داستانهاى شيرين و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم (عليهم السلام )

على گلستانى

- ۲۸ -


روز ولادت حضرت معصومه (عليها السلام )

در روز اول ماه ذيقعده سال 173 هجرى قمرى در مدينه چشم به جهان گشود. و روز دهم ماه ربيع الثانى سال 201 در قم وفات يافت .
((گنجينه آثار قم ، ج 1، ص 386)).
سن آن بانو عصمت و طهارت حضرت معصومه (عليها السلام ) هنگام وفات در حدود 28 سال بوده است . پس اين كه در زبان عوام آن حضرت به عنوان 18 يا 23 ساله معروف شده مدرك و سند محكمى ندارد، آدرس ‍ كتاب و مدرك حضرت معصومه (عليها السلام ) فاطمه دوم از آقاى اشتهاردى تقريبا قطعى است كه حضرت معصومه (عليها السلام ) ازدواج نكرد در اين صورت اين سئوال پيش مى آيد كه سنت ازدواج از مستحبات مؤ كد اسلامى است تا آن جا كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است در اسلام در پيشگاه خدا بنائى برپا نشده كه محبوب تر و عزيزتر از بناى ازدواج باشد.
((وسائل الشيعه ، ج 14، ص 3)).
جواب از اين سئوال كه چرا حضرت معصومه (عليها السلام ) ازدواج نكرد دليل اين است كه دختران امام كاظم (عليه السلام ) مخصوصا حضرت معصومه (عليها السلام ) در سطحى از كمالات بودند كه براى خود هم كفو و همسر مناسبى نيافتند تا با او ازدواج كنند امام كاظم (عليه السلام ) به آن ها سفارش كرده بود كه با راءى و مشورت برادرشان حضرت رضا (عليه السلام ) ازدواج كنند اين سفارش و قرائن ديگر بيان گر اين است كه بايد براى آن ها همسر مناسبى باشد با توجه به اين كه در مورد حضرت زهرا (عليها السلام ) امام صادق (عليه السلام ) فرمود: اگر خداوند متعال على (عليه السلام ) را براى فاطمه (عليها السلام ) نمى آفريد در سراسر زمين از حضرت آدم گرفته تا هر انسانى بعد از او همسر و همتاى مناسبى براى فاطمه (عليها السلام ) پيدا نمى شد.
((اصول كافى ، ج 1، ص 361)).

هجرت حضرت معصومه (عليها السلام ) از مدينه به خراسان

مرحوم علامه مجلسى و محدث قمى و بزرگان از علما به آن اعتماد مى كنند آن چه كه حسن بن محمد نويسنده تاريخ قديم قم به گفته علامه مجلسى در بحار الانوار و محدث قمى در سفينه البحار جلد 2 ص 376 در اين باره نظر مى دهد چنين است :
حضرت رضا (عليه السلام ) به دعوت ماءموران در سال 200 هجرى از مدينه به خراسان آمد حضرت معصومه (عليها السلام ) در سال 201 براى ديدار برادر از مدينه رهسپار خراسان شد وقتى كه با همراهان خود به ساوه رسيدند حضرت معصومه (عليها السلام ) بيمار شد پرسيد از اين مكان تا قم چقدر راه است ؟ عرض كردند ده فرسخبه خدمتكار دستور دد كه به جانب قم رهسپار گردند به اين ترتيب به قم آمد و به منزل موسى بن خزرج بن سعد اشعرى كه از اصحاب امام رضا (عليها السلام ) بود وارد شد.
((بحار، ج 6، ص 219)).
اما روايت صحيح تر درباره ورود حضرت معصومه (عليها السلام ) به قم چنين است :
چون خبر ورود آن بانوى با عظمت حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام ) به آل سعد رسيد همگى به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند در ميان آن ها موسى بن خزرج به كاروان حضرت معصومه (عليها السلام ) رسيد زمان شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود باكمال افتخار از آن بانو پذيرائى كرد، ولى پس از 16 يا 17 روز آن بانوى ارجمند رخت از جهان بر بست و پسران سعد را در سوگ خود نشانيد در اين چند روزى كه حضرت معصومه (عليها السلام ) در قم بود از فراق برادر مى گريست در سراى موسى بن خزرج عبادتگاهى داشت كه هنوز باقى است و هم اكنون آن مكان شريف با بناى مجلل و جالب و مشخص است داراى حجره هايى است كه در آن طلاب علوم دينى هستند و در جنب آن مسجد باشكوهى ساخته اند اينك آن جا به نام مدرسه ستيه در محل ميدان مير قم معروف مى باشد.
((بحار، ج 6، ص 219)).
بعضى علت بيمارى آن حضرت را چنين نوشته اند مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند از اين رو وقتى كه مركب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسيد به آن حمله كردند و جنگ سختى در گرفت برادران و برادرزادگان حضرت معصومه در اين جنگ به شهادت رسيدند.
حضرت معصومه (عليها السلام ) هم چون عمه اش زينب (عليها السلام ) وقتى كه بدن هاى پاره پاره آن ها را كه 23 تن بودند ديد به شدت غمگين گشته و بر اثر آن بيمار شد و سپس روانه قم گرديد و در قم بيارى او ادامه يافت و پس از 16 يا 17 روز رحلت كرد.
((حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص 151 نقل از رياض الانساب ص ‍ 160)).
نقل شده در غذاى حضرت معصومه (عليها السلام ) زهر ريختند و آن بانوى گرامى مسموم گشته و بسترى شد و طول نكشيد كه در قم به شهادت رسيد مطابق نقل بعضى مسموم نمودن در آن حضرت توسط زنى در ساوه انجام شد.
((وسيله المعصومين ، تاءليف ميرزا ابوطالب بيوك ، ص 68، فاطمه معصومه محمد اشتهاردى ، ص 151)).

ماجراى دفن جنازه حضرت معصومه (عليها السلام )

زمينى كه آستانه حضرت معصومه (عليها السلام ) در آن واقع است بابلان نام داشته و اين زمين پيش از آن كه مرقد مطهر آن حضرت شود بناى نداشته است فقط ملكى از ملك هاى موسى بن خزرج بوده است اين زمين را موسى بن خزرج كه هم مهمان دار حضرت معصومه (عليها السلام ) بود و هم در عصر خويش رئيس محترم بود براى مدفن آن حضرت معين كرد آل سعد در اين سرزمين سردابى حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه (عليها السلام ) قرار دهند پس از از آن كه جنازه مطهر آن بى بى بزرگوار را غسل داده و كفن نمودند آن را به آن سرزمين آوردند در اين وقت ميان آل سعد گفت و گو شد كه چه كسى داخل قبر شده و جنازه را در سرداب به خاك بسپارد سرانجام اتفاق كردند كه شخصى به نام قادر كه پيرمرد پرهيزكار و صالح و سيد بود داخل قبر شود و آن گوهر پاك را دفن كنند.
چون به سراغ آن مرد رفتند ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پيدا شدند همين كه به نزديك رسيدند از مركب خود پياده شدند و بر جنازه حضرت معصومه (عليها السلام ) نماز گزاردند سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن كردند آن گاه بيرون آمده و رفتند و كسى نفهميد كه آن ها چه كسى بودند. آن گاه موسى بن خزرج سقف و سايبانى از بوريا بر سر قبر بر افراخت تا هنگامى كه حضرت زنيب دختر امام نهم (عليها السلام ) وارد قم گرديد و قبه اى بر آن مرقد مطهر بنا كرد بعضى احتمال دادند كه آن دو نقابدار حضرت رضا (عليه السلام ) و امام جواد (عليه السلام ) بودند.
((بحار، ج 6، ص 219)).
بعد از مدتى ام محمد دختر موسى پسر امام جواد (عليه السلام ) وفات كرد جنازه او را در كنار مرقد حضرت معصومه (عليها السلام ) به خاك سپردند.
مدتى بعد ميمونه خواهر ام محمد وفات كرد او را نيز در كنار مرقد حضتر معصومه (عليها السلام ) به خاك سپردند و قبه اى جداگانه بر روى قبر آن دو بانو بنا نمودند سپس بريهيه دختر موسى بن امام جواد (عليه السلام ) وفات نمود او را نيز در آن جا به خاك سپردند.
((بحار، ج 60، ص 229 و 220)).
مرحوم محدث قمى غير از بانوان فوق از بانوان ديگر نيز نام برده كه در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه (عليها السلام ) مدفون هستند مانند زينب دختر امام جواد (عليه السلام ) ام اسحاق كنيز محمد بن احمد بن موسى مبرقع (عليه السلام ).
((منتهى الامال ، ج 2، ص 162)).
بنابراين در مجموع شش تن از امام زادگان و منسوبين به امامان (عليهم السلام ) در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شده اند شايسته است آنان كه مرقد شريف حضرت معصومه (عليها السلام ) را زيارت مى كنند از آن ها نيز ياد كنند گرچه با اين جمه كوتاه باشد.
السلام عليكن يا بنات رسول الله السلام تمليكن ورحمه الله و بركاته سلام بر شما اى دختران رسول خدا، سلام و رحمت و بركات خدا به شما باد.
مؤ لف را هم دعا بفرمائيد شايد يك انسان واقعى از دنيا برويم گرچه بعضى از بزرگان دين فرموده ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشكل و ليكن از قول مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤ سس حوزه علميه قم نقل شده اكه آن مرحوم فرموده بود ملا شدن چه مشكل آدم شدن محال است .
در عين حال حقير را دعا بفرمائيد.

قد است سرزمين مبارك قم

روزى جمعى از مردم رى در مدينه به محضر امام صادق (عليه السلام ) رفتند و عرض كردند ما از اهالى رى هستيم امام صادق (عليه السلام ) فرمود آفرين به برادران ما از اهالى قم آن ها گفتند، ما از اهالى رى هستيم امام باز همان سخن خود را تكرار كرد و اين مطلب چند بار تكرار شد آن گاه فرمود:
ان لله حرما وهو مكه و ان للرسول حرما وهو المدينه و ان لامير المؤ منين حرما وهو الكوفه و ان لنا حرما وهو بلده قم .
براى خدا حرمى است و آن مكه است و براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حرمى هست و آن مدينه است و براى امير مؤ منان على (عليه السلام ) حرمى است و آن كوفه است و براى ما (امامان ) حرمى است و آن شهر قم است .
((بحار، ج 60، ص 216)).
در روايت ديگر از قاضى نورالله شوشترى نقل شده كه امام صادق (عليه السلام ) پس از ذكر حرم بودن مكه براى خدا و مدينه براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و كوفه براى على (عليه السلام ) و قم براى امامان (عليهم السلام ) فرمود آگاه باشيد كه قم كوفه كوچك است و آگاه باشيد كه براى بهشت هشت در است كه سه در آن به سوى قم است بانويى از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسى بن جعفر (عليه السلام ) در آن جا رحلت مى كند كه با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مى گردند.
((بحار، ج 6، ص 238 و مجالس المؤ منين ، ج 1، ص 83)).

در مورد نوسازى گنبد حضرت معصومه (عليها السلام )

خبر جديد از مصاحبه توليت آستانه آيت الله مسعودى پخش شده كه خلاصه آن چنين است :
روزى براى ديار از گنبد كنار گبند رفتم و از نزديك ملاحظه كردم و دريافتم كه بعضى از طلاها و زيرسازى آنها فرسوده شده است كارشناسان را دعوت كردم تا پس از ببرسى دقيق نظريه خود را بدهند آن ها پس از ببرسى چنين نظر دادند كه تعمير گنبد مطهر با اين صورت فعلى كارساز نيست بايد به طور كلى مس روى گنبد و طلاى روى آن برداشته واز نو باز سازى گردد.
نتيجه بررسى اين شد كه طلاى حاصل از اين گنبد حدود 20 كيلو است ولى نوسازى گنبد نياز به ده تن مس و 200 كيلو طلاى ناب 24 عيار دارد كه هزينه آن حدود دو ميليارد و پانصد ميليون تومان است در جلسه خصوصى اين مطلب مطرح شدگفتم تاءمين اين هزينه از عهده ما ساخته نيست وانگهى عمر من كفاف نمى كند اين موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد بى آن كه كسى غير از افراد آن جلسه اطلاع يابند.
بنده در همين ايام به خدمت مرجع عاليقدر آيت الله العظمى محمد تقى بهجت رسيدم تا در اين مورد صحبت كنم به خدمتش رسيدم و پس از سلام و احوال پرسى به آن كه سخن بگويم آقاى بهجت به من رو كرد و فرمود: چرا گنبد خاتم حضرت معصومه (عليها السلام ) را درست نمى كنيد بسيار فرسوده شدهاست شما دست به كار شويد خداوند هزينه آن را مى رساند و طول عمر هم عطا مى فرمايد.
من تعجب كردم زيرا ايشان از سخنان محرمانه مادر جلسه خصوصى اطلاع نداشت من به ايشان گفتم اين كار هزينه بسيارى مى خواهد و براى ما فعلا امكان ندارد پس از چند روزى آيت الله بهجت با من تماس گرفت به خدمتش رفتم فرمود كار را شروع كنيد داوند متعال هزينه آن را خواهد داد و شما اين موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبرى آيه الله خامنه اى رسيدم و ماجرا را به عرض رساندم فرمود هر چه آيت الله بهجت بگويد قبول دارم پس از موافقت مقام معظم رهبرى تصميم گرفتم براى بازسازى گنبد مقدمات كار را فراهم كنم مجددا به محضر حضرت آيت الله بهجت رسيدم ايشان براى شروع مبلغ ده ميليون تومان و مقدارى طلا جهت اين كار اختصاص دادند.
از حضرت معصومه (عليها السلام ) يك روايت چنين نقل شده عن فاطمه بنت موسى بن جعفر عن فاطمه بنت الصادق جعفر بن محمد عن فاطمه بنت الباقر محمد بن على (عليه السلام ) عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسين زين العابدين عن فاطمه بنت ابى عبد الله الحسين (عليه السلام ) عن زينب بنت امير المؤ منين (عليه السلام ) عن فاطمه بنت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قالت قال رسول الله : الا من مات على حب ال محمد مات شهيدا.
فاطمه (معصومه ) دختر امام كاظم (عليه السلام ) و او از فاطمه دختر امام صادق (عليه السلام ) و او از فاطمه دختر امام باقر (عليه السلام ) و او از فاطمه دختر امام سجاد (عليه السلام ) و او از فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام ) و او از زينب دختر على (عليه السلام ) و او از فاطمه زهرا (عليها السلام ) دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آگاه باشيد كسى كه با حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) از دنيا رفت شهيد از دنيا رفته است .
((نقل از كتاب حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص 171)).
امام زادگانى كه در كنار مرقد حضرت معصومه (عليها السلام ) مدفونند غير از بانو ين كه قبرشان در حرم حضرت معصومه (عليها السلام ) است .
1. سيد ابو الحسن حسين بن حسين بن جعفر بن اسماعيل بن امام صادق (عليه السلام ).
2. حمزه بن احمد بن امام سجاد (عليه السلام ).
3. ابوجعفر محمد بن حمزه نام برده .
4. ابوالقاسم على بن محمد بن حمزه .
5. على بن حمزه .
6. ابو على احمد الخطيب الشجرى ابن امام سجاد.
7. ابو جعفر محمد بن احمد نام برده .
8. ابو محمد حسن بن احمد نام برده .
9. ابو على احمد بن حسن نام برده كه همه اين ها از بزرگان امام زادگان و سادات بوده اند.
((حضرت معصومه فاطمه دوم اشتهاردى ، ص 274 نقل از كتاب گنجينه آثار قم ، ج 1، ص 396)).
موسى مبرقع نخستين كسى كه از فرزندان امام جواد در 259هجرى قمرى به قم آمد حضرت موسى بن امام جواد است و فرزند بلافطل امام نهم مى باشد و قبر مباركش به نام بارگاه شاه زاده موسى مبرقع در كنار مقبره جهل اختران آذر معروف و مشهور است .
((حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص 275)).
يا رب از گردش ايام زبس دلگيرم   دگر از عمر گران مايه خدايا سيرم
من جوان بودم و زنجير گران پيرم كرد   شده كاهيده تن و مانده به جا تصويرم
يا بزندان برسان مرگ مرا يا الله   يا نجاتم بدى از زير غل و زنجيرم

نگاهى به زندگى امام رضا (عليه السلام )

بهسن معتبر از هشام روايت شده كهاو مى گويد امام كاظم (عليه السلام ) به من فرمودند آيا كسى از اهل مغرب را مى شناسى كه به اين جا آمده باش ‍ عرض كردم خير فرمودند چرا مردى سرخ روى آمده است بيا با هم به نزد او برويم .
با آن بزرگوار رفتيم پيش آن مرد او از اهل مغرب بود كه تعدادى برده به همراه داشت حضرت كاظم فرمودند: برده هايت را به ما نشان بده از شما خريداريم آن مرد نه كنيز به حضرت ارائه نمود امام كاظم (عليه السلام ) در مورد هر يك از آنان مى فرمود: نيازى به او ندارم سپس فرمودند بقيه را نشان بده .
مرد قسم خورد ديگر ندارم حضرت فرمود دارى آن مرد گفت فقط يك كنيزك مريض باقيمانده است حضرت فرمودند او را نشان بدهيد مرد امتناع كرد از نشان دادن آن مريض را حضرت برگشتند فرداى آن روز مرا به سراغ آن مرد فرستادند و فرمودند به آن مرد بگو قيمت آن كنيز كه مريض است چند مى فروشى وقتى كه گفت فلان قدر بگو قبول است خريدم .
هشام مى گيود رفتم پيش آن مرد سئوال از قيمت نمودم گفت از فلان قدر كم تر نمى دهم گفتم قبول است پول را دادم كنيز را تحويل گرفتم او گفت بگو ببينم مردى كه ديروز به همراهت بود كيست گفتم مردى است از بنى هاشم گفت از كدام تيره بنى هاشم گفتم از بزرگان آن ها است .
مرد گفت بيش تر از اين توضيح بده گفتم بيش تر نمى دانم مرد گفت بگذار برايت بگويم اين كنيز را از دورترين شهرهاى مغرب خريدارى كرده بودم زنى از اهل كتاب مرا ديد و گفت اين كنيزك چه طور باتو همراه است گفتم براى خودم خريده ام زن گفت اين كنيز نمى تواند تو امثال تو باشد او بايد نزد بهترين مردم روى زمين زندگى كند و بعد از مدت كمى در آنخانه فرزندى به دنيا خواهد آورد مشرق و مغرب عالم در مقابل او خاضع خواهد شد.
هشام مى گويد پس از خريدارى او را به نزد امام كاظم (عليه السلام ) آوردم و بعد از مدت كمى على بن موسى (عليه السلام ) را به دنيا آوردم .
((عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 31)).

زمان ولادت حضرت امام رضا (عليه السلام )

روز يازدهم ربيع الاول سال 153 هجرى بعد از 5 سال وفات امام صادق (عليه السلام ) متولد شدند در طوس قريه اى به نام (سناباد) از آبادى هاى (نوقان ) وفات كردند اسم مادر امام رضا (عليه السلام ) نجمه مى باشد.
امام رضا (عليه السلام ) 29 سال و دو ماه را با پدر گرامى شان گذراندند و 20 سال و 4 ماه هم بعد از پدرشان كه دوران امامت ايشان بود سن شريف امام رضا (عليه السلام ) 49 سال بوده .
((عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 35)).
اسم مبارك امام هشتم على كنيه آن حضرت ابوالحسن لقب آن حضرت رضا است البته لقب هاى ديگر هم دارد مثل صابر فاضل رضى و وفى و قره اعين المؤ منين و غيره ملقب به رضا باين معنى است كه او براى خداوند عزوجل در آسمانش و براى رسولش و ائمه بعد از او صلوا الله عليهم در زمينش مرضى بود، بزنطى گويد به امام جواد (عليه السلام ) عرض كردم آيا مگر ساير پدرانتان (عليهم السلام ) براى خدا و رسولش و ائمه (عليهم السلام ) رضى نبودند حضرت فرمود چرا عرض كردم پس چرا از اين ميان فقط پدرتان (رضا) ناميده شده است فرمود: طرفداران ايشان از ايشان راضى هستند مخالفين آن حضرت نيز از ايشان راضى هستند و ايشان را قبول دارند و از حضرت رضايت دارند و اين حالت براى پدران و اجداد ايشان اتفاق نيفتاد و لذا از بين آنان فقط ايشان رضا ناميده شده اند.
((عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 24)).
از تميم قرى روايت شدهازمار حضرت رضا (عليه السلام ) جناب نجمه يا تكتم چنين شنيدم كه مى فرمود: وقتى فرزندم على بن موسى الرضا را حامله شدم سنگينى حمل را حس نمى كردم و در خواب از شكم خود صداى تسبيح و تمجيد و لا اله الا الله گفتن را مى شنيدم اين صدا مرا به هراس مى انداخت وقتى بيدار مى شدم چيزى نمى شنيدم وقتى وضع حمل كردم نوزادم دو دستش را به زمين نهاد سرش را به آسمان بلند كرد و لبانش را تكان مى داد، گويى چيزى مى گفت .
((عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 37 و 38)).

معجزه امام هشتم (عليه السلام )

ابن شهر آشوب روايت كرده از سليمان جعفرى كه گفت در خدمت حضرت رضا (عليه السلام ) بودم در بستانى كه از آن حضرت بود ناگاه گنجشكى آمد مقابل آن حضرت بر روى زمين و شروع كرد به صيحه زدن و اضطراب كردن حضرت به من فرمود فلانى مى دانى كه اين عصفور چه مى گويد گفتم نه فرمود مى گويد كه مارى مى خواهد جوجه هاى مرا بخورد. پس بردار اين عصا را داخل خانه بشويد و بكش مار را سليمان گفتعصا بر دست گرفتم داخل بيت شدم ديدم مارى كه در جولان است پس كشتم آن را.
((مناقب آل ابى طالب ، ج 3، ص 447 و منتى الامال ، ج 2، ص ‍ 391)).

معجزه ديگر از امام رضا (عليه السلام )

قطب راوندى روايت از احمد بن (عمرو) كه گفت رفتم خدمت حضرت رضا (عليه السلام ) و زوجه ام آبستن بود چون خدمت آن حضرت رسيدم عرض كردم :
من وقتى كه از شهرم بيرون آمدم زوجه ام آبستن بود دعا كن كه حق تعالى بچه او را پسر قرار دهد فرمود او پسر است پس نام گذار اورا عمر گفتم من نيت كرده ام كه او را على نام گذارم و امر كرده ام اهل بيت خود را كه او را على نام گذارند فرمود: نام او را عمرو بگذار پس من وارد كوفه شدم ديدم از براى من پسرى متولد شده او را على نام گذاشته اند پس من او را عمر نام گذاردم همسايگان من كه مطلع شدند از اين مطلب گفتند ديگر ما تصديق نمى كنيم بعد از اين چيزى را كه از تو نقل كنند (يعنى همسايه هاى او كه سنى بودند گفتند بر ما معلوم شد كه تو سنى هستى و نسبت شيعه گى كه به تو داده اند خلاف بوده و ما بعد از اين تصديق نمى كنيم چيزى را كه از تو از اين مقوله به شما نسبت دهند.
راوى مى گويد آن وقت فهميديم كه حضرت نظرش بر من بيش تر بوده از خودم به نفس خودم .
((منتهى الامال ، ج 2، ص 390)).

معجزه اى از حضرت رضا (عليه السلام )

شيخ صدوق عليه الرحمه روايت از محمد بن احمد نيشابورى كه گفت شنيدم از جده ام خديجه كه گفت چون حضرت رضا داخل نيشابور شد در منزل جده من فرود آمد چون حضرت رضا آن خانوده را در آن محل پسند كرده بود چون وارد خانه ما شد بادامى در كنر حياط ما كاشت و رشد كرد و درختى شد و بار آورد در سال مردم داشتند پس بادام آن درخت را براى شفا مى بردند هر كه را علتى به وجود مى آمد به جهت تيرك از آن بادام مى خورد عافيتپيدا مى كرد و هر كه درد چشم داشت از آن بادام بر چشم خود مى نهاد شفا مى يافت و زن آبستن كه زائيدن بر او دشوار مى شد از آن بادام مى خورد دردش سبك و همان ساعت مى زائيد.
و اگر چهار پاى قولنج مى شد از شاخه آن درخت مى گرفت و بر شكم او مى كشيد خوب مى شد از بركت آن ضحرت پس روزگار بگذشت آن درخت خشك شد.
جد من مى آمد شاخه هاى آن را ببريد (از اثر اين عمل ) كور شد پسرش جد من مى آمد و آن درخت را از بيخ مى بريد (از مرتكب ) شدن به اين عمل تمام اموالش به بادفنا رفت نقل شده كه مالش حدود هشتاد هزار درهم بود كه براى خودش چيزى نماند يكى ديگر از پسرانش آمد كه اين درخت را از ريشه بركند پاى راست او سياه شد بعد از يك ماه مرد.
((منتهى الامال ، ج 2، ص 404)).

يكى ديگر از معجزه هاى امام رضا (عليه السلام )

شيخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوالصلت روايت كرده اند چون به سناباد رسيد پشت مبارك خود را گذاشت به كوهى كه ديگ ها را از آن كوه مى تراشند و گفت خداوندا نفع به بخش به اين كوه و بركت بده در هر چه در ظرفى گذارند كه از اين كه تراشند.
بعد فرمود كه از برايش ديگ ها از سنگ تراشند و فرمودند كه طعام آن حضرت را نريزند مگر در آن ديگ ها.
و آن حضرت خفيف الاكل و كم غذا بوده پس از آن روز مردم ديگ ها و ظرف ها از آن سنگ مى تراشند و بركت يافتند (تا حال كه اهل خراسان از همان ديزى سنگى استفاده مى كنند).
((منتهى الامال ، ج 2، ص 405)).