معاد استدلالي

مرکز تحقيقات اسلامي

- ۵ -


اين آيه ، قسمتى از رحمت الهى را كه شامل حال افراد با ايمان است ، بيان نموده و برخى از ويژگيهاى آن را برمى شمارد؛ يكى آنكه اين نـعـمـت بـزرگ ، فناناپذير است و افراد با ايمان ، بطور جاودان در آن بسر مى برند، ديگر آنـكـه خـداونـد مـنزلگاههاى پرنعمت و پاكيزه در قلب بهشت ، در اختيار آنها مى گذارد و از همه مهمتر، نعمت و پاداش معنوى و روحانىِ رضايت و خشنودى خداوند است كه نصيب مؤ منان واقعى مى شـود و آنـقـدر لذت معنوى اين خشنودى خداوند بزرگ است كه هيچ كس نمى تواند آن را توصيف نمايد.(269)
در تـفـسـيـر عـيـاشـى از عـلى بـن الحـسـيـن (ع ) روايـت شـده كـه فـرمـود: وقـتـى اهـل بهشت وارد بهشت شده و ولىّ [ دوستدار و مطيع ] خدا به جنّات و قصرهاى خود در آيد و هر مؤ مـنـى بـر اريـكه (تخت ) خود تكيه زند، خدمتگزارانش به دورش حلقه مى زنند و شاخه هاى پر مـيـوه ، خـود را بـه طـرفـش خم مى كنند و در پيرامونش چشمه سارها جوشيدن مى گيرد و از چشم انـدازش نـهـرهـا به جريان مى افتد و برايش بساطها گسترده مى گردد و پشتى ها برايش مى گـذارنـد و هـر چـه را كـه بخواهد و اشتها كند قبل از آنكه به زبان آورد خدمتكارانش حاضر مى سازند و حورالعين از جنان براى او بيرون مى آيند. پس آن قدر كه خدا بخواهد در آن جايگاه مى ماند.
تـا آنـكـه پـروردگـار جـبـار بـراى آنـان تـجـلّى نـمـوده مـى فـرمـايـد: اى اوليـاء مـن و اى اهـل طـاعـت مـن و اى سـاكـنـان بـهـشـت مـن كـه در جـوار مـن مـنـزل گـرفـتـه ايـد! مـيـل داريـد بـه شـمـا از كرامتى بالاتر از آنچه داريد خبر دهم ؟ عرض مى كنند: پروردگارا آن چيست كه از اين بهشت كه هر چه بخواهيم در آن مى يابيم بهتر و بالاتر است ؟
بـار ديـگر همان پرسش تكرار مى شود و عرض مى كنند: پروردگارا، بله ؛ آن كدام خيرى است كـه بـهـتـر از اين بهشت است ؟ خداى تعالى مى فرمايد: رضايت من از شما و دوستى من نسبت به شما است كه از آن لذتها و نعمتها بهتر است ، ... .(270)
هـمـچـنين در آيات ديگر، خداى متعال ، پس از آنكه متذكر اين نكته مى شود كه در روز قيامت نه از پـاداش كـسـى كـاسـتـه مـى شـود و نـه بـه كـيـفـر كـسـى افـزوده مى گردد، بلكه جز آنچه را عمل مى كردند جزا داده نمى شوند،(271) مى فرمايد:
((اِنَّ اَصـْحـابَالْجَنَّةِالْيَوْمَ فى شُغُلٍ فاكِهُونََ هُمْ وَ اَزْواجُهُمْ فى ظِلالٍ عَلَى الاَْرائِكِ مُتَّكِئُونََ لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونََ سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ))(272)
بهشتيان ، امروز به نعمتهاى خدا مشغول و مسرورند (و از هر انديشه ناراحت كننده بركنار) آنها و هـمـسـرانـشان در سايه هاى (قصرها و درختان بهشتى ) بر تختها تكيه كرده اند. براى آنها در بـهـشـت مـيـوه (بـسـيـار لذت بـخش ) و هر چه بخواهند خواهد بود. براى آنها فرشتگان از خداى مهربان سلام رسانند.
هـمـانـگونه كه ملاحظه مى شود اين آيات همچون آيه ذكر شده ، بهشتيان را غرق در مواهب مادّى و مـعنوى معرفى مى كند و دسته اى از لذتهاى مادى و معنوى را بر شمرده امّا مهمتر و لذتبخش تر از هـمـه مـوهبت معنوى است كه در آيه آخر، به آن اشاره شده كه همان سلام و تحيت از ناحيه رحيم اسـت كـه مـمـلوّ از مـحـبـت اسـت ؛ نـدايـى است كه بهشتيان را غرق در معنويت و سرور مى كند و چه لذّتى بالاتر از آن !
و اينك به بخش ديگرى از لذتهاى معنوى اشاره مى شود:
َـ بهشتيان ، با قلبى پاك و دور از هر گونه كدورت زندگى مى كنند. قرآن مى فرمايد:
((وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ))(273)
آنچه در دلها از كينه و حسد دارند، برمى كَنيم (تا در صفا و صميميّت با هم زندگى كنند).
َـ داراى نفس مطمئنه هستند:
((يـا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلى فى عِبادى وَادْخُلى جَنَّتى ))(274)
تـو اى روح آرام يـافته ، به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است . پس داخل شو در بندگانم و در بهشتم وارد شو!
َـ در بهشت سخن لغو و گناه آلودى نشنوند.(275)
دورى از گـنـاه ، بـيهوده گرى ، دروغها، تهمتها و خيانتها برترين لذت معنوى است و همچنين غم نداشتن ، جزو نعمتهايى است كه اهل بهشت از آن برخوردار هستند و چنين به آنها خطاب مى شود:
((اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ))(276)
داخل بهشت شويد كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى شويد.
و آنها خدا را شكر مى كنند و مى گويند:
((اَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ))(277)
ستايش خدايى را كه غم را از ما زايل كرد.
كليدهاى بهشت
براى وارد شدن به بهشت ، امورى لازم است كه از آنها به كليدهاى بهشت تعبير مى شود:
1 ـ صبـر :
((وَالَّذينَ صَبَروُا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ ... اُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ))(278)
آنـان كـه شـكيبايى ورزيدند به طلب خشنودى پروردگارشان ... براى آنان در عاقبت سرايى نيكو است .
پايان سوره فرقان سيمايى از بندگان شايسته خدا ترسيم كرده و اوصاف زيادى را براى آنـان بـرشـمـرده است و در آخر مى فرمايد: پاداش اينان غرفه هاى بهشت است چون صبر پيشه كردند.(279)
دربـاره اولياى خدا، حضرت على (ع )، فاطمه ، حسن و حسين صلوات اللّه عليهم اجمعين كه غذاى افـطـار خـود را سه شب پياپى به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند و با آب افطار كردند و چنين ايثارى بر خود روا داشتند، مى خوانيم :
((وَ جَزاهُمْ بِما صَبَروُا جَنَّةً و حَريراً))(280)
و براى آنكه صبر كرده اند، بهشت و ديبا پاداششان دهد.
2 ـ ايمان و عمل صالح :
هـشـت پـاداش كـسـانـى اسـت كـه ايـمـان بـه خـدا آورده انـد و عمل صالح انجام داده اند. قرآن مى فرمايد:
و كـسـانـى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، به بهشتها برده شوند كه جويها در آن روان اسـت كـه بـه اذن پـروردگـارشـان در آن جـاودانـنـد و درود گـفـتـنـشـان در آنـجا سلام است .(281)
3 ـ تقوا :
((اِنَّ الْمُتَّقينَ فى جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ))(282)
به يقين ، پرهيزكاران در باغها (ى سرسبز بهشت ) و در كنار چشمه ها هستند.
4 ـ پيروى از فرمان خدا و پيامبر(ص ):
((وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ))(283)
و هر كه خدا و پيغمبر را فرمان برد، او را به باغهايى درآرد كه در آنها جويها روان است .
5 ـ ترس از خدا:
((ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ))(284)
آن (بهشت ) خاص كسى است كه از پروردگارش ترسيده است .
6 ـ قتال (و جنگ ) در راه خدا:
رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
(( ... ، مَنْ قاتَلَ فى سَبيلِ اللهِ فَواقَ ناقَةٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ))(285)
كـسـى كـه بـه انـدازه دوشـيـدن شـيـر شـتـر در راه خـدا قتال كند، بهشت براى او واجب مى شود.
از ديـگـر مـوارد كـليـدهـاى بـهـشـت ، هـجـرت ، اخـراج از وطـن بـه خـاطـر ديـن ، تـحـمـّل اذيـّت در راه خدا، جهاد در راه خدا و كشتن و كشته شدن است كه در قرآن كريم بيان شده است :
((فـَالَّذيـنَ هـاجـَرُوا وَ اُخـْرِجـُوا مـِنْ دِيارِهِمْ وَ اُوذُوا فى سَبيلى وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ))(286)
پـس آنـانـكـه از وطـن خـود هـجـرت نـمـودنـد و از ديار خويش بيرون شده و در راه خدا اذيت شده و جـنگيدند و كشته شدند، همانا بديهاى آنان را بخشيده و آنها را در باغهايى بهشتى كه از زير درختانش نهرها جارى است وارد مى كنيم .
درهاى بهشت
امام باقر(ع ) فرمود:
بهشت هشت در دارد.(287)
همچنين امام صادق (ع ) مى فرمايد:
بـر بـالاى درهـاى بـهـشت نوشته اند: صدقه ده برابر و قرض الحسنه ، هجده برابر پاداش دارد.(288)
زيـادى درهـاى بـهـشـت بـه عـلّت آن اسـت كـه هر گروهى كه راهى را رفته است ، از در مناسب در جايگاه خود قرار مى گيرد.
امام صادق (ع ) از پدرش و از جدش (ع ) نقل مى كند كه پيامبر خدا(ص ) فرمود:
((درى است براى بهشت به نام ((باب المجاهدين )) كه رزمندگان ، از آن در مى آيند ... و ملائكه به آنان خوشامد مى گويند.))(289)
در كلامى ديگر مى فرمايد:
نـام يـكـى از درهـاى بـهـشـت ((ريـّان )) اسـت كـه تـنـهـا روزه داران از آن در وارد مـى شـونـد.(290) بـاب المـعـروف ، بـاب الرّحـمـه ، بـاب الصـبـر، باب الشكر و باب البلاء نام درهاى ديگر بهشت است .(291)
تـوضـيـح : نـامـگـذارى بـاب البـلاء بـه ايـن اسـم بـه خـاطـر مـبـتـلا شـدن بـه بـلا و تحمّل آن است .
سيماى بهشتيان
شادابى قيافه ها:
((وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌَ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ))(292)
آن روز (طايفه اى كه ((اهل ايمانند))) رخسارشان فروزان است ، خندان و شادمانند.
((وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ))(293)
چهره هايى آن روز شاداب است و به سوى پروردگار خويش مى نگرند.
((وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ))(294)
چهره هايى آن روز از نعمتها بهره مندند.
افتخار و دعوت از ديگران :
در سـوره ((الحـاقـه )) مى خوانيم كه چون نامه عمل خوبان را به دست راستشان دهند، از شادى ، ديگران را فرا مى خوانند و فرياد بر مى آورند:
((... هاؤُمُ اقْرَءُوا كِتابِيَهَْ اِنّى ظَنَنْتُ اَنّى مُلاقٍ حِسابِيَهْ))(295)
كتاب مرا بگيريد و بخوانيد من مى دانستم كه به حسابم مى رسم .
دوزخ
دورنمايى از جهنم
جـهنّم (دوزخ ) كمينگاه بزرگى است (296) كه عذاب آن سخت و پردوام است و بدجايگاه و بـد مـحـل اقـامـتـى اسـت ؛(297) دوزخـيـان ، بـر صـورتهايشان بسوى جهنّم ، جمع مى شـونـد.(298) دوزخ ، بـا صـدايـى پر لهيب ، وحشتناك و خشم آلود(299) و با آتـشـى شـعـله ور و سـوزان ، فـراهـم و آمـاده اسـت ؛(300) آتـش آن ، زبـانـه مـى كـشـد(301) و هـر زمـان آتـش آن فـرو نـشـيـنـد، شـعـله تـازه اى بـر آن افـزوده مـى شـود.(302) بر تمامى كافران احاطه دارد(303) و آنان با شياطين ، در حالى كه به زانو در آمده اند گرداگرد جهنّم حاضرند.(304) از چشمه بسيار داغ و سوزان ، بـه آنـان مـى نـوشانند،(305) بسترى از آتش جهنّم در زير و پوششى از آتش دوزخ ، بـر روى سـتمكاران است ،(306) آتش آن ، بر دلها غلبه دارد(307) و دوزخيان در آنـجـا آه و نـاله مى كشند(308) و هر گاه پوستهاى تنشان بريان گردد، پوستهاى ديـگـرى جـاى آن قـرار داده مـى شـود تـا (خـوب ) عـذاب بـچـشـند.(309) مردم گنهكار و سـتـمـگـر، مـشركان و معبود آنان و سنگها، هيزم جهنّمند.(310) خوراك دوزخيان ، چيزى جز خـار خـشـكِ تـلخ و بـدبـو نـيـسـت ؛ غـذايـى كه نه آنها را فربه مى كند و نه از گرسنگى مى رهاند.(311) نه چيز خنكى مى چشند و نه نوشيدنى گوارايى (312) جز آبى سـوزان و مـايـعـى از چـرك و خـون (313) در مـيـان بـادهـاى كـشـنـده و آب سـوزان قـرار دارنـد؛(314) در سـايـه دودهـاى مـتـراكـم و آتـش زا(315) كه نه خنك است و نه آرامـبخش (316) ؛ و زندان سختى براى كافران است ؛(317) دوزخيان ، بهشتيان را صـدا مـى زنـنـد كـه مـقـدارى آب يـا از آنـچـه خـدا بـه شما روزى داده به ما ببخشيد! آنها مى گـويـنـد: خـداونـد ايـنـهـا را بـر كـافـران حـرام كـرده است .(318) از طرف ديگر، به نـگـهـبـانـان جـهـنـّم مـى گـويـنـد: از پـروردگـارتـان بـخـواهـيـد يـك روز عـذاب را از مـا بردارد.(319) همچنين فرياد مى كشند ((اى مالك دوزخ ، پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم ). مالك مى گويد شما در اينجا ماندنى هستيد(320) و در آنجا نه مى ميرند و نـه زنـدگـى مـى كـنـنـد(321) و هرگز فرمان مرگ آنان داده نمى شود تا بميرند و چـيـزى از عذاب آنان ، تخفيف داده نمى شود.(322) اينها همه در حالى است كه رانده شده (درگـاه خـدا) و مـورد نـكـوهـش و مـلامـت قـرار دارنـد(323) و جـاودانـه در جـهـنـّم خـواهـنـد ماند.(324)
برخى از خصوصيات جهنّم
دوزخ ، با آنكه آنقدر بزرگ است كه هرگاه گفته شود آيا پر شدى ؟ گويد: آيا باز هم كسى هست ؟!(325) در عين حال ، دوزخيان در جاى بسيار تنگ و مشقت بار قرار دارند بگونه اى كـه صـداى فـريـاد و واويـلاى آنـان بـلنـد اسـت .(326) مـاءمـوران دوزخ بـسيار خشن و سختگيرند و بطور كامل مطيع اوامر الهى هستند:
((عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لايَعْصُونَ اللّهَ ما اَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ))(327)
مـاءمـوران بـسـيـار خـشـن و سـخـتـگـيـر بر آن آتش موكّلند، از فرمان خدا سرپيچى نمى كنند و ماءموريت خود را انجام مى دهند.
شـخـص دوزخـى از آب بـدبـوى مـتـعـفـّن ، جـرعـه جـرعـه سـرمـى كـشـد و حـاضـر نـيـسـت بـه مـيـل خـود بـيـاشـامـد. عـذابـهـاى مـرگ آور از هـر جا به سراغ او مى آيد ولى از مرگ خبرى نيست .(328) در بخشى ديگر از قرآن ، پرده از برخى وقايع جهنّم برداشته شده است :
((فـَالَّذيـنَ كـَفـَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميم يُصْهَرُ بِهِ ما فى بـُطـُونـِهـِمْ وَ الْجُلُودُ وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَديدٍ كُلَّما اَرادُوا اَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ اُعيدُوا فيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ))(329)
پـس كـسـانـى كـه كـافـرنـد، بـراى ايـشـان جامه هايى از آتش ، بريده شده است و از بالا بر سـرهـايشان آب جوشان مى ريزند كه درونشان را با پوستها مى گدازند و برايشان گرزهاى آهـنـيـن اسـت . هـر وقـت بخواهند از شدّت محنت بگريزند بدان بازگردانده شوند (و به آنها مى گويند) عذاب سوزان را بچشيد!
يارى خواستن دوزخيان
انسانهاى خلافكار، از شدّت ناچارى به شكلهاى مختلف به التماس و استمداد مى افتند:
1 ـ طلب يارى از خداوند:
((رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْها فَاِنْ عُدْنا فَاِنّا ظالِمُونَ))(330)
پـروردگـارا ! ما را از اين (دوزخ ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعاً ستمگريم (و مستحق عذاب )!
ليكن در پاسخ از اين درخواست چنين مى شنوند:
((گـروهـى از بـندگان من مى گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم پس ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى ، سپس شما كافران ، آنان را مسخره مى كرديد، تا اين كه مرا به كلّى فراموش كرده و به آنان مى خنديديد.))(331)
2 ـ استمداد از فرشتگان
((قالَ الَّذينَ فِى النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ))(332)
و آنـهـا كه در آتشند به ماءموران دوزخ مى گويند: از پروردگارتان بخواهيد يك روز عذاب را از ما بردارد.
امـّا فـرشـتـگـان نـيـز مـتـذكـر مـى شـونـد كـه چـون در دنـيـا بـه دلايل روشن پيامبر توجه نكرديد، اكنون درخواستتان براى شما سودى ندارد.(333)
3 ـ يارى خواستن از مؤ منان :
((وَ نـادى اَصـْحـابُ النّارِ اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ قالُوا اِنَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ))(334)
اهـل جـهـنـّم ، اهـل بهشت را ندا زنند كه از آن آب يا از آن چيزهايى كه خداوند روزى شما كرده ما را بهره مند كنيد؛ گويند: خدا آنها را بر كافران حرام كرده است .
گريز گناهكاران از گناه
گناهكاران ، هرچه از نيكان كمك مى طلبند، كسى به ياريشان نمى شتابد و آنان سعى مى كنند گناه خويش را به دوش اين و آن بيفكنند و به كسانى رو مى كنند و مى گويند:
((لَوْ لا اَنْتُمْ لَكُنّا مُؤْمِنينَ))(335)
اگر شما در دنيا نبوديد، ما راه حق را پيش مى گرفتيم ، (شما مانع شديد).
پاسخ مى شنوند:
((اءَنَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى ))(336)
آيا ما راه هدايت را بر شما سد كرديم !؟
گناهكاران مى گويند: خداوندا! ما تقصيرى نداريم ؛ ما دنباله رو بزرگان و رهبرانمان بوديم ! آنـها ما را گمراه كردند!(337) پروردگارا! ايشان ما را گمراه كردند پس به ايشان عذاب دو برابر از آتش بده . خداوندمى فرمايد: بر هر كدام دو برابر است .(338) نه تـنـهـا عـذاب رهـبـران فـاسـد دو بـرابـر اسـت ؛ چـون هم كج رفتند و هم ديگران را به كجروى خـوانـدنـد، بـلكه عذاب شما نيز دو برابر است ، چون دو گناه انجام داديد. خود كج رفتيد و با پيروى خود از رهبران فاسد، آن ستمگران را نيز، تاءييد و تشويق كرديد.(339)
گناهكاران به رهبران فاسد مى گويند: ما كه عمرى پاى پرچم شما بوده ، تسليم بى چون و چـراى شـمـا در دنـيـا بـوديـم ، (امـروز) آيـا شـمـا مـا را از چـيـزى از عـذاب خـدا بـى نـيـاز مـى كنيد؟!(340) و آنها در جواب گويند:
((اِنّا كُلُّ فيها))(341)
همگى ما در آتشيم !
گناهكاران آن روز با ناله و نفرين ، گناه خود را به گردن شيطان مى اندازند، ليكن شيطان ، انحراف آنان را معلول اراده خودشان مى داند و به مجرمان گويد:
((مـن برشماتسلّطى نداشتم ، جزاين كه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراين ، مـرا سـرزنـش نـكـنـيـد؛ خـود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من !))(342)
خلود
مساءله خلود، در مباحث معاد از اهميت ويژه اى ، در زمينه هدايت و سعادت انسان برخوردار است .
خـلود بـه مـعـناى بقاى هميشگى و ثبات است .(343) از آيات و روايات بخوبى استفاده مى شود كه افراد با ايمان به صورت جاودان در بهشت خواهند ماند و بعضى از افراد گناهكار كـه وجـود آنـهـا غـرق در كـفـر، انكار، گناه و تجاوز است براى هميشه در عذاب جهنّم مى مانند. از شـصت و نُه بار مساءله خلود در قرآن ، بيست و هفت مورد آن درباره خلود در دوزخ است . علاوه بر ايـن ، گـاهـى بـا عـبـارات ديـگـرى جـاودانـگـى پـاداش و كيفر، مشخص شده و مورد تاءكيد قرار گرفته است .(344) بطور مثال ، قرآن درباره شقاوتمندان و سعادتمندان مى فرمايد:
((فَاَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِى النّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ و شَهيقٌَ خالِدينَ فيها ما دامَتِ
السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ))(345)
پـس كـسـانـى كـه شـقـاوت ورزيدند براى ايشان ، در آتش ، ناله و فرياد است ، تا زمانى كه آسمان و زمين برپاست در جهنّم باقى مى مانند.
((وَ اَمَّا الَّذيـنَ سـُعـِدُوا فـَفـِى الْجـَنَّةِ خـالِدي نَ فـي ها ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءًا غَيْرَ مَجْذُوذٍ))(346)
و امـا سـعـادتـمـنـدان در بهشت بطور دائم ، تا آسمان و زمين برپاست باقى مى مانند مگر آنچه خداى تو بخواهد كه اين بخششى قطع نشدنى است .
ممكن است اين سؤ ال پيش آيد كه (اگر خلود مراد است پس ) معناى تقييد به ((ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الاَْرْضُ)) چيست ؟
در جواب به وجهى كه مرحوم علامه طباطبايى بيان كرده بسنده مى كنيم :
((و اگـر در آيـه مـورد بـحـث ؛ بـقـاى بـهـشـت و دوزخ و اهـل آن دو را بـه مـدّت بـقـاى آسمان و زمين محدود كرده از اين جهت است كه معناى اين دو اسم از حيث آسـمـان و زمـين بودن هيچ وقت از بين نمى رود، آن كه از بين مى رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسـمـان و زمـيـن دنـيايى است كه اين نظام مشهود را دارد و اما آسمانها و زمينى كه مثلاً بهشت در آنـهـاسـت و بـه نـور پـروردگار روشن مى شود به هيچ وجه از بين نمى رود و خلاصه جهان ، هـمـواره آسـمـانـهـا و زمـيـنـى دارد. چـيـزى كـه هـسـت در آخـرت ، نـظـام دنـيـايـى اش را از دست مى دهد))(347)
دعوت به بهشت جاودان
جـاودانگى در بهشت و هميشه در جوار رحمت الهى بودن يكى از نعمتها و الطاف بزرگ الهى است و باعث آرامش خاطر، خرسندى و تشويق انسان به انتخاب راه سعادت و هدايت مى شود.
خـداى مـتـعـال در آيـات بـسيارى اين نعمت بزرگ را گوشزد كرده و همه را براى رسيدن به آن دعوت نموده است :
((وَ بَشِّرِ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اءَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ... وَ هُمْ فيها خالِدُونَ))(348)
و كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد و كـارهـاى شايسته انجام دادند به بهشتهايى كه از زير آنها جويها روان است ، مژده بده ... و آنان هميشه در آن بسر مى برند.
((وَالَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اوُلئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ))(349)
كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد و كـارهـاى شـايـسـتـه انـجـام دادنـد، اهل بهشتند و هميشه در آن به سر مى برند.
ايـن آيـه ، مـلاك سـعـادت را، تـنـهـا و تـنـهـا حـقـيـقـت ايـمـان و عمل صالح بيان كرده ، نه صرف ادعا.(350)
هـمـچـنـيـن ، در آيـه ديـگـرى اطـاعـت خـدا و رسـولش را سـبـب داخل شدن در بهشت قرار داده و آن را رستگارى بزرگ دانسته است :
((وَ مـَنْ يـُطـِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ))(351)
هـر كـسـى خـدا و پـيـامـبـرش را اطـاعـت كـنـد او را بـه بهشتهايى كه در زير آن جويها روان است داخل مى كند و هميشه در بهشت خواهند بود و اين رستگارى بزرگى است .
تشويق و تحذير
همان گونه كه اشاره شد خداى سبحان در آيات زيادى انسان را به بهشت جاودان تشويق نموده اسـت كه مصيبت هولناك خلود در آتش جهنّم ، در مقابل آن قرار مى گيرد و خداوند همه را به خوف و ترس جدى از آن ، هشدار داده و از عذاب سخت آن مى ترساند:
((وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها))(352)
خداوند، زنان و مردان منافق و كافر را وعده آتش جهنّم داده ، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود.
خـداوند حكيم ، انسان را از نافرمانى خدا و رسولش و تجاوز از حدود الهى ، به وسيله خلود در آتش جهنّم ترسانده و مى فرمايد:
((وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها))(353)
كـسـانـى كـه خـدا و رسـولش را عـصـيـان كـنـنـد و از حـدود او تـجـاوز كـنـنـد، بـراى هـمـيـشـه داخل آتش خواهند شد.
جاودانگان در جهنّم
از آيـات قـرآن و روايـات امـامـان معصوم عليهم السلام استفاده مى شود كه عده اى در آتش براى هميشه خواهند ماند:
الف ـ كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى
قرآن در اين زمينه مى فرمايد:
((وَالَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِاياتِنا اوُلئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدوُنَ))(354)
آنـان كـه كـافـر شـدنـد و نـشـانـه هـاى خـداى را تـكـذيـب نـمـودنـد، ايـشـان اهل آتشند و در آن جاويد هستند.
همچنين در آيه ديگرى مى فرمايد:
((همانا خداوند، كافران را لعنت كرده ، براى آنان آتشى افروخته و آماده نموده است كه هميشه در آن به سر مى برند و هيچ يار و ياورى ندارند. ))(355)
گفتنى است كه ظاهر آيه 93 از سوره نساء (هر كس مؤ منى را بطور عمد بكشد، كيفر او جهنّم است و هـمـيـشـه در آن است ) چنين مى نماياند كه بعضى از افراد غير كافر نيز در جهنّم براى هميشه خـواهـنـد مـانـد؛ ليـكـن آيـه مـزبـور بـه دو شـكـل تـبـيـيـن شـده اسـت . طـبـق بـيـان اول ، مراد از ((مَنْ)) در اين آيه كافر است اما طبق بيان دوم ، مراد از ((مَن )) غير كافر است . در هر صورت ، از جمع اين آيه با آيات ديگر، چنين استفاده مى شود كه ماندن غير كافر در آتش جهنّم ، هميشگى نيست :
1 ـ مـقـصـود از آيـه ايـن اسـت كـه اگـر كـسى مؤ من را به خاطر اينكه اعتقاد به خدا و اسلام دارد بـكـشـد، هـمـيـشـه در جـهـنـّم اسـت و چـنـيـن فـردى كـه تـنـهـا انـگـيـزه او بـراى قتل ، ايمان ديگرى باشد، كافر است .(356)
2 ـ مـرحوم علامه طباطبايى در مورد آيه مزبور مى فرمايد: خداى عزّوجلّ در اين آيه شريفه چنين قـاتـلى را بـسـخـتى تهديد كرده و به او وعده خلود در آتش داده است ؛ ليكن در سابق ، آنجا كه پـيرامون آيه ((اِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشآءُ))(357) و آيـه ((اِنَّ اللهَ يـَغـْفـِرُ الذُّنـُوبَ جَميعاً))(358) بحث كرديم ، گفتيم كه اين دو آيه مى تـوانـد حكم خلود قاتل را مقيد كند و در نتيجه مى توان گفت هر چند آيه مورد بحث وعده آتش دائم را مى دهد ليكن ممكن است به خواست خدا و شفاعت شافعان مورد عفو قرار گيرد.(359)
ب ـ منكر امامت و ولايت امامان معصوم (ع )
علامه مجلسى از شيخ مفيد نقل مى كند كه فرموده :
((اتفاق اماميه است كه اگر كسى امامت يكى از امامان را انكار كند و اطاعت واجبى را كه خداوند بر او لازم كرده انكار كند، او كافر، گمراه و مستحق خلود در آتش است .))(360)
علامه مجلسى فرموده :
((در روايت صحيح از امام باقر(ع ) وارد شده كه هر كس از افراد اين امّت صبح كند در حالى كه امـامـى تـعـيـيـن شـده و عـادل از طـرف خـداونـد نـداشـتـه باشد، صبح كرده با حالت گمراهى و سرگردانى و كسى كه بر اين حالت بميرد به مرگ كفر و نفاق مرده است .))(361)
بـديـهـى اسـت كـه مـرگ بـا حـالت كـفـر و نـفـاق ، خـلود در آتـش را بـه دنبال دارد.
البـتـه بـايـد تـوجـه داشـت كـه مـقـصـود كـسـانـى هـسـتـنـد كـه از روى عـلم و عـمـد، ولايـت اهـل بـيـت را انـكار مى كنند؛ اما كسانى كه از روى ناآگاهى و بدون لجاجت به اين اشتباه بزرگ مـبـتـلا شـده انـد و به عبارت ديگر از جمله مستضعفان محسوب مى شوند، ممكن است مورد لطف الهى قـرار گـيـرنـد البـتـه بـه درجـات متفاوتى كه دارند، در عذاب جهنم قرار مى گيرند و پس از مدّتها ممكن است مورد عفو الهى قرار گيرند.
((وَ اخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللهِ اِمّا يُعَذِّبُهُمْ وَ اِمّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ))(362)
دسته اى ديگر اميدوار امر خدا هستند، يا آنان را عذاب مى كند و يا مور عفو قرار مى دهد.
امام محمد باقر(ع ) درباره دشمنان على (ع ) فرمود:
(( ... اِنَّ اَعْداءَ عَلي هُمُ الْخالِدُونَ فِى النّارِ لا تُدْرِكُهُمُ الشَّفاعَةُ))(363)
هـمـانـا دشـمـنـان عـلى (ع ) بـطـور دائم در آتـش هـسـتـنـد شـفـاعـت شامل حالشان نمى شود.
مؤ من گناهكار
اعـتـقـاد بـيـشـتـرعـلمـاى شـيـعـه كـه بـرخـاسـتـه از قـرآن ، سـنـّت و عـقـل مى باشد، اين است كه سرانجام در قيامت ، عذاب گناهكاران ، از شيعيان گنهكار و مستضعفان اهل سنت (364) برداشته مى شود.
مرحوم علامه حلّى در شرح تجريد (به بيان علامه مجلسى ) پس از آنكه مى گويد كافر هميشه در عذاب است ، دو دليل براى خروج مؤ من از آتش ، بيان مى كند:
1 ـ مؤ من به سبب ايمانش مستحق ثواب است ، زيرا خداوند مى فرمايد:
((فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ))(365)
هر كس به اندازه ذره اى ، كار نيك انجام دهد، آن را مى بيند.
و ايمان بزرگترين كار خير است و بنا به اجماع فقها، نمى شود ثواب ، مقدم بر عقاب باشد، زيرا ثوابش دائمى است . پس اول عقاب مى شود، سپس به صورت جاويد در بهشت به سر مى برد.
2 ـ اگـر مـؤ مـن گـنـاهـكـار از آتـش خـارج نـشـود، لازم مـى آيـد (بـطـور مثال ) كسى كه در تمام عمرش با انواع واجبات و مستحبات ، خداوند را عبادت كرده ، ولى در آخر عـمـرش يـك مـعـصـيـت انـجـام داده ، بـا ايـنـكـه ايـمـانـش بـاقـى اسـت مـثـل كـسـى بـاشـد كـه تـمـام عـمـرش را مـشـرك بـوده و هـمـيـشـه در عـذاب بـاشـد و ايـن قـبيح و محال است .(366)
طـبـق روايات ، عده اى از اهل توحيد به سبب شفاعت امامان معصوم (ع ) از آتش رهايى يافته ، وارد بهشت مى شوند. از امام باقر (ع ) چنين نقل شده است :
قُونَ فِى النّارِ حَتّى اِذا صارُوا حِمَماً اَدْرَكَتْهُمُ الشَّفاعَةُ قالَ: فَيَنْطَلِقُ بِهِمْ اِلى نَهْرٍ مِنْ رَشَحِ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَغْتَسِلُونَ فيهِ فَتَنْبُتُ لُحُومُهُمْ وَ دِمائُهُمْ وَ تَذْهَبُ عَنْهُمْ قَشَفُ النّارِ وَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَيُسَمُّونَ ((اَلْجَهَنَّمِيُّونَ)) فَيُنادُونَ بِاَجْمَعِهِمْ اَلّلهُمَّ اَذْهِبْ عَنّا هذَا الاِْسْمَ قالَ فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ ... ))(367)
هـمـانـا گـروهـى در آتـش سـوزانـده مـى شـونـد تـا هـمـچـون زغـال شـونـد؛ آنـگـاه شفاعت به ايشان مى رسد. پس ايشان را به سوى نهرى كه از ترشّحات بدن اهل بهشت خارج مى شود مى برند و در آن شسته مى شوند. پس از آن گوشت و خون آنها مى رويـد و پـليـدى پـوسـت و بـدى شـكـل و حـال آنـهـا بـرطـرف مـى شـود و داخـل بـهـشت مى شوند، ايشان را ((جهنميّون )) مى خوانند پس همگى آنها ندا مى دهند: بار الها اين اسم را از ما بردار پس آن اسم از ايشان برداشته مى شود.
در حديث ديگرى آمده است كه امام رضا(ع ) براى ماءمون چنين نوشت :
((هـمـانـا خـداونـد مـؤ مـنـى را كـه بـه او وعـده بـهـشـت داده ، داخـل آتـش نـمى كند و كافرى را كه به او وعده آتش و خلود در آن را داده از آتش خارج نمى كند، گناهكاران از اهل توحيد، داخل آتش مى شوند و از آن خارج مى گردند و شفاعت براى ايشان نافذ است .))(368)
كـسـانـى كـه اعمال شايسته داشته اند، ولى به خاطر ارتكاب گناهانِ زياد به جهنم مى روند، پـس از مـدتـى عـذاب و شـكـنـجه ، بر اثر عفو الهى از جهنّم رهايى مى يابند و براى هميشه از نعمتهاى بهشت بهره مند مى گردند.
عمر بن ابان مى گويد: از امام معصوم (ع ) شنيدم كه درباره جهنمى ها (مسلمانان جهنمى ) مى گفت : هـمـانـا ايـشان به واسطه گناهانشان داخل آتش مى شوند و به سبب عفو خداوند از آن خارج مى گردند.(369)
همچنين در قرآن كريم آمده است :
((امـا كسانى كه شقاوت ورزيدند، در آتشند و در آن فرياد و ناله دارند. در آن آتش تا آسمانها و زمـيـن پـايـدار است ماندگارند مگر آنچه كه پروردگار تو بخواهد زيرا پروردگار تو هر چه بخواهد مى كند.))(370)
بعضى از مفسران گفته اند استثناى در آيه (مگر آنچه را كه خدا بخواهد) دلالت بر اين دارد كه عده اى پس از شكنجه از جهنّم ، آزاد مى شوند و به بهشت وارد مى گردند.(371)
راز جاودانگى در جهنّم
قـرآن كـه سـندى قطعى است ، از كيفيّت و كمّيّت جهنّم نسبت به افراد و عذابهاى مختلف خبر داده است .(372)
هـمـان گـونـه كـه در نـظـام كـيـفـرى جـرايـم و كـيـفـر آن مـتـفـاوت اسـت و بـطـور مـثـال كـيـفـر قـتـل بـا يـك خـسـارت جـزئى مـتـفـاوت اسـت (و مـورد قـبـول انـسـانها است و بر اساس كم و زياد بودن جرايم ، كيفر را تعيين مى كنند) در آخرت نيز چـنـيـن اسـت و طـبـق صـريـح قـرآن هـر كـس بـه انـدازه عـمـل خـيـر و شـرّ خـود پـاداش و كـيفر مى بيند.(373)
آنـچـه سؤ ال برانگيز است ، مساءله هميشگى بودن عذاب ، براى عده اى از انسانهاست كه قرآن بـه صـراحـت بـيـان كـرده اسـت . چگونه ممكن است فردى در مدت عمر محدود خود گناه كند امّا به صـورت نامحدود و براى هميشه در عذاب بماند و به عبارت ديگر راز جاودانگى عده اى در جهنم چيست ؟
راز جاودانگى عده اى در جهنم دو عامل است :
الف ـ كفر و شرك