معاد استدلالي

مرکز تحقيقات اسلامي

- ۶ -


چـون كـه اهل شرك و كفر، مستحق پاداش الهى نيستند. بنابراين ، در بهشت هرگز جاى ندارند؛ و بـه دليـل اين كه كفران نعمت الهى كرده اند، مستحق كيفرند؛ درجه كيفر آنها نيز متناسب با درجه كفر و شرك آنهاست ، اگر كفر آنان كفر جحود است يعنى حق را درك كرده اند ولى از روى لجاجت بر شرك و كفر اصرار ورزيده اند، كيفر آنها بقاى هميشگى در عذاب است همچنان كه اگر براى ابد در دنيا مى بودند، بر كفر خود باقى مى ماندند.
به علاوه ، در عالم قيامت كيفرها اثر طبيعى اعمال افراد است ، و آنچه كشته اند مى دروند. گاهى در اثـر يـك كـار غـلط، انـسـان عـمـرى طـولانـى از نـداشـتـن يـك عـضـو مـثـل چـشـم در نـاراحـتـى قـرار مـى گـيـرد و حـال آن كـه كار نادرست ممكن است در يك لحظه انجام گرفته باشد.
قرآن كريم مى فرمايد:
((ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ))(374)
(بـه دسته اى از جهنميان گفته مى شود) عذاب جاودانه را بچشيد آيا به غير از اعمالى كه كسب مى كرديد پاداش داده مى شويد؟!
امام موسى بن جعفر(ع ) فرمود:
((لا يُخَلِّدُ اللهُ فِى النّارِ اِلاّ اَهْلَ الْكُفْرِ وَالْجُحُودِ وَ اَهْلَ الضَّلالِ وَالشِّرْكِ))(375)
خـداونـد بـطـور جـاودان در آتـش نـگـه نـمـى دارد مـگـر اهل كفر و انكار و گمراهى و شرك را.
ب ـ كيفر متناسب با گناه
مقتضاى عدالت در كيفر، يكسان و مساوى بودن مدت گناه با مدت كيفر نيست .
بـراى تـفـهـيـم بـهـتر از مثالهايى كه همه روزه با آن رو به رو هستيم استفاده مى كنيم . فردى مشروبات الكلى را به صورت پى در پى به مدت يك ماه مى نوشد و بر اثر آن زخم معده يا امـراض ‍ ديـگـرى بـه او دسـت مـى دهـد كـه گـاهـى تـا آخـر عـمـر از آن رنـج مـى بـرد. حـال اگـر فـرض كـنـيـم عـمـر چـنـيـن شـخـصـى هـزارسـال يـا يـك مـيـليـون سـال باشد، بناچار بر اثر اين گناه در تمام زندگى اش ‍ دچار زخم معده خواهد بود، در حالى كـه بـه مـدت يك ماه مشروب نوشيده است . بنابراين ، لازم نيست زمان كيفر متناسب با زمان گناه باشد و اگر كسى چنين فكر كند، اشتباه كرده است .
در عـالم رستاخيز كيفر و مجازات ، اثر طبيعى عمل و گناه افراد است و عذابها و رنجهايى را كه گناهكاران مى كشند، نتيجه اعمال خود آنها است :
((فَلا يُجْزَى الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئات اِلاّ ما كانوُا يَعْمَلُونَ))(376)
به آنهايى كه اعمال بد انجام دادند، جزايى جز اعمالشان داده نمى شود.
بـعـلاوه اقـتـضـاى بـعـضـى از گـنـاهـان خـلود در آتـش اسـت . بـطـور مثال قرآن مى فرمايد:
((وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزائُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً))(377)
هـر كـسـى مـؤ مـنـى را بطور عمد بكشد، كيفر او جهنّم است و براى هميشه در آن خواهد ماند و مورد غضب و لعنت خداست و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است .
هـمـچـنين اگر كسى مرتكب گناه كبيره گردد اما پشيمان نشود و مُصرّ بر گناه و نافرمانى خدا بـه حـدّى كـه ارتـكـاب آن گـنـاه بـرايش ملكه شود كه ترك آن برايش ميسّر نباشد، چنين كسى مـسـتحق كيفرى هميشگى خواهد بود.(378) زيرا بنابر آنچه در روايات آمده استمرار بر گـنـاه و تـصـمـيـم بر ادامه آن بگونه اى كه سيره عملى شخص گناهكار گردد و تا زمانى كه حيات دارد به گناه خود ادامه دهد، كيفر متناسب براى چنين فردى ، عذاب سخت و هميشگى است . امام صادق (ع ) مى فرمايد:
هـْلُ النّارِ فِى النّارِ لاَِنَّ نِيّاتَهُمْ كانَتْ فِى الدُّنْيا لَوْ خُلِّدُوا فيها اءَنْ يَعْصُوااللهَ اَبَداً وَ اِنَّما خـُلِّدَ اَهـْلُ الْجـَنَّةِ فـِى الْجـَنَّةِ لاَِنَّ نـِيـّاتـَهـُمْ كـانـَتْ فـِى الدُّنـْيـا لَوْ بـَقـَوْا اءَنْ يـُطـيـعـُوا اللهَ اَبَداً))(379)
علّت هميشه بودن دوزخيان در جهنم اين است كه نيّت و تصميم آنها اين بوده كه اگر جاودانه در دنـيـا بـمـانـنـد خـدا را نـافـرمانى خواهند كرد و سبب هميشه بودن بهشتيان در بهشت اين است كه تصميم آنها اين بوده كه اگر جاودانه در دنيا بمانند خداوند را اطاعت خواهند كرد.
خداى جاودانه و بقاى انسان
در ايـنـجا، ممكن است سؤ الى پيش آيد كه آيا خلود انسان با اختصاص جاودانگى به خدا منافات ندارد؟
اين سخن ، ايرادى است كه ((نَظّام معتزلى )) در مباحثاتش با هشام بن حكم ، مطرح كرد. وى گفت : بـقـا و ابـديـّت اخـتـصـاص بـه ذات خـدا دارد و بـراى هـيـچ كـس مـمـكـن نـيـسـت . بـنـابـرايـن ، اهـل بـهـشـت تـا ابـد بـاقـى نـمـى مـانـنـد، زيـرا درايـن صـورت بـقـاى آنـهـا مثل بقاى خداوند خواهد بود.
هـشـام در پـاسـخ گـفـت : در ايـنـجـا مـنـافـاتـى وجـود نـدارد، چـرا كـه خـداونـد خـودش اهـل بهشت را باقى مى گذارد و بهشتيان به واسطه خدا كه علّت باقى گذارنده آنهاست باقى مى مانند، در حالى كه خداوند بدون اينكه كسى او را نگه دارد، باقى مى ماند.(380)
تجسم و جاودانگى اعمال
چـيـزى كـه كـيـفـر و پـاداش را در آن سـرا جـاودانـى مـى كـنـد ، تـجـسـم و جـاودانـگـى اعمال انسان است ، كه آن نيز از مسائل قطعى آن عالم است . چنانچه در درس پنجم گذشت . حكما و مـتكلمان اسلامى مى گويند: ميان عمل و جزا رابطه علّى و معلولى ، و بلكه بالاتر رابطه عينيت و اتحاد وجود دارد.
توضيح آن كه دانشمندان اسلامى مى گويند: مجازات سه گونه است :
1 ـ مجازات قراردادى (تنبيه و عبرت ).
2 ـ مجازاتى كه با گناه رابطه تكوينى و طبيعى دارد (مكافات دنيوى ).
3 ـ مجازاتى كه تجسم خود جرم است و چيزى جدا از آن نيست (عذاب اخروى )(381) .
نـوع اول مـجـازات ، همان كيفرها و مقررات جزايى است كه توسط قانون گزاران جوامع انسانى وضـع ، و بـه مـورد اجـرا گـذارده مـى شـود؛ و قوانين جزايى براى حفظ نظام اجتماعى و تنبيه متجاوزان به حريم اجتماع و تربيت متخلفان و مجرمان ضرورى است . نوع دوم از انواع مجازات ، كـيـفـرهـايـى اسـت كـه رابـطـه عـلّى و مـعـلولى بـا جـرم دارنـد، يـعـنـى كـيـفـر، مـعـلول جـرم و اثـر و نـتـيـجـه طـبـيـعـى آن اسـت . ايـن كـيـفـرهـا را ((مـكـافـات عـمـل )) ، يـا ((اثـر وضـعـى گـنـاه )) مـى نـامـنـد، كـه در هـمـيـن دنـيـا و در رابـطـه بـا اعمال زشت مطرح است .
از بـاب مـثـال ، بـدى كردن به پدر و مادر، و به اصطلاح عاق والدين شدن اثر وضعى آن در هـمـيـن دنيا ظاهر مى شود. يا اين كه كشتن آنان حتى اگر سزاوار كشتن باشند موجب كوتاهى عمر مـى شـود، مـانند كشتن منتصر پدرش ((متوكل عباسى )) را به جرم توهين به ساحت قدس حضرت زهراى مرضيه (س )، كه پس از آن 7 ماه بيشتر زنده نماند.(382)
امـا مـجـازاتـهـاى جـهـان ديـگـر، رابـطـه تكوينى قويترى با گناهان دارند. چه اين كه رابطه عـمـل و جـزا در آخرت نه مانند نوع اوّل قراردادى است ، و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علّى و مـعـلولى اسـت ، بـلكـه از آن هـم يـك درجـه بـالاتـر اسـت ؛ در آنجا رابطه ((عينيت )) و ((اتحاد)) حـكـمـفـرمـاسـت ، يـعـنـى عـالم آخـرت ، تـجـسـم اعـمـال هـمـيـن دنـيـاسـت بـه شـكـل حـقيقى ، و آنچه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى شود تجسم عمل آنهاست .
آتـشـهـا و عذابها تجسم همان گناهانى است كه بدست بشر انجام گرفته و فرستاده مى شود؛ مـار و كـژدم و عـقـرب و آب جـوشـان جـهـنم و خوراك زقّوم دوزخ ، از ناپاكيها و پليديها خلق مى شود؛ همان طورى كه حورالعين و قصرها و نعيم جاويدان بهشت از تقوا و كارهاى نيك آفريده مى شود.(383)
قرآن كريم درباره تجسم اعمال در قيامت مى فرمايد:
((يـَوْمَ تـَجـِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً))(384)
روزى كـه هـر كس آنچه از كار نيك يا زشت انجام داده است حاضر مى بيند، آرزو مى كند كه كاش ميان او و كار زشتش مسافت درازى فاصله مى بود!
روشـن اسـت كـه يـافـتـن عـمل خير و يا عمل بد، صورت ملكوتى و حقيقى آن مراد است ، كه براى انسان به شكل زيبا يا زشت جلوه گر و مجسم مى شود.(385)
درباره خوردن مال يتيم ، و پى آمد اخروى آن قرآن كريم چنين مى فرمايد:
((اِنَّ الَّذيـنَ يـَاءْكـُلُونَ اَمـْوالَ الْيـَتـامـى ظـُلْمـاً اِنَّمـا يـَاءْكـُلُونَ فـى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً))(386)
كـسـانـى كـه امـوال يـتـيمان را به ظلم و ستم مى خورند (در حقيقت ) در شكم خويش آتش فرو مى برند، و بزودى در آتشى افروخته مى افتند.
يـعـنى مال يتيم خوردن عيناً آتش خوردن است ، اما چون در اين دنيا هستند نمى فهمند، به محض اين كه حجاب بدن كنار رفت و از اين جهان بيرون شدند آتش مى گيرند و مى سوزند.
امـا روايـات ، در ايـن زمـيـنـه زيـاد اسـت . در ايـنـجـا بـه ذكـر يـك حـديـث از رسول اكرم (ص ) بسنده مى كنيم . آن حضرت فرمود:
((هـنگامى كه مؤ من از قبرش خارج مى شود، اعمالش به صورت زيبايى نمايان مى گردد و با او سـخـن مـى گويد كه من اعمال توام ؛ و به صورت نورى در مى آيد كه او را به سوى بهشت هدايت مى كند؛ و كافر، هنگامى كه از قبرش بيرون مى آيد، اعمالش به صورت زشتى برايش جـلوه گـر مـى شـود، و بـه او مـى گويد: من اعمال تواءم ، پس با او همراهى مى كند تا او را در جهنم داخل كند.))(387)
بـنـابـراين ، اعمال آدمى دو صورت دارد: صورت مُلكى ، كه فانى و موقت است ، و آن همان است كه در اين جهان به صورت سخن و يا عمل ديگرى ظاهر مى شود، و صورت و وجهه اى ملكوتى ، كـه پـس از صـدور از مـا هـرگـز فانى نمى شود، و از توابع و لوازم جدا ناشدنى ما است ؛ اعـمـال مـا از وجـهـه مـلكـوتـى و چـهـره غـيـبـى بـاقـى اسـت و روزى مـا بـه آن اعـمـال خواهيم رسيد، و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهيم كرد؛ اگر زيبا و لذتبخش است نعيم ما خواهد بود، و اگر زشت و كريه است آتش و جهيم ما خواهد بود!(388)
((منابع و مآخذ))
قرآن كريم
اختيار معرفة الرجال ، شيخ طوسى ، انتشارات مصطفوى ، قم
اعتقادات ، شيخ صدوق ، متن و ترجمه ، سيد محمد حسينى ،انتشارات نهضت زنان مسلمان
بحارالانوار، علامه مجلسى ، بيروت
تاريخ قرآن كريم ، سيد محمد باقر حجّتى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى
تسلية الفؤ اد، عبداللّه شبَّر، انتشارات بصيرتى
تفسير صافى ، ملا محسن فيض كاشانى ، انتشارات مكتبة الاسلاميه
تفسير قمى ، على بن ابراهيم قمى ، مكتبة الهدى
تفسير كبير، فخر رازى ، دارالكتب العلميه ، تهران
تفسير نمونه ، ناصر مكارم و جمعى از نويسندگان ، انتشارات دارالكتب الاسلاميه
تفسير نور الثقلين ، عروسى حويزى ، انتشارات مطبعة الحكمة ، قم
توحيد، شيخ صدوق ، انتشارات مكتب الصدوق
حق اليقين ، مجلسى ، انتشارات علميه اسلاميه ، طهران
حق اليقين ، سيد عبداللّه شبَّر، انتشارات دارالكتاب اسلامى
سفينة البحار، شيخ عباس قمى ، بيروت
شيعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنيه ، مركز نشر معارف اسلام
عدل الهى ، مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا
علم اليقين ، فيض كاشانى ، انتشارت بيدار
عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق ، منشورات اعلمى
فروع كافى ، ثقة الاسلام كلينى ، دار صادر، بيروت
كامل ، ابن اثير، دارصادر، بيروت
كنزل العمّال ، على بن حسام الدين هندى ، مؤ سسة الرسالة ، بيروت
مجمع البيان ، طبرسى ، بيروت
مجموعه آثار، مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا
مسند، احمد بن حنبل ، دارصادر، بيروت
معاد و جهان پس از مرگ ، ناصر مكارم شيرازى ، انتشارات هدف
معاد انسان و جهان ، جعفر سبحانى ، انتشارات كتابخانه صدر
معادشناسى ، سيد محمد حسين حسينى تهرانى ، انتشارات حكمت
مفردات ، راغب اصفهانى ، بيروت
منازل الاخره ، شيخ عباس قمى ، دفتر نشر ارشاد علميه اسلاميه
الميزان ، محمد حسين طباطبايى ، انتشارات مؤ سسه اعلمى ، بيروت
نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، انتشارات فيض
وسائل الشيعه ، شيخ حرّ عاملى ، بيروت