میرزا جواد آقا ملكى

احمد لقمانى

- ۶ -


فصل ششم: بر منبر دل‏ها

دستورالعمل «دستورالعمل‏»، سلسله شيوه‏هاى تهذيب نفس، و اصلاح اخلاق است كه استادان اخلاق به افرادى كه زمينه پيرايش داشته، به كمال روحى علاقه‏مند هستند، ارائه مى‏دهند.

از جمله اين دستورالعمل‏ها، نوشته‏اى است كه عارف خودساخته، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، براى آية‏الله حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى معروف به «كمپانى‏» ارسال داشته است. تامل در شخصيت كم‏نظير مرحوم كمپانى و توجه به عظمت علمى و روحى اين رادمرد ولايى، ارزش و اهميت اين دستورالعمل را صد چندان مى‏نمايد. با هم بازنويس ساده اين نوشته ارزشمند را مى‏خوانيم:

بسم الله الرحمن الرحيم

فدايت‏شوم...

در باب دورى از تقيدات ظاهرى و نرسيدن به واقعيات كه نوشته شده و از اين بنده دست‏خالى چاره‏جويى نموده‏ايد، بدون مقدمه و تعارف، بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته، بعضى از نتايج آن را مفصلا در خدمت‏شما صحبت كرده‏ام و از شوق بسيار اين كه با رفقاى خود در همه جاها همرنگ بشوم اساس و ريشه آنچه از لوازم اين سير مى‏دانستم، بى‏مضايقه بيان كردم. اكنون نيز مختصرى از آنچه ياد گرفته‏ام مجددا اظهار مى‏دارم:

«شناخت نفس‏» راه مطلوب براى خودسازى است. براى اين امر مهم نيز بايد به عالم عقلى رسيد. تا انسان پاى به اين عالم نگذارد و از دنياهاى ديگر بيرون نرود «معرفت نفس‏» حاصل نمى‏شود. از اين روى در پى اتمام اين معرفت، مرحوم مغفور [ملا حسينقلى همدانى] كه خداوند بهترين جزاى معلمان ما را به او بدهد، مى‏فرمود:

بايد انسان‏مقدار زيادى از خوراك و غذايش را كم‏كند و از استراحت و خواب‏خود بكاهد تا جنبه‏حيوانيت در او كاسته شده،ابعاد روحانى بيشترى به دست آورد.ميزان آن را هم چنين‏فرمود كه انسان روز و شب بيش از دو مرتبه غذا نخورد و از خوراكى‏ها در بين دو وعده غذا استفاده نكند. هر وقت غذا مى‏خورد بايد مثلا يك اعت‏بعد از گرسنگى بخورد و آن قدر بخورد كه تماما سير نشود و باز هم ميل به غذا داشته باشد; اما اين كه چه بخورد، بايد خوردن گوشت زياد را ترك كند و در شب و روز هر دو وعده گوشت نخورد. و در هر هفته دو سه دفعه هر دو (يعنى هم روز و هم شب) را ترك كند و يك وعده هم بر خود لازم بداند كه نخورد. و اگر بتواند روزه‏هاى سه روز هر ماه را ترك نكند.

اما در كم كردن خواب: شبانه روز شش ساعت‏بخوابد. و البته در حفظ زبان و دورى از اهل غفلت كوشش بسيار كند، اينها در كم كردن بعد حيوانى كفايت مى‏كند.

اما تقويت روحانيت: اولا، دايم بايد هم و حزن قلبى به سبب نرسيدن به مقصود - كه همان قله‏هاى سعادت و تهذيب است - داشته باشد. ثانيا، تا مى‏تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو بال سير در آسمان معرفت است. ذكرهاى صبح و شب، اهم آنها - مخصوصا آنچه در هنگام وقت‏خواب در اخبار آمده است - انجام شود و با وضو بخوابد. زمستان‏ها سه ساعت و تابستان‏ها يك ساعت و نيم قبل از اذان صبح مشغول تهجد، شب‏زنده‏دارى و راز و نياز باشد. مداومت‏بر ذكر سجده يونسيه (لا اله الا انت‏سبحانك انى كنت من الظالمين) داشته، حداقل چهارصد مرتبه انجام دهد، هر چه بيشتر اثرش بيشتر است. خيلى‏ها اثر ديده‏اند، بنده خود هم تجربه كرده‏ام.

قرآن كه خوانده مى‏شود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت‏صلى الله عليه وآله خوانده شود.

اما فكر; كس كه مبتدى است‏بايد ابتدا در مرگ فكر كند تا اين كه استعدادى براى مراحل ديگر يابد. (1)

حديث نفس حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست

كه آشنا سخن آشنا نگه دارد (2)

«حديث نفس‏»

زيارت نامه‏اى است از انسان به خويشتن خويش. شكايت نامه‏اى است كه به محضر عقل و وجدان تسليم مى‏شود تا هواى نفس را در زندان تاديب افكنده، راه دشمنى‏ها را ببندد.

حديث نفس محكمه‏اى است‏با شاهدان بسيار و با قضاوت «فطرت‏»، در تالار وجود انسان‏هاى پاك و الهى; آنها كه پاى از سنگلاخ دشمنى‏ها بيرون برده و دست از منجلاب هوس‏ها شسته، دل در كوى حضرت حق دارند و سر بر آستان او مى‏سايند.

حديث نفس دستورالعملى است از صميم جان براى روشنى روان، دستورالعملى كه بايدها و نبايدهاى آينده را پس از «بود»هاى گذشته ترسيم مى‏كند.

حديث نفس گفتارى از سر صدق با خداوند است كه اگر از وارستگانى همچون مرحوم حاج ميرزا جواد آقا باشد بهترين دستورالعمل براى هميشه زندگى است.

اين عالم عارف چون لب به سخن مى‏گشايد و خويشتن خويش را در محضر پروردگار به محاكمه مى‏كشاند، گاه نگاهى به بلنداى عظمت‏خداوند مى‏كند و زمانى صحبت از ناتوانى خود كرده، ياد حق را آرامش‏بخش خويش مى‏شمرد: خداى من! مولاى من! شروع سخن حاج ميرزا جواد آقا با ياد خداوند است: «مولاى من!» درپى آن از بى تحملى خويش در برابر عذاب الهى سخن به ميان مى‏آورد. طلب مغفرت خود را مبتنى بر اين ضعف و ناتوانى دانسته، ادامه مى‏دهد كه با فكر بسيارى كه در حالات خود كردم بر آن شدم پروردگارم را خالص و مخلص عبادت كنم و دربند بندگى او باشم. اما هوس‏ها بر من مسلط شد و مرا در شوره‏زار خودبينى و غرور گم كرد.

سپس هدايت‏خويش را از پروردگار خواسته، رحمت و دلسوزى مى‏طلبد. درماندگى و خوارى خويش را به خاطر مى‏آورد و از بيمارى دل و غوطه‏ور شدن در زشتى‏ها مى‏نالد.

در جاى ديگر «حديث نفس‏» ناله سر مى‏دهد و مى‏گويد: پروردگارا! تو را به فضل هميشگى‏ات قسم مى‏دهم مرا در رديف اهل ولايت ثابت‏قدم بدار و با آنان همراه و محشور ساز! آن‏گاه از بزرگوارى در كنار سپيدسيرتان شيفته ولايت‏سخن گفته، پذيرش اعمالش را از پروردگار مى‏طلبد. او تقاضا مى‏كند كه پروردگار بزرگ در قيامت نامه عملش را به دست راست وى دهد و برگه جاودانگى در باغ‏هاى بهشت را به دست چپش بسپارد.

ياد خدا طراوت جان و نورانيت روح به وى بخشيده، پروردگارش را خطاب كرده، از ژرفاى وجود، خشنودى و رضايتش را مى‏طلبد. او حسنات و كارهاى پسنديده خود را در شمار بدى‏ها دانسته، بخشش و گذشت الهى را بسان آبشارى شوينده همه گناهان مى‏داند. از خداوند روشنى چشم مى‏خواهد، پذيرش خود و اعمالش را آرزو مى‏كند و انس با حق تعالى و همراهى و همرازى با او را دلخواه خود مى‏شمارد.

آرزو مى‏كند كه در قيامت كرامت‏حق موجب قبولى اعمالش شود تا ديگران را آگاه سازد و از بخشش و عظمت پروردگار سخن بگويد.

عارف بزرگ تبريزى در آخرين فراز از «حديث نفس‏» براى حضرت محمد و اهل بيتش‏عليهم السلام طلب درود و صلوات الهى مى‏كند و خواستار آمرزش بى‏پايان، بهشت‏بى‏حساب و گذشت‏بى‏عتاب مى‏شود. از ديده بصيرت آميز سخن مى‏گويد و آن را از خداوند مى‏طلبد. (3) جواد بن شفيع كجاست؟ فرزانه ملكوتى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، در برخى از آثار خويش، چون به آيه «ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه‏» مى‏رسد مى‏نويسد:

پس او را در زنجيرى كه درازاى آن هفتاد ذراع است، ببنديد - كه طول هر ذراع آن چندين فرسخ از فرسخ‏هاى دنياست - ... سر زنجير را از سر او داخل و از پايين خارج مى‏كنند، گاه از شدت، عظمت و هيبت ملايكه عذاب ياد مى‏كند و زمانى از نزديكى شياطين و غذاى دوزخيان سخن به ميان مى‏آورد.

پس از اين مطالب با سوز و گدازى و صف‏ناپذير، دفتر دل مى‏گشايد و با پروردگار كريم سخن مى‏گويد. او در اين سخن ابتدا از وصف «ارحم الراحمين‏» ياد مى‏كند، سپس طلب مغفرت و رحمت كرده، با تصوير صحنه‏اى خويشتن را در ميان شعله‏هاى آتش ديده، فرياد جواد بن شفيع كجاست؟ را باگوش جان مى‏شنود.

خود را كسى مى‏داند كه با آرزوهاى دور و دراز و امروز و فردا كردن، عمر خويش را تلف كرده ولبى بر لبيك الهى نگشوده است. از آن هنگام ياد مى‏كند كه ضربه‏هاى پى در پى و هول انگيز به سراغش آمده، كشان كشان به سوى عذاب سخت و شكننده برده مى‏شود.

و در اين حال به او گفته مى‏شود: بچش، تو همانى كه در دنيا آن‏چنان خود را عزيز و گرامى مى‏داشتى!

حاج ميرزا جواد آقا را در زنجير اسارت و آتش‏هاى شعله‏ور مى‏بيند. جايگاه دشوارى كه در آن آب سوزان و بدبو مى‏خورد و سمت قعر دوزخ كشيده مى‏شود. از زمانى ياد مى‏كند كه نهايت آرزويش مردن است. تا دمى راحتى يابد و لحظه‏اى آرامش گيرد; اما هيهات كه از آسايش خبرى نخواهد بود.

از صيحه‏هاى مالك دوزخ، فريادهاى دوزخيان، بسته‏شدن پاها بر پيشانى و سياهى صورت از ظلمت گناه ياد مى‏كند، آه از نهادش بر مى‏خيزد و با مالك دوزخ از سنگينى زنجيرهاى آهنين و ناتوانى‏اش سخن مى‏گويد. كباب شدن پوست‏بدن وى را به شكوه مى‏آورد و پيمان مى‏بندد كه پس از نجات از عذاب دنبال معاصى نرود و زشتى‏هايش را جبران كند; اما فرياد مالك دوزخ بلند مى‏شود كه، هرگز! هرگز راه رهايى نداريد و بايد براى هميشه بمانيد. اين جايگاه ذلت‏بار و عذاب آور از آن شماست، سخن نگوييد كه اگر به فرض محال از اين‏جا بيرون رويد باز هم همان اعمال‏زشت را مرتكب مى‏شويد. پس راه بازگشت‏بسته، روزنه اميدى نخواهيد اشت‏بسوزيد و بسازيد كه كيفر عمل شما همين است.

نااميدى، تاسف شديد و پشيمانى دردناك مراحل بعدى است كه در «حديث نفس‏» اين استاد وارسته ديده مى‏شود. از زندگى در آتش بالباس‏هاى آتشين، ضربه‏هاى گرزها و سنگينى زنجيرها، فرو رفتن در دركات دوزخ سخن مى‏گويد.

آن عارف روشن‏بين در ادامه مى‏فرمايد: فرياد واويلا كارساز نبوده، ضربه‏هاى سهمگين همچنان بر سر، كوبيده مى‏شود. خون و چرك از دهن‏ها جارى و سوز تشنگى همچنان باقى است. جگر انسان از سوز عطش پاره پاره شده، چشم از كاسه در آمده، تمامى اجزا از هم گسسته است; اما پوست‏هاى جديد بربدن پوشانده مى‏شود. در اين حال دوزخيان به مالك دوزخ مى‏گويند: اى مالك! : از خدا بخواه كه جان ما را بگيرد و راحتمان سازد; اما او جواب مى‏دهد: شما هنوز ماندنى هستيد!

در پايان مى‏فرمايد: قبل از رفتن بايد فرصت را غنيمت‏شمرد. راحتى آن سو را فراهم كرد و عذاب دردناك و جانسوز را بر طرف ساخت.

بايد در گفتار، اعمال، رفتار و ظاهر و باطن اظهار عجز و ابراز خردى و حقارت كرد تا در مسير لطف و رحمت‏خداوند قرار گيريم; چرا كه تاثر قلبى سبب جوش آمدن درياى رحمت الهى مى‏شود و آتش عذاب را خاموش مى‏كند. بدين سبب بزرگان در مقام مناجات و استغفار به پيشگاه الهى خود را به حالات مختلف درآورده، حد اكثر ذلت و خوارى را به درگاه خداوندى اظهار مى‏كردند. گاه زنجير به گردن انداخته، استغفار مى‏كردند و زمانى براى توبه روى خاك مى‏نشستند و گاه داخل قبر رفته، طلب عفو و مغفرت مى‏كردند. (4) بشنو اى نفس! «بشنو اى نفس، بشنو اى كم شرم!» كلمات آغازين شكايت‏نامه انديشمند خودساخته، حاج ميرزا جوادآقاست.

در اين گفتار، نفس خود را خطاب قرار داده، از كفران نعمت، نافرمانى‏ها، جنايت‏ها و ستم‏هايش شكوه مى‏كند و عملش را «مصيبت عظما» و «فاجعه بزرگ‏» شمرده، در حسرت و افسوس اين خطاى بزرگ لب به استرجاع مى‏گشايد: «انا لله و انا اليه راجعون‏».

آن‏گاه به نفس خود نهيب زده، مى‏گويد: چه حالى خواهيم داشت اگر در اين‏گونه كارها مورد خطاب قرار گيريم و به ما بفرمايد اى زشت رو! اى بى‏شرم! مگر من خالق تو نبودم؟! مگر همه چيز را براى راحتى تو نيافريدم؟! مگر كارهاى تو را با تدبير و خيرخواهى انجام ندادم؟!... اما تو در محضر من معصيت كردى! من تو را به چيزى كه صلاح تو بود دستور دادم; اما تو از دشمنم اطاعت كردى و با خودت خصومت ورزيدى. هنگامى كه تو را به بارگاه كرامت و مجلس انسم دعوت كردم، روى گرداندى; ولى وقتى دشمن من و تو، تو را به قعر ذلت دعوت كرد، فرمانش را اجابت كردى!... .

در اين حال چه جوابى دارى! و در محضر پروردگارت چه خواهى گفت؟

اى بى شرم! اى زشت رو...». اين بنده حقير... عارف انديشمند، حاج ميرزا جواد آقا در اين بخش عجز و لت‏خويش و عظمت پروردگار را بيان مى‏كند. او خود را بنده‏اى حقير و خطاكار دانسته، خطاب به پروردگار مى‏گويد: به عزت و جلالت! و به سلطنت چشمگيرت سوگند كه اگر دست لطف و مرحمت‏خود را به سوى من نياورى، در گرداب معصيت‏سقوط خواهم كرد; در قعر جهنم سوزان گرفتار خواهم شد و به حزب شياطين خواهم پيوست; زيرا نفس من در همين دنياى پست رشد يافته، طوفان هوس‏ها توان تدبير صحيح و تصميم درست را از من ربوده است. درخت وجودم به لجنزار شهوت عادت كرده، زشت و زيبا را نمى‏شناسد. صفات زشت در جانم ريشه دوانيده، اعمال ظلمت افزا، هوشمندى‏ام را سلب كرده است.

چون سخن بدين‏جا مى‏رسد، آهى از صميم جان كشيده، خويشتن خويش را در اسارت نفس وقلعه شيطان مى‏بيند. آن دو را حكمرانان كشور خود قلمداد كرده است. حكمرانانى كه روحش را به هلاكت كشانده‏اند; سراسر وجودش را از خاكستر تباهى و سياهى انباشته‏اند; به گونه‏اى كه جايى براى سبزه‏زار لطف و دشتستان ادب الهى باقى نمانده است. ديگر چگونه مى‏تواند به ياد خداوند خويش باشد و چطور زبان به نام مقدس او بگشايد در حالى كه در ظلمت عصيان و تاريكى نافرمانى فرو غلتيده، طوفان هوس شعله‏هاى حضور و مشعل‏هاى ادراك ذات الهى را به خاموشى كشانده است.

بدين جهت در آخرين سخنان خود از پروردگار كمك طلبيده، تنها او را ناصر و نجات‏دهنده خويش مى‏شمرد:

«بار الها! از رسوايى حالاتم و زشتى روحياتم به توشكايت آورده‏ام و به خانه فضل و كرامتت پناهنده شده‏ام.

الها! به خود ستم كرده‏ام و اعتراف به آن دارم. پيش از برپايى قيامت، راهى براى رهايى از جهنم نشانم ده!

اى سيد ما! تو را وسيله شفاعت نزديكانت و نزديكانت را وسيله پذيرش شفاعتشان قرار مى‏دهيم تا سايه لطف و مغفرتت را بر ما بيفكنى و ما را از رايحه معرفت و محبتت محروم مسازى...

... به ما رحم كن كه هر چه از ما شده گذشته است. (5) »با چه زبانى و با چه رويى؟! در اين مقال، معرفتى افزون از گفته‏هاى عارف فرزانه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا برمى‏گيريم. جامى جلابخش دل و ديده نصيبمان مى‏شود و كامى شيرين از تواضع و فروتنى در پيشگاه خداوند به سراغمان مى‏آيد.

عبد صالح و وارسته خداوند، دفتر عمر خويش را مى‏گشايد و آن را از هرگونه خير، علم و عمل محكم و استوار تهى معرف مى‏كند. شاخسار وجودش را در زمستانى سرد و يخبندان مى‏بيند كه هيچ شكوفه عمل صالح بر آن نروييده است.

خود را با زبانى بسته، رويى سياه، قلبى تاريك و اعضايى گستاخ در پيشگاه خداوند مى‏يابد. در حالى كه هر لحظه بيم آن مى‏رود كه خداى رحمان و رحيم، وى را مخاطب قرار داده، بگويد:

«اى بنده پست! چه چيزى تو را به پروردگار و مربى بخشنده‏ات، گستاخ كرد؟ چه چيزى تو را بر سرور و سرپرست‏بردبارت جرات بخشيد و جرى كرد، نمى‏خواهى از صورت سياه شده‏ات شرم كنى كه با پروردگار نور بخشت روبه روشوى؟

نمى خواهى از زبان دروغگويت كه با معبود راستگويت‏به سخن ايستاده است، شرم كنى؟ از حمله لشگريان پر قدرت و چيره‏اش نمى‏ترسى؟ كه تو را به جرم شرك و كفر دستگير كنند و به پيشگاه قدس جلال او برند چرا كه او نسبت‏به شريك بى‏نيازترين بى نيازان است.»

اين پرسش‏هاى سهمگين بسان آتشفشانى سخت از اعماق جان بر تمامى وجودش سرازير شده، لرزه بر اندامش مى‏افكند. چشمانش ياراى اشاره و زبانش توان گفتار ندارد; از تمام عمر و ريزش رحمت‏خداوند سخن گفته، بر بخشش‏هاى بزرگ و نعمت‏هاى بى‏كران و پى در پى الهى مى‏گريد. دورى از حريم اوامر الهى او را نگران مى‏سازد و از خودبينى و غرور اظهار ندامت مى‏كند و سرانجام در جمله‏اى كوتاه فرياد مى‏زند:

«آه، آه، واحسرتا بر من!، چه رسوايى به بار آوردم! چه كردم و چه مى‏كنم!»از اين‏رو سزاوارتر و بهتر آن دانسته كه به پروردگار خويش روى آورد، از او راهنمايى جويد و درخواست راهى مستقيم و طريقى استوار براى بندگى كند تا خشنودى و خرسندى او را فراهم سازد و در پايان، آفتاب رضايت و مرحمت‏خداوندى را بر صفحه جانش نظاره كند. (6) من آن بنده‏ام كه...

يار مرا، غار مرا عشق جگر خوار مرا

يار تويى غار تويى، خواجه نگهدار مرا

نوح تويى روح تويى فاتح و مفتوح تويى

سينه مشروح تويى، بردر اسرار مرا (7)

عنايت‏خداوندى و بخشش‏هاى بى‏شمار الهى، ديباچه اين بخش از سخنان آسمانى عارف ملكوتى مرحوم ملكى تبريزى است. سخن خويش را با كلمات مهرآفرين سرور من! خداى من! آغاز كرده پس از آن كه همه چيز را به دست‏خدا مى‏داند، به توصيف الطاف بى‏شمار وى مى‏پردازد و او را يار و ياور و هادى خويش مى‏شمرد. از سلامت‏بخشى خداوند بى‏همتا گفته، در برابر كرامات انبوه و بركات فراوانش پيشانى سپاس بر خاك مى‏سايد. آن گاه دفتر عمرش را ورق مى‏زند، نگاهى به روزهاى گذشته مى‏اندازد و مى‏گويد:

«پروردگارا! تو پرورش دهنده‏اى حركت‏بخش و بلند مرتبه‏اى; اما من همانم كه بى توجهى كردم و لغزيدم. در خواب فرورفته، غافل شدم. گرد گناه بر روان خود پاشيدم و سركشى ورزيدم. جهالت كردم و ايام پربهاى عمر را به بازى گرفتم. تو فرمان دادى، ولى من سرپيچى كردم. مرا از كار زشت‏بازداشتى; اما به آن دست‏يازيدم. اكنون پس از سال‏ها تباهى و روسياهى، در چنگال خود خواهى، پليدى و تباهى گرفتار شده‏ام. زبان عذر خواهى و توان يارى جويى ندارم. صبحگاهانم بسان غروب، تيره و تار است; زيرا وجودى تهى از عبادت و عارى از حمايت تو دارم. رويى سياه، گوشى گناهكار، زبانى نافرمان و پايى فراتر از تجاوز و تعدى دارم.»

سخن كه بدين‏جا مى‏رسد از آگاه نبودن زمين، كوه‏ها و درياها خبر مى‏دهد و مى‏گويد اگر زمين از گناهانم آگاه بود، مرا در خود فرو مى‏برد. اگر كوه‏ها از لغزش‏هاى من با خبر بودند، بر سر من فرود مى‏آمدند و اگر درياها از نافرمانى‏هاى من مطلع مى‏شدند، مرا در خود غرق كرده، مى‏بلعيدند.

پس با عبارت «اى واى بر من!» تازيانه تنبه و بيدارى بر نفس آرميده در زندان هوس‏ها مى‏زند; از بسيارى مجازات آخرت و بسته شدن دستانش بر گردنش اظهار اندوه مى‏كند. براى روزى كه جسدش به آتش تبديل شده، با روى سياه در صحنه قيامت ظاهر مى‏شود و پس از محاسبه و مقايسه در آتش مجازات فرو مى‏غلتد، ناله مى‏كند.

از ملاقات پروردگار خويش با گناهان بزرگ، رسوايى شرم‏آور و عذاب آخرت به خدا پناه مى‏برد. از الطاف فراگير و آبشار محبت او سخن به ميان مى‏آورد. از اين‏كه پروردگار دوستدار او، رب مهربان، پاك و بى‏آلايش عيب‏هايش را پوشانده، با وى چون بى گناهان رفتار مى‏كند; نيكى‏هايش را آشكار ساخته، گردن كشى و نافرمانى‏اش را پنهان نگاه داشته است، سخن مى‏گويد. حال ما با اين همه وزر و وبال الهى، از تو دور افتاده‏ام دور

تو نزديك من و من از تو مهجور

تويى، گر قله‏اى، سر مى‏فرازد

وگر سروى، به قد خويش، نازد

چرا آواره خور در آسمان است

چرا ماه اين‏چنين بى آشيانست؟

ز شوق كيست گر اول فزايد؟

زهجر كيست چون آخر، كم آيد؟

سر گيسوى بيد از توست افشان

تن تالاب از عشق تو لرزان

من از عشق تو مى‏بينم چنين شور

همه از عشق تو، سرمست و مغرور

كنون، اى خوب‏تر معشوق هر چيز

ز عشق كوته من هم مپرهيز (8)

«جهل‏» و «غرور»

دو واژه‏اى است كه در آثار پير سپيد سيرت حاج ميرزا جواد آقا بسيار ديده مى‏شود.

در نگاه‏وى گناه و آتش دوزخ محصول اين‏درخت فاسد در اعمال و انديشه آدمى‏است.اين‏عالم عامل‏و عارف فرزانه‏رضايت كاذب افراد جاهل پس‏از اندكى‏گريستن‏از خوف خداو يا ناز و كرشمه‏افراد پس‏از شب‏زنده‏دارى در شبى‏از سال را نشان اين جهالت و غرور مى‏داند و اين افراد را از عبادت‏ها، زهدها و گريه‏هاى بسيار امام سجادعليه السلام بى خبر دانسته، امامى كه با آه و زارى، استغفار و گريه چهل ساله‏اش به خداوند مى‏گويد: اگر مرا به عذاب همه خلايق معذب گردانى و طبقات جهنم را از من پركنى، اين در مقابل عقوبتى كه مستحق آن هستم اندك خواهد بود. آرى معرفت اندك، عبادت قليل، توقع بسيار و معاصى فراوان سراسر وجود، بينش و بصيرت ما را فراگرفته است; راهى جز كمك خواستن از پروردگار مهربان خويش، نداريم. بايد به وى شكوه كنيم تا با رحمت‏خود و شفاعت اهل بيت‏عليهم السلام از ما درگذرد و جهل و غرور را از ما دور كرده، با نور هدايت معصومين‏عليهم السلام ما را از تاريكى ضلالت‏به صراط روشن هدايت رهنمود سازد. (9) مقام والاى انسان روزها ولحظه‏ها در نگاه حاج ميرزا جواد آقا ايستگاه‏هاى مسافرت به وطن اصلى است. هر يك از ما براى مسافرتى چند روزه از آن ديار سبز وزيبا به اين محيط موقت و زودگذر آمده‏ايم تا از فايده‏هاى فراوان و كمالات سرشار استفاده كرده، خرد خويش را صيقل ملكوتى دهيم تا بشكوه‏تر از جان نزد جبريل شده، در جوار قرب الهى بياساييم.

قله‏هاى قرب و فراز و فرزانگى انسان وسعت چشمگيرى دارد، به طورى كه بر دل هيچ بشرى خطور نكرده، هيچ چشمى ياراى به نظاره نشستن آن را ندارد. بدين سبب پروردگار قادر و مهربان، خود اين معرفت را به ما ارزانى داشته است كه: هيچ كس نمى‏داند چه چشم روشنى‏هايى براى آنها پنهان نگهداشته شده است! (10) و اگر نعمت‏هاى خدا را بشمارند اول و آخرى بر آن نخواهند يافت. (11) در روايت‏هاى بسيار برخى‏از نعمت‏هاى آفرينش بيان شده است. نعمت‏هاى بى‏نهايت و الطاف‏بيكران،چنان كه در حديث‏معراج‏آمده است: هر روز هفتاد بار به آنان نگريسته مى‏شود و هر بار كه به آنان مى‏نگرم، با ايشان (بندگان) سخن مى‏گويم و بر ملك و حكومت ايشان هفتاد برابر مى‏افزايم. اصلاح دل و تسليم آن در اين مقال، كلمات عارف فهيم ملكى تبريزى مشحون از دلبرى الطاف خداوند است. سخن خود را با عبارت «اى خردمند» آغاز كرده، خداوند را بخشايشگرى بى‏همتا مى‏خواند. كسانى كه به سوى خداوند گام شوق و همت‏بردارند داراى راهى كوتاه و نزديك دانسته، آرزوها را مسيرى دراز مى‏شمارد و هوس‏ها را موجب پرتاب به كوير زشت‏فرجامى مى‏داند. اين شيعه شيفته بيدارى، عقل و دل و ترك پافشارى و لجاجت را سرمايه‏اى شورآفرين دانسته، درستى نيت و پاكى درون را آفتابى روشنى بخش در ظلمت‏هاى زندگى مى‏شمرد.

فراهم كردن رضايت‏خداوند را امرى مقدور و آرمانى دست‏يافتنى در هر روز و هر ساعت‏خوانده و اشتياق بى‏پايان پروردگار را نشانه عشق و محبت‏خداوند به بندگان مى‏داند.

سپس كلام خداوند را به عيسى بن مريم ذكر مى‏كند، كه فرمود: اى عيسى! چقدر چشم بدوزم و در طلب خود بيشتر مشتاق باشم (چرا) اين قوم برنمى‏گردند. و در حديث قدسى چنين مى‏گويد: اگر آنها كه به من پشت كرده‏اند، مى‏دانستند چطور چشم به راهشان نشسته‏ام و چگونه اشتياق برگشتن آنها را دارم، از شوق من مى‏مردند و بند از بندشان جدا مى‏شد.

بنده من! به حقى كه تو بر من دارى من دوستت دارم، تو هم به حقى كه من بر تو دارم دوستم داشته باش. در پايان، آتش محبت‏خداوند سوزشى خاص در سراسر وجود اين شيرين سخن ملكوتى ايجاد كرده، باطن خويش را بر زبان، ظاهر مى‏سازد و مى‏گويد:

آه!آه!واى بر من كه خسران جز بى‏حاصلى برايم فراهم‏نكرد. وعده‏هاى خداوند و كلماتش را مسخره‏كردم.غفلت، نادانى‏و دورى از سراى‏معرفت مقام‏مرا از حيوانات پست‏تر كرده،از عوام‏دورتر ساخته است.

انجام دادن برخى از اعمال در ايام زندگانى وسيله‏اى براى دورى از آن غفلت‏ها و رهايى از اين نادانى‏ها و بى‏معرفتى‏هاست. با اين اعمال دلواپسى‏ها و نگرانى‏ها بر طرف شده نسيم سبز آرامش بر جان انسان مى‏وزد. اصلاح درون حاصل و فساد دل بر طرف خواهد شد. صلاح و درستكارى جانشين فساد و تباهى مى‏شود و حال‏هاى زودگذر معنوى به ملكه و روحيات پايدار تبديل مى‏شود.

انسان به پيشگاه لطف و بخشش خداى لطيف، بزرگوار و بخشنده راه يافته، از او موفقيت و دستگيرى و پايدارى مى‏طلبد. اعمال ماه‏هاى سال «مراقبه‏» ركنى از اركان خودسازى است كه هميشه مورد توجه استادان اخلاق بوده است. عملى كه «ياد خدا» و «پاسبانى از حرم دل‏» را به ارمغان مى‏آورد و انسان را در پايان روز خوشحال مى‏كند.

گاهى اين مراقبت در هر ماه، نسبت‏به اعمال مخصوص آن ماه مطرح مى‏شود، به طورى كه روزها و ساعات آن پلكان ملكوت مى‏شود، زمينه ديدار الهى را فراهم مى‏آورد و «رضايت پروردگار» و «نورانيت دل‏» را ايجاد مى‏كند.

فرزانه عارف حاج ميرزا جواد آقا ملكى در كتاب المراقبات، اعمال پسنديده هر ماه را براى خودسازى و تكامل بيان كرده، راهى روشن فراروى پاك سيرتان قرار مى‏دهد.

در اين فرصت، اعمال هر ماه را مرور مى‏كنيم و با وظيفه خود بيشتر آشنا مى‏شويم:

اعمال ماه محرم الحرام

دوستان و علاقه‏مندان آل محمد - صلوات الله عليهم - بايد در دهه اول محرم الحرام آثار خون و ماتم در وجودشان نمايان باشد. قلبى محزون و چهره‏اى مصيبت زده داشته باشند و بعضى از خوشى‏ها و لذات را ترك كرده، در تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم محرم اندوه بيشترى داشته باشند.

«زيارت عاشورا» را در محرم ترك نكنند و در جلسات روضه و عزادارى شركت كنند. به ياد عطش و مصايب خاندان رسول الله‏صلى الله عليه وآله در روز عاشورا باشند و نسبت‏به سيدالشهداعليه السلام اعلام همدردى كنند.

ارادتمندان امام حسين‏عليه السلام دعاى اول ماه محرم - كه اول سال قمرى است - را بخوانند و نماز شب اول ماه را به جاى آورند. از نيت‏خالص و عبادات مخلصانه كوتاهى نكنند و مواظب باشند كه در عزادارى امام حسين‏عليه السلام ريا و خودنمايى دخالت نكند.

توجه به اعمال محرم و عنايت‏به عزادارى و سوگوارى، تعظيم شعائر الهى است كه هر چه لطف و دقت در آن بيشتر باشد، نورانيت و شرافت آن افزون‏تر خواهد بود.

روزه در ماه محرم مستحب است; اما در روز عاشورا اگر چه بهتر است از خوردنى و نوشيدنى تا عصر آن روز دورى كنيم، ولى روزه گرفتن مكروه است و هنگام عصر، كه آن حضرت از مصايب و اندوه دنيا راحت‏شد و به لقاى پروردگار رسيد، چيزى بخوريم.

زيارت قبر آن حضرت و قبور اصحاب وى نيز در عاشورا و محرم فضيلت‏بسيارى دارد. (12)

اعمال ماه صفر

معروف است كه ماه صفر، ماهى است كه در آن نحوست و بدى وجود دارد. به ويژه چهار روز آخر ماه كه وفات رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله در آن واقع شده است. از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله روايت است كه: «هر كس بشارت پايان يافتن ماه صفر را به من دهد، من بشارت بهشت‏به او خواهم داد».

بيستم اين ماه، «اربعين‏» سالار شهيدان است و در اين روز احتمال دفن سر شريف آن حضرت وجود دارد. انسان مراقب، بايد روز اربعين را روز اندوه خود قرار دهد و همت در زيارت مرقد آن حضرت داشته باشد هر چند اين توفيق در تمامى عمر، يك بار پديد آيد، زيرا زيارت اربعين از علايم شيعه، يا مؤمن شمرده شده است.

اگر امكان زيارت مرقد منور آن حضرت وجود ندارد، در هر مكانى كه حضور دارد زيارت آن امام را انجام دهد.

تاثر و اظهار سوگ و ماتم انسان در روز رحلت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله لازم است و يادآورى مصايب و ناراحتى اهل بيت پيامبر - صلوات‏الله عليهم اجمعين - عملى پسنديده و ضرورى است.

عزادارى و سوگوارى براى امام حسن‏عليه السلام و حضرت رضاعليه السلام و زيارت قبر آنان نيز عملى است كه باعث قرب الهى خواهد شد. (13)

مراقبت در ماه ربيع‏الاول

«بهار ماه‏ها» ربيع الاول است چرا كه آثار رحمت الهى و ذخاير بركات خداوندى در اين ماه پديدار مى‏شود و انوار جمال الهى بر زمين و زمينيان مى‏تابد. ولادت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله كه مثل آن در گيتى اتفاق نيفتاده، در اين ماه بوده است. آرى اشرف و سيد موجودات و نزديك‏ترين خلق به خدا در چنين روزهايى به دنيا آمد.

مسلمان مراقب بايد در شكر اين نعمت‏عظيم كوشش‏فراوان كند و رحمت‏وسيع خداوندى را براى‏خود فراهم سازد.تمامى ماه‏ربيع را غنيمت‏شمرده، با توسلات و مناجات خود را از الطاف حق بهره‏مند سازد.

با اخلاص و اداى شكر اين نعمت‏بسيار بزرگ به معرفت‏خود افزوده، از صفات پسنديده بهره‏بردارى كند. درون خود را مركز تجلى انوار الهى نمايد و از غفلت و سهو دورى گزيند تا در فردوس اعلا با نبيين، شهدا و صديقين همنشين شود.

كسب معرفت و ذكر و شكر، عبادات روحى، و تلاش جسمى در طاعات از عبادات بدنى است كه مسلمان مراقب بايد نسبت‏به آنها اهتمام داشته باشد. (14) روز هشتم اين ماه وفات امام حسن عسكرى‏عليه السلام است. روزى كه حزن حضرت ولى عصرعليه السلام فرا مى‏رسد; اداى احترام و عرض تسليت‏خدمت آن امام‏عليه السلام لازم است.

شكر و سپاس الهى به مناسبت‏خلافت و امامت‏حضرت بقية‏الله الاعظم - ارواح العالمين له الفداء - براى شيعيان مراقب و متعهد عملى پسنديده است.

نهم ربيع روز شادى شيعيان است و ارادتمندان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جشن و شادى بسر مى‏برند.

دهم ربيع روز ازدواج رسول الله‏صلى الله عليه وآله با خديجه - سلام الله عليها - است كه سرور و شادى مسلمين را به همراه دارد.

«هفدهم ربيع‏» نيز روز جشن و خوشى است. زيرا رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله و امام صادق‏عليه السلام به دنيا آمدند و جهان را از وجود خود بهره‏مند ساختند.

اعمال ماه ربيع الآخر

دعايى فاخر و عظيم در اول اين ماه وجود دارد و دهم ربيع الثانى روز ميلاد حجت الهى امام حسن عسكرى‏عليه السلام است; روزى كه بركات و انوار الهى بر همگان سرازير شد. مراسم شكر و شادى براى ميلاد آن حضرت و تبريك به همديگر از اعمال اين روز است; و برپايى جشن و سرور و طلب لطف و رحمت از فرزند آن امام، حضرت مهدى‏عليه السلام عملى پسنديده است. آنچه بايد در توسلات به خاطر داشته باشيم اين است كه توسل به امام يازدهم‏عليه السلام در امور آخرت و استغاثه به حضرت ولى عصرعليه السلام در تمامى حوايج وارد شده است.

اعمال ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم اين ماه دعا مخصوصا در روز نيمه آن است. در خبراست كه روز نيمه جمادى‏الاولى روز ميلاد امام سجادعليه السلام است; شيعه بايد اين روز را بزرگ بدارد و نسبت‏به امامان خود، كمال احترام را قايل شود.

پايان اين ماه نيز دعاهاى مخصوصى دارد كه داراى بركات و انوار بسيار است.

اعمال ماه جمادى الآخره

روز اول اين ماه، دعاى معتبر دارد و در سومين روز اين ماه شهادت حضرت زهرا - سلام الله عليها - اتفاق افتاده است. كه شيعيان آن بانو سوم جمادى الثانى را روز حزن و مصيبت مى‏دانند، همان طورى كه براى اميرالمؤمنين على‏عليه السلام روزى سخت‏بود.

زيارت آن‏حضرت و درود بر وى مورد رضايت رسول‏اكرم‏صلى الله عليه وآله است و خداى فاطمه نيز مى‏پذيرد. اين عملى است كه شيعه بايد انجام دهد.

روز بيستم جمادى الآخره، روز ميلاد فاطمه زهرا - سلام الله عليها - است (بنابر آنچه شيخ مفيد نقل كرده است) اين روز، روزى است كه شادى مؤمنان در آن تجديد مى‏شود; روزه در آن مستحب و انجام دادن كارهاى خير مناسب است.

اعمال ماه رجب

ماه رجب ماهى است كه ارزش و شرافت‏بسيارى دارد. از مشهورترين ماه‏هاست و از اوقات ارزنده براى دعاست. در ايام جاهليت، اين ماه به طورى معروف بوده است كه آنان براى به دست آوردن حوايج‏خود منتظر رسيدن آن بوده‏اند.

ماه رجب ماه «على‏عليه السلام‏» است; چرا كه ولادت آن امام در اين ماه اتفاق افتاده است. شب اول رجب، از شب‏هاى چهارگانه‏اى است كه احيا و عبادت در آن تاكيد شده است.

روز نيمه ماه رجب از بهترين روزها براى دعاست.

27 رجب، روز «مبعث‏» رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله است; روز ظهور رحمت رحيميه خداوند; روزى كه همانند آن از اول عالم تا امروز نيامده است; اشرف روزها از نظر معنويت است.

از مراقبات اين ماه آن است كه معناى ماه حرام را دانسته، و حق آن را ادا كنيم. حركات، سكنات و خطورات قلبى خويش را مراقبت كنيم.

بدانيم اين ماه، موسم عبادت و شب‏زنده‏دارى است. دعا هنگام ديدن ماه رجب، توجه به بركات رجب المرجب و.. . نبايد فراموش شود.

روزه سه روز از ماه رجب و ارزش بسيار آن حاكى از منزلت اين ماه و عظمت روزه آن است. (15)

اعمال ماه شعبان

ماه شعبان براى سالكان الهى ماهى ارزنده است، و فضيلت‏بسياردارد. شبى در اين ماه وجود دارد كه چون شب‏هاى قدر، صاحب ارزش و مقام است و آن «نيمه شعبان‏» است. شبى كه مهدى موعودعليه السلام در آن به دنيا آمد. شخصيتى كه خداوند وعده عدل و نابودى دشمنان به او داده است. در شب نيمه شعبان دستور شب‏زنده‏دارى داده شده، ارزش شب‏هاى قدر را دارد و خواندن دعاى كميل در آن فضيلت فراوانى دارد.

شعبان ماهى است كه رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله درباره آن فرمود: شعبان ماه من است. خداوند رحمت فرمايد كسى را كه مرا بر ماه من اعانت و كمك كند. «مناجات شعبانيه‏» كه راز و نياز انسان‏هاى پاك با خداوند است، در اين ماه خوانده مى‏شود. روزه در اين ماه فضيلت فراوان دارد. اگر افرادى تمامى شعبان را - به غير از يك يا دو روز آن - روزه بدارند، عظمت‏بسيارى پيدا خواهند كرد.

هنگام ظهر روزهاى شعبان دعاى معروف خوانده شود، دعايى كه ابتداى آن اين جملات نورانى است: اللهم صل على محمد و آل محمد شجرة النبوة...

ذكر و فكر در اين ماه اهميت‏خاصى دارد.

روز سوم اين ماه، ميلاد امام حسين‏عليه السلام است كه شرافت صاحب اين روز را داراست و اعمال ويژه‏اى دارد. (16)

اعمال ماه رمضان

ماه رمضان ماه خداست و ماه روزه، گرسنگى و تشنگى و مجاهده با نفس است و اجر آن مثل اجر مجاهد در راه خداست. بايد از مرتبه صوم عوام (ترك آب و غذا) به صوم خواص (ترك آب و غذا با حفظ اعضا از خالفت‏خداوند) و سپس روزه خاص الخاص دست‏يافت كه آن پرهيز از آنچه دل را از خدا دور مى‏كند، است. تنها به ياد حق و مراقب حلال و حرام او باشيم. روزه صحيح در اين ماه، روزه‏اى است كه اصلاح و تكميل نفس انسان را در پى داشته باشد و عصيان و نافرمانى خدا در آن ديده نشود.

خطبه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در آخرين جمعه ماه شعبان بيانگر اهميت اين ماه عظيم است. مهمانى خدا در روزهايى كه بهترين روزها و شب‏هايى كه اشرف شب‏هاست. دعا در رمضان مستجاب است... و بهترين عمل در اين ماه دورى از محرمات الهى است.

ميلاد امام حسن‏عليه السلام در نيمه ماه رمضان است و شب‏هاى پرعظمت قدر در اين ماه شريف قرار دارد; شب‏هايى كه بالاتر از هزار ماه است و سرنوشت انسان براى يك‏سال در آن رقم مى‏خورد.

شهادت مولاى متقيان على‏عليه السلام در اين ماه اتفاق افتاده است.

از مراقبات اين‏ماه، تطهير و پاك‏كردن قلب با توبه‏صادقانه و واقعى است.دور كردن‏مال و دارايى‏از شبهات و پرداخت‏خمس واجب،قرائت قرآن و دعا از ديگر اعمال‏رمضان است.محافظت قلب از غير خدا اهميت‏بسزايى دارد. دهه آخر، فضيلت‏بيشترى نسبت‏به روزهاى ديگر آن دارد به طورى كه ائمه‏عليهم السلام عنايت ويژه‏اى به اين دهه نشان مى‏دادند.

در پايان ماه رمضان، روز «عيد فطر» است كه شب آن اعمالى دارد. نماز عيد فطر عبادتى بسيار با ارزش است. (17)

اعمال ماه شوال

نماز عيد فطر در اولين روز اين ماه، همراه با غسل و اعمال مخصوص آن، از اهميت زيادى برخوردار است. دعا براى ظهور امام و حجت‏خدا، حضرت بقية‏الله الاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - و براى شيعيان آن حضرت در نماز عيد، عملى لازم است.

تكبير در روز عيد و تكرار آن و تلاش در تحصيل روح تكبير از اعمال و مراقبات اين ماه است. خواندن خداوند با اميد بسيار و توجه به خدا در آن روز، فضيلت‏بسيارى دارد:

رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود: شوال را شوال گويند، زيرا گناهان مؤمنان از آنان دور مى‏شود. اين ماه از ماه‏هاى حرام بوده، روزه شش روز بعد از عيد استحباب دارد.

اعمال ماه ذيقعدة الحرام

اولين ماه از ماه‏هاى حرام است. شخص عاقل در اين ماه حكم محاربه و مخالفت‏با خدا را دانسته، در حفظ قلب از خطرات و حفظ بدن از بلايا مى‏كوشد. توبه صادق و حقيقى، غسل، وضو و چهار ركعت نماز - با دستور خاص آن - از اعمال اين ماه است.

روزه در روزهاى پنج‏شنبه، جمعه و شنبه وارد شده است‏به طورى كه ثواب عبادت يك‏سال را خواهد داشت و روزه 25 ذيقعده اهميت فراوان‏ترى دارد. مهيا شدن براى سفر حج، دانستن اسرار مناسك و سعى در تحصيل اخلاص از كارهاى ارزشمند ذيقعده است.

دانستن آداب زيارت رسول الله‏صلى الله عليه وآله، حضور قلب هنگام زيارت آن حضرت و... از جمله عبادات مورد توجه و قبول است.

اعمال ماه ذيحجة‏الحرام

دعا به هنگام رؤيت هلال و توجه به فضيلت‏بعضى از روزهاى اين ماه ضرورى است. دهه اول ذيحجه و روز «عيد غدير» - كه روز اكمال دين و اتمام نعمت است - اهميت‏بسيارى دارد. روز غدير و اعمال آن، فرصتى براى تكامل انسان است.

توجه به شب و روز «عرفه‏» و دعاى مخصوص اين روز از زبان امام حسين‏عليه السلام و زيارت سيد الشهداعليه السلام، توجه به برادران دينى و دعا در حق آنان و... از جمله كارهايى است كه ارزش بسيارى دارد.

خطبه رسول‏صلى الله عليه وآله در مسجد خيف و مباهله آن حضرت با نصاراى نجران و اهميت ولايت و محبت على‏عليه السلام، از نكات اين ماه است.

سوره هل اتى - در شان اهل بيت‏عليهم السلام - در اين ماه نازل شد و اهميت ايشان را بيش از پيش نمايان ساخت.

آنچه در اعمال ماه ذيحجه و ديگر ماه‏ها مورد نظر است عبارتند از:

اهتمام در تحصيل اخلاص; توجه به معانى عبادت و عمق آنها; تكميل صورت عبادات و مناجات عاشقانه و عارفانه با خداوند متعال. (18)

پى‏نوشتها:‌


1) كيهان انديشه، ش 8 ، ص‏74، «مصاحبه با آية‏الله حسن‏زاده‏».

اصل اين دستورالعمل نزد مرحوم آية‏الله غروى اصفهانى، كمپانى (از اساتيد حضرت استاد مرحوم علامه طباطبايى) بوده است. و چون احتياط بسيارى از سوى آن عالم بزرگ در حفظ آن مى‏شده، تنها به علامه طباطبايى اجازه استنساخ آن را داده است و استاد فرزانه حضرت آية‏الله حسن‏زاده آملى از نسخه مرحوم علامه طباطبايى، استنساخ فرموده‏اند.

2) حافظ، ديوان.

3) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، المراقبات، بخش «حديث نفس‏» .

4) المراقبات، ترجمه عليرضا ميرزا حكيم خسروانى.

5) رساله لقاءالله، «راز و نياز»، ص 184 - 186.

6) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، چه بايد كرد؟ ترجمه محمد تحريرچى، ج‏2، ص‏226 - 229.

7) جلال‏الدين مولوى.

8) على موسوى گرمارودى، نماز سرخ (باتلخيص).

9) ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، اسرار الصلاة، ترجمه رضارجب زاده، ص 484.

10) سجده (32) آيه 17 .

11) نحل (16) آيه 18.

12) المراقبات، ص 11 - 17. (با تلخيص)

13) همان، ص 18 - 21. (با تلخيص)

14) همان، ص 21 و 22. (با تلخيص)

15) المراقبات، ص 35 - 75. (با تلخيص)

16) همان، ص 75 - 90. (با تلخيص)

17) همان، ص 73 - 90. (با تلخيص)

18) المراقبات، ص 195 - 280. (با تلخيص)