نماز جمعه

سيد علي قاضي عسکر

- ۳ -


اهميت نماز جمعه

از مجموع رواياتى كه در بخش هاى مختلف اين نوشتار آمده مى توان به خوبى جايگاه والاى نماز جمعه و اهميّت اين فريضه عبادى سياسى را دريافت به ويژه اين كه برخى تعبيرها بسيار مهم و تكان دهنده بوده، كمتر در رابطه با ديگر عبادات و احكام بكار رفته است.
عن على(عليه السلام) قال: «ثلاثةٌ إن أنتم خالَفْتُم فيهِنّ أئمّتَكم هلكتم: جمعتُكم، وجهادُ عدوِّكم، ومناسكُكُم».

على(عليه السلام) فرمود: سه چيز است كه اگر در آن با پيشوايانتان به مخالفت برخيزيد نابود مى شويد: نماز جمعه، جهاد با دشمنان، و مناسك حجّتان.
در حديثى ديگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«من تركَهَا في حياتي وبعدَ مماتي إلى يومِ القيامةِ، جحوداً لها و استخفافاً بحقِّها، فلا جمع الله شمله ولا بارك الله في أمره، ألا لا صلاة له، ألا لا حَجَّ له، ألا لا صدقةَ لهُ، ألا لا بركَةَ له، إلاّ أن يتوبَ، فإنْ تابَ، تابَ اللهُ عليه».
كسى كه در دوران حيات من و يا پس از مرگ من تا روز قيامت، نماز جمعه را ترك كند، چه آن را انكار كند يا سبك بشمارد، خداوند پراكندگى كار او را سامان ندهد، و امر او را مبارك نگرداند، آگاه باشيد نمازى براى او نيست، حجى براى او نيست، صدقه اى براى او نيست، بركتى براى او نيست، مگر آن كه توبه كند پس اگر توبه كرد خداى نيز به او توجه نموده، توبه اش را پذيرا شود.
در تعبيرى ديگر على(عليه السلام) به نقل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود:
«ثلاثٌ لو تعلم أمّتي ما لهم فيهنَّ، لضَربوا عليهنَّ بالسِّهامِ: الأذانُ، والغُدوُّ إلى الجمعةِ، والصفُّ الأوّلُ».
سه چيز است كه اگر امّت من منافع و ثواب و بهره خود را از آن مى دانستند، ـ بر سر دست يا بى به آن با يكديگر به رقابت بر خواسته ـ قرعه مى زدند:
1 ـ أذان 2 ـ رفتن به سوس نماز جمعه 3 ـ صف اوّل
انس بن مالك گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«لمّا أسري بي إلى السّماءِ ليلةَ المعراجِ، رأيتُ تحتَ العرشِ سبعينَ ألفَ مدينة، كلُّ مدينة كدنياكم، وملائكةً ناشري أجنحتِهِم، يُسبِّحون اللهَ، ويهلّلونَهُ، ويقولونَ: اللهمّ اغفرْ للذينَ يحضَرونَ صلاةَ الجمعةِ، اللهم أغفرْ للذينَ يغتسلون يومَ الجمعةِ».
هنگامى كه شب معراج مرا به سوى آسمان بردند، در زير عرش، هفتاد شهر را ديدم كه هر شهرى مانند دنياى شما بود و فرشتگان بالهايشان را گشوده، تسبيح و تهليل خدا نموده، و مى گفتند:
بار خدايا كسانى را كه در نماز جمعه حضور مى يابند رحمت فرما و ببخشاى، بار خدايا آنان كه غسل جمعه ميكنند را ببخشاى.
اين ها و تعبيرهاى ديگرى چون: آن كس كه سه هفته بدون عذر شرعى نماز جمعه را ترك گويد بر قلبش مهر زنند و يا نامش را در شمار منافقان مى نويسند و... همه نشان از جايگاه رفيع و اهميّت اين نماز عبادى سياسى دارد.

پيشينه تاريخى نماز جمعه

مسعودى (م 345 هـ . ق.) مى نويسد:
ورود رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مدينه روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاوّل بود پس ده سال تمام در مدينه ماند، به هنگام ورود آن حضرت در دهكده قبا بر «سعد بن خيثمه» وارد شد و مسجد قبا را بنا نمود و روزهاى دوشنبه، سه شنبه، چهار شنبه و پنج شنبه را در قبا ماندند سپس صبح روز جمعه پس از بر آمدن روز به سوى مدينه حركت فرمود، در بين راه محلّه به محلّه گروهى از انصار مهار شتر آن حضرت را در دست گرفته از ايشان مى خواستند تا نزد آنان فرود آيد، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مهار را كشيده، مى فرمود:
«راه را براى شتر باز گذاريد كه او مأمور است». و همچنان به راه خود ادامه مى داد تا در محلّه «بنى سالم بن عوف» وقت نماز فرا رسيد، پس رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با مردم نماز جمعه خواند و اين اوّلين نماز جمعه اى بود كه در اسلام اقامه گرديد.
وى سپس مى افزايد: در تعداد كسانى كه نماز جمعه با آنان كامل مى شود اختلاف است. شافعى و گروه ديگرى كه با او هم عقيده اند گفته اند، اقامه نماز جمعه واجب نيست مگر آن كه تعداد نمازگزاران به چهل نفر و بيشتر برسد و كمتر از آن كافى نيست . ولى ديگر فقيهان از أهل كوفه و غير آن با نظر شافعى مخالفت كرده اند.
آنگاه مى نويسد: نماز جمعه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در دره معروف به «وادى رانُوناءَ» اقامه گرديد...(65) حلبى تعداد نمازگزاران را در اوّلين نماز جمعه يكصد نفر ذكر كرده است. (66)
پس ازآن، درهمين مكان مسجدى ساختند كه به نام «مسجد الجمعة» نامگذارى شد(67) و هم اكنون نيز با همين نام در مدينه منوّره وجوددارد برخى براين باورند كه: قبل از ورود رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به مدينه، اسعدبن زرارة اولين نمازحمعه را اقامه كرده است.

ابن سيرين در اين زمينه گويد
پيش از آمدن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مدينه، انصار با يكديگر اجتماع كرده گفتند: يهود و نصارى در هر هفته روز خاصّى داشته در آن گرد هم آيند، يهود روزهاى شنبه و نصارى روزهاى يك شنبه، براى ما نيز روزى را قرار داده، گرد هم آييم و ذكر خدا گوئيم و شكر او را به جاى آوريم سپس نزد «اسعد بن زراره» آمده و روز جمعه را كه پيش از آن «يوم العروبة» ناميده مى شد به عنوان روز اجتماع مسلمانان مطرح كردند وى نيز پذيرفت و با آنان به صورت جماعت نماز گزارد و آنان را اندرز داد و آن روز جمعه ناميده شد چون روز اجتماع مسلمانان بود. سپس گوسفندى ذبح كرده، نهار و شام را با همان يك گوسفند خوردند و اين اولين نماز جمعه اى بود كه پيش از آمدن پيامبر به مدينه اقامه شد
«عبدالرحمن بن كعب بن مالك» گويد: به هنگام نابينايى پدرم، من راهنماى او بودم، پس هر گاه همراه با او به طرف نماز جمعه مى آمدم همين كه اذان را مى شنيد براى «ابى أمامه اسعدبن زرارة» از خداى طلب مغفرت مى كرد. گفتم: اى پدر چرا هر زمان روز جمعه مؤذن اذان جمعه سر مى دهد شما براى «اسعدبن زرارة» طلب مغفرت مى كنيد ؟
پاسخ گفت: فرزندم وى اوّلين كسى بود كه پيش از آمدن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به مدينه با ما نماز جمعه گزارد.
اولين شهرى كه پس از نماز جمعه مدينه، در آن نماز جمعه اقامه گرديد قريه «عبد القيس» در بحرين بود.

نماز جمعه در قرآن

قال الله تبارك و تعالى: }يا أيها الذين امنو إذا نُوديَ للصلاةِ مِنْ يومِ الجمعةِ فاسعوا إلى ذكرِ اللهِ وذَروا البيعَ ذلِكمخيرٌ لكم إن كنتم تعلمونَ{.
اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه ندا داده شود براى نماز در روز جمعه، پس بشتابيد به سوى ياد خدا، و خريد و فروش را وا گذاريد اين براى شما بهتر است اگر بدانيد.
بر اساس آن چه مفسران شيعه و سنّى نگاشته اند ترديدى نيست كه اين آيه در رابطه با نماز جمعه و وجوب آن نازل شده و دربردارنده نكات قابل توّجهى است:
1 ـ خداوند مؤمنان را در اين آيه مخاطب قرار داده و از اين رهگذر آنان را احترام كرده است.
2 ـ اين مؤمنان اند كه از نماز جمعه بهره مند مى گردند چرا كه مقتضاى ايمان، عمل به واجبات الهى و سبك نشمردن آن هاست و اهتمام به نماز جمعه و شركت در آن فوائد فراوانى را نصيب نمازگزاران جمعه خواهد كرد
3 ـ از نماز جمعه به «ذكر الله» يعنى ياد خدا تعبير شده و از آن جا كه برخى آيات قرآن، آيات ديگر را تفسير مى كند و به مصداق آيه شريفه }ألا بذكرِ اللهِ تطمَئِنُّ القُلوبُ{نماز جمعه آرامش بخش قلب هاى مؤمنان خواهد بود و علاوه بر آرامش روحى در دنيا ، مى توان به نتيجه اُخروى آن كه بهشت موعود پروردگار است نيز اشاره داشت.
}يا أيّتها النفسُ المُطمَئِنَّةُ اِرجِعي إلى رَبِّكِ راضية مرضية فادخلى فى عبادى وادخلى جنّتى{.
اى آن كه داراى نفس مطمئنه اى، به سوى پروردگار خود برگرد در حالى كه هم تو از خدا خشنودى و هم خدا از تو، پس در زمره بندگان من داخل و به بهشت وارد شو.
4 ـ از مردم خواسته شده به طرف نماز جمعه بشتابند }فاسعوا إلى ذكر الله{
5 ـ از مردم خواسته شده تا كسب و تجارت و كار را رها نموده، در نماز جمعه شركت كنند . «و ذروالبيع».
6 ـ جمله }ذلكُمْ خيرٌ لكم إن كنتم تعلمونَ{(73) باز تاكيد ديگرى بر اهميت نماز جمعه است و صريحاً اعلام مى دارد كه ترك كار و كسب و پيشه، و شركت در نماز جمعه براى شما بهتر و پرفايده است اگر بدانيد و توجه كنيد !
7 ـ در ادامه اين آيه با تعبير }وإذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إليها وتركوك قائماً قل ما عند الله خيرٌ{(74) به انتقاد از كسانى مى پردازد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و نماز جمعه را رها كرده و به سوى مال التجارة شتافته اند و اظهار مى دارد كه آن چه را شما از نماز جمعه و از خداوند دريافت مى داريد بهتر از لهو و تجارتى است كه به دنبال آن رفته ايد.
8 ـ جمله }لعلّكُم تُفلِحون{ نيز بيانگر آن است كه از اين راه و از طريق اقامه نمازجمعه مى توان به فلاح و رستگارى دست يافت.
9 ـ و بالاخره خداوند به لحاظ اهميتى كه براى اين نماز قائل بوده، سوره اى به نام سوره جمعه نازل فرموده، و در آن به صراحت در چند آيه مردم را به اقامه اين فريضه مهم دعوت فرموده است.

نكته

سوره جمعه مدنى است و يازده آيه دارد، تعداد كلمات آن يكصد و هشتاد و تعداد حروف آن هفصد و چهل و هشت حرف است(75) در تفسير جامع تعداد حروف آن را نهصد و بيست حرف ذكر كرده است. (76)

داستانى شگفت انگيز

جابربن عبدالله انصارى گويد: روز جمعه با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)نماز جمعه مى خوانديم كه كاروان تجارت از شام وارد شد، نمازگزاران جمعه جز هشت مرد و يك زن،(77) نماز را رها كرده به طرف كاروان رفتند سپس اين آيه نازل شد:
{وإذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إليها وتركوك قائماً قل ما عند الله خيرٌ من اللهوِ ومِنَ التِّجارةِ واللهُ خيرُ الرازقينَ}(78).
و هنگامى كه تجارت يا سرگرمى را ببيند به سوى آن پراكنده شده، در حال ايستاده شما را ترك گويند به آنان بگو: آنچه نزد خدا است از لهو و سرگرمى و تجارت بهتر است و خداوند بهترين روزى دهندگان است. دليل اين حركت زشت و ناپسند آن بود كه مردم مدينه در آن سال گرفتار گرسنگى و تورّم و افزايش قيمت ها شده بودند "دحية بن خليفه" نيز كه از شام مال التجاره مى آورد و تجارت زيتون مى كرد در حالى وارد مدينه شد كه رسول الله(صلى الله عليه وآله)مشغول خواندن خطبه هاى نماز جمعه بودند، مرسوم اين بود
كه كاروان هاى تجارى به هنگام ورود به مدينه با نواختن نى و طبل ورود خود را به مردم اطلاع مى دادند، لذا با شنيدن اين صدا بيشتر نماز گزاران كه گمان مى كردند اگر تا پايان نماز بمانند ديگر نصيبى از مال التجارة براى آنان نخواهد ماند، آن حضرت را رها كرده رفتند آنان كه باقى ماندند عبارت بودند از:امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، امام حسن و امام حسين(عليهم السلام)فاطمه(عليها السلام)سلمان، اباذر، مقداد، صهيب و پنج نفر ديگر، برخى نيز تعداد را هشت نفر و برخى ديگر يازده نفر ذكر كرده اند.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
خداوند توجه و نظر خود را دراين روز جمعه به مسجد و نماز جمعه من معطوف داشته، و اگر اين گروه هشت نفر باقى نمى ماندند مدينه با اهل آن در آتش عذاب الهى مى سوختند و همچون قوم لوط، عذاب باريدن سنگ بر آنان نازل مى گشت.
مؤلف گرانقدر تفسير منهج الصادقين داستان را چنين نقل مى كند:
روز جمعه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در خطبه بود كه «دحية بن خليفه كلبى» كه به تجارت شام رفته بود، به مدينه رسيد و در عقب او «بنى خزرج» و از پس ايشان «زيد بن متاب» نيز در رسيدند و هر نوبت كه «دحيه» به مدينه آمدى، اكثر انواع طعام از گندم و جو و آرد و برنج و و زيت و غيره بياوردى و در «احجار الزيت» كه موضعى بود در بازار مدينه فرود آمدى و آنجا آغاز طبل زدن كردندى تا مردم خبردار شده به خريدن امتعه او توجه نمايند و هرگاه كه اهل مدينه بر آمدن او اطلاع يافتندى همه به استقبال او بيرون رفتندى و در اين روز كه او رسيد طبل فرو كوفتند و مردمان آواز طبل شنيده از مسجد بيرون دويدند و به غير از دوازده كس در مسجد نماند.
پيغمبر(صلى الله عليه وآله) چون اين حال را مشاهده نمود فرمود «لولا هؤلاءِ لَسَوّمتُ لهمُ الحجارةَ منَ السَّماءِ» اگر اين جماعت نيزرفتندى سنگ ها از آسمان به نام هر يك از ايشان نازل گشتى و همه را هلاك ساختى پس حق سبحانه اين آيه فرو فرستاد و ايشان به اين عتاب فرمود.
و از «ابن عباس» منقول است كه در مسجد باقى نماند مگر هشت كس و «ابن كيسان» گفته كه يازده كس بودند. و جابربن عبدالله روايت كند كه دوازده كس بودند و من يكى از آن ها بودم، و از قتاده نقل است كه اين عمل سه بار از ايشان صادر شد و هر سه نوبت در جمعه بود.

نماز عبادى سياسى

در ميان نمازهاى واجب، مى توان از نماز جمعه به عنوان نماز عبادى سياسى ياد كرد زيرا:
1 ـ نماز جمعه از شئوون حاكم اسلامى است و امام جمعه مناطق مختلف را نيز امام مسلمانان بايد حكم دهد و تعيين كند.
2 ـ نماز جمعه را بايد به جماعت اقامه كرد و تا شعاع يك فرسخ در يك فرسخ اگر نماز جمعه ديگرى برگزار شود باطل است.
2 ـ آنان كه از روى مخالفت و يا سهل انگارى در نماز جمعه شركت نمى كنند در روايات گوناگون مورد تهديد جدى قرارگرفته اند.
3 ـ دو ركعت از نماز را برداشته و به جاى آن د و خطبه گداشته اند تا خطيب جمعه كه همان امام و امير جامعه اسلامى است با مردم سخن گفته آنان را در جريان اخبار و حوادث جهان و رويدادهاى كشور اسلامى بگذارد.
4 ـ به هنگام برگزارى نماز جمعه همه بايد كارها را تعطيل كرده، به سوى نماز جمعه بشتابند.
5 ـ نماز جمعه بر افراد ناتوان و كسانى كه جهاد از آنان برداشته شده واجب نيست، و درنتيجه همچون جهاد با اين نماز برخورد شده است.
6 ـ امام جمعه بايد بر سلاح و يا عصا تكيه زده با مردم سخن بگويد و اين خود نوعى ابراز وجود و قدت نمايى در برابر دشمنان و بيگانگان است.
حضرت امام خمينى(قدس سره) بارها در فرمايشات و سخنرانى ها از نماز جمعه به عنوان يك نماز عبادى سياسى ياد كرده اند:
نماز جمعه يك عبادت سرتاپا سياسى است. (81)
نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است، سياست در عبادت مدغم است. (82)
در هر هفته يك اجتماع بزرگ با شركت عموم مردم، در يك محل تشكيل مى شود ونماز جمعه مشتمل دو خطبه است كه در آن بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى طرح شود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل. (83)

منصبى بودن نماز جمعه

بسيارى از فقيهان عاليقدر شيعه با استناد به احاديث و روايات وارده از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و ائمه معصومين(عليهم السلام) بر اين باورند كه يكى از شرايط اقامه نماز جمعه آن است كه بايد توسط شخص رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و يا امام معصوم(عليهم السلام) و يا آن كس كه از سوى امام معصوم، منصوب شده اقامه گردد وگرنه به جاى آن لازم است نماز ظهر خوانده شود.
«عمانى و اسكافى ـ نخستين كسى كه فقه شيعه را تبويب فرموده ـ شيخ مفيد و شاگردشان مرحوم علم الهدى، سيد مرتضى و شاگرد ايشان شيخ الطايفه، مرحوم شيخ طوسى در غالب كتبشان و مرحوم سلاّر در مراسم و مرحوم حلّى در سرائر و ابن زهره در غنيه تا برسد به طبقه اوّل متأخرين مثل علاّمه و محققهمه تصريح به منصبى بودن نماز جمعه فرموده اند و ادّعاى اجماع نسبت به آن كرده اند. بلى از طبقه دوم متأخرين مثل شهيدين و بعد از ايشان احتمالات ديگر به چشم مى خورد و قولبه وجوب عينى، تعيينى و قول به حرمت ديده مى شود، لكن ملاحظه كلمات اساطين قدما بر اين فتواست كه نماز جمعه منصبى، و از شئون ولايت و مخصوص به وجود امام عادل و بسط يد اوست.
نقل شده است كه مرحوم وحيد بهبهانى، تعداد اجماعات قدما را به چهل نقل رسانده، يعنى چهل نقل اجماع از اساطين قدما را به دست آورده است. بنابراين ادّعاى قطع به اتفاق قدما به منصبى بودن نماز جمعه مجازفه نيست بلكه كمتر مسأله اى در فقه به اين نحو اتفاق مى افتد و مى توان اجماع مصطلح ـ اتفاق فقهاكاشف از قول معصوم(عليه السلام) را ـ در اين مسأله تمام دانست».

همچنين اگر مرورى بر تاريخ بر گزارى نماز جمعه از صدر اسلام تا كنون داشته باشيم به خوبى آشكار است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در سيزده سالى كه در مكه حضور داشتند نماز جمعه را اقامه ننمودند ولى پس از ورود به مدينه، و آغاز تشكيل حكومت اسلامى از نخستين برنامه هاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)برقرارى نماز جمعه و اقامه آن توسط شخص آن حضرت بود.پس از رحلت آن حضرت نيز، در دوران چهار سال واندى كهاميرمؤمنان على(عليه السلام)حكومت داشتند نماز جمعه اقامه مى شد امّا از آن زمان تاكنون ، در تاريخ اسلام ديده نشده است كه يكى ازامامان معصوم(عليهم السلام)نماز جمعه اقامه كرده باشند.دليلش اين است كه آنان مبسوط اليد نبوده و چون حكومت را ديگران غاصبانه در اختيار گرفته بودند و در نتيجه نماز جمعه وسيله اى براى سوء استفاده دشمنان اسلام و اهل بيت گرديد لذا از اقامه نماز جمعه خوددارى مى كردند.البته از اين كه در طول تاريخ نماز جمعه و اقامه آن، هميشه در اختيار خلفا و حكومت ها بوده است نيز مى توان اين نكته را استفاده كرد كه نماز جمعه، يك نماز حكومتى و منصبى است.

علاوه براين مرحوم شيخ مفيد يكى از دلايل عقلى، بر امامت حضرت ولىّ عصر ـ ارواحنافداه ـ را اقامه نماز جمعه برمى شمرد:
«ومن ذلك ما يقتضيه العقلُ بالاستدلالِ الصحيحِ مِنْ وجودِ إمام معصوم كامل غنيٍّ عن رعاياه في الأحكامِ والعلومِ في كلِّ زمان، لاستحالةِ خلوِّ المكلّفينَ من سلطان يكونون بوجودِهِ أقربُ إلى الصلاحِ وداع للغواهِ، معلم للجهّال، منبّه للغافلين، محذّر للضَّلالِ، مقيم للحدودِ، منفذ للأحكامِ، فاصل بين أهلِ الاختلافِ، ناصب للأُمراءِ، سادٍّ للثغورِ، حافظ للأموالِ، حام عن بيضةِ الإسلامِ، جامع للناسِ في الجمعةِ والاعيادِ».
از جمله دلايل، چيزى است كه عقل با دلايل صحيح و درست به آن حكم مى كند كه در هر زمان لازم است امام معصوم و كاملى باشد كه از مردم در فراگيرى احكام و دانش ها، بى نياز باشد زيرا ممكن نيست زمانى فرا رسد كه تكليف يافتگان، بدون حاكم و سلطانى باشند كه آنان به وسيله او به صلاح و درستى نزديك تر و از فساد و تباهى دور نشوند بايد امام معصومى باشد كه آموزنده نادانان، هشيار كننده غافلان و بى خبران، بيم دهنده گمراهان، اقامه كننده حدود، اجرا كننده أحكام، پايان دهنده اختلاف ها، گمارنده اميران، مسلط و حافظ مرزها، نگاهبان دارايى ها، حمايت كننده كيان اسلام و گرد آورنده مردم در جمعه ها و عيدها باشد.

على(عليه السلام) فرمود
«لا يصحُّ الحكمُ ولا الحدودُ و لا الجمعةُ إلاّ بإمام».
صحيح نيست قضاوت كردن، اجراى حدود و اقامه نماز جمعه، جز به وسيله امام.
همچنين در حديثى ديگر آمده است
«إنّ الجمعةَ والحكومةَ لإمامِ المسلمينَ».
اقامه نماز جمعه و قضاوت كردن از آنِ امام مسلمانان است.
اين دو روايت نيز دليل روشنى بر منصبى بودن نماز جمعه است.
امام سجاد(عليه السلام) در دعاى 48 صحيفه سجادّيه فرمود:
«اللهُمَّ اِنَّ هذا الْمَقامَ لِخُلَفائِكَ واصْفيائِكَ ومَواضِعَ اُمَنائِك في الدرجةِ الرَّفيعَة الّتي اخْتَصَصْتَهُمْ بِها قَدِ ابتَزُّوهْا».
بار خدايا همانا اين مقام ـ يعنى نماز جمعه و عيد قربان ـ از آن جانشينان و برگزيدگان تو است، و جايگاه أمناى بلند پايه تو است كه ويژه آنها نمودى، و ايشان را به آن اختصاص و برترى بخشيدى، كه به تحقيق غاصبان و ظالمان به حقوق پيشوايان دين ـ خلفاى بنى اميه ـ اين مقام را غصب كرده و به ظلم و ستم در اختيار گرفتند.
سپس امام سجاد(عليه السلام) ادامه مى دهد: «حَتّى عادَ صِفْوَتُكَ وخُلَفاؤُكَ مَغْلُوبينَ مَقْهُورينَ مُبْتَزّينَ، يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلاً و كِتابَكَ مَنْبُوذاً، وفَرائِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهاتِ اَشْراعِكَ و سُنَنَ نَبيِّكَ مَتْرُوكةً» تا جايى كه برگزيدگان و جانشينان تو مغلوب و مقهور شدند و حق آنها از دستشان رفت، مى نگرند كه حكم تو تبديل گشته، و كتاب تو را متروك ساخته، و واجبات تو را از اهداف و مقاصد حقيقى آن دور ساخته و تحريف نموده، و سنت هاى پيامبر تو را ترك و رها ساخته اند.
على بن ابيطالب(عليه السلام) در تعبيرى هشدار دهنده فرمود:
قال على(عليه السلام): «ثلاثةٌ إن أنتم خالفتم فيهِنّ أئمّتَكم هلكتُمْ: جُمعتكُمْ، وجهادُ عدوِّكم ومناسكُكُم».
سه چيز است كه اگر با پيشواياتان در آنها به مخالفت برخيزيد خود را هلاك و نابود ساخته ايد:
1 ـ نماز جمعه 2 ـ جهاد با دشمنان 3 ـ و مناسك حج

از مجموع رواياتى كه در اين بخش ذكر شد به خوبى توان فهميد كه نماز جمعه، با حكومت و رهبرى جامعه اسلامى ارتباطى مستقيم و تنگاتنگ دارد و علاوه بر ابعاد عبادى و تربيتى، نمازى است سياسى كه در آن حاكم اسلامى مستقيماً با مردم روبه رو شده، مسائل مبتلا به جامعه را با آنان در ميان مى گذارد.

وجوب نماز جمعه

زرارة بن أعين گويد: امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«إنما فَرضَ اللهُ عزوجلّ مِنَ الجُمعةِ إلى الجمعةِ خمساً وثلاثينَ صلاةً، فيها صلاةٌ واحدةٌ فرضَها اللهُ في جماعة وهي الجمعةُ...».
همانا خداوند عزوجل از جمعه تا جمعه ديگر، سى و پنج نماز را واجب گردانيد كه يكى از آنها را خداوند واجب نموده تا به جماعت بخوانند و آن نماز جمعه است...
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله):
«إنّ اللهَ كتب علكيم الجمعةَ فريضةً واجبةً إلى يومِ القيامةِ».
همانا خداوند نماز جمعه را تا روز قيامت بر شما واجب و مقرّر فرمود.
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله):
«الجمعةُ واجبةٌ على كلِّ مسلم في جماعة».
نماز جمعه بر هر مسلمانى واجب است و بايد به جماعت خوانده شود.
قطب راوندى نقل كرده كه روز جمعه پيامبر(صلى الله عليه وآله)خطبه خواند و فرمود:
«توبوا إلى ربّكم قبل أن تموتوا، وبادروا بالأعمالِ الزاكيةِ قبلَ أن تشتَغِلُوا، وصِلُوا الّذي بينكم وبين ربّكم بكثرةِ ذِكْرِكُمْ إيّاه، والصّدقةِ في السِّر والعلانيةِ، واعلموا أنّ الله فرضَ عليكم الجُمعةَ إلى يومِ القيامةِ».
پيش از آنكه بميريد، به سوى پروردگارتان توبه كنيد، و قبل از آنكه گرفتار شويد، پيشى بجوييد در انجام كارهاى شايسته، و ميان خود و پروردگارتان پيوند برقرار كنيد با زياد ياد نمودن خداوند ، و دادن صدقه پنهانى و آشكارا، و بدانيد همانا خداوند نماز جمعه را تا روز قيامت بر شما واجب گردانيد.
همچنين رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
«الجمعة عَلى مَن سَمِعَ النِّداءَ».
نماز جمعه بر هر كس كه نداى اذان را بشنود واجب است.

وقت نماز جمعه

سماعه گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«وَقْتُ الظهرِ يومَ الجمعةِ حينَ تَزولُ الشمسُ».
وقت نماز ظهر روز جمعه هنگام زوال خورشيد است.
عبدالله بن سنان نيز از آن حضرت نقل كرده كه فرمود:
«وقتُ صلاةِ الجمعةِ عندَ الزوالِ، ووقتُ العصرِ يومَ الجمعةِ وقتَ صلاةِ الظهرِ في غير يومِ الجُمُعَةِ، ويُستحبُّ التكبير بها».
وقت نماز جمعه هنگام زوال خورشيد است، و وقت نماز عصر در روز جمعه، آن هنگامى است كه در روزهاى ديگر نماز ظهر مى خوانند، و مستحب است هر چه زودتر براى نماز جمعه در محل برگزارى نماز حاضر شوند.
زراره گويد: از امام باقر(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود:
«اِنّ من الاُمورِ اُموراً مضيَّقَةً واُموراً موسَّعَةً، وإنَّ الوقتَ وقتانِ; الصلاةُ مِمّا فيه السّعةُ، فربَّما عَجَّلَ رسولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) وربّما أخّرَ إلاّ صلاةَ الجمعةِ; فإنّ صلاةَ الجمعةِ من الأمرِ المُضَيَّقِ، إنّما لها وقتٌ واحدٌ حينَ تزولُ، ووقتُ العصرِ يومَ الجمعة وقتُ الظهرِ في سائر الأيّامِ».
همانا بعضى از كارها، امورى محدود و مضيق اند و برخى وسيع. زمان ـ نمازها ـ نيز دوگونه است، نماز از كارهايى است كه درآن وسعت وقت قرار داده شده، پس چه بسا رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ـ درخواندن نماز ـ شتاب نموده در اوّل وقت آن را اقامه مى فرمود و گاهى اوقات نيز آن را به تأخير مى انداخت، مگر نماز جمعه را، چرا كه نماز جمعه از واجبات و امورى است كه وقت محدود و معين دارد و آن وقت زوال خورشيد است، و وقت خواندن نمازعصر در روز جمعه، وقت نماز ظهر در ديگر روزهااست.
يَعْلىَ بنُ حارِث گفت: از «أياس بن سَلَمَة بْنِ الأكْوَع» شنيدم كه گفت پدرم گفت:
«كُنّا نُصَلّي مَعَ النّبيّ(صلى الله عليه وآله) الْجُمُعَة ثُمّ نَرْجِعُ، فَلا نَرى لِلحيطانِ فيئاً نَستَظِلُّ بِه».
ما با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نماز جمعه را خوانده، سپس برمى گشتيم، پس براى ديوارها سايه اى نمى ديديم تا از آن بهره گرفته، در سايه ديوار قرار گيريم.
قال ابوعبدالله(عليه السلام): «اِذا زالتِ الشَّمسُ يومَ الجمعةِ فابدأ بالمكتوبة».
امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه در روز جمعه زوال خورشيد فرا رسيد ـ يعنى از نصف النهار گذشت ـ نماز فريضه را آغاز كن.
در روايتى ديگر امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«وقتُ الجُمُعَةِ اِذا زالتِ الشَّمسُ و بَعْدَهُ بساعَة».
وقت نماز جمعه هنگامى است كه زوال خورشيد تحقق يابد و پس از آن تا يك ساعت.
كه در روايت فوق آغاز و پايان آن مشخص شده است.
مرحوم علاّمه درقواعد دررابطه باوقت نمازجمعه فرموده است:
«أوّلُهُ زوالُ الشَّمسِ، وآخرُهُ إذا صارَ ظِلُّ كُلِّ شيء مِثْلَهُ فحينئذ يجبُ الظُّهرُ».
ابتداى وقت نماز جمعه، هنگام زوال خورشيد و پايان آن هنگامى است كه سايه هر چيزى مانند خود آن باشد پس در اين هنگام ـ و از اين زمان به بعد ـ به جاى نماز جمعه ، نمازظهر واجب مى شود.
سپس محقق كركى در شرح فرموده علاّمه مى نويسد:
«كونُ أوّلِ وقتِ الجمعةِ هو زَوالُ الشمسِ، هو مذهب أكثرِ علمائِنا، بل أكثرُ العلماءِ... والنصّ والإجماعُ حجّة عليه».
آغاز وقت نماز جمعه موقع زوال خورشيد بودن، مذهب بيشتر علماء ما بلكه علماء شيعه و سنى است.... و نصّ و اجماع نيز دليل بر آن است.
سپس مى فرمايد
«وأمّا أنّ آخره (إذا صار ظِلُّ كلِّ شيء مثلَه) فهو قولُ الشيخِ وجمع من المتأخّرينَ...».
و اما اين آخر وقت نماز جمعه هنگامى باشد كه سايه هر چيز مانند خود آن چيز باشد، قول شيخ است(101) و گروهى از متأخرّان.
حضرت امام خمينى(قدس سره) در تحرير الوسيله در رابطه با وقت نماز جمعه چنين فرموده اند:
وقت نماز جمعه با زوال خورشيد ـ يعنى همان وقت ظهر شرعى ـ داخل مى شود پس هنگامى كه زوال خورشيد تحقق يافت خواندن نماز جمعه واجب مى گردد، و اگر امام و خطيب جمعه در هنگام زوال خورشيد، خطبه را به پايان رسانده و نماز جمعه را بخواند صحيح است. ولى در رابطه با پايان وقت نماز جمعه به گونه اى كه اگر ان وقت گذشت ديگر نتوانند نماز جمعه اقامه كنند اختلاف نظر و اشكال وجود دارد.احوط ان است كه از اوائل ظهر عرفى آن را به تأخير نياندازند و اگر از اين وقت ديرتر شد احتياط آن است كه به جاى نماز جمعه، نمازظهر بخوانند گرچه بعيد نيست وقت نماز جمعه تا برگشتن سايه خورشيد به مقدار دو پا، از پاهاى افراد معمولى مردم، امتداد داشته باشد.
اين در صورتى است كه نماز جمعه را واجب تخييرى بدانيم، اما اگر واجب عينى دانستيم حضرت امام خمينى(قدس سره)مى افزايند:
طول دادن خطبه ها در صورتى كه آن را واجب عينى بدانيم، به مقدارى كه وقت نماز جمعه بگذرد جايز نيست و اگر چنين كند گناه كرده است و نمازظهر بر او واجب مى شود. كما اين كه اگر واجب تخييرى باشد در چنين فرضى باز نماز جمعه واجب مى گردد، و نماز جمعه اگر وقتش بگذرد قضا ندارد.