بيست و چهار خزينه باز مى‏شود به تعداد ساعت‏هاى شبانه روز، وقتى خزينه‏اى را مشاهده مى‏كند كه پر از نور و سرور است آن چنان شاد مى‏شود كه اگر شادى او را در ميان دوزخيان تقسيم كنند عذاب‏هاى دوزخ را فراموش خواهند كرد. آن خزينه مربوط به ساعتى است كه پروردگارش را در آن عبادت كرده است. آن گاه خزينه ديگرى را برايش مى‏گشايند كه تاريك و ترسناك است، از مشاهده آن، چنان به جزع و فرياد مى‏افتد كه اگر آن را در ميان بهشتيان تقسيم كنند لذت‏ها و خوشى‏هاى بهشتى را فراموش مى‏كنند و آن ساعتى است كه در آن مرتكب معصيت شده است: سپس خزينه ديگرى را برايش مى‏گشايند كه چيزى را در آن مشاهده نمى‏كند و آن ساعتى است كه در خواب بوده يا به برخى كارهاى مباح دنيوى اشتغال داشته است، از مشاهده آن احساس زيان مى‏كند و از فوت آن‏چه را كه مى‏توانسته انجام دهد ولى كوتاهى كرده به گونه‏اى متأسف مى‏شود كه قابل توصيف نيست. و به همين جهت روز قيامت به «يوم التغابن» ناميده شده است.» (162)

سوم: عبادات: واجبات و مستحبات، مانند نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، و ديگر امور عبادى. امور عبادى در صورتى مورد قبول و ترفيع درجات واقع مى‏شوند كه اولاً: طبق موازين شرع و همان گونه كه شارع فرموده انجام بگيرند و ثانياً: براى رضاى خدا و به قصد قربت انجام بگيرند. اگر به قصد ريا و خودنمايى يا سرگرمى و تفريح انجام بگيرند نه تنها ثواب ندارند بلكه گناه و نوعى شرك محسوب خواهند شد.

امام صادق عليه‏السلام فرمود: «هر عمل ريايى شرك است. هر كس عملى را براى غير خدا انجام دهد ثواب خود را نيز بايد از مردم دريافت كند، و هر كس براى خدا عملى را انجام دهد پاداش او بر عهده خداست.» (163)

على بن سالم مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: «خداى متعال فرموده: من بهترين شريك هستم، هر كس غير از مرا در عمل خود شريك نمايد عمل او را قبول نخواهم كرد، من عملى را قبول مى‏كنم كه خالص براى من باشد.» (164)

چه بسا افرادى كه سال‏ها عبادت كرده و بدان‏ها شادمان بوده و خود را بهشتى مى‏پنداشته، ديگران نيز در باره‏اش همين تصور را داشته‏اند ولى چون در واقع براى غير خدا بوده در قيامت و بعد از حساب پاداش نيكى دريافت نخواهد كرد. نعوذبالله.

چهارم: صدقات جاريه: خيرات و كارهاى مفيدى كه نياز به صرف اموال دارد، مانند: حج، عمره، زيارت، احداث مسجد، بيمارستان، درمان‏گاه، مدرسه، دانشگاه و ديگر كارهاى خير و ماندنى كه صدقات جاريه ناميده مى‏شوند. اين قبيل كارها بسيار ارزش‏مند هستند، ولى مشروط به دو شرط: شرط اول اين كه با قصد قربت انجام بگيرند، نه براى شهرت و خودنمايى و كسب موقعيت اجتماعى، چنان كه قبلاً بدان اشاره شد. شرط دوم اين كه اموال صرف شده حلال باشد، و گرنه در قيامت براى او سودى نخواهد داشت.

حضرت صادق عليه‏السلام فرمود: «اگر انسان از راه‏هاى حرام اموالى را به دست آورد و با آنها به حج برود، هنگامى كه به قصد احرام تلبيه مى‏گويد، از جانب خدا به او گفته مى‏شود: لا لبيك و لا سعديك (نه تو را مى‏پذيرم و نه خوش‏آمدى) و چنان چه هزينه‏هاى حج از راه حلال باشد، به هنگام تلبيه در جوابش گفته مى‏شود: لبيك و سعديك (تو را مى‏پذيرم و خوش‏آمدى). (165)

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: اگر انسان مال حرامى را كسب كند و از آن صدقه بدهد پاداشى دريافت نخواهد كرد، و اگر آن را در زندگى صرف كند برايش بركت ندارد، و اگر آن را براى ورثه بگذارد توشه‏اى براى آتش دوزخ خواهد شد. (166)

چه بسا افرادى كه تأسيسات خيريه‏اى داشته و از نيكوكاران به شمار رفته‏اند، و بدين جهت شادمانند و خود را مستحق ثواب‏هاى كلان مى‏دانند، ولى چون از اموال حرام صرف شده در قيامت پاداش نيك نخواهند داشت. اين واقعيت‏ها بعد از حساب قيامت روشن خواهد شد.

سخت‏ترين مراحل حساب‏رسى

سخت‏ترين مراحل حساب، رسيدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به يك‏ديگر است. انسان‏ها با هم زندگى مى‏كنند و نسبت به همديگر حقوقى دارند. رعايت حقوق يك وظيفه الهى است كه پيامبران و پيامبر اسلام در باره آن تأكيد داشته‏اند. و در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

حقوق الناس بسيار گسترده است. ذكر انواع و اصناف حق داران و تفصيل حقوق هر يك در كتب حديث آمده ولى تفصيل آن در اين اوراق محدود امكان‏پذير نيست.

به طور كوتاه به برخى از آنها اشاره مى‏كنم: هر يك از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خويشان و نزديكان، همسايگان و شهروندان، جوانان و سال‏خوردگان، معلمان و دانشجويان، ثروتمندان و تهى‏دستان، كارگزاران و زيردستان، هم‏كيشان و هم‏وطنان و... نسبت به يكديگر وظايف و حقوقى دارند. كه رعايت آنها يك وظيفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضييع آنها يك گناه و جرم محسوب مى‏شود، كه در قيامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

خداى متعال امكان دارد در قيامت از حقوق تضيع شده خودش صرف نظر كند، ولى از حقوق تضيع شده بندگان نسبت به يك‏ديگر صرف نظر نخواهد كرد؛ مگر اين كه خودشان رضايت دهند و از دادخواهى صرف نظر كنند.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى كه بخشيده نخواهد شد، دوم ظلمى كه بدون دادستانى رها نمى‏شود، سوم ظلمى كه مورد بخشش قرار خواهد گرفت: ظلمى كه بخشيده نخواهد شد عبارت است از شرك به خدا، قرآن مى‏فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ» اما ظلمى كه بخشيده مى‏شود ستم كوچكى است كه هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى كه بدون حساب رها نمى‏شود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به يك‏ديگر، قصاص در آن‏جا بسيار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم كارد و زدن تازيانه نيست بلكه بسيار سخت‏تر است. (167)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هر كس از قصاص مى‏ترسد از ستم به مردم خوددارى كند.» (168)

مشكل حساب‏رسى به حق الناس در قيامت اين است كه در آن‏جا چيزى ندارد تا به طلب‏كاران بدهند؛ مثلاً كسى كه اموال مردم را در دنيا غصب كرده يا نفقه زن و فرزندانش را نداده يا شخصى را كشته و ديه‏اش را نپرداخته يا ضربه‏اى به مظلومى زده و ديه‏اش را نداده يا زيان مالى به كسى زده و جبرانش نكرده يا از كسى غيبت كرده يا به او توهين و هتك حرمت كرده و راضى‏اش نساخته است، در قيامت و به هنگام دادرسى چيزى ندارد تا به طلب‏كاران بپردازد.

حل اين مشكل به يكى از دو وجه امكان دارد: وجه اول اين كه به مقدار طلب بستان‏كار از حسنات بده‏كار برداشته مى‏شود و به طلب‏كار داده مى‏شود. وجه دوم اين كه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سيئات شاكى برداشته و در نامه عمل بده‏كار ثبت مى‏شود.

شخصى از امام باقر يا صادق عليه‏السلام روايت كرده كه فرمود: بده‏كار را در قيامت حاضر مى‏كنند در حالى كه شديداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مى‏گيرند و به طلب‏كارش مى‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏كار مى‏گيرند و به بده‏كار مى‏دهند. (169)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «شخصى را در قيامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏سازند و نامه اعمالش را به دستش مى‏دهند، وقتى در آن نگاه مى‏كند حسناتش را در آن مشاهده نمى‏كند، مى‏گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست، چون عمل‏هاى صالح خود را در آن نمى‏يابم. در جواب گفته مى‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غيبتى كه از مردم كرده‏اى به آنان داده شده است. سپس شخص ديگرى را براى حساب حاضر مى‏سازند و نامه عملش را به دستش مى‏دهند. هنگامى كه در آن مى‏نگرد عبادت‏هاى فراوانى در آن مشاهده مى‏كند كه آنها را انجام نداده است، مى‏گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست چون بعضى كارهايى كه انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مى‏شود: چون فلان كس از تو غيبت كرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل كرديم.» (170)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «روز قيامت گروهى مى‏آيند در حالى كه حسناتى دارند همانند كوه‏ها، پس خداى متعال حسنات آنها را همانند ذرات گرد و غبار پراكنده مى‏سازد. پس آنها را به دوزخ مى‏برند. سلمان عرض كرد: يا رسول‏اللّه اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينان اهل روزه و نماز و شب بيدارى بوده‏اند ولى هنگامى كه مال حرام بر آنها عرضه مى‏شد به آن حمله مى‏كردند.» (171)

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از اصحاب سئوال كرد: آيا مى‏دانيد مفلس (ورشكسته) كيست؟ در جواب گفته شد: مفلس در ميان ما كسى است كه نه پول دارد نه جنس، حضرت فرمود: «مفلس واقعى از امت من كسى است كه در قيامت با نماز و روزه و زكات حضور مى‏يابد، در حالى كه به بعض افراد دشنام داده، به بعضى تهمت زنا زده، مال مردم را خورده، كسى را كشته، به مردم كتك زده است پس از حسنات او مى‏گيرند و به اين و آن مى‏دهند. اگر حسناتش تمام شد ولى هنوز طلب‏كار دارد از گناهان طلب‏كارها مى‏گيرند و به او مى‏دهند آن‏گاه در جهنم سقوط مى‏كند.» (172)

تفاوت در حساب

حساب همه بندگان در قيامت يك‏سان نيست، بلكه براى گروهى بسيار آسان و براى گروهى ديگر بسيار سخت خواهد بود. در قرآن كريم حساب سه گونه توصيف شده است: حساباً شديداً، سوء الحساب، حساباً يسيراً. اين تفاوت‏ها به جهت نوع اعمال آنهاست، كفار و ستم‏كاران و گناه‏كاران حسابشان بسيار سخت و دشوار است. بدكردارى و گناه زياد دارند و با كمال دقت به جزئيات اعمال آنها رسيدگى خواهد شد، مخصوصاً ستم‏كاران كه بايد پاسخ‏گوى ستم‏هاى خود و كسب رضايت ستم‏ديدگان باشند، اما مؤمنان نيكوكار كه نامه عملشان به دست راستشان داده شده حسابشان آسان است، چون اعمال بدى ندارند يا اندك است پس نياز به حساب ندارند، با سرعت به حسابشان رسيدگى مى‏شود و شادمان رهسپار بهشت برين و زندگى در كنار پيامبر و اولياى خدا مى‏شوند.

بهترين وسيله براى نجات از سختى‏هاى حساب، حساب‏رسى انسان به اعمال خويش در همين دنيا و قبل از فرارسيدن مرگ است. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «پيش از اين كه به حساب شما رسيدگى شود خودتان به حسابتان برسيد، قبل از اين كه اعمال شما را با ميزان توزين كنند، خودتان آنها را بسنجيد، و بدين وسيله براى عرضه بزرگ اعمال آماده سازيد.» (173)

چه خوب است انسان در هر شبانه روز ساعتى را به بررسى حساب اعمال خود اختصاص دهد. خلوت كند و به طور دقيق و بدون مسامحه كليه اعمال روزانه خود را بررسى كند، اگر كاملاً به وظايفش عمل كرده خداى را بر اين توفيق سپاس گويد و تصميم بگيرد در آينده نيز چنين بلكه بهتر باشد. و اگر كار واجبى از او فوت شده. چنان چه قابل جبران است فوراً جبران كند، اگر گناهى را مرتكب شده توبه كند و تصميم بگيرد در آينده آن را تكرار نكند، اگر حق الناسى بر گردنش آمده فوراً آن را ادا كند و صاحب حق را راضى نمايد و اگر فوريت آن امكان ندارد تصميم بگيرد در اولين فرصت رضايت او را جلب كند. و از خداى متعال پوزش بطلبد. در تصفيه حساب خود به طورى جدى باشد كه گويا آخرين ساعت عمر اوست و مرگش فرا خواهد رسيد. چنين افرادى در قيامت نياز به حساب ندارند و بدون حساب يا با حسابى سريع رهسپار بهشت برين خواهند شد.

سرعت در حساب

حساب همه بندگان با هم و با سرعت انجام مى‏گيرد. در آيات متعدد قرآن بدين مطلب تصريح شده است:

ـ «اينان از آن‏چه كسب كرده‏اند بهره مى‏برند و خدا با سرعت به حساب مى‏رسد.» (174)

ـ «هر كس به آيات خدا كفر بورزد خدا به حساب‏ها با سرعت رسيدگى مى‏كند.» (175)

ـ «اينان نزد پروردگارشان پاداش نيك دارند همانا كه خدا سريع الحساب است.» (176)

ـ «پرهيزگار باشيد همانا كه خدا سريع الحساب است.» (177)

ـ «خدا حكم مى‏كند و حكم او فسخ نمى‏شود و او با سرعت به حساب بندگان مى‏رسد.» (178)

ـ «تا خدا هر كس را بدان چه عمل كرده پاداش دهد، همانا خدا سريع الحساب است.» (179)

ـ «آن روز هر كس را به همان چيز كه كسب كرده جزا مى‏دهند و به كسى ستم نمى‏شود. همانا كه زود به حساب بندگان مى‏رسد.» (180)

ـ «سپس به سوى خدا، مولاى حقيقى خويش باز گردانيده شوند، بدانيد كه حكم از خداست و او سريع‏ترين حساب‏گران است.» (181)

از اين قبيل آيات استفاده مى‏شود كه خداى متعال با سرعت به همه اعمال كوچك و بزرگ بندگان رسيدگى مى‏كند و تكليفشان روشن مى‏گردد.

علامه طباطبائى در ذيل همين آيات و در توجيه سرعت حساب‏رسى خداى متعال به چند نكته مهم اشاره كرده است:

1. خداى متعال به كليه اعمال بندگان، كوچك وبزرگ، ريز و درشت، متقدم و متأخر علم حضورى دارد؛

2. عين اعمال نيك و بد بندگان ثبت مى‏شود و باقى مى‏ماند و به صورت ديگرى تبديل مى‏گردد، و همين‏ها پاداش و جزاى بندگان خواهند بود؛

3. در دنيا و بعد از هر عمل نيك يا بدى جزاى آن به بندگان داده مى‏شود و حسابش براى خداى متعال روشن است، ولى ظرف ظهور آن براى خود بندگان قيامت مى‏باشد. (182)

شخصى از اميرالمؤمنين عليه‏السلام سئوال كرد: خداى متعال چگونه به حساب بندگان رسيدگى مى‏كند در حالى كه بسيار زياد هستند؟ فرمود: «چنان كه با همين كثرت به آنها روزى مى‏رساند. عرض كرد: چگونه به حساب آنها مى‏رسد در حالى كه او را نمى‏بينند؟ فرمود: چنان كه به آنها روزى مى‏دهد در حالى كه او را مشاهده نمى‏كنند.» (183)

در توضيح حديث مى‏توان چنين گفت: رزق عبارت است از چيزهايى كه انسان در ادامه حيات و سلامت و رفاه خويش بدان‏ها نياز دارد مانند انواع خوراكى‏ها، آب،پوشاك، نور، انرژى، هوا، دارو و... خدا به انسان رزق و روزى مى‏دهد؛ بدين معنا كه در نظام آفرينش به نياز انسان‏ها عنايت داشته همه علل و عوامل رزق انسان را پيش‏بينى كرده و آفريده و ابزار بهره‏گيرى از آنها را در وجود او نهاده است. فعل و ايجاد خدا دفعى است و تدريج ندارد، ولى روزى گرفتن انسان‏ها تدريجى و زمانى است. چنان نيست كه در روزى رساندن به هر يك از انسان‏ها نياز به عنايت و اراده جديد باشد.

خدا خالق زمان و مكان است؛ چنان كه ذات مقدسش نياز به زمان و مكان ندارد، فعلش نيز تدريجى و زمانى نيست: «وَما أَمْرُ السّاعَةِ إِلاّ كَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».

در مورد حساب بندگان نيز همين گونه است. خداى متعال به همه اعمال بندگان علم حضورى دارد، حساب و نتيجه‏هاى اعمالشان بر او روشن است و نيازى به حساب تك تك آنها وجود ندارد، گرچه ثمره آن براى بندگان در قيامت آشكار مى‏گردد.  

شفـاعت

شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قيامت يكى از مسائل مهم اسلامى است، نفى و اثبات و حدود و شرايط آن همواره در علم كلام و تفسير مورد بحث بوده است. شناخت معناى صحيح شفاعت براى كسانى كه به خدا و معاد ايمان دارند و پيروى از احكام و قوانين شريعت را تنها راه تأمين سعادت اخروى و نجات از مهالك مى‏دانند امرى است بسيار مهم و سرنوشت ساز. اين موضوع حياتى را به طور فشرده، تحت چند عنوان بررسى مى‏كنيم:

تعريف شفاعت

شفاعت در لغت به معناى وساطت و درخواست عفو يا احسان نسبت به شخصِ قابل ترحم از شخص قدرت‏مند ديگرى مى‏باشد. شفاعت در ميان همه جوامع انسانى، كوچك و بزرگ و حتى در بين اعضاى خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگى اجتماعى به شمار مى‏رود. شفاعت در جايى مصداق پيدا مى‏كند كه فرد يا گروه نيرومندى اداره امور جمعيتى را بر عهده داشته باشند، و براى زيردستان خود مقررات و قوانينى را جعل كرده و براى اطاعت‏كنندگان پاداش‏هاى نيك و براى متخلفان جريمه هايى را مقرر نموده باشند. در چنين اجتماعى اگر همه افراد به وظايف خود عمل كنند پاداش نيك خواهند ديد و نيازى به شفاعت نيست ولى اگر تعدادى از آنها مرتكب خلاف شدند حاكم يا حاكمان حق دارند طبق وعده‏اى كه داده‏اند افراد متخلف را جريمه كنند.

ولى گاهى مصالح عالى‏ترى اقتضا مى‏كند كه از جريمه كردن برخى از آنها صرف نظر شود. در چنين مواردى است كه امكان شفاعت به وجود مى‏آيد يا شخص حاكم وارد عمل مى‏شود و به ملاحظه برخى از صفات يا كارهاى خوبى كه در فرد مورد شفاعت سراغ دارد، يا نكات قابل ترحمى كه در او مشاهده مى‏كند جرم او را مى‏بخشد و حكم آزادى‏اش را صادر مى‏نمايد. يا اين كه يكى از شخصيت‏هاى آبرومند و خيرخواه پا درميانى مى‏كند و از حاكم تقاضاى عفو مى‏نمايد. گاهى همين عمل در باره برخى افراد كه به وظايف خود خوب عمل كرده‏اند انجام مى‏گيرد و پاداشى بيش از آن‏چه مقرر بوده عطا مى‏گردد تا قدردانى و تشويق شوند. اما به هر حال از چند نكته نبايد غفلت كرد:

يك: پذيرش يا عدم پذيرش شفاعت در اختيار حاكم است و مجرمان نمى‏توانند به اميد شفاعت مرتكب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاك نخواهد بود، بلكه در صورتى امكان پذيرش دارد كه امتياز ويژه‏اى در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد كه بخشيدن او را بر مجازات كردنش ترجيح دهد. شفيع از حاكم در خواست نمى‏كند كه از حكم اوليه‏اش دست بردارد يا قانون مجازات مجرمين را لغو كند بلكه به برخى از ويژگى‏هاى شخص مورد شفاعت و بزرگوارى و مهربانى شخص حاكم و با توجه به مصالح موجود از حاكم مى‏خواهد كه از حق حاكميت و اختيارات حكومتى استفاده كند و به شخص مورد شفاعت ترحم نمايد و او را مورد عفو و احسان قرار دهد. بنابراين شفاعت يكى از مصالح اجتماعى است و تضادى با احكام و قوانين جزايى ندارد.

شفاعت در قرآن

اكنون بايد ديد قرآن در باره شفاعت چه مى‏گويد. در اين باره بهتر است آيات مربوط را بررسى كنيم:

آيات را به چند دسته مى‏توان تقسيم كرد:

دسته اول: آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند

ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمى‏پذيرد، و شفاعتى از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمى‏شود، و كسى را يارى نكنند.» (184)

ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى عمل ديگرى را قبول نمى‏كند و عوضى پذيرفته نيست و شفاعت برايش سود ندارد و كسى به ياريشان بر نخيزد.» (185)

ـ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از آن‏چه به شما داده‏ايم انفاق كنيد. پيش از آن‏كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى باشد، نه دوستى و شفاعتى، و كافران خود ستم‏كارانند.» (186)

ـ «روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد و هيچ كس به يارى آن‏ها بر نخيزد.» (187)

دسته دوم: نفى شفاعت براى گروهى خاص

ـ «ستم‏كاران را در آن روز نه خويشاوند مى‏باشد نه شفاعت كننده‏اى كه از او اطاعت شود.» (188)

ـ «ما را جز مجرمان گمراه نساختند. اكنون شفاعت كننده‏اى براى ما نيست و دوست مهربانى نداريم.» (189)

ـ «با اين قرآن بترسان كسانى را كه از حشر به سوى پروردگارشان هراس دارند، براى آنان جز خدا يار و شفاعت كننده‏اى وجود ندارد، شايد تقوا پيشه كنند.» (190)

دسته سوم: آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مى‏داند

ـ «بگو: همه شفاعت به خدا اختصاص دارد، آسمان‏ها و زمين ملك خدا هستند. آن‏گاه همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.» (191)

ـ «همانا كه روز جدايى (روز قيامت) وعده‏گاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد، و يارى نمى‏شوند. مگر كسى كه خدا به او ترحم كند، همانا كه او كريم و مهربان است.» (192)

دسته چهارم: اثبات شفاعت به اذن خدا

ـ «در آن روز شفاعت سود ندهد مگر آن كس را كه خداى رحمان اجازت دهد و به سخنش راضى باشد.» (193)

ـ «آنان (فرشتگان) جز از كسانى كه خدا از آنها راضى است شفاعت نمى‏كنند، و خود از بيم او در هراسند.» (194)

ـ «شفاعت نزد خدا سود ندارد جز در باره كسى كه خدا به او اجازت دهد.» (195)

ـ «چه بسا فرشتگان آسمان‏ها كه شفاعت آنها سودى ندهد مگر بعد از اجازه خدا، براى آن كس كه خدا خواهد و خشنود باشد.» (196)

ـ «همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش (فرمانروايى) استيلا يافت، و جهان هستى را كار سازى مى‏كند. و هيچ شفيعى در كار نيست مگر با اذن او.» (197)

جمع بين آيات

در جمع ميان آيات مذكور مى‏توان چنين گفت:

اولاً: شفاعت حق و مخصوص به خداست و در اين جهت محدوديت ندارد، چون او مالك حقيقى همه موجودات است، همه به او نياز دارند و تنها او بى‏نياز مطلق است. همه علت‏ها و معلول‏ها چنان كه در وجود خود به آفريدگار جهان نياز دارند در عليت و فعل خود نيز به او وابسته‏اند. چنان كه هرگاه خواست مى‏تواند وجودشان را بگيرد، عليت و تأثيرشان را نيز هرگاه اراده كرد مى‏تواند بگيرد. و در اين افاضات و نفى افاضات صفات او مانند: رحمت، جود، غفران، كرم، قهر، غضب، واسطه‏اند و شفاعت به همين معناست. آن‏چه گفته شد در امور تكوينى بود، در امور تشريعى نيز همين گونه است. ثواب و عقاب بندگان نيز در قيامت در اختيار خداست. و كسى در كار او نمى‏تواند دخالت كند. جز با اجازه و اذن او. بنابراين شفاعت نيز در اختيار اوست.

ثانياً: غير از خدا افراد ديگرى مى‏توانند شفاعت كنند ولى مشروط به اين كه خدا به آنها اجازه شفاعت بدهد و شفاعتشان را بپذيرد.

ثالثاً: كسانى كه مأذون به شفاعت هستند تنها از كسانى مى‏توانند شفاعت كنند كه خداى متعال به شفاعت كردن از آنها راضى باشد. بنابراين شفاعت بى‏ملاك نيست و از موقعيت خاص شفاعت شونده سرچشمه مى‏گيرد.

چه كسانى مشمول شفاعت مى‏شوند

اكنون اين سخن به ميان مى‏آيد كه چه كسانى امكان دارد مشمول شفاعت شافعين واقع شوند.

در پاسخ اين سؤال نيز بهتر است به قرآن مراجعه كنيم:

قرآن مى‏گويد: «روزى كه پرهيزگاران را به عنوان مهمانى به سوى خداى رحمان گردآوريم. و گناه‏كاران را به سوى دوزخ تشنه كام برانيم. از شفاعت بهره نمى‏برند جز كسى كه از خداى رحمان عهد و پيمانى داشته باشد.» (198)

از آيه استفاده مى‏شود تنها كسانى از شفاعت بهره مى‏برند كه با خدا عهد و پيمانى داشته باشند. در تفسير اين عهد مى‏توان چنين گفت: خداوند سبحان در قرآن كريم عفو و بخشش خود را مبتنى بر ترك برخى گناهان يا انجام بعض كارهاى نيك ساخته است؛ مثلاً گفته: اگر از فلان اعمال اجتناب كنيد اعمال بد ديگرتان را مى‏بخشم، و اين خود يك نوع پيمان است، بين خدا و بندگانش، و خداى متعال حتماً به وعده‏هايش عمل خواهد كرد، مراد از شفاعت خدا و شافعين نزد خدا همين است. يكى از آن وعده‏ها نويد قبول توبه گناه‏كاران است كه در آيات قرآن بدان تصريح شده است.

قرآن مى‏گويد: «كسانى كه كارهاى بد را انجام داده‏اند و بعد از آن توبه كرده و ايمان آورده‏اند همانا كه پروردگارت آمرزنده و مهربان است.» (199)

و مى‏فرمايد: «اوست كه توبه را از بندگانش مى‏پذيرد و از گناهان مى‏گذرد و آن‏چه را مى‏كنيد مى‏داند.» (200)

و مى‏فرمايد: «جز كسى كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد. اينان از كسانى هستند كه خدا عمل‏هاى بد آنها را به حسنات تبديل مى‏كند و خدا بخشنده و مهربان است.» (201)

گروه ديگرى كه خدا به آنها وعده عفو داده كسانى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند، پرهيزگار هستند و از ارتكاب گناهان كبيره خوددارى مى‏كنند.

قرآن مى‏گويد: «اگر از گناهان كبيره‏اى كه از آن نهى شده‏ايد اجتناب كنيد از گناهان (كوچك) شما چشم پوشى مى‏كنيم، و شما را به جاى‏گاه بلندى در مى‏آوريم.» (202)

و مى‏فرمايد: «اين فرمان خداست كه به سوى شما فرستاده شده است، هر كس كه پرهيزگار باشد گناهانش را مى‏پوشاند و پاداشش را بزرگ مى‏گرداند.» (203)

و مى‏فرمايد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا از رحمت خود دو برابر به شما عطا كند، و برايتان نورى قرار دهد تا به وسيله آن راه برويد و شما را بيامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.» (204)

و مى‏گويد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و سخن استوار بگوييد. تا كردارتان را شايسته گرداند و گناهانتان را بيامرزد، و هر كس از خدا و رسولش اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است.» (205)

آن‏چه گفته شد مربوط به وعده خداى متعال در چشم‏پوشى از برخى گناهان در شرايط خاص بود.

خداى سبحان به نيكوكاران نيز وعده افزايش پاداش داده است. قرآن مى‏گويد: «هر كس كار نيك انجام دهد ده برابر آن پاداش مى‏گيرد. و هر كس كار بدى به جاى آورد جز به همان مقدار كيفر نمى‏بيند، و به آنان ستم نخواهد شد.» (206)

ابن ابى‏عمير گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: هر مؤمنى كه از گناهان كبيره اجتناب كند از گناهان صغيره‏اش سؤال نمى‏شود. خدا فرموده «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً» سپس عرض كرد: شفاعت در باره چه كسى انجام مى‏گيرد؟ فرمود: «پدرم از پدرانش از حضرت على عليه‏السلام و او از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روايت كرده كه فرمود: شفاعت من براى كسانى است كه مرتكب گناهان كبيره شده باشند. اما نيكوكاران كه مشكلى ندارند. ابن ابى عمير عرض كرد: يابن رسول‏اللّه، چگونه شفاعت شامل اهل كبائر مى‏شود؛ با اين كه خدا فرموده «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى» كسى كه مرتكب گناهان كبيره شود مورد رضايت خدا نخواهد بود. امام عليه‏السلام فرمود: مؤمن واقعى هرگاه گناهى را انجام داد ناراحت و پشيمان مى‏شود و پيامبر فرمود: پشيمانى در توبه كفايت مى‏كند. و فرمود: هر كس كه از انجام كارهاى نيك خشنود و از كارهاى بد ناراحت مى‏شود مؤمن است. و هر كس كه بر گناهان خود پشيمان نمى‏شود مؤمن نيست و شفاعت شامل حالش نخواهد شد.» (207)

اگر ايمان را بدين معنا گرفتيم مى‏توان گفت: اكثر يا همه مؤمنان با شفاعت پيامبر اكرم داخل بهشت خواهند شد. قرآن مى‏گويد: «به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا كند تا راضى شوى.» (208)

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خداى متعال مسئله‏اى را به من واگذار كرد پس من آن را به قيامت تأخير انداختم تا از مؤمنان امتم شفاعت كنم.» (209)

هم‏چنين ايشان صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هنگامى كه در مقام محمود استقرار يافتم براى صاحبان گناهان كبيره امتم شفاعت خواهم كرد و نزد خدا پذيرفته خواهد شد، ولى به خدا سوگند شفاعتِ كسانى كه فرزندانم را اذيت كرده‏اند نخواهم كرد.» (210)

با توجه به آيات و احاديث مذكور و ده‏ها مانند اينها در اصل شفاعت به طور اجمال نبايد ترديد كرد، خداى متعال به گناه‏كاران وعده شفاعت داده و به طور يقين به وعده‏اش عمل خواهد كرد. ولى وعده قبول شفاعت بدين‏گونه نيست كه پايه‏هاى احكام و قوانين و تكاليف شرعى را سست گرداند و موجب اين شود كه بندگان به اميد شفاعت مرتكب خلاف شوند. احكام و قوانين شريعت، واجبات و محرمات از مصالح و مفاسد واقعى نشأت گرفته‏اند، صراط مستقيم تكامل انسانيت و سير و سلوك به سوى خدا، تأمين كننده سعادت نفسانى و اخروى و نجات از مهالك مى‏باشند. و انحراف از اين مسير موجب خسران و هلاكت خواهد شد. بهشت و نعمت‏هاى بهشتى، دوزخ و عذاب‏هاى دوزخى نتيجه عمل‏هاى نيك و بد دنيوى خواهند بود. بنابراين هر كس عمل بدى را انجام دهد به طور حتم نتيجه‏اش را در جهان آخرت خواهد ديد مگر اين كه قبل از مرگ توبه كند و كردار بدش را جبران نمايد.

از چند نكته نيز نبايد غفلت كنيم:

اولاً: بر فرض اين كه برخى گناه‏كاران مشمول شفاعت قرار گيرند، بايد بدانند كه شفاعت مخصوص به قيامت است و چنان كه در احاديث آمده برزخ جاى‏گاه شفاعت نيست.

عمرو بن يزيد گفت: به حضرت صادق عليه‏السلام عرض كردم: شنيدم كه فرموديد: همه شيعيان ما به بهشت خواهند رفت؟ فرمود: «بله، گفتم و درست گفتم، به خدا سوگند همه داخل بهشت خواهند شد، راوى عرض كرد: فدايت شوم، گناهان كبيره زياد هستند؟ فرمود: اما در قيامت به وسيله شفاعت پيامبر يا وصى او همه به بهشت خواهيد رفت، ولى به خدا سوگند! از عذاب‏هاى برزخ بر شما بيمناك هستم. راوى عرض كرد: برزخ چيست؟ فرمود از هنگام مرگ و دخول در قبر تا روز قيامت.» (211)

عذاب‏هاى برزخى و در مدت طولانى برزخ را نبايد كوچك شمرد و چنان كه در احاديث آمده نمونه‏اى است از عذاب‏هاى دوزخى.

ثانياً: سختى‏ها و دشوارى‏هاى طاقت‏فرساى قيامت و محاسبه اعمالِ گناه‏كاران را نيز نبايد ناديده گرفت.

ثالثاً: درست است كه جمع كثيرى از مؤمنين گناه‏كار با شفاعت پيامبر و ديگر شافعان از دخول در جهنم معاف مى‏شوند، ولى همه اين گونه نيستند، بلكه گروهى كه مرتكب گناهان بيشتر و سنگين‏ترى شده‏اند براى پس دادن جريمه‏هاى خود داخل دوزخ خواهند شد و پس از مدت‏ها، كم يا زياد، چشيدن عذاب در نهايت با شفاعت شافعان از عذاب دوزخ نجات مى‏يابند و داخل بهشت خواهند شد؛ به گونه‏اى كه هيچ فرد مؤمن و موحدى در دوزخ مخلد نخواهد ماند.

رابعاً: آن‏چه وعده داده شده شفاعت درباره مؤمنين و موحدين است و ارتكاب برخى گناهان بزرگ به ويژه اصرار بر آنها امكان دارد موجب سلب ايمان شود، و در چنين صورتى مشمول شفاعت واقع نخواهد شد.

خامساً: گرچه خداوند سبحان به مؤمنان گناهكار وعده شفاعت داده و لى به هر حال شفاعت بدون ملاك و معيار نخواهد بود. معلوم نيست شامل حال چه كسان و با چه ملاك و در چه حالى خواهد شد.

از مجموع آن‏چه آمد نتيجه مى‏گيريم كه ارتكاب گناه به اميد شفاعت، بزرگ‏ترين اشتباه است.

چه كسانى شفاعت مى‏كنند

در آيات مذكور براى خداى متعال به طور استقلال و بدون محدوديت، و براى فرشتگان با اجازه خدا شفاعت اثبات شده است. البته شفاعت آنها تكوينى است. هم‏چنين براى پيامبر گرامى اسلام در صورت اذن خدا حق و امكان شفاعت اثبات شده است: «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى» البته با انضمام احاديثِ قطعى كه در اين باره وارد شده است. قرآن در غير اين موارد براى كسى شفاعت را اثبات نمى‏كند، ولى در صورتى كه با اذن خدا باشد نفى هم نشده است.

اما در احاديث براى گروهى ديگر نيز شفاعت اثبات شده است:

الف) قرآن، و حافظان و عمل كنندگان به آن.

ب) جانشينان پيامبر و امامان معصوم عليهم‏السلام .

ج) حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبر اسلام و ام الائمه عليهاالسلام .

د) شهيدان كه در راه دفاع از اسلام جان داده‏اند.

ه) علماى ربانى كه با عمل و زبان و قلم خود در ترويج و گسترش اسلام و ارشاد مردم نقش داشته‏اند.  

در خاتمه تذكر چند نكته را لازم مى‏دانم:

1. قدرِ مشتركِ موارد مذكور، نقش داشتنِ آنها در گسترش اسلام و عمل به احكام و قوانين آن مى‏باشد.

2. شفاعت كنندگان از پيروان خود شفاعت مى‏كنند، نه از هر كس ديگر.

3. شفاعت آنان مشروط به اذن خدا و رضايت او مى‏باشد.

4. شفاعت به طور جزاف و دلبخواه و بدون لياقت و وجود ملاك در شفاعت شونده انجام نخواهد گرفت.

بنابراين، كوتاهى در انجام وظايف دينى، كوچك شمردن گناهان و ارتكاب معاصى، به اميد شفاعت شافعان اشتباهى است بس بزرگ و از تسويلات و فريب‏هاى شيطانى مى‏باشد.