معاد در قرآن

آیت الله ابراهیم امینی

- ۴ -


قيامت در قـرآن

پس از نفخ صور و مرگ همه انسان‏ها و دگرشدن و به هم خوردن اوضاع عمومى زمين و آسمان دوباره در صور دميده مى‏شود و همه انسان‏هاى موجود در برزخ زنده مى‏شوند و براى حساب اعمال و پاسخ‏گويى در محضر خداى متعال حضور مى‏يابند.

قرآن مى‏گويد: «آيا اينان نمى‏دانند كه زنده مى‏شوند، در آن روز بزرگ، روزى كه همه مردم به پيشگاه پروردگار جهان بر پا مى‏خيزند.» (107)

قرآن مجيد وقوع قيامت را امرى قطعى مى‏داند كه نبايد در آن شك كرد و مى‏فرمايد:

«الله خدايى است كه جز او خدايى نيست. همانا همه شما را در روز قيامت كه شكى در آن نيست گرد مى‏آورد و چه كس از خدا راستگوتر است.» (108)

معاد و زندگى پس از مرگ عقيده‏اى ريشه‏دار و عميق انسانى است كه همه پيامبران از آن خبر داده‏اند.و اكثر انسان‏ها در طول تاريخ بلكه قبل از تاريخ بدان ايمان داشته‏اند. البته گروهى هم وقوع آن را باور نداشته انكار مى‏كرده‏اند. ولى دليلى بر نفى آن نداشته بلكه امكان وقوع آن را مورد ترديد قرار مى‏دادند.

قرآن مى‏گويد: «آدمى مى‏گويد: آيا زمانى كه بميرم زنده از گور بيرون مى‏آيم؟ آيا انسان به ياد نمى‏آورد كه ما او را پيش از اين آفريديم در حالى كه چيزى نبود.» (109)

قرآن در پاسخ اينان و نفى استبعاد شان به حيات آغازين انسان اشاره مى‏كند و مى‏گويد: ما انسان را در آغاز، از مواد بى‏جان آفريديم و بدان حيات داديم و زنده كردن دوباره آن قطعاً از آفرينش اول آسان‏تر است و قدرت انجام آن را داريم، آيات زير، دليل‏هاى روشنى است:

ـ «خدا زنده را از مرده بيرون آورد و مرده را از زنده به وجود آورد و زمين مرده را زنده مى‏سازد و شما نيز اين چنين زنده مى‏شويد و از گورها بيرون مى‏آييد.» (110)

ـ «خداست كه انسان را در آغاز مى‏آفريند سپس (براى بار دوم) زنده مى‏كند و باز مى‏گرداند و اين كار بر او آسان‏تر است.» (111)

ـ «اى مردم! اگر در روز رستاخيز شك داريد، ما شما را از خاك، سپس از نطفه آن‏گاه از لخته خون، سپس از پاره گوشتى ـ تمام يا نا تمام ـ بيافريديم، تا قدرت خود را آشكار سازيم و تا زمانى معين هر چه خواستيم در رحم مادر نگه مى‏داريم آن گاه شما را به صورت يك كودك از رحم خارج مى‏سازيم تا به حد رشد برسيد بعضى از شما مى‏ميرند و بعضى به سالخوردگى مى‏رسند و آن‏چه را آموخته‏اند فراموش مى‏كنند.

و زمين خشك و مرده را مى‏بينى كه چون باران بر آن نازل كنيم به حركت درآيد و رشد كند و از هر گونه گياه زيبايى بروياند. چون خدا حق است و مردگان را زنده مى‏كند و بر هر كارى توان‏مند است و اين كه قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست و اين كه خدا همه كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى‏كند.» (112)

قرآن كريم معاد را جسمانى و روحانى مى‏داند عموم مسلمانان بلكه پيروان سايراديان آسمانى نيز بر همين عقيده‏اند؛ بدين معنا كه انسان در قيامت با همان شخصيت نفسانى و بدن جسمانى كه در دنيا داشته مبعوث مى‏شود. باهمان شكل وقيافه و مقدار و رنگ كه در دنيا داشته در محضر پروردگار جهان حضور مى‏يابد.

به گونه‏اى كه بستگان و آشنايان او را مى‏شناسند و مى‏گويند: اين شخص همان فلانى است كه در دنيا بود.

عموم مسلمانان بر اين عقيده اجماع دارند واز ضروريات دين به شمار رفته است.

علامه مجلسى در اين باره نوشته است:

همه عقيده‏مندان به اديان آسمانى برجسمانى بودن معاد اجماع دارند و از ضروريات دين است و آيات قرآن كريم بدين مطلب تصريح دارند و تأويل آنها كار درستى نيست. به علاوه، احاديث متواتر نيز بر آن دلالت دارند. (113)

صدرالدين شيرازى مى‏نويسد:

حق اين است كه در معاد عين همان بدن دنيوى اعاده مى‏شود، نه مثل آن به گونه‏اى كه اگر كسى او را مشاهده كند مى‏گويد: اين همان شخص فلانى است كه در دنيا بود. (114)

فيض كاشانى مى‏نويسد:

آن كه در معاد بر مى‏گردد و در آخرت محشور مى‏شود عين آن شخص انسانى است كه در دنيا و برزخ بود؛ هم از جهت روح و هم از جهت بدن به گونه‏اى كه اگر كسى او را در محشر ببيند مى‏گويد: اين همان فلان شخص است كه در دنيا بود. چنان كه امام صادق عليه‏السلام در مورد برزخ فرمود: اگر او را ببينى خواهى گفت: اين همان فلان شخص است كه در دنيا بود. (115)

بنابراين بايد بپذيريم انسانى كه در قيامت محشور مى‏شود از جهت روح و جسم عين همان شخصى است كه در دنيا زندگى مى‏كرد با اين تفاوت مهم كه بدن دنيوى محل عوارض بود، بيمار و پير وفرسوده مى‏شد برخلاف بدن اخروى كه بيمارى، پيرى و فرسوده‏گى ندارد.

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اى فرزندان عبدالمطلب! ديده‏بان به خويشان خود دروغ نمى‏گويد: به خدا سوگند! چنان كه به خواب مى‏رويد مى‏ميريد و چنان‏كه از خواب بيدار مى‏شويد بعد از مرگ نيز برانگيخته مى‏شويد.

بعد از مرگ چيزى جز بهشت يا دوزخ نيست و خلق همه مردم و برانگيختن آنها براى قيامت همانند ايجاد يك فرد بيش نيست. خدا در قرآن فرموده: «ما خَلْقُكُمْ وَلا بَعْثُكُمْ إِلاّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ». (116)

امام محمد باقر عليه‏السلام فرمود: «لقمان به فرزندش فرمود: پسرم اگر در مرگ شك دارى خواب را از خودت رفع كن و نمى‏توانى و اگر در برانگيختن در قيامت شك دارى بيدار شدن از خواب را از خودت رفع كن و نمى‏توانى. اگر در اين باره فكر كنى مى‏فهمى كه نفس تو در اختيار ديگرى است. همانا خواب به منزله مرگ و بيدارى بعداز خواب به منزله برانگيخته شدن بعداز مرگ است. (117)

حشـر انسان‏ها

در پاره‏اى احاديث آمده كه انسان‏ها در قيامت به صورت‏هاى مختلف محشور مى‏شوند: «معاذ بن جبل از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پرسيد اين كه در قرآن آمده: روزى كه در صور دميده شود شما گروه گروه خواهيد آمد: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الصُّورِ فَتَـأْتُونَ أَفْواجاً» چه معنا دارد؟ رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود:

از امر بسيار بزرگى سؤال كردى، اشك از چشمانش جارى شد وفرمود: ده دسته از امت من با ساير مردم تفاوت دارند و به صورت‏هاى مختلف محشور مى‏شوند: بعضى به صورت بوزينه و برخى به شكل خوك در قيامت محشور مى‏شوند. بعضى در حالى كه پاهايشان به طرف بالا و صورتشان به طرف پايين است شانه‏هاى خود را به زمين مى‏كشند و راه مى‏روند. عده‏اى كور محشور مى‏شوند و همين گونه راه مى‏روند. برخى كر و لال محشور مى‏شوند و چيزى نمى‏فهمند. بعضى زبان خود را در حالى كه به سينه آنها آويزان شده مى‏جوند و چرك و خون از دهانشان جارى است و اهل محشر از آنها تنفر دارند.

گروهى دست و پاهايشان قطع شده است. دسته‏اى به شاخه‏هايى از آتش به دار كشيده شده‏اند، جمعى از مردار بد بوترند. بعضى لباس‏هايى پوشيده‏اند كه با قطران (صمغ سياه رنگ چسبنده) رنگ شده و به بدنشان چسبيده است.

اما كسانى كه به صورت بوزينه محشور مى‏شوند افرادى هستند كه با دروغ‏گويى و سخن‏چينى در ميان مردم فتنه‏انگيزى مى‏كنند. گروهى كه به صورت خوك محشور مى‏شوند حرام‏خواران مى‏باشند. كسانى كه با صورت‏هاى خود راه مى‏روند ربا خواران هستند. دسته‏اى كه كرولال محشور مى‏شوند خودپسندان مى‏باشند.

كسانى كه زبان خود را مى‏جوند علما و قاضيانى هستند كه گفتارشان بر خلاف اعمالشان باشد.

عده‏اى كه دست و پايشان قطع شده افرادى هستند كه به همسايگان خود اذيت مى‏رسانند.

گروهى كه به شاخه‏هايى از آتش به دار آويخته مى‏شوند كسانى هستند كه گفتار و كردار مردم را به اطلاع سلاطين مى‏رسانند.

دسته‏اى كه بد بوتر از مردار محشور مى‏شوند كسانى هستند كه از خواسته‏ها و لذت‏هاى (غير مشروع) پيروى مى‏كنند و حق خدا و تهيدستان را در اموالشان ادا نمى‏نمايند.

گروهى كه با لباس‏هاى آلوده و چركين محشور مى‏شوند خود بزرگ‏بينان و فخر كنندگان هستند. (118)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خود بزرگ بينان در قيامت به صورت مورچه محشور مى‏شوند، زير پاى اهل محشر پايمال مى‏شوند تا حساب بندگان به پايان برسد.» (119)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هر كس در خريد و فروش مسلمانى را فريب دهد از ما نيست و در قيامت با يهود محشور خواهد شد، چون آنها از همه مردم فريبكارترند.» (120)

از احاديث مذكور و ده‏ها مانند اينها استفاده مى‏شود كه بعضى انسان‏ها در قيامت به صورت حيوان محشور خواهند شد. گفتنى است مقصود اين نيست كه شكل و قيافه و بدن دنيوى آنها به شكل وقيافه حيوانات دنيوى تبديل مى‏شود، چون قبلاً گفته شد كه انسان‏ها بعد ازمرگ با همان بدن جسمانى كه در دنيا داشتند در برزخ و قيامت وارد مى‏شوند؛ به گونه‏اى كه هر كس او را ببيند مى‏گويد اين همان شخص فلانى است كه در دنيا بود، بلكه مراد اين است كه نفس اين قبيل انسان‏ها به نفس حيوان تبديل مى‏شود و واقعاً حيوان محشور مى‏شوند.

گرچه قيافه آنها قيافه انسان باشد، چون در دنيا اخلاق و ملكات حيوانى در نفس آنها كاملا نفوذ كرده بود در باطن ذات حيوان شده بودند، ولى ديگران از اين امر بى‏اطلاع بودند اما چون قيامت روزى است كه باطن ذات انسان‏ها آشكار مى‏گردد: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» حيوان بودن اينان نيز روشن مى‏شود. گرچه به صورت انسان باشند. چون حيوانيت حيوانات به نفس آنهاست نه با شكل و قيافه.

امام خمينى در اين باره مى‏نويسد:

انسان همين طور كه در اين دنيا يك صورت ملكى دنياوى دارد... براى او يك صورت و شكل ملكوتى غيبى است، كه صورت آن تابع ملكات نفس و خلق باطن است، در عالم بعد از موت، چه برزخ باشد يا قيامت. انسان اگر خلق باطن و ملكه و سريره‏اش انسانى باشد، صورت ملكوتى او نيز صورت انسانى است، ولى اگر ملكاتش غير ملكات انسانى باشد صورتش انسانى نيست و تابع آن ملكه و سريره است؛ مثلاً اگر ملكه شهوت و بهيميت بر باطن او غلبه كند و حكم مملكت باطن حكم بهيميه شود انسان صورت ملكوتى‏اشى صورت يكى از بهائم است، مناسب با آن خلق و اگر ملكه غضب و سبعيت بر باطن و سريره‏اش غلبه كند و حكم مملكت باطن و سريره حكم سبع شود، صورت غيبيه ملكوتيه صورت يكى از سباع است. و اگر وهم و شيطنت ملكه شد و باطن و سريره‏اش داراى ملكات شيطانيه شد، از قبيل خدعه، تقلب، نميمه، غيبت، صورت غيبت و ملكوتش صورت يكى از شياطين است، به مناسب آن. (121)

نامه اعمـال

از آيات و احاديث استفاده مى‏شود كه همه اعمال، گفتار، عقايد، و افكار نيك و بد انسان، به وسيله فرشتگانى كه از جانب خدا بر اين كار گمارده شده‏اند در كتابى ثبت و ضبط مى‏شود.

قرآن مى‏گويد: «همانا كه محافظانى بر شما گمارده شده‏اند، نويسندگانى بزرگوار، آن‏چه را انجام مى‏دهيد مى‏دانند.» (122) آن نوشته‏ها در اصطلاح قرآن «طائر» و «كتاب» ناميده شده است.

در قرآن مى‏گويد: «آن‏چه را انسان انجام دهد (خوب يا بد) به گردنش آويخته‏ايم. و در روز قيامت كتابى را گشوده برايش بيرون آوريم تا در آن بنگرد. (به او گفته مى‏شود) كتاب خود را بخوان كه امروز تو براى حساب‏رسى از خود كافى هستى.» (123)

راغب اصفهانى «طائر» مذكور در آيه را به معناى اعمال نيك و بدى كه از انسان سر مى‏زند تفسير كرده است. (124)

از آيات استفاده مى‏شود كه فرشتگان مأمور الهى براى هر انسان دو پرونده (كتاب) تشكيل مى‏دهند: پرونده اعمال نيك و پرونده اعمال بد، پرونده‏ها ملازم او خواهند بود و بر گردنش آويخته مى‏شوند تا در قيامت آنها را بخواند و به كردار شايسته خود آگاه گردد.

كتاب به معناى نوشته است. نوشتن در عرف ما عبارت است از: ثبت كردن حروف و كلمات و جمله‏هايى كه طبق قرارداد اجتماعى بر معانى خاصى دلالت دارند بر ورق كاغذ يا هر لوح ديگرى كه قابليت نگه‏دارى آن نقوش را داشته باشد. تا در آينده براى خودش و ديگران كه آشناى با وضع واضع باشند قابل استفاده باشد. ولى به هر حال دلالت اين خطوط و كلمات اعتبارى و قراردادى است نه حقيقى و واقعى.

اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه آيا نوشتن فرشتگان و تهيه نامه عمل براى انسان‏ها نيز همين گونه است يا به گونه‏اى ديگر؟ آيا در نوشتن از همين خطوط و تصاوير اعتبارى استفاده مى‏كنند؟ آيا اين همه اعمال بر ورق‏هايى از كاغذ يا الواح ديگر نوشته مى‏شود. و همين‏ها بر گردن انسان‏ها آويخته مى‏شود و تا قيامت باقى مى‏ماند؟ چنين فرضى اصلاً قابل تصور نيست. علاوه بر اين با محتواى برخى آيات سازگار نيست، چون از آيات و احاديث استفاده مى‏شود كه انسان در قيامت عين اعمال و گفتار خوب وبد خود را مشاهده مى‏كند نه يادداشت‏هاى كتبى آنها را.

در قرآن مى‏گويد: «روزى كه هر كس همه كارهاى نيك و بد خود را در برابر خويش حاضر ببيند آرزو كند كه‏اى كاش ميان او و كردار بدش فاصله بزرگى وجود داشت خدا شمارا از (عذاب) خودش مى‏ترساند. وبه بندگانش مهربان است.» (125)

و مى‏فرمايد: «دفتر اعمال گشوده شود، پس مجرمان را مى‏بينى كه از آن‏چه در آن آمده بيمناكند و مى‏گويد: واى بر ما، اين چه دفترى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نكرده و همه را ثبت كرده است. آن‏گاه هر عملى را كه انجام داده‏اند نزد خود حاضر بيابند. و پروردگار تو بر كسى ستم نمى‏كند.» (126)

از اين آيات چند نكته بسيار مهم استفاده مى‏شود:

1. در قيامت عين كارهاى خوب و بد انسان در برابرش حاضر مى‏شوند و آنها را مشاهده مى‏كند، نه نوشته آنها را؛

2. كردار بد انسان (در داخل ذات او هستند) واز او جدا نخواهند شد وآرزوى فاصله داشتن سودى ندارد؛

3. همه اعمال خوب و بد انسان در نامه عملش ثبت شده و كوچك‏ترين چيزى فراموش نشده است. همه را يك جا مى‏بيند و از آن تعجب مى‏كند.

در برخى احاديث نيز به همين معنا اشاره شده است.

ابوالجارود از حضرت باقر عليه‏السلام نقل كرده كه در تفسير آيه «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ» فرمود: «خير و شر اعمال انسان با او خواهند بود و امكان جدايى وجود ندارد، تا اين كه درقيامت نامه عملش را دريافت كند.» (127)

خالد بن نجيح از امام صادق عليه‏السلام نقل كرده كه فرمود: «وقتى قيامت بر پا شود كتاب انسان به او داده خواهد شد. آن‏گاه به او گفته خواهد شد: كتاب خود را بخوان. راوى عرض كرد: آيا مى‏داند در كتاب او چه نوشته شده است؟

فرمود: خدا همه را به ياد او مى‏آورد ،پس هيچ چشم به هم زدن و كلمه و قدم برداشتن و آن‏چه در طول حيات انجام داده نيست جز اين كه همه را به ياد مى‏آورد؛ به گونه‏اى كه گويا همان ساعت آنهارا انجام داده است.

به همين جهت مى‏گويد: «يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها» (128).

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: «آدمى در آخرين روز زندگى دنيوى و اولين روز ورود به جهان آخرت اموال و اولاد واعمالش براى او تجسم مى‏يابند. پس به مال خود توجه مى‏كند و مى‏گويد: من به تو حريص و بخيل بودم، امروز به من چه كمكى مى‏كنى؟ در جواب مى‏گويد: كفنت را مى‏دهم. پس به فرزندانش توجه مى‏كند و مى‏گويد: من به شما محبت داشتم و حمايت كردم. امروز چه كمكى به من مى‏كنيد؟ در پاسخ مى‏گويند؟ تو را به سوى گور مى‏بريم و دفن مى‏كنيم، آن‏گاه به اعمالش توجه مى‏كند و مى‏گويد: من در حق شما كوتاهى كردم و بر من دشوار بوديد امروز چه كار مى‏توانيد براى من بكنيد؟ مى‏گويند: ما در قبر و در قيامت به همراه تو هستيم تا زمانى كه ما و تو نزد پروردگار حضور يابيم. فرمود: پس اگر ولىِّ خدا باشد عمل او به صورت زيباترين و خوش‏بوترين و خوش لباس‏ترين صورت‏ها برايش آشكار مى‏شود و مى‏گويد: تو را به روح و ريحان و بهشت نعيم بشارت مى‏دهم، مقدمت گرامى باد. پس مؤمن از او مى‏پرسد: تو كيستى؟ جواب مى‏دهد من عمل صالح تو هستم از دنيا با تو بودم و تا بهشت تو را همراهى مى‏كنم.» (129)

بنابراين، عقايد حق يا باطل، اخلاق نيك و بد، كردار شايسته و ناشايسته انسان در همين جهان در باطن ذات و همراه خود او خواهند بود، ولى در اثر شواغل دنيوى از وجود آنها غافل و بى‏اطلاع است. اما در قيامت كه پرده از چشم باطن انسان برداشته مى‏شود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را يك مرتبه نزد خود حاضر خواهد يافت. از اين امر عجيب اظهار شگفتى مى‏كند، و در جوابش گفته مى‏شود: همانا كه تو در دنيا از اين امر غافل بودى، پس پرده را از چشمانت برداشتيم، و امروز چشمانت تيزبين شده است. (130)

در اين جا اين سئوال مطرح مى‏شود كه اعمال و گفتار نيك و بد انسان در دنيا از امور عرضى هستند كه بعد از وقوع زائل مى‏شوند و از بين مى‏روند چگونه تصور مى‏شود كه عين آنها تا قيامت باقى بمانند؟ مثلاً نماز عبارت است از تكبيرة الاحرام، قرائت حمد و سوره، ركوع، سجود، تشهد و سلام، و همه اينها از پديده‏هاى عرضى هستند و نمى‏توانند باقى بمانند. ساير اعمال نيك و بد نيز همين گونه‏اند.

بهتر است در حل اين مشكل از رهنمودهاى يكى از راه‏يافتگان وادى صعب العبور عرفان مبدأ و معاد استفاده كنيم. او چنين مى‏نويسد:

هر چه را انسان با حواس خود درك كند اثرى در روح و نفس او خواهد گذاشت. و در صحيفه نفس و خزينه مدركاتش ذخيره خواهد شد. هم‏چنين هر عمل نيك يا بدى را انجام دهد، گرچه بسيار كوچك باشد، اثر آن در صحيفه نفسش ثبت خواهد شد؛ مخصوصاً اعمالى كه در اثر تكرار به صورت ملكه و خلق و خوى درآيند. همين خلق و خوى ثابت است كه باعث خلود در بهشت يا خلود در دوزخ مى‏گردد. چون ملكات نفسانى به صورت‏هاى جوهرى تبديل مى‏شوند كه در ايجاد نعمت‏ها و عذاب‏هاى نفسانى تأثير مى‏گذارند. اگر آثارى كه از اعمال و گفتار در نفس حاصل مى‏شود دوام و ثبات نداشت و به تدريج اشتداد نمى‏يافت به حدى كه ملكه و خوى راسخ گردد هيچ‏كس نمى‏توانست در صنايع و حرفه‏ها تخصص پيدا كند. تأديب و تهذيب و تعليم و تربيت كودكان نيز بى‏فايده بود. و بايد انسان از آغاز كودكى تا آخر عمر يك‏سان باشد و تفاوتى پيدا نكند. و در اين صورت تكاليف شرعى (در تزكيه و تهذيب نفس) عبث و بيهوده بود.

و اگر ملكات ثبات و جوهريت نداشت و هميشه باقى نمى‏ماند خلود اهل بهشت در نعمت و خلود اهل دوزخ در عذاب وجهى نداشت.

اگر منشأ ثواب و عقاب خود عمل و گفتار انسان باشد، در حالى كه عمل و قول نابود شده‏اند، لازمه‏اش اين است كه معلول بدون وجود علتش باقى بماند، و چنين امرى صحيح نيست. عمل جسمانى كه در زمان محدودى واقع شده چگونه مى‏تواند منشأ جزاى هميشگى باشد؟ چنين مجازاتى در شأن خداى حكيم نيست. (131)

گفتارى از امام خمينى

امام در اين باره چنين مى‏نويسد:

نيت، صورت فعليه و جنبه ملكوتى عمل است. و در حديث شريف اشاره به همين مطالب مى‏نمايد آن‏جا كه فرمايد: «و النية افضل من العمل، الا و ان النية هى العمل» نيت از عمل افضل است، بلكه نيت تمام حقيقت عمل است، و اين مبنى بر مبالغه نيست، چنان‏چه بعضى احتمال داده‏اند، بلكه مبنى بر حقيقت است، زيرا نيت صورت كامله عمل و فصل محصل اوست، و صحت و فساد و كمال و نقص اعمال به آن است. چنان‏چه عمل واحد به واسطه نيت گاهى تعظيم و گاهى توهين است و گاهى تام و گاهى ناقص است و گاهى از سنخ ملكوت اعلا و صورت بهيه جميله دارد و گاهى از ملكوت اسفل و صورت موحشه و مدهشه دارد. (132)

ميزان اعمـال

از آيات و احاديث استفاده مى‏شود كه در قيامت براى تعيين مقدار و ارزش كارهاى نيك بندگان و مقدار كارهاى زشت و گناهان آنان ميزانى نصب و با آن، اعمال خوب و بد (حسنات و سيئات) سنجيده مى‏شوند. توزين اعمال يكى از عقايد اسلامى و بخشى از حساب‏رسى است.

قرآن مى‏گويد: «ميزان‏هاى عدل را در قيامت برپا مى‏سازيم، پس هيچ‏كس به هيچ چيز مورد ستم قرار نمى‏گيرد. اگر به مقدار مثقالى از دانه خردل هم باشد آن را مى‏آوريم. و حساب‏رسى ما كفايت مى‏كند.» (133)

ميزان (ترازو) ابزارى است براى تعيين مقدار اجناس و اشياء. اين وسيله در طول تاريخ و در ميان اقوام و ملل، به صورت‏هاى گوناگون معمول بوده و هست. گرچه غالباً با اشياء مادى ساخته مى‏شود و اجسام را با آن مى‏سنجند اما اختصاصى به امور مادى ندارد بلكه به طور حقيقت در امور ديگر نيز استعمال مى‏شود.

علم منطق را كه وسيله‏اى است براى شناخت قضاياى صحيح از باطل «علم ميزان» مى‏نامند، در كشف مقدار هوش و حافظه و علوم و اطلاعات افراد از آزمون‏هاى كتبى و شفاهى استفاده مى‏كنند و آنها را ميزانِ كشف واقع مى‏نامند، و امور ديگرى از اين قبيل. بنابراين در صدق ميزان ضرورتى ندارد حتماً مادى باشد.

چنان كه در ميزان قيامت همين گونه است. چون وسيله‏اى است براى شناخت ايمان و اصول عقايد، اخلاق نيك و زشت، عمل‏هاى صالح و ناصالح نمى‏تواند يك امر دنيوى و جسمانى باشد.

آيا نماز، روزه، اخلاص، تقوا، ايمان، راست‏گويى، امانت‏دارى را مى‏توان با ترازوهاى دنيوى سنجيد؟ شخصى به امام صادق عليه‏السلام عرض كرد: «آيا در قيامت عمل‏هاى بندگان توزين نمى‏شود؟ فرمود: نه. چون عمل كه جسم نيست، آن‏چه مورد سنجش قرار مى‏گيرد صفت (اثر) عمل‏هاست. كسى نياز به توزين دارد كه از تعداد و مقدار سنگينى و سبكى آنها بى‏اطلاع باشد. در حالى كه چيزى بر خدا پوشيده نيست. همان شخص عرض كرد: پس ميزان اعمال چه معنا دارد؟ فرمود: يعنى در محاسبه و پاداش عمل عدالت رعايت مى‏شود. عرض كرد: پس معناى اين آيه: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» چيست؟ فرمود: يعنى اعمال نيك او زيادتر باشد.» (134)

بنابراين ميزان اعمال در قيامت نظير ترازوهاى متعارف و جسمانى دنيوى نيست بلكه بايد به گونه‏اى ديگر باشد. در تبيين و تفسير ميزان در قيامت مى‏توان يكى از دو وجه را برگزيد:

وجه اول اين كه ميزان عبارت باشد از مجموعه عقايد صحيح، ارزش‏هاى اخلاقى، احكام و قوانين شريعت و دين، كه صراط مستقيم سير و سلوك الى الله و نيل به عالى‏ترين مراتب انسانيت است. بنابراين در قيامت عمل هر انسانى را به مقدار تطابق با متن شريعت مى‏سنجند و پاداش مى‏دهند. در احاديث به همين معنا اشاره شده است:

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «عدل در زمين ميزان خداست، هر كس به آن عمل كند او را به بهشت مى‏برد، و هر كس آن را ترك كرد او را به دوزخ خواهد كشيد.» (135)

امام صادق عليه‏السلام فرمود: «هر كس كلمه لا اله الا الله را با اخلاص بگويد: به بهشت مى‏رود. و اخلاصش در اين است كه شهادت به لا اله الا الله او را از ارتكاب محرمات باز دارد.» (136)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «نماز ميزان است، هر كس حق آن را ادا كند پاداش كامل دريافت خواهد كرد.» (137)

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در قيامت چيزى را در ميزان اعمال بندگان نمى‏گذارند كه افضل از حسن خلق باشد.» (138)

حضرت صادق عليه‏السلام فرمود: «هر كس با اين ده چيز خدا را ملاقات كند داخل بهشت مى‏شود: شهادت به لا اله الا الله، شهادت به رسالت حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اقرار به آن‏چه از جانب خدا آورده است، برپاداشتن نماز، پرداختن زكات، روزه گرفتن ماه رمضان، حج بيت الله، قبول ولايت اولياى خدا، برائت از دشمنان خدا و اجتناب از مسكرات.» (139)

وجه دوم اين كه: ميزان عبارت باشد از نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان. اين ذوات مقدس چون در علم و عمل هادى مردم هستند خود به مجموعه احكام و قوانين شريعت و ارزش‏هاى اخلاقى عمل مى‏كنند و كمالات انسانى در آنها تجسم يافته است و مردم را به همان سوى دعوت مى‏نمايند. به همين جهت مى‏توان عقايد، اخلاق، گفتار و كردار پيروانشان را با آنان تطبيق كرد و سنجيد بدين صورت ميزان اعمال به شمار مى‏روند.

در برخى احاديث به همين مطلب اشاره شده است.

امام صادق عليه‏السلام در تفسير آيه «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» فرمود: آنان پيامبران و جانشيان آنها هستند. (140)

امام سجاد عليه‏السلام فرمود: «على عليه‏السلام امير ايمان و ميزان اعمال است.» (141)

امام صادق عليه‏السلام فرمود: «به خدا سوگند! على صراط مستقيم و ميزان اعمال است.» (142)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «من ميزان علم و على دو كفه ميزان و حسن و حسين ريسمان‏هاى آن، و فاطمه وسيله ارتباط آنها و امامان بعد از حسن و حسين ميزان شناخت دوستان و دشمنان مى‏باشند.» (143)

بنابراين، نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان را نيز مى‏توان به عنوان ميزان سنجش اعمال افراد امت معرفى كرد، ولى با اندكى دقت تصديق مى‏كنيد كه وجه دوم نيز به وجه اول باز مى‏گردد، چون نفوس پيامبران و اوصيا بدين جهت كه مركز تجسم يافته عقايد، اخلاق و كردارهاى شايسته دين هستند به عنوان ميزان معرفى شده‏اند، پس حقيقت ميزان عبارت است از متن عقايد، اخلاق، احكام و قوانين دين. و عمل هر انسانى را به آن مقايسه مى‏كنند، مى‏سنجند و پاداش نيك يا كيفر مى‏دهند. در اين سنجش نفس انسان موردِ محاسبه يك كفه ميزان است و كفه ديگر عبارت است از مجموعه عقايد اخلاق، و احكام و قوانين شريعت.

از بعضى آيات استفاده مى‏شود انسان يك ميزان ندارد بلكه ميزان‏هاى متعدد دارد: «در آن روز وزن كردن بر طبق حق است، آنها كه ميزان‏هايشان سنگين است رستگارند، و آنان كه ميزان‏هايشان سبك است كسانى هستند كه نفوس خود را خسارت كرده و به آيات ما ستم روا داشته‏اند.» (144)

در اين آيه، صحبت از سنگين بودن ميزان‏هاى بعض انسان‏ها و سبك بودن ميزان‏هاى بعضى ديگر مى‏باشد. معلوم مى‏شود: هر انسانى داراى ميزان‏هاى متعدد خواهد بود. شايد بدين جهت باشد كه عقايد را با ميزانى مى‏سنجند و اخلاق را با ميزانى ديگر، و اعمال را با ميزانى سوم. و اگر هر يك از عقايد را با عقايد صحيح واقعى و هر يك از اخلاقى و مقدار آن را با اخلاق واقعى و هر يك از اعمال و مقدار آن را با متن احكام و قوانين شريعت محاسبه كنيم براى هر انسانى ميزان‏هاى متعدد خواهد بود.

كيفيت توزين اعمال

زمينه سنگين شدن يا سبك شدن كفه ميزان در همين جهان به وسيله عقايد، اخلاق، كردار و گفتار انسان فراهم مى‏شود: عقايد صحيح نفس را نورانى مى‏سازند، و هر چه ايمان قوى‏تر باشد نورانيت نفس بيشتر مى‏گردد. اخلاق نيك و ملكات پسنديده نيز همين گونه‏اند، عمل‏هاى صالح، عبادات، كارهاى خير گرچه امور عرضى هستند و باقى نمى‏مانند، ولى از طريق اخلاص و نيت خير به صورت ملكه در مى‏آيند نفس انسان را نورانى و با صفا مى‏سازند و جنبه‏هاى انسانى او را قوى‏تر و كفه ميزانش را سنگين‏تر مى‏سازند.

بر عكس عقايد باطل، اخلاق زشت، عمل‏هاى ناشايسته نفس را تاريك، وحشتناك مى‏سازند، جنبه انسانيت او را ضعيف‏تر، و جنبه‏هاى حيوانيت او را قوى‏تر، و حتى گاهى در باطن ذات به صورت حيوانى درنده در مى‏آيد و كفه ميزان انسانيت او به طور كلى تهى و سبك مى‏گردد.

همه اين فعل و انفعال‏ها و دگرگونى‏ها در همين جهان و در باطن نفس رخ مى‏دهد ولى خودش از آنها آگاه نيست، تا اين كه در قيامت پرده از چشم باطن او برداشته مى‏شود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را بالعيان مشاهده خواهد كرد. در آن هنگام كفه ميزان نفس خود را سنگين يا سبك خواهد يافت.