ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۸ -


والله ولى المتقين (463)
((خدا همواره با متقين است )).
ان الله لمع المتقين (464)
ارزش عمل با تقوا
تقوا ارزش عمل را بالا برده و آن را به درجه قبول مى رساند، چنانچه در آيه اى كه سابقا گذشت به آن تصريح شده است .
در حديث مى خوانيم :
كان اميرالمؤمنين (عليه السلام ) يقول : لا يقل عمل مع التقوى ، و كيف يقل ما يتقبل (465)
((اميرالمؤمنين (عليه السلام ) مى فرمود: عملى كه تواءم با تقوا است هر قدر هم كه كم باشد كم نيست و چگونه عملى كه مورد قبول الهى است كم خواهد بود)).
مراتب تقوا - تقوا مراتب مختلفه دارد، و درجات آن به حدى بالا مى رود كه همه كس تاب و توان بر آن را ندارد و جز اولياء الله نمى توانند به آن دست يابند.
مولاى متقيان اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) در خطبه معروف (466) خود كه به همام اوصاف متقين را كه به درجات كمال تقوا رسيده اند بيان فرموده است :
((همام )) مردى كه از ياران اميرالمؤمنين (عليه السلام ) بود به آن حضرت گفت :
يا اميرالمؤمنين متقين را چنان برايم توصيف كن كه گوئى آنها را به چشم خود مى بينم ، امام (عليه السلام ) كه روح پاك و تشنه همام را سخت شيفته و آماده عروج و وصول به درجات والاى پرهيزكاران يافته بود، بيم آن داشت كه با شنيدن كلام نافذش كه از دل بر مى خواست و بر دل مى نشست ، اين روح پاك به پرواز در آيد و قالب تهى كند اندكى در جواب درنگ كرد سپس ‍ خواست با پاسخى كوتاه در وصف پرهيزكاران ، همام را قانع كند، از اين رو فرمود: اى همام در برابر خداوند، خويشتن را واپاى و نيكوكار باش ، كه خداوند با كسانى است كه خويشتن را واپايند و نيكوكار باشند (و همين مقدار معرفت اجمالى در باب وصف پرهيزكاران تو را كافى است ).
اما همام با اين سخن كوتاه قانع نشد و امام را قسم داد و اصرار ورزيد، امام چون قسم و اصرار همام را ديد، خداى را ستايش كرد و ثنا گفت و بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود فرستاد آنگاه با بيان شيوا در حد اعلاى بلاغت و رسائى به ذكر اوصاف و ويژگيهاى متقين را بر شمرد، تا بجائى رسيد كه همام ديگر طاقت نياورد، ناگهان از هوش رفت ، و در همان بيهوشى درگذشت .
اميرالمؤمنين (عليه السلام ) فرمود: من از اين سرانجام بر وى بيمناك بودم ، آرى مواعظ بليغ و رسا در كسى كه اهل و شايسته آن باشد، اين چنين كارگر مى افتد.
تعاون و هميارى در خير و تقوا
تعاونوا على البر و التقوى ولا تعاونوا على الاثم و العدوان (467)
((بر خوبى و تقوا تعاون و هميارى كنيد بر گناه و دشمنى تعاون و هم يارى نكنيد)).
والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض (468)
((مردان مؤمن و زنان مؤمن برخى مددكار برخى ديگرند)).
توكل
توكل آن است كه به خدا اعتماد كرده ، و با وثوق به حسن تدبير و تقدير او، امور خويش را به او تفويض و واگذار نمايد.
توكل پشتوانه محكمى براى فعاليت بوده و مشعل اميد را در دل روشن و ياءس را از آن مى زدايد، در انسان ايجاد شهامت نموده ، و روح را تقويت و به آن حالت طماءنينه و آرامش مى بخشد و ترس و بيم از ناكامى و شكست را از دل بيرون مى راند، آنگاه كه انسان كاربرد نيروى خويش را به اتمام رسانده ، و به مرزهاى خارج از محدوده قدرت و توان خود رسيد، با به كار گرفتن توكل در خارج از محدوده قدرتش نفوذ مى كند.
انسان موجودى است كه احساس مى كند نيروى خودش به تنهائى كافى نيست و به همين دليل تكيه گاه مى جويد.
هر مكتب طبق جهان بينى خودش تكيه گاهى ارائه مى دهد، اسلام طبق جهان بينى توحيدى خدا را تكيه گاه معرفى مى كند، كه قدرتش بى انتها و بر همه چيز تواناست و همه قدرتها از او پديد آمده و از او سرچشمه مى گيرد، او از همه مهربانتر و ارحم الراحمين است ، و تمام صفاتى كه در تكيه گاه تزلزل ناپذير لازم است تنها در او موجود است .
اگر توكل به خدا در دل انسان عينيت پيدا كند، بدون شك خداى عالم او را مورد يارى و نصرت خود قرار مى دهد.
قرآن اعلام مى كند: و من يتوكل على الله فهو حسبه (469)
((هر كس به خدا توكل كند خدا او را كفايت مى كند)).
اينجاست كه چون متكى به خداست و نيروى لايزال الهى پشتوانه او مى باشد، نيرومندترين مردم خواهد بود.
در حديث از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم كه فرمود:
ان شرك ان تكون اقوى الناس فتوكل على الله (470)
((اگر دوست دارى كه نيرومندترين مردم باشى به خدا توكل كن ))
در حديث از امام صادق (عليه السلام ) نيز آمده است .
ان الغنى والعزة تجولان فاذا ظفر بموضع التوكل اوطنا(471)
((بى نيازى و عزت مى گردند هرگاه به جائى كه توكل وجود دارد رسيدند متوطن مى شوند)).
تاءكيد مى كنيم : توكل بدان معنى نيست كه خود از كار و فعاليت و تدبير باز ايستد، بلكه با بكار گرفتن نيروى فكرى و جسمى خود و آنچه از نيروهاى انسانى و غيرانسانى كه بر حسب جريان كار مورد نياز است اعتماد و اتكاء او تنها به خدا بوده ، و عامل اصلى موفقيت و پيروزى به هدف را خدا بداند.
و با ايمان به اينكه همه نيروها از اوست و اگر او نخواهد كارى انجام بگيرد، هيچ نيروئى كاربرد نخواهد داشت ، و اگر او بخواهد هيچ نيروى بازدارنده اى مانع روند كار نخواهد شد، از اين رو نه به خود و نه به ديگران اعتماد ننموده و اعتماد او تنها به خدا باشد.
و با چنين اعتقادى به خدا اتكاء كرده و امور خويش را به او تفويض ‍ نمايد.
در حديث از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) آمده است :
((توكل به خدا درجات مختلفى دارد، از جمله آنكه بر او توكل نموده ، و به هر چه در مورد تو انجام دهد راضى بوده ، و براى تو يقين حاصل شود كه او در خير تو قصور نمى ورزد، و فضل خود را از تو دريغ نمى دارد، و يقين نمائى كه حكم و فرمان در آنها با اوست ))(472) .
پروردگار متعال در آيات متعددى از قرآن كريم پيامبر خود را به توكل امر مى كند، از جمله در سوره احزاب آيه 3 و 48 و سوره نساء آيه 81 مى فرمايد:
و توكل على الله و كفى بالله وكيلا
((به خدا توكل كن ، همين بس كه خدا وكيل (473) كسى باشد)).
و در سوره هود آيه 123 مى فرمايد:
اليه يرجع الامر كله فاعبده و توكل عليه
((همه امور به او باز مى گردد، او را بندگى كن و بر او توكل نما)).
همه چيز تحت قدرت اوست ، و جز او هيچ كس شايسته اعتماد نيست .
و توكل على الحى الذى لا يموت و سبح بحمده (474)
((توكل كن بر زنده اى كه نمى ميرد و به سپاسش او را تسبيح و تنزيه كن )).
و توكل على العزيز الرحيم (475)
((توكل كن بر مقتدر رحم كننده )).
فان تولوا فقل حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت (476)
((اگر از تو روگردان شوند بگو كفايت مى كند مرا الله ، خدائى جز او نيست بر او توكل كرده ام ))
ان ربك يقضى بينهم بحكمه و هوالعزيز العليم فتوكل على الله انك على الحق المبين (477)
((به تحقيق پروردگار تو در ميان آنان به حكم خويش قضاوت مى كند، اوست توانا و دانا، پس بر خدا توكل كن تو آشكارا بر حق هستى ))
ولله غيب السموات والارض و اليه يرجع الامر كله فاعبده و توكل عليه و ما ربك بغافل عما تعملون (478)
((آنچه در آسمانها و زمين پنهان است از آن خداست و برگشت همه امور بسوى اوست ، پس او را عبادت كن و بر او توكل نما، پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست )).
ساير آيات توكل
در آيات زير نيز مؤمنان به توكل بر خدا تحريص شده اند.
انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون (479)
((مؤمنان كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دلهاى آنان مى ترسد و هرگاه آيات او بر آنها خوانده شود ايمانشان بيشتر شده و بر پروردگار خود توكل مى كنند)).
و على الله فليتوكل المؤمنون (480)
((مؤمنان بر خدا توكل كنند)).
قل حسبى الله عليه يتوكل المتوكلون (481)
((بگو كفايت مى كند مرا خدا بر او توكل كنندگان )).
و من يتوكل على الله فان الله عزيز حكيم (482)
((هر كس بر خدا توكل كند به تحقيق خدا مقتدر است و به حكمت عمل مى كند)).
قل لن يصيبنا الا ما كتب الله لنا هو مولينا و على الله فليتوكل المؤمنون (483)
((بگو هرگز بر ما نمى رسد جز آنچه خدا درباره ما نوشته است او مولاى ماست ، و بر خدا مؤمنان توكل كنند)).
و قال موسى يا قوم ان كنتم امنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين (484)
((موسى گفت : اى قوم من اگر به خدا ايمان آورده ايد بر او توكل كنيد، اگر مسلم هستيد)).
ان عبادى ليس لك عليهم سلطان و كفى بربك وكيلا(485)
((به تحقيق تو را اى ابليس بر بندگان من تسلطى نيست كافى است كه پروردگار تو وكيل آنها باشد)).
انه ليس له سلطان على الذين امنوا و على ربهم يتوكلون (486)
((به تحقيق او را (ابليس را) بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگار خود توكل كنند تسلطى نيست )).
اليس الله بكاف عبده (487)
((آيا خدا بر بنده خود كفايت كننده نيست ؟!)).
و من يتوكل على الله فهو حسبه (488)
((هر كس بر خدا توكل كند او را كفايت مى كند)).
قل لا املك لنفسى نفعا ولا ضرا الا ماشاء الله (489)
((بگو من براى خود مالك نفع و ضررى نيستم جز آنچه خدا بخواهد)).
و ما لنا الا نتوكل على الله و قد هدينا سبلنا و لنصبرن على ما اذيتمونا و على الله فليتوكل المتوكلون (490)
((چه شده بر ما كه بر خداى توكل نكنيم در صورتى كه او ما را به راههاى ما (راههائى كه ما را به سعادت مى رساند) هدايت نموده ، البته بر ايذاء و آزار شما صبر خواهيم كرد، و به خدا مؤمنان توكل كنند)).
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل (491)
(در وصف مؤمنان ) ((آنانكه مردم به ايشان گفتند به تحقيق براى (جنگ ) شما سرباز و اسلحه گرد آورده اند از آنها بترسيد در نتيجه ايمانشان بيشتر شده گفتند خدا ما را كفايت مى كند، و چه نيكو وكيلى است )).
و افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد(492)
موسى (عليه السلام ): ((تفويض مى كنم كار خود را به خدا، همانا خدا بر بندگان بصير است )).
ان الحكم الا لله عليه توكلت و عليه فليتوكل المتوكلون (493)
يعقوب (عليه السلام ) گفت : ((حكم نيست جز از آن خدا بر او توكل كردم و بر او توكل كنندگان توكل كنند)).
فعلى الله توكلت فاجمعوا امركم و شركاء كم ثم لا يكن امركم عليكم عمة ثم افضوا الى ولا تنظرون (494)
نوح (عليه السلام ) به قوم خود گفت : ((من تنها به خدا توكل مى كنم شما هم به اتفاق بتان و خدايان باطل خود هر مكر و تدبيرى داريد انجام دهيد تا امر بر شما پوشيده نباشد و درباره من هر انديشه باطل داريد بيدرنگ بكار گيريد)).
و من يتوكل على الله فهو حسبه (495)
((هر كس بر خدا توكل كند او را كفايت مى كند)).
تفسير: در تفسير مجمع البيان گويد: يعنى او را كفايت مى كند در كار دنيا و به او پاداش بهشت مى دهد و در حديث آمده هركس دوست دارد كه نيرومندترين مردم باشد بر خدا توكل كند.
موقعيت توكل در تصميم گيريها
در مورد موقعيت توكل در تصميم گيريها، قرآن توكل را در مرحله سوم و پس ‍ از طى دو مرحله مشورت و بينش فكرى قرار مى دهد و چنين مى فرمايد:
و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله (496)
((از اين آيه شريفه استفاده مى شود پيش از انجام عمل ، سه مرحله به ترتيب وجود دارد:
1 - مشورت 2 - انديشه و تصميم گيرى 3 - توكل .
پس از مشورت و اطلاع از نظريات ديگران بايد با تفكر و انديشه ، نظرات و صلاح و فسادى كه از طرف آنان ارائه شده با جهات ديگر از صلاح و فساد كه به نظر خودش مى رسد، در كنار هم بررسى كرده و نتيجه گيرى نمايد.
آنگاه كه تصميم بر آن گرفت ، به پروردگار توانا كه چيزى از حيطه قدرت او بيرون نيست توكل كند، و از او درخواست نمايد كارى را كه مى خواهد انجام دهد در مسير خير و مصلحت قرار داده ، و او را در انجام آن يارى و مدد كند.
ترويج و متاءهل كردن مردان و زنان مجرد
در اين مورد قرآن مى فرمايد:
و انكحوا الايامى منكم والصالحين من عبادكم و امانكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم (497)
((مردان بى زن و زنان بى شوهر خود را تزويج كنند همچنين صالحان از بندگان و كنيزان خود را، اگر فقير باشند خدا از فضل خود آنان را بى نياز مى كند، خدا وسعت دارد و (به صلاح حال آنان ) آگاه است )).
تفسير: در اين آيه وعده مى دهد كه خداى تبارك و تعالى پس از تزويج نيازمندان را بى نياز مى كند.
از حضرت صادق (عليه السلام ) روايت شده هر كس از ترس عيالمندى از تزويج سرباز زند به خداى تبارك و تعالى سوء ظن نموده است زيرا خداوند فرموده است :
يغنهم الله من فضله
((خداوند از فضل خودش بى نيازشان مى كند)).
تواضع به مؤمنان
واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (498)
((براى هر كس كه از مؤمنان تو را متابعت كند پر خويش بيفكن قرآن پيامبر را امر به تواضع به مؤمنين نموده و مى فرمايد: تواضع كن -)).
واحفض جناحك للمؤمنين (499)
((براى مؤمنان خفض جناح (تواضع ) كن )).
تفسح و جا باز كردن در مجالس ذكر خدا
يا ايها الذين آمنوا اذا قيل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا يفسح الله لكم و اذا قيل انشزوا فالشزوا(500)
((اى مردمى كه ايمان داريد هرگاه به شما گفته شد در مجالس (براى ديگران ) جاى باز كنيد، چنان كنيد، كه خدا براى شما جاى گشايد.
و هرگاه گفته شد از جاى برخيزيد چنان كنيد)).
اين آيه در مورد اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كه در پيش آنحضرت در مسجد حاضر مى شدند نازل شده است .
جهاد
جهاد به معنى جنگ و پيكار در راه خداست ، و هنگامى كه اسلام در مخاطره قرار گرفته و از طرف دشمنان مورد تجاوز و تهاجم قرار گيرد مصداق مى يابد، و در صورتى كه دفاع از حريم اسلام جز با عمليات نظامى امكان پذير نباشد بر هر مسلمانى كه قدرت بر آن داشته باشد واجب مى گردد.
در تعداد زيادى از آيات قرآن كريم به جهاد امر شده است كه از جمله اين آيات است :
كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خيرلكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم والله يعلم و انتم لا تعلمون (501) ((بر شما جنگ نوشته شده در حالى كه شما آن را مكروه مى داريد، احتمال دارد كه شما چيزى را مكروه بداريد ولى براى شما خير باشد و احتمال دارد كه شما چيزى را دوست بداريد ولى به شما ضرر داشته باشد، خدا مى داند و شما نمى دانيد)).
تفسير: جهاد بطور حتم به حال انسان بهتر است ، زيرا نتيجه آن يا غلبه و ظفر و سرفرازى است ، و يا شهادت و فوز به درجات بهشت است .
و مرگ در بستر براى كسى كه ترك جهاد كند علاوه بر اينكه انباشته از حسرت و ياءس از رحمت خداى متعال است چه بسا تواءم با بيماريهاى بسيار دردآور و شكنجه دهنده نيز هست .
و قاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم (502)
((جنگ بكنيد در راه خدا با كسانى كه با شما قتال مى كنند و تجاوز (از حد) نكنيد كه خدا تجاوز كنندگان را دوست ندارد.
هرجا كه آنان را يافتيد بكشيد و از آنجا كه شما را بيرون رانده اند آنان را برانيد)).
تفسير: اين آيه در مورد كفار مكه نازل شده كه با مسلمانان به جنگ برخاسته و آنان را از مكه بيرون راندند.
و قاتلوا فى سبيل الله و اعلموا ان الله سميع عليم (503)
((در راه خدا قتال كنيد و بدانيد كه خدا شنوا و بيناست )).
يا ايها الذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات اوانفروا جميعا(504)
((اى مؤمنان اسلحه خود را بدست گرفته گروه گروه و يا همه با هم كوچ كنيد)).
انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فى سبيل الله ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون (505)
((كوچ كنيد، سبك و سنگين ، با جان و مال در راه خدا جهاد كنيد، همان براى شما بهتر است اگر بدانيد)).
تفسير: منظور از سبك و سنگين سبك و سنگين در حركت از نظر جوانى و سالمندى يا ثروت و دارائى يا عائله مندى و تجرد يا سواره و پياده است مطابق اقوال مختلفى كه از مفسران در تفسير آن نقل شده است ، و يا اعم از همه آنها بوده و شامل تمام وجوه مى شود.
يا ايها الذين امنوا مالكم اذا قيل لكم انفروا فى سبيل الله اثاقلتم الى الارض ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة فما متاع الحيوة الدنيا فى الاخرة الا قيل الا تنفروا يعذبكم عذابا اليما و يستبدل قوما غيركم ولا تضروه شيئا والله على كل شى ء قدير(506)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد چه شده بر شما كه هرگاه به شما گفته مى شود كه در راه خدا كوچ كنيد سنگينى مى كنيد آيا عوض زندگى آخرت به زندگى دنيا راضى شده ايد لذت زندگى دنيا جز چيز كمى نيست اگر كوچ نكنيد خدا شما را به عذاب دردناك معذب مى كند و به جاى شما قوم ديگرى را بر مى گزيند و هيچ ضررى از شما به او متوجه نخواهد شد خدا به هر چيز تواناست )).
و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل اويغلب فسوف نؤ تيه اجرا عظيما و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من الرجال وانساء والولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القربة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا الذين امنوا يقاتلون فى سبيل الله والذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا(507)
((هركس در راه خدا جنگ كند كشته شود، يا پيروز گردد در آينده به او پاداش بزرگ خواهيم داد، چه شده بر شما كه جنگ نمى كنيد در راه خدا و در راه آنان كه به ضعف و ناتوانى كشيده شده اند از مردان و زنان و كودكان كه مى گويند پروردگارا ما را از اين ديار ستمگران بيرون بر و از پيش خود براى ما رهبر و ياورى قرار ده ، كسانى كه ايمان دارند در راه خدا مى جنگند و كسانى كه كفر ورزيده اند در راه طاغوت (طغيانگر در ظلم و گناه ) مى جنگند.
با دوستان شيطان جنگ كنيد به درستى كه مكر شيطان (در برابر نصرت و يارى خدا) ضعيف است )).
ولنبلونكم حتى نعلم المجاهدين منكم والصابرين و نبلو اخباركم (508)
((البته شما را خواهيم آزمود، تا جهاد كنندگان (و به رنجها) صبر كنندگان را بشناسيم ، و همچنين اخبار و اظهارات شما را بيازمائيم )).
اين آيه بازگو كننده فلسفه و رمز زندگى انسان ها در اين جهان است ، كه شيرينى هاى آن آميخته به تلخى ها، و نعمت هاى آن تواءم با رنج ها و سختى هاست .
اين آيه گوشزد مى كند كه زندگى انسان ها در هر شرائطى كه باشد در برگيرنده امتحانات و آزمايش هاى گوناگون است ، تا در عمل شناخته شوند كدام يك در صحنه زندگى به جهاد و كوشش در راه خدا پرداخته ، و كدام يك راحت طلبى را ترجيح مى دهد، و از جهاد و كوشش و تحمل رنجها در راه خدا سرباز مى زند، تا پاداش و كيفر در برابر عمل باشد.
ولا تهنوا ولا تحزنوا وانتم الاعلون ان كنتم مؤمنين (509)
((سست نشويد و غمگين نباشد شما برتريد اگر مؤمن هستيد)).
فلا تهنوا و تدعوا الى السلم و انتم الاعلون والله معكم ولن يتركم اعمالكم (510)
((سست نشويد كه كافران را دعوت به صلح كنيد شما از آنها برتريد، و خدا با شماست و از (پاداش ) اعمال شما هيچ نمى كاهد)).
فضيلت جهاد
يا ايها الذين امنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم تؤ منون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون ، يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبة فى جنات عدن ذلك الفوز العظيم و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب و بشر المؤمنين (511)
((اى مردمى كه ايمان آورده ايد آيا راهنائى كنم شما را بسوى تجارتى كه شما را از عذاب دردناك رهائى بخشد (اينكه ) ايمان بياوريد به خدا و پيامبر او و در راه خدا با اموال و جانهاى خود جهاد كنيد، آن براى شما بهتر است اگر بدانيد، (خدا) گناهانتان را مى بخشد و شما را در بهشت ها كه نهرها از زير آنها جارى است وارد مى سازد، و در اقامتگاه هاى پاكيزه در بهشت هاى عدن (وارد مى سازد) آنست كاميابى بزرگ .
و خصلت ديگرى نيز كه آن را دوست داريد پيروزى از ناحيه خدا و فتح قريب است ، مؤمنان را بشارت ده )).
لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر والمجاهدون فى سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة و كلا وعدالله الحسنى و فضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما درجات منه و مغفرة و رحمة و كان الله غفورا رحيما(512)
((برابر نيستند مؤمنانى كه بر جاى نشسته اند و ضررى بر آنان نرسيده با آنانكه در راه خدا جهاد مى كنند.
خداى آنان را كه با جان و مال جهاد مى كنند بر آنانكه بر جاى نشسته اند در درجه برترى داده ،
همه را خدا وعده نيكو داده است (ولى ) جهاد كنندگان را بر برجاى نشستگان با پاداش بزرگ كه درجات (عطا شده ) از ناحيه خدا، و مغفرت و رحمت است ، خداى آمرزشگر و مهربان است )).
تفسير: وعده نيكو در آيه را برخى از مفسران به وعده بهشت تفسير كرده اند.
و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نؤ تيه اجرا عظيما(513)
((كسى كه در راه خدا جنگ نموده كشته شود يا پيروز گردد در آينده به او پاداش بزرگ خواهيم داد)).
ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراية و الانجيل و القران (514)
((خدا از مؤمنين جان و مالشان را در برابر بهشت خريدارى كرده است .
در راه خدا كارزار مى كنند مى كشتند و كشته مى شوند و اين وعده حقى است كه در تورات و انجيل و قرآن داده شده است )).
فيقاتل فى سبيل الله الذين يشرون الحيوة الدنيا بالاخرة و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجرا عظيما(515)
((كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت مى فروشند در راه خدا جنگ كنند، هر كس در راه خدا جنگ كرده كشته شده يا پيروز شود به او در آينده پاداش ‍ بزرگ خواهيم داد)).
ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله اولئك يرجون رحمت الله و الله غفور رحيم (516)
((كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند آنان رحمت خدا را اميد مى برند و خدا آمرزنده و مهربان است )).
ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم ويعلم الصابرين (517)
ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص (518)
((خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او در يك صف (محكم ) كه گويا بنائى است كه با سراب ساخته شده است پيكار مى كنند)).