راه اصلاح يا امر به معروف و نهي از منكر

آيت اللّه العظمى حاج شيخ لطف‏اللّه صافى(مد ظله العالى)

- ۲ -


راه شناخت معروف و منکر

همانطور كه در نهادِ انسان ميل به ترقّى و نيكوكارى و اعمال صالحه مانند: پرستش خدا و راستى و وفا و شكر منعم و ترحّم و عدالت و اعانت فقرا و اجتناب از كارهاى زشت و اعمال سيئه مانند كفر نعمت و نادرستى و دروغ و بىوفايى و ستم و حق كشى آفريده شده، در وجود او قوه ديگرى است كه با آن خوبى را از بدى و صلاح را از فساد و خير را از شر و حق را از باطل تميز مى دهد. اما ضعف و ناتمامى و محدوديت انسان كه همه قواى او را احاطه كرده اين قوه را نيز بى نصيب نگذارده و دايره ادراكات بشر را تنگ و محدود نموده است و او را با تمام معلوماتى كه تحصيل كرده و يا بعداً تحصيل مى نمايد، در برابر مجهولات بيشمارى كه تصور بسيارى از آنها هم براى او محال است، قرار داده است. انسان بايد براى كم كردن اين مجهولات قدمهاى بزرگ بردارد و تا آنجايى كه فكر و حواس او به او اجازه مى دهد سعى و كوشش نمايد و در عين حال معترف باشد كه او بسيار حقير و كوچك، و جهان خلقت بسيار عظيم و بزرگ است و معلومات او هر چقدر هم باشد، متناهى و مطالب مجهول نامتناهى است. خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

«وَلَوْ اَنَّ ما فِى الاْرضِ مِنْ شَجَرَة اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُر مّا نَفِدَتْ كَلِماتُ اللهِ»(7)

يعنى: «اگر هر درختى از درختهاى روى زمين قلمها شود و درياى محيط، مركب گردد و هفت دريا بر آن افزوده شود كه كلمات و مخلوقات خدا نوشته شود كلمات الهيه تمام نگردد».

انسان هر چند فكرش عالى باشد، از عهده تنظيم يك برنامه عملى صحيح و عادلانه و تشريع تعاليم جامع و مفيدى كه از هر جهت عالم بشريت را اداره نمايد بر نخواهد آمد، و نخواهد توانست تنها به كمك خرد و انديشه خود، نيكيها را از بديها و معروف را از منكر تشخيص دهد، مصالح و مفاسد همه امور را ادراك نمايد. بشر هر چه در قوه فهم و ادراك، كامل و برجسته شود از فهم بسيارى از حقايق اظهار عجز مى كند. از حضرت باقر العلوم ـ عليه السلام ـ مروى است كه فرمود:

«يَابْنَ آدَمَ! لَوْ اَكَلَ قَلْبَكَ طائرٌ يُشْبِعْهُ وَبَصَرُكَ لَوْ وُضِعَ عَلَيْهِ خَرْقُ اِبْرَة لَغَطّاهُ تُريدُ أنْ تَعْرِفَ بِهِما مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ»(8 );

يعنى: «اى پسر آدم! هرگاه مرغى دل تو را بخورد او را سير نمى سازد و اگر سرِ سوزنى در چشم تو گذارده شود مى پوشاند او را و كور مى شوى، با اين چشم و دل مى خواهى ملكوت آسمانها و زمين را بشناسى».

زمين در جنب اين نه طاق خضرا *** چو خشخاشى بود بر روى دري

تو خود بنگر از اين خشخاش چندى *** سزد گر بر بروت خود بخندى

چه بسا از مسائلى كه مدارك انسان از فهم آنها قاصر، و چه بسار مطالبى كه اصلا قوّه فهم آن به او داده نشده است كه:

«وَما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَليلا».(9)

امروزه كه دنياى علم اينهمه ترقى نموده و نيروى دانش و فكر بشر اين همه مجهولات را معلوم ساخته است، باز هم مسلم است كه معلومات انسان اگرچه ميليونها سال ديگر از عمر او بگذرد در مقابل مجهولاتش حقير و ناچيز است. و اگر ما به غير از اين حواس و راههاى ارتباطى كه با اين عالم داريم حواس ديگرى مى داشتيم محققاً بر اسرار بيشترى اطلاع پيدا مى كرديم. لذا قرآن مجيد نسبت به شخص اول عالم يعنى پيغمبر اسلام ـ صلّى الله عليه وآله ـ خطاب مى فرمايد كه:

«وَقُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْماً»(10)

از اين مطالب هم كه بگذريم بيشتر افراد بواسطه نظريات و مقاصد شخصى كه دارند و در اثر آنكه تحت تأثير عوامل بسيارى مانند خواهشهاى نفسانى و تربيت خانوادگى و محيط قرار گرفته اند، در بسيارى از نظريات و آرايى كه اظهار مى دارند متّهمند. پس نمى توان ميزان تميز خير و شرّ، حقّ و باطل و خوب و بد را بطور كلى «عقل» دانست. خصوصاً كه افراد در درجات استعداد و فهم و شعور و ادراك متفاوتند و بسيار اتفاق مى افتد كه چيزى را كه يك عقل آن را خوب و معروف تشخيص داده، عقل ديگر در خوبى آن ترديد مى كند، بلكه يك نفر در يك موقع يك عملى را خوب تشخيص مى دهد در حالى كه در موقع ديگر آن را بد و منكر شناخته بود. حكومت ما راجع به اعمال و رفتار ديگران با حكومتى كه در كردار و روش خود و كسان خود مى نماييم يكسان نيست.

در اينجاست كه به يك نكته از نكات و حكمتى از حكم بعث رسول و انزال كتب بر مى خوريم و كمال احتياج جامعه انسانيت را به معلمين الهى و راهبران آسمانى كه در روشنايى وحى و الهام مصالح و مفاسد هر چيزى را مى بيند و منكر را از معروف جدا مى كنند احساس مى كنيم و مى فهميم كه همانطور كه چشم ظاهر انسان در رؤيت اجسام و ديدن مبصرات به كمك يك نور خارجى مانند نور چراغ يا نور آفتاب محتاج است، چشم باطن يعنى عقل و هوش هم در درك مصالح و مفاسد بسيارى از امور به يك نور و روشنايى خارجى احتياج دارد.

و اينجاست كه به درجه تأثير دعوت پيغمبران ـ عليهم السّلام ـ در اصلاح امور و نشان دادن مصالح و مفاسد اعمال و كارها و تميز حقّ از باطل آشنا مى شويم. قوانين موضوعهِ و آداب و مقرراتى كه ساخته فكر ناقص بشر است هرگز اين نتيجه را نخواهند داشت. مراجعه به اكام و تعاليم دين مقدس اسلام و تكاليف واجبه، محرمه، مكروهه و مستحبه و خلاصه همه وظايفى كه براى يك نفر مسلمان معين شده ما را از تقديم هر توضيحى در اين خصوص بى نياز مى سازد، زيرا هر باانصافى پس از دقت در تعاليم اسلامى شهادت مى دهد كه ميزان تشخيص معروف از منكر و حق از باطل، فقط دين اسلام است كه به تمام نيكيها امر و از همه بديها نهى نموده است. از حضرت رسول اكرم ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ روايت شده است كه فرمود:

«ما مِنْ شَىء يُقرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَيُباعِدُكُمْ مِنَ النّارِ إلاّ وَقَدْ اَمَرْتُكُم بِهِ وَما مِنْ شَىء يُقَرِّبُكُم مِنَ النّارِ وَيُباعِدُكُم مِنَ الْجَنّةِ إلاّ وَقَد نَهَيتُكُم عَنْهُ»(11)

«چيزى نيست كه شما را به بهشت نزديك كند و از دوزخ دور كند مگر اين كه شما را به انجام آن فرمان داده ام و چيزى نيست كه شما را به دوزخ نزديك كند و از بهشت دور كند مگر اين كه شما را از انجام آن بر حذر داشته ام».

اسلام و امر به معروف و نهي از منکر

در ميان تكاليف و فرايض اخلاقى كم تكليفى مانند امر به معروف و نهى از منكر مؤثر در اصلاح امم و تكامل طوايف است. زنده ترين ملتها آن ملتى است كه موقعيت امر به معروف و نهى از منكر در ميان آنها محفوظ تر و محترمتر باشد. ميزان رشد و بلوغ هر طايفه از درجه توجه و عنايتشان به امر به معروف و نهى از منكر معلوم مى شود.

دين اسلام كه جامعه را به هر مصلحت و كار نيك فرمان داده و از هر مفسده و كار زشت، نهى فرموده، شأن امر به معروف و نهى از منكر را بسيار بزرگ شمرده و راجع به آن انواع تأكيدات و ترغيبات نموده و انتظام تمام تشكيلات اجتماعى و سياسى و حفظ شوكت و عظمت مسلمانان را به آن موقوف كرده است.

تا موقعى كه مسلمانان در امر به معروف و نهى از منكر و برطرف ساختن معايب و مفاسد، بذل همت مى نمودند و حدود و رسوم و قواعد عاليه اسلامى در بين آنها پابرجا و ضعيف و قوى يكسان و يكنواخت از حقوق خود استفاده مى كردند و يك شخص عادى قدرت داشت كه از يك امير مقتدر حق خود را بگيرد و فقير بينوا با ثروتمند متشخص برابر بود و پادشاهان و زمامداران بزرگ، سخت ترين سخنانى را كه به نام موعظه و امر به معروف به آنها مى گفتند مى شنيدند (و كسى آن را خلاف احترام مقام سلطنت و امارت آنان نمى شمرد)، تجاهر به فسق و فجور و معاصى در جامعه نبود.

البته ذكر تمام آيات كريمه قرآنيه و اخبار و احاديث شريفه كه در موضوع امر به معروف و نهى از منكر و تنبيه غافل و تعليم جاهل و دفاع از حق وارد شده است ما را از وضع اختصارى كه در اين رساله در نظر داريم خارج مى نمايد، ولى براى آنكه معلوم شود مسامحه و كوتاهى در انجام اين وظيفه ما را از چه مصالح و فوايد بزرگى محروم و به چه مصايب و مفاسدى مبتلا مى سازد به ذكر بعض از آيات قناعت نموده و براى اطلاع بيشتر، خوانندگان محترم را به مطالعه كتب مفصله حديث مانند كافى، وسايل، بحار و غيرها سفارش مى كنيم. خداوند متعال مى فرمايند:

«وَلْتَكُنْ منْكُمْ اُمَّةٌ يَّدْعُونَ اِلىَ الْخيْر وَيَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاُولئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(12)

يعنى: «بايد از شما جماعى باشند كه مردم را دعوت به خير كنند و به نيكى امر، و از بدى نهى نمايند و چنين مردم رستگارند».

«كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ».(13)

يعنى: «شما بهترين امّتى هستيد كه در جهان پديد آمده ايد، به خوبى، امر مى كنيد و از بدى باز مى داريد و به خدا ايمان داريد».

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقيمُونَ الصَّلوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَيُطيعُونَ الله وَرَسُولَهُ اُولِئكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزيزٌ حَكيمٌ».(14)

يعنى: «مردان مؤمن و زنان مؤممنه بعض ايشان يار و ناصر بعض ديگرند; امر مى كنند به معروف و نهى مى كنند از منكر و بر پا مى دارند نماز را و اداى زكات مى كنند و خدا و رسول را اطاعت مى نمايند، ايشانند كه بزودى مشمول رحمت الهى مى شوند، بدرستى كه خداوند، عزيز و حكيم است».

و در وصف مهاجرين مى فرمايد:

«اَلَّدينَ اِنْ مَكَّناهُمْ فِى الاْرْضِ اَقامُواالصَّلوةَ وَآتُوالزَّكوةَ وَاَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»(15)

يعنى: «مهاجرين) آنچنان كسانى هستند كه اگر آنها را در زمين تمكين داديم اقامه كنند نماز را و اداى زكات كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند».

در كتاب وسايل الشيعه از حضرت ثامن الححج ـ عليه السّلام ـ روايت نموده كه فرمود:

«لتامرن بالمعروف ولتنهنّ عَن المُنكر او ليستعملنّ عليكم شراركم فيدعو خياركم فلايستجاب لهم».(16)

يعنى: «هر آينه البته امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و اگر نه، بر شما، بَدان مسلّط گردند و نيكانتان دعا كنند و دعايشان مستجاب نشود».

و از حضرت ابى عبدالله ـ عليه السّلام ـ روايت كرده كه فرمود:

«انّ رجلا من خثعم جاء الى رسول الله صلّى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله اخبرنى ما افضل الاسلام؟ قال: الإيمان بالله، قال: ثمّ ماذا؟ قال: صلة الرحم، قال: ثمّ ماذا؟ قال: الأمر بالمعروف والنهى عن المنكر، قال: فقال الرجل فاخبرنى أى الأعمال ابغض الى الله؟ قال: الشرك بالله، قال: ثمّ ماذا؟ قال: قطيعة الرحم، قال: ثمّ ماذا؟ قال: الأمر بالمنكر والنهى عن المعروف»(17)

يعنى: «مردى خثعمى حضور پيغمبر خدا ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ شرفياب شد و پرسيد كه فاضلترين مراتب اسلام چيست؟ حضرت فرمود: ايمان به خدا. عرض كرد: پس از آن چيست؟ فرمود: صله رحم. عرض كرد: پس از آن چه چيز است؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منكر، پس از آن سؤال نمود چه عملى پيش خدا مبغوض ترين اعمال است؟ فرمود: شرك به خدا. عرض كرد: پس از آن چيست؟ فرمود: قطع رحم. پرسيد: بعد از آن؟ فرمود: امر به منكر و نهى از معروف».

و از حضرت رسول الله ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ نقل نموده كه فرمود:

«انّ الله عزّوجلّ ليبغض المؤمن الضعيف الذى لادين له، فقيل وما المؤمن الضعيف الّذى لادين له؟ قال: الّذى لاينهى عن المنكر»(18)

يعنى: «خداوند دشمن مى دارد مؤمن ضعيفى را كه دينى براى او نيست. پس عرض شد كيست مؤمن ضعيفى كه دينى براى او نيست؟ فرمود: آن كس كه نهى از منكر نمى كند».

و از حضرت ابى عبدالله ـ عليه السّلام ـ روايت نموده كه فرمود:

قال النّبىّ صلّى الله عليه وآله: «كيف بكم إذا فسدت نسائكم وفسق شبايكم ولم تأمرو بالمعروف ولم تنهوا عن المنكر؟

فقيل له: ويكون ذلك يا رسول الله؟ فقال: نعم وشرّ من ذلك، كيف بكم إذا امرتم بالمنكر ونهيتم عن المعروف؟ فقيل له: يا رسول الله ويكون ذلك؟ قال: نعم وشرّ من ذلك، كيف بكم إذا رأيتم المعروف منكراً والمنكر معروفاً؟»(19)

يعنى: «پيغمبر خدا ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ فرمود: چگونه خواهيد بود زمانى كه زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و شما نه امر به معروف و نه نهى از منكر كنيد. پس گفته شد يا رسول الله! آيا چنين چيزى خواهد بود؟ فرمود: بدتر از اين خواهد شد; آن موقعى كه به بدى امر كنيد و از خوبى نهى نماييد. پس عرض شد آيا چنين چيزى مى شود؟ فرمود: بدتر از اين خواهد شد; آن هنگامى كه نيكى را بد و بدى را خوب ببينيد».

و از شيخ مفيد ـ رضوان الله عليه ـ نقل كرده كه از حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ روايت كرده كه فرمود:

من ترك انكار المنكر بقبله ولسانه ويده فهو ميّت بين الأحياء»(20)

يعنى: «هر كس ترك كند انكار منكر را به توسط دل و زبان و دستش، مرده اى است در ميان زندگان» (يعنى: ترك نهى از منكر نشانه مرگ و نيستى و فعل آن علامت حيات و زندگى است).

و از ابن ادريس ـ عليه الرحمه ـ نقل نموده و از حضرت ابى جعفر ـ عليه السّلام ـ كه فرمود:

«قال: من مشى الى سلطان جائر فامره بتقوى الله ووعظه وخوفه كان له مثل اجرالثّقلين الجنّ والإنس ومثل أعمالهم»(21)

يعنى: «هر كس برود به سوى پادشاه ستمكارى و او را امر به پرهيزكارى كند و پند دهد و بترساند، مى باشد از براى او مثل أجر ثقلين جنّ و انس و مثل اجر عملهاى ايشان».

و از شيخ الطائفه ـ رضوان الله عليه ـ نقل نموده كه مرسلا از حضرت پيغمبر ـ صلّى الله عليه وآله ـ روايت شده كه فرمود:

«لايزال امّتى بخير ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر وتعاونوا على البرّ فإذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات وسلّط بعضهم على بعض ولم يكن لهم ناصر فى الأرض ولا فى السماء»(22)

يعنى: «امّت من كارشان خوب خواهد بود مادام كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و يكديگر را بر نيكى يارى و مساعدت كنند، پس وقتى كه اين كارها را انجام ندهند بركتها از ايشان گرفته مى شوند و بعض ايشان بر بعضى مسلّط شود و بر ايشان ياورى در آسمان و زمين نباشد».

و در نهج البلاغه از حضرت أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ روايت نموده است كه در ضمن بياناتى راجع به امر به معروف و نهى از منكر فرمود:

«وما أعمال البرّ كلّها وَالجهاد فى سَبيل الله عند الأمر بالمَعروف والنهى عن المُنكر الاّكنفثة فى بحر لجى»(23)

يعنى: «نام اعمال نيك و برّ و جهاد در راه خدا در پيش امر به معروف و نهى از منكر نيست مگر مانند قطره در پيش درياى بزرگى».

و علاّمه ـ قدّس سره ـ در كتاب تذكرة الفقهاء از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ روايت نموده است كه فرمود:

«ما قدّست امّة لم تأخذ لضعيفها من قويها بحقّه غير مضيّع»(24)

يعنى: «پاكيزه و مقدس نشد امّتى كه حق ضعيف خود را از قويش كامل و تمام نگرفت».