سفر به عالم برزخ

على رضا اسداللهى فرد

- ۴ -


گفت : من فكر مى كردم توبه ام پذيرفته نمى شود و از رحمت الهى نااميد شدم را با خود گفتم : حالا كه من آلوده شدم ، ديگر راه برگشت و توبه نيست و بعد با خود نتيجه گيرى كردم و گفتم حالا كه راه برگشت نيست لااقل ، كيف خودمان را بكنيم و به همين علت كه محضرتان عرض شد هر روز بدتر از روز قبل به كارهاى زشت و الواطى پرداخته و بر گناهانمان افزوديم تا جايى كه ديگر جز به گناه فكر نكرده و چيزى كه به ياد نمى آورديم ياد خدا بود، تا اينكه اجلم رسيد و مرا قبض روح كردند و از وقتى كه من به ((عالم برزخ )) منتقل شدم ، تا ين لحظه ، عذاب دردناك و غير قابل تحمل را بر ما وارد مى آورد و هيچ زمانى ، خلاص نخواهيم شد.(129)
گفتم : البته ، عذاب اصلى شما براى قيامت مانده و در قيامت اگر خلاص ‍ نشويد، كه نمى شويد بايد الى الابد، جهنمى باشيد و چرا كه گناهان تمام پرونده شما را پر كرده و اگر هم گاهى ، از خوبى انجام داديد آن را از بين برديد.(130)
همجنس باز: آيا به راستى راه توبه براى ما بود؟ گفتم : البته كه راه توبه براى شما باز بود، اگر چه خيلى گناه شما بزرگ بوده و هست اما هر كس به درستى از اعمال بد، پشيمان شود و برگردد، خداوند بخشنده ، او را مى بخشد و خداوند به پيامبر مكرمش فرمود: نبى ء عبادى اءنى اءنا الغفور الرحيم .
- مى دانى معناى اين فرمايش يعنى چه ؟ يعنى اى پيامبر به بندگانم خبر بده بدرستيكه من بسيار بخشنده و مهربانم ، (يعنى اى بنده هاى گنهكار، گناهانتان هر چند بزرگ و هر چه زياد باشد، در رحمتم به روى شما باز است ، توبه كنيد، خودم شما را مى بخشم . از من بخشنده تر و مهربانتر سراغ داريد؟
همجنس باز، گريه كرد و خيلى هم گريه كرد و سرش را پايين انداخت و در حالى كه بغض گلو، نمى گذاشت حرفى بزند گفت :
اگر ما حرف خدا و رسولش را گوش مى داديم و يا عقلمان را به كار مى بستيم ، و به عواقب گناهان ، فكر مى كرديم حالا، جاى ما اينجا نبود.(131)
گفتم : بله ، اگر فكر مى كرديد! اما فكر نكرديد همان طور كه در دنيا مردمانى هستند، گناه مى كنند و فكر اين روز را نمى كنند اما به زودى مى فهمند.(132)
شراب خواران
در يكى ديگر از منازل ، گروهى را ديديم كه ليوانى به دست گرفتند و تا مى خواهند محتواى آن را بنوشند قبل از اينكه بخواهند بخورند، گوشت صورتشان در ليوان بدنشان پاره پاره و پوست بدنشان تبديل به لاشه مى شد كه از تعفن آن همه زجر مى ديدند.(133)
گفتم : اينها كيانند؟
هدايت : اينها چند گروه هستند كه همه در يك درجه از عذاب قرار دارند:
- اول كسانى بودند كه در دنيا مسكر مى خوردند. يعنى شراب خواران .
- دوم كسانى كه به اينها شراب مى فروختند. يعنى شراب فروشان .
- سوم كسانى كه به اينها در حمل و درست كردم و خريد و فروش و بالاخره ، به نوعى در در دست كردن شراب ، كمك كردند.(134)
گفتم : مگر اينها نمى دانستند شراب حرام و از عمل شيطان است .(135)
هدايت : همه اين كسانى كه اينجا مى بينى از حرمت عمل با خبر بودن و توبه نكردند و بد راهى را انتخاب كردند.
گفتم : اهل دنيا اگر مى ديدند، آنچه من مى بينيم ، ذره اى از شراب به لب نمى زدند و در اين راه قدم برنمى داشتند.
هدايت : خداوند متعال ، اين جهنم و بهشت را نشان نداد و خواست تا انسانها را امتحان كند و ببيند چه كسى در غيب از خدا مى ترسد،(136) و چه كسى نمى ترسد و تنها به وعده و وعيد اكتفاء فرمود ولى خبر داد كه اين روز در انتظار بدكاران است .
- آيا در دنيا حضرت نفرمود شراب خوار مثل بت پرست است (137) و يا در جاى ديگر فرمود: هر كسى در قلبش آيه اى از قرآن باشد يا حرفى از قرآن و روى آن شراب بريزد روز قيامت قرآن خصم او خواهد بود و همچنين پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود شراب ، مادر پليديها است ، همه شرها در يك اتاق قرار بگيرد. كليد آن شرب خمر است و فرمود: با شراب خوار همنشين نشويد و اگر مريض شد به عبادت آن نرويد و اگر مرد در تشيع جنازه آنها حاضر نشويد و براى شراب خوار اگر بميرد نماز ميت نخوانيد و...(138)
- اين همه دستورات براى ما بس نبود و اينها ابلاغ نيست ؟
- مگر حضرت نفرمود: هر كس يك جرعه شراب بنوشد، خداوند به پنج چيز مبتلا مى كند، اول اينكه قلب را سياه مى كند. دوم جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همه ملائكه از او دورى مى كنند. سوم تمام انبياء و ائمه (عليهم السلام ) از او تبرى مى جويند. و چهارم خداوند جبار از او برى است . و پنجم جايگاهش جهنم است . و هر زمان بخواهند، از جهنم فرار كنند. دوباره به جهنم برگردانده مى شوند.(139)
گفتم : چرا، همه فرمايش شما صحيح و متين است و بدون اتمام حجت ، خداوند متعال كسى را مواخذه نخواهد كرد و توسط فرستادگانش ، مردم را انذار و تبشير فرمود و اگر كسى معذب است به خاطر عصيان عمدى و عالمانه و سركشى از فرمان الهى است .(140)
من كه حرفهاى هدايت را مى شنيدم با خودم گفتم : آرى ما در غفلت بوديم و خود را براى زينت دنيا فروختيم و حالا از آن آثار و تبعات ابدى نصيب ما مى شود.
- من براى اينكه مى توانستم بهتر باشم ولى نشدم ، حسرت مى خوردم و مى گفتم كاش من هم مى فهميدم و حالم بهتر از اين بود.
هدايت گفت : حسرت اصلى مال قيامت است و در آن روز خوب و بد حسرت خواهند خورد لذا روز قيامت را ((يوم الحسره )) مى گويند.
عذابى كه اينجا برخى از امت پيامبر مى بينند و يا عذاب سختى كه كفار مى بينند ذره اى از عذاب آخرت است .
- اينجا امكان خلاص شدن هست و عذاب باى عده اى كفاره گناهان است و بعدا به فضل و رحمت الهى نجات پيدا مى كنند و اما آنهايى كه : اينجا و نه در قيامت رهايى پيدا كنند اول بدبختى و مصيبت او خواهد بود.
حرام خوران
در ادامه سفر، هدايت گروهى را به من نشان داد كه در مقابلشان دو نوع طعام قرار گرفته بود يك نوع فاسد و كثيف و گنديده و يك نوع غذاى خوب و معطر و لذيذ اما اينها با اينكه غذاى خوب را مى ديدند از غذاهاى گنديده مى خوردند.(141)
- گفتم اينها مگر احمق هستند كه غذاى خوب را رها كردند و غذاى گنديده مى خورند؟
هدايت : اينها كسانى بودند كه حرام مى خوردند و دنبال روزى حلال نبودند با اينكه مى توانستند روزى حلال كسب كنند اما از حرام خوردن لذت مى بردند.
گفتم : اينها به حق احمق بودند با اينكه روزى خداوندى براى انسانها تقسيم شده بود(142) و بيش از نصيب الهى نمى توانستند بهره مند شوند اما به خاطر حرص و طمع و عجولى ، به مال مردم دست درازى كردند.
- حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: هر كى يك لقمه حرام بخورد چهل شب نمازش قبول نيست و چهل روز دعايش مستجاب نمى شود و براى هر قسمت از گوشتى كه از حرام رشد كند تنها آتش براى آن مناسب است چرا كه يك لقمه نيز براى ايجاد گوشت تاثير دارد.
- جناب هدايت : در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نقل شده كه حضرت فرمود: هر كس زبان و شكم و فرجش را از گناه نگه دارد حتما بهشت براى او واجب است .(143)
هدايت : گفت اينها، اين اخبار و روايات را در دنيا شنيده بودند و خوب مى دانستند مال حرام عقوبت دارد.
- اينها براى اينكه از حرام دست بردارند چقدر از طرف خدا و اوليايش ‍ مورد تشويق قرار گرفتند. امام صادق (عليه السلام ) براى نجات انسانها از حرام خورى فرمودند: هر كس مى خواهد از اجابت دعايش خوشحال شود، روزى اش را از پاك و حلال ، كسب كند و باز فرمود: به يك لقمه حرام دست نزن ، ثوابش از هزار ركعت نماز مستحبى بهتر است .(144)
- عده اى خيال مى كنند هر كارى كردند آزادند و كسى نيست كه از اعمال آنها پرس و جو كند و با اين خيال باطل به هر عملى دست مى زدند و اگر روزى وجدانش او را مورد عتاب قرار مى داد در جوابش مى گفتند حالا وقت زياد است ! بعدا كه ثروتمند شديم در راه خدا خرج مى كنيم و مدرسه مى سازيم ، مسجد درست مى كنيم و با اين وسوسه هاى شيطانى مال مردم ، بيت المال و از هر راه چه مشروع و يا نامشروع ، مال اندوزى مى كردند و وقتى ثروتمند مى شدند تازه حريص تر و تشنه تر به مال دنيا بودند و تا به خود بيايند و بخواهند به قول خودشان ، مدرسه بسازند براى اينكه اعمال پست گذشته را جبران كنند، عجل گلويش را مى فشارد و دار و ندارش را به ورثه تحويل داده و لخت و مادر زاد، حتى يك دست لباس ‍ كت و شلوارش را نيز با خود نمى برد، حال وراث ما تَرَك او را نوش جان مى كنند و اين آقايان و خانمها را كه مى بينى از آن اموال بايد جواب گو باشند(145) و خداوند از حق الناس نخواهد گذشت .
عيب جويان هرزه زبان
در ادامه سفر هدايت مرا به محلى برد كه آنجا گروهى را ديديم دهانى ، مثل ، دهان شتر دارند و از گوشت بدنشان قيچى كرده و در دهانشان مى گذاشتند.(146)
- به هدايت گفتم : اينها مگر چه كردند كه گوشت بدنشان را مى برند و در دهانشان مى گذارند؟
هدايت : اينها اشخاصى عيب جو و هرزه زبان بودند، دنبال عيبهاى مردم مى گشتند تا آبروى آنها را بريزند، غيبت ديگران مى كردند در رو در رو تعريف و تمجيدشان مى كردند و در پشت سرشان از آنها به بدى ياد مى كردند.
- اينها بدترين بندگان خدا بودند چرا كه دو چهره و دو زبان بودند. گفتم : آيا اينها در حقيقت منافق بودند؟
هدايت : اينها شعبه اى از نفاق داشتند و اينها معروف به آدمهاى دو رو بودند. گفتم : قرآن مجيد اينها را در دنيا به شدت مورد مذمت قرار داده و مى فرمود: ((واى به حال عيب جويان هرزه زبان .(147)
هدايت : اينها آنقدر پست بودند كه پيامبر در موردشان فرموده بود: دو رويان در روز قيامت در حالى ؟ زبانشان از پشت گردنشان بيرون آمده مى آيند و از آخر پاهايشان آتش شعله ور مى شود و تمام بدنشان را در بر مى گيرد بعد ندا مى شود اينها دو رويانند.(148 )
- امام باقر (عليه السلام ) در مورد اينها فرموده بودند چه بد بنده اى است آن بنده اى كه دو رو و دو زبان باشد در حضورش او را تعريف كند و در پشت رو او را بخورد (غيبتش كند) اگر به ديگرى نعمتى رسد حسادتش ‍ نمايد و اگر از ديگرى نعمتى سلب شود او را خوار كند.(149)
كسانى كه اموال يتيم را به ناحق مى خورند
به منزل ديگرى از منازل جهنم رفتيم ديديم گروهى ، آتش را در دهانشان مى گذارند و از مقعدشان بيرون مى آيد.(150)
گفتم : اينها در دنيا چه عملى مرتكب شدند كه اين عذاب آنها را احاطه كرده است ؟
هدايت : اينها كسانى بودند كه در دنيا اموال يتيم را به ناحق خورده بودند.
- به خيال اينكه آنها سرپرست ندارند. اموالشان را با ستمگرى و حيله و مكر تصاحب كردند و بچه يتيم را از حقش سلب نمودند اموال آنها را خوردند و نمى دانستند كه يتيم اگر چه قدر پدر و يا مادر از دست داده اما خدايى دارد كه حامى و حافظ او و اموالش باشد و خداوند براى حفظ اموال او براى كسى كه از روى ظلم بخواهد مال يتيم را بخورد وعده عذاب داد و مى بينى كه الان معذبند و در روز قيامت نيز اينها در حالى محشور مى شوند كه دهانش از آتش پر شده و مردم از التهاب آتش ‍ مى فهمند كه اين شخص مال يتيم خورده .(151)
گفتم ؛ قرآن مجيد نيز فرمود: ((آنان كه اموال يتيمان را به ستمگرى مى خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش فرو مى برند و به زودى - به دوزخ - در آتش فرزان خواهند افتاد))(152) و اينجا وعده خداوند محقق گشته و عقوبت نافرمانى را مى بينند.
رشوه خواران و رشوه دهندگان و واسطه گران
در راه سفر عده اى را ديدم كه آتش مى خورند(153) و از دهان تا نشيمن گاهشان مى سوخت و از شدت سوزش آن ، فرياد مى زدند و اين خوردن هر بار تكرار مى شد.
هدايت گفت : مى دانى اينها در دنيا چه كار مى كردند؟
گفتم : نه
هدايت : اينها كسانى بودند كه در دنيا رشوه مى گرفتند يعنى مشكل كسى كه به دست او حل مى شد، رفع مى كرد و پول بابت آن مى گرفت و گاه توجيه مى كردند، اسمش را هديه مى گذاشتند و او مى گرفت .(154)
گفتم : راستش ما در دنيا شنيده بوديم رشوه گيرنده ، رشوه دهنده ، و واسطه بين اين دو يعنى كسى كه مى داند كسى مشكل دارد و به او گويد من كسى را مى شناسم كه كار تو را حل كند اما كمى خرج دارد همه ملعونند.(155)
و در روايتى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((گيرنده رشوه و دهنده هر دو در آتشند)).
- و در روايتى ديگر فرمودند: ((مبادا رشوه بگيريد كه رشوه خود كفر است و كسى كه رشوه بگيرد بوى بهشت به مشامش نرسد.(156)
- حال سوال من اين است آيا در بين اينها، رشوه دهندگان نيز هستند؟
هدايت : بله ، همان طور كه گفتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) همه را در يك مرتبه قرار داد و رشوه دهنده نيز در اينجا معذب است .
كسانى كه نماز عشا را نخوانند و ترك كنند
در جايى ديگر يك عده سرو صورتشان را به صخره مى زدند گفتم اينها كيانند؟
هدايت : اينها كسانى هستند كه نماز عشا را نمى خواندند.
گفتم : اينها از هفده ركعت نماز واجبى تنها چهار ركعت نماز را در شبانه روز ترك كردند و اين طور معذبند، اگر كلا نماز را نمى خواندند چه بلائى گريبانگيرشان شده بود؟
هدايت : خيلى واضح و روشن است هر كه ((بامش بيش برفش بيش )).
گفتم : چطور مگه ؟
هدايت : اگر كسى اوقات نمازش را حفظ نكند و به وقت نماز را نخواند، خدا او را در بيابان جهنمى رها مى كند(157) و اگر نماز را كه ستون دين است ، عمدا ترك كند دينش را نابود كرده (يعنى بى دين است ).(158)
هدايت : شيطان با آن همه پليدى نگفت من خدا را سجده نمى كنم ، اما آدم بى نماز به خدا بى اعتنايى كرده و سجده نكرد.
- نماز آن قدر مهم است كه اگر قبول شود ما بقى اعمال نيز قبول مى شود و اگر مردود شود ساير اعمال نيز مردود مى شود و يك سره به جهنم تشريف مى برد.(159)
- از بى نماز هر چه بگوييم كم گفتيم چرا كه پيامبر اسلام فرمود: نمازهايتان را ضايع نسازيد پس هر كه نمازش را ضايع كند خداوند را با قارون و فرعون و هامان ((لعنهم الله و اخزاهم )) محشور كند و حق خداست كه او را داخل جهنم نمايد همراه با منافقين .(160)
يك لقمه نان به بى نماز، گناهش از كشتن هفتاد پيغمبر بيشتر است
سپس هدايت گفت : مى دانى اگر كسى به يك بى نماز، ولو با يك لقمه نان كمك كند چه گناه بزرگى مرتكب شده ؟
گفتم : نه قربانت گردم .
گفت : پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: هر كس به يك بى نماز لقمه طعام يا به يك پيراهنى كمك كند مثل كسى است كه هفتاد پيغمبر را كه اول آنان آدم و آخر آنان محمد (صلى الله عليه و آله ) را كشته باشد.(161)
گفتم : لا اله الا الله ! كمك به بى نماز اينهمه گناه دارد؟
هدايت : از اين هم بيشتر بگويم ؟
گفتم : بفرماييد.
هدايت : بى نماز از منافق بدتر است و منافق از كافر بدتر است .
حال كه فهميدى چه درجه اى بى نماز دارد بيا تا جايگاه منافق را برايت نشان دهم .
جايگاه منافقين
هدايت مرا به منزلى از منازل ، جهنم برد كه از همه منازل ، پست تر و آتش ‍ در آن بر افروخته تر و ناله و فريادهاى گوش خراش اهل آن بيشتر بود و تابوتهاى آهنى كه در وسط جهنم آويزان بودند هر يك شخصى را در خود جاى داده بود.
- ملائكه غضب الهى با شلاقهاى آتشين در بالا سر آنها حضور داشتند، هر لحظه بر سر و اندام آنها مى نواختند كه اگر يك ضربه از آن شلاقها به آبهاى دريا در دنيا زده شود از شدت حرارت همه مى جوشند.
گفتم : اينجا كجاى جهنم است ؟
هدايت : پست ترين درجه جهنم است .
گفتم : يعنى درك اسفل ؟
هدايت : بله پست ترين درجه جهنم همين جا است ، اينجا است كه خداوند در دنيا به منافقين وعده داده بود يعنى اسفل السافلين در جهنم .(162)
- نمى دانم از عذاب كفار خبر دارى يا نه ؟
گفتم : كم و بيش در مورد عذاب آنها در دنيا چيزهايى شنيده بودم و مى دانستم كفار در جهنم ، الى الابد ماندگارند و سخت ترين عذابها را خواهند ديد.
هدايت : درست گفتى ، خوب است بدانى ، عذاب منافق در اينجا از كافر سخت تر و عذاب بى نماز هم از منافق سخت تر است . تا آنجا كه بى نماز، يعنى ((تارك الصلوه )) بد است . كه منافق مى گويد خدايا تو را سپاس كه مرا منافق خلق كردى اما بى نماز خلق نكردى .(163)
بعد از ديدن احوال معصيت كاران هدايت به من فرمود؛ اينجا سفر به منازل جهنم به پايان رسيد و آماده باش كه به منازل نعيم ، برويم .
قسمت چهارم : ديدار از اهل بهشت در عالم برزخ منازل النعيم
ديدار با شهداء
سفر در اعماق منازل جهنم براى من بسيار خسته كننده و ملال آور بود هر چند براى درس و عبرت بسيار مفيد بود. چرا كه ((قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى دچار آيد)).
و علاوه بر اين ، براى من ممكن نبود، كه از احوال تمام معصيت كاران ، اعم از منافقين ، فساق ، مرتدين و... كه هر كدام داراى مراتب و طبقات متفاوتى بودند، مشاهده كنم و از سويى در كنار خوف ، رجاء و اميد لازم بود. چون ترس بدون اميد انسان را مايوس از رحمت الهى مى كند. و در اين صورت قدمها، سست و حركتها، متوقف مى شود و حال اينكه ((ان رحمه الله واسعه )).
- وقتى جناب هدايت خستگى بيش از حد مرا مشاهده كرد خطاب به من فرمود:
بنده خدا! نيمه راه را آمدى ! چه خبره !؟ تازه خدا را شكر كن كه تو از اهل جهنم نبودى ، اگر بودى چه مى كردى ؟ بايد تا قيامت عذاب الهى را متحمل مى شدى و وقتى قيامت به پا شد و به حساب تو رسيدگى كردند، اگر خلاص نشوى ، تازه اول راه هستى و در جهنم الى الابد ماندگارى و اگر خيلى سبك شوى يك سيصد سالى در جهنم بايد بمانى و بسوزى و آنهم چه سوختنى !!!
گفتم : به خدا از شر نفسمان پناه مى برم .
- اللهم ان مغفرتك اءرجى من عملى و ان رحتمك اءوسع من ذنبى ، اللهم ان كان ذنبى عندك عظيما فعفوك اءعظم من ذنبى ، اللهم ان لم اءكن اءهلا اءن اءبلغ رحمتك فرحمتك اءهل اءن تبلغنى و تسعنى لانها وسعت كل شى .(164)
- جناب هدايت من از خداوند، قطع اميد نكردم و به رحمت الهى اميدوارم .
هدايت : البته كه بايد به خدا اميد داشته باشى چرا كه خداوند متعال فرمود:
قل يا عبادى الذين اءسرفوا على اءنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم .(165)
- حالا كه سفر در منازل جهنم را به اتمام رسانديم برويم به طرف منازل النعيم و الجنه ، تا ((ان شاء الله )) رغبت كنى و خود را به اين منازل برسانى .
گفتم : خدايت رحمت كند، ان شاء الله من از اين سفر عبرت بگيرم و سعى كنم بندگى خدا را به نحو شايسته به جا آورم .
هدايت : ان شاء الله ! اگر چه عصيان و كفران شما به خدا ضروى نمى رساند، چون كه او از بندگانش بى نياز است و نيازى به طاعت شما ندارد و عصيان شما هم به او ضرر نمى رساند.(166) هر كارى كنيد براى خود كرديد.
- خداوند فرمود: ((اگر كفر ورزيد به درستى كه او از شما غنى و بى نياز است ))(167) ((و ما به حقيقت راه حق و باطل را به انسان نموديم حال خواهد، هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند.(168 )))
- اگر انسان عقل خود را به كار اندازد و در عواقب امور فكر كند بداند از عواقب آن در امان نخواهد بود، قطعا در خط و مشى زندگى مواظب رفتار و كردار و گفتار خود خواهد بود همان طور كه بزرگان دين ما فرمود: ((از عواقب گناهان بر حذر باشيد.(169)))
گفتم : همان طور هست كه مى فرماييد.
- ((ان شاء الله )) كه در من تاثير بگذارد و هم در ساير بندگان خدا باز در خدمت شما هستم كما اينكه قبل از سفر تعهد داده بودم باز در تعهد خود هستم . از خداوند براى انجام تعهد يارى مى خواهم .
هدايت : خدا عاقبت تو را به خير گرداند، حال از اين به بعد هر چه به تو نشان دهم هم صفا و صميميت ، ذكر خدا، ديدار اولياء خدا، حورى ، رضوان و... خواهد بود و چنان كه بخواهى هميشه در آنجا ماندگار شوى .
گفتم : مگر نخواهم ماند؟
هدايت : فعلا در سفر، به سر مى برى و در سفر ماندن معنى ندارد. اما چون تو ((لقاء الله )) را دوست دارى ((ان شاء الله )) به معبودت خواهى رسيد و اين نعمتهايى كه گفتم درك خواهى كرد، براى ابدى شدن اسكان در بهشت مواظبت لازم است . چنانكه خداوند مى فرمايد:
بگو اى پيامبر كه من بشرى همچون شما هستم تنها فرق من با شما اين است كه به من وحى مى شود همانا خداى شما يكى است پس هركس ‍ مى خواهد لقاء و رحمت خدا را بايد كارهاى صالح انجام دهد و در عبادت خدا كسى را شريك قرار ندهد.(170)
- و بايد از خدا بخواهى تو مسلمان از دنيا برويد، اسلامى كه انبياء بزرگ از خدا درخواست مى كردند. مثل ، حضرت يوسف (عليه السلام ) كه به خدا عرض كرد خدايا مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق گردان .(171)
گفتم : به يارى خدا سعى خواهم كرد. اما اگر خدا دستم را نگيرد من توان حركت به سوى او را ندارم .
هدايت : آرى ، بايد از خداوند در اين راه كمك بگيرى و الا بدون يارى او مى مانى . اما بدان كه خدا بندگانش را دوست دارد و به خاطر همين دوست داشتن ، يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر براى هدايتشان فرستاد.
- با من همراه شو تا اولين منزل از ((منازل النعيم )) را برايت نشان دهم ، اينجا تو از اهلشان از كارهايى كه در دنيا كردند، مستحق نعمت الهى شدند سوال كن و از تجربيات آنان براى موفقيت خود استفاده كن و اگر آنچه كه شنيدى و ديدى به كار بندى مطمئن باش رستگار خواهيد شد.
ديدار با شهداء در منازل رزمندگان
رفيقم مرا به منزلى از منازل بهشت برد كه به آنجا منازل رزمندگان مى گفتند. هر چه از نعمتهاى الهى آنجا بگويم كم گفتم واقعا ((شنيدن كى بود مانند ديدن ))، دروازه اى ديديم كه سر در آن نوشته بود ((منازل رزمندگان )) و جناب هدايت درب آنجا را زد و لحظه اى طول نكشيد كه در را باز كردند و جوانى زيبا مثل ماه ، سر و قامت ، چهار شانه درب را به روى ما باز كرد و گفت :
سلام و درود بر شما به بهشت خوش آمديد.
گفتيم : و سلام بر شما و رحمت خدا بر شما و بركات خدا بر شما.
من و هدايت ، وارد آن منزل شديم : چه منزلى !!، باغى داشت به بزرگى آسمانها و زمين (172) تا چشم كار مى كرد درخت و سبزه و گل ، تا دلت بخواهد درختان ميوه ، آن هم نه يك نوع ميوه بلكه از هر نوع ميوه كه ديدى و نديدى و زيبايى خاصى كه نهرها و رودخانه هاى گونه گون كه از بعضى آب زلال جارى بود و از بعضى شير سفيد و براق و از بعضى شراب و از بعضى عسل خالص كه از سر درختان مى گذشت با صداى دلنشينى كه آب رودخانه ها به بهشت داده بود(173) و از همه مهم تر غفران الهى كه صفاى بهشت بستگى به آن داشت و به قول شاعر:

هر كجا تو با منى من خوش دلم گر بود در قعر چاهى منزلم
هر كجا يار است آنجا دلگشاست دلگشا بى يار زندان بلاست (174)
- تا چشم كار مى كرد جنگل بود و هر چه در درون آن راه مى رفتى انتها نداشت ، نه طولش پيدا بود و نه عرض آن ، ((الله اكبر)) از اين عظمت ، ((الله اكبر)) از اين نعمت .
- تعجب من ؛ مرا بر آن داشت تا از اين شخص كه در را به روى ما باز كرده بود سوالى بپرسم . لذا به او گفتم :
برادر! معذرت مى خواهم آيا ممكن است از حضرتعالى سوالى بپرسم ؟
جوان گفت : بفرماييد.
گفتم : اين باغ يا بهتر بگويم اين جنگل به اين عظمت و به اين زيبايى كه نه عرضش پيداست و نه طول آن و با اين همه درختان ميوه و نهرهاى آب زلال و شير و شراب و عسل ، مال شما است ؟
جوان : نه ، من اينجا خدمتكارم .
گفتم : شما خدمتكاريد؟! پس صاحب خانه كجاست ؟
جوان : اينجا تا دلت بخواهد خدمتكار از ملايك خدا حضور دارند و خداوند براى هر كار خدمتكار، مخصوص براى بهشتيان خلق كرده است .(175)
گفتم : ((ان شاء الله ))، كى صاحب اين باغ را خواهيم ديد.
جوان : حضرت آقا، در مقابل قصر؛ منتظر شما هستند و آنجا به استقبال شما خواهند آمد.
گفتم : سوال ديگرى داشتم اجازه مى فرماييد؟
جوان : خواهش مى كنم . بفرماييد.
گفتم : خداوند متعال اين باغ به اين بزرگى را با اين همه امكانات و با اين همه نوكر و غلام براى يك نفر عطا فرموده است ؟
جوان : بله : خداوند براى هر متقى از اين بهشت ، عطا مى فرمايد.
قصرهاى بهشتى
هدايت رو كرد به من و گفت : دوست عزيز، حالا كجاى بهشت را ديدى صبر كن قصرها و كاخهاى بهشت را ببينى ، آن وقت انگشت حيرت به دندان مى گيرى .
در حالى كه ما در آن باغ قدم زنان به طرف كاخ مى رفتيم ترانه اى دلنشين ذكر از سرتاسر بهشت قبلها را جلا مى داد(176) تا اينكه قصرها نمايان شدند. چه قصرهايى ! واقعا از تعجب انگشت با دندان گذاشتم ! و بى اختيار به ياد عظمت خدا افتادم و گفتم : الله اكبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا الله اكبر.
- قصرهايى از زمرد، ياقوت و مزين به طلا و نقره ، كه هر كدام زيبايى خاصى داشت ، خداوند عطا فرمود.
- گفتم كجايند، كاخ نشينهاى دنيا كه با ساختن از خون و گوشت انسانها به آن افتخار مى كردند. حال قصرهايتان نابود شده اما اعمال پست و ظالمانه شما ماندگار، كجاييد اى ظالمها و اى تبهكاران و اى معصيتكاران تا ببينيد خدا وعدهايش راست است و پاداش نيكوكاران را ضايع ، نگردانيد.(177)
- من كه واقعا متحير بودم به فكر رفتم و با خود گفتم . اگر اين بهشت از آن من بود چه مى شد، من كه در دنيا باغى نداشتم و حتى باغچه اى كه سه يا چهار درخت داشته باشد. تازه اينجا كجا و باغهاى دنيا كجا! بهشتى كه جنگلهاى بزرگ دنيا در مقابلش هيچ است . و از طرفى اينجا نه سرما، و نه گرما و نه خزان و پژمردگى هست و نه سرماى سوزان ، اگر مى خواستيم در دنيا يك هزارم اين بهشت را كه در دنيا، نظيرش يافت نمى شود (اگر مى بود) بخريم ، اگر تمام اهل و فاميل ، تمام جد و آباديم شبانه روز فعاليت مى كردند نمى توانستيم بخريم اما خداوند بزرگ براى كارهاى ناقابل ما چه مرحمتى فرمود.
- اى خدا! به ما كمك كن ، زينتهاى فريبنده دنيا كه باطنى زشت و متعين دارند: ما را فريب ندهند و ما را جزو صالحان و بندگان شايسته و وارث ((جنه النعيم )) گردان .(178)
هدايت : ((آمين يا رب العالمين )).
گفتم : جناب هدايت تو هم از خدا بخواه مرا به راه راست ، هدايت فرمايد.(179)
هدايت : ((آمين يا رب العالمين )).
- البته با كمى صبر و پشت پا زدن به زخرف دنيا مالك اين بهشت خواهى شد.(180) خداوند متعال فرمود: بنده خوبى باشيد، همه چيز به شما مى دهم .(181)
من و هدايت در حال بحث و راز و نياز بوديم كه دوباره صداى دلنشينى دل و قلب ما و را نوازش داد ((سلام عليكم طبتم فادخلوها))
گفتم : عليكم السلام و رحمه الله و بركاته
در بهشت لباس حرير و طلاجات بر مرد حلال است
- ديدم جوانى زيباتر از آن قبلى با لباسهاى فاخر به رنگ سبز از جنس ‍ حرير و ديبا و انگشتر طلا به دست و با دست بند طلا(182) به استقبال ما آمد و بعد با هم معانقه روبوسى كرديم و ايشان ما را به طرف تختى كه زير سايه درخت قرار داشت راهنمايى كرد.
من مى خواستم به او بابت به دست كردن انگشتر طلا و هم لباس حرير بر تن كرده بود. (هر دو يعنى هم انگشتر طلا و هم لباس حرير مردان در دنيا حرام بود.(183)) و تا لب بگشايم جناب هدايت گفت :
برادر! اينجا بهشت است و آن طلايى كه در دنيا مردن حرام بود و اگر شخصى ، انگشتر طلا به دست مى كرد علاوه بر اينكه نمازش باطل بود و اگر با آن حال مى مرد در حال عصيان مرده بود و جايش جهنم مى بود، اينجا حرام نيست و خداوند منان خود بهشتيان را به اين زيور آلات مزين فرموده است .
- آرى آن جوانهايى كه در دنيا زيبايى انگشتر طلا را ديدند: اما گفتند: خداوند حكيم بدون علت چيزى را حرام نكرد و با به دست نكردن انگشتر طلا، حرام مرتكب نمى شوم و حتى وقتى خانواده عروس ‍ پيشنهاد كردند. حلقه طلا به دست كند در جوابش گفتند:
من انگشتر عقيق مى خواهم كه مستحب است . نه انگشتر طلا كه حرام است . و من نمى خواهم زندگى زناشويى را با گناه آغاز كنم ، اينجا مستحق اين نعمت مى گردند و هر چه كه در دنيا سختى ديدند در عوض اينجا در آسايشند.
به هدايت گفتم : خدا تو را حفظ كند اگر تذكر نمى دادى من شرمنده مى شدم .
- از وقفه اى كه پيش آمد و صحبت بين ، من و هدايت رد و بدل مى شد، جوان بهشتى به تعجب وا داشت و خطاب به من گفت :
عذر مى خواهم ! از من ناراحتيد؟
گفتم : ((استغفر الله )) چرا از شما ناراحت باشيم ، حقيقت مطلب را با او در ميان گذاشتم و جوان با شنيدن ماجرا، شروع به خنديدن كرد و گفت : من هم ابتداى ورودم به اينجا وقتى اين لباسها و زيور آلات را آوردند گفتم من نمى پوشم ولى در جواب گفتند، اينجا محدوديتى و حرمتى نيست ، حتى شرابى كه برايم آوردند ننوشيدم اما به من گفتند:
اصلا در اين جا تكليف نيست هر حرمتى بود مال دنيا بود و بس .(184)
حال بياييد؛ براى شما از شراب پذيرايى كنم تا جگرتان حال بيايد.
در روى تخت كه بالشتهاى نرم و لطيف قرار داشت با زير اندازه هاى نرم كه در زير سايه درختان سر به فلك كشيده كه نه آفتابى ديده مى شد كه گرمايش اذيت كند و نه سرمايى بود كه بلرزاند،(185) نشستيم و تكيه داديم .
- غلامان براى ما نوشيدنى آوردند و در جامهاى لبريز از شراب به ما تعارف كردند و هر كدام يك جام گرفتيم و من از بوى خوش شراب ، نخورده مست بودم . اما نه مستى دنيا، بلكه تمام وجودم آكنده از سرور شد و خستگى از تنم بيرون رفت .
شراب را خورديم ، و جانى دوباره گرفتيم و آنگاه ظرفهاى پر از انواع ميوه ها را مقابل ما گذاشتند و هر كدام از ديگرى خوش رنگ تر و هر كدام از ديگرى ، خوش مزه تر و معطر بود و انسان هر چه مى خورد سير نمى شد و اصولا در دنيا اگر چيزى مى خوردى ديگر اشتهايت كور مى شد و به هيچ چيز ميل نداشتى اما اينجا اين طور نبود، هر چه مى خوردى اشتها داشتى و ميوه هاى آن تمام شدنى هم نبود.(186)
- آنگاه من رو كردم به شهيد و گفتم : حال كه خوردنيها را خورديم و با شراب گوارا، جگرمان را جلا داديم و خستگى از تنمان در رفت . اجازه مى خواهم ، سوالاتم را از حضرتعالى بپرسم .
شهيد: بفرماييد. حالا ديگر من در خدمت شما هستم .
گفتم : اولا از اينكه اجازه فرموديد، در خدمت شما باشيم متشكرم . دوم از اينكه وقت گرانبهاى خود را در اختيار ما گذاشتيد و از اهل عيال خود براى مدتى ؛ دور گشتيد عذر مى خواهم .
شهيد: خواهش مى كنم ، اينجا چيزى به بطالت نمى گذرد و هرچه اينجا تبادل شود همه لطف و صفا و سلامتى است .(187)
گفتم : با اجازه از محضر استاد راهنما و سرور گرامى ، جناب هدايت ، اگر ممكن است بفرمايد در دنيا چه اعمالى را انجام داديد كه با اين مقام والا و فيض بزرگ نائل شديد؟
شهيد: خدا را سپاس كه جان ناقابل ما را پذيرفت ، جان را كه خود به ما داد با ما معامله كرد و فرمود، اين جان را برايم بفروش و در عوض بهشت برايت عطا كنم (188) و به وعده اش عمل كرد.
- ببين ! بدون زحمت هيچ انسانى به مقصودش نرسيد: به قول شاعر نامى سعدى :
نابرده رنج ، گنج مسير نمى شود  
  مزد آن گرفت كه جان برادر كه كار كرد
و اگر قرآن خاطرتان باشد در بيشتر موارد پاداش الهى را به انسان عامل ؛ منتصب مى كند و حتى وعده اى كه مومنان را خوشحال مى كرد همه و همه براى عاملان بود مثل آيه شريفه عنكبوت كه مى فرمود:
آنان كه به خدا ايمان آوردند و به اعمال نيكو پرداختند؛ البته آنها را به عمارات عالى كه از زير درختانش نهرهايى جارى است منزل دهيم كه در آن زندگانى ابدى كنند. چقدر پاداش عاملين خوب است .(189)
- لذا بهشت را به بها مى دهند، به بهانه نمى دهند، نه به بهانه (190)، سالها ورد (دعاى زير لبى ) تو نماز باشد اما تا نماز نخوانى كه گفتن نماز، نماز نمى شود.
- ما و امثال ما را هم كه اينجا مشاهده مى كنى در زير سايه قدمهايى است كه در راه حق برداشتيم ، سعى كرديم واجبات را عمل كنيم و از محرمات الهى اجتناب و دورى كنيم و اگر هم توانستيم به مستحبات ، در حد توانمان عمل كرديم ، بله درست است كه اعمال ما ناقابل بود اما خداوند كريم به كرم پذيرفت و ما را جزو مكرمين (191) قرار داد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بيخود از شعشعه پرتو ذاتم كردند باده از جام تجلى صفاتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
بعد ازين روى من و آينه وصف جمال كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر كام روا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اينها بزكاتم دادند
هاتف آنروز بمن مژده اين دولت داد كه بدان جور جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شكر كز سخنم ميريزد اجر صبريست كزان شاخ نباتم دادند(192)
- حالا اگر در اين مدت زندگى به گفتن اكتفاء مى كرديم آيا مى توانستيم نظر و رحمت خدا را جلب كنيم ؟
- ما دعوت حجت خدا را براى دفاع از دين شنيديم (193) و در دو راهى بهشت و جهنم قرار گرفتيم .
گفتم : با عرض معذرت ! چرا بين دو راهى قرار گرفتيد؟
شهيد: خوب پر واضح است كه انسان يك تعلقاتى به دنيا دارد از قبيل زن و فرزند و مال و منال و از طرفى دعوت حق و در راه اجابت اين دعوت خطراتى از قبيل كشته شدن ، معلول شدن ، و از خيلى چيزهاى مادى گذشتن ، وجود دارد و اينجاست كه وسوسه هاى نفس اماره و ابليس ‍ شروع مى شود و در اين ميان ، ايمان محكم و راسخ مى خواهد كه بتوانى از اين وسوسه ها نجات پيدا كنى ، آرى اگر دعوت حق را لبيك بگويى بايد از دنيا چشم پوشى كنى و در عوض بهشت نصيب تو خواهد شد و رضوان الهى و اگر دنيا بخواهى ماديات را حفظ كردى اما بايد خسران الهى را خريدارى كنى و عاقبت آن جهنم است و چه بسيار انسانهايى كه در اين دو راهى لغزش كردند و براى هميشه رو سياه شدند.
- امام و پيشواى دينم ما را به جهاد در راه خدا ترغيب فرمود(194) و ما از فضيلت جهاد از حضرتش مسئلت كرديم .(195)
فضيلت جهاد فرموده و ما به عظمت و فضيلت جهاد پى برديم و فهميديم كه انتخاب جهاد يعنى رستگارى ، يعنى صلاح دنيا و آخرت . صلاح دنياست چون از دنيا سرافرازانه بيرون آمديم و در مقابل شيطان و شيطان صفتان ايستاديم و در تاريخ گلگون اسلام نشان از شجاعت و شهامت و ايثار و فرمانبردارى از امام و رهبر را به جا گذاشتيم و اما آخرت ، همانگونه كه در خدمت شما هستيم . مى بينيد! اينجا عزت و سربلندى است و ما جاودانه با نعمتهاى الهى كه نه كم مى شود و تمام شدنى نيست ، زندگى مى كنيم و به همين خاطر، نه يك دل بلكه صد دل عاشق ، خدا شديم و در اين راه سر نشناختم و از زندگى زودگذر دنيا چشم پوشيديم و ((رضوان من الله اكبر)) را خريديم .
گفتم : از نبرد خودتان برايمان بگوييد آيا زخمهايى كه بر شما وارد مى شد درد مى كشيديد؟
شهيد: اولا خدا مى داند اگر ايمان نباشد، برق تير و گلوله جان را مثل بيد مى لرزاند اما ما كه به صحنه كارزار جنگ وارد شديم نه تنها نمى ترسيدم بلكه هر لحظه منتظر، لقاء الهى بوديم و بهشت را در يك قدمى خود مى ديديم و لذا هر زخمى كه بر بدن ما وارد مى شد. مثل آب خنك گوارايى كه در يك هواى گرم سوزان براى تشنه لذت مى داد بود.(196)
گفتم : برادر شهيدم از هنگام شهادتتان برايمان بفرماييد در چه حالى بوديد؟