راه اصلاح يا امر به معروف و نهي از منكر

آيت اللّه العظمى حاج شيخ لطف‏اللّه صافى(مد ظله العالى)

- ۸ -


بعض انواع معروف و منكر از نظر دين اسلام

تعاليم اسلامى اگر چه تمام داراى يك روح است و به دور يك هسته و نقطه مركزى كه توحيد خالص و بى شايبه و ايمان به خداى يگانه است دور مى زند، متوجه سه جهت است: اصلاح عقايد، اصلاح اخلاق و معنويات، اصلاح اعمال و كردار.

در موضوع اصلاح عقايد، نظر اسلام اين است كه واقعاً بشر، موحّد و معتقد به خدا گردد و از شرك و پرستش غير خدا هر چيز و هر كس باشد نجات يافته عقايدى پيدا كند كه همان عقايد، مؤثر در وجود و متصرّف در امور او باشد و بفهمد كه همه بنده يك خدا هستند، همه را يك خدا آفريده و همه را همان خدا، روزى مى دهد و همان خدا مى ميراند و پس از مرگ در هنگام معين زنده مى كند و مالك همه و صاحب اختيار همه و برپادارنده و خالق همه اوست. خدا مى بخشد و خدا مى ستاند و خدا گناهان را مى آمرزد و به هر كارى توانا و به هر چيز و هر مطلب آگاه و داناست و از باطن و نيت هر كس با خبر است:

«يَعْلَمُ خائِنَةَ الاْعْيُنَ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ»(72)

علم و قدرت و همه صفات كماليه او نامحدود و بى انتهاست. تمام كاينات در قبضه قدرت او هستند و هيچيك از خود مالك نفع و ضررى نيستند. خدا هميشه بوده و هميشه خواهد بود:

«هُوَ الأوّلُ وَالاخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَىء عَليمٌ»(73)

بايد چنين خدايى را پرستش كنند و از اعمال و كارهاى خود رضا و خشنودى او را بخواهند، جز به درگاه او به درگاه ديگرى اظهار عبوديت و بندگى و پرستش روا نيست. حكومت و پادشاهى مختص اوست و مخلوقات از شاه و گدا و سفيد و سياه به او محتاج هستند. او از همه بى نياز و غنى بالذّات است. هر كس تقوايش بيشتر و عملش صالحتر باشد به درگاه او مقرّبتر است:

«قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلاّ اللهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلايَتَّخِذَ بَعْضُنا أرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ».(74)

يعنى: «بگو اى اهل كتاب بياييد از آن كلمه حقّ كه ميان ما و شما يكسان است پيروى كنيم كه به جز خداى يكتا هيچكس را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و برخى، برخى را بجاى خدا تعظيم نكنيم».

«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً».(75)

يعنى: «و هر كس به لقاى او اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز در پرستش خدا احدى را به او شريك نگرداند».

«اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقيكُمْ»(76)

يعنى: «بزرگوارترين شما نزد خدا، با تقواترين مردمند».

و همچنين اسلام مى خواهد به بشر بفهماند كه مسئول سعادت و شقاوت او، خود اوست و هر كس در گرو عملى است كه انجام مى دهد و ميوه درختى را كه بكارد مى چيند و آثار كارها و اعمالش را مى بيند و همه اعمالش مضبوط و محفوظ است كه:

«وَعِنْدَنا كِتابٌ حَفيظُ».(77)

زندگى انسان منحصر به اين زندگى محدود و پر از ملالت، محنت و رنج و غم دنيا نيست، بلكه يك جهان ديگر و يك زندگى عاليتر و جاودان در پيش دارد كه سعادت و شقاوت او در آن جهان با اعمال و رفتارش در اين جهان پيوستگى و ارتباط دارد و هر كس در آن عالم كه عالم آخرت نام دارد و خداوند خلق اولين و آخرين را در آن محشور مى سازد به پاداش يا كيفر كارهايش مى رسد.

راجع به پيغمبران خدا ـ عليهم السّلام ـ، اسلام مى خواهد مردم را معتقد به حقانيت همه آنها از آدم تا حضرت خاتم الأنبياء ـ صلوات الله عليه وعلى جميع المرسلين ـ بنمايد. در قرآن مجيد مى فرمايد:

«قُلْ آمَنّا بِاللهِ وَما اُنْزِلَ اِلَيْنا وَما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهيمَ واِسماعيلَ وَاِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَالاْسْباطِ وَما اُوتِىَ مُوسى وَعيسى وَالنَّبيّونَ مِنْ رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».(78)

يعنى: «بگو اى پيغمبر به خداى عالم و كتاب و شريعتى كه به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانش نازل شد و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان آمد به همه ايمان آورده ايم فرقى ميان هيچيك از پيغمبران خدا نگذاريم; زيرا مطيع فرمان خدا هستيم».

و همچنين به آنچه از طرف خدا نازل شده مانند ولايت ائمّه اثنى عشر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و ثواب و عقاب و بهشت و جهنّم و صراط و ميزان عقيده مند مى سازد.

امّا در قسمت اخلاق، مقصودش اين است كه انسان را از تحت تسلّط و نفوذ عادات زشت و اخلاق ذميمه كه بزرگترين مانع پيشرفت و سد راه ترقّى و كمال است، نجات دهد. و به اخلاقى نيكو كه مناسب مقام انسانيت است آراسته سازد و به آزادى روحى و حقيقى و حريت ضمير، راهبرى نمايد و حدّ وسطى را كه افراط و تفريط در آن نباشد به او بياموزد و به عدالت و ميانه روى دعوتش نمايد:

«اِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسانِ»(79)

«اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتّقْوى»(80)

و خلاصه بشر را به جميع مكارم اخلاق بطور واضح و روشن هدايت مى كند و بقدرى پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ به شأن اخلاق اهميت داده است كه مى فرمايد:

«اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاْخلاق».(81)

يعنى: «همانا من براى به كمال رساندن فضائل اخلاقى برانگيخته شدم».

و امّا در قسمت اعمال و كردار، هدف اسلام اين است كه اعمال و كارهايى كه از انسان سر مى زند، ملايم با كمال و ترقى او باشد و اخلاق او را تحسين و تقويت نمايد و از كارهايى كه با كمال و ترقى واقعى او موافق نيست و باعث تقويت يا تكوين و پيدايش ملكات رذيله مى شود، دور بماند.

براى كسانى كه بخواهند از اين مطلب كاملا مطلع و آگاه گردند و بدانند كه اسلام مى خواهد افراد را چگونه تربيت كند و جامعه را چطور بسازد، بهترين راه، مراجعه به آيات قرآنيه و احاديث و اخبار و دستورات و مقرراتى است كه در دين حنيف اسلام راجع به همه كارها و امور زندگى داده شده است. و همچنين مطالعه تاريخ احوال پيغمبر اكرم و ائمّه طاهرين ـ صلوات الله عليهم ـ و رجال بزرگ اسلامى است.

تعداد كتابهايى كه علما و فقها و فلاسفه و ارباب علم اخلاق و روانشناسان و محدّثين و مورخين و اهل اطلاع راجع به تعاليم اسلامى نوشته و در دسترس مطالعه عموم و حكومت افكار گذارده اند بيش از آن است كه بتوان احصا نمود.

تغييرات و اختلافات ازمنه و امكنه و تبديلات مظاهر عالم ماده و عوض شدن سبك و روش زندگى بشر و پيشرفت او در تكميل وسايل معيشت و حل مشكلات و كشف اسرار عالم طبيعت، احتياج او را به اين تعليمات سلب نمى كند و اكنون كه هزار و سيصد و شصت و نه سال از هجرت حضرت خاتم الانبياء ـ صلوات الله عليه وآله ـ مى گذرد، تفاوتى در جنبه احتياج او به اين تعاليم عاليه حاصل نگشته و بلكه حاجت او از روز اول و آغاز ظهور اسلام به مراتب شديدتر و بيشتر شده است.

يك روز بود كه بشر مى توانست تنها زندگى كند و يا جامعه خاصى پديد آورد و با جمعيتهاى ديگر اصلا رابطه و آشنايى و تفاهم نداشته باشد، ولى امروز اين حرفها از ميان رفته است و همه مردم دنيا مانند يك جامعه و ساكنين يك شهرستان هستند و در نفع و ضرر با هم شريكند و منافع آنها در تماس و اصطكات است. يگانه تعاليمى كه مى شود با آن اين همه مردم را كه از نژادهاى مختلف تشكيل شده اند به هم نزديك و مربوط ساخت و مانند يك جامعه زنده قرار داد كه در ميان آنها آشنايى و تفاهم صحيح و منطق عادلانه برقرار گردد تا در نتيجه همه از هم كمك بگيرند و غمخوار هم و تابع يك هدف و يك نقطه شوند و انديشه و قدرت خود را صرف اذيت يكديگر و خراب كردن شهرها و بيچاره ساختن افراد نكنند، قواعد دين اسلام است.

مرور قرون و طول ازمنه و خضوع و تسليم بزرگان عالم و فلاسفه و علما و صاحبان عقول كبيره در برابر اين تعليمات آسمانى، اين حقيقت را روشن ساخته است كه جامعتر از اين احكام تصور نخواهد شد. چنانچه ظهور عجز رجال و دانشمندان و مردان و زمامداران بزرگ عصر حاضر در اصلاح امور جامعه و اداره عالم و برقرار كردن صلح و آشتى و محبت و صفا ميان بنى آدم و قصور آنها را از وضع قوانين و قواعدى كه براى تعيين مصالح و منافع ملل و امم و جلوگيرى از ستم و حقكشى وافى و كافى باشد، بهترين شاهد است كه بشر را با قوانين موضوعه و مقرراتى كه ساخته فكر خود اوست، اداره نمى توان كرد و كسى براى آن ارج و احترامى قايل نمى شود.

ما، در اين موضوعات نمى توانيم حق مطلب را در اين رساله كه به منظور ديگر نگاشته ايم ادا كنيم. مقصود اشاره و جلب توجه خوانندگان محترم به اين مطالب است و اينكه بدانيم راستى ما در برابر پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله ـ و اولياى اسلام و خدمتگزاران عالم ديانت و حضرت ولى عصر، امام زمان ـ ارواح العالمين له الفداء ـ بايد سرافكنده و خجل باشيم. و اعتراف كنيم كه بسيارى از ما با اعمال و اخلاق و كارهايى كه داريم به اسلام و جامعه بشريت خيانت مى كنيم.

ما اگر بى كم و زياد دستورات دينيه را به كار مى بستيم و سليقه ها و نظريات خود را در آن وارد نمى نموديم و جمال نورانى اسلام را به دنيا نشان مى داديم، علاوه بر آنكه جامعه خود را سربلند و نيكبخت مى نموديم باعث مى شديم كه ديگران هم از روش ما سرمشق گرفته به دين مبين اسلام بگروند. ما بايد التزامات دينى و اخلاقى خود را محكم و استوار سازيم و حقايق اسلامى و علوم و معارف قرآنى را در اين دنيايى كه وسيله تبليغ از هر زمان فراهم تر است به جهانيان بفهمانيم.

براى تكميل مطلب و روشن شدن ذهن بعضى از خوانندگان محترم و كسانى كه مواظب اداى فريضه امر به معروف و نهى از منكر هستند. بطور اجمال بعضى از اخلاق و كارهاى نيك و واجبات و مستحباتى را كه شرع مقدّس به آنها دستور داده و ترغيب و تحريص فرموده است، نام مى بريم و سپس به بعض از منكرات و اخلاق و كارهاى زشتى كه هر مسلمانى موظف است از آنها اجتناب و پرهيز نمايد، اشاره مى كنيم. و از خداوند توفيق علم و عمل به دستورات مذهبى و امر به معروف و نهى از منكر را براى عموم خواستاريم.

پاره اى از اخلاق حسنه و اعمال صالحه

ايمان به خدا، ايمان به پيغمبران، ولايت و محبت اهل بيت پيغمبر، نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، احسان و نيكى به پدر و مادر، صله رحم، تحصيل علم و دانش، وفاى به عهد، صدق و راستى، اداى امانت، عفت و پاكدامنى، تواضع و فروتنى، حيا، صبر، جوانمردى، كرم، ايثار، تقوا، عدالت، نوع پرورى، دوست داشتن بندگان خدا، خوبى معاشرت با مردم، خوش سلوكى با اهل و عيال، تربيت اولاد، اعانت و يارى مظلومين و ستمديدگان، نگهدارى راز و سرّ مردم، نگاهدارى يتيمان، كفالت بيوه زنان و عَجَزَه و ناتوانان، پرستارى و عيادت بيماران، مواسات با فقيران، رحم آوردن بر ضعيفان، احترام كردن از پيران، تشويق و توقير نيكان و خدمتگزاران، سپردن مشاغل اجتماعى به اهل لياقت و شايستگان، سير كردن گرسنگان، سيراب كردن تشنگان، سوار كردن پيادگان، همكارى با اخبار و نيكان، تحصيل روزى حلال و تهيه شغل و كسب و كار، توسعه دادن بر اهل و عيال، يادگرفتن صنعتهايى كه براى جامعه لازم است، اقتصاد و ميانه روى در مخارج زناشويى و ازدواج، نظافت و پاكيزگى و رعايت بهداشت، قرض دادن، حوايج بندگان خدا را برآوردن، انواع خيرات و مبرّات از قبيل تأسيس دارالمساكين و دارالايتام و دارالعجزه و بيمارستان و درمانگاه، سعى در آسان كردن زندگى بر مردم، كوشش در بسط و توسعه علم و فرهنگ و بالا بردن سطح علم و اخلاق جامعه، تهيه كار براى اشخاص بيكار، اصلاح ذات البين، حضور در مساجد و جماعات و مجامع دينى و علمى و تعظيم از شعائر مذهبى، دفع شرّ از مسلمانان، آماده بودن براى دفاع از حدود و مرزهاى كشور اسلامى، تسليم بودن در برابر مقررات و احكام الهى، هدايت و راهنمايى و نصيحت و خيرخواهى مردم، عفو و گذشت و امر به معروف و نهى از منكر.

بعض از انواع منكر و گناهان و اخلاق ذميمه

شرك به خدا، قتل نفس و آدمكشى بى مجوّز شرعى، رنجاندن پدر و مادر، قطع رحم، ظلم و ستمكارى، خيانت، دروغ، نفاق و دورويى، تكبّر، حسد، غيبت، حبّ جاه و رياست، حبّ دنيا، رياكارى، سوء خلق، زنا و لواط و هر نوع اعمال شهوت از راه نامشروع، نسبت زنا و بى عفتى به كسى دادن، كينه مسلمانى را در دل گرفتن، ايجاد اختلاف و پراكندگى ميان جامعه، خوددارى از اداى شهادت، قسم دروغ ياد كردن، شهادت دروغ دادن، حقوق مردم را ضايع ساختن، عجب و خودبينى، كم فروشى، دزدى، رباخوارى، شرب خمر و هر چيز مست كننده، قماربازى، تبذير و اسراف مال، همكارى با اجانب و بيگانگان و دشمنان اسلام، گرويدن به ظلمه و ستمكاران، يارى و اعانت ظالم، بدعت نهادن، خوددارى از اداى حقوق مردم با تمكّن، دشنام و ناسزا به مردم گفتن، مداخلات و تصرفات نامشروع در موقوفات، ساحرى و شعبده بازى و جادوگرى، مسلمانى را مسخره كردن، كسى را بى جهت خوار و خفيف و سبك نمودن، رشوه گرفتن و رشوه دادن، به ناحق ميان مردم قضا و حكومت كردن، سوء استفاده از شغل و مقام خود نمودن، راهها و شوارع را تنگ كردن، بى قيدى به مصالح اجتماعى، راهزنى و مخلّ امنيت و آسايش جامعه شدن، سخن چينى و نمّامى، فرار از جهاد، غش و تلبيس و تقلّب و كلاهبردارى، حقّ نشناسى، مال حرام خوردن، خوردن گوشت خوك و مردار و هر حيوان حرام گوشت و حيوانى كه نام خدا در موقع ذبح آن برده نشده باشد، بيكارى و ولگردى، دخالت و تصرف عدوانى در اموال غيّب و قصّر و محجورين، كسبهاى حرام مانند فروختن و ساختن مى و آلات قمار و لهو و لعب مثل نرد و شطرنج و ورقهاى قماربازى و تار و ساز و غيره، استعمال ظروف طلا و نقره، بى حجابى زنان، معاشرتهاى نامشروع مردان و بانوان همچنانكه در اين عصر در بين بعضى مرسوم شده، اذيت همسايه، نقض عهد و شكستن پيمان، مقام و منصبى را با فقدان صلاحيت عهده دار شدن، مال يتيم خوردن، از رحمت خدا نوميد بودن، نماز يا يكى ديگر از واجبات را ترك كردن، اشتغال به ملاهى و لهو و لعب و استماع غنا و اصوات آلات طرب، فساد و اغتشاش و آشوب برپا كردن، راز كسى را فاش كردن، تفحص و جستجو از عيب مردم نمودن، آبروى مردم را ريختن و ترك امر به معروف و نهى از منكر.