حمزه عليه السلام

محمد صادق نجمي

- ۵ -


حرم حضرت حمزه در قرن دهم

سمهودى (متوفاى 911) حرم حضرت حمزه را به همان شكلى كه ابن نجار در سه قرن قبل از وى توصيف كرده است مشاهده نموده، مى گويد: «وَعَلَيهِ قبّة عالية حسنة مُتْقَنَةٌ و بابُه مُصفّح كلّه بالحديد بَنَتْهُ اُمّ الْخليفة الناصر لدين الله كما قاله ابن النجار و ذلك في سنة تسعين و خمسمائة، قال: و جعلت على القبر ملبناً من ساج وحوله حصباء وباب المشهد من حديد يُفتح كلّ يومِ خميس...»(1)

به طورى كه ملاحظه مى شود، اصل بناى ساختمان حرم حضرت حمزه در قرن دهم، همان بوده كه ابن نجار در اواسط قرن هفتم از كيفيت و اتقان و از درِ آهنى و از ديواركشى اطراف آن سخن گفته است.(2)

سمهودى بقيه كلام ابن نجار را در مورد ضريح حضرت حمزه نقل مى كند كه: داراى ضريحى از چوب ساج، مانند
ضريح جناب ابراهيم و جناب عباس و حضرت حسن مجتبى(عليه السلام) مى باشد. سپس مى گويد: ولى امروز بر خلاف سه قبر ياد شده اخير در قبر حمزه، ضريح چوبى كه ابن نجار ازآن ياد نموده است وجود ندارد، بلكه ضريح و قبر او از گچ و آجر است و شايد اين ضريح با مرور زمان و با از بين رفتن آن ضريح چوبى ساخته شده است.

سمهودى در آخر گفتارش، انتساب اين بنا را به مادر خليفه عباسى مورد تأكيد قرار مى دهد و مى گويد: تاريخ اين بنا كه سال 590 مى باشد، در ديوار آن، در يك لوح با خط كوفى گچ كارى تا امروز باقى است.(3)

حرم حضرت حمزه در قرن سيزدهم و هشتاد و نه سال قبل از تخريب

مرحوم سيد اسماعيل مرندى كه در سال هزار و دويست و پنجاه و پنج و سه قرن و نيم پس از سمهودى به مدينه و به زيارت قبر حضرت حمزه مشرّف شده است، مى نويسد: «قبر حضرت حمزه، عموى پيامبر (صلى الله عليه وآله) در آنجا (احد) است. قبّه و صحن دارد. يك صندوق چوبى دارد. بالاى قبر مطهّر پرده انداخته اند...»(4)

از اين مطالب روشن مى شود كه در فاصله سه قرن و نيم، تغييرات نه چندان اساسى در حرم حضرت حمزه به وجود آمده كه از جمله آنها نصب مجدّد ضريح چوبى به جاى ضريح آجرى مى باشد.

حرم حضرت حمزه در سال 1325

از توصيف ابراهيم رفعت مصرى،(5) كه در تاريخ پيشگفته و نوزده سال پيش از تخريب حرم حضرت حمزه را زيارت كرده است، معلوم مى شود كه اصل بنا و ساختمان حرم آن بزرگوار همان بوده است كه پيشينيان در قرن هاى گذشته آن را تعريف و توصيف نموده اند و همان ساختمان كه در قرن ششم بنا گرديده بود.

ولى در عين حال از سخن او به دست مى آيد كه در زمان وى بعضى توسعه ها در اطراف حرم و بعضى تزيينات در داخل آن وجود داشته است كه اين توسعه ها درگذشته وجود نداشته و يا مورّخان گذشته از آنها ياد نكرده اند. به هر حال، چون گفتار او داراى نكات قابل توجّه است، آن را از نظر خوانندگان مى گذرانيم. او درباره حرم و ضريح حضرت حمزه مى گويد:

اين مسجد (حرم) داراى بنايى محكم و در عين حال ساده و خالى از تزيينات و داراى گنبدى است كه در بالاى ضريح حمزه قرار گرفته است و بر اين ضريح پرده اى مليله دوزى كشيده شده است، پارچه اين پرده از جنس پرده در كعبه است كه در مصر بافته مى شود و در يك طرف آن نوشته شده است:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيل .

و در طرف ديگرش نوشته شده است:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللهِ شَهِيداً } .

آنگاه عكسى را از داخل حرم ارائه مى دهد كه گوياى وجود شبكه فلزى نسبتاً بزرگ در روى قبر شريف است و چند نفر، از جمله خود او در كنار ضريح نشسته اند و در ضمن معرّفى آنان مى گويد از دست راست اوّلين شخص متولّى حرم مى باشد.

توسعه اطراف حرم

ابراهيم رفعت پاشا مى نويسد: گرچه حرم حضرت حمزه را مادرِ خليفه عباسى در سال 590 بنا كرده است ليكن اين حرم در سال 893 توسعه يافت و به دستور ملك اشرف قايتباى(6) و با سرپرستى شاهين الجمالى متولّى حرم شريف نبوى(صلى الله عليه وآله) در سمت غربى آن چاهى حفر شد و چاه ديگرى نيز با چند دستگاه دستشويى به فاصله دور از حرم، براى استفاده زائران احداث گرديد.

مَصْرع حضرت حمزه(عليه السلام)

ابراهيم رفعت با بيان اينكه در بيشتر منابع تاريخى آمده است: «مصرع» و محلّ شهادت حضرت حمزه در دامنه «جبل الرمات» بوده و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)  پيكر او را به اين محلّ مسطح و هموار منتقل كرده و در آنجا دفن نموده است، به معرفى مصرع پرداخته، مى گويد:

در داخل ساختمان «مصرع»، ضريحى ديده مى شود كه در اطراف آن پنج بيت شعر نوشته شده، با مطلع:

أعظم بمشهد ليث الله حمزَة مَنْ *** بيوم اُحُد لخير الخلق قد نصراً

«چه با عظمت و با شكوه است محلّ شهادت شير خدا حمزه; كسى كه درجنگ احدبه بهترين خلق يارى كرد.»

ابراهيم رفعت سپس قطعه شعر ديگرى رانقل مى كند كه در لوحى نوشته اند و در داخل ساختمان مصرع نصب كرده اند كه از جمله ابياتش اين است(7) :

مسجد حاز كلّ فخر وسؤدد *** بدا نوره إلى العرش يصعُدُ

مسجد منه روحُ خير شهيد *** رجعت بالرضا يفوز مؤبَّد

«اين مسجدى است كه تمام افتخار و بزرگى را حايز گرديده و اكنون نور او بر عرش صعود مى كند.

اين مسجدى است كه روح بهترين شهيد، از آن براى نيل به سعادت ابدى به سوى خدا رجعت نمود.»

ابراهيم رفعت مى گويد لوح ديگرى در بالاى ضريح «مصرع» ديده مى شود كه در آن، اين دو بيت نگاشته شده است:

قِفْ على أبوابنا في كلّ ضيق *** واطلب الحاجات واَبْشر بالمنى

فحمانا ملجأ للطالبين *** وبنا تجلّى الكروب و العنا

«در هر پيش آمد ناگوار به آستانه ما ملتجى باش و حاجات خود را بخواه و مژده باد بر تو برآورده شدن خواسته هايت.

آستانه ما پناهگاه نيازمندان است و به وساطت ما است كه غمها و رنجها برطرف مى شود.»

او سپس ضمن ارائه عكسى از اطراف حرم حضرت حمزه، به خانه اى كه در پشت درختان خرما ديده مى شود، اشاره نموده، مى گويد: اينجا منزل مسكونى خادمِ «مصرع» حمزه(عليه السلام) است.

دو باب آب انبار در محوّطه صحن

ابراهيم رفعت در همان عكس به مسجدى در پشت حرم حضرت حمزه اشاره مى كند و مى گويد: در كنار اين مسجد دو باب آب انبار وجود دارد كه داراى بناى محكم و درهاى آهنين هستند، و از آب باران و سيلاب رودخانه اى پر مى شوند كه با مدينه چهار ساعت فاصله دارد و به وسيله تنبوشه و لوله سفالين هدايت مى شود.

سپس مى گويد: بانىِ اين آب انبارها على بك، بزرگ حاجبِ سلطان عبدالحميد مى باشد.(8)

گنبد مصرع حمزه (عليه السلام) در نوشته بورتون

ريچارد بورتون، جهانگرد انگليسى كه در سال 1853 ميلادى تقريباً يكصد و پنجاه سال پيش، از احد ديدار كرده است، مى نويسد: اكنون در جايگاهى كه حمزه به شهادت رسيده، قبّه و گنبد محكمى بنا شده است.(9)

تبرّك جستن با خاك قبر حضرت حمزه(عليه السلام)

گفتار سمهودى، مدينه شناس معروف نشانگر آن است كه مسلمانان از گذشته هاى دور به عنوان تبرّك و استشفا، خاك اطراف قبرحضرت حمزه را به اوطان خويش حمل و به صورت هديه مدينه منوره، درميان اقوام ودوستان خودتوزيع مى كردند وبا اينكه درميان فقهاى اهل سنّت انتقال خاك حرم مدنى مورد اختلاف بوده و عدّه اى از آنان حمل خاك مدينه را هم مانند خاك حرم مكّى جايز نمى دانستند، ولى همين علما نيز حمل تربت حمزه(عليه السلام) را به دليل سيره عملى مسلمانان جايز مى شمردند.

سمهودى در اين مورد مى گويد: زركشى(10) حمل تربت حمزه را از خاك ساير نقاط مدينه مستثنى دانسته و به دليل اينكه مسلمانان در طول قرن هاى متمادى اين تربت را براى استشفا و مداواى سردرد به شهر و ديار خود حمل مى كردند تجويز نموده است.(11)

و همچنين او از احمدبن يكوت نقل مى كند درباره حمل خاك قبور شهدا از وى سؤال نمودند، و او چنين پاسخ داد: اشكال ندارد; زيرا از گذشته هاى دور حمل خاك قبر حمزه در ميان مسلمانان مرسوم بوده است.(12)

و باز او از ابن فرحون نقل مى كند كه در دوران ما هم مانند گذشته رسم بر اين است كه مسلمانان از خاك موجود در نزديكى قبر حمزه به صورت تسبيح و گردن بند ساخته، به شهر و ديار خويش حمل مى كنند.(13)

سمهودى مى افزايد: چون حمل اين تربت براى استشفا و مداوا است، آن را از سيل گاهى كه در نزديكى حرم حمزه(عليه السلام) واقع است اخذ مى كنند ونه از خود قبر.(14)

به طورى كه ملاحظه كرديد، حمل تربت حمزه و استشفا با آن، از قرنهاى اوّل در ميان مسلمانان معمول بوده است; به طورى كه علماى قرن هاى ششم و هفتم عمل آنها را به عنوان سيره مسلمانان صدر اسلام ملاك و دليل فتواى خويش قرار داده اند.

در قرن هاى اخير

و اين بينش مسلمانان نسبت به خاك حمزه (عليه السلام) و تبرّك جستن به آن، تا تسلّط سعودى ها و روى كار آمدن وهابى ها ادامه داشته است; زيرا دونالدسون جهانگرد غربى كه چند سال قبل از تخريب آثار مدينه از اين شهر ديدار كرده، مشاهدات خود را در كتاب خود به نام «عقيده شيعه» آورده و ضمن گزارش از اُحد و حرم حضرت حمزه، مى نويسد: «در پيرامون قبور شهدا، خاك سرخ رنگى وجود دارد كه به حمزه(عليه السلام) نسبت داده مى شود و مردم با آن تبرّك مى جويند.»(15)

مردم مدينه و مراسم زيارت حضرت حمزه

بورخارت كه در سال 1915 ميلادى و در آستانه تسلّط سعودى ها بر حجاز در زىّ يك مسلمان در موسم حجّ شركت نموده و مطالب فراوانى از مشاهدات خود و گاهى تحليل هاى نادرستى را در سفرنامه اش منعكس ساخته است، به اين مراسم اشاه مى كند و مى نويسد: «رسم اهالى مدينه اين است كه هر سال يك بار از شهر خارج و سه روز متوالى در دامنه كوه احد اجتماع مى كنند و در اين مدّت به سياحت و شادمانى مى پردازند.»(16)

همانگونه كه پيشتر ملاحظه كرديد، هدف از اين اجتماع در ماه رجب، عبادت و زيارت بوده نه جشن و سياحت كه بورخارت اين جهانگرد غربى با برداشت از بينش خود مطرح نموده است.

چادرهايى كه در اين مراسم برافراشته مى شد

لبيب بتنونى مصرى نيز كه پيش از تخريب آثار مدينه به حجّ مشرّف شده، در سفرنامه اش عكسى را از حرم حضرت حمزه ارائه مى كند كه در اطراف آن چادرهاى زيادى برافراشته شده و در زير آن عكس، اين جمله را مى نويسد: «مسجد سيّدنا حمزة وحوله زوّار المدينة» ;(17) «اين حرم حضرت حمزه است كه در اطراف آن چادرهاى زائران مدينه ديده مى شوند.»

عقيده و عملكرد وهّابيان

اين بود آنچه كه درباره ساختمان حرم حضرت حمزه(عليه السلام)از قرن اوّل تا قرن چهاردهم هجرى رخ داده است و اين بود گوشه اى از زيارت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) و مراسم زيارت و اظهار ارادت مسلمانان نسبت به ساحت مقدس حمزه سيّد الشهدا كه بر اساس پيروى آنان از رسول گراميشان انجام مى گرفته است.

ولى با تسلّط وهابيان و با روى كار آمدن سعودى ها در حجاز، نه تنها حرم شريف حضرت حمزه و حرم ها و بقاع متعلّق به شخصيت هاى اسلامى منهدم گرديد، بلكه آنان از راه فرهنگى و ممنوع ساختن زيارت، به تضعيف عقيده و بينش مسلمانان و تقويت عقيده نو ظهور خويش پرداختند كه تعطيل نمودن زيارت رجبيه در كنار حرم حضرت حمزه از نمونه هاى آن مى باشد.

و جاى تأسف است كه امروزه نويسندگان و مؤلفان در حجاز، اقدامات اين گروه تندرو را بزرگترين افتخار تلقّى مى كنند و دور شدن از راه و رسم پيامبر خدا را نسبت به نسل هاى آينده مسلمانان، بزرگترين امتياز مذهبى براى خود مى دانند و ساير مسلمانان را به شرك و بت پرستى متّهم مى سازند.

مثلا نويسنده و مورخ معاصر «احمد سباعى» مكّى با اشاره به اين نوع مراسم و اجتماعات و ادعيه و زيارات، مى گويد: «اين بدعتها! از دوران فاطمى ها و در اثر تمايل و تشيّع آنان نسبت به اهل بيت به وجود آمده بود و در طول تاريخ ادامه داشت تا اينكه سعودى ها در سال 1343 به مكّه وارد شدند و اين اعمال را ابطال و اين مراسم را لغو نمودند.(18)

آرى، آنان در عقيده خود آنچنان پافشارى و اصرار ورزيدند كه حتّى مسافرت به شهر مدينه را، اگر توأم با قصد زيارت قبر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) باشد، عملى حرام و گناهى بس بزرگ و نابخشودنى دانستند.

منابع و مآخذ

بخشى از قرآن مجيد و نهج البلاغه.

1 ـ احتجاج، طبرسى.

2 ـ اخبار مدينة الرسول، ابن نجار.

3 ـ ارشاد، شيخ مفيد.

4 ـ اسد الغابة، عزالدين ابن اثير جزرى.

5 ـ الاصابه، ابن حجر عسقلانى.

6 ـ اعيان الشيعه، سيّد محسن أمين عاملى.

7 ـ اكمال الدين، شيخ صدوق.

8 ـ امالى، شيخ صدوق

9 ـ امالى، شيخ مفيد.

10 ـ بحار الأنوار، علاّمه مجلسى.

11 ـ البداية والنهايه، ابن كثير دمشقى.

12 ـ بصائر الدرجات، صفّار قمّى.

13 ـ تاريخ الاسلام، ذهبى.

14 ـ تاريخ الامم والملوك، طبرى.

15 ـ تاريخ الخلفاء، سيوطى.

16 ـ تاريخ الخميس، ديار بكرى.

17 ـ تاريخ المدينه، ابن شبّه.

18 ـ تاريخ مكّه، سباعى.

19 ـ تاريخ يعقوبى، ابن واضح.

20 ـ تفسير، منسوب به امام حسن عسكرى (عليه السلام).

21 ـ تفسير، على بن ابراهيم قمى.

22 ـ تفسير الدرّ المنثور، سيوطى.

23 ـ تفسير الميزان، علامه طباطبايى (رحمه الله) .

24 ـ تفسير عياشى، عياشى.

25 ـ تفسير فرات، فرات كوفى.

26 ـ تفسير مجمع البيان، طبرسى.

27 ـ خصال، شيخ صدوق.

28 ـ الدرجات الرفيعه، مدنى شيرازى.

29 ـ ذخائر العقبى، طبرى.

30 ـ رحله، بتنونى مصرى.

31 ـ رحله، ابن جبير.

32 ـ روضات الجنات، محمّد باقر خونسارى.

33 ـ الروض الأُنُف، سهيلى.

34 ـ سنن، ابى داود.

35 ـ سير اعلام النبلاء، ذهبى.

36 ـ سيره حلبيه، ابن هشام.

37 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد.

38 ـ صحيح بخارى، محمّد بن اسماعيل بخارى.

39 ـ صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابورى.

40 ـ الصحيح من سيرة النبى، سيّدجعفر مرتضى عاملى.

41 ـ الصواعق المحرقه، ابن حجر هيثمى.

42 ـ طبقات، ابن سعد.

43 ـ الغدير، علامه امينى.

44 ـ الفصول المختاره، شيخ مفيد.

45 ـ قرب الاسناد، حميدى.

46 ـ كافى، حكمى.

47 ـ كنز الفوائد، كراجكى.

48 ـ مجالس المؤمنين، قاضى نور الله ششترى.

49 ـ مجلّه تخصصى علوم حديث.

50 ـ مجلة الفكر الاسلامى.

51 ـ مرآت الحرمين، رفعت پاشا.

52 ـ مروج الذهب، مسعودى.

53 ـ معجم البلدان، ياقوت حموى.

54 ـ من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق.

55 ـ موسوعة العتبات المقدّسه، جعفر الخليلى.

56 ـ نور الابصار، شبلنجى.

57 ـ وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى.

58 ـ وفاء الوفا، سمهودى.

پى‏نوشتها:‌


1  . سمهودى، وفاء الوفا، ج3، ص921
2  . در متن تاريخ ابن نجار آمده: «وجعل حوله حصاراً» ودر نسخه وفاء الوفا اينگونه مى خوانيم: «وجعل حوله حصباء»; يعنى «اطراف حرم را شن ريزى نمود» كه ظاهراً متن اوّل «دور حرم را ديواركشى نمود» صحيح است و اين تغيير و خطا از چاپ است.
3  . سمهودى، وفاء الوفا، ج4، صص923 ـ 921
4  . توصيف مدينه، به نقل از فصلنامه «ميقات حجّ»، ش5، ص119
5  . ابراهيم رفعت پاشا چهار سال و آخرين بار در سال 1325 به عنوان امير الحاج از سوى پادشاه مصر در مراسم حج شركت نموده و از اين سفرها خاطرات و مشاهدات خود را جمع آورى و در دو جلد به نام «مرآت الحرمين» منتشر ساخته است.
6  . ملك اشرف قايتباى از پادشاهان سلسله چراكسه است كه در سال 872 به تخت نشست. در سال 901 وفات يافت. او را به جلالت و بزرگ منشى ستوده اند. در كارهاى خير و ساختن مدارس و قلعه شهرها خصوصاً در شهر مكّه و مدينه پيش قدم بود و چند كتاب به او نسبت داده شده است و گنبد سبز پيامبر خدا نيز از آثار اوست. نكـ : حشمت سامى، قاموس الاعلام; دهخدا، لغت نامه.
7  . اين قطعه شعر داراى سيزده بيت و بيانگر تاريخ بناى موجود (265) به نام بانى آن «سليم بك» مى باشد.
8  . ابراهيم رفعت پاشا، مرآت الحرمين، ج1، ص392  ـ 390
9  . موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص288
10  . بدرالدين ابوعبدالله زركشى مصرى منهاجى (متوفاى 794) صاحب كتاب سلاسل الذهب در علم اصول و زهرالعريش فى احكام الحشيش وكتاب هاى ديگر.
11  . سمهودى وفاء الوفا، ج1، صص117  ـ 116
12  . سمهودى، وفاء الوفا، ج1، صص117  ـ 116
13  . سمهودى، وفاء الوفا، ج1، صص117  ـ 116
14  . سمهودى وفاء الوفا، ج1، صص117  ـ 116
15  . موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص219
16  . موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص255
17  . رحلة بتنونى، ص345
18  . احمد سباعى، تاريخ مكّه، چاپ ششم، ج1، ص216