آشنايى با قرآن يا دائرة المعارف قرآنى

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۲ -


فصل دوم : شنـا سنـا مـه قـرآن

قرآن مجيد داراى 30 جزء، 114 سوره، 120 حزب، 6236 آيه، 77437 كلمه و 323671 حرف است.

اولين سوره اى كه نازل شد علق و آخرين سوره نازل شده سوره نصر است.

بلندترين سوره آن بقره و كوتاهترين سوره كوثر است.

بلندترين آيه آن «آيه 282» سوره بقره و كوتاهترين آن آيه «مُدْهامَّتان» سوره الرحمن است.

نامهاى قرآن در قرآن

براى قرآن نامهاى متعددى ذكر كرده اند بعضى 55 نام و بعضى ديگر بيش از 90 نام را ذكر كرده اند

نام قرآن در قرآن 68 بار و فرقان 7 بار تكرار شده.

در كتاب تاريخ قرآن ص32 در حدود 84 نام براى آن ذكر گرديده كه مهمترين آنها در قرآن به شرح زير است:

اول كتاب: كه در سوره بقره آيه اول مى فرمايد: «الم * ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فيهِ هُدىً لِلمُتَقينِ»

دوم قرآن: در سوره اسرى آيه 9 مى فرمايد: «اِنَّ هذَا القُرانَ يَهدى لِلَّتى هِىَ اَقوَمُ»

سوم فرقان:كه در آيه اول سوره فرقان مى فرمايد: «تَبارَكَ الَّذى نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِه لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً»

چهارم ذكر:در سوره حجر آيه 9 مى فرمايد: «اِنّا نَحْنُ نَزَلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»

پنجم نور: در سوره نساء آيه 174 مى فرمايد: «يا اَيُّهَا النّاسُ قَدْ جائَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اَنْزَلْنا اِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً»

فرق بين قرآن و فرقان

مرحوم كلينى در كافى جلد2 ص630 روايت مى كند كه شخصى از امام صادق(عليه السلام)سئوال كرد كه آيا قرآن و فرقان دو چيز است يا يك چيز؟

حضرت در جواب فرمودند: قرآن همه كتاب است و فرقان آيات محكمه آن است كه واجب العمل مى باشد.

آشنايى با حروف قرآن

حرف اول قرآن «ب» است يعنى باى بسم الله. حرف آخر آن «س» است يعنى سين «وَ النّاس»كه آخرين سوره قرآن است و چون اين دو با هم جمع شوند، مى شود بس; يعنى در راه هدايت و رسيدن به سعادت اين قرآن تو را بس باشد. چنانچه حكيم سنايى در اين باره مى گويد:

اول و آخر قرآن ز چه باء آمد و سين يعنى اندر ره دين رهبر تو قرآن بس

حرف وسط قرآن «ت» است كه در كلمه وَلْيَتَلَطَّف در سوره كهف آيه19 مى باشد.

تعداد حروف قرآن

الف 48800ـ ب 11200ـ ت 10199ـ ث 9276ـ ج 3273ـ ح 3939ـ خ 2418 د 5342ـ ذ 4399ـ ر 11793ـ ز 1590ـ س 5819ـ ش 2253ـ ص 2081ـ ض 2607 ط 2274ـ ظ 842ـ ع 9020ـ غ 2208ـ ف 8470ـ ق 6813ـ ك 10354ـ ل 33522 م 26035ـ ن 26565ـ و 25536ـ ه 9070ـ ى 25919 خزائن ص 275

اسامى كتب انبياء در قرآن

در كتاب معانى الاخبار ص333 آمده است كه اباذر از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از عدد كتابهاى آسمانى سئوال كرد؟

حضرت فرمود: يكصد وچهار كتاب است ليكن نام چهارتاى آن در قرآن آمده است تورات موسى (عليه السلام) ، انجيل عيسى(عليه السلام)، صحف ابراهيم (عليه السلام) ، و زبور داود(عليه السلام).

موضوعات قرآنى

1000 آيه در اوامر و دستور، 1000 آيه در نواهى و منع، 1000 آيه درباره وعده و پاداش، 1000 آيه درباره ترس وعذاب، 1000 آيه درباره عبرت و مثل وپند 1000 آيه درباره حكمت و داستان و خبر، 100 آيه درباره عذر از خطاها، 100 آيه درباره دعا و نيايش، 36 آيه درباره متفرقات. تاريخ قرآن ص572

اهميت بسم الله در قرآن

در كتاب عيون اخبار الرضا امام هشتم (عليه السلام) از اجداد طاهرينش از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) نقل شده كه رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: خداوند عزوجل مى فرمايد هنگامى كه بنده من مى گويد «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» چون به نام من شروع كرده بر من لازم است كه كارهاى او را به پايان رسانم و تمام حالات را بر وى مبارك گردانم و نيز امام ششم(عليه السلام)فرمود: خدا بكشد مردمى را كه بزرگترين آيه قرآن يعنى بسم الله را صرف نظر كرده و پنداشته اند كه جزء قرآن نيست.(14)

آشنايى با آيات قرآن

اول آيه اى كه نازل شده است بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ است. و آخرين آيه آن «وَاتَّقُوايَوْماً تَرْجَعُونَ فيهِ اِلَى اللهِ ثُمَّ تُوَفّى كُلُّ نَفْس ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» آيه 281 سوره بقره است.(15)

آخرين فريضه اى كه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شد آيه شريفه «اَلْيُومَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ...» الى آخر بود، در تفسير صافى جلد1 ص421 از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)روابت شده كه فرمود: بعد از اين فريضه فريضه ديگرى نازل نشد.

اقسام آيات قرآن

بطورى كه از اخبار معتبره و كتب تفسير برمى آيد، آيات قرآن كريم به دوازده قسم به شرح ذيل تقسيم گرديده:

1ـ محكم 2ـ متشابه 3ـ ناسخ 4ـ منسوخ 5 ـ خاص 6 ـ عام 7 ـ مُجمَل 8 ظاهر 9ـ باطن 10ـ مطلق 11 مقيّد 12ـ مُهمل

اينك به شرح و توضيح آن توجه فرماييد:

1ـ محكم: به آيات و سخنانى گفته مى شود كه معناى آن واضح و روشن باشد و كوچكترين ابهامى در آن نباشد مانند «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» يعنى اى پيامبر به مردم بگو كه خدا يكى است.

2ـ متشابه: و آن عبارت است از الفاظى كه داراى معانى متعددى باشد مانند «يَدُ اللهِ فَوقَ اَيْديهِمْ» يعنى دست خدا بالاى دست آنها است كه در اينجا مراد از دست قدرت الهى است يعنى قدرت الهى بر تمام قدرت ها حاكم است.

3 و 4ـ ناسخ و منسوخ: كه عبارت است از برداشته شدن حكمى بوسيله حكم ديگر كه حكم بردارنده حكم قبلى را ناسخ و برداشته شده را منسوخ مى گويند، مانند نسخ توجه از بيت المقدس به كعبه معظمه و تغيير قبله مسلمين كه آيات 143 و 144 سوره بقره گوياى آن است.

امام صادق (عليه السلام) درباره ناسخ و منسوخ مى فرمايد: ناسخ آيات ثابت العمل و منسوخ آياتى است كه قبلا بر آن عمل مى شده و سپس آيه ديگرى نازل و جايگزين آن گرديده است.

5ـ خاص:به آياتى گفته مى شود كه درباره شخص معين و يا مورد خاصى نازل شده باشد مانند آيه «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا اَلَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلواتَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاتَ وَ هُمْ راكِعُونَ» يعنى فقط و فقط رهبر و صاحب شما خدا و رسول و كسانيكه ايمان آورده اند و نماز مى خوانند و زكات مى دهند در حاليكه در ركوع هستند، كه تفسير اين آيه بالاتفاق شيعه و سنى همه معتقدند كه آن كسى كه در حال ركوع زكات (يعنى انگشتر) داده، مولا على(عليه السلام) بوده.

6ـ عام: كه بر خلاف خاص است و معنى آن اين است كه اين آيه همه را در بر مى گيرد مانند «يا اَيُّهَا النّاس» و «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» يعنى اى مردم و يا اى مؤمنين كه آيه خطاب به مردم و خطاب به مؤمنين شامل همه مردم و همه مؤمنين است.

7ـ مُجمل: يعنى آياتيكه به طور اختصار مطلبى را بيان كرده و تفصيل و تفسير آن با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه معصومين(عليهم السلام) است مانند «اَقيمُوا الصَّلواةَ وَ اتُوا الزَّكاتَ» يعنى نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد، اما شرايط و كيفيت نماز چگونه است و يا زكات در چه چيز و چقدر است بيان نشده و تفسير آن به عهده مفسّر واقعى قرآن يعنى اهل بيت(عليهم السلام)است.

8ـ ظاهر: به آياتى گفته مى شود كه معنى واقعى آن واضح و روشن است و ترجمه آن داراى ابهام نيست مانند «مَن يَعْمَلْ سُوءً يُجْزَ بِهِ» يعنى كسى كه كار زشتى را انجام دهد سزاى آن را خواهد ديد.

9ـ باطن: و آن بر خلاف ظاهر است يعنى آيه اى كه ظاهر آن با باطن آن منافات دارد و يقيناً ظاهر آن مراد نيست و باطن آن چيز ديگرى است مانند «انّا فتحنا لَكَ

فتحاً مبينا لِيغفِرَ لَكَ الله ما تقَدَّمَ من ذنبِكَ و ما تأخَّرَ...» يعنى (اى رسول ما غم مخور كه) ما تو را به فتح و پيروزى آشكارى نائل مى گردانيم و گناه گذشته و آينده تو را خواهيم آمرزيد.

شاهد بر سر اين كلمه است كه مگر پيغمبر گناهى مرتكب شده بود كه خداوند مى فرمايد ما از گناه تو صرف نظر مى كنيم در صورتيكه همه مسلمين بر اين عقيده اند كه پيغمبر هيچ گناهى مرتكب نشده است بنابراين آيه باطنى دارد كه بايد ائمه طاهرين(عليهم السلام)از باطن آن خبردهند، كه در اين باره روايتى از امام صادق(عليه السلام)رسيده كه مى فرمايد: به خدا قسم پيامبر گناهى را مرتكب نشد ليكن منظور اين آيه اين است كه خداوند ضامن مى شود كه گناهان شيعيان على(عليه السلام)رابيامرزد چه از گذشته باشد و چه از آينده.(16)

10ـ مطلق: يعنى رها شده و در قرآن مجيد آياتى كه مقيد به وحدت و كثرت و خصوصيتى نباشد مطلق ناميده مى شود مانند «اِنَّ الله على كلِّ شيى قديرٌ» يعنى خداوند بر انجام هر كارى توانا است و در اين آيه قدرت خداوند مطلق است و قيد نخورده كه بر چه چيز قادر است و بر چه چيز قادر نيست بلكه بر همه چيز و در همه وقت قادر است.

11ـ مقيّد: كه بر خلاف مطلق است و آن آياتى است كه مقيد به خصوصيتى باشد مانند آيه «و لِلّهِ على النّاسِ حِجُّ البيتِ مَنِ استَطاعَ اليهِ سبيلا» يعنى حج و زيارت خانه خداوند بر كسانى واجب است كه توانايى رفتن به آنجا را داشته باشند كه در اينجا زيارت خانه خدا مانند نماز و روزه بر هر مكلفى واجب است اما به شرط توان مالى و جانى، پس اگر كسى توان مالى نداشته باشد يا راه باز نباشد و يا از نظر جسمى سالم نباشد واجب نيست.

12ـ مُهمَل: به آياتى گفته مى شود كه خداوند متعال بنابر حكمت و مصلحت، ماهيّت و حقيقت و يا زمان آنها را معين نكرده باشد مانند آيه 85 سوره اسرى كه مى فرمايد «وَ يَسئَلونَكَ عَنِ الرّوحُ قُلِ الرّوحُ مِن اَمرِ رَبّى وَ ما اوتيتُم مِنَ العِلمِ اِلاّ قَليلا» يعنى (اى پيامبر) از تو سئوال مى كنند درباره ماهيت و حقيقت روح، در جواب آنها بگو حقيقت و ماهيت روح از امر پروردگار من است و شما پى به حقيقت آن نمى توانيد ببريد، زيرا آنچه از علم به شما داده شده بسيار اندك و ناچيز است.

قوارِع قرآن: يكى ديگر از نام آيات قرآن كه در بعضى از تفاسير آمده است «قوارع» قرآن است.

سخاوى مى گويد: قوارِع قرآن به آياتى گفته مى شود كه بوسيله آنها، انسان در پناه خدا قرار مى گيرد و از آن جهت آنرا قوارع گفته اند كه شيطان را بيم مى دهد و شر او را رفع و دفع مى نمايد، مانند آية الكرسى و معوذتين و امثال آنها.

آية العزّ: در كتاب مُسند احمد بن حنبل از معاذ بن انس نقل شده است كه آيه «الحمدُ للهِ الّذى لَم يَتَّخِذ وَلَداً...» را آية العزّ مى گويند.(17)

اسامى بعضى از آيات قرآنى

1ـ «آيه نفى سبيل»: «وَ لَن يَجعَلَ اللهُ لِلكافِرينَ عَلَى مُؤمِنينَ سَبيلا» سوره نساء آيه 141 يعنى خداوند هرگز براى كافران بر مؤمنان راهى قرار نداده كه بر آنها مسلط گردند.

2ـ «آيه نباء»:«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا اِن جائَكُم فاسَقٌ بِنَبَاء فَتَبَيَّنوا أن تُصيبُوا قَومَاً بِجَهالَة فَتُصبِحوا عَلى ما فَعَلتُم نادِمينَ» «آيه 6 سوره حجرات» يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر فاسق و گناهكارى براى شما خبر و اطلاعى آورد، بازرسى و تفحص نماييد، مبادا كه گروهى را به جهالت بكشانيد و بر آنچه انجام داده ايد پشيمان گرديد.

3ـ «آيه نَفْر»: «وَ ما كانَ المُؤمِنونَ لَيُنفِروا كافَةً فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِ ّ فِرقَة طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدّينِ وَ لِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعُوا اِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرُونَ» آيه 122 سوره توبه، يعنى مؤمنين بايد همه كوچ كنند پس چرا از هر گروهى عده اى كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى و اطلاع حاصل كنند و هنگام برگشتن به سوى قوم خود با اطلاع و آگاهى، آنها را از گناه و انحراف بترسانند شايد آنها هم از گناه و انحراف برحذر مانند.

4ـ «آيه سؤال»: «فَاسئَلوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لا تَعلَمُونَ» آيه 43 سوره نحل يعنى (در مسائل پيچيده) از اهل ذكر كه همانا اهل بيت(عليهم السلام) هستند سؤال كنيد اگر نمى دانيد.

5ـ «آيه كتمان»: «اِنَّ الَّذينَ يَكتُمُونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَيِّناتِ وَ الهُدى مِن بِعدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِى الكِتابِ اُؤلئِكَ يَلعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلعَنَهُمُ اللاّعِنُونَ» سوره بقره آيه 159 يعنى آنانكه كتمان مى كنند آنچه را كه ما فرو فرستاديم از قبيل نشانيها و راهنماييها، پس از آنكه آنها را در كتاب (يعنى قرآن) بيان كرديم، آنان را خداوند و لعن كنندگان همه لعن خواهند كرد.

6ـ «آيه تصديق»: «وَ مِنهُمُ الَّذينَ يُؤذُونَ النَّبِىَ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُل اُذُنُ خَير لَكُم يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنينَ» آيه 61 سوره توبه، يعنى بعضى از آنان كه پيامبر را مورد اذيت و آزار قرار مى دهند مى گويند، پيامبر شخصى گوشى و زود باور است، پيامبر در جواب آنها بگو: گوشى و زود باور بودن من براى شما بهتر است، (زيرا رسول خدا) به خدا ايمان آورده و به مؤمنين اطمينان دارد.(18)

آياتى كه تمام حروف تهجى در آن جمع است

مرحوم نراقى در خزائن ص110 مى فرمايد: دو آيه از قرآن هست كه داراى تمام حروف تهجى است. يكى آيه 148 سوره آل عمران «ثُمَّ اَنزَلَ» دومى آيه 29 سوره فتح «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» است.

آياتى كه در آنها ده حرف قاف وجود دارد

در خزائن ص110 آمده است كه شش آيه در قرآن هست كه هر كدام داراى ده حرف قاف است كه خواندن آنها جهت محافظت از شر دشمنان نافع است و آن آيات به قرار زير است.

1ـ سوره بقره آيه 246 «اَلَمْ تَرَ اِلَى الْمَلَأِ مِنْ بَنى اِسْرائيلَ ت بِالظّالِمين»

2ـ سوره آل عمران آيه 181 «لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْل الَّذينَ ت عَذابَ الْحَريقِ»

3ـ سوره نساء آيه 77 «اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوت فَتيلا»

4ـ سوره مائده آيه 27«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ آدَمَ بِالْحَقِّ ت مِنَ الْمُتَّقينَ»

5ـ سوره رعد آيه 16«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِتا اَلْواحِدُ الْقَهّارُ»

6ـ سوره مزمل آيه 20 «اِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ اَنَّكَ تَقُومُ تا غَفُورٌ رَحيمٌ»

نه آيه حضرت موسى (عليه السلام) در قرآن

در تفسير برهان جلد2 ص452 از امام هشتم (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: پدرم موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود: روزى در سن پنج سالگى در نزد پدرم امام صادق (عليه السلام) نشسته بودم كه ناگاه عده اى يهود (جهت گفتگو با پدرم) بر ما وارد شدند و گفتگو را آغاز كردند تا اينجا كه گفتند: ما را از آيات نه گانه موسى(عليه السلام)آگاه كن.

حضرت فرمود: 1ـ عصا 2ـ يد بيضاء (يعنى دست نورانى به اين معنى كه هرگاه دست خود را در گريبان كرده بيرون مى آورد نورى از آن مشاهده مى شد كه چشم بينندگان را خيره مى كرد) 3ـ ملخ 4ـ شپش 5ـ قورباغه 6ـ خون 7ـ ايستادن كوه طور در هوا 8ـ من و سلوى كه غذاى بهشتى بود 9ـ شكافتن دريا.

آن گروه از يهود همگى گفته امام صادق (عليه السلام) را تصديق كردند.(19)

حروف مقطعه قرآن

در 29 سوره قرآن بعد از بسم الله حروف مقطعه يعنى جدا جدا شروع مى شود كه آن را فواتحُ سُوَر و يا حروف مقطعه مى نامند، مفسرين قرآن بر اين عقيده اند كه اين حروف مقطعه در اوايل سوره ها رمزى است بين خدا و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كه جز خدا و رسول و راسخين در علم كه همانا اهل بيت(عليهم السلام)هستند كسى نمى داند.

سوره هايى كه در آن حروف مقطعه وجود دارد به قرار زير است.

1ـ بقره 2ـ آل عمران 3ـ اعراف 4ـ يونس 5ـ هود 6ـ يوسف 7ـ رعد 8ـ ابراهيم 9ـ حجر 10ـ مريم 11ـ طه 12ـ شعراء 13ـ نمل 14ـ قصص 15ـ عنكبوت 16ـ روم 17ـ لقمان 18ـ سجده 19ـ يس 20ـ ص 21ـ مؤمن 22ـ فصلت 23ـ شورى 24 زخرف 25ـ دخان 26ـ جاثيه 27ـ احقاف 28ـ ق 29ـ قلم

مرحوم سبزوارى در كتاب شرح اسماء الحسنى مى فرمايد: هر كتابى داراى راز و رمزى است و راز و رمز قرآن هم حروف مقطعه است.

اين حروف مقطعه با مكررات آن 50 حرف است كه اگر مكررات آن حذف شود 14 حرف باقى مى ماند.

سپس مرحوم فيض مى فرمايد: از اسرار غربيه اى كه در اين حروف مقطعه است اين است كه وقتى مكررات آن حذف شود و سپس با هم تركيب گردد اين دو جمله به چشم مى خورد: «1ـ صِراطُ عَلى حَقٌّ نُمْسِكُه 2ـ عَلىٌ صِراطُ حَقّ نُمْسِكُه»

يعنى راه على حق و على راه حقى است كه بايد ما آن را فرا بگيريم.

حروف مقطعه كه در 29 سوره قرآن آمده است بر پنج قسم است

قسم اول: يك حرفى است مانند «ص» ـ «ق» ـ «ن»

قسم دوم: دو حرفى است مانند «طه» ـ «طس» ـ «يس» ـ «حم»، كه حم در شش سوره است.

قسم سوم: سه حرفى است مانند: «الم» كه اين هم در شش سوره قرآن آمده است و «الر» كه در پنج سوره است و «طسم» كه در دو سوره است.

قسم چهارم: چهار حرفى است مانند: «المص» ـ «المر»

قسم پنجم:پنج حرفى است مانند: «كهيعص» ـ «حم عسق»

حروف نورانى و حروف ظلمانى

حروف نورانى همان حروف مقطعه قرآن است كه فواتح سُوَر نيز ناميده مى شود و آن چهارده حرف از بيست و هشت حرف است، و آن به قرار زير است:

اـ ح ـ ر ـ س ـ ص ـ ط ـ ع ـ ق ـ ك ـ ل ـ م ـ ن ـ ه ـ ى.

و حروف ظلمانى به قرار زير است:

ب ـ ت ـ ث ـ ج ـ خ ـ د ـ ذ ـ ز ـ ش ـ ض ـ ظ ـ غ ـ ف ـ و.

و علت نام گذارى حروف مقطعه به حروف نورانى و بقيه به حروف ظلمانى آن است كه هيچ اسمى از اسماء الله تعالى خالى از حروف نورانى و مقطعه نمى باشد غير از اسم (ودود).

به خلاف حروف ظلمانى كه بدون تركيب حروف نورانى و مقطعه، اسماء الله صورت نمى پذيرد. يعنى بايد اسماء الله مركب از حروف نورانى و ظلمانى باشد.

حروف شمسى و قمرى

حروف تهجى بر دو قسم است: شمسى و قمرى.

حروف شمسى: آنست كه هرگاه بعد از الف و لام واقع شود، الف و لام قرائت نمى شود و آنها عبارتند از: ت، ث، د، ذ، ر، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ل، ن.

حروف قمرى: آنست كه هرگاه بعد از الف و لام واقع شوند، الف و لام خوانده مى شوند، و آنها عبارتند از: أ، ب، ج، ح، خ، ع، غ، ف، ق، ك، م ، هـ ، و، ى.

وقوفات قرآن

وقف در آيات قرآنى بر دو قسم است 1ـ وقف غفران 2ـ وقف كفران

توضيح مطلب: وقف غفران يعنى آمرزش و مغفرت به اين معنى كه وقف نمودن در اين گونه موارد موجب آمرزش گناهان خواهد بود. و آن در ده آيه و در پنج سوره است كه تفصيل آن به قرار زير است.

1ـ آيه 51 سوره مائده در كلمه: اُولِياء

2ـ آيه 36 سوره انعام در كلمه: يَسْتَمِعُون

3 و 4ـ آيه 18 سوره سجده در كلمات فاسِقاً وَ لا يَسْتَوُن.

5 و 6 و 7 و 8 و 9: در سوره يس در آيات: 12ـ «آثارَهُم» 30ـ «عَلى العِبادِ» 52 «مِن مَرقَدِنا» 61ـ «وَ اَنِ اعبُدُونى» 81ـ «اَن يَخلُقَ مِثلَهُم»

10ـ آيه 19 سوره ملك: «يَقبِضنَ»

وقف كفران (يا اقبح)

و اما وقف كفران آن وقفى است كه اگر باتوجه و اعتقاد در آن مورد، وقف صورت گيرد موجب كفر مى گردد. مثل آيه 64 سوره مائده كه مى فرمايد «قالَتِ اليَهوُدُ يَدُ اللهِ مَغلُولَةٌ» كه در كلمه اليهود اگر وقف صورت پذيرد و بعد به يد الله مغلوله ابتداء شود منجر به كفر مى شود.

موارد وقف كفران به قرار زير است:

1ـ آيه 10 سوره بقره: و قف بر «وَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»و شروع از «فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً» يعنى در دلهاى منافقان بيمارى نفاق و عداوت است پس خدا ناخوشى آنان را افزايش دهد و از براى آنان است عذابى دردناك به خاطر دروغ هايى كه مى گويند.

2ـ آيه 26 سوره بقره: وقف بر «اِنَّ اللهَ لا يَستَحيى»و ابتداء از «اَنْ يَضرِبَ مَثَلا ما بَعُوضَةً فَما فَوقَها»يعنى البته خدا خجالت نمى كشد از اينكه در قرآن مثل حيوانات كوچك از قبيل پشه و بزرگتر از آن را بياورد.

3ـ آيه 55 سوره بقره: وقف بر «وَ اِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤمِنَ لَكَ»و شروع از «حَتّى نَرَى اللهَ جَهرَةً» يعنى و ياد آوريد هنگامى كه شما بنى اسرائيل گفتيد: اى موسى هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اينكه خدا را آشكارا مشاهده كنيم.

4 و 5ـ آيات 116 سوره بقره و 68 سوره يونس: وقف بر «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَداً» و ابتداء از «سُبْحانَهُ»كند، يعنى يهود و نصارا گفتند كه خدا براى خود فرزند گرفته، خدا از اين نسبت ها منزه است. اخفاء صوت اين دو جمله از مستحسنات قرائت است.

6ـ آيه 163 سوره بقره: وقف بر «لا اِلهَ»و شروع از «اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ» يعنى نيست هيچ معبودى مگر خداوند بخشاينده مهربان.

7ـ آيه 181 سوره آل عمرا: وقف بر «لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا اِنَّ اللهَ فَقيرٌ» و ابتدا از «وَ نَحنُ اَغْنياءُ» يعنى هر آينه به تحقيق خداوند شنيد سخن آن كسانى را كه گفتند: بدرستى كه خدا فقير است و ما توانگريم.

8ـ آيه 31 سوره مائده: وقف بر «فَبَعَثَ اللهُ غُراباً»و شروع از «يَبحَثُ فِى الاَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيفَ يُوارى سُوْاَةَ اَخيهِ»يعنى پس خداوند كلاغى را بر انگيخت كه در زمين كاوش مى كرد تا به قابيل نشان دهد كه چگونه جسد برادرش هابيل را بپوشاند.

9ـ آيه 64 سوره مائده: وقف بر «وَقالَتِ اليَهُودُ»و ابتداء از «يَدُ اللهِ مَغلُولَةٌ» يعنى يهوديان گفتند: دست خدا بسته است. خواندن اين دو جمله با صوت خفى از مستحسنات قرائت است.

10ـ آيه 72 سوره مائده وقف بر «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا» و شروع از «اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسيحُ بْنُ مَريَمَ» يعنى در حقيقت آن كسانى كه گفتند: خداوند همان مسيح پسر مريم است كافر شدند.خواندن جمله دوم با صوت خفى از مستحسنات قرائت است.

11ـ آيه 73 سوره مائده: وقف بر «لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا» و ابتداء از «اِنَّ اللهَ ثالِثٌ ثَلثَة» يعنى هر آينه و به تحقيق كسانيكه گفتند: خداوند سومى از سه تا است كافر شدند. خواندن جمله دوم با صوت خفى از مستحسنات قرائت است.

12ـ آيه 84 سوره مائده: وقف بر «وَ ما لَنا» و شروع از «لا نُؤمِنُ بِاللهِ وَ ما جائَنا مِنَ الحَقِّ...» يعنى چه چيز مانع ما گروندگان مى باشد كه به خدا و به آنچه ما را از دين حق آمده است ايمان نياوريم.

13ـ آيه 112 سوره مائده: وقف بر «اِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسى بْنِ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ» و ابتداء كند از «اَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» يعنى ياد آور اى پيامبر هنگامى را كه حواريون به عيسى بن مريم گفتند آيا پروردگارت مى تواند از آسمان مائده و غذايى براى ما بفرستد؟

14ـ آيه 77 سوره انعام: وقف بر «فَلَمّا رَأَ الْقَمَرَ بازِغاً» و شروع از «قالَ هذا رَبّى» يعنى پس چون ابراهيم ماه را ديد كه بر آمده و طالع شده براى تنبيه و آگاهى مشركان و احتجاج با آنان گفت: اين پرودگار من است.

15ـ آيه 78 سوره انعام: وقف بر «فَلَمّا رَأَ الشَّمْسَ بازِغَةً»و ابتدا از«قالَ هذا رَبّى هذا اَكبَر» يعنى چون روز شد و خورشيد بر آمد و ابراهيم آن را ديد (براى تنبيه بت پرستان و احتجاج با آنان) گفت: اين پرودگار من است و اين از همه (كواكب) بزرگتر است.

16ـ آيه 30 سوره توبه: وقف بر «وَ قالَتِ الْيَهُودُ»و شروع از «عَزيرٌ اِبنُ اللهِ» و وقف بر «وَ قالَتِ النَّصارا»و ابتدا از «اَلمَسيحُ بْنُ اللهِ»يعنى يهوديان گفتند: كه عزير پسر خدا است و نصارا گفتند كه مسيح پسر خدا است.

17ـ آيه 43 سوره رعد: وقف بر «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا»و شروع از«لَستَ مُرسَلا» يعنى و گويند آنان كه كفر ورزيدند تو فرستاده خدا نيستى.

18ـ آيه 22 سوره فجر: وقف بر «وَ جاءَ رَبُّكَ»و ابتدا از «وَ الْمَلَكُ صَفاً صَفاً» يعنى هنگامى كه امر خدا و فرشتگان (قهر و لطف) صف در صف به عرصه محشر در آيند.

19ـ آيه 4 و 5 سوره ماعون: وقف بر «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ»و شروع از«اَلَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»يعنى واى بر نماز گذارانى كه از نماز خود بى خبرند و چندان اهميتى براى آن قائل نمى شوند.(20)

علائم وقف در قرآن

رموزات و علائم وقف در قرآن بر دو قسم است. قسم اول را متقدمين و قسم دوم را متأخرين وضع نموده اند.

قسم اول شش رمز است: م ـ لا ـ ط ـ ص ـ ج ـ ز.

(م) علامت وقف لازم است

(لا) علامت عدم جواز وقف است

(ط) علامت وقف مطلق و وقف تام است

(ص) علامت وقف مرخص است

(ج) علامت وقف جايز است و وقف اولى است

(ز) علامت وقف مجوز و وصل اولى است

و قسم دوم هشت رمز است: س ـ قفه ـ قف ـ ق ـ قلا ـ صل ـ صلى ـ ك.

(س) علامت سكته است كه قطع صدا باشد نه نفس

(قفه) اين نيز علامت سكته است

(قف) علامت امر به وقف است

(ق)علامت بضعف و قولى بوقف است

(قلا) اشاره است به اينكه قيل لا يعنى گفته شده نه

(صل) علامت جواز وقف است ولى وصل اولى است.

(صلى) اين نيز علامت جواز وقف است ولى وصل اولى است.

(ك)علامت كذالك است يعنى حكم اين مانند حكم ما قبل است.

احكام تنوين و نون ساكنه

تنوين نون ساكنه حكمش بدان اى هوشيار *** كز حكم آن زينت بود اندر كلام كردگار

در يرملون ادغام كن، در حرف حلق اظهاركن *** در نزد با قلب به ميم در مابقى اخفا بيار

تنوين ً ٌ و نون ساكنه:نْ

يرملون: ى، ر، م، ل، و، ن

حروف حلقى: همزه (ا)، ه، ع، ح، خ، غ

حروف اخفايى: ت، ث، ج، د، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ف، ق، ك.

آشنايى با سوره هاى قرآن

اولين و آخرين سوره قرآن

امام صادق (عليه السلام) فرمود: اولين سوره اى كه بر رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شد سوره اِقْرَاء بِاسْمِ رَبِّكَ است و آخرين سوره نازله بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ است.(21)

بزرگترين سوره قرآن از حيث آيات سوره بقره است و كوچكترين آن سوره كوثر است، و بزرگترين سوره قرآنى از جهت عظمت معنوى سوره حمد است.

سوره حمد يا درمان درد

مرحوم مجلسى در جلد دوم بحار ص237 از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند كه آن حضرت به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر مى خواهى تو را سوره اى تعليم دهم كه افضل سوره هاى قرآنى باشد؟ جابر عرض كرد بلى پدر و مادرم به قربانت.

آنگاه حضرت سوره حمد را به او تعليم نمود و فرمود: اين سوره شفاى هر دردى است غير از مرگ.

سوره بدون حرف فاء

تمام سوره هاى قرآن داراى حرف فاء است به غير از سوره حمد كه فاء ندارد به خاطر اينكه سوره حمد براى شفاء است و حرف فاء از آفت است بدين جهت فاء در اين سوره نيامده است.

مرحوم مجلسى در بحار جلد 92 ص621 از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: امام حسين (عليه السلام) مريض شد و مادرش فاطمه زهرا (عليه السلام) او را به نزد پدرش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) برد و عرض كرد يا رسول الله دعا كن كه خداوند پسرت را شفا عنايت فرمايد. حضرت فرمود: دخترم خداوند متعال همان كسى است كه او را به تو هبه فرموده و او قادر است كه پسرت را شفا عنايت فرمايد، در آن هنگام جبرئيل (عليه السلام) نازل شد و عرض كرد يا محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)بدرستيكه خداوند متعال هر سوره اى كه بر تو نازل كرده داراى حرف فاء است الا سوره حمد كه در آن حرف فاء وجود ندارد زيرا فاء از آفت است (و در حمد شفاء است و آفت نيست) پس ظرف آبى طلب كن و بر آن چهل بار سوره حمد را بخوان و سپس آن آب را بر حسين(عليه السلام) بپاش خداوند او را شفاء خواهد داد پس رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم)چنين كرد و حسين (عليه السلام) شفا يافت.