چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام

سيد عبدالله حسينى دشتى

- ۱۲ -


در اين وقت رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم آمد، و آن كودك را در پارچه زردى پيچيده نزد آن حضرت بردند، حضرت فرمود: مگر به شما نگفته بودم او را در پارچه زرد نپيچيد؟ سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفيدى گرفت و كودك را در آن پيچيد، آنگاه رو به على عليه السلام كرده فرمود: آيا او را نامگذارى كرده اى ؟
عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پيشى نمى گيرم .
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: من هم در نامگذارى او بر خدا سبقت نمى جويم .
در اين وقت خداى متعال به جبرئيل وحى فرمود كه : براى محمّد پسرى متولد شده به نزد وى برو و به او سلام برسان و تبريك و تهنيت گوى و به او بگو: به راستى كه على نزد تو به منزله هارون است نسبت به موسى ، پس او را به نام پسر هارون نامگذارى كن !
جبرئيل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى متعال به ايشان تهنيت گفت و سپس اظهار داشت : خداى متعال تو را ماءمور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى !
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم پرسيد: نام پسر هارون چيست ؟
عرض كرد: شبر.
فرمود: زبان من عربى است .
عرض كرد: نامش را حسن بگذار.
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم نيز او را حسن ناميد.(448)
و در روايات بسيارى از طريق اهل سنت آمده كه دو نام شريف ((حسن )) و ((حسين )) در جاهليت سابقه نداشته و از نام هاى بهشتى است . طبرى در ((ذخائر العقبى )) روايت كرده كه عمران بن سليمان گفته است : الحسن و الحسين اسمان من اءسماء اءهل الجنّة ، ما سُمِّيت بهما فى الجاهلية .(449)
سنت نبوى
پس از آنكه حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام را به حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم دادند، آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت .(450) و نيز براى نوزاد جديد عقيقه كرد(گوسفندى را براى او فربانى كرد) و يك ران آن را به قابله داد و در برخى از روايات آمده است كه اين كار را در روز هفتم انجام داد.(451)
دعاى پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله و سلم در هنگام تولد امام حسن مجتبى عليه السلام
و روايت كلينى در كافى اين گونه است كه پس از عقيقه اين دعا را خواند:
بسم الله عقيقة عن الحسن ؛
به نام خدا اين عقيقه اى است از حسن .
و به دنبال آن نيز اين دعا را خواند:
اءللهمّ عَظمُها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره ، اءللهمّ اجعله وقاء لمحمد و آله ؛
خدايا استخوان آن در برابر استخوان اين نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت او و خونش در برابر خون او و مويش در برابر موى او، خدايا آن را وسيله حفظ محمّد و خاندانش قرار ده .(452)
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم همچنين دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن ، نقره صدقه دهند و سپس بر سر نوزاد خلوق - كه نوعى عطر مخلوط بوده - ماليد و به دنبال آن به عنوان نكوهش ‍ از رسم شيوه معمول آن زمان ، كه خون بر سر نوزاد مى ماليدند، به اسماء فرمود:
يا اءسماء الدّم فعل الجاهلية
اى اسماء! ماليدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهليت است .(453)
و از جمله سنت هاى نوزاد در اسلام تعويذ (پناه دادن ) او به دعاست ، يعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم شياطين جنى و انسى ، به وسيله خواندن يا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى سپارند.
و بر اساس روايات بسيارى كه در كتب شيعه آمده ، حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم دو فرزند خود امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را به اين دعا تعويذ فرمودند:
اُعيذ بكلمات الله التامة من كل شيطان و هامَّة و من كل عين لامَّة ؛
شما را از هر شيطان بدخواه و از هر چشم زخمى به كلمات پروردگار پناه مى دهم .(454)
كنيه و القاب حضرت
كنيه آن حضرت بر طبق بسيارى از روايات ابومحمّد بوده و كنيه ديگرى نداشته است .
و اما القاب آن حضرت : سبط، زكى ، مجتبى ، سيد، تقى ، طيب و ولى و...
مرحوم اربلى گفته است : مشهورترين لقب آن حضرت تقى است و بهترين و شايسته ترين لقب ، همان است كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم او را با آن لقب داد و آن سيد است .(455)
سجاياى اخلاقى امام مجتبى عليه السلام
ويژگى هاى اخلاقى و فضايل نفسانى و خصوصيات معنوى و كمالات انسانى امام حسن مجتبى عليه السلام بالاتر از حدى است كه به نوشتار در آيد.
او مظهر همه زيبايى ها و كمالات و ارزشهاى الهى و انسانى مانند علم ، حكمت ، حلم ، صبر، بخشش ، سخاوت ، رحمت ، عطوفت ، شجاعت و كرامت بود.
آينه تمام نما و جلوه گاه كليه كمالات و صفات نيكو و سرآمد مردم روزگار خود براى تمام انسان هاى پاك ، الگو و نمونه بود.
آرى آن بزرگوار، بر اساس سخن امام معصوم عليه السلام كه فرمود: ((سوگند به خداوند ما امامان اسماء حسناى خداوند تعالى هستيم ))(456 )
مظهر همه زيبايى ها و صفات جمال پروردگار مانند رافت ، شفقت ، عزت ، كرامت ، بصيرت ، جود، احسان ، جمال ، وفا و ساير اسماء حسنى بود. به حق نامش حسن ، سيما و اندامش حسن ، خوى خلقش حسن و خلاصه حسن اندر حسن است .
سيوطى در تاريخ خود مى نويسد:
امام مجتبى عليه السلام داراى مناقب و فضايل انسانى و اخلاقى فراوانى بود. او شخصى بود بزرگوار، آقا، بردبار، با وقار، متين ، سخى و بخشنده و مورد احترام و ستايش مردم بود و مردم به او عشق مى ورزيدند.(457)
امام حسن عليه السلام در زمان پيامبر
حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم امام حسن عليه السلام را بسيار دوست مى داشت و همواره او را نوازش مى كرد.
براء بن عازب روايت كرده :
پيغمبر را ديدم كه حسن را بر شانه خود نشانده و مى فرمود:
اءللهمّ انّى اُحبُّه فاحبَّه ؛
خداى من او را دوست دارم ، تو هم او را دوست بدار.(458)
عايشه نيز روايت كرده است كه پيامبر، امام حسن عليه السلام را در آغوش ‍ مى گرفت و مى فرمود:
اءللهمّ آن هذا ابنى و اءنا اُحبُّه فاحبَّه و احب من يحبّه ؛
پروردگارا! اين فرزند من است ، من او را دوست دارم ، پس او را و هركس كه او را دوست مى دارد دوست بدار.(459)
حاكم در مستدرك و احمد در مسند به سند خود از مردى به نام ((شداد بن هاد)) روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم در هنگام يكى از دو نماز ظهر يا عصر به نزد ما آمد و يكى از دو فرزندش حسن و حسين را به همراه خود داشت ، پس آن حضرت در جلوى صف ها ايستاد و آن دو كودك را نزد پاى راست خود گذارد، سپس به سجده رفت و سجده را طولانى كرد.
راوى مى گويد: پدرم گفت : من از ميان مردم سرم را از سجده بلند كردم و ديدم كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم در سجده است و آن كودك بر پشت آن حضرت سوار شده ، من به حال سجده برگشتم و چون نماز آن حضرت تمام شد، مردم پرسيدند: اى رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم در اين نمازى كه امروز خواندى سجده اى طولانى داشتى كه در نمازهاى ديگر نداشتى ، آيا دستورى به شما در اين باره رسيده بود، يا وحى بر شما نازل گرديد؟
فرمود: هيچ يك از اينها نبود، بلكه پسرم بر پشت من سوار شده و و نخواستم او را ناراحت كنم ، تا هر كارى كه مى خواهد انجام دهد.(460)
علامّه مجلسى رحمة الله از كتاب ((بشارة المصطفى )) از يعلى بن مرة نقل كرده كه : رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم را به غذايى دعوت كرده بودند و ما در خدمت آن بزرگوار براى صرف غذا مى رفتيم كه ناگاه امام حسن عليه السلام را ديديم كه در كوچه بازى مى كرد، رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم تا او را ديد جلو دويد، و دست خود را گشود تا آن كودك را بگيرد و كودك نيز به اين طرف و آن طرف مى دويد، و رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم را مى خنداند، تا اين كه پيامبر كودك را گرفت و يك دست خود را بر چانه اش گذارد و دست ديگر را بر بالاى سر او نهاد، آنگاه صورتش را نزديك صورت كودك برده و او را بوسيد و سپس فرمود:
حسن منّى و اءنا منه اءحب الله من اءحبَّه ؛
حسن از من است و من از اويم ، خدا دوست دارد هركس را كه او را دوست دارد.(461)
زرندى در كتاب ((نظم درر السمطين )) از حضرت اءميرالمؤ منين على بن ابى طالب عليهماالسلام روايت كرده است : روزى رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون آمد و امام حسن عليه السلام بر شانه راست آن حضرت و امام حسين عليه السلام بر شانه چپ آن حضرت سوار بودند، عمر كه چنان ديد گفت :
نعم المطية لهما اءنت يا رسول الله ؛
اى رسول خدا چه خوب مركبى هستى براى اين دو!
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
و نعم الراكبان هما
و چه خوب سوارانى هستند آن دو.(462)
ارثى را كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به حسنين عليهماالسلام عطا فرمود
((مجمع الزوائد)) از ابى رافع روايت كرده است :
حضرت فاطمه عليهاالسلام امام حسن و امام حسين عليهما السلام را در هنگام بيمارى رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم - كه منجر به رحلت آن بزرگوار گرديد - نزد آن حضرت آورد و عرض كرد:
هذان ابناك فورِّثهما شيئا؛
اين دو پسران تو هستند به آن دو چيزى به ارث عطا فرما، رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود:
امّا الحسن فله ثباتى و سؤ دى و امّا الحسين فانّ له حزامتى و جودى ؛
اما به حسن ثبات و سيادت خود را بخشيدم و اما به حسين دورانديشى و انضباط و جود و بخشش را عطا كردم .(463)
در ((ربيع الابرار)) زمخشرى اين گونه آمده است :
امّا ابنى هذا فنحلته خلقى و هيبتى ؛
اما به اين پسرم خوى خود و هيبت خود را بخشيدم .(464)
و در ((كنزالعمال )) اين گونه است :
اما الحسن فله هيبتى و سؤ دى .(465)
فصاحت و بلاغت و درايت امام مجتبى عليه السلام
حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام در فصاحت و بلاغت ، مانند پدر بزرگوارش جايگاه والايى داشت . روزى اميرمؤ منان به او فرمود: بر فراز منبر برو تا قريش قدرت كلام نيكوى تو را دريابند.
امام حسن عليه السلام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى ، و درود بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم را به طور گزيده و شيوا و رسا به جاى آورد، پس از آن فرمود: اى مردم ، من خود از جدم رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: من شهر علمم و على عليه السلام در آن است . چه كسى وارد شهر علم مى شود، مگر از در آن .(466)
خطبه ها و نامه هاى آن حضرت كاملا بيانگر فصاحت و بلاغت آن بزرگوار است .
مناظرات و احتجاجات پرهيجان و گزيده ، ولى كوبنده آن بزرگوار با معاويه و ديگران شاهد اين حقيقت است ، به نمونه هايى از آن مناظرات توجه كنيد:
روزى معاويه از امام مجتبى عليه السلام خواست تا به منبر برود و آنان را موعظه كند، امام عليه السلام بر فراز منبر رفت همين كه معاويه قدرت كلام و فصاحت و بلاغت امام را ديد، از ترس اين كه مبادا مردم از او روى برگردانند، از ادامه سخنرانى حضرت جلوگيرى كرد.
روزى معاويه به امام مجتبى عليه السلام گفت : خداوند در قرآن مى فرمايد: هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى كه واضح و آشكار است پس ‍ چرا ريش من و تو در قرآن نمى باشد؟ (چون ريش مبارك امام مجتبى عليه السلام انبوه و باطراوت بود اما ريش معاويه كم پشت بود).
امام عليه السلام آيه 58 اعراف را تلاوت كرد كه مى فرمايد:
زمينى كه پاك است گياهش به اذان پروردگار خارج مى شود، ولى زمينى كه خبيث و ناپاك باشد از آن خارج نشود مگر اندك و كم فايده .
معاويه از اين مناظره و احتجاج شيوا و پرمحتواى امام مجتبى عليه السلام شرمنده شد.(467)
طالب علم از ديدگاه امام حسن مجتبى عليه السلام
حضرت امام حسن عليه السلام مى فرمايد: تعجب مى كنم از كسى كه به غذاى جسمانى خود فكر مى كند كه ناسالم و آلوده نباشد، اما به امور معنوى و غذاى روحى ، از قبيل فراگيرى علم و مسايل اعتقادى و غذاى جان خود تفكر و انديشه نمى كند. شكم خود را از غذاى فاسد حفظ مى كند، اما باك ندارد كه علم غير صحيح و افكار پليد در قلب و روان او وارد شود.
در اين حديث امام حسن عليه السلام به نكته بسيار مهمى توجه مى دهد كه طالب علم بايد دنبال علم صحيح و دانش سودمند برود و از گفته هاى جاهلان عالم نما و ارايه مطالب به اصطلاح علمى اما غير صحيح نااهلان دورى نمايد.(468)
شجاعت از ديدگاه امام مجتبى عليه السلام
از امام حسن عليه السلام سؤ ال شد: شجاعت چيست ؟
فرمود: نبرد با همتايان و حريفان و پايدارى در ميدان .
در آثار و روايات اسلامى درباره فضيلت و ارزش غريزه و شجاعت و ثمرات ارزنده آن گفته هاى فراوانى وجود دارد كه در تشريح سخن امام مجتبى عليه السلام چند نمونه اى از آن را يادآور مى شويم :
در حديث آمده است : سخاوت و شجاعت دو غريزه شريفى است كه خداوند در كسى كه او را دوست داشته باشد، بعد از آزمايش او، قرار مى دهد و شجاعت هر كسى به اندازه همت و مردانگى اوست .
و درباره آثار ارزشمندى كه صفت شجاعت دارد، مى فرمايد: ميوه شجاعت غيرت است . مى فرمايد: شجاع ترين انسان كسى است كه با دانش و علم بر جهل غلبه كند.(469)
تكريم از مهمان در كلام امام مجتبى عليه السلام
حضرت امام مجتبى عليه السلام فرمود: بر اءميرالمؤ منين عليه السلام دو مهمان ، پدر و پسر وارد شدند.
اءميرالمؤ منين جلوى پاى آنها ايستاد و آن دو را گرامى داشت و آنها را در بالاى مجلس نشاند و فرمان داد تا غذا بياورند، غذا را آوردند آن دو خوردند، سپس قنبر با ظرف آبى آمد تا دست آن دو مهمان را بشويد، حضرت اءميرالمؤ منين عليه السلام برخاست و آبريز را گرفت كه آب بر دست آن مرد بريزد، مرد مهمان خود را بر خاك انداخت و گفت : يا اءميرالمؤ منين ! خدا چگونه مرا در حالى ببيند كه شما آب بر دست من مى ريزيد؟
فرمود: ((بنشين و دست خود را بشوى !)) آنگاه مطالبى را درباره اجر و ثواب خدمت به مهمان و برادر مؤ من بيان كرد و با كمال تواضع دست آن مرد را شست و به فرزندش محمّد حنفيه دستور داد دست فرزند او را بشويد.
امام مجتبى عليه السلام در اين باره فرمود: هر كس از على عليه السلام اين گونه پيروى كند شيعه واقعى است .
يعنى شيعيان حضرت اءميرالمؤ منين على عليه السلام بايد مانند امام خود مهمان نواز باشند و با كمال فروتنى به مهمان خود خدمت كنند.
در تبيين فرمايش امام مجتبى عليه السلام و عمل پدر بزرگوارش در ارتباط با خوى ارزشمند مهمان نوازى ، رواياتى را از معصومان يادآور مى شويم :
فرمودند: هر مؤ منى كه مهمان دوست باشد، در روز قيامت در حالى از قبرش برمى خيزد كه صورتش مانند ماه شب بدر درخشندگى دارد.
حاضران در محشر مى گويند: اين پيامبر مرسل است . اما فرشته اى مى گويد: اين مؤ منى است كه مهمان را دوست و گرامى داشت .
فرمودند: هنگامى كه مهمان وارد خانه مؤ من بشود، با او هزار بركت و هزار رحمت وارد آن خانه مى شود و خداى تعالى با هر لقمه اى كه مهمان مى خورد براى صاحب خانه يك حج و يك عمره مى نويسد.
در روايتى آمده است كه مردى به پيامبر عرض كرد: من به خوبى وضو مى گيرم و نماز را به پا مى دارم و زكات را در وقتش مى دهم و با رضايت خاطر پذيراى مهمان هستم .
پيامبر فرمود: جهنم هيچ راهى به سوى تو ندارد و به تحقيق اگر چنين باشى خداى تعالى تو را از بخل پاك كرده است .
آنگاه پيامبر او را از تكلف و به زحمت افتادن در پذيرايى مهمان نهى كرد و فرمود: هر مهمانى كه بر كسى وارد شود با روزى خود مى آيد.
و در روايتى فرمودند: مهمان با روزى خود وارد مى شود و با ريختن گناهان صاحب خانه خارج مى شود.(470)
ارزش و فضيلت گذاشتن انگشتر عقيق در دست در حديث امام مجتبى عليه السلام
امام هفتم از پدرانش از امام حسن مجتبى عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
چون خداى تعالى موسى بن عمران را آفريد و در طور سينا با او گفت و گو كرد، نظرى خاص به روى زمين نمود و از نور صورت او عقيق را آفريد و فرمود: نزد خود سوگند ياد كردم دستى را كه عقيق بپوشد و داراى ولايت و دوستى اءميرالمؤ منين على عليه السلام باشد عذاب نكنم .(471)
آداب غذا خوردن در كلام امام مجتبى عليه السلام
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: دوازده خصلت از آداب غذا خوردن و سفره غذا است كه بر هر مسلمانى واجب است آنها را بشناسد. چهار تا از آن خصلت ها لازم است ، چهار تا سنت است و چهار تا ادب است . اما آن چهار تا كه لازم است عبارت است از:
شناخت غذا از نظر حلال و حرام ، رضايت و خشنودى از غذا، نام خدا را بردن و شكرگزارى .
اما چهار خصلت سنت ، عبارت است از:
وضو و شستن دست قبل از غذا، نشستن روى پاى چپ ، خوردن با سه انگشت و ليسيدن انگشت .
اما ادب در غذا خوردن اين است :
خوردن غذا از آنچه نزديك تو است ، لقمه كوچك برداشتن ، خوب جويدن غذا و كمتر نگاه كردن به روى مردم .(472)
سخنانى در فضايل امام حسن عليه السلام
1 - شباهت امام حسن عليه السلام به پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم :
بخارى در صحيح خود در باب مناقب الحسن و الحسين عليهماالسلام به سند خود از انس روايت كرده كه گفت : هيچ كس بيشتر از حسن بن على به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم شبيه نبود.(473)
2 - نوازش رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم :
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم حسن بن على عليه السلام را بوسيد و اقرع بن حابس تميمى نشسته بود.
اقرع بن حابس با ديدن اين اتفاق به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم گفت : من ده فرزند دارم كه يكى را هم نبوسيده ام .
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به او نگاهى كرد و فرمود:
من لا يرحم لا يُرحم ؛
كسى كه رحم نمى كند، مشمول رحمت قرار نمى گيرد.(474)
3 - محبوب رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم :
مساور مولى بنى سعد بن بكر گفت :
روزى كه امام حسن مجتبى عليه السلام شهيد شد، ابوهريره را ديدم كه در مسجد ايستاده در حالى كه به شدت مى گريست با صداى بلند فرياد مى زد: ايها الناس ! مات اليوم حِبُّ رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلم ؛
اى مردم امروز محبوب رسول خدا از دنيا رفت .(475)
4 - براء بن عازب :
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم فرمود: حسن از من است و من از او، و هر چه بر من حرام است بر او نيز حرام است .(476)
5 - ابن عباس :
من به هيچ چيز، جز به اين كه در جوانى با پاى پياده به حج نرفتم ، افسوس ‍ نخوردم و حسن بن على عليه السلام بيست و پنج بار با پاى پياده به حج رفت ، در حالى كه مركب هاى او در جلوى او كشيده مى شد. و سه بار همه اموالش را با فقرا تقسيم كرد، به طورى كه يك لنگه كفش را مى داد و لنگه ديگر را نگه مى داشت .(477)
6 - حضرت امام محمّد باقر عليه السلام :
امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسن عليه السلام فرمودند: از خدا شرم دارم كه او را ملاقات كنم در حالى كه به خانه او نرفته ام ، پس بيست مرتبه پياده از مدينه به مكه رفت .(478)
7 - حياء
از امام حسن عليه السلام روايت شده كه روزى از بعضى از باغ هاى مدينه مى گذشت ، غلام سياهى را ديد كه گرده نانى به دست گرفته ، لقمه اى را خود مى خورد و لقمه ديگر را به سگى كه در كنارش نشسته مى دهد، فرمود: براى چه اين كار را مى كنى ؟
عرض كرد: از نگاه هاى آزمندانه سگ شرم كردم كه خود بخورم و به او ندهم .
امام عليه السلام به او فرمود: غلام چه كسى هستى ؟
گفت : غلام ابان بن عثمان .
فرمود: اين باغ مال كيست ؟
گفت : مال ابان بن عثمان .
امام عليه السلام به او فرمود: ((از جايت تكان نخور تا من برگردم )) سپس آن حضرت رفت و آن غلام و آن باغ را از ابان خريد و نزد غلام بازگشت و فرمود: اى غلام تو را خريدم .
غلام از جاى خود برخاست و گفت :
السّمع و الطاعة لله و لرسوله و لك يا مولاى .
امام عليه السلام فرمودند: اين باغ را نيز خريدم و تو در راه خدا آزاد هستى و اين باغ نيز از آن تو است .(479)
8 - جويريه :
چون امام حسن عليه السلام شهيد شد، مروان در تشييع جنازه او شركت كرده و مى گريست .
امام حسين عليه السلام فرمود: آيا بر او گريه مى كنى در حالى كه دل او را پر از خون نمودى ؟ و مدام جرعه هاى خشم و كينه به او خورانيدى ؟
مروان در حالى كه اشاره به كوه مى كرد گفت : من اين كار را با كسى كردم كه حلم و بردبارى او از اين كوه بيشتر بود.(480)
گوشه اى از فضايل امام حسن عليه السلام
1 - شركت در مباهله با نصاراى نجران :
و حكايت آن در آيه مباهله آمده است و منظور اءبناؤ نا ((پسران ما)) امام حسن و امام حسين عليهماالسلام هستند.(481)
2 - داخل در آيه تطهير:(482)
حاكم نيشابورى در كتاب مستدرك به سند خود از امّسلمه روايت كرده كه گويد:
آيه تطهير در خانه من نازل شد سپس رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به دنبال على و فاطمه و حسن و حسين فرستاد. آنگاه فرمود: پروردگارا! اينان اهل بيت منند.
امّسلمه عرض كرد: من از اهل بيت نيستم ؟
فرمود: پايان كار تو بر خير و نيكى است و اينان اهل بيت من هستند. خدايا اهل بيت من شايسته تر و سزاوارترند.(483)
و سيوطى در ((در المنثور)) به سندش از ابن عباس روايت كرده كه گفت :
به مدت نه ماه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم را مى ديديم كه هنگام نماز بر در خانه على بن ابى طالب عليهما السلام مى آمد و مى گفت :
درود خدا و رحمت و بركات او بر شما اهل بيت ؛
انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس .(484)
اجماع مفسران و محدثان
دانشمندان شيعه و اهل سنت بر اختصاص آيه شريفه انّما يريد الله ليذهب عنك الرجس به اين خاندان اجماع و اتفاق دارند.
افندى مى گويد: امت اسلامى اتفاق كرده اند بر اين كه آيه انّما يريد الله درباره على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است .(485)
و نيز حضرمى در ((القول الفصل )) مى گويد: حديث آيه تطهير از احاديث صحيح و مشهور و مستفيضى است كه از نظر معنى و مدلول متواتر است و امت اسلام بر قبول آن اتفاق دارند، زيرا آنها دو دسته اند:
دسته اى مانند شيعه كه بر آن احتجاج كنند، و دسته اى مانند غيرشيعه كه آن را تاءويل كنند و تاءويل بعد از قبول است و هفده تن از بزرگان حافظ حديث بر صحت آن گواهى داده اند.(486)
4 - آيه مودت
از جمله آياتى كه به شهادت بسيارى از روايات و گفتار بسيارى از مفسران در شاءن اين خاندان نازل شده ، آيه قل لا اءسالكم عليه اءجرا الا المودة فى القربى ؛(487) بگو از شما درخواست پاداشى ندارم جز مودت و دوستى نزديكان ، است .
احمد بن حنبل مى گويد: چون اين آيه نازل شد، اصحاب پرسيدند: اين نزديكان و خويشان شما، كه دوستى آنها بر ما واجب شده ، كيانند؟
سه مرتبه فرمود:
على و فاطمة و اءبناهما.(488)
حاكم نيشابورى به سند خود از حضرت امام حسن عليه السلام روايت كرده كه گفت : هنگامى كه اءميرالمؤ منين عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسن عليه السلام براى مردم خطبه اى خواند و در ضمن آن فرمود:
اءنا من اهل البيت الذى افترض الله مودَّتهم على كل مسلم فقال تبارك و تعالى لنبيه صلّى الله عليه و آله و سلم : ((قل لا اءسالكم اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا)) فاقتراف الحسنة مودّتنا اءهل البيت ؛
منم از خاندانى كه خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب كرده و به پيامبرش فرمود: قل لا اءسالكم بگو من از شما پاداشى نمى خواهم جز مودت و دوستى خويشاوندان و هر كس كار نيكى انجام دهد ما بر نيكيش بيفزاييم و انجام كار نيك يا به دست آوردن نيكى ، كه خدا فرموده ، همان مودت و دوستى ما خاندان است .(489)
4 - سوره هل اءتى :
بيشتر آيات اين سوره ((از آيه 5 تا آيه 22)) در مدح نيكان ((ابرار)) است ؛ اغلب مفسران شيعه و سنى گفته اند كه اين آيات درباره اءميرالمؤ منين عليه السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و فضه ، خادم آنها نازل گرديد، كه به دنبال بيمارى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام سه روز روزه نذر كردند و هنگام وفاى به نذر و گرفتن روزه ، در هر شبى هنگام افطار مسكينى يا يتيمى يا اسيرى بر آنها وارد مى شد.(490)
آلوسى مى گويد: از نكته هاى جالب اين آيات آن است كه خداى سبحان به خاطر رعايت حرمت حضرت بتول و نور چشم حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم نامى از حورالعين نبرده و به جاى آن ولدان مخلدون را ذكر فرموده است .(491)
5 - شبيه ترين مردم به رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم :
انس بن مالك مى گويد: كسى به پيغمبر خدا از امام حسن عليه السلام شبيه تر نبود.(492)
نقل شده كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به امام حسن عليه السلام فرمود:
اءشبهت خَلقى و خُلقى ؛
تو در خِلقت و اخلاق به من شباهت دارى .(493)
6 - شدت علاقه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم به حسنين عليهم السلام :
كه پيش از اين ذكر شد.
7 - سرور جوانان اهل بهشت :
پيامبر فرمود: هر كس خوش دارد به سرور جوانان اهل بهشت بنگرد، به حسن بنگرد.(494)
8 - زينت عرش :
خداوند عرش خود را به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام زينت مى دهد، چنان كه زن ، خود را به دو گوشواره زينت مى دهد.(495)
9 - داراى هيبت رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم :
پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
به حسن شكوه و حلم خود را و به حسين جود و رحمت خود را بخشيدم .(496)
10 - گل پيامبر:
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
فرزند براى هر كس گل است و دو گل من در دنيا حسن و حسين اند.(497)
11 - عروة الوثقى :
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
هر كه مى خواهد به ريسمان محكمى ((عروة الوثقى )) كه خدا در قرآن فرموده است گسستن ندارد، چنگ زند، پس بايد كه على بن ابى طالب و حسن و حسين را دوست بدارد، همانا خدا ايشان را در عرش عظمت و جلال خود دوست مى دارد.(498)
12 - دشمنش از شفاعت محروم است :
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
هر كه حسن و حسين را دشمن دارد، در روز قيامت در صورت او هيچ گوشتى نيست و شفاعت من به او نمى رسد.(499)
13 - امانت پيامبر:
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند: حسن و حسين امانت منند در ميان امت من .(500)
14 - جامه بهشتى از طرف رضوان :
((رضوان ))، نگهبان بهشت جامه هايى براى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام آورد و به دست حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام داد.(501)
15 - امام است :
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند: حسن و حسين دو امامند، خواه به امر امامت قيام نمايند و خواه از ستم ستمكاران پنهان دارند.(502)
16 - در آغوش پيامبر:
پيامبر خطبه خود را در مسجد قطع مى كرد و از منبر فرود مى آمد تا حسين و حسين عليهماالسلام را در آغوش بگيرد.(503)
17 - امام حسن عليه السلام تجسم عقل :
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
لو كان العقل رجلا لكان الحسن ؛
اگر قرار بود عقل به صورت انسانى آشكار شود، همانا به صورت امام حسن عليه السلام جلوه مى كرد.(504)
18 - واگذارى پاسخ به امام مجتبى عليه السلام :
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم برخى از پرسشها را به امام حسن عليه السلام واگذار مى فرمود.(505)
19 - پاسخ به تمام پرسش ها:
يك اعرابى نزد عبدالله بن زبير و عمرو بن عثمان آمد و سؤ ال هايى پرسيد كه چون هر دو نمى دانستند هر يك به ديگرى واگذار مى كرد، عاقبت آن دو گفتند: اگر مى خواهى كسى را كه پاسخ اين سؤ الات را مى داند ملاقات كنى ، نزد امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام برو زيرا آنان مسايل دين خدا را مى دانند.
وقتى مرد نزد آن دو بزرگوار رسيد و جواب درست شنيد براى عبدالله و عمرو چند شعر خواند كه مضمون يكى از آنها اين است : خدا دو گونه صورت شما را دو نعل براى حسن و حسين عليهماالسلام گرداند.(506)
20 - تعليم وضو به پيرمرد:
روزى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پيرمردى را ديدند كه آداب وضو را نمى دانست . آن دو بزرگوار براى آموزش وضو به آن پيرمرد، به گونه اى كه شرمگين و خجالت زده نشود با يكديگر در شيوه وضو گرفتن به درگيرى ساختگى پرداختند و آن پيرمرد را به داورى فراخواندند، و آن پيرمرد با ديدن شيوه صحيح وضو گرفتن آنان ، به اشتباه خود پى برد.(507)
21 - احترام امام حسين عليه السلام :
در مجلسى كه حضرت امام حسن عليه السلام حاضر بود حضرت امام حسين عليه السلام به احترام ايشان سخن نمى گفت .(508)
22 - عابدترين انسان زمان خود:
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسن عليه السلام عابدترين و فاضل ترين انسان زمان خود بود. چون به حج مى رفت پياده مى رفت و گاه پابرهنه مى رفت . چون مرگ را ياد مى كرد مى گريست و چون قبر را ياد مى كرد مى گريست و هر گاه قيامت و گذشتن از صراط را به ياد مى آورد مى گريست و هرگاه عرضه شدن اعمال بر خدا را به ياد مى آورد فرياد مى زد و بيهوش مى شد. چون به نماز مى ايستاد تمام بدنش در پيشگاه پروردگار مى لرزيد.
هرگاه بهشت و دوزخ را ياد مى كرد، مانند شخص مارگزيده و عقرب گزيده به خود مى پيچيد و مى لرزيد و از خدا درخواست بهشت مى كرد و از آتش ‍ جهنم به خدا پناه مى برد. هر گاه كه در قرآن به آيه اءيّها الذين آمنوامى رسيد مى فرمود: لبيك اءللهمّ لبيك .
در هيچ حال كسى او را مگر به ياد خدا نديد، زبانش از همه كس راستگوتر بود و بيانش از همه كس شيواتر بود.(509)
23 - بيست حج پياده :
امام حسن عليه السلام بيست حج پياده انجام دادند.(510)
24 - حجت دو شهر در مشرق و مغرب :
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
حضرت امام حسن عليه السلام روزى بالاى منبر فرمود: خدا دو شهر، يكى در مشرق و ديگرى در مغرب دارد و هر يك از اين دو شهر حصار آهنى دارد و در هر شهرى 12000 دروازه هست در هر يك از آن دو شهر هفتاد هزار لغت هست كه هر گروهى به زبانى سخن مى گويند، من تمام زبان هاى آنان را مى دانم و اهل آن دو شهر حجتى و امامى به جز من و برادرم حسين ندارند.(511)
25 - بخشيدن تمام اموال :
امام حسن عليه السلام دو بار همه اموال خود را در راه خدا داد و سه بار نصف اموال را در راه خدا بخشيد، تا جايى كه يك لنگه كفش را نگه مى داشت و لنگه ديگر را به فقير مى داد.(512)
26 - بخشش به مرد تهى دست :
روزى شخصى به خدمت حضرت امام حسن عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند اءميرالمؤ منين ! من دشمن بى رحم ستمكارى دارم كه حرمت پيران را نگه نمى دارد و بر خردسالان رحم نمى كند.
حضرت چون اين سخن را شنيد فرمود: بگو دشمن تو كيست تا انتقام تو را از او بگيرم ؟
گفت : دشمن من تهى دستى و پريشانى است .
حضرت لحظه اى سر به زير افكند و خادم خود را طلبيد و فرمود: آنچه از اموال ما مانده است حاضر كن !
خادم پنج هزار درهم آورد حضرت پول ها را به آن مرد داد و او را سوگند داد كه هر وقت اين دشمن بر تو ستم كرد، شكايت او را پيش من بياور تا من ستم او را از تو دور نمايم .(513)
27 - بخشش غذا به سگ :
روزى امام حسن عليه السلام غذا مى خورد، سگى در پيش او ايستاده بود، امام عليه السلام هر لقمه اى كه ميل مى فرمود لقمه اى پيش سگ مى افكند. مردى گفت : يابن رسول الله ! اجازه فرماييد تا اين سگ را دور كنم .
حضرت فرمود: او را بگذار، زيرا از خدا شرم دارم كه جاندارى به غذاى من نگاه كند و من به او غذا ندهم و او را برانم .(514)
28 - احترام پدر:
حضرت امام حسن به احترام پدر بزرگوار خود در حضور آن حضرت كم سخن مى گفت .(515)
معجزات امام حسن مجتبى عليه السلام
1 - سبز كردن نخل خشك براى يكى از فرزندان زبير تا از خرماى آن بخورند.(516)
2 - دعا براى سياه پوستى كه از امام عليه السلام خواسته بود تا دعا فرمايد كه خدا پسرى سالم و دوست دار اهل بيت به او كرامت فرمايد.(517)
3 - گرفتن ريش و بينى ابوسفيان توسط امام حسن عليه السلام و به سخن آمدن او و گفتن : لا اله الا الله محمّد رسول الله .(518)
4 - زن شدن مردى از اهل شام و مرد شدن زن او، به معجزه آن حضرت و توبه آن دو و به حالت نخستين برگشتن .(519)
5 - خبر دادن امام عليه السلام به باردار بودن گاوى كه براى كشتن مى بردند، با مشخصات كامل گوساله اش و درستى سخن حضرت . و آنگاه كه عده اى به آن حضرت عرض كردند كه : قرآن مى فرمايد: خدا مى داند آنچه در رحم هاست ، پس شما چگونه دانستيد؟
فرمود: من به الهام خدا دانستم .(520)
6 - ظاهر ساختن اءميرالمؤ منين على عليه السلام براى عده اى از ياران .(521)
7 - تعداد خرماهاى نخل را به خواسته معاويه بيان كرد و فرمود: چهار هزار و چهار دانه است .(522)
8 - خبر دادن به يك مرد پيرامون آنچه در خانه اش گذشته بود و حيرت آن مرد.(523)
9 - اسلام آوردن مردى كه براى قتل حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلم آمده بود اما با خبرهاى غيبى ، كه حضرت امام حسن عليه السلام آنها را بيان كرد و حجت بر او تمام شد، شهادتين گفت و به ميان قوم خود بازگشت و گروهى را به خدمت حضرت فرستاد و آنها نيز مسلمان شدند.(524 )
10 - شفا دادن مردى زمينگير با يك نظر؛ ظاهر ساختن ميوه بهشتى ؛ ظاهر ساختن حضرت خضر براى گواهى دادن به امامت خود.(525)
امام حسن عليه السلام در زمان خلفا
خانه نشينى پدر و غارت رفتن ميراث آن امام مظلوم خار در چشم خليده و استخوان در گلو شكسته ، و مشاهده حوادث دردناك ديگر سرانجام حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام را بر آن داشت كه در يكى از روزها خود را به مسجد رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلم رسانده و ابوبكر را كه در جايگاه جدش پيامبر خدا نشسته بود، مخاطب ساخته و به او بگويد:
اءنزل ، اءنزل عن منبر اءبى واذهب الى منبر اءبيك ؛
فرود آى ، از منبر پدرم فرود آى و به سوى منبر پدرت برو.
اين گفتار كوبنده همه حاضران را در مسجد مبهوت ساخت و چون سرهاى خود را برگرداندند با سبط اكبر رسول خدا و نور ديده محبوب آن حضرت ، امام حسن عليه السلام روبرو شدند كه ابوبكر را مخاطب ساخت و آن سخنان را بيان فرمود و همه آنچه را مى خواست به صورت مناظره و استدلال بيان دارد، با همين دو جمله كوتاه و پرمعنى بيان فرمود.
ابوبكر چنان غافلگير شده بود كه به ناچار در پاسخ گفت :
صدّقت والله انّه لمنبر اءبيك لا منبر اءبى ؛(526)