آشنايى با قرآن يا دائرة المعارف قرآنى

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۳ -


آشنايى با اسامى سوره ها

در كتب تفسير و علوم قرآنى نامها و عناوين ديگرى براى بخشهاى مختلف سورهاى قرآن ديده مى شود كه به شرح ذيل آنها را گزارش مى نماييم.

1ـ حواميم: به سوره هايى گفته مى شود كه با «حم» شروع مى شود مانند سوره هاى مؤمن، زخرف، سجده، حمعسق، احقاف، جاثيه و دخان.

2ـ مُمْتَحِنات: چون در اين سوره ها سوره ممتحنه قرار دارد و با هم مناسباتى دارند به «ممتحنات» موسوم گشته اند. و آنها عبارتند از سوره هاى: فتح، حشر، سجده، قلم، حجرات، تبارك، تغابن، طلاق، منافقون، جمعه، صف، جن، نوح، مجادله، ممتحنه و تحريم.

3ـ اَلْ: به سوره هايى گفته مى شود كه ابتداء آنها با «الف و لام» آغاز مى شود يعنى «الم، الر، المر...»و آنها عبارتند از سوره هاى بقره، آل عمران، اعراف، عنكبوت، روم، لقمان و سجده.

4ـ مُسَّبحات: به سوره هايى گفته مى شود كه با كلمه اى از ماده «سَبَّحَ» شروع مى شود، مانند: سوره هاى اسراء، حديد، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى.

5ـ حمد يا حامِدات:و آن به سوره هايى گفته مى شود كه با كلمه اى از ماده «حمد» آغاز مى شود. و آنها عبارتند از: سوره هاى حمد، انعام، كهف، سباء و فاطر.

6ـ عِتاق: جمع عِتق است و يكى از معانى آن كهنه و قديم است و گويا از آن جهت كه اين سوره ها در آغاز امر نزول يافته به «عتاق» موسوم گشته است، و آنها عبارتند از: سوره هاى اسراء، كهف، مريم، طه و انبياء.

7ـ عَزائِم: به سوره هايى گفته مى شود كه در آنها آيات سجده واجب است و آنها عبارتند از: سوره هاى سجده، فصّلت، نجم و علق.

8ـ قُل: به سوره هايى گفته مى شود كه با كلمه «قل» شروع مى شود مانند سوره هاى كافرون توحيد، فلق و ناس.

9ـ طَواسين: به سوره هايى گفته مى شود كه با كلمه «طس» آغاز مى شود و آنها عبارتند از سوره هاى شعراء، نمل و قصص.

10ـ زَهْراوان: زهراء به معنى درخشان است و چون در اين سوره ها احكام الهى بيان شده و در لابلاى آيات نام هاى خداوند مى درخشد از اين جهت به آنها «زهراوان» گفته شده و آنها عبارتند از: سوره هاى بقره و آل عمران.

11ـ قَرينَتَين: و آنها عبارتند از: سوره انفال و برائت و علت نام گذارى اين دو سوره به قرينتين اين است كه عثمان اين دو سوره را كنار هم قرار داد.

12ـ مُعَوَّذَتَيْن: و آنها عبارتند از سوره فلق و ناس و چون با كلمه اعوذ شروع مى شود از اين جهت آنها را «معوذتين» گفته اند.(22)نام هاى متعدد براى بعضى از سوره هاى قرآن

سوره هاى قرآن،برخى داراى يك نام و برخى داراى نام هاى متعدد است و

نام هاي متعدد براي بعضي از سوره هاي قرأن

سوره هايى كه داراى يك نام باشد در قرآن زياد است ولى تعدادى از آنها داراى نام هاى متعدد است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم.

نامهاى سوره حمد

نامهاى معروف اين سوره عبارتند از: ام الكتاب، فاتحة الكتاب، سبع المثانى و حمد. و نامهاى غير مشهور آن عبارتند از: فاتحة القرآن، القرآن العظيم، الوافيه، الكافيه، الشافيّة، الشفاء، الصلواة، الدّعاء، الاساس، الشكر، الكنز، النور، السئوال، تعليم المسألة، المناجات، التفويض، سورة الحمد الاولى و الحمد القصرى است.

بررسى جايگاه و محتواى اين سوره نشان مى دهد كه وجه تسميه آن به هر يك از اين نامها ناشى از مناسبتهاى موجود در معارف آن و يا جايگاه ويژه سوره است. اكنون به بررسى اسرار نامگذارى سوره حمد به اين نامها مى پردازيم.

1ـ ام الكتاب و ام القرآن: نام گذارى سوره حمد به اين دو نام، كه در روايات فراوانى به نقل از فريقين (يعنى شيعه و سنى) آمده است از اين جهت است كه مشتمل بر عصاره معارف قرآن است.

معارف قرآنى داراى سه بخش است: مبدأشناسى، معادشناسى و رسالت شناسى است.

سوره مباركه فاتحة الكتاب نيز مشتمل بر معرفتهاى ياد شده است زيرا بخش آغازين آن مربوط به مبدأ و ربوبيت است «الحمد لله رب العالمين...» و بخش بعدى آن ناظر به معاد و روز قيامت است «مالك يوم الدّين» و بخش آخر آن كه سخن از حصر عبادت و استعانت از خداى سبحان و طلب هدايت به صراط مستقيم دارد. «اياك نعبد تا و لا ظالين» مربوط به مسير هدايت و ظلالت از مبدأ تا معاد است كه در اين سوره ترسيم شده است.

2ـ فاتحة الكتاب و فاتحة القرآن: اين سوره مباركه به عقيده بسيارى از مفسران و پژوهشگران علوم قرآنى اولين سوره اى است كه به طور كامل بر قلب پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نازل شده است.(23)

به هر حال چون در تنظيم سوره هاى قرآنى ابتداء و سرآغاز آن سوره حمد قرار گرفته از اين رو بنام فاتحة الكتاب و يا فاتحة القرآن نام گرفته است.

از سوره مباركه حمد در روايات فراوانى با نام «فاتحة الكتاب» ياد شده است مانند «لا صَلواةَ اِلاّ بِفاتِحَةِ الْكِتابِ»(24)

3ـ سبع المثانى: اين نام را خداوند در مقام اظهار امتنان بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بر اين سوره نهاده است: «وَ لَقَدْ اتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانى» در اين آيه بر اساس روايات وارده از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان(عليهم السلام)همان سوره حمد است، چنانچه در تفسير عيّاشى آمده است كه شخصى از امام صادق(عليه السلام)درباره آيه 87 سوره حجر سئوال كرد كه مى فرمايد: «وَ لَقَدْ اتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِىَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ» «يعنى اى رسول خدا ما به تو سبع مثانى و قرآن عظيم عطا كرده ايم» فرمود: منظور از سبع مثانى سوره حمد است كه هفت آيه دارد و منظور از مثانى يعنى «دو» تكرار آن در نماز است كه در هر نماز دوبار تكرار مى شود. (يعنى هفت آيه دوباره»(25)

4ـ الشفاء و الشافية: قرآن كريم براى شفاء دردهاى درونى و بيماريهاى قلبى، يعنى جهل و نادانى و رذايل اخلاقى، از سوى شافى مطلق يعنى خداى سبحان، نازل شده است، و سوره مباركه حمد نيز كه برترين سوره قرآنى است و عصاره معارف آن است در روايات «سوره» شفابخش نام گرفته است: «فاتِحَةُ الْكِتابِ شِفاءُ كُلِّ داءِ»(26) «مَنْ لَمْ يَبْرَأَهُ الْحَمْد لَمْ يَبْرَأَهُ شَيْىءٌ»(27) يعنى سوره حمد درمان هر دردى است كه اگر دردى را او درمان نكند چيز ديگرى او را درمان نخواهد كرد.

گرچه تلاوت سوره حمد شفابخش بيماريهاى تن نيز هست و در اين امر مجرب نيز ترديدى نيست، اما مهم بيماريها، بيماريهاى جان است كه قرآن كريم عهده دار درمان آنها است. و سوره حمد نيز چون عصاره قرآن است، عصاره درمانهاى قرآنى نيز خواهد بود.

5ـ الاساس: ابن عباس مى گويد: هر چيزى را اساسى است و اساس قرآن حمد و اساس حمد، بسم الله الرحمن الرحيم است.

6ـ الصلات: برخى از مفسرين سرّ نام گذارى اين سوره را به «صلات» اين دانسته اند كه قوام نماز به سوره حمد است. «چنانچه در روايت آمده است كه «لا صَلواةَ اِلاّ بِفاتِحَةِ الْكِتاب»(28)

7ـ الكافية الوافية: در برخى از تفاسير اهل سنت راز نام گذارى سوره حمد به «الكافية و الوافية» را اين دانسته اند كه در صحت نماز اين سوره كافى و وافى است، زيرا هيچ سوره اى جز حمد مقوّم نماز نيست.(29)

8ـ المناجاة و التفويض: نام گذارى سوره حمد به اين دو نام به دليل آن است كه در اين سوره «اياك نعبد و اياك نستعين» است، كه بخش اول آن مناجات عبد با خدا است و بخش دوم آن تفويض ممدوح حاصل مى شود.(30)

9ـ الكنز:سوره مباركه حمد در روايات شيعه و سنى، «گنج العرش» نام گرفته است.

10ـ النّور: قرآن كريم از كتب آسمانى با تعبير نور ياد مى كند بنابراين، سوره اى كه عصاره كتاب نور است خود نيز نورى باهر و نورانى كننده انسانها است.

11ـ تعليم المسأله و السئوال: گرچه طلب و مسئلت عبد سالك از خداى سبحان به صورت صريح تنها در آيه كريمه «اهدنا الصراط المستقيم» آمده است، اما همان گونه كه درتفسير همين سوره بيان خواهد شد تحميد و تمجيد عبد در آغاز سوره نيز تحميدى بى طلب و تمجيدى بى طمع نيست. بلكه «ستايش سابق» زمينه خواهش لاحق است.

12ـ الحمد الاولى و الحمد القصرى: يعنى الحمدِ اولى و الحمدِ كوتاه و علت اينكه سوره حمد به اين دو، نام گذارى شده اين است كه در ميان سوره هايى كه آنها را «حامدات» مى گويند اولين و كوتاهترين آنها سوره حمد است و سوره هاى حامدات سوره هاى را مى گويند كه ابتداء آنها با حمد آغاز مى شوند و آنها عبارتند از: فاتحة الكتاب (يعنى همين سوره، انعام، كهف، سبأ و فاطر.

13ـ الحمد و الدّعا و الشُكر: و گفته اند وجه اينكه اين سوره به اين سه نام نام گذارى شده اينست كه در اول سوره از شكر و حمد و آخر آن از دعا سخن گفته مى شود.

نام هاى سوره بقره

سه نام ديگر براى آن ذكر شده: 1ـ «فُسْطاطُ القرآن» يعنى خيمه قرآن 2 «الفردوس» يعنى بهشت 3ـ «سنام القرآن» يعنى كوهان قرآن(31)

نام هاى ديگر براى سوره هاى قرآن

از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه فرمود: خداوند به جاى تورات «سبع طوال» و به جاى زبور «مِئين» و به جاى انجيل «مثانى» را به من مرحمت فرمود و با «مفصّل» امتياز و برترى يافتم.(32)

ابوالفتوح رازى مى گويد: منظور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) از «سبع طوال» يعنى هفت سوره طولانى كه عبارت است از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و توبه.

و منظور از «مِئين» يعنى صدگانه، سوره هايى هستند كه حدود صد آيه دارند، با كم و زياد آن مانند: سوره هاى يونس، هود، يوسف بنى اسرائيل، كهف و مانند آن.

و منظور از «مثانى» به گفته حسن بصرى سوره فاتحة الكتاب است كه در روايات ما نيز هست.

و منظور از «مفصّل» بنا بر قول طبرسى عبارت است از سوره هايى كه داراى «حم» است و تمام سوره هاى كوتاه قرآن و علت نام گذارى آنها به «مفصّل» به خاطر اين است كه با كوتاهى سوره ها بسم الله زياد تكرار شده است و از اين جهت سوره ها از هم جدا گرديده اند. البته قول ديگرى هم هست كه ما به همين مقدار بسنده مى كنيم. و علاقه مندان مى توانند به كتاب پژوهشى در تاريخ قرآن، نوشته دكتر سيد محمد باقر حجتى مراجعه فرمايند.(33)

القاب و عناوين ديگر سوره هاى قرآن

در كتاب جمال القراء آمده است كه برخى از پيشينيان گفته اند: در قرآن عناوينى به چشم مى خورد كه آنها عبارتند از: ميادين، بساتين، مقاصير، عرائس، دبابيج و رياض. كه توضيح هر يك را ذيلا به عرض مى رسانيم.

1ـ ميادين قرآن: ميادين جمع ميدان است و به سوره هايى گفته مى شود كه با «الم» آغاز مى شود.

2ـ بساتين قرآن: بساتين جمع بوستان است و به سوره هايى گفته مى شود كه با «المر» آغاز گردد.

3ـ مقاصير قرآن: مقاصير جمع قصر به معنى رواق و ايوان است و به سوره هايى گفته مى شود كه با ماده «حمد» آغاز مى شود.

4ـ عَرائِسِ قرآن: عرائس جمع عروس است و به سوره هايى گفته مى شود كه با ذكر «تسبيح» آغاز مى شود.

5ـ دَبابيج قرآن: دبابيج جمع ديباج به معنى حرير و ديبا است و به سوره آل عمران گفته شده است.

6ـ رياض قرآن: رياض جمع روضه به معنى باغ و بوستان است و به سوره هايى كه به آنها مفصّل گفته اند اطلاق مى شود و گفتيم كه مفصّل سوره هاى كوچك قرآن است.(34)

سوره هايى كه در نماز، خواندن آنها جايز نيست

چهار سوره است كه خواندن آنها در نماز جايز نيست:

1ـ سوره «سجدة» 2ـ سوره «فصّلت» 3ـ سوره «نجم» 5ـ سوره «علق».

و چهار سوره است كه هر يك به تنهايى در نماز كفايت نمى كند:

1ـ سوره فيل 2ـ سوره قريش 3ـ سوره ضحى 4ـ سوره الم نشرح.

به اين معنى كه اگر كسى سوره فيل را بعد حمد نماز بخواند بايد لايلاف را نيز بخواند و اگر كسى بخواهد سوره ضحى را بخواند بايد سوره الم نشرح را نيز بخواند.

و هم چنين در نماز واجب جايز نيست اگر بعد از حمد سوره قل هو الله احد و يا سوره قل يا ايها الكافرون را شروع كرد آنها را قطع كند و سوره ديگر بخواند ليكن اگر سوره ديگرى را شروع كرد به خواندن تا نصف نرسيده مى تواند آن را رها كرده و سوره ديگربخواند. ولى اگر به نصف رسيد آن راهم نمى تواند رها كند بلكه بايد همان را تمام نمايد.

سوره هايى كه به نام حيوانات نام گذارى شده

پنج سوره در قرآن است كه هر كدام به نام حيوانى نام گذارى شده.

1ـ سوره بقره (يعنى گاو) 2ـ سوره نحل يعنى (زنبور عسل) 3ـ سوره نمل يعنى (مورچه) 4ـ سوره عنكبوت 5ـ سوره فيل.

هفت سوره اى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) را پير كرد

هفت سوره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)را قبل از پيرى طبيعى به پيرى زودرس مبتلا كرد.

در مجمع البيان آمده است كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) سئوال شد يا رسول الله چقدر شما زود پير شديد؟

حضرت فرمود: سوره هود و نظاير آن مرا پير كرد.

سپس سئوال شد چه چيز اين سوره ها شما را پير كرده؟ فرمود: (در سوره هود) آيه «فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْتَ» يعنى در انجام مأموريتت ثابت و پايدار باش و در سوره هاى ديگر هم به خاطر اهوال روز قيامت.

و سوره هايى كه اهوال قيامت در آن آمده است به قرار زير است.

1ـ سوره واقعه 2ـ عم يتسائلون 3ـ الحاقة 4ـ غاشيه 5ـ مرسلات 6ـ اذا الشمس كورت و.. 7ـ سوره هود كه امر به استقامت در انجام مأموريت كرده است.

سوره هايى كه لفظ الله در آنها نيست

در قرآن مجيد(2701) مرتبه لفظ «الله» آمده است غير از «بِسْمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحيم»

و از ارقام فوق (382) مورد آن در سوره مباركه بقره است و (2419) مورد آن در (85) سوره ديگر است غير از بيست و نه سوره اى كه ذكر خواهد شد. و سوره هايى كه كلمه «الله» در آن نيامده است به قرار زير است.

1ـ قمر 2ـ الرحمن 3ـ واقعه 4ـ قلم 5ـ قيامت 6ـ مرسلات 7ـ نباء 8ـ عبس 9 مطفّفين 10ـ الطارق 11ـ فجر 12ـ بلد 13ـ اليل 14ـ ضحى 15ـ انشراح 16ـ قدر 17ـ زلزال 18ـ عاديات 19ـ قارعة 20ـ عصر 21ـ تكاثر 22ـ فيل 23ـ قريش 24 ماعون 25ـ كوثر 26ـ كافرون 27ـ تبت 28ـ فلق 29ـ ناس

سوره هاى مكى و مدنى

قرآن مجيد يك مرتبه تماماً در شب قدر نازل شده، چنانچه خداوند متعال در سوره قدر مى فرمايد: «اِنا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» يعنى ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم

و مرتبه ديگر تدريجاً سوره به سوره و آيه به آيه ظرف 23 سال در مدت نبوت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در مقاطع مختلف: شب، روز، سفر، حضر و در جنگ و صلح نازل شده است. قسمتى از سوره ها و آيات در مكه معظمه و قسمتى ديگر از آيات و سوره ها در مدينه نازل شده كه آنچه در مكه نازل شده را مكى و آنچه در مدينه نازل شده را مدنى مى گويند.

كيفيت شناخت آيات و سوره هاى مكى و مدنى(35)

خصوصيات كلى و قطعى آيات و سوره هاى مكى

علماء و دانشمندان مقياسها و ضوابطى روشنگر براى شناخت آيات و سوره هاى مكى و مدنى ياد كرده اند، كه اگرچه كاملا كليت ندارد، ولى در عين حال تا حدودى اطمينان بخش مى باشد. و ما مى توانيم اين ضوابط را به عنوان خصوصيات كلى آيات و سوره هاى مكى و مدنى بشناسيم، مثلا براى شناختن سوره هاى مكى شش خصوصيت زير را ذكر كرده اند:

1ـ هر سوره اى كه در آن سجده وجود دارد مكى است.

2ـ هر سوره اى كه در آن لفظ «كلاّ» بكار رفته مكى است و اين لفظ به جز در نصف اخير قرآن در موارد ديگرى مورد استفاده قرار نگرفته است. عمانى در مقام استدلال بر اين مطلب مى نويسد: كه حكمت آن اين است كه نيمه اخير قرآن اكثراً در مكه نازل شده است و اكثر اهل مكه را مردمى جابر و نابسامان تشكيل مى داد، لذا كلمه «كلاّ» بر سبيل تهديد و انكار اهل مكه در اين سوره مكرراً آمده است.

3ـ هر سوره اى كه در آن «يا اَيُّهَا النّاس» آمده و «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» در آن ديده نمى شود مكى است، مگر سوره حج كه در اواخر آن آمده است كه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا» كه در عين حال بسيارى از دانشمندان معتقدند كه اين سوره مكى است. البته بايد گفت كه با استثناء مورد ذكر شده و مواردى ديگر در سوره هاى بقره و نساء اين ضابطه كليّت دارد و قطعى است.

4ـ هر سوره اى كه در آن قصص انبياء و ملل گذشته آمده است، به غير از سوره بقره، مكى است.

5ـ هر سوره اى كه در آن داستان آدم و ابليس (شيطان) ديده مى شود، به غير از سوره بقره مكى است.

6ـ هر سوره اى كه با حروف مقطعه از قبيل «الم» و «الرا» و امثال آن آغاز مى شود به غير از دو سوره زهراوان (بقره و آل عمران) مكى است و درباره سوره رعد كه با «المر» آغاز مى شود اختلاف هست، برخى آن را مكى و عده اى آن را مدنى مى دانند ولى مكى بودن اين سوره، با توجه به برداشت و اسلوب آن، ارجح است.

7ـ مستشرق معروف بوهِل مى گويد: يكى از خصايص سوره ها و آيات مدنى اين است كه اسم «الرحمن» در آنها نيامده است، پس ذكر «رحمن» در هر سوره اى نشانه مكى بودن آن است، در حالى كه عده اى سوره «الرحمن» را مدنى مى دانند ولى اكثراً برآنند كه سوره «الرحمن» مكى است.

خصوصيات شايع آيات و سوره هاى مكى

خصوصيات و امتيازات ديگرى براى شناخت سوره هاى مكى وجود دارد كه اين خصوصيات غالباً در سوره هاى مكى ديده مى شود و مى توان آنها را خصوصيات شايع و غير كلى در سوره هاى مكى ناميد و آنها عبارتند از:

1ـ كوتاهى آيات و سورها و مختصر بودن آنها و حرارت تعبير و شدت لحن و تجانس صوتى در آيات.

2ـ دعوت به اصول و بنيادهاى ايمان به خدا و روز واپسين و تصوير و توصيف بهشت و دوزخ.

3ـ دعوت به بدست آوردن خوبيها و اخلاق نيك و پايدارى بر نيكى.

4ـ مجادله با مشركين و تحقير خواسته هاى آنها.

5ـ قسم هاى زياد، كه با اسلوبهاى عربها هماهنگى دارد.

خصوصيات كلى و قطعى آيات و سوره هاى مدنى

براى سوره هاى مدنى قرآن نيز خصوصيات و ضوابطى وجود دارد، كه با وجود استثناآت اندكى كه در آنها ديده مى شود، قطعى و اطمينان بخش مى باشد و نسبتاً كلى است، كه آنها عبارتند از:

1ـ هر سوره اى كه در آن فرمان جهاد و احكام آن ديده مى شود، مدنى است.

2ـ سوره هايى كه در آنها احكام، حدود، فرائض و حقوق، و قوانين مدنى و اجتماعى و سياسى، گزارش شده و يا به طور مفصل در آنها آمده است، مدنى است.

3ـ هر سوره اى كه در آنها از منافقين ياد شده است مدنى است، ولى از اين قائده سوره عنكبوت ـ با وجود مكى بودن اين سوره يازده آيه آغاز آن مدنى است و در عين حال در اين سوره از منافقين ياد شده است ـ مستثنى مى باشد.

4ـ مجادله با اهل كتاب و دعوت آنها به عدم تعصب و غلّو در دينشان.

خصوصيات شايع آيات و سوره هاى مدنى

1ـ طولانى بودن اكثر سوره ها و آيات و شرح و بيان مطالب آن و سبك آرام قانونگذارى آنها. 2ـ بيان و شرح دلايل و علتها در مورد حقايق دينى.

اسامى سوره هايى كه در مكه و مدينه نازل شده

90 سوره در مكه و 24 سوره در مدينه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده كه ترتيب آنها به قرار زير است.

سوره هايى كه در مكه نازل شده

در سال اول بعثت 26 سوره در مكه معظمه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شد كه آن سال را سال افتتاحيه ناميده اند و اسامى سوره هاى نازله به قرار زير است:

1ـ فاتحة 2ـ ناس 3ـ فلق 4ـ اخلاص 5ـ تبت 6ـ نصر 7ـ كافرون 8ـ كوثر 9 ماعون 10 قريش 11ـ فيل 12ـ همزه 13ـ عصر 14ـ تكاثر 15ـ قارعه 16 عاديات 17 زلزال 18ـ علق 19ـ تين 20ـ انشراح 21ـ ضحى 22ـ ليل 23 شمس 24ـ بلد 25ـ فجر 26 غاشيه

سال دوم از بعثت را سال استعلائيّه ناميده اند و در آن 13 سوره بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)نازل شد به اين ترتيب

1ـ اعلى 2ـ طارق 3ـ بروج 4ـ انشقاق 5ـ مطفّفين 6ـ انفطار 7ـ تكوير 8ـ عبس 9 نازعات 10ـ نبأ 11ـ مرسلات 12ـ دهر 13ـ قيامت

سال سوم بعثت را سال دثاريّه ناميده اند و در آن 8 سوره نازل گرديده به اين ترتيب 1ـ مدّثر 2ـ مزّمل 3ـ جنّ 4ـ نوح 5ـ معارج 6ـ الحاقّه 7ـ قلم 8ـ ملك

سال چهارم بعثت را سال واقعيّه ناميده اند و در آن 7 سوره نازل گرديده

1ـ واقعه 2ـ الرحمن 3ـ قمر 4ـ نجم 5ـ طور 6ـ زاريات 7ـ ق

سال پنجم بعثت را سال احقافيّه گفته اند و در آن چهار سوره نازل شده

1ـ احقاف 2ـ جاثيه 3ـ دخان 4ـ زخرف

سال ششم بعثت را سال شورائيه ناميده اند و در آن چهار سوره نازل شده

1ـ شورى 2ـ فصّلت 3ـ مؤمن 4ـ زمر

سال هفتم بعثت را سال داوديّه گفته اند و در آن پنج سوره نازل شده

1ـ ص 2ـ صافات 3ـ يس 4ـ فاطر 5ـ سبأ

سال هشتم بعثت را سال لاميّه خوانده اند و در آن چهار سوره نازل شده

1ـ سجده 2ـ لقمان 3ـ روم 4ـ عنكبوت

سال نهم بعثت را سال طائيّه ناميده اند و در آن سه سوره نازل شده

1ـ قصص 2ـ نمل 3ـ شعراء

سال دهم بعثت را سال فرقانيّه گفته اند و در آن سه سوره نازل شده است

1ـ فرقان 2ـ مؤمنون 3ـ انبياء

سال يازدهم بعثت را سال سامريّه ناميده اند و در آن چهار سوره نازل شده

1ـ طه 2ـ مريم 3ـ كهف 4ـ اسراء

سال دوازدهم بعثت را سال نحليّه ناميده اند و در آن پنج سوره نازل شده است: 1ـ نحل 2ـ حجر 3ـ ابراهيم 4ـ رعد 5ـ يوسف

سال سيزدهم بعثت را سال هوديّه گفته اند و در آن چهار سوره نازل شده است: 1ـ هود 2ـ يونس 3ـ اعراف 4ـ انعام

سوره هايى كه در مدينه نازل شده

در سال اول هجرت چهار سوره بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شد و آن سال را هم سال هجريه ناميده اند و سوره هاى نازله به قرار زير است

1ـ قدر 2ـ تغابن 3ـ منافقون 4ـ جمعه

سال دوم از هجرت را سال بدريّه ناميده اند و در آن سه سوره نازل شده به اين ترتيب 1ـ بيّنه 2ـ صف 3ـ حديد

سال سوم را سال اُحُديّه ناميده اند و در آن سال دو سوره نازل گشته

1ـ محمد 2ـ مجادله

سال چهارم را سال نظيريّه ناميده اند و در آن دو سوره نازل شده

1ـ حشر 2ـ ممتحنه

سال پنجم را سال خندقيه گفته اند و در آن دو سوره نازل گشته

1ـ حجرات 2 حج

سال ششم را حُدَيبيّه خوانده اند و در آن دو سوره نساء و نور نازل گرديده

سال هفتم را سال خيبريّه گفته اند و در آن سه سوره نازل گشته

1ـ طلاق 2ـ تحريم 3ـ احزاب

سال هشتم را سال فتحيّه ناميده اند و در آن دو سوره فتح و انفال نازل شده است

سال نهم را سال تبوكيّه ناميده اند و در آن دو سوره توبه و بقره نازل شده است

سال دهم را سال وداعيّه گفته اند يعنى سالى كه در آن پيامبر حجة الوداع را انجام داد و در آن سال دو سوره آل عمران و مائده نازل گرديد.

ترتيب نزول سوره ها

بنا به نقل نويسنده تاريخ قرآن دكتر محمود راميار ترتيب نزول سوره هاى قرآنى به قرار زير است.

1ـ علق 2ـ قلم 3ـ مزمّل 4ـ مدثّر 5ـ فاتحه 6ـ تبّت 7ـ تكوير 8ـ اعلى 9ـ ليل 10 فجر 11ـ ضحى 12ـ انشراح 13ـ عصر 14ـ عاديات 15ـ كوثر 16ـ تكاثر 17 ماعون 18 كافرون 19ـ فيل 20ـ فلق 21ـ ناس 22ـ اخلاص 23ـ نجم 24 عبس 25ـ قدر 26 شمس 27ـ بروج 28ـ تين 29ـ قريش 30ـ قارعه 31ـ قيامت 32ـ همزه 33ـ مرسلات 34ـ ق 35ـ بلد 36ـ طارق 37ـ قمر 38ـ ص 39ـ اعراف 40ـ جن 41 يس 42ـ فرقان 43 ملائكه 44ـ مريم 45ـ طه 46ـ واقعه 47ـ شعراء 48ـ نمل 49ـ قصص 50ـ اسراء 51 يونس 52ـ هود 53ـ يوسف 54ـ حجر 55 انعام 56 صافات 57ـ لقمان 58ـ سبأ 59 زمر 60ـ مؤمن 61ـ فصّلت 62 شورى 63 زخرف 64ـ دخان 65ـ جاثيه 66ـ احقاف 67ـ ذاريات 68ـ غاشيه 69ـ كهف 70ـ نحل 71ـ نوح 72ـ ابراهيم 73ـ انبياء 74ـ مؤمنون 75ـ سجده 76 طور 77 ملك 78ـ حاقة 79ـ معارج 80ـ نباء 81ـ نازعات 82ـ انفطار 83 انشقاق 84 روم 85ـ عنكبوت 86ـ مطففين 87ـ بقره 88ـ انفال 89ـ آل عمران 90 احزاب 91ـ ممتحنه 92ـ نساء 93ـ زلزال 94ـ حديد 95ـ محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)96ـ رعد 97 الرحمن 98ـ انسان 99ـ طلاق 100ـ بيّنه 101ـ حشر 102ـ نور 103ـ حج 104 منافقون 105ـ مجادله 106ـ حجرات 107ـ تحريم 108ـ تغابن 109ـ صف 110 جمعه 111ـ فتح 112ـ مائدة 113ـ توبه 114ـ نصر.(36)

وحى و اقسام آن

مرحوم مجلسى در بحار جلد19 چاپ قديم باب 128 از اميرالمؤمنين(عليه السلام)نقل مى كند كه در جواب كسى كه از اقسام وحى از او سئوال كرده بود فرمود: وحى در قرآن بر هفت قسم است:

1ـ وحى به معنى نبوت و پيامبرى: كه در سوره نساء آيه 163 به آن استشهاد شده آنجا كه مى فرمايد: «اِنّا اَوحينا اِليكَ كَما اَوحينا الى نوح و النَّبيين مِن بعدهِ» يعنى همانا ما به سوى تو وحى فرستاديم همانگونه كه به سوى نوح و پيامبران بعد از او فرستاديم.

2ـ وحى به معنى الهام است: چنانچه در سوره نحل آيه 68 و قصص آيه 7 مى فرمايد: «وَ اَوحى رَبُّك الَى النَّحلِ» يعنى (اى پيامبر) پروردگار تو به زنبور عسل وحى فرستاد يعنى الهام كرد كه براى خود خانه هايى در شكاف كوه ها و درختان و كندوها انتخاب كن.

و نيز به مادر موسى (عليه السلام) وحى فرستاديم يعنى الهام كرديم و در دل او افكنيدم كه او، يعنى موسى (عليه السلام) را شير دهد.

3ـ وحى به معناى اشاره است: چنانچه در سوره مريم آيه 11 مى فرمايد: «فَخَرَجَ على قومِهِ مِن المحرابِ فَاَوحى اليهِمْ» يعنى زكريا از محراب عبادت به سوى قوم خود خارج شد و به آنان وحى كرد يعنى اشاره كرد.

4ـ وحى به معناى تقدير و اندازه گيرى است: چنانچه در سوره فصلت آيه 12 مى فرمايد: «وَ اَوحى فى كلِّ سماءِ اَمرَها» يعنى خداوند در هر آسمانى كار آن را به او وحى كرد يعنى تقدير و اندازه گيرى فرمود.

5ـ وحى به معناى امر است: چنانچه در سوره مائده آيه 111 مى فرمايد: «وَ اِذا اَوحَيْتُ اِلَى الحَواريّينَ اَن آمِنوا بى و بِرَسُولى قالُوا آمَنّا و اشْهَد بِاَنَّنا مُسلِمونَ» يعنى هنگامى كه به حواريين يعنى خواص ياران حضرت عيسى(عليه السلام)وحى كرديم يعنى امر كرديم كه به من و پيامبرم ايمان آوريد گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما به تو تسليم هستيم.

6ـ وحى به معنى وسوسه شيطانى است: چنانچه در سوره انعام آيه 112 و 121 مى فرمايد: «و كَذالَكَ جعلنا لِكُّلِ نبّى عدُّواً شَياطينَ الاِنسِ و الجِنِّ يُوحى بَعضُهُم اِلى بَعض زُخرُفَ القولِ غروراً» يعنى هم چنانكه براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن بودند تو را نيز از آنها دشمنانى خواهد بود كه بعضى بعضى ديگر را وحى مى كنند يعنى وسوسه مى كنند و براى فريب دادن مردم با سخن باطل و آراسته به دروغ تبليغ مى نمايند.

7ـ وحى به معنى خبر است: چنانچه در سوره انبياء آيه 73 مى فرمايد: «و جَعلنا هُم أئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَ أَوحَيْنا اِلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيراتِ وَ إِقامَ الصَّلوةِ وَ ايتاءَ الزَّكاتِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ» يعنى از پيامبران پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را رهبرى كنند و انجام كارهاى خوب و برپا داشتن نماز و دادن زكات را به ايشان وحى نموديم يعنى خبر داديم و آنان عبادت كننده ما بودند.(37)