آقا بزرگ تهرانى

محمد صحتى‏سردرودى

- ۵ -


فصل چهارم: دو دوره دائرة المعارف

تارى خدر قرن چهاردهم قهرمانان زيادى داشته كه چون ستارگان سحرى روشنى بخش ديدگان‏ديده‏وران گشتند. چند صباحى را در آسمان پژوهش و فرهنگ، چشمك زدند و درخشيدند و خاموش‏شدند. اما ستارگان چندى هم بودند كه به خاموشى نگرائيدند و همچنان خورشيد وار و عالم افروز دردرخشش خويش جاودانه ماندند و شيخ آقا بزرگ تهرانى بى‏گمان از آنان است.

او هنوز هم پس از گذشت ربع قرن و اندى از رحلتش، آسماندار گستره دانش و پژوهش است و چون‏آفتابى در وسط روز مى‏درخشد و راهيان وادى علم و عمل را راه مى‏نمايد. او از آن كيميا مردان روزگاربود كه از مت‏بلندش به جايى رسيد كه بسيارى حتى توان تصورش را هم در خود نمى‏ديدند. اوپژوهشگرى اولى العزم و در تصميم خود بسيار راسخ و مصمم بود.

محقق تهرانى كارهايى كرد كه هركدام به تنهايى كارى بود كارستان، كارهايى كه هر يك گروهى ازپژوهشگران را مى‏طلبيد.

اما او خود يكتنه و تنها، نخلهاى بسيارى در كوير تشنه تحقيق به زمين نشاند.

هشتاد سال مداوم به زير پاى يك يكشان آب ريخت تا جوانه زدند و سبز شدند و شكفتند. هميشه‏در حال بررسى و ويرايش بود، هرجا خارى ديد از ريشه كند و از ساحت نخلهاى پربارش به دور افكند،شاخه‏هاى حرامى را با تبر تحقيق لع و قمع ساخت‏بالاخره نخلستانهاى بسيارى را به بار نشاند كه تافراسوى فرداهاى تاريخ هم قامت‏بلندشان را خواهند افراشت.

اما در ميان آن همه نخلستان پربار، دو نخلستان از همه پربارتر و گسترده‏تراند. از درازاى طول وعرضشان چشم هر بيننده‏اى به سياهى مى‏رود و شگفت زده از خود مى‏پرسد: آخر مگر يك انسان‏چقدر مى‏تواند قدرت اراده و كار داشته باشد!

و نام هريك از آندو كارستان خود مى‏تواند نمايانگر وسعت و گستره فراخشان باشد، به اين ترتيب:

1 - الذريعه الى تصانيف الشيعه، در 29 جلد، شاهراهى است‏به سوى آثار قلمى، هنرى شيعه درطول تاريخ.

2 - طبقات اعلام الشيعه، در حدود 20 جلد، دائرة المعارف بزرگى است كه زندگينامه و جايگاه‏دانشمندان بزرگ شيعه را در هزار سال گذشته به دست مى‏دهد.

اكنون نخست‏به سراغ «الذريعه‏» مى‏رويم تا گلگشتى را در حاشيه‏هاى تماشايى آن شاهراه بزرگ‏داشته باشيم شاهراهى كه به پهناى هزار و چهارصد سال و اندى گسترش مى‏يابد و تمام كوچه پس‏كوچه‏هاى تاريخ را از حجاز و هند گرفته تا عراق و ايران و... در مى‏نوردد و از هرچمن گلهايى و از هر باغ‏بلبلهايى را شكار و گلچين مى‏كند تا در حصار محكم و مقدس قلم و در حريم پاك كتاب، از هر گزندى‏مصون و محفوظشان دارد و بدين سان هزاران هزار باغ و بوستان را از پائيز طولانى تاريخ و از دست رس‏جغدها و كركسهاى تحريف و تخريب بيمه مى‏كند. حال جا دارد سبب اين تصميم سترگ و آن اقدام‏تاريخ ساز را از خود تاريخ جويا شويم.

غريو غيرت و نور

پيشترها حاجى خليفه دائرة المعارفى را در كتابشناسى مسلمانان ترتيب داده و آن را با نام «كشف‏الظنون عن اسامى الكتب و الفنون‏» منتشر ساخته بود. وى از سر تعصب مذهبى، بسيارى از آثار شيعه راناديده گرفته و هيچ نامى از آنها به ميان نياورده بود و گاهگاهى هم اگر از كتابهاى شعيه يادى كرده بودبسيار كم رنگ و همراه با حقير و تحريف بود. و به همين علت‏يكى ديگر از مخالفان شيعه، از سر غرض‏ورزى و عناد نوشته بود:

«شيعه را آثار يا كتابهايى نيست تا آينده‏گانشان بتوانند در علوم مختلف از آنها سود برند و آنها به‏ناچار طفيلى ديگران بوده و بر سر سفره ديگران مى‏نشينند و...» (1) .

اما جرجى زيدان (م 1914م) مورخ و نويسنده نامدار مسيحى، جسارت و جفا را در اين اجحاف وحق كشى از حد گذراند. وى پا را از همه آنها فراتر نهاد و از سر غرض ورزى و به حكم هواى نفس‏شيطانيش در كتاب خود «تاريخ آداب اللغه العربيه‏» سخنى را به اين مضمون نوشت:

«شيعه طائفه‏اى بود كوچك و آثار قابل اعتنايى نداشت و اكنون شيعه‏اى در دنيا وجود ندارد.» (2) !!

اينجا بود كه غيور مردان بزرگى از انديشمندان معاصر شيعى قيام كردند تا جواب دندان شكنى بر آن‏ياوه سرايى‏ها داده باشند. آن بزرگمردان از سر غيرت دينى و علمى و براى خدا، دست‏به خلق آثارى‏زدند كه هريك چون آذرخشى آتشين در آسمان فرهنگ و ادب غريدند و درخشيدند و آتش به خرمن‏خرافه بافان زدند بهتر است‏بقيه اين حديث غيرت و قيام را با قلم استاد محمد رضا حكيمى و به نقل‏ازاستاد عبدالرحيم محمد على روايت كنيم، ايشان مى‏نويسند:

«اين شد كه شيخ آقا بزرگ و دو هم رديف و دوست علميش، سيد حسن صدر(م‏1354 ق) و شيخ‏محمد حسين كاشف الغطا (م‏1373 ق) هم پيمان شدند تا هريك در باب معرفى شيعه و فرهنگ غنى‏تشيع، كارى را بر عهده گيرند و سخن اين نويسنده... مغرض را به دهنش باز پس بكوبند. قرار شد علامه‏سيد حسن صدر درباره حركات علمى شيعه و نشان دادن سهم آنان در تاسيس و تكميل علوم اسلامى‏تحقيق كند. ثمره كار او كتاب «تاسيسى الشيعه لعلوم الاسلام‏» شد. اين كتاب به سال 1370 ق،در 445صفحه چاپ شد. شيخ آقا بزرگ در چاپ آن نيز دخالت داشت.

اما علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطا، قرار شد وى كتاب «تاريخ آداب اللغه‏» جرجى زيدان را نقدكند و اشتباهات وى را بازگويد. و اين كار را كرد و نقدى جامع و علمى بر هر چهار جلد كتاب زيدان نوشت‏و مطالب مشتبه را به اصول اصلى آنها بازگردانيد و مؤلف را به اشتباهات و خطاهايش - حتى خطاهاى‏املائى - متوجه كرد. البته پس از آن كه به دستور اين آيه قرآن «و لا تبخسوا الناس اشياءهم‏» (چيزهاى‏مردمان را كم بهره مسازيد و بهاى كم منهيد)، كوشش مؤلف را در كار تاليف كتاب ستود. نقدنامه كاشف‏الغطاء براى بار دوم در بوئنوس آيرس به چاپ رسيد و در محافل علمى آن روز صدا كرد. و كشيش‏انستاس مارى الكرملى، در نقدى كه بر همان كتاب «آداب اللغه‏» جرجى زيدان نوشت، از اين تاليف‏كاشف الغطاء استفاده كرد، بدون اينكه مآخذ خود را معرفى كند و نام علامه كاشف الغطا را بر زبان آورد.

اما شيخ آقا بزرگ - از ميان اين سه يار علمى - متعهد شد فهرستى براى تاليفات شيعه بنويسد.» (3) .

و چنين بود كه كار بزرگ و گسترده‏اى با نام «الذريعه‏» در فرهنگ شيعه آغاز شد و..

در نتيجه «الذريعه‏»

تهيه و تدوين «الذريعه‏» تنها نوشتن يك دائرة المعارف بزرگ نبود و حاصلى كه از اين درخت تناور وپربار به دست آمد فقط كتابشناسى توصيفى شيعه (زيدى، اسماعيلى و اثى عشرى) نبود حتى تنها يك‏دوره تاريخ حوزه‏هاى و دانشگاههاى شيعه هم نبود. اينها همه بود ولى همه اينها نبود.

در نتيجه الذريعه براى همگان معلوم شد كه شيعه با همه مظلوميتها و محروميتهايى كه در طول‏تاريخ هميشه بر او تحميل شده است‏باز در حركتهاى علمى، فرهنگى پيشتاز بوده در ستيغ سعى و صفاقرار داشته است و حريم كتاب و قلم را بيشتر از ديگران همواره پاس داشته است.

در سايه الذريعه روشن گشت كه شيعيان نه با تكيه بر قدرت نظامى و حكومتى كه با قلم و كتاب زنده‏مانده و با منطق و برهان باليده‏اند.

در نتيجه الذريعه بود كه همه فهميدند مرزبانان عزت و استقلال كشورهاى اسلامى، هميشه‏انديشمندان و علماى دين باور و ولايتمدار بوده‏اند.

در سايه سار الذريعه بود كه دانستيم ديدبانان دين و دانش بر چه اصل يا اصولى در طول تاريخ پاى‏فشرده‏اند و بيشترين كتابها و منشورها را در چه مورد يا مواردى نگاشته‏اند. حال بهتر است‏براى نمونه‏اين نتيجه كارساز را در آئينه آمارى كه الذريعه به دست مى‏دهد ملاحظه كنيم:

الف - درباره اجازه روايتى و علمى 806 كتاب و اثر تنها تحت عنوان «اجازه‏» و «اجازات‏» معرفى شده‏است. (4) .

ب - در مورد كتابها و آثار حديثى تنها در زير مدخل «اصل‏» 117 مدخل باز شده است البته پس ازمقدمه‏اى مفيد و مفصل كه در 9 صفحه و در معنا و مفهوم اصل نگاشته شده است. (5) .

ج - در مورد اصول دين و عقايد، 94 كتاب تنها با همان عنوان «اصول دين‏» و «اصول عقايد»شناسايى شده است. (6) .

د - درباره اصل امامت 119 كتاب معرفى شده به اين ترتيب كه 103 جلد فقط در زير مدخل «امامة‏»و 16 جلد هم براى ارجاع در همان مدخل نام برده شده است. (7) .

ه - در خصوص تفسير قرآن، تنها در مدخل تفسير 355 كتاب شناسايى شده كه اگر ارجاعات را هم‏حساب كنيم در حدود 700 تفسير مى‏شود. (8) .

و - از ميان شرحهاى نهج البلاغه، تنها تحت مدخل «شرح النهج‏» 86 شرح شناسانده شده است. (9) .

ز - درباره امام حسين عليه السلام و حماسه هميشه جاويد كربلا هم نزديك به دو هزار جلد كتاب درالذريعه به چشم مى‏خورد. (10) .

و اگر الذريعه نبود صدها كتاب گرانسنگ و مفيد از ميان مى‏رفت و حتى نامى هم از آنها در تاريخ‏نمى‏ماند چه بسيار كتابهايى كه محقق تهرانى آنها را در كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى ديده و ياتوسط نويسنده به او نشان داده شده و او نام و مشخصات آنها را پس از ملاحظه و مطالعه در الذريعه به‏ثبت رسانده است و امروزه پژوهشگران با سرنخلها و نشانه‏هايى كه در الذريعه مى‏بينند به سراغ آن‏كتابها رفته پيدا مى‏كنند تا با چاپ و انتشار و يا لااقل با انتقال به كتابخانه‏هاى عمومى و مطمئن، باعث‏بقاى آنها شوند.

و اگر الذريعه نبود دهها بلكه صدها مقاله و كتابى كه از الذريعه الهام گرفته و نوشته شده‏اند هيچ وقت‏نوشته نمى‏شدند چه بسيار كتابها كه - بويژه كتابهايى كه در كتابشناسى‏هاى موضوعى و توصيفى و...نوشته شده‏اند - شالوده و بنيان كار را از الذريعه گرفته‏اند تا توانسته‏اند به بار نشينند و قابل عرضه شوندو..

ناگفته نماند كه الذريعه در 29 جلد و به اين ترتيب كه نخست در 25 جلد و سپس جلد 26 كه‏مستدركات الذريعه خوانده مى‏شود و محقق تهرانى خود آن را پس از چاپ الذريعه، تهيه ديده بود چاپ‏و انتشار يافت. با توجه به اين كه جلد 9 خود در 4 مجلد چاپ شده و حاوى فهرست ديوانهاى شاعران‏شيعه است، شمار جلدهاى الذريعه به 29 جلد مى‏رسد. (11) .

چشمه‏اى كه همچنان مى‏جوشد

محقق تهرانى با نوشتن الذريعه كارى را آغاز كرد كه پايان ناپذير مى‏نمود چرا كه هر روز كتابهاى‏تازه‏اى در حوزه معارف شيعى نگاشته مى‏شد و انتشار مى‏يافت و آقا بزرگ تا خود زنده بود در تكميل‏الذريعه مى‏كوشيد كه حاصل آن كوششها يكى همان جلد 26 الذريعه است كه پس از وفات شيخ توسط‏استاد سيد احمد اشكورى تحقيق شد و انتشار يافت و ديگرى تعليقات دامنه‏دارى است كه محقق‏تهرانى در حاشيه يك دوره از الذريعه نوشته است. اين تعليقات تا حال به زيور طبع آراسته نگشته است‏و گفته مى‏شود در زير چاپ است كه بزودى منتشر خواهد شد.

اما پس از وفات محقق، برخى از پژوهشگران بويژه شاگردان و دست‏ياران او در تصحيح و انتشارالذريعه، كار استاد را تعقيب كرده و كارهاى بسيار سودمندى را در تكميل الذريعه انجام دادند. پيشتر ازهمه بايد از استاد علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى (قدس سره) نام برد. وى با آن كه استادان بزرگى رانظير آيات عظام سيد عبدالاعلى سبزوارى، شيخ صدرا بادكوبه‏اى، علامه فانى، اديب اردوبادى، سيدعبدالهادى شيرازى و سيد ابوالقاسم خويى درك كرده و از محضر آنها بهره‏هاى فراوان برده بود. اما بيش‏از همه به دو استاد بزرگش علامه امينى و محقق تهرانى ارادت داشت چنان كه گويى با ياد و نام آن دوبزرگوار زنده بود. استاد طباطبايى 25 سال با اين دو رادمرد شيعى مانوس و محظوظ بود (12) و كارهاى‏هر دو محقق ممتاز را با تلاش تمام دنبال مى‏كرد. در تكميل الغدير، كتابهاى «على ضغاف الغدير» و«الغدير فى التراث الاسلامى‏» را نوشت و تا زنده بود تعليقات دامنه دارش را بر دوره يازده جلدى الغديرو... پى مى‏گرفت.

اما در تكميل آثار محقق تهرانى بويژه الذريعه، استاد طباطبايى (قدس سره) كارهاى بس‏گسترده‏اى را به انجام رسانيد كه براى نمونه از اين كارها مى‏توان نام برد:

1. مستدرك الذريعه

استاد طباطبايى ازدهها سال پيش اين كار را آغاز كرده و در آن كتابهايى را كه محقق تهرانى به آنهادست نيافته يا پس از وى منتشر شده بودند، نام برده بود و در روزهاى واپسين عمر مباركش مى‏فرمودكه تاكنون دوازده هزار فيش را در اين مورد آماده چاپ دارد.اين اثر كه احتمال مى‏رود در حدود ده جلديا بيشتر گنجانده شود هم اكنون توسط مؤسسه ال البيت در دست چاپ و انتشار است.

2. اضواء على الذريعه

تعليقات گسترده‏اى است كه استاد طباطبايى در طول دهها سال با مراجعه به فهرستها و نسخ خطى‏و تطبيق آنها با الذريعه و... تدوين كرده بود. اين تعليقات در حواشى يكدوره از الذريعه كه تعليقات چاپ‏نشده خود محقق تهرانى را نيز در برداشت نوشته شده بود، استاد طباطبايى (قدس سره) كه پس از دوبار سكته كردن گويى خود مى‏دانست‏به اين زودى وفات خواهد يافت هردو تعليقات را از حواشى‏الذريعه به روى فيشهاى تهيه شده انتقال مى‏داد تا به زودى چاپ كند. نگارنده اين دفتر كه خوداستنساخ قسمتى از آن تعليقات را چندى بود براى كمك به استاد پى مى‏گرفتم و تا آخرهاى جلدچهارم هم پيش رفته بودم كه متاسفانه استاد طباطبايى به طور ناگهانى دار فانى را وداع گفت. (13) ناگفته‏نماند كه آن قسمت از تعليقات كه توسط خود محقق تهرانى نوشته شده بود به رنگ سرخ و با مركب‏قرمز بود اما تعليقات استاد طباطبايى به قلم مشكى و گاهى هم آبى نوشته شده بود كه ما با نوشتن «منه‏رحمه الله‏» در ذيل تعليقات محقق تهرانى، آنها را مشخص مى‏كرديم. گفته مى‏شود اين اثر هم كه سر به‏چند جلد خواهد زد در دست اقدام و انتشار است كه بزودى از طرف مؤسسه آل البيت در قم منتشرخواهد شد.

3. مهذب الذريعه

اين كار استاد نيز در تهذيب و تنقيح الذريعه بود و تنها تا جلدهاى نخستين الذريعه پيش رفته بود.

البته برخى از كارهاى ديگر استاد طباطبايى را مثل «نهج البلاغه عبر القرون‏» «اهل البيت فى‏المكتبة العربيه‏» و مكتبة العلامة الحلى‏» هم به نوعى مى‏توان در تكميل الذريعه دانست. (14) .

4. اعلام الذريعه

اين كتاب توسط خاندان شيخ آقا بزرگ و زير نظر پسرش استاد علينقى منزوى نوشته شده است. دراين اثر - كه سر به دو جلد مى‏زند - تمام نامهايى كه در الذريعه به نوعى ياد شده‏اند، مطابق با حروف الفبافهرست گرديده است. اين فهرست‏به زودى منتشر خواهد شد.

5. ايضاح الطريقه سيد محمود موسوى دهسرخى

نويسنده در اين اثر ميان سه كتاب - الذريعه، كشف الظنون و ذيل كشف الظنون - را جمع نموده و تاحال دو جلدش به چاپ رسيده است.

6. تبريب الذريعه شهيد سيد احمد ديباجى اصفهانى.

اين اثر مى‏خواست فهرست موضوعى الذريعه را به دست دهد كه با شهادت نويسنده‏اش نيمه تمام‏ماند و تنها يك جلد از آن كه دربردارنده 20 موضوع بود چاپ شد.

7. تعليقات الذريعه استاد علينقى منزوى.

اين تعليقات كه توسط پسر بزرگ محقق تهرانى نوشته شده در پاورقى‏هاى جلد 4 تا جلد 25 به جزدو جلد 13 و 14 به چشم مى‏خورد و با قيد «مصحح‏» از پاورقيهاى خود محقق تفكيك شده است.

8. تعليقات الذريعه سيد عبدالله شرف الدين.

نويسنده در كتابش «مع موسوعات رجال الشيعه‏» ج‏1، ص‏1 - 428، با تعليقات ممتدى كه بر الذريعه‏نوشته به بررسى برخى از قسمت‏هاى مختلف آن پرداخته است.

9. فهارس الذريعه، استاد احمد منزوى.

اين فهرست‏ها كه توسط فرزند ديگر محقق تهيه شده در پايان برخى از مجلدات الذريعه به چاپ‏سپرده شده‏اند.

10. فهرست موضوعى الذريعه.

اين فهرست را واحد كامپيوترى مركز معجم فقهى آيت الله گلپايگانى تهيه ديده و ديسكت‏هاى آن‏در همان مركز موجود است.

11. مصنفات شيعه، محمد آصف فكرت.

ترجمه و تلخيصى است از الذريعه كه بزبان فارسى در چند جلد توسط انتشارات آستان قدس رضوى‏در مشهد چاپ شده است.

12. معجم مؤلفى الشيعه، على فاضل قائينى نجفى.

مؤلف اين اثر مى‏خواست كه الذريعه را به ترتيب نام نويسندگان تنظيم كند حال تا كجا توفيق يافت‏حرف ديگرى است‏به هر حال كارى است كه شده و به نسبت هم براى خود جا باز كرده و چون كليدى درمراجعه به الذريعه به كار مى‏آيد.

13. نظرات فى الذريعه، دكتر مصطفى جواد بغداد.

ديدگاههاى نويسنده‏اى است پيرامون الذريعه كه در شماره‏هايى از مجله «البيان‏» در نجف چاپ‏شده است.

14. مهذب الذريعه، استاد سيد احمد حسينى اشكورى.

استاد اشكورى كه خود كتابشناسى كاركشته و فرهيخته است تهذيب و تكميل الذريعه را با ويرايشى‏دقيق و باريك بينانه در اين اثر پربارش پى گرفته است. (15) .

15. نگاهى به كتاب الذريعه، ناصرالدين انصارى قمى.

مقاله مفيدى است كه در مجله آينه پژوهش، ص‏53 - 61 چاپ شده است و براى شناخت اجمالى‏الذريعه مى‏تواند راهگشا و سودمند باشد. نويسنده مقاله زحمت زياى كشيده و نتايج كارآمدى را به‏دست داده است كه از باب نمونه مى‏توان به اين نتيجه اشاره كرد كه دوره 29 جلدى الذريعه شامل‏11554 صفحه بوده و دقيقا 55095 كتاب و رساله را شناسايى كرده است و اگر كتابهايى را هم كه بدون‏مدخل و در ضمن شناسايى آثار ديگر نام برده شده‏اند بر اين رقم بيفزايم به رقمى در حدود 55500كتاب خواهيم رسيد. (16) .

البته بعضى ديگر از كتابشناسان و رجاليون معاصر هم كارهايى را در تكميل و تعقيب الذريعه دردست دارند كه از آن ميان از آقاى سيد محمد على روضائى و آقاى نجيب مايل هروى نام برده‏مى‏شود. (17) .

طبقات اعلام الشيعه

كار دوم كه در ميان آثار محقق چون الذريعه گسترده دامن و گرانبار است «طبقات اعلام الشيعه‏»است اين كار به نوعى مكمل الذريعه شمدره مى‏شود و خود يكدوره دائرة المعارف گسترده و دراز دامنى‏است. اگر گفته شود طبقات اعلام الشيعه بزرگترين كارى است كه تاكنون در علم تراجم و در زندگينامه‏بزرگان شيعه شده است مبالغه نخواهد بود. اين كار بزرگ حاصل ديگرى از هشتاد سال پژوهش وكاوشى محقق تهرانى است.

بزرگ كتابشناس قرن آنگاه كه دهها كتابخانه عمومى و خصوصى را در كشورهاى مختلف مى‏گشت وعمرى را در آن مكانهاى مقدس سرگرم كاوش و تحقيق بود تا اثر بزرگش الذريعه را تكميل كند هرگاه به‏نكته تازه‏اى گرچه خارج از موضوع تحقيقش برمى‏خورد در دفترهاى جداگانه‏اى مى‏نوشت. چشمان‏تيزبين او از هيچ نكته سودمندى به سادگى نمى‏گذشت و تا غزال معنا را شكار نمى‏كرد آرام نمى‏گرفت واز آنجا كه محور اين كار گذشته از كتابشناسى، آگاهى بر تراجم و احوال علماى شيعه هم بود نامها وزندگينامه‏هاى بزرگان شيعه، غزالان و آهوان گم شده محقق بود. او به خاطر اين كار از لابلاى خطوطنسخه‏هاى كهنه و خطى گرفته تا سطرسطر اجازه نامه‏ها و نامه‏هاى ديگر و حتى حواشى و پشت و روى‏جلدهاى كتابها را به دقت مى‏كاويد. خدا مى‏داند چه گنجينه‏هاى گرانبها و دفينه‏هاى فرهنگى و دانش‏افزا كه محقق از زير تل‏هاى برافراشته تاريخ بيرون كشيد و با قلم مباركش غبار قرنها غربت و غم را ازروى آينه‏هاى دفن شده پاك كرد. پيشترها يكى از نويسندگان بنام معاصر در مورد وسعت اين دائرة‏المعارف نوشته بود:

«اين كتاب نيز در حدود 30 تا 32 جلد است.» (18) .

آينه هزار و صد سال آبرو

محقق در ابتداء عنوان كلى اين دائرة المعارف را «وفيات الاعلام بعد غيبة الامام الانام‏» نهاده بود كه‏بعد به دليل زندگينامه علماى معاصر و زنده‏اى كه در بخش قرن چهاردهم آمده‏اند به «طبقات اعلام‏لاشيعه‏» تغيير نام داد. اين دائرة المعارف را مى‏توان به آسمانى پر از آينه تشبيه كرد كه آبروى علمى،فرهنگى شيعه را در طول هزار و صد سال به خوبى مى‏نماياند.

محق تهرانى در طبقات اعلام الشيعه به ترتيب از قرن چهارم تا قرن چهاردهم زندگانى علماى شعيه‏را به تحرير كشيده است و گذشته از عنوان كلى طبقات اعلام الشيعه، براى هر قرن عنوان و نام ويژه‏اى راهم برگزيده است و دليل اينكه از قرن چهارم شروع كرد و سه قرن نخستين را واگذاشت اين بود كه درمورد علماى آن سه قرن كه بيشتر راويان شيعى را در بر مى‏گيرد كم و بيش كتابهايى در طول تاريخ‏نگاشته شده بود (19) و علامه تهرانى نخواست دست‏به كار تكرارى زده باشد. عناوين ويژه هر قرن از اين‏دائرة المعارف به قرار زيراست:

1 - نوابغ الروات فى رابعة المآت، (راويان نابغه در سده چهارم)، اين بخش كه جلد اول از طبقات‏اعلام الشيعه هم شمرده مى‏شود شامل 1463 عنوان عنوان بوده كه 259 عنوان آن ارجاعى است. چاپ‏اخير آن در 363 صفحه به اضافه مقدمه‏اى از پسر محقق، استاد علينقى منزوى در 40 صفحه و توسطمؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان در قم همراه با ديگر جلدهاى طبقات انتشار يافته است.

2 - النابس فى القرن الخامس، (متكلمان و مدرسان در سده پنجم).

3 - الثقات العيون فى سادس القرون، (ديده‏وران و مرزبانان موثق در سده ششم).

اين دو قسمت در يك مجلد و تحت عنوان جلد دوم طبقات اعلامالشيعه، در 590 صفحه چاپ شده‏و حاوى بيش از 1200 مدخل است.

4 - الانوار الساطعه فى المائة السابعه، (نورهاى فروزان در قرن هفتم).

5 - الحقايق الراهنة فى المائة الثامنه، (حقايق ثابت و محكم در قرن هشتم).

اين دو جلد هم در يك مجلد و تحت عنوان جلد سوم طبقات، در 500 صفحه چاپ شده كه شامل‏بيش از 600 مدخل است.

6 - الضياء اللامع فى القرن التاسع، (آفتاب درخشان در سده نهم).

7 - احياء الدائر من القرن العاشر، (احياى فضيلتهاى فراموش شده از قرن دهم).

اين دو بخش نيز در يك مجلد و با عنوان جلد چهارم از طبقات، در 530 صفحه انتشار يافته كه‏حاوى بيش از 900 مدخل است.

8 - الروضة النضرة فى علماء الماة الحادية عشرة، (گلستان سرسبز و خرمدر زندگانى دانشمندان‏سده يازدهم).

اين قرن در يك جلد قطور و با عنوان جلد پنجم طبقات، در 723 صفحه و دربردارنده حدود 1500مدخل چاپ شده است.

9 - الكواكب المنتشره فى القرن الثانى بعد العشره، (ستارگان پراكنده در قرن دوازدهم).

اين قرن هم در يك جلد قطور و با عنوان جلد ششم طبقات در 961 صفحه به اضافه مقدمه‏اى در16 صفحه و شامل بيش از 2000 مدخل، چاپ شده است. (20) .

10 - الكرام البرره فى القرن الثالث‏بعد العشره، (نيكمردان با كرامت در سده سيزدهم).

اين قرن تا حرف عين و تاكنون تنها دو جلد از آن، همراه با تعليقات استاد علامه سيد عبدالعزيزطباطبايى يزدى چاپ شده كه شامل 1600 مدخل است.

11 - نقباء البشر فى قرن الرابع عشر، (بزرگان بشر در قرن چهاردهم).

از اين كه آخرين بخش از طبقات اعلام الشيعه است تا حال تا آخر حرف عين و در چهار جلد، همراه‏با تعليقات استاد طباطبايى چاپ شده كه در بردارنده زندگينامه حدود 2300 دانشمند شيعى است.قسمتهاى باقى مانده اين قرن در بعضى كتابخانه‏ها به صورت خطى نگهدارى مى‏شود. با اين حساب‏تاكنون 15 جلد از طبقات اعلام الشيعه چاپ شده و 5 جلد ديگر هم به صورت خطى موجود است، به‏اين ترتيب كه دو جلد از قرن سيزدهم (الكرام البرره) و سه جلد هم از قرن چهاردهم (نقباء لابشر) تاحال چاپ نشده است و اگر همگى چاپ شوند دوره طبقات لااقل 20 جلد خواهد بود. اميد است كه‏فرزندان و پسران دانشور محقق يا خود اقدام به انتشار آنها را هرچه زودتر به عهده گيرند و منتشر كنند ويا لااقل اجازه دهند تا پژوهشگران علاقه‏مند و صلاحيت دار و يا يكى از مؤسسات علمى، فرهنگى اقدام‏به انتشار كنند و تشنگان فرات فرهنگى شيعى را بيش از اين از آن درياها محروم نسازند.

ادامه كار استاد

طبقات اعلام الشيعه نيز همچون الذريعه چشمه جوشانى است كه پس از وفات محقق تهرانى هم‏جريان زلالش همچنان ادامه دارد و فارغ التحصيلان مكتب پژوهشى محقق، اين كار بزرگ استادشان رادنبال كرده و هركدام به نحوى در تكميل و تهذيب آن كوشيده‏اند و ما از باب نمونه مى‏توانيم اين كارهاى‏پربار را نام ببريم:

1 - معجم اعلام الشيعه، استاد سيد عبدالعزيز طباطبايى يزدى(قدس سره).

استاد در ضمن مراجعاتى كه ساليان درازى بر كتابهاى تراجم و معاجم و... داشتند شرح حال بزرگان‏شيعه را با طبقات اعلام لاشيعه تطبيق مى‏كردند اگر شرح حال شخصيت مورد مطالعه را در طبقات‏مى‏يافتند در تكميل و تهذيب آن تعليقات و اضافاتى را در حاشيه طبقات مى‏نوشتند و اما شرح حال‏آنان كه در طبقات نيامده و از چشم شيخ آقا بزرگ دور مانده‏اند در كتابى جداگانه مى‏نوشتند كه حاصل‏اين كار دوم همين كتاب «معجم اعلام الشيعه‏» شد، با اين تفاوت كه طبقات به ترتيب طبقات و قرنهابوده و معجم به ترتيب حروف الفبا تنظيم يافت.

2 - تعليقات على طبقات اعلام الشيعه، استاد طباطبايى يزدى.

اين اثر هم حاصل ديگرى از همان كارى است كه در بالا گفته شد و دورهكامل طبقات را از سده‏چهارم تا قرن چهاردهم در بر مى‏گيرد. اين تعليقات از مدتها پيش در اختيار انتشارات دارالزهراء واقع دربيروت قرار گرفته تا همراه با چاپ جديد طبقات اعلام لاشيعه انتشار يابد.

3 - تنظيم و تصحيح تتمه نقباء البشر، استاد طباطبايى يزدى.

استاد طباطبايى باقى مانده قسمت قرن چهاردهم را كه تا حال چاپ نشده و از حرف «فا» تا حرف‏«ياء» را شامل مى‏شود با استفاده از دست نوشته‏هاى محقق تهرانى مرتب و منظم مى‏كردند تا پس ازتصحيح و تنظيم كامل به چاپ بسپارند كه متاسفانه اجل مهلت اين كار را هم به استاد بزرگوار نداد و... (21) .

4 - تعليقات على طبقات اعلام الشيعه، شيخ محمد رضا جعفرى اشكورى.

5 - نقد و بررسى طبقات اعلام الشيعه، سيد عبدالله شرف الدين موسوى عاملى.

اين اثر هم در كتاب معروف نويسنده «مع موسوعات رجال الشيعه‏» (22) ج‏1، ص‏428 - 690، (در262ص) چاپ شده است.

6 - فهرستهاى فنى و كليدى، محمد ابراهيم ذاكر (ازنوادگان محقق).

اين فهرستها كه بيشتر شامل فهرست كتابهاى و رساله‏ها و... است در آخر هريك از جلدهاى طبقات‏چاپ شده است.

7 - احسن الاشرفى اعلام القرن الخامس عشر، استاد سيد احمد اشكورى.

همانطور كه گذشت طبقات اعلام لاشيعه تا قرن چهاردهم را در بر مى‏گيرد و هيچ به قرن پانزدهم‏نمى‏رسد چرا كه محقق تهرانى در اواخر قرن چهاردهم دار فانى را وداع گفت، استاد اشكورى براى‏جبران اين نقيصه در دوره طبقات، اين كار گسترده و دامنه دار را به صورت مستقل و و در شرح حال‏علماى بزرگ شيعه در قرن حاضر در دست نگارش دارند. اميدواريم كه استاد تا ساليان سال همچنان‏زنده و با نشاط بنويسند تا اين اثر درازدامن را تكميل كنند. خدايا چنين بادا!

يك آسمان آثار ديگر

تا اينجا از 49 اثر شيخ آقا بزرگ تهرانى (29 جلد الذريعه و 20 جلد طبقات) نام برديم اما آثار محقق‏تهرانى منحصر به اين دو دوره دائرة المعارف نبوده بلكه دهها كتاب ديگر را به رشته تحرير كشيده ازخود به يادگار گذاشته است. حال بقيه آثار محقق را تا آنجا كه اطلاع يافتيم مى‏شماريم:

50. اجازات الرواية و الوراثة فى القرون الاخيرة الثلاثه.

مجموعه بزرگى است كه بيش از صد اجازه‏نامه را در برگرفته، چه از آنها كه برخى از بزرگان به يكديگرداده‏اند و چه از آنها كه به خود شيخ داده شد يا او به ديگران داده است. (23) .

- البدور الباهرة، عنوانى است كلى كه محقق تهرانى براى زندگينامه علماى چهار قرن (از11 تا 12)برگزيده بود اما چنان كه بر روى جلدهاى چاپ شده مى‏بينيم به همان عنوان كلى‏تر «طبقات اعلام‏الشيعه‏» تغيير نام داده است. (24) .

51. ترجمه (العقيدة الاسلامية‏» نوشته شيخ عبدالله كويلام، شيخ الاسلام الجزاير.

محقق اين كتاب را از عربى به فارسى ترجمه كرده است. (25) .

52. تعريف الانام بحقيقة المدينة و الاسلام×.

اصل كتاب «المدينة و الاسلام‏» به زبان عربى و نوشته محمد فريد و جدى است كه محقق تهرانى راكه همسوى اسلام و تمدن را نشان مى‏دهد بنا به امر شيخ اسماعيل محلاتى به فارسى ترجمه كرده و بامقدمه و ترتيب و تهذيب خاصى در شماره‏هاى مختلف مجله دره النجف، از سال 1327 ق به بعد به‏چاپ سپرد. (26) .

53. تفنيد قول العوام بقدم الكلام.

در نفى عقيده كسانى است كه قائل به قديم بودن قرآن بوده و آن را مانند ذات بارى تعالى قديم‏مطلق مى‏دانند به خواهش سيد جعفر اعرجى موصلى و در سال 1359ق نوشته شده است. (27) .

54. تقريرات درس اصول استادش آيت الله آخوند خراسانى.

55. تقريرات درس فقه آخوند خراسانى.

56. تقريرات درس اصول آيت الله شيخ الشريعه اصفهانى.

57. تقريرات درس فقه آيت الله شيخ الشريعه اصفهانى. (28) .

58. توضيح الرشاد فى تاريخ حصر الاجتهاد. (29) .

در تاريخ و نقد سد باب اجتهاد در مذاهب اهل تسنن و انحصار بدون دليل آن در ائمه اربعه اهل‏سنت است اين كتاب نيز به خواهش جعفر اعرجى و در سال 1359ق تاليف آن تمام يافته است. (30) .

59. حاشيه بر «تكملة امل الآمل‏» نوشته آيت الله سيد حسن صدر عاملى. (31) .

60. حياة ثقة الاسلام الكلينى و شان الكافى. (32) .

61. حياة الشيخ الطوسى×.

نخست‏به عنوان مقدمه‏اى بر تفسير التبيان، در ابتداى آنچاپ شد و سپس به صورت مستقل انتشاريافت و دوبار هم به زبان فارسى ترجمه شده است:

الف - به قلم سيد على اكبر موسوى محب الاسلام، در مجله «نامه آستان قدس‏».

ب - توسط آقايان سيد حميد طبيبيان و عليرضا ميرزا محمد، چاپ فرهنگستان ادب و هنرايران. (33) .

62. الدر النفيس فى تلخيص رجال التاسيس.

زندگينامه دانشمندانى است كه در كتاب «تاسيس الشيعه‏» آيت الله سيد حسن صدر نام برده‏شده‏اند (34) .

63. ذيل المشيخه×.

اين اثر را شيخ در تكميل اثر معروفش «المشيخه‏» كه گاهى «الاسناد المصفى الى آل بيت المصطفى‏»هم ناميده مى‏شود، نوشته است. (35) .

64. شجرة السبطين و شرعة الشطين.

شجره‏نامه و طومار بلندى است در سلسله نسب فرزندان امام حسن و امام حسين عليهم السلام كه‏محقق آن را از «كتاب النسب‏» ملا شريف فتونى در سال 1345ق استخراج كرده است. (36) .

65. الظليلة فى انساب بعض البيوتات الجليلة.

شجره‏نامه ديگرى در علم نسب‏شناسى كه سلسله نسب برخى از سادات و دانشمندان شيعى رامى‏نماياند. (37) .

66. ضياء المفازات فى طرق مشايخ الاجازات.

شجره نامه سومى است كه در 12 طبقه مشايخ روايتى محقق را از محدث نورى و... گرفته تامحمدهاى سه گانه (نويسندگان كتب اربعه) را نشان مى‏دهد. محقق اين اثر را پيش از آن كه اثراستادش محدث نورى (مواقع النجوم) را ببيند تدوين كرده بود و با ديدن آن خود و ديگران را از انتشاراين اثرش بى‏نياز يافت و به همين دليل منتشر نساخت. (38) .

67. المجموعة الرجالية و التاريخية.

اين مجموعه تلخيصى است از «رياض العلماء» و «الكنى والالقاب‏» و حاوى نكات تاريخى و... است كه‏محقق در ضمن مسافرتهاى خود به مشهر رضوى و قاهره و حجاز و... گرد آورده است. (39) .

68. محصول «مطلع البدور» نوشته صفى الدين احمد زيدى.

محقق كتاب فوق را كه در شرح حال علماى زيديه است تلخيص كرده است. (40) .

69. مستدرك كشف الظنون، نوشته حاجى خليفه كتب چلبى×.

اين اثر كه گاهى «ذيل كشف الظنون‏» هم ناميده مى‏شود در كتابشناسى علماى عامه است كه محقق‏تهرانى در تكميل كشف الظنون نوشته است و همراه با اصل كشف الظنون و نيزجداگانه در سال‏1387ق، 1967 مى‏چاپ شده است.

70. مسند الامين.

اجازه مفصل و گرانبهايى است كه محقق براى علامه امينى نويسنده الغدير، مرقوم داشته است. (41) .

71. مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال×.

شرح حال حدود 600 رجالى و تراجم نويس و محقق و نويسنده‏اى است كه در علم رجال و تراجم‏صاحب اثر يا آثارند و چاپ اخير آن در 626 صفحه انتشار يافته است.

72. المشيخه، يا «الاسناد الصفى الى آل لابيت المصطفى‏».×.

محقق تهرانى در اين كتاب مشايخ روايتى خود را نام برده و شناسانده است و به بيشتر كسانى كه از اواجازه روايتى مى‏خواستند يك نسخه از آن را اهداء مى‏كرد.

73. ملخص زاد السالكين.

اصل كتاب از ملا محسن فيض كاشانى است كه محقق به تلخيص آن پرداخته است. (42) .

74. نزهة البصر فى فهرس نسمة السحر.

خلاصه‏اى است از كتاب «نسخة السحر بذكر من تشيع و شعر» و نوشته ضياء الدين يوسف يمانى‏صنعانى كه محقق با اسقاط اشعار و... تلخيصى ازترجمه و زندگانى شاعران شيعه را به دست مى‏دهد. (43) .

75. النقداللطيف فى نفى التحريف من القرآن الشريف.

محقق تهرانى اين كتاب را در دفاع از استاد بزرگش محدث نورى نوشته و ساحت نورى را از قول به‏افسانه تحريف مبرا و مصون دانسته است. پسر محقق، استاد علينقى منزوى اين اثر را با نام «نمايشگاه‏نامه پاك از هر آلودگى و آك‏» به فارسى ترجمه كرده است. (44) .

هنگامى كه مصلح بيدار علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء اين كتاب را مطالعه مى‏كند درضمن تقريظى كه در تجليل شيخ آقا بزرگ و... در اول كتاب مى‏نويسد انتشار آن را نيز تلويجا تحريم‏مى‏كند و به همين دليل است كه اين اثر و ترجمه آن هيچ وقت چاپ نشد. (45) .

76. هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى×.

اين كتاب را محقق تهرانى در بزرگداشت مقام مرجعيت آن روز يعنى آيت الله العظمى سيد محمدحسن شيرازى، معروف به «ميرزاى بزرگ‏»و «مجدد شيرازى‏»نگاشته است. محقق، در مقدمه اين كتاب‏سخنى را به اين مضمون مى‏نويسد كه من از ايام بلوغ و ابتداى جوانى مقلد آيت الله ميرزاى بزرگ بودم‏اما متاسفانه نتوانستم محضر او را درك كنم ولى از آنجا كه هميشه به او ارادت قلبى داشته و از شاگردان‏او بهره‏هاى فراوان علمى بردم بر خود لازم ديدم كه كتابى را در پاسداشت آن بزرگوار بنويسم و به اوتقديم كنم اين بود كه نامش را «هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى‏» نهادم. (46) .

تنها در فصل سوم اين كتاب شرح حال 360 تن از شاگردان و تربيت‏يافتگان مكتب ميرزاى بزرگ‏نگاشته شده است تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. (47) .

ناگفته نماند كه اين كتاب دوباره به زبان فارسى ترجمه شده و انتشار يافته است:

الف - توسط محمد دزفولى، چاپ وزارت فرهنگ و اراشد اسلامى.

ب - به قلم حميد تيمورى، چاپ انتشارات ميقات.

77. واقعة الطف الخالده (حماسه جاويد كربلا).

رساله كوچكى است كه در جواب به خواهش استاد شيخ محمد باقر معروف به فاضل ايروانى نگاشته‏و تاريخ اتمام آن شعبان 1375ق است. (48) .

78. الياقوت المزدهر فى تلخيص «رياض الفكر».

خلاصه و بزگزيده‏اى است از جلد ششم «يواقيت السير» كه با نام ويژه «رياض الفكر» خوانده مى‏شود وموضوع آن عبارت است از شرح حال علماى زيديه كه تاسال 1114ق پيش رفته است. (49) .

79. منظومة فى العقايد.

اين اثر را محقق تهرانى در اصول عقايد به رشته نظم كشيده كه ناتمام مانده و با ابيات زير شروع‏مى‏شود:

الحمد للرب لا لمن سواه.

لايستحق المدح الاالله.

يا ربنا صل على المختار.

محمد و آله الاطهار (50) .

80. كشكول.

مجموعه مفصلى در دو جلد كه آكنده از مطالب تاريخى و ادبى و... است‏بويژه درباره خاندان خودشيخ آقا بزرگ مطالب و حوادثى در آن نوشته شده است. (51) .

81. مجموعة كبيرة من القصاصات. (52) .

82. لامع المقالات فى فهرست جامع السعادات. (53) .

مقدمه‏ها و مقاله‏ها

شيخ آقا بزرگ تهرانى علاوه بر آثار بسيارى كه در ميدان تاليف و تصنيف از خود به يادگار گذاشته‏اند وگذشته از اينكه صدها اجازه نامه روايتى مرقوم داشته‏اند دهها مقدمه و تقريظ هم به برخى كتابهاى‏نگاشته‏اند كه براى نمونه نخست چند مقدمه و سپس چند تقريظ نام برده مى‏شود:

الف - مقدمه‏ها.

علاوه بر مقدمه‏اى كه بر تفسير «التبيان‏» نوشته‏اند و به صورت مستقل و با نام «حياة الشيخ الطوسى‏»چاپ شده است‏به كتابهاى زير هم مقدمه مرقوم كرده‏اند:

1 - الصراط المستقمى، اثر مرحوم بياضى.

مقدمه‏اى است در بيش از 30 صفحه كه در اول جلد دوم كتاب ياد شده چاپ شده است. (54) .

2 - تفسير گازر (تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان)، اثر شيخ ابوالمحاسن جرجانى معروف به‏«سيد گازر».

اين مقدمه در اول تفسير فوق كه به تصحيح مرحوم محدث ارموى چاپ شد انتشار يافته است. (55) .

3 - النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى، اثر شيخ طوسى (ره).

4 - مجمع الرجال قهپانى.

5 - المجمل فى الشيعه و معتقداتهم، اثر استاد محمد حسين اديب و..

همه اين مقدمه چاپ شده است (56) .

ب - تقريظها.

محقق تهرانى براى بسيارى از كتابها هم تقريظ نوشته كه براى نمونه كتابهاى زير را نام مى‏بريم:

1 - الغدير، اثر گرانسنگ علامه امينى (57) .

2 - شهداء الفضيله، اثر ديگرى از علامه امينى.

3 - مفتاح الكتب الاربعه، محمود موسوى دهسرخى.

4 - نهج البلاغه منظوم، ميرزا محمد على انصارى قمى.

5 - العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير، سيد موسى حسينى مازندرانى.

6 - جنة الماوى، علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء.

7 - النظر الثاقب، علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء.

8 - نيل الطالب، شيخ احمد آل كاشف الغطاء.

9 - محرك احساسات، انصارى نجف آبادى.

10 - مدائن الفضائل و المعاجز، على بن حسن شمس المحدثين اصفهانى.

11 - جلاء العيون، سيد عبدالله شبر.

12 - آية التطهير فى الخمسة اهل الكساء، محى الدين موسوى غريفى.

13 - روش خليل الرحمان، سيد مهدى حجازى (58) .

14 - تاريخ الشيعه، علامه محمد حسين مظفر (59) .

شاگردان شيخ پژوهش

شيخ آقا بزرگ تهرانى گرچه فرصتى به آن صورت رايج و متداول براى تدريس نداشته اما در مكتب‏محقق پرور خود الهام بخش و راهنمايى بسيارى از پژوهشگران و نويسندگان گشته است كه از آن ميان‏برخى از دانشوران بنام و پركار را شاگردان او نام برده‏اند نظير:

1 - استاد علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى يزدى (قدس سره).

2 - استاد سيد احمد حسينى اشكورى.

3 - استاد سيد مرتضى نجومى. (60) .

4 - سيد محمد حسن طالقانى. (متولد 1350ق).

5 - سيد محمد صادق بحرالعلوم. (61) .

6 - مولانا رضا حسين خان رشيدى ترابى. (62) .

7 - مولانا سيد صفدر حسين نقوى. (63) .

8 - مولانا شيخ محمد حسين پاكستانى، نويسنده كتاب سعادة الدارين فى مقتل الحسين عليه السلام. (64) .

9 - مولانا سيد محمد محسن نقوى. (65) .

10 - شهيد محراب، آية الله سيد محمد على قاضى طباطبايى. (66) .


پى‏نوشتها:

1) الذريعه، ج اول، مقدمه.

2) شيخ آقابزرگ، ص‏23، به نقل از شيخ الباحثين، ص‏29.

3) همان، به نقل از همان، ص‏29 - 30.

4) الذريعه، ج اول، ص‏123 - 266، از شماره 593 تا 1398، ناگفته نماند كه اگر كتابهايى را كه در مورد اجازه با نام و عنوانهاى ديگرى درالذريعه آورده شده‏اند هم به اين آمار اضافه كنيم در حدود هزار كتاب مى‏شود.

5) همان، ج‏2، ص‏125 - 167، شماره‏هاى 501 - 617.

6) همان، ص‏181 - 199، ش‏671 - 764.

7) همان، ص‏320 - 343، ش‏1261 - 1363.

8) همان، ج‏4، ص‏231 - 346، ش‏1164 - 1518.

9) همان، ج‏14، ص‏111 - 160، ش‏1933 - 2019.

10) ما براى كارى كه در اين باره داشتيم به الذريعه مراجعه كرديم و پس از تحقيق به نتيجه بالا رسيديم.

11) گفتنى است كه درباره الذريعه توسط پژوهشگران، تحقيقات سودمندى صورت گرفته و مقاله‏هاى مفيدى انتشار يافته است كه به‏برخى از آنها مى‏توان اشاره كرد مانند: يادنامه علامه‏امينى، ص‏543; رهنماى كتاب، سال چهارم، ص‏526; آينه پژوهش (ويژه نامه كتاب‏و كتابخانه، به مناسبت‏بيست و پنجمين سالگرد ارتحال شيخ آقا بزرگ تهرانى بيشتر صفحات، بويژه مقاله «نگاهى به الذريعه‏»، شماره‏29 - 30، بهمن و اسفند 1373، ص‏53.

12) گنج پنهان، به اهتمام حسن انصارى، ص‏11، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، يكى از نويسندگان معاصر در اين مورد مى‏نويسد:«حضرت استاد حدود 25 سال با شيخ آقا بزرگ ارتباط علمى داشتند و به حق شيخ آقا بزرگ دوم بودند...» فصلنامه وقف، ميراث‏جاويدان، سال سوم، پاييز و زمستان 1374، ص‏163.

13) استاد در شب هفتم رمضان 1416 بدرود حيات گفت.

14) الغدير فى التراث الاسلامى، ص‏233 - 244 به قلم خود استاد طباطبايى (قدس سره).

15) مجله حوزه، سال دوم، شماره دوم [8] بهمن 1363، ص‏149، در آنجا به تفصيل از اين كار سخن رفته است.

16) آينه پژوهش، سال‏5، شماره‏5 - 6 [29 - 30] بهمن و اسفند 1373. گفتنى است كه ما در تنظيم اين قسمت از كتابمان بيشترين سود رااز اين مقاله برديم و هميشه هم از راهنمائيهاى نويسنده مقاله فاضل فرزانه جناب ناصرالدين انصارى بهره‏مند بوده‏ايم.

17) نور علم، شماره 38، ص‏44; آينه پژوهش، شماره 29 - 30، ص‏108.

18) شيخ آقا بزرگ، استاد محمد رضا حكيمى، ص‏25.

19) به اين كتاب‏ها در اصطلاح علماء «كتب رجال‏» اطلاق مى‏شود و كتابهايى كه زندگينامه دانشمندان قرن چهارم به بعد را در خود جاى‏داده‏اند كتابهاى تراجم گفته مى‏شود.

20) ناگفته نمانده كه هريك از اين جلدها به صورت جداگانه هم توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده‏اند.

21) الغدير فى التراث الاسلامى، ص‏240; فصلنامه وقف ميراث جاويدان، شماره 11 - 12، ص‏165.

22) جلد اول اين اثر، اختصاص به دو كار بزرگ محقق تهرانى يعنى الذريعه و طبقات دارد كه در بيروت، به سال 1414ق،در 3 جلد چاپ شده است.

23) الذريعه، ج اول، ص‏129; شيخ الباحثين، ص‏51.

24) الذريعه، ج‏3، ص‏71.

25) همان، ج‏4، ص‏117.

26) همان، ج‏4، ص‏216.

27) همان،ج‏4، ص‏361.

28) همان، ج‏4، ص‏383 - 384.

29) اين علامت، نشانگر چاپ شدن اثر است.

30) همان، ج‏4، ص‏493.

31) همان، ج‏4، ص‏411.

32) همان، ج‏11، ص‏302.

33) آينه پژوهش، شماره 29 - 30.

34) همان، ص‏45 ونيز الذريعه، ج‏8، ص‏86.

35) همان، ج‏10. ص‏51.

36) همان، ج‏13، ص‏31.

37) آينه پژوهش شماره پيشين، به نقل از الذريعه، ج‏15، ص‏202.

38) الذريعه، ج‏15، ص‏130.

39) همان، ج‏20، ص‏82.

40) همان، ج‏21، ص‏153; ج‏20، ص‏151.

41) شيخ لاباحثين، ص‏51.

42) همان، ج‏22، ص‏207; ج‏12، ص‏3.

43) همان، ج‏24، ص‏115، 155.

44) همان، ج‏4، ص‏143; ج‏23، ص‏278.

45) متن تقريظ علامه كاشف الغطا را در شيخ الباحثين ص‏46 مى‏توان ديد.

46) هدية الرازى، مقدمه، از انتشارات ميقات، تهران، 1403ق.

47) استاد محمد رضا حكيمى در اثر پربارش «شيخ آقا بزرگ‏» ص‏27 - 65، درباره اين كتاب به تفصيل سخن گفته است.

48) شيخ الباحثين، ص‏48.

49) الذريعه، ج‏25، ص‏273.

50) همان، ج‏23، ص‏123.

51) شيخ الباحثين، ص‏48 - 49.

52) همان، ص‏52.

53) اعيان الشيعه، ج‏10، ص‏47.

54) كيهان فرهنگى، سال سوم، شماره‏7، ص‏6.

55) همان، س‏2، ش‏8، ص‏36، در آنجا متن تقريظ هم كليشه شده است.

56) شيخ الباحثين، ص‏45.

57) الغدير فى التراث الاسلامى، ص‏179.

58) نور علم، شماره 38، ص‏47.

59) متن تقريظ در ابتداى كتاب مذكور چاپ شده است.

60) كيهان فرهنگى، س‏2، ش‏2، ص‏8 - 6.

61) الذريعه، ج‏20، مقدمه، ص ح.

62) تذكره علماى اماميه پاكستان، ص‏100.

63) همان، ص‏137.

64) همان، ص‏295.

65) همان، ص‏323.

66) نورعلم، ش‏38، ص‏51.