میرزا جواد آقا ملكى

احمد لقمانى

- ۷ -


فصل هفتم: در محضر حاج ميرزا جواد آقا

مثنوى جاودانگى سخن و آثار انسان، صفحه‏اى زرين از شخصيت اوست.

كسانى كه سال‏هاى بسيار با وارستگى و قداست زيسته‏اند، كلامى عطر آگين، همراه با نسيم سبز جاودانگى و كمال دارند. انبوه «هدايت‏» و«اصلاح‏» در واژه‏هاى كتاب وجودشان به چشم مى‏خورد. عباراتشان نه تنها نسخه‏اى آرامش بخش براى روان انسان‏ها بوده، بلكه بسان كيمياست و تاثيرى ژرف مى‏بخشد.

در اين مقال، از فرصت استفاده كرده، از بركت و نورانيت‏سخنان حاج ميرزا جوادآقا سود مى‏بريم; لحظاتى طلايى در محضر آن عارف وارسته زانوى تعلم و ادب بر زمين زده، شاخسار وجودمان را در معرض نسيم كلمات قدسى‏اش قرار مى‏دهيم.

باشد كه شكوفه‏هاى دانش و بينش در دل‏هامان پديدار شود و از انفاس ملكوتى آن عزيز بهره‏هاى وافر گيريم.

تفكر

تفكر موهبتى الهى است كه از تمامى عبادات برتر است و اگر بعد از نماز صبح و پس از فريضه مغرب باشد ارزشى والاتر خواهد داشت. دفتر تفكر بايد گاهى با محاسبه نفس و ياد تقصيرات گذشته و زمانى با تدبير در اسباب غفلت و وسايل نزديكى به پروردگار گشوده شود. بايد در نعمت‏هاى الهى والطاف بى‏پايان او انديشيد و در برابر پروردگارى چنين مهربان سپاسگزار بود تا بارش رحمت و نزول نعمت او بيشتر از گذشته شود.

گاهى بايد در عقوبت‏هايى كه گريبانگير انسان است، انديشه كرد تا معرفت آدمى به قدرت خداوند و ترس او از اسباب اين عقوبت‏بيشتر شود و به فكر مرگ باشد.

عظمت تفكر چنان است كه اسلام ارزش يك ساعت آن را از يك سال عبادت بيشتر مى‏داند و حتى در برخى از احاديث‏يك ساعت تفكر از هفتاد سال عبادت برتر دانسته شده است. احتمالا تفاوت ارزش‏ها به سبب اختلاف انواع تفكرات است. اما راز برترى تفكر از عمل اين است كه حقيقت تفكر «ذكر و يادآورى‏» است و درپى آن افزايش معرفت و فزونى محبت‏به دست مى‏آيد; زيرا فكر كليد معرفت است. معرفت موجب آشكار شدن معروف مى‏شود و اين سبب محبت است. (1)

باز كردن دفترى...

هنگام توبه بعد از تفكر رسيدگى به احوال خويشن ضرورى است. خوب است هنگام توبه و پرهيز از گناهان گذشته، دفترى تهيه كند، هر روز حقوقى كه از ديگران بر عهده دارد، بنويسد، آنچه از عبادات و وظايف خود تباه كرده، بنگارد و حتى براى هر عضوى صفحه‏اى مخصوص قرار دهد و تمامى حقوق واجب آن عضو را ثبت كرده، سپس براى هر يك فكرى كارساز كند تا از اين طريق معلوم شود آيا ترك واجب يا ارتكاب حرام از او سرزده است‏يا نه؟

پس از پايان يافتن اين عمل شايسته، حقوق مالى مردم را جبران كرده و طلب حلاليت كند. حقوق الهى را انجام دهد، كفارات را پرداخت كند; نذرهايش را به جا آورد و در فراسوى همه اينها براى جبران خطاهايى كه نياز به استغفار دارد، استغفار كند و براى صاحبان حقوقى كه توان جبران آن را ندارد اعمال خير و كارهاى خداپسند انجام دهد. در كفارات، كفاره‏اش را پس دهد و در قصاص نيز چنين كند. (2) برادر من اگر همت دارى... برادر من اگر همت دارى كه از اهل معرفت‏شوى، بشر روحانى و آسمانى باشى، چون ملايك شده، بسان اوليا باشى بايد كمر همت‏بسته، از راه شريعت وارد شوى و صفات حيوانات را از خود دور كنى، متخلق به اخلاق روحانيان شده، از سقوط در مقام حيوانات بپرهيزى و به مرتبه جمادان قانع نشوى، از آب و گل طبيعت‏به سوى وطن اصلى خود سفر كنى; وطنى از عوالم بالا و والا، آن جا محل مقربان است، نفس خود را بشناس كه شناختن نفس موجب شناخت‏خداوند مى‏شود. چنانچه در روايات است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه; هركس نفس خويش را شناخت، همانا پروردگارش را شناخته است‏».

... از حضرت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله سؤال كردند: «كيف الطريق الى معرفة الرب؟; چه راهى براى شناخت پروردگار است؟

فرمودند: معرفة النفس (شناخت نفس)». پس اين را بدان كه انسانيت انسان، به ظاهر نيست و در جسم خلاصه نمى‏شود; چرا كه صورت آدمى را بر در حمام مى‏كشند و حيوانات نيز از جسم برخوردارند. در چارچوب غريزه، ميل و حرص به طعام و شهوت جنسى نيز محدود نمى‏شود; زيرا خرس و خوك هم ميل به اينها دارند و از سوى ديگر، شخصيت انسان به خشم و نيروى دافعه نيست; چرا كه اين صفت در سگ و گرگ نيز بسيار است; بلكه صفت مخصوص و ويژه آدمى «علم و معرفت و اخلاق حسنه‏» است كه در بقيه وجود ندارد. چنان كه مى‏فرمايد: علم در آسمان نيست تا بر شما فرود آيد و در دل زمين نيست تا براى شما از دل خاك رويد، بلكه در اندرون دل‏هاى شما سرشته است. اخلاق روحانيون را به خود بگيريد تا براى شما ظهور كند. آرى انسان طرفه معجونى است كه از همه عوالم در او نمونه‏اى هست; از تمام صفات خداوندى و همه اسماى الهى تاثيرى در وجود او به چشم مى‏خورد. كتابى مختصرتر از لوح محفوظ است و بسان بزرگ‏ترين حجت‏خداوند والا و ارزشمند بوده، حامل امانتى گرانبهاست; امانتى كه آسمان‏ها و زمين توان حمل آن را نداشتند. اين موجود، از عظمت و شكوهى غيرقابل توصيف برخوردار است‏به طورى كه اگر دو عالم حس و مثال را تابع عقل خود سازد، سلطنت دو عالم شهادت و مثال به او داده مى‏شود. به مقامى مى‏رسد كه بر قلب هيچ كس خطور نكرده و در خيال احدى نمى‏آيد.

و اگر عقل فردى تابع لذات و حس او قرار گيرد، مصداق كسى مى‏شود كه دنيا را دار باقى قرار داده، اخلد الى الارض شده است. اين افراد بعد از جدا شدن روح از جسمشان، ظلمتى شديد و شقاوتى عجيب سراغشان مى‏آيد، دردى سخت و شدتى هولناك بر آنها سرازير خواهد شد و در قيامت كه روز آشكار شدن باطن افراد است رنجى غير قابل وصف خواهند برد. (3) توشه راه كسى كه در حال سير به سوى حق است، در اول صبح بايد با نفس خود پيمان ببندد امروز تا وقت‏خواب نبايد كوچك‏ترين نافرمانى از من سرزند و در اين عهد، بسيار سختگيرى كند.

پس از «مشارطه‏» و عهد گرفتن در صبح، «مراقبه‏» در طول روز را انجام دهد و در پى آن، شب‏هنگام «محاسبه‏» را آغاز كند; محاسبه‏اى كامل از لحظه‏ها و ساعات و حسابرسى دقيق از اعضا و قواى ظاهرى و باطنى. «سالك‏» راه خدا بايد در «محاسبه نفس‏»، خود را درمان كرده، خيانت‏هاى نفس را به قدر توان بررسى كند. هرگز از محاسبه و علاج غفلت نكرده، چنان اين مهم را استمرار بخشد كه برايش عادت شود و هيچ‏گاه بدون محاسبه به خواب نرود. البته بايد در برابر كارهاى خلاف تنبيه و محروميتى براى خويش قرار دهد تا بدين وسيله «معاتبه‏» و «معاقبه‏» انجام شود.

توجه به اين نكته لازم است كه سالك بايد هماره خواب را برادر مرگ بداند و هر شب آمادگى اين پديده را داشته باشد. با تجديد عهد و ايمان خود، وضو ساخته، رو به قبله با ياد و نام خدا به بستر رود. ابتدا آية‏الكرسى و سپس تسبيحات حضرت زهرا - سلام‏الله عليها - را بخواند و در آخر استغفار كند. (4) تنها و تنها «او» «توكل‏» سكوى پرش انسان سالك و عاملى ارزشمند در راه تكامل است. در اهميت اين صفت والاى اخلاقى همين بس كه پروردگار متعال به داوود وحى كرد: اى داوود! هيچ بنده‏اى از بندگان من دست‏به دامن من نزند مگر اين كه آسمان‏ها و زمين و هر كه در آنهاست‏با او به دشمنى برخيزند، ولى او را از ميان همه اين دشمنان نجات مى‏دهم و هيچ بنده‏اى از بندگان من دست‏به دامن يكى از مخلوقات من نزند مگر آن كه سبب‏هاى آسمانى را از او بريده، زمين را از زير پاى او خشمناك كنم و در غم آن نباشم كه در كدام بيابان به هلاكت مى‏رسد. و باز پروردگار مى‏فرمايد: همانا بى‏نيازى و عزت همواره در گردشند، همين كه به جايگاه «توكل‏» برسند در آن منزل گزينند. درباره توكل بايد دانست كه خداوند مى‏فرمايد: «اليس الله بكاف عبده; آيا خداوند بنده‏اش را كافى نيست؟» و اهل ايمان بگويند: «بل الله يكفى; آرى خداوند تبارك و تعالى كافى است‏». آرمان خود را حضرت حق قرار داده، حزنى هميشگى و همتى فراگير براى رسيدن به قرب پروردگار داشته باشند تا مبادا از مقامات عالى محروم مانده، از درجات والاى معرفت‏بازمانند. (5) با حضرت بقية‏الله (عج) «حزن‏» رشته‏اى بين بنده و خداوند است كه موجب ارتباط با ملكوت شده، سبب توسل به خليفه خدا در زمين، وجود مبارك خاتم‏الاوصيا امام زمان - عجل‏الله فرجه - مى‏شود و به دنبال آن انتظار ظهور آن بزرگوار - ارواح العالمين له الفداء - بيشتر و بيشتر در وجود انسان رسوخ مى‏كند.

از ديگر اعمالى كه بصيرت و ادراك ناب براى سالك فراهم مى‏آورد، «تداوم بر دعاى عهد» پس از نمازهاى پنجگانه است. پس از آن سه بار سوره معرفت آفرين «توحيد» را به نيابت از حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - تلاوت كند و نيز در هر صبح دعاى عهد بخواند. (6) تا خداوند تبارك و تعالى او را از ظلمات معصيت و غفلت نجات بخشد. شخص بايد به گنهكارى و بى‏آبرويى خود توبه كرده بگويد: بار الها! همانا گناهان من مرا نزد تو بى‏آبرو كرده، پس به آبروى خليفه‏ات، كه در نزد تو روى درخشانى دارد، به تو روى مى‏آورم. در بند بندگى عبوديت آن است كه نشانه‏هاى مالكيت نداشتن انسان در تمام حركات و سكناتش ظاهر شده، مال را مال الله بداند و ملكيتى براى خويش قايل نباشد. دارايى خود را در راهى كه او خواسته خرج كند. خود را مدبر كار خويش ندانسته، تمام توانش در آنچه كه خدا مى‏خواهد صرف كند.

در اين هنگام انفاق مال و تحمل مصايب دنيا برايش آسان مى‏شود و ديگر فرصتى براى ريا و مباحات به دارايى و خاندان باقى نمى‏ماند. دنيا و رياست آن نزد او بى‏ارزش شده، روزگارش را به بيهودگى نمى‏گذراند. اين اولين درجه از درجات پرهيزگاران است.

بندگى و عبوديت انسان‏ها مراتب بى‏شمار دارد. كسى كه از جميع جهات كامل و در عبوديت و بندگى تام است از همه مخلوقات به پروردگار نزديك‏تر است. خاتم انبيا و رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وپس از وى جانشينان دوازده‏گانه‏اش همه از اين ويژگى برخوردار بودند. بعد از آن بزرگان هركس كه معرفت فزون‏تر داشته باشد، از مرتبه بالاترى برخوردار خواهد بود. (7) مراقبتش لازم و درمانش مشكل است «زبان‏» عضوى از اعضاى انسان است كه مراقبت، تاديب و درمانش مشكل‏تر از بقيه به نظر مى‏رسد. بنده خداوند و سالك كوى حق - جل و على - بايد در كنترل زبان كوشش بسيار داشته باشد.

شرافت‏حقيقت كلام بر سكوت مسلم است، اما اطباى روحانى يعنى انبيا، اوليا و حكما - عليهم الصلاة و السلام - مطلق سكوت را ترجيح داده، فرموده‏اند: «ان كان كلامك من فضة فسكوتك من ذهب; اگر سخنت ارزش نقره داشته باشد، سكوتت ارزش طلا دارد».

بدين سبب خداوند متعال فرمود: «سرآمد عبادات، سكوت و روزه است‏».

اثر زبان آن قدر عظيم است كه گوينده را از اعلى عليين به اسفل‏الدركات سقوط مى‏دهد و يا از اسفل الدركات به اعلى عليين صعود مى‏بخشد. گاهى با كلمه‏اى ناسزا خود را كافر و نجس كرده، به عذاب دايم مبتلا مى‏كند و يا با يك كلمه چندين گناه كبيره مى‏اندوزد.

هيچ زحمتى براى زبان و اعمال آن نيست و از سوى ديگر آفاتش باريك و دقيق است و تشخيص آن توجه و ظرافت مى‏طلبد. بدين جهت‏سيد انبيا رسول گرامى اسلام فرمود: هركس زبانش را اصلاح كند به تمام قرآن عمل كرده است. (8) خواب و خوراك پاكى‏خوراك و طهارت طعام، وظيفه رهروراه عبوديت است. جوياى كمال، بايد از حرام و شبهات دورى كرده،غذاهاى لذيذ نخورد. خوراك را نه براى لذت بلكه باهدف نيرو گرفتن براى عبوديت مصرف‏كند. از افراط و تفريط در خوردن گوشت دورى گزيند; چرا كه افراطش مايه «قساوت قلب‏» و تفريطش سبب‏شدت قوه غضبيه مى‏شود. حد اعتدال آن است كه در هر سه روز يك‏بار از گوشت‏بهره گيرد، البته نه آن قدر زياد بخورد كه احساس سنگينى كند و نه آن قدر اندك كه ضعف و سستى بر او چيره شود.

مرحوم آخوند (ملا حسينقلى همدانى) مى‏فرمود: هر شبانه روز يك ساعت از مقدار طبى آن كم كند; يعنى، از 7 ساعت، 6 ساعت‏براى خواب خود قراردهد. تنظيم خواب او طورى باشد كه قبل از اذان صبح بيدار باشد كه بيدارى در آن ساعات موجب رسيدن به مقامات مى‏شود. (9) آنان مشتاق من و من هم مشتاق آنان هستم! «مواظبت و توجه به انجام مستحبات‏» نشان عشق و علاقه به خداوند است و نشان مى‏دهد كه انجام عبادات شخص نه براى دورى از آتش جهنم يا عشق به بهشت‏بلكه تنها براى امتثال امر الهى است.

ازجمله نوافل و مستحبات كه بر آن تاكيد فراوان شده، «نماز شب‏» است كه نورى در برابر ظلمت است.

امام صادق‏عليه السلام فرمود: نماز شب سنت انبيا، نور معرفت، اصل ايمان، راحتى بدن، كراهت و ناخشنودى شيطان، سلاح بر دشمنان، موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه و سبب اجابت دعا، قبولى اعمال، بركت در رزق و شفيع بين انسان و ملك الموت است. چراغ گور و فرش زير پهلوى انسان در قبر بوده، جواب منكر و نكير و مونس و زاير انسان تا روز قيامت است. هنگامى كه روز قيامت فرامى رسد، سايه‏اى بر بالاى سر چنين شخصى است و تاجى بر سر او، لباس بر بدن دارد و نورى در پيشاپيش وى حركت مى‏كند. مانعى ميان او و آتش است و حجتى بين او و خداوند متعال شمرده مى‏شود. نماز شب مايه سنگينى او، گذرنامه عبور از صراط و كليد بهشت است. در روايت ديگرى آمده است كه خداى متعال به يكى از صديقان وحى كرد كه من بندگانى دارم كه مرا دوست دارند و من نيز آنان را دوست دارم; آنها مشتاق من بوده، من نيز مشتاق آنهايم. آنان مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنها هستم. به من نظر دارند و من نيز به آنان نظر دارم; پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست‏خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى، عقوبتت‏خواهم كرد.

او گفت: بار الها! نشانه‏هاى آنها چيست؟

خطاب رسيد: آنها روزها بسان چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود است‏به سايه مى‏نگرند و منتظر رسيدن شب هستند. با شور و اشتياق بسيار به استقبال غروب مى‏شتابند و چون شب فرا رسيد و هر دوستى با دوست‏خود در محفلى خلوت كرد، اينان در برابر من به پاى مى‏ايستند، صورت‏هاى خود را بر خاك نهاده، با تلاوت قرآن به مناجات وراز و نياز با من مى‏پردازند. در برابر نعمت‏هايم سپاسگزارى كرده، گاه گريه و گاه شيون مى‏كنند، زمانى آه مى‏كشند و ساعتى از گناهان شكوه مى‏كنند. مدتى ايستاده و مدتى نشسته، گاه در حال ركوع وزمانى در سجده هستند.آنچه را آنان به خاطر من تحمل مى‏كنند، همه را مى‏بينم و شكوه‏هايى‏كه از محبت من بر لب دارند مى‏شنوم، اول نعمتى كه به آنها عطا مى‏كنم سه چيز است:

يكى اين كه نور خودم را در دل آنها مى‏افكنم. در نتيجه همان‏گونه كه من از آنها آگاهم آنان نيز از من باخبرند.

دوم اين كه اگر آسمان‏ها و زمين‏ها و آنچه در اين ميان است در ميزان آنها ببينم باز آن را كم خواهم دانست.

سوم اين كه رو به سوى آنها مى‏كنم و اگر من به كسى توجه كنم، احدى نمى‏تواند بداند كه چه به او عطا خواهم كرد.

آرى نماز شب و تلاوت قرآن موجب نورانيت‏خانه براى اهل آسمان خواهد بود. رسول خدا در وصيتش به على‏عليه السلام فرمود:

بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب... و فرمود: آيا به آنان كه در شب نماز مى‏گزارند نمى‏نگريد؟ اينان زيباترين مردم هستند; زيرا براى خدا در شب نماز گزاردند و خداوند هم از نور خود بر آنها پوشانيد.

خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا; و پاره‏اى از شب را به عبادت برخيز كه اين افزونى براى تو است، اميد است پروردگارت تو را به مقام محمود و پسنديده برساند. اين مقام براى آنان كه نماز شب به پا مى‏دارند، بسيار رفيع است. (10) ...

من تو را دوست مى‏دارم

علاقه‏و محبت‏پروردگار به‏بنده‏اش در اين‏حديث‏قدسى نمايان است: اگر آنها كه از من روى گردانند، بدانند كه من چگونه به آنها مشتاقم و به انتظار توبه و بازگشت آنان نشسته‏ام، هر آينه از شوق، جان مى‏دادند و بندهاى بدنشان از هم جدا مى‏شد. و به پيغمبرش عيسى بن مريم فرمود:

اى عيسى! تا كى چشم به راه باشم و مردم به سوى من بازنگردند...

عظمت اين سخنان وابهت اين كلمات، انسان را جفاكار و بى‏شرم جلوه مى‏دهد; چرا كه اگر حتى ذره‏اى عقل و حيا در ما بود آن چنان بر خود خشمناك مى‏شويم كه بالاتر از آن تصور نشود. راضى مى‏شديم كه براى هميشه عذاب دردناك خداوند را تحمل كنيم و حتى اين عقوبت را از پروردگار خويش درخواست مى‏كرديم; زيرا پس از انبوه معاملات لطيف الهى در محضر او از فرمانش سرپيچى كرديم.

اگر در حساب روز قيامت هولى به جز شرم عرضه اعمال بر خداى متعال و رسوايى آدمى نبود، همانا سزاوار بود كه انسان از سركوه پايين نيامده، رو به آبادى نكند، تا مرز مرگ چيزى نخورد و نياشامد و لحظه‏اى خواب نداشته باشد (11) .

پى‏نوشتها:‌


1) رساله لقاءالله، ص‏81 .

2) رساله لقاءالله، «دستور توبه‏»، ص‏82 .

3) رساله لقاءالله، «عوالم ثلاثه انسان‏»، ص 24 و 25.

4) اسرارالصلاة، ص 83 ; رساله لقاءالله، ص 92 - 100 .

5) رساله لقاءالله، ص‏114 .

6) مفاتيح الجنان، «دعاى عهد» (اللهم رب النور العظيم ورب الكرسى الرفيع...).

7) اسرار الصلاة، ص‏387 و 389 .

8) رساله لقاء الله، «لزوم تاديب زبان‏»، ص‏116 و 117 .

9) همان، ص‏117 و 118 .

10) اسرار الصلاة، ص‏454 - 456.

11) رساله لقاء الله، «تازيانه سلوك‏»، ص 142 - 144.