فيضى از وراى سكوت
(رهنمودها و ارشادات شيخ الفقهاء و العرفا حضرت آيت الله العظمى بهجت )

مسعود دلاور تهرانى

- ۴ -


35 - بلند طبعى و بزرگوارى مرحوم آخوند( 185)  
نقل مى كنند شخصى براى مرحوم آخوند قبضى را مى آورد، و ايشان فورى آنرا امضاء كرده و مهر زده و به او برمى گرداند.
آنهائى كه پيش ايشان بودند و در خيلى كارها دخالت مى كردند، وقتى مبلغ آن قبض را فهميدند، بعد از رفتن آن فرد به ايشان عرض كردند: آقا شما هفتصد تومان به يك نفر مى دهيد و ديگران بايد بميرند!
ايشان در جواب فرموده بود: اگر اين 700 تومان گير شما مى آمد، به كسى مى داديد؟! بگذاريد اين فرد تا يكسال راحت زندگى كند.
36 - زهد و قناعت علماء گذشته ( 186)  
نقل مى كنند مرحوم سيد رضى ( 187) مالى پيش ايشان بوده كه ايشان مى فرمايند: هر كس احتياج دارد اين مال را بردارد.
كسى برنمى دارد جز يك نفر كه او هم نصف آن مال را برداشته و نصف ديگرش را سر جايش مى گذارد و مى گويد: من به همين مقدار نيازمند بودم ! ببينيد چه زمان خوبى بوده كه مردم اين قدر سالم الايمان بوده اند.
در همين زمان نزديك يعنى نزديك به زمانى كه ما در نجف اشرف بوديم گر چه من ايشان را نديده بودم ظاهرا ايشان تا زمان ما هم در قيد حيات بوده اند مرحوم آقا شيخ ابراهيم ساليانى ، خيلى معروف به زهد و تقوى بوده اند، وفاتشان هم در عتبات بوده است .
ايشان در منزلشان تدريس مى كرده اند. زمانى مقدار زيادى قماش به منزل ايشان مى آورند كه ايشان بين طلاب مستحق تقسيم كنند.
به طلابى كه در درسش حاضر بوده اند مى فرمايد: اين قماشها را آورده اند، هر كسى استحقاق دارد به مقدار استحقاق خودش بردارد. من كه نمى دانم چه كسى استحقاق دارد و چه كسى ندارد.
حالا چه كسى برمى دارد و چه كسى برنمى دارد! بنده يادم نمانده است .
مقصود اينكه آن آقا فرموده بود هركس احتياج دارد بردارد.
خانواده اش هم گفته بودند به هر كدام از ما يك چادرى و... از اين قماشها بدهيد. ايشان فرموده بودند: اين بار كه قماش آوردند به يك نفر شما چادرى مى دهم . دفعه بعد اگر باز هم بياورند به آن يكى مى دهم اين بار به همگى شما نمى دهم .
بالاخره راستگويى كه غالب باشد تحصيل ظن خيلى آسان مى شود به خلاف زمان ما كه خدا مى داند چه خبر است . با چه وسائلى و چه ابزارهايى و... چه مى گويند ما نمى دانيم .
ما هم هر كدام وظيفه و تكليف را به ديگران حواله مى دهيم ، خودمان امر به معروف و نهى از منكر نمى كنيم . نمى دانيم كه اگر ما امر به معروف و ناهى از منكر نباشيم همين بلاها بر سر خودمان مى آيد!
37 - دورى از رياست و مرجعيت ( 188)  
مرحوم فاضل اردكانى ( 189) در دانش و تقوى بسيارى قوى بوده اند حتى بحث استصحاب كلى نوع دوم ( 190) را به مرحوم شيخ انصارى گفته بود و شيخ آن را قبول كرده بود با اين حال از رياست و مرجعيت اعراض ‍ مى كرده اند و به ميرزا محمد حسن شيرازى ارجاع مى كرده است .
منتهى يك چيزى هم دارد كه البته اگر در سرجايش به غير آدم گفته شود او هم آدم مى شود.( 191)
38 - كرامت ميرزاى قمى ( 192)  
در زمان مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى ( 193) يكى از مؤ منين از طريق دريا به زيارت عتبات عاليات سفر مى كند در بين راه هميانش ( 194) به دريا مى افتد.
به نجف اشرف مشرف مى شود و به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام متوسل مى شود.
در خواب مى بيند كه حضرت اميرعليه السلام به او مى فرمايد: برو قم و هميانت را از ميرزا ابوالقاسم قمى بگير. او هم به قم مى آيد و بعد از پرس ‍ و جو خانه ميرزاى قمى را پيدا مى كند.
همينكه دق الباب مى كند، مرحوم ميرزا ميآيد و از سوراخى كه در كنار در بوده هميانش را به دست او مى دهد. اينجور چيزها از كرامات بعضى از علماى بزرگ ما است .
39 - نقش مبلغان در اصلاح جامعه ( 195)  
وفقنا اللّه للعلم النافع وللعمل الصالح وللتّوفيق لما يحبّ ويرضى
انصاف اين كه كسانيكه براى تبليغ و تعليم و... مى روند مقام و منصب خيلى بالايى دارند و بسيار بايد مواظب خودشان باشند، زيرا مؤ منين همه نگاهشان به همين مبلغين و معلمين است . و بايد آنها بدانند كه درجه ايمان مردم به درجه ايمان اين مبلغين بستگى دارد.
مبلغين اگر ذره اى اشتباه يا مسامحه بكنند همان مسامحه و اشتباه در همه آنها (مردم ) مستمر مى شود. اگر مردم اينها را راستگو، صحيح القول و صحيح العمل بدانند، خودشان هم همين راه را مى روند.
پس تقريبا مى شود گفت : اصلاح جامعه به اصلاح معلمين و مبلغين است .
همه به اينها نگاه مى كنند. كسيكه خودش خرابكار است حضورش در اينجا هم جز خرابكارى اثر ديگرى ندارد. پس اگر معلمين اصلاح شدند فقط چيزى را كه رضاى خدا در آنست مى گويند و برخلاف رضاى خدا نمى گويند، و چيزى كه موجب سخط خدا باشد نمى گويند. رضاى خدا را دنبال مى كنند، كلمة فكلمة .
فردا مسئول هستند از اينكه چرا اين را گفتى و چرا اين را نگفتى ، اگر چه كلمه هم باشد. يك نعم يا يك لا باشد.
ببينيد مهمّات همين اصول و فروع با يك نعم و يا لا كارش از بالا به پائين و از پائين به بالا برمى گردد.
مبلّغان بايد بدانند كه آنها داراى مقام بزرگى هستند.
نوشته اند مرحوم سيد مهدى قزوينى ( 196) در حلّه منبرى رفت (شايد مرحوم آقا شيخ عباس قمى هم در كتابهايش نوشته باشد).
همان يك مجلس سبب شد كه چهار هزار نفر مستبصر شدند.
خدا مى داند كه اين عمل چه قدر ارزش دارد.
مرحوم صاحب جواهر فرموده است : اجر كتاب جواهر مرا در نامه عمل ازرى ( 197) بنويسيد و ثواب همين يك قصيده او را كه در آن قصيده هست :

انّما المصطفى مدينة علم
و هو الباب ، من اءتاه اءتاها
تا آنجا كه مى گويد:
بنت من ؟ اءمّ من ؟ حليلة مَن ؟
ويلٌ لمن سنّ ظلمها واءذاها
در نامه عمل من بنويسيد.
مبلغين و معلمين چقدر مقام بزرگى دارند، بشرط اينكه هر چه را كه مى دانند بگويند و هر چه را كه نمى دانند نگويند، مشكوك را هم احتياط بكنند و نگويند.
وفقنا اللّه للعلم والتعليم وللتبليغات الصحيحة وللتعليمات الصحيحة ولعدم الخروج عن رضا اللّه اءبدا.
40 - وظيفه و مسئوليت مبلّغان ( 198)  
انشاء اللّه تعالى آقايان توفيق پيدا مى كنند و براى تبليغ مى روند.
ان شاء اللّه در بياناتى كه خواهند داشت اول خودشان را مخاطب بدانند، تا نتيجه بگيرند. و اگر نتيجه نگرفتند و اين عدم نتيجه به مستمعين و مردم مستند شد خوب آنها (مردم ) مختار هستند، آنها را اجبار كه نمى شود كرد. اما به خود گوينده نبايد اشكال وارد شود، كه تو چرا اينطور وارد شدى ، قول ليّن نياوردى ، اهم و مهم را رعايت نكردى ، كارى نكردى كه بدانى يقينا شارع مقدس راضى به اين كار است . با سبّ و طعن نبايد با مردم برخورد كرد كه مثلا شما چرا منحرف مى شويد، سبّ و طعن و امثال اينها اثرى ندارد، از مجلس كه خارج شدند اين حرفها يادشان مى رود.
و علاوه بر آن به سبّ و طعن شما ترتيب اثرى قائل نمى شوند، در توى دلشان ردّ به مثل مى كنند.
عل اىّ مقصود اين است كه بايد تبليغ طورى باشد كه در ابلاغات و تبليغات و در نصيحتها طريقه انبياء و اوصياء را در پيش گيريم و خودمان را به آنها شبيه سازيم .
از يقينيات تجاوز نكنيم و مردم را به همين يقينيات بعث و تحريص كنيم . تا بفهمند كه همين يقينيات كافى است . و اين يقينيات غير يقينيات را روشن مى كند، غير يقينيات را مى فهماند، به همان دليل كه خودشان يقينى شدند.
بالاخره تبليغ ما طورى باشد كه غانما برگرديم ، يعنى كارى كرده باشيم . اين گونه تبليغات و تعليمات همان تبليغاتى است كه بزرگان ما داشتند.
مثل اينكه به مرحوم سيد مهدى قزوينى نسبت داده شده است كه در مجلسى منبر رفته بوده كه 4 هزار نفر يكجا مستبصر مى شوند.
بايد تبليغ يك جورى صورت گيرد كه مطابق شرع باشد و اشكال شرعى نداشته باشد، فائده اى داشته باشد.
اگر به بركت تبليغ شما يك نفر غير مسلمان شود، يا غير شيعه شيعه شود، يا غير مستبصر مستبصر شود، خيرٌ لك مما طلعت عليه الشمس ( 199) .
خدا مى داند كسيكه اين كار را بكند در پيشگاه خدا چه مقامى دارد.و من اءحياها فكانما اءحيا الناس جميعا( 200) .
شايد روزى همين خير و بركت او كه سبب استبصار و اسلام كسى شده به عده كثيرى سرايت كند، و ممكن است جماعتى از ناحيه او مسلمان شوند.
خداوند بر توفيقات همه بيفزايد.
41 - شيوه تبليغ ( 201)  
ونفعنا اللّه بالعلم النافع و وفقنا اللّه بالعمل الصالح
ديگر يك روز بيشتر نمانده است كه انشاء اللّه آقايان مهيا و آماده شوند.
خدا توفيق بدهد كه از يقينيات خارج نشويم و در سفر و حضر، در همه احوال فقط يقينيات را دنبال كنيم ، كه اين كار پشيمانى ندارد.
بخلاف اينكه اگر از يقينيات تجاوز كنيم آنوقت ديگر خودمان مسئول آن هستيم كه چرا آن حرف را زديم و چرا آن حرف را نزديم .
از يقينيات نبايد تجاوز كرد. امروز مردم به همان يقينيات كمال احتياج را دارند.
42 - روش فراخوانى كفار بسوى اسلام ( 202)  
كفار وقتى از مسلمانان احسان بينند، خيلى به اسلام نزديك مى شوند. الانسان عبيد الاحسان ( 203) نزديك كردن افراد به اسلام مطبى است بسيار مهم ، اينگونه نيست كه امر مستحبى باشد كه بگوئيم شد شد، نشد هم نشد.يهدى اللّه على يدك عبدا من عباد اللّه خير لك مما طلعت عليه الشمس ( 204)
اگر انسان كسى را مسلمان كند ذريّه او تا روز قيامت به بركت اين شخص ‍ مسلمان مى شوند. و خدا مى داند اين فرد تا روز قيامت چقدر نسل خواهد داشت ؟
البته ممكن است ديگران هم بيايند و بعضى از اينها را به كفر برگردانند. خوب آنها به دين خود، ما هم به دين خود. لكن مسلمان كردن كفّار بسيار امر مهمّى است .
شنيده ام در امريكا بعضى از اين جوانان و دانشجويان تمايل بسيارى دارند كه مسلمان شوند لكن مى گويند: از اين نماز صبح اسلام مى ترسيم ، اين نماز براى ما خيلى شاق و مشكل است و ما نمى توانيم آن را انجام دهيم .
حتى بعضيها مى گويند: اصلا تمام نمازها در اوقات پنجگانه براى ما سخت است .
البته براى حلّ اين مطلب بعضيها يك احتيال شرعى ( 205) انجام داده بودند.
در بمبئى يك عالمى كه نزديك به زمان ما هم بود براى اينكه كفّارى را كه در انجا بوده اند مسلمان كند يك راه و حيله شرعى پيدا كرده بود، كه انصافش ‍ اين است كه راه عجيبى است .
چون كفّار در آنجا تنها مشكلشان براى مسلمان شدن همين نمازهاى پنجگانه بوده ، به آنها گفته بود:لازم نيست خودتان را به زحمت بيندازيد، روزى يك نماز هم بخوانيد كافى است
آنها گفته بودند: عجب ، روزى يك نماز كافى است ؟!
ايشان هم گفته بود: بله كافى است .
و مدتها كار به اين صورت بوده كه آنها روزى يك نماز مى خواندند. بعد از مدتى به آنها گفته بود: بد نيست شبها هم يك نماز ديگر بخوانيد. آنها گفته بودند، عيب ندارد، در روز يك نماز، در شب هم يك نماز، مشكلى نيست . البته خوب براى مسلمان كردن آنها راهى غير از اين نبوده است .
مدتها به همين منوال بوده تا وقتى به آنها گفته بود: عصر هم يك نماز بجا آوريد و بيش از اين براى شما چيزى لازم نيست .
آنها گفته بودند: طورى نيست . بجا مى آوريم .
بعد از مدتها كه اينها سه نمازى بوده اند، به آنها نماز صبح را پيشنهاد كرده بوده و بعد از مدتى آنها را پنج نماز مى كند بالاخره راههاى مختلف براى مسلمان كردن كفّار وجود دارد.
43 - ساعتى در محضر استاد( 206)  
امتياز مذهب شيعه 
از امتيازات مذهب شيعه اين است كه رؤ ساى مذهب ائمه عليهم السلام كه مبيّن و مفسر مذهب هستند، هم در عقليات رئيس هستند و هم در شرعيات ، و به آنها توسل مى كنيم و از آنها شفاعت مى جوئيم .
لذا عده اى از علماى اءهل تسنن تعجب مى كنند كه چگونه شما هم عقليات را و هم شرعيات را از امام صادق عليه السلام مى گيريد و به آنها متوسل مى شويد؟ آنها مى گويند ما عقليات را مثلا از امام فخر رازى و احكام شرعى را هم از ابو حنيفه اخذ مى كنيم ، امّا ائمه ما هم مبين احكام و هم هادى امورند.
و در گرفتاريها هم به آنها توسل مى كنيم ، وسيله اى هستند براى قضاء حوائج . اما آنها (سنّيها) درباره ائمه شان چنين چيزى ندارند و تعجب مى كنند كه شيعيان در تمام مسائل عقلى و شرعى و غيره مرجعشان يكى است . ائمه اطهار عليهم السلام در روز قيامت كارهايشان كار خدائى است زيرا كه خداى متعال شفاعتهاى آنها را قبول مى كند. روز قيامت روز مجازات است . كار ائمّه اطهارعليهم السلام در آن روز شفاعت از شيعيان است . عمده چيزى كه براى ما هست دعا براى تعجيل فرج است .
دسيسه استعمار براى تفرقه بين مسلمين 
در زمانهاى گذشته فرنگيها هر سال بين شيعه و سنى جنگ راه مى انداختند و اين يك راهى براى ضعف اسلام به دسيسه آنها بود و در اين بين خونهاى زيادى از مسلمانها ريخته مى شد. مثلا يك نفر را به محله شيعيان مى فرستادند كه در اذان بگويد الصلاة خيرٌ من النوم و شيعيان او را بكشند و جنگ شروع شود.
و كسى را به محلّه سنيها مى فرستادند تا در اذان حىّ على خير العمل ( 207) بگويد و جنگ و خونريزى راه بيفتد.
(اين اتفاق در عراق پيش آمد).
يك زمانى سنيها مى گفتند چرا شيعيان اين قدر به زيارت ائمه خودشان مى روند و دستجات عزا راه مى اندازند و توسل مى جويند.
بيائيد ما هم اين كار را بكنيم . لذا تصميم گرفتند در شهر بصره به زيارت مصعب بن زبير كه از ياران پيامبر و داماد امام حسين عليه السلام هم بوده بروند و دسته هم راه بيندازند. و مخصوصا از محله شيعه نشينان هم بروند. شيعيان هم به عدم مزاحمت و عدم تحريك نسبت به آنها توافق مى كنند.
سنّيها براى نشان دادن شوكتشان يك فيل چوبى درست كرده و در جلوى دسته به راه مى اندازند و به زيارت مى روند. بعد از انجام زيارت باز مى گردند، شيعيان هم تصميم بر عدم مزاحمت داشته بودند.
در راه بازگشت يك پاى فيل چوبى مى شكند. يكى از افراد خودشان ناخود آگاه يك دفعه آيات سوره فيل را با صداى بلند مى خواند. اءلم تر كيف فعل ربّك ( 208)
وقتى آيات را مى شنوند يك دفعه دسته آنها به هم مى ريزند و پراكنده مى شوند. بعد از آن ديگر دسته به راه نمى اندازند.
يك دفعه علماى اءهل تسنن تصميم مى گيرند جلوى زيارت و توسل به اءهل بيت عليهم السلام شيعيان را بگيرند كه اين مطلب در كتاب تجارب السّلف آمده است ) در اين راستا تصميم مى گيرند قبر شريف امام موسى كاظم عليه السلام را در كاظمين تخريب كنند و قبر حضرت را نبش كرده و بدن حضرت را در بياورند و در كنار قبر ابن حنبل در بغداد دفن كنند كه شيعيان قبر بزرگان اءهل تسنن را هم زيارت كنند. اين هم يك اشتباه ديگر آنها بوده زيرا كه در نزديكى حرم كاظمين قبر يكى از بزرگان آنها بنام ابويوسف كه از شاگردان ابو حنيفه ( 209) بوده و بر اين حنبل مقدم است چنان كه در اوصاف او گفته اند امام المشرق والمغرب هست با اين وجود آنها تصميم گرفتند بدن حضرت را به بغداد ببرند. كاظمين كجا بغداد كجا. اين هم اشتباه ديگر آنها.
اشتباه ديگر آنها اينكه به تخريب حرم مطهر مشغول شدند و همه در و ديوار ضريح مطهر را خراب كردند يك دفعه به خود آمدند كه اينهمه مصالح كه روى قبر حضرت ريخته دستشان به قبر حضرت نمى رسد حالا چگونه مى توانند نبش قبر كنند؟! لذا از تصميم خود برگشتند.
علماى گذشته اهل كرامت بودند. 
بزرگانى در قديم بودند، نه خيلى قديم از همين متاءخرين ، آيا واقعا ما فرزندان آنها هستيم ؟ آيا ما خلف صالح آنها هستيم ؟
مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حائرى مى فرمودند: زمانيكه ما در سامراء بوديم من و عده اى ديگر از دوستان مثل آقا شيخ فضل اللّه نورى ( 210) و... خدمت ميرزا محمد تقى شيرازى ( 211) بوديم در آن هنگام يكدفعه يك شيخ ژوليده با عمامه اى غير متعارف و با لباسهاى غير نظيف آمد، اما او را زياد تحويل نگرفتيم ولى مرحوم ميرزا آن شيخ ژوليده را خيلى احترام كرد بطوريكه باعث تعجب ما شد. يكدفعه آن شيخ ژوليده رو به من نموده از من يك سؤ ال شرعى كرد، من او را تحويل نگرفتم و جوابش را ندادم .
مرحوم ميرزا از اين برخورد من خيلى ناراحت شد و خودش شروع كرد به جواب دادن و فرمود: علماء اينگونه مى فرمايند. آن شيخ ژوليده گفت : حكم الهى اين نيست حكم الهى اين است كه من مى گويم و شروع كرد به بيان كردن آن .
با كمال تعجب ديديم كه ميرزاى شيرازى مطالب آن شيخ را تقرير كرده و مشغول نوشتن شد. و سپس رو به آن شيخ كرده و گفت : مطلبى كه شما فرموديد اينگونه بود؟!
آقا شيخ عبدالكريم مى گويد اين سبب تعجب بعدى ما بود.
يكدفعه آن شيخ رو به ميرزا كرد و گفت اين آقايان را معرفى نكردى ، ميرزا گفت ايشان شيخ فضل اللّه نورى مى باشد. آن شيخ گفت : ايشان همان شيخ فضل اللّه نورى مى باشد كه در جريانات مشروطه در ايران به دار آويخته مى شود (اين هم سبب تعجب ديگر ما) سپس ميرزا گفت ايشان هم آقا شيخ عبدالكريم يزدى مى باشند.
آن شيخ فرمود: نكند ايشان همان آقا شيخ عبدالكريم حائرى باشند كه علم مرجعيت را در قم بر دوش مى گيرند و حوزه علميه قم را احياء و تاءسيس ‍ مى كنند.
آقا شيخ عبدالكريم مى فرمود در اين هنگام تعجب ما بيشتر شد. پيش خود گفتيم ما كه در حوزه نجف جزء طلاب درجه دو هم نيستيم ، داعيه مرجعيت داشته باشيم !؟
سپس آن شيخ خداحافظى كرد و رفت و ميرزا كفشهاى او را جفت كرد. (اين هم باعث تعجب بيشتر ما شد).
بعد از آن رو به ميرزا كرديم و گفتيم ايشان كه بود كه اينگونه با او برخورد نموديد، فرمودند: آخوند ملا فتحعلى سلطان آبادى .( 212)
يا مرحوم آقا سيد جمال گلپايگانى زمانيكه در نجف بود و در منزلش نماز مى خواند يكدفعه به حضار در مجلسش رو مى كند و مى گويد همين حالا يا همين امروز آيت اللّه آقا سيد محمد حجت در قم وفات كرد.
يا مرحوم آقا سيد جمال آقا مى فرمود: دو هفته بعد از رحلت آقا ضياء عراقى در نماز وتر ايشان (آقا ضياء) آمد و گفت همين امشب آقا شيخ محمد حسين اصفهانى ( 213) وفات كرد.
آيا ما واقعا فرزندان اين علما هستيم ؟
استخاره 
از استخاره عجائب و غرائبى شنيده و ديده ايم . مثلا يكى از علماء رشت انگشتر فيروزه اى داشت كه از آباء و اجدادش بيش از صد سال قبل از اين قضيه و واقعه كه نقل مى كنيم به او رسيده بود. كه در آن زمان سى تومان ارزش داشته ، ايشان مى گفت كه در بين مسجد كوفه و سهله اين انگشتر را گم كردم با توجه به اينكه فاصله اين دو مسجد سه ربع فرسخ است ماندم كه در كجا دنبال آن بگردم . در آن حال شروع كردم به استخاره كردن به اين ترتيب كه آيا نصف راه به طرف مسجد سهله را دنبال انگشتر بگردم يا نصف راه به طرف مسجد كوفه را؟
يك طرف معين شد و آن را هم نيز نصف كردم . يك طرف باز معين شد دوباره استخاره بر تصنيف ديگر كردم همينطور ادامه دادم بعد از لحظاتى انگشتر را در پهلوى خود پيدا كردم .
يا مثلا يكى از علماء مى فرمود در شب نياز به اجابت مزاج پيدا كردم استخاره كردم كه بروم استخاره بد آمد، بعد از لحظاتى فشار بر من زياد شد. استخاره كردم كه با چراغ بروم ، استخاره بد آمد.
بعد از مدتى فشار بر من خيلى زياد شد استخاره كردم كه با چراغ و عصا بروم خوب آمد. وقتيكه وارد بيت الخلاء شدم ديدم كه مارى در آنجا كمين كرده است مار را با عصا كشتم .
اصل استخاره به يقين و اطمينان فرد بستگى دارد. ملاك اين نيست كه در آيه امرى باشد بلكه مضمون كلّى مطلوب است .
آيه والسارق والسارقة ( 214) و يا آيه الزانية والزانى ( 215) شايد خوب نباشد. ولى بعضيها گفته اند خوب است چون ثمره اش تطهير است .
مرگ آسان  
يكى از علما هميشه مى گفت من از سكرات موت مى ترسم و هميشه در توسلاتش به آقا امام حسين عليه السلام از آقا اين را مى خواست راحتى عند الموت تا اينكه ايشان مى ميرد و در عالم رويا به يكى از علماء مى گويد: خود را در مجلسى حاضر مى بينم كه در آن مجلس حضرات معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين شرف حضور داشتند. يكدفعه رو به آقا ابا عبداللّه الحسين عليه السلام كرده و عرضه داشتم : يا ابا عبداللّه اءنا ميّت ؟( 216) حضرت در جواب مى فرمايند نعم من تكرار مى كنم . حضرت در جواب همان را مى گويند نعم و من از اين بيان حضرت يقين به موت خود نكردم ، تعبدا قبول كردم كه من مرده ام .
44 - پرسش و پاسخ ( 217)  
سئوال :برادر بنده دچار بيمارى سختى شده است بطورى كه همه دكترها جوابش كرده اند؟
جواب : براى شفاى مريض آب زمزم و تربت حضرت سيد الشهداء به مرّات عديده ، صدقه به مرات عديده به افراد زياد اگر چه مبلغش زياد هم نباشد داده شود، سوره حمد هم از يك مرتبه تا صد مرتبه افراد متعهد بخوانند خيلى تاءثير دارد، علاوه بر اين به رفقا بگوئيد دعا كنند، در روايت است كه اءسرع الدعا اجاب ء دعاء الغائب للغائب ( 218)
سئوال : چگونه در نماز حضور قلب داشته باشيم ؟
جواب : آسانترين روش ، براى حضور قلب بطورى كه كسى نگويد نمى توانم اين است كه البته بين نماز و غير نمار فرقى نيست ، حضور قلب هميشه بايد باشد ولى در نماز اهميتش بيشتر است اگر متوجه خدا و نماز شد اختيارا خود را از اين توجهش منصرف نكند البته غفلتا اشكالى ندارد و مثل ديگر موارد غفلت است . اگر انسان يك لحظه ياد خدا افتاد و قلب خودش را منصرف نكرد، كافى است . هر چه هست و نيست اين اختيار كارگر است .
اين را يا بايد به عمل بفهمد يا به برهان (انسان در شبانه روز چقدر متوجه خدا مى شود)
توجه به خدا هم از طريق برهان ممكن است و هم از راه تجربه و عمل ممكن است اين را بفهمد.
سئوال : چه كنيم تمركز فكر پيدا كنيم ؟
جواب : اءذكارى كه براى جمع كردن فكر مؤ ثر است مثل لا اله الاّ اللّه را زياد بگوييد.
سئوال : آيا خروج سفيانى نزديك است ؟
جواب : بله چيزيكه باعث شرمندگى و خجالت زدگى ما مى شود اين است كه حضرت همه چيز را مى داند همه چيز را مى شنود.
آنها عين اللّه الناظره ، اءذن اللّه السامعة (الواعية )( 219) مى باشند. ما چه كار كرديم براى قرب و نزديك شدن به آنها؟ شما پكه طالب حضور و ظهوريد چرا كارى نمى كنيد كه هميشه خودتان را پيش آن حضرت ببينيد؟ او ما را مى بيند ما او را نمى بينيم ، پس چرا اينقدر دوريم ؟
سئوال : در اين جنگ آمريكا در افغانستان چه بايد كرد؟
جواب : در اين فتنه هاى اخير، مخصوصا فتنه جنگ آمريكا و افغانستان بايد دعاى اللهم اشغل الظالمين بالظالمين ... را زياد خواند، ظالمين به بهانه هاى بيهوده ، و دروغ ، به هر بهانه اى مى خواهند مسلمين را از بين ببرند، بايد به حضرت ولى عصر (عج ) توسل كرد، و درخواست نمود كه اين فتنه ها بر خود ظالمين بازگردد.
سئوال : چرا ما در جا مى زنيم ؟
جواب : براى اينكه انسان هميشه استغفار بكند.
سئوال : ما چه كنيم كه گناه نكنيم ؟
جواب : حتما بايد شما را كوك بكنند، فضيلت در اين است كه انسان از روى اختيارش گناه نكند.
سئوال : زن و شوهرى كه بينشان خيلى اختلاف است چه بايد بكنند؟ (براى رفع اختلاف زن و شوهر چه بايد كرد؟)
جواب : هر كدامشان كه مى خواهد رفع اختلاف شود يا فرد ديگر، صدقه متعدد به افراد متعدد، به دفعات زياد بدهند و براى اصلاح ذات البين ، زياد هم دعا بكنند.( 220)
سئوال : ما زياد غصّه رزق و روزى را مى خوريم .
جواب : خداوند تعالى در قرآن به همان طريقى كه معاد، قيامت ، بهشت و جهنم را بيان نموده اند، به همان طريق مى فرمايند:رزق و روزى همه بندگان را من مى دهم
يكى از علماء در نجف مى فرمود: فشار رزق و روزى بر من بسيار شد، يكدفعه از دهانم خارج شد ما الحيلة چه كار و حيله اى را بخرج دهم ، در همان حال صدائى را شنيدم كه فرمود: ترك الحيلة حيله ها را ترك كن .
وفقنا اللّه بالعلم النافع والعمل الصالح بحق محمد وآله الطاهرين .