آموزه هايى از پيام هاى تاريخى قرآن

على كرمى فريدنى

- ۴ -


يك اسلوب ابتكارى و بى نظير در نمايش رويدادهاى تاريخى
سبك قرآن در بيان رويدادها و حوادث تاريخى ، نه نقلى محض است و نه تحليلى و علمى فقط، و نه حتى فلسفه ى تاريخ تنها؛ بلكه مجموعه اى از اين سه شيوه را به هم آميخته ، و با اسلوب ويژه ى خود، واقعيت جديد و جالب و آموزه اى ساخته است .
قرآن ، هم از شيوه هاى نقلى و انعكاس واقعى تاريخى بهره مى جويد و هم از شيوه ى تحليلى ؛ اما، در حالى كه به تاريخ نقلى و بيان وقايق و اتفاقات آن ، به سبك معمول داستان نويسى و كلاسيك توجه چندانى نشان نمى دهد، به خوبى روشن ميسازد كه بيشتر اهداف و اسرار قرآن در طرح مسائل تاريخى نشانگر علل اعتلاها و انحطاطها و صعودها و راز فرازها و فرودها و پيشرفت ها و پسرفت هاست .مى خواهد سنن حاكم بر جامعه و تاريخ را بيان كند؛ سنت هايى كه عامل حركت تاريخ و جامعه و تمدنهاست .
يكى از قرآن پژوهان در اين مورد مى نويسد: بايد بنگريم كه قرآن از اين داستان ها چه خواسته است ؟ همين طور در مورد ملت ها و امت ها...
قرآن نمى خواهد وقايع تاريخى ارائه دهد، نه نظر به تاريخ خاصى دارد و نه نظر به جامعه خاصى دارد و نه جامعه شناسى ويژه اى ؛ بلكه اگر اينها رانام برده است ، براى اين كه وسيله اى شود براى استنباط قانون كلى بر جامعه ها.
قرآن مى خواهد راهى را نشان دهد كه جامعه ها بدانند با چه نوع انديشه و باور و سياست و مديريت و عمل كرد و منش ، چگونه آينده اى را در پيش ‍ خواهد داشت (39).
و ديگرى مى نويسد: داستان گويى در قرآن در خدمت هدف هاى انسانى و تربيتى دين است و منظور قرآن ، تاريخ نويسى يا وقايع نگارى نيست .آنچه اهميت دارد گرفتن درس عبرت ، ازاين داستان يا از بخش هايى از آن است (40).
بر اين باور به نظر مى رسد قرآن در طرح مسائل تاريخ و اسلوب تاريخى خود، از هر سه شيوه بهره مى برد؛ اما در نقل داستان ها روى نكاتى انگشت مى گذارد كه موضوع و نكته ى گذشته و دغدغه ى حال تنها نيست ؛ بلكه موضوع و نكته ى هميشه ى تاريخ و دغدغه ى هماره ى بشرى است و همه جا مطرح است .
افزون بر اين ، در پايان هر قطعه ى حساس و عبرت انگيز تاريخى ، دست به نتيجه گيرى هاى جالبى مى زند كه ضوابط و قوانين حاكم بروند جامعه و تاريخ را مى توان در اين نتيجه گيرى ها جست و جو كرد و در اين جاها دريافت نمود.
به عنوان مثال : در داستان يوسف - كه از آن به ((زيباترين داستانها))تعبير مى كند، و بيش از 50 درس آموزنده و عبرت انگيز دارد - از شيوه ى نقلى و انعكاس وقايع تاريخى بهره مى برد، كه داستان را مى آغازد و به تابلو مى برد، اما در لابه لاى آن ، به نكات حساسى - كه مسائل هميشه و دغدغه ى هماره ى جامعه ها و تمدن هاست - منتقل مى شود؛ به نكات و دغدغه هايى ، بسان موضوع حفظ اصرار راز دارى ؛ خصومت و دشمنى آشتى ناپذير شيطان باانسان ؛
بلاى خودپسندى و خودخواهى ؛
وباى مستى قدرت و مغرور شدن به ستايش چاپلوسان و بت تراشان و دنباله روان بره منش و نيروهاى سركوب و وحشت ؛ استخدام مسائل ناسازگار با جوانمردى و كرامت و حقوق و حرمت بشر براى رسيدن به هدف هاى انسانى ؛
بلاى دروغ بافى و دروغ پراكنى ، يا آفت شخصيت ها و تمدن ها و حكومت ها؛ بلاى ويران گر حسادت ، يا بيمارى اخلاقى قرن ها و نسل ها؛
آفت انحطاطآور دنياطلبى ، زرپرستى و عشق و ثروت و قدرت باد آورده ؛
موضوع هواى نفس و غريزه ى جنسى و خطرات ويرانگر آن در صورت تربيت ناپذيرى و بى مهارى و بى پروايى ؛
كيدها، مكرها، شيطنت ها، و نقشه هاى ظالمانه و پرونده سازى هاى رسواى سياست بازان ؛
بلاى رفاه طلبى ، زندگى تجملى و تشريفاتى و پر از گزافه كارى و تفنن و خطرات آن ؛ بهره ورى ظالمانه و ناجوانمردانه رهبران و حكومت ها از قدرت ، ثروت و امكانات باد آورده ، در صورتى كه گزينش ، نقد، نظارت محاسبه و بركنارى آنان با راءى و خواست مردم و در دسترس مردم نباشد؛
موضوع سرنوشت ساز نقش دانش و بينش ، فرهنگ و آگاهى و توليد و توزيع و جريان آزاد اخبار و اطلاعات در پيشرفت ملت ها و رشد و توسعه جامعه ها واصلاح آنها؛
نقش صداقت ، امانت ، عفت و پاكى در پيشرفت انسان ها؛ نقش ايمان ، اخلاق ، توكل ، عبادت و بندگى خدا در فلاح و تكامل فرد و جامعه ؛ نقش ‍ سرنوشت ساز مقاومت و پايدارى در راه عدالت و آزادى و حقوق بشر، و پايدارى در هدف و پايمردى در زندگى ؛
نقش تقوا و تقواپيشگى يا رعايت مقررات خدا و حقوق مردم در نجات انسان از مهلكه ها؛
ضعف قدرت ها، شيطنت ها، مكرها، كيدها، و تباهى ها، در برابر مشيت خدا؛ حاكميت اراده ى خدا بر كران تا كران طبيعت و تاريخ و پديده هاى آفرينش ؛
سرانجام شوم تاريخ انديشان ، هواپرستان ، حسادت ورزان ، بردگان شهوت ، مكاران ، سركشان ، خيانت كاران ، مجرمان ، ظالمان ، فاسقان ، اصلاح ستيزان ، طغيان گران ، خودكامگان و رهروان راه شيطان و هواى دل و پايمال كنندگان حقوق مردم ؛
و ديگر نجات و رستگارى و شكوه و آبرومندى و فرجام خوش پاكان ، نيكان ، عدالت خواهان ، انسان هاى پر اخلاص ، راستگو، پرواپيشه ، حق شناس ، با ايمان ، آراسته ى به گوهر اعتماد به نفس ، اصلاح گران ، ستم ستيزان ، عاشقان و شيفتگان و يادكنندگان خدا، و دانايان و آراستگان به گوهر امانت و آزادگى (41).
به راستى كه سبك و اسلوب قرآن در بيان رويدادهاى تاريخى ، يك سبك و اسلوبى ابتكارى و بى نظير است .
بخش 4: بخش هاى ده گانه ى تاريخى قرآن
در راه هدف هاى تربيتى
قرآن نه كتاب روان شناسى است و نه تاريخ ؛ هم چنان كه كتاب جامعه شناسى به مفهوم رايج آن هم نيست ؛ بااين وصف نسبت به روان شناسى و جامعه شناسى انسان و روند تاريخ ، اهميت ويژه اى مى دهد.
نقش تربيتى تاريخ و داستان هاى هدفدار تاريخى را در راه وصول به هدف هاى معنوى و انسانى و تربيتى و عدالت خواهانه ى خود، نيك ارزيابى نموده و در جهت هدف هاى مقدس و آرمان هاى والاى توحيدى و انسانى اش - كه نجات بشريت از ظلمت ها و اسارت هاى رنگارنگ ظلم و جور و تاريك انديشى و زندان خودپرستى ، به روشنايى توحيد و تقوا و فراخناى عدالت و حريت و برابرى و كرامت انسانى است - روى تاريخ و مسايل و عبرت هاى تاريخى ، با اسلوب ويژه و سبك خاص خود سرمايه گذارى عظيمى كرده است .
بى ترديد اگر تمامى ، اين آيات و مفاهيم و معارف تاريخى قرآن ، به خوبى مورد پژوهش قرار گرفته و استخراج گردد، حجم بسيار مهم و بزرگى را تشكيل مى دهد، و پر واضح است كه دسته بندى و تفسير و تحليل نوانديشانه و خردگرا و شايسته ى آنها، مسائل و معارف ارجدارى را روشن ساخته ، و معيارهاى و ملاك هاى ارزشمندى را در راه خود سازى و ساختن جامعه ها و تمدن هاى انسانى و آفرينش تاريخ فردا و فرداها خانواده ى بزرگ بشرى ، در اختيار عصرها و نسل ها قرار مى دهد.
قرآن و پديده هاى تاريخ
قرآن در كمتر سوره اى از سوره هاى يك صد و چهارده گانه اش ، از زاويه ى خاص بينش تاريخى اش ، به مسائل و سنن تاريخى نپرداخته و يا اشاره نكرده است . شايد بتوان گفت كه از مجموع 6666 آيه از قرآن ، بيش از يك چهارم به طرح مسايل و سرگذشت هاى هدفمند و عبرت انگيز تاريخى و بيان سنن و ضوابط حاكم بر جامعه و درس هاى گران بهايى اختصاص يافته است ، كه در راه تعالى و تكامل و نيز تزكيه و تطهير و بهداشت و پالايش و سازندگى و خودشكوفايى فرد و خانواده و جامعه نقش مهمى دارد. براى نمونه ، مى توان به بخش هاى چشم گيرى از سوره ى بقره ، آل عمران ، يونس ، هود، اعراف ، شعرا، نمل ، قصص ، لقمان ، روم ، احزاب ، سبا، صافات ، غافر، حاقه ، مدثر، فجر، شمس ، فيل ،و...اشاره كرد.
قرآن در آياتى از اين سوره ها، بااسلوب ويژه و بامناسبت هاى گوناگون ، از تاريخ افتخار آفرين پيامبران ،
از نقش آنان در تمدن ها و تعالى انسان ،
از حق پذيرى ها و حق ستيزى هاى گروه ها و جامعه هاى كوچك و بزرگ گذشته در برابر بعثت ها و دعوت هاى اصلاح طلبانه و آيات و معجزات ،
از منطق غنى و نيرومند و دلنشين وحى ، و از بهانه ها و لجاجت ها و منطق مخالفان آن ،
از همسويى شوم زرپرستان ، زورمندان ، و تزويرگران ،
از سرنوشت تيره و تار طغيانگران و گناهكاران و سركشان و خودكامگان و پايمالگران سياه كار حقوق بشر،
اخلاص ، ايثار، حسن ختام و فلاح و نجات راهروان راه توحيد و تقوا و تلاشگران راه عدالت و آزادى و برابرى و مناديان حقوق انسان پيام دارد؛ هم چنان كه از سپيده ى تاريخ اسلام و فراز و نشيب ها و پيكارهاى توحيد گرايان و كمالجويان و نوانديشان .
از طلوع محمد صلى الله عليه و آله و آغاز و چگونگى فرود وحى ، از سير و سلوك مترقى و پر جانبه ى شخصى ، اخلاقى ، خانوادگى ، اجتماعى و چگونگى دعوت به حق و عدالت ، چگونگى رابطه او با خدا و مردم و سبك سياست و مديريت ويژه ى آن حضرت ، و سرانجام از علل فرازها و فرودها و اعتلاها و انحطاط نكات عبرت انگيز و تجربيات و گرانبها و درس هاى فراموش ناشدنى و ضوابط و ملاك هاى ارزشمند و جاودانه اى را براى انسان و حيات اجتماعى اش به ارمغان دارد.
اين سرمايه گذارى عظيم چرا؟
بر اين باور، به اين سرمايه گذارى عظيم قرآن روى مسائل تاريخى تعمق كرد، بايد به شايستگى در محور و جوانب آن انديشيد، از كنارش به آسانى عبور نكرد، و به اين بخش عظيم از قرآن ، حساب ويژه اى باز كرد كه بى ترديد شناخت اين بعد از قرآن ، درس هاى گران بها و تجربيات ارزش مندى به ما مى دهد و ما را - كه ميراث داران تجربه هاى بى نظير تاريخ بشرى هستيم - در كشف سنن حاكم بر جامعه و تاريخ ، مدد نموده و با رموز ظهور و سقوط تمدن ها و اسرار فراز و فرود امت ها آشنا مى سازد، تا بدين وسيله از آنچه در طول حيات انسان از فجر تاريخ گرفته تا عصر حاضر رخ داده است ، مشعل و توشه اى فراراه آنچه بايد رخ دهد فراهم آوريم .
كتاب بزرگ تربيت
آرى ، قرآن كتاب تاريخ نيست ؛ بلكه بيش از هر چيز كتاب بزرگ آموزش و تربيت و سازندگى و عدالت و آزادى است .كتابى است كه رسالت عظيم و شكوهبار خود رابه طور روشن و صريح ، اين گونه اعلام مى كند:
1.دعوت به نوانديشى ، نوپردازى و پرورش فرد و جامعه روشن انديش و توحيدگرا و حق طلب و رعايت گر مقررات خدا و حقوق مردم .
2.بيرون بردن و نجات بخشيدن انسان از تنگناها و تاريك انديشى هاى ظلم و جور و بلاى استبداد و خودمحورى و حق كشى به سوى فراخناى نور و رستگارى و آزادى و برابرى و حقوق انسان .
3.بنياد عدل و داد و برقرارى قسط و انصاف و توزيع عادلانه و بهينه ى فرصت ها، آگاهى ها و امكانات رشد و اوج و شكوفايى در كران تا كران جان و روح فرد و روابط خانواده و در مناسبات فرهنگى ، فكرى ، خبرى ، اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و مديريت بشرى .
4.بيان تمامى حقايق و واقعيت و ضوابط تضمين كننده ى سعادت و رفاه و امنيت و آزادگى انسان .
5.و سرانجام تاءمين آرامش روان صلح و امنيت درون و برون جان ، براى بشريت با اعطاى شرح صدر و رفع حرج و تساهل و تسامح و تربيت مترقى و توسعه ى پايدار.
رسالت قرآن
اين رسالت خطير و عظيم را مى توان بدين صورت از خود قرآن دريافت كرد:
1.دعوت به توحيدگرايى و يكتاپرستى :
يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا وبشيرا ونظيرا. و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا. و بشر المؤ منين باءن لهم من الله فضلا كبيرا(42)
هان اى پيامبر! به يقين ما تو را به عنوان گواه و الگو و نويدرسان و هشدار دهنده فرستاديم ؛ و نيز به عنوان فراخوان به سوى خداى يكتا به فرمان او، و چراغى تابناك و روشنگر گسيل داشتيم .و به ايمان آورندگان نويد ده كه براى آنان از سوى خدا، فزون بخشى بزرگى خواهد بود.
2.بيرون بردن انسان از تيرگى ها و تباهى هاى شرك و كفر و ستم و واپسگرايى و جمود و تحجر، به سوى نور و حق و عدالت و آزادى و آزادگى و خردگرايى و نوانديشى :
كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد(43)
اين كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم ، تا مردم را از تنگناها و تاريكى هاى شرك و ظلم و جهل ، به سوى روشنايى ايمان و عدل و آگاهى و آزادى به فرمان پروردگارشان در آورى : و به سوى راه آن خداى شكست ناپذير و ستوده .
3.بنياد عدل و برقرارى قسط و انصاف :
انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله و لا تكن للخائنين خصيما(44)
ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم ، تا به آنچه خدا به تو آموخته ، در ميان مردم قضاوت و داورى كنى ، و از كسانى مباش كه از خيانتكاران حمايت نمايى !
4.بنياد تاريخ و تمدن بر اساس توحيد و تقوا:
و هذا كتاب اءنزلناه مبارك فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون (45)
و اين كتابى است خجسته كه آن را بر تو نازل كرديم ؛ پس از آن پيروى كنيد، و پرواى او را پيشه كنيد، باشد كه مورد مهر خدا قرار گيرد!
5.بيان حقايق و ضوابط و مقررات سعادت آفرين به بشريت و زدودن بلاى خرافه ، نادانى و بافته هاى سلطه جويانه و زورمدارانه :
و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء و هدى و رحمه و بشرى للمسلمين (46)
و ما اين كتاب را بر تو فرو فرستاديم ، كه بيان گر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى قانون گرايان و مسلمانان است !
6.رسالت شرح صدر و رفع حرج و هديه ى تساهل وتسامح و تاءمين آرامش ‍ و امنيت درون و بيرون براى بشريت :
كتاب انزل اليك فلا يكن فى صدرك حرج منه لتنذز به ذكرى للمؤ منين (47)
اين كتابى است كه بر تو فرو فرستاده شده است - پس نبايد از ناحيه ى آن ، تنگى و ناراحتى در سينه داشته باشى - تا به وسيله ى آن ، مردم را از تاريك انديشى و بيدادشان ، هشدار دهى و براى مؤ منان پند و اندرزى باشد.
رسالت تاريخى قرآن
اكنون كه به صراحت آيات قرآن ، رسالت آن روشن است ، بايد انديشيد نه چه رابطه اى ميان اين هدف هاى بلند و مترقى و آزادمنشانه از يك سو، و بعد تاريخى قرآن از سوى ديگر وجود دارد؟ چه كه بى ترديد اين رسالت بزرگ را تمامى سوره ها، آيات و حتى واژه هاى قرآن نيز به دوش دارند، و كران تا كران قرآن و ابعاد آن ، اين اهداف بلند و آزاديبخش و انسان ساز و جامعه پرداز و دادآفرين آن را تعقيب مى نمايد، و به طور طبيعى بعد تاريخى قرآن - كه بيش از يك چهارم آن را شامل مى شود - نيز با اين اصل همسو و همراه است .
بر اين باور، رسالت و هدف هاى آيات قرآن نيز، نجات اسلام از تاريكى هاى شرك و ظلم به سوى روشنايى هاى توحيد و آزادى و برابرى و تقواى راستين است . و از اين جا، راز اين تعبيرهاى شگرف قرآن در مورد داستان ها و قصص بعد تاريخى قرآن روشن مى شود كه گاهى مى فرمايد:
فاقصص القصص لعلهم يتفكرون (48)
پس اين داستان ها را براى آنان باز گو كن ، شايد آنان بينديشند و بيدار شوند!
و يا مى فرمايد:
لقد كان فى قصصهم عبره لاولى الالباب (49)
به راستى كه سرگذست آنان ، براى صاحبان انديشه درس عبرتى است !و مى فرمايد:
نحن نقص عليك احسن القصص (50)
ما زيباترين و نيكوترين سرگذشت ها رااز راه اين قرآن - كه به تو وحى كرديم - بر تو باز گو مى كنيم .
و مى فرمايد:
نحن نقص عليك نباءهم باالحق (51)
ما داستان آنان را به حق براى شما باز گو مى كنيم .
يا مى فرمايد:
ان هذا لهو القصص الحق (52)
اين همان سرگذشت واقعى مسيح است .
و يا رمزها و تعبيرهاى انديشاننده اى كه در پايان داستان ها و قصه هاى تاريخى مى آورند كه :
لايات لاولى الالباب
لكل صبار شكور
لقوم يعقلون
لعلهم يتفكرون
فاتقوا يا اولى الالباب
فاعتبرو يا اولى الابصار
و ياعبره لمن يخشى و... همه و همه در چاپ چوب همين رسالت قرآن است و در همين راستا ارزيابى مى گردد.
بخش هاى تاريخى قرآن
بحث ها و آيات تاريخى قرآن ، داراى اهداف و اسرار و پيام هاى گوناگونى است و بدين صورت به بخش هاى مختلف و متنوعى قابل تقسيم است :
1.نخستين بخش از مسايل تاريخى قرآن ،آياتى است كه از خلقت آدم و هبوط او، از پيدايش نسل فعلى بشر، از انديشه ى فرشتگان در مورد انسان ، و از تضاد و تقابل تاريخى شيطان با انسان بحث مى كند.
در اين آيات هم چنين از آموزش آدم و نسل او به طور مستقيم ،و علم آدم الاسماء كلها(53)به وسيلهى اهداى موهبت شعور و انديشه و احساسات به او، وسيله ى الهام و افكندن مفاهيم براى آموختن راه زندگى و راه هاى مختلف به مزرعه ى جان انسان فبعث الله غرابا يبحث فى الارض ليريه كيف يوارى سوءه اخيه (54)
2.بخش مهمى از مسايل تاريخى قرآن را، تاريخ پيامبران تشكيل مى دهد؛ تاريخ ابرمردان و تاريخ سازانى چون آدم ، نوح ، ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، يوسف ، زكريا، يحيى ، اليسع ، ذوالكفل ، الياس ، ايوب ، شعيب ، صالح ، هود، لوط، سليمان ، داوود، عزيز، خضر، ادريس ، يونس ، موسى ، هارون ، مسيح ، محمد صلى الله عليه و آله .
در اين بخش از قرآن ، بااسلوب خاصى مساءله بعثت و معجزات پيامبران ، سبك دعوت رهايى بخش و خالصانه و بشر دوستانه ى آنان چگونگى استقامت پايدارى و نبرد بى امانشان با ظلم و جور، و نقش سرنوشت سازشان در حيات انسان مورد بحث واقع شده است ؛ هم چنان كه صحنه هاى بسيارى از منطق پيامبران و پيروان آنان با منطق مخالفان آنان و سلسله اى از حوادث و رويدادهاى آموزنده و شگفت انگيز مربوط به آنان - كه تجربيات گرانبها و درس هاى ارزشمندى است - انعكاس يافته است و نيز اين واقعيت تاريخى به نمايش آمده است كه : چگونه در طول تاريخ انسان ، عناصر وارسته ، عدالت خواه ، نوانديش ، آزادمنش ، اصلاح طلب ، استبدادستيز و توحيدگرايى به نام حق و به ياد حق و با توكل به حق و به فرمان حق و به منظور تحقق فرمان حق و نجات بندگان او، يك تنه و تنها در برابر نظام هاى ظالمانه و فاسد، استبداد پيشه و مرز ناشناس ، نقدناپذير و خشونت كيش و نيز بر ضد محيطهاى آلوده ى اجتماعى ، و جوهاى ستمكارانه ى غالب ، آداب و رسوم خرافى حاكم بر روند شوم تاريخ شوريدند، عصيان كردند، طغيان نمودند، خروش برداشتند و بر اساس ‍ شناخت سنن و ضوابط حاكم بر روند تاريخ ، مظلومان را بانگ بيدارى و هوشيارى دادند و آنان را دگرگون ساختند، و با كمك آنها مسير تاريخ و روند جامعه را، هر كدام را در شعاعى مشخص ، به سوى نور و رستگارى تغيير دادند، و شرايط مطلوب ، وضعيت تازه و دنياى نوينى پديد آوردند و طرحى ديگر در افكندند.
3.بخش سوم از مسايل تاريخى قرآن بخشى است كه از وضعيت اجتماعى ، اقتصادى ، فرهنگى ، اخلاقى ، و عقيدتى ، امت ها و اقوام مشخصى ، همانند: قوم ادريس ، نوح ، هود، صالح ، ابراهيم ، اسماعيل جامعه ى لوط، يعقوب ، يوسف ، ايوب ، شعيب ، نمروديان ، فرعونيان ، بنى اسرائيل ، جامعه ى تالوت و جالوت ، جامعه ى داوود، اسماعيل ، يوسف ، الياس ، جامعه ى معاصر زكريا و يحيى ، جامعه ى مسيح و جامعه هاى ديگر - كه بعثت ها به منظور رشت و حيات آنها رخ داده است - سخن مى گويد؛ از خضوع و حق پذيرى برخى از آنان در برابر دعوت هاى توحيدى و آزادى بخش پيامبران و اخلاص و فداكارى و روشن گرى آنان بحث مى كند، و نيز از تاريك انديشى ها، هواپرستى ها و حقارت ها پرستش هاى ذلت بار، لجاجت ها خشونت ها و تكذيب پيام هاى آسمانى و پيام آوران راستگو و خيرخواه به وسيله ى برخى ديگر سخن دارد.
از هلاكت برخى به وسيله ى بلاى آسمانى ، و برخى به وسيله ى بلاى زمينى ، و برخى به وسيله ى دريا و آب و سد و نجات امداد ره يافتگان به سوى حق و عدالت پيام ها و درس ها دارد، كه آيات اين بخش خود به چند دسته قابل تقسيم است ؛ بدين صورت :
الف : آياتى كه از محكوميت زورمندان ستمكار و جباران حاكم بر اجتماعات خبر مى دهد. در اين بخش مسايل مهمى هم چون : خصلت هاى نكوهيده ى استبداد، شگردهاى استبدادگران در راه به بند كشيدن توده ها و استضعاف و فرودست ساختن آنها؛ تباهى حرث و نسل به دست پليد آنان ، حق ستيزى و مقابله ى آنان با بعثت هاى توحيدى و جنبش هاى اصلاحى ، و سرانجام شوم و عبرت انگيزشان در تابلوى تاريخى قرآن به صحنه آمده است ؛ و سرانجام شوم و عبرت انگيز رهبران زورمدار و خشن و انحصارى چون : طاغوت ، نمرود، فرعون ، هامان ، شداد، حاكمان فاسد عصر يوسف و خودكامكان معاصر اصحاب كهف و سردسته هاى افسادگرانى كه در سوره ى ((نمل ))از آنها سخن رفته است .
ب : آياتى كه از ماهيت آلوده ى رهبران دنياپرست ، عالمان گمراه و توجيه گر استبداد، و سرنوشت دردناك و خفت بار آنها پيام هاى عبرت آموز دارد. از عناصرى چون : امامان دروغين ، بيشتر احبار و رهبان يا عالم نمايان مذهبى شيفته ى دنيا و تشنه ى قدرت ، سادات و كبراء، از((سامرى ))و گوساله ى طلايى اش از ((بلعم ))و سرانجام زشت او، از خوابگزاران استبداد مصر، از ابولهب ها، ابوجهل ها، وليدبن مغيره ها، نضربن حارث ها، و از همه ى كسانى كه قريه و ذوق و نعمت گران بهاى دانش و قلم و بيان و شعر و هنر را، كمند صيد توده ها و وسيله ى تسلط بر بندگان خدا و در جهت بت تراشى و قهرمان سازى از ظالمان و در راه آرايش چهره ى كريه ى خودكامگان و اهداف ظالمانه آنها به كار مى گيرند؛ آرى ، بخشى از داستان ها و مسايل تاريخى قرآن و انعكاس دهنده ى اين مسايل آموزنده و هشدار دهنده و انسان ساز است .
ج : آياتى كه در مورد نكوهش زر پرستان است ، و از زراندوزان و تكاثرگران امكانات اقتصادى توده ها سخن مى گويد.از روحيه ى شرك آلود و منحط آنان ،از مخالفت با اصلاح گران توحيدگرا و آزادى خواه و همسويى آنان با استبداد و انحصار؛ از سرنوشت شومشان ، كه بر همان چيزى كه مى نازيدند و مايه حياتشان بود، عامل هلاكشان گرديد.
از قارون در سوره ى ((قصص ))؛
از ابولهب و همسرش ، در سوره ى ((تبت ))؛
از صاحبان باغ بزرگ و پربركت ، در سوره ى قلم ؛
از داستان ثروتمندان آزمند و بى ايمان ، در سوره ى كهف و از عناصر و جريانات همانند آنان در آيات و سوره ها پيام هاى تكان دهنده اى دارد.
د: و ديگر آياتى كه فرازهاى حساس و آموزنده اى از زندگى و مرگ افتخار آفرين راهيان نور و عدالت ، فرزانگان و قهرمانان ايمان و فضيلت و پاكى و شرافت را در چشم انداز انتخاب گران راز زندگى قرار دهند؛ عناصر حق طلب و ظلم ستيزى چون :مرد توحيدگرا و آزادى خواه آل فرعون ، مرد ستم ستيز و اصلاح طلب آل ياسين ، روشنفكران و ساحران حق پذير و عاقبت به خير، و نيز همسر نوانديش وآزادى خواه فرعون ؛
مريم پاك ، مادر مسيح ؛
دختران نيك انديش و كمال جوى شعيب ؛
برخى از ياوران و حواريون عيسى ؛
ملكه ى دورانديش سباء؛
جوانان و جوانمردان نوگرا، آزادانديش و اصلاح طلب ، در سوره كهف ؛
اصحاب نوانديش و استبدادناپذير ((رقيم ))؛
لقمان : آن پدرش نمونه ى روزگاران ؛
((ذوالقرنين )) و تبدير فساد ستيز و برنامه ى آزادى بخش او و...آرى ، اينان چهره هاى درخشان و قهرمانان تاريخ سازى هستند كه در گرماگرم نبرد حق و باطل و آزادى خواهى و استبدادگرايى ، در تداوم قرون اعصار و در بستر زمان از ارزش هاى مادى و زرق و برق دنيوى و رفاه و آسايش و حتى امنيت و جان شيرين خود چشم پوشيدند و بر سر دوراهى زندگى ، راه معنويت و عدالت و حقيقت و آزادگى را برگزيدند و برگ هايى زرين و سطورى درخشان و بخش هايى درس آموز از تاريخ را بر خود اختصاص دادند.