میرزا جواد آقا ملكى

احمد لقمانى

- ۸ -


فصل هشتم: تكبير پرواز

ملكى در ملكوت آن روز خورشيد با نگاهى ديگر بر پهنه آفرينش نگاه مى‏كرد. گلخنده‏هاى آرامش‏بخش بر وجود انسان‏ها مى‏روييد. روز شادى بود و نسيم محبت مى‏وزيد. صبح باطراوتى ديگر آغاز شده بود و خود را براى جشن آماده مى‏كرد.

بعضى از مردم به دنبال بركات اين روز، غبار راه از خود شسته، آماده بودند تا آن را «عيد قربان‏» واقعى سازند و از «ديدار» حقيقى بهره جويند. گويا اينان سرزمين پاك وجود خود را بسان «منى‏» دانسته‏اند، جايى كه بايد «حيوان هوس‏ها» را در آن ذبح كرده، به توفيق «لقاء الله‏» نايل آيند و از عيد واقعى بهره‏مند شوند.

... عالم فرزانه مرحوم حاج آقا حسين فاطمى درباره «عيد واقعى‏» و «لقاى حقيقى‏» در آن روز چنين مى‏گويد: روز پنج‏شنبه، عيد قربان (1) بود. صبح به مسجد جمكران رفته، قبل از ظهر برگشتم. تا وارد شدم، خبر دادند كه حاج ميرزا جواد آقا جوياى احوال شما شده‏اند. چون از كسالت وى اطلاع داشتم بدون هيچ معطلى و با عجله به خدمتشان رفتم. چون وارد اتاق او شدم، صحنه‏اى ديدم كه حيرتم را بسيار كرد. حاج ميرزا جواد آقا به حمام رفته، خضاب بسته و پاك و مطهر در بستر نشسته بود. به‏طور ظاهر منتظر بود تا اذان ظهر بگويند و نماز بخوانند اما انتظار ايشان بيش از اين مقدار بود; چرا كه در چهره وى لحظه‏شمارى براى «ديدار» و انتظار «لقا» به چشم‏مى‏خورد.

لحظات اوليه ديدار فرا رسيد، در بستر شروع به اذان و اقامه كرد. با گفتن هر جمله‏اى، بهجت‏بيشتر و آرامش افزون‏ترى به سراغش مى‏آمد. به دنبال آن، دعاى تكبيرات افتتاحيه را ترنم كرده، دو دست را براى گفتن تكبيرة‏الاحرام بالا مى‏برد كه گويى درهاى آسمان براى ورود او گشوده شد. لب‏هايش حركت كرد و دست‏ها به لرزش افتاد و با آخرين كلام اولين ديدار حاصل شد; «الله اكبر».

مرغ روحش از بدن پاكش به سوى عالم قدس پرواز كرد و همچون گذشته با نماز به معراج رفت. عارف بزرگ روزگار با معراجى فجر آفرين و شادى‏بخش پلكان ملكوت را طى كرد و به بلنداى جاودانگى رسيد; چرا كه آن روز براى او «عيد قربان‏» بود و هنگام «ديدار»; ديدارى كه در پى آن هر روز «نوروز» است و هر زمان وقت‏شادى و سرور. (2)

درهاى آسمان گشوده شد

مرحوم حجة الاسلام «حاج سيد جعفر شاهرودى‏» شاگرد بيداردل مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى، مى‏گويد:

شبى نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم كه درهاى آسمان به سوى من گشوده شده و پرده‏ها و موانع از برابر ديدگانم كنار رفت، به‏طورى كه تا زير عرش عظيم الهى را مى‏ديدم، ناگاه مرحوم استاد حاج ميرزا جواد ملكى را ديدم كه ايستاده و دست‏به قنوت برداشته، مشغول تضرع و مناجات است. همچنان به او مى‏نگريستم و از مقام رفيع و جايگاه والايش در تعجب بودم، كه ناگاه صداى كوبيدن در خانه را شنيدم. به خود آمده، از جا برخاستم و به طرف در خانه رفتم. كنار در يكى از ملازمان مرحوم استاد را ديدم، او به من گفت: به منزل آقا بيا. گفتم: چه خبر است؟!

گفت: سرت سلامت، خدا صبرت دهد، آقا از دنيا رفت. (3) ساعاتى پس از انتشار خبر رحلت‏حاج ميرزا جواد آقا، بسيارى از شخصيت‏هاى علمى - مذهبى و ارادتمندان و شيفتگان وى جمع شدند، آن مرحوم را تشييع كردند وپيكر پاكش را در نزديكى قبر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب قوانين، در قبرستان «شيخان‏» دفن كردند. (4)

ضريح نور ...

اينك ده‏ها سال از ارتحال ملكوتى آن عالم ربانى و عارف وارسته مى‏گذرد. سال‏هايى كه گلبرگ ايام و لحظات بسيارى از سالكان الهى از نور مرقدش نورانى و از عطر آرامگاهش معطر شده است. هزاران نفر از روح پاك او استمداد «اخلاص‏» و «تقوا» كرده، با «صفاى دل‏» خويش، روشنى قبول از قبر پاكش مى‏گيرند.

مرقدى مرمرين با ضريحى از نور. آرى، قبرستان شيخان قم ميعادگاه پرستوهاى عاشق و فرهيختگان رستگار است; آنها كه قبر حاج ميرزا جواد آقا را «گل دسته‏»اى معنوى و «گنبد»ى ملكوتى مى‏دانند.

بسيار مناسب است‏با هم نظرى عبرت‏آموز بر مفاهيم بلند نقش قبر او نموده تا از ابعاد عظمت روحى و فتوحات چشمگير معنوى‏اش براى هميشه حياتمان سرمشق گيريم:

كسى كه صاحب علم و تقوا و معدن حلم و سخا بود، از خانه فريب و ظلمت و گمراهى ضلالت‏به سراى سرور و شادمانى و نورانيت و آبادانى منتقل شد، او كه در راه رسيدن به «موتوا قبل ان تموتوا» تلاش بسيار كرد و در طريق سبقت‏به خيرات و سرعت در نيكى‏ها هميشه در سعى و تلاش بود. چهره چشمگير اوتاد و مردان الهى بود. .. كسى كه مصداق گفته اميرالمؤمنين على‏عليه السلام بود، كه فرمود: اگر اجل‏هاى اولياى خدا از طرف پروردگار متعال معلوم نشده بود، روح پاك آنان لحظه‏اى در بدن‏هاشان قرار نمى‏يافت. او با گفتار خويش بر طرف كننده مشكلات و با نور برهان گشاينده گرفتارى‏ها بود. كسى كه روزگار، ديگر مانندش را نخواهد آورد; او كه مايه افتخار علماى بزرگ، سبب شرافت فقهاى سترگ و صاحب فضايل فراوان بود و با مرگش ضربه‏اى جبران ناپذير به اسلام وارد شد، راهبر مردم، حجة الاسلام والمسلمين ومولاى دو عالم حاج ميرزا جواد آقا تبريزى، كه خداوند مقام او را بلند مرتبه و محل وى را بهشت‏برين قرار دهد.

سزاوارست پيرامون تاريخ اين ضربه بزرگ و مصيبت عظيم بگوييم: «رفع العلم و ذهب الحلم; از جهان جان رفت و از ملت پناه (5) ».مطابق با شب جمعه يازدهم ماه ذيحجه سال 1343قمرى. (6)

نقش قبر عارف كامل; حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى‏رحمه الله

(قبرستان شيخان قم)

نيمرخ به سوى من كرد و گفت... حضرت «آية الله حسن‏زاده آملى‏» درباره مقبره مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مى‏فرمايد:

تا مدت زيادى مى‏پنداشتم قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا اين كه در شبى از نيمه دوم رجب 1388 قمرى، حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقاى «آية الله سيد حسين قاضى طباطبايى تبريزى‏»، برادرزاده مرحوم آقاى حاج سيد على آقاى قاضى، در كنار خيابان ملاقات اتفاق افتاد. با جناب ايشان در بين راه از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى سخن به ميان آوردم و از تربتشان سؤال كردم. فرمودند: قبر ايشان در همين شيخان قم نزديك قبر مرحوم ميرزاى قمى، صاحب قوانين، است و لوح قبر دارد. من با شنيدن اين كه لوح قبر دارد ازايشان نپرسيدم كه در كدام سمت قبر ميرزاى قمى.

و چون با جناب آقاى سيد حسين قاضى خداحافظى كردم شتابان به سوى شيخان رفتم كه مبادا در را ببندند. در آن‏جا بسيارى از الواح قبور را نگاه كردم، كه بعضى را تا حدى تشخيص دادم و بعضى را چون شب بود و برق‏هاى آن‏جا هم بسيار ضعيف بود تشخيص دادن بسيار دشوار بود، با خود گفتم حالا كه شب است و تاريك است، باشد تا فردا، با نوميدى از شيخان بيرون مى‏آمدم، ولى آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود كه ديدم شخصى ناشناس از درب شرقى شيخان وارد قبرستان شده است و مستقيم به سوى من مى‏آيد، تا به من رسيد گفت: آقا قبر آميرزا جواد آقاى ملكى را مى‏خواهيد؟ مرا در كنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت‏به سوى در غربى شيخان رهسپار شد كه از قبرستان بيرون رود. من بى‏اختيار تكانى خوردم و مضطرب شدم و ايشان را صدا زدم و گفتم: آقا من قبر ايشان را مى‏خواستم، اما شما از كجا دانستيد؟ آن شخص در همان حال كه به سرعت‏به سوى در غربى شيخان مى‏رفت، صورت خود را برگردانيد و نيمرخ به سوى من نمود، گفت: ما مشترى‏هاى خودمان را مى‏شناسيم. (7) يكى از شاگردان شايق و علاقه‏مند مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، مرحوم «حاج ميرزا عبدالله شالچى‏» است. وى درباره نورانيت و آثار ملكوتى آرامگاه استاد خويش مى‏فرمايد:

سر قبر ايشان برويد و حوايج‏خود را بخواهيد، نتيجه مى‏گيريد. من هر وقت‏حاجتى داشته باشم سر قبر ايشان مى‏روم. روزى خطاب به استاد كرده گفتم: شما در حال حيات خود به من لطف داشتيد، الان كه روحتان روشن‏تر است مرحمتى فرماييد!

شب شنبه خواب ديدم كه در محضر حاج ميرزا جواد آقا هستم، سلام كردم، جواب دادند، فرمود: بيا بالا. رفتم بالا و ايستادم. مقدارى فاصله داشتيم. فرمود: بيا جلو! من مقدارى رفتم تا فرمان وى را اطاعت كنم و از سويى ايستادم تا ادب كرده باشم. باز فرمود: جلوتر بيا! و چندين بار تكرار فرمود و من آن‏قدر جلو رفتم كه زانوى من به زانوى او وصل شد. دو زانويش را باز نمود و ناگاه شروع كرد نگاه كردن به من. نگاه‏هايى كه حس مى‏كردم با لحظه لحظه آنها اثرى ژرف و چشمگير در وجودم مى‏گذارد و مرا با چشم‏هايش «تجريد» مى‏كند. بعد از آن فرمود بلند شو. پس ادامه داد: روزى 35 مرتبه اناانزلنا و 65 بار قل هو الله احد بخوان. در لحظه آخر اين جمله را به من فرمود: «من چيزى از شما دريغ نكرده‏ام، اگر كوتاهى كنى از خودت است‏».

جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى

غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد (8)

اميد آن كه از روح بلند آن فرزانه عارف، نور صفا و انسانيت‏بر جان ما بتابد و بتوانيم از بركات معنوى و عرفانى وى، شكوفه‏هاى دانش و بينش بر شاخسار وجود خود بنشانيم و عطر اخلاق و عرفان بر پهنه هستى خويش بيفشانيم، چرا كه:

علم نبود غير علم عاشقى

ما بقى تلبيس ابليس شقى

سينه گر خالى ز معشوقى بود

سينه نبود كهنه صندوقى بود

صرف شد عمرت به بحث و نحو و صرف

از اصول عشق هم خوان يك دو حرف

سينه خود را برو صد چاك كن

دل از اين آلودگى‏ها پاك كن (9)

بر سر تربت ما چون برسى، همت‏خواه

كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود «حافظ‏»

فضاى معنوى قبرستان شيخان قم; مدفن حاج‏ميرزا جوادآقا ملكى‏تبريزى‏رحمه الله

كتابنامه

قرآن كريم

آثار الحجه، محمد رازى، ج 1.

آيينه دانشوران، سيد ريحان الله يزدى.

اسرار الصلاة، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه رضا رجب‏زاده.

اعيان الشيعه، علامه سيد محسن امين، چاپ وزارت ارشاد اسلامى.

بوستان، مصلح الدين سعدى شيرازى.

چه بايد كرد، ترجمه المراقبات، ترجمه محمد تحريرچى.

ديوان حافظ شيرازى.

الذريعة الى تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانى.

رساله لب اللباب، علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى، انتشارات حكمت.

رساله لقاء الله، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه سيد احمد فهرى.

ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس، خيام.

روح مجرد، محمد حسين حسينى طهرانى، حكمت.

سرود سبز باران، جواد نعيمى، سازمان تبليغات اسلامى.

سيماى فرزانگان، رضا مختارى، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم.

طبقات اعلام الشيعه (نقباء البشر فى القرن الرابع عشر) آقا بزرگ تهرانى، دار المرتضى.

عرفان اسلامى، حسين انصاريان، چاپ دفتر تبليغات اسلامى.

علماء معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، اسلاميه، چاپ سنگى.

كيهان انديشه، ش 8 ، «مصاحبه با حضرت آية الله حسن‏زاده آملى‏».

گنجينه دانشمندان، محمدشريف رازى، اسلاميه.

مجله حوزه، ش 34، آبان 68 .

محدث نورى، روايت نور.

المراقبات، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه عليرضا ميرزا حكيم خسروانى، مكتبة الشفيعى.

معراج السالكين و صلاة العارفين، امام خمينى‏رحمه الله، آزادى.

مقالات مؤلف در روزنامه‏هاى كيهان، رسالت و جمهورى اسلامى.

نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، مرتضى مطهرى، صدرا.

يادنامه علامه طباطبايى، جمعى از نويسندگان.

شايان ذكراست كه از نوار سخنرانى استادحاج آقاشالچى‏نيز استفاده شده است.

پى‏نوشتها:‌


1) رساله لقاءالله، ص‏81 .

2) رساله لقاءالله، «دستور توبه‏»، ص‏82 .

3) رساله لقاءالله، «عوالم ثلاثه انسان‏»، ص 24 و 25.

4) اسرارالصلاة، ص 83 ; رساله لقاءالله، ص 92 - 100 .

5) رساله لقاءالله، ص‏114 .

6) مفاتيح الجنان، «دعاى عهد» (اللهم رب النور العظيم ورب الكرسى الرفيع...).

7) اسرار الصلاة، ص‏387 و 389 .

8) رساله لقاء الله، «لزوم تاديب زبان‏»، ص‏116 و 117 .

9) همان، ص‏117 و 118 .

10) اسرار الصلاة، ص‏454 - 456.

11) رساله لقاء الله، «تازيانه سلوك‏»، ص 142 - 144.

12) روز يازدهم ماه ذيحجه سال 1343قمرى.

13) كيهان انديشه، ش‏8 ، ص‏76 و 77.

14) آثار الحجه، ج 1، ص 27 و 28; گنجينه دانشمندان، ج‏1، ص‏232.

15) گنجينه دانشمندان، ص‏233.

16) با شمارش حروف «رفع العلم وذهب الحلم‏» ماده تاريخ يا سال وفات حاج ميرزا جواد آقا ملكى عدد1343 بدست مى‏آيد كه معادل اين مصرع فارسى است: از جهان جان رفت و از ملت پناه.

17) چون هدف ترجمه‏اى روان و سليس بود، از برگردان دقيق چشم پوشيديم و به ترجمه آزاد بسنده كرديم.

18) كيهان انديشه، ش 8 ، «مصاحبه با آية الله حسن زاده آملى‏».

19) سخنرانى مرحوم شالچى (برگردان از نوار).

20) فرزانه والا گوهر، شيخ بهايى.