ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۷ -


مقام محمود (ستوده ) كه خدا در اين آيه به پيامبر وعده داده به اتفاق مفسران مقام ((شفاعت )) است .
از اينجا مى توان به اهميت نماز در دل شب پى برد كه چگونه عطاء مقام شفاعت بر خاتم الانبياء به بر پا داشتن نافله شب منوط شده است .
به ماده نماز مراجعه شود كه بقيه آيات مربوط به نماز شب در آنجا ذكر خواهد شد.
توبه
توبه رجوع و برگشت از گناه و پشيمانى از آنست .
در آيات زير خدا به توبه كنندگان وعده آمرزش مى دهد:
والذين عملواالسيئات ثم من بعدها و امنوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (371)
((آنانكه كارهاى زشت مرتكب شدند پس از آن توبه نموده و ايمان آوردند پروردگار تو پس از توبه آمرزنده و مهربان است ))
ثم ان ربك للذين عملو السوء بجهالة ثم تابوا من بعد ذلك و اصلحوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (372)
((پروردگار تو براى كسانى كه به نادانى كار زشت نموده سپس توبه كردند و كار صالح انجام دادند به تحقيق پروردگار تو بعد از آن آمرزنده و مهربان است )).
فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه (373)
((هر كس بعد از ظلم خود (با گناه بر خويشتن كردن ) توبه كند و عمل صالح انجام دهد خدا توبه او را مى پذيرد)).
و من تاب و عمل صالحا فانه الى الله متابا(374)
((هر كس توبه نموده و عمل صالح كند او بر مى گردد به سوى خدا بازگشتى (نيكو))
فانه كان للاوابين غفورا(375) ((او بر بسيار توبه كنندگان آمرزشگر است )).
غافر الذنب و قابل التوب (376)
((خدا آمرزنده گناه و پذيرنده توبه است )).
و هو الذى يقبل التوبة عن عباده و يعفوا عن السيئات (377)
((اوست كه از بندكان خود توبه را مى پذيرد و از كارهاى بد عفو مى كند)).
ان الله كان توابا رحيما(378)
((خدا بسيار توبه پذير و مهربان است )).
الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياءخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحيم (379)
((آيا نمى دانيد كه خدا از بندگان خود توبه را مى پذيرد و صدقات را دريافت مى دارد و او بسيار توبه پذير و مهربان است )).
كتب ربكم على نفسه الرحمة انه من عمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحيم (380)
((پروردگار شما بر خويشتن رحمت نوشته ، هر كس از شما به نادانى كار بدى مرتكب شود پس از آن كه توبه نموده و عمل صالحى بجاى آورد خداى آمرزشگر و مهربان است )).
الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم (381)
((مگر آنانكه توبه نموده و عمل صالح بجاى آورند و بيان كنند (آنچه را كه كتمان نموده اند) بر آنان مى آمرزم )).
اين آيه در مورد اهل كتاب نازل شده كه آيات و بينات الهى را در مورد پيامبرى خاتم الانبياء (صلوات الله عليه ) كتمان كردند كه در آيه قبل خدا بر آنان لعنت مى كند و در اين آيه توبه كنندگان را استثناء نموده و بر آنان وعده مغفرت مى دهد.
و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا اهتدى (382)
((به تحقيق من بسيار آمرزنده ام بر كسى كه توبه كند و ايمان آورد سپس به راه هدايت برود)).
كلمه ((ثم اهتدى )) به معنى آنست كه از راه حق منحرف نشود و از احكام الهى تجاوز نكرده بدعتى نياورد، يا به معنى آنست كه بر ايمان باقى مانده و مرتد نگردد.
فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه (383)
((هر كس بعد از ارتكاب گناه و ستم بر نفس خويش توبه نموده و عمل صالح بجاى آورد، خدا توبه او را مى پذيرد)).
تحريص بر توبه و تحذير از ترك آن
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين (384)
((به تحقيق خدا دوست دارد بسيار توبه كنندگان و پاكى گزيدگان را))
يهتدى اليه من اناب (385)
((خداوند كسى را كه توبه كند به سوى خود هدايت مى كند))
يهتدى اليه من ينيب (386)
((خدا كسى را كه به او توبه كند به سوى خود هدايت مى كند)).
هذا ما توعدون لكل اواب حفيظ من خشى الرحمن بالغيب وجاء بقلب منيب (387)
((اين جايگزينى در بهشت همانست كه به شما وعده داده مى شود براى هر كسى كه بسيار توبه كننده و نگهدار خويش (از تجاوز به حدود الهى و ارتكاب گناه ) باشد آن كس كه از خدا به آنچه از ديده پنهان است بترسد و با دل پشيمان باز آيد)).
والذين اجتتبوا الطاغوت ان يعبدوها و انابوا الى الله لهم البشرى (388)
((كسانى را كه از عبادت طاغوت اجتناب ورزيده و به خدا توبه نمايند بشارت باد.
(كه رحمت و كرامت الهى و رهائى از كيفر طاغوت پرستى و بهره مندى از الطاف خدا براى آنها خواهد بود.
و انيبوا الى ربكم و اسلموا له من قبل ان ياءتيكم العذاب (389)
((بسوى خدا توبه كنيد و به او تسليم شويد (اطاعت كنيد او را) پيش از آنكه بر شما عذاب فرا رسد)).
تفسير: برخى از مفسران گفته اند كه مراد از اسلام در آيه آن است كه خويشتن را به خدا خالص گرداند.
نعم العبد انه اواب (390)
((چه بنده نيكوئى است (سليمان ) او بسيار توبه كننده است )).
نعم العبد انه اواب (391)
((چه بنده نيكوئى است (ايوب ) او بسيار توبه كننده است )).
خدا سيئات توبه كنندگان را به حسنات تبديل مى كند
الا من تاب و امن و عمل عملا صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما(392)
((كسى كه توبه كند و ايمان آورده و عمل صالح كند خداوند بدى هاى آنان را به خوبى ها تبديل مى كند خدا آمرزنده و مهربان است )).
تفسير: تبديل بدى ها به خوبى ها به اين است كه خدا آنان را توفيق مى دهد كه بجاى اعمال بد اعمال نيكو بجاى آورند.
برخى از مفسران گفته اند كه معنى آن اين است كه خدا بديهاى آنان را آمرزيده و ثوابى را كه پاداش اعمال نيكو است به آنان نيز مى دهد.
توسل به پيغمبر اكرم (ص ) براى طلب آمرزش گناه از خدا
ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤ ك فاستغفرواالله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما(393)
((اگر آنها آنگاه كه بر خويشتن ستم كردند به پيش تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى نمودند و پيامبر براى آنان طلب آمرزش مى كرد، خدا را بسيار توبه پذير و مهربان مى يافتند.
(به ماده شفاعت مراجعه شود).
همه گناهان قابل آمرزش هستند
قل يا عبادى الدين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هوالغفور الرحيم و اءنيبوا الى ربكم و اسلموا له من قبل ان ياتيكم العذاب ثم لا تنصرون (394)
((اى بندگان من كه بر جان خويش اسراف كرديد، از رحمت خدا نوميد نشويد، خدا همه گناهان را مى آمرزد به يقين او آمرزنده و مهربان است ، به پروردگار خود توبه كنيد، و به او تسليم شويد پيش از آنكه عذاب بر شما فرا رسد و از شما قطع كمك گردد)).
تفسير: مراد از اينكه همه گناهان را مى آمرزد آن است كه خدا همه گناهان را بر توبه كننده مى آمرزد به قرينه اول آيه كه امر به توبه مى كند و از نااميدى باز مى دارد يعنى توبه كنيد و نااميد از آمرزش هيچ گناهى نباشيد بخيال آن كه قابل آمرزش نبوده و توبه از آن بيهوده و بى فائده است .
توبه در هنگام مرگ قبول نمى شود
وليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان (395)
((توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد مرتكب مى شوند تا آنگاه كه مرگ يكى از آنان فرا رسيد مى گويد من اكنون توبه كردم )).
انما التوبة على الله للدين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب فاءولئك يتوب الله عليهم و كان الله عليما حكيما(396)
((اين است و جز اين نيست پذيرش توبه بر خداست براى كسانى كه به نادانى كار بد مى كنند سپس عنقريب توبه مى كنند خدا توبه آنان را مى پذيرد، خدا دانا و حكيم است )).
در تفسير آمده است كه توبه تا هنگام مرگ ، قريب و نزديك به گناه است .
پيامبر بزرگوار چنانچه در من لايحضره الفقيه روايت كرده در آخرين خطبه كه پيش از رحلت از اين جهان ايراد كرد فرمود: هر كس يك سال پيش از مرگ خويش توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد، سپس فرمود يك سال زياد است هر كس يك ماه پيش از مرگ خود توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد.
باز فرمود: يك ماه زياد است ، هر كس يك روز پيش از مرگ خود توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد
باز فرمود يك ساعت زياد است ، هر كس توبه كند پيش از آنكه جان او به اينجا برسد خدا توبه او را مى پذيرد و با دست به گلوى خود اشاره كرد.
اميد است كه توبه كننده رستگار شود
و توبوا الى الله جميعا اية المؤمنون لعلكم تفلحون (397)
((همگى به سوى خدا توبه كنيد اى مؤمنان اميد است كه رستگار شويد))
فاما من تاب و امن و عمل صالحا فعسى ان يكون من المفلحين (398)
((كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، اميد است كه از رستگاران باشد)).
وعده مغفرت به كسانى كه استغفار (طلب آمرزش ) كنند
افلا يتوبون الى الله ويستغفرونه و الله غفور رحيم (399)
((آيا بسوى خدا توبه نمى كنند و از او آمرزش نمى طلبند؟! خدا آمرزشگر و مهربان است )).
و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفرالله غفورا رحيما(400)
((هر كس كار بد نمايد يا بر خويشتن ستم كند سپس از خدا طلب آمرزش ‍ كند خدا را آمرزنده و مهربان مى يابد)).
فسبح بحمد ربك واستغفره انه كان توابا(401)
((بسپاس پروردگار خويش او را تسبيح كن و از او طلب آمرزش نما، او به يقين بسيار توبه پذير است )).
والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكرواالله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله ولم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون (402)
در وصف متقين ((آنانكه هرگاه كار بسيار زشتى مرتكب شوند يا بر خويشتن ستم كنند خدا را بياد آرند و بر گناهان خود استغفار نمايند (كه مى دانند) جز خدا هيچكس (نمى تواند) گناهان را بيامرزد آنگاه (ديگر كرده خويش را تكرار و) بر آن اصرار نكنند چون به عاقبت معصيت آگاهند -)).
الصابرين و الصادقين والقانتين والمنفقين والمستغفرين بالاسحار(403)
- در وصف متقين ((صبر كنندگان (بر رنج طاعت و ترك معصيت ) راستگويان (در ايمان ) اطاعت كنندگان (يا مداومت كنندگان بر طاعت ) و انفاق كنندگان (در راه خدا) و استغفار كنندگان در سحرها)
شرائط مرتبه كامله توبه
حقيقت توبه چنانكه گذشت پشيمانى از گناه و برگشت به سوى خداوند متعال است ، طبيعى است كسى كه واقعا از گناهى پشيمان شده تصميم مى گيرد كه ديگر آن را مرتكب نشود، و همچنين آنچه را كه به سبب آن گناه به ذمه اش آمده اداء كند، مانند اداء حق مردم و قضاء واجب فوت شده .
ولى توبه كامل كه به حد كمال برسد شرائط ديگرى نيز دارد.
در نهج البلاغه (كلمات قصار، شماره 409) چنين آمده است :
و قال عليه السلام لقائل قال بحضرته : ((اءستغفرالله )): تكلتك امك اتدرى ما الاستغفار؟ الاستغفار درجة العليين ، وهو اسم واقع على ستة معان : اولها الندم على ما مضى ، و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا، والثالث ان تودى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقى الله املس ليس عليك تبعة ، و الرابع ان تعمد الى كل فريضة عليك ضيعتها فتؤ دى حقها، والخامس ‍ ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت فتذبيه بالاحزان حتى تلصق الجلد باالعظم و ينشاء بينهما لحم جديد، والسادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية ، فعند ذلك تقول : ((استغفرالله ))
((امام به شخصى كه در حضور او ((استغفرالله )) گفت فرمود: مادرت به عزايت بنشيند آيا مى دانى استغفار چيست ؟ استغفار درجه عليين (بلند پايگان ) است ، و آن نامى است كه بر شش چيز گفته مى شود،
نخستين آنها پشيمانى بر گذشته است ،
دوم ، تصميم بر اينكه هرگز به آن بازگشت نكند،
سوم ، حقوق مردم را اداء كنى تا خدا را پاك ملاقات كنى در حالى كه پيامد حقوق مردم بر تو باقى نماند،
چهارم ، هر فريضه اى كه از تو فوت شد. آن را قضا نمائى ،
پنجم ، آنچه بر تو از خوشگذرانى گناه گوشت روئيده است آب كرده لاغر شوى .
ششم ، بر جسم خويش رنج طاعت را بچشانى همانگونه كه به آن شيرينى معصيت را چشانده بودى .
آنگاه مى گوئى استغفرالله )).
رد مظلمه (اداء حق مردم )
گناه اگر ظلم به مردم باشد توبه از آن بدون رفع ظلم و اداء حق مردم تحقيق نمى يابد.
در نهج البلاغه (خطبه 175) آمده است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام ) فرمود:
الا و ان الظلم ثلاثه : فظلم لا يغفر، و ظلم لا يترك ، و ظلم مغفور لا يطلب . فاما الظلم الذى لا يغفر فالشرك بالله ، قال الله تعالى : ((ان الله لا يغفر ان يشرك به )). و اما الظلم الذى يغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و اما الظلم الذى لا يترك فظلم العباد بعضهم بعضا. القصاص هناك شديد، ليس هو جرحا بالمدى ولا ضربا بالسياط، ولكنه ما يستصغر ذلك معه
((آگاه باش كه ظلم بر سه گونه است ، ظلمى كه بخشوده نمى شود، ظلمى كه بازخواست مى شود، ظلمى كه آمرزيده است .
اما ظلمى كه بخشوده نمى شود شرك به خداست ، كه خدا فرموده :
ان الله لا يغفر ان يشرك به = خداى شرك به او را نمى آمرزد))
اما ظلمى كه بخشوده مى شود ظلم بنده بر خويشتن است با ارتكاب برخى گناهان كوچك .
اما ظلمى كه بازخواست مى شود ظلم بنده بر بنده ديگر است ، قصاص آنجا سخت است ، زخم با حربه و ضربه با تازيانه نيست ، چنان است كه آنها پيش آن اندك شمرده مى شود)).
تضرع به خدا
تضرع از ماده ((ضرع ))، و به معنى اظهار عجز و ذلت است . در فارسى مرادف با ((زارى )) است كه به همين معنى آمده است .
قرآن كريم مردم را به دعاء با تضرع به ساحت قدس الهى دعوت كرده و مى فرمايد:
قل من ينجيكم من ظلمات البر والبحر تدعونه تضرعا و خفيه (404)
((بگو (اى پيامبر) كيست كه شما را از ظلمات دريا و خشكى نجات مى بخشد كه او را به تضرع در پنهانى بخوانيد)).
ادعوا ربكم تضرعا و خفية انه لا يحب المعتدين (405)
((خداى خود را به تضرع در پنهانى بخوانيد به يقين خدا ستمكاران را دوست ندارد)).
و ما ارسلنا فى قرية من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء والضراء لعلهم يضرعون (406)
((ما هيچ پيامبرى را به هيچ ديارى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را به شدائد و مضار مبتلا ساختيم تا مگر (به درگاه خدا) تضرع كنند)).
ولقد ارسلنا الى امم من قبلك فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا ولكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعملون (407)
((ما پيامبرانى به سوى امتهاى پيش از تو فرستاديم و به شدائد و مضار گرفتارشان كرديم كه شايد (به درگاه خدا) تضرع كنند، چرا وقتى كه بلاى ما به آنها رسيد تضرع و زارى نكردند بدين سبب نكردند كه قساوت دلهاى آنان را فرا گرفت و شيطان كردار زشت آنها را در نظرشان زيبا جلوه داد)).
تقوا
ستايش و مدح تقوا، و امر به آن و تحريص و ترغيب بر پيشه ساختن آن و اثر تقوا، و پاداش آن در قيامت و آنچه از شاءن و درجات پيش خداى تبارك و تعالى براى افراد با تقوا وجود دارد در آيات زيادى از قرآن كريم از آن سخن رفته است .
در ((هشتاد)) موضع از قرآن به تقوا امر شده ، و در ((چهل و نه )) موضع متقين را ستوده و در ((هشتاد و سه )) موضع از پاداشها و اثرات نيكوى تقوا ياد نموده است .
طى آياتى ، قرآن كريم به تعاون و همكارى بر تقوا دستور داده (408) و بيان داشته كه بر و نيكوئى همانا تقوا مى باشد(409) و اينكه گرامى ترين مردم پيش او انسانهاى با تقوا هستند(410) و اينكه قرآن را به زبان پيامبر گرامى آسان گردانيد تا متقيان را بشارت دهد(411) و اينكه بهترين توشه تقوا است (412) و لباس تقوا بهتر است (413) و عاقبت از آن تقوا است (414) و اينكه تقوا به خدا مى رسد(415) و خدا اهل تقوا و آمرزش ‍ است (416)
و نيز مسجدى را كه اساس آن بر تقوا نهاده شده به عظمت ياد نموده و كسى را كه بنيان نفس خود را بر تقوا نهاده تكريم كرده است .(417)
و نيز مى فرمايد: آخرت از آن كسى است كه تقوا ورزد(418) و پاداش ‍ آخرت براى متقيان بهتر است (419) و اينكه اهل بلاد اگر ايمان آورده و تقوا پيشه سازند خدا از آسمان و زمين درهاى بركات را بر آنان مى گشايد(420) و هر كس كه تقوا ورزد كار او را آسان سازد(421) و گناهان او را فرو ريزد و پاداش او را بزرگ فرمايد(422) و از جائى كه گمان نمى برد او را روزى دهد.(423)
و اينكه خدا متقيان را دوست دارد(424) و خدا با آنان است (425) و اولياء خدا جز آنان نيستند(426) .
و اينكه خداوند از متقيان مى پذيرد(427) و عاقبت از آن آنهاست (428) و خدا متقيان را مانند فاجران قرار نمى دهد(429) و بهترين بازگشت براى آنان است (430) و آنانند سعادتمندان (431) .
و اينكه براى متقيان بهشت هائى است كه نهرها از زير آنها جارى است (432) و - براى آنان است پاداش بزرگ (433) و خدا گناهان آنان زا فرو مى ريزد(434) و مردمى را كه تقوا ورزيده اند از آتش جهنم نجات مى بخشد(435) و براى آنان است غرفه هائى بالاى آنها نيز غرفه ها(436) و بدى به آنان نمى رسد(437) .
و اينكه متقيان در بهشت ها و چشمه هائى هستند و از آنچه خدا به آنان عطا فرموده متمتعند(438) و اينكه متقيان در سايه ها و چشمه ها و ميوه هائى از آنچه دوست دارند مى باشند(439) .
و اينكه براى متقيان باغها و درختان انگور است (440) و براى آنها بهشتى است كه پهناى آن آسمانها و زمين است (441) و اينكه متقيان در باغات و چشمه هائى در نشيمن صدق پيش ملك با قدرت خواهند بود(442) و چه نيكوست خانه متقيان (443) و براى متقيان است هر چه بخواهند و آنگونه خدا متقيان را پاداش مى دهد.(444)
معنى تقوا
تقوا خدا را پائيدن ، وصيانت نفس از نافرمانى خداست ، كه او را اطاعت نموده و آنچه را كه به آن امر الزامى نموده است انجام دهد، و از ارتكاب آنچه تحريم كرده خوددارى نمايد، به عبارت ديگر تقوا احساس مسؤ وليت و تعهد در مقابل خدا، و جهت گيرى به سوى خدا از درون وجود است كه به دنبال آن حركات و سكنات انسان در خط شرع قرار مى گيرد.
هر مكتبى نظام ارزشى دارد و همه چيز را بر معيار آن مى سنجد.
در زمانهاى گذشته نيز معيارهاى گوناگون وجود داشته كه طاغوتهاى معاصر انبياء گذشته آنان را با آن معيارها سنجيده و مورد ارزيابى قرار داده اند.
مثلا فرعون براى ارزيابى شخصيت موسى مى گويد: فلولا القى عليه اسورة من ذهب (445)
((چرا براى او دستبندهاى طلا نازل نشده )) يا كفار زمان نوح او را به باد انتقاد گرفته و مى گويند: و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادى الراءى (446)
((پيروان تو جز افرادى فرومايه و فقير نيستند)).
مكتب الهى همه معيارها را در هم ريخته و تقوا را يگانه معيار تام و تمام ارزيابى انسانها قرار داده است .
در مكتب الهى هيچ چيز ديگر حتى علم بدون تقوا نيز معيار ارزش معرفى نشده است .
قرآن مى فرمايد:
ولكن البر من اتقى (447)
((خوبى و نيكوئى از آن است كه پاى بند تقوا باشد)).
در آيه ديگر به روشنى ارزشمندترين انسانها كسى را معرفى مى كند كه بيشتر از همه تقواى الهى داشته باشد.
ان اكرمكم عندالله اتقيكم (448)
در شرائط مختلف و در صحنه هاى گوناگونى كه در زندگى انسان پديدار مى گردد مواجه با انگيزه هائى مى شويم كه ما را به سوى گناه مى كشاند، بايد حركت ها و فعاليت ها و گفتارها و معيشت و پيشه روزانه و وسيله ارتزاق و ماءكول و ملبوس و همه شؤ ؤ ن زندگى را دقيقا تحت كنترل قرار داد، به ويژه آنجا كه مطامع مالى مطرح است .
در مواعظ ماثوره از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين مى خوانيم :
لا يكون الرجل من المتقين حتى يحاسب نفسه اشد من محاسبة الشريك شريكه فيعلم من اين مطعمه و من اين مشربه ؟ و من اين ملبسه ؟ امن حل ذلك ؟ ام من حرام ؟ يا اباذر من لم يبال من اين يكتسب المال لم يبال الله عزوجل من اين ادخله النار(449)
((مرد در زمره متقين قرار نمى گيرد تا خود را سخت تر از محاسبه شخص ‍ درباره شريك خود مورد محاسبه قرار دهد تا بداند خوراكش و آنچه مى نوشد و آنچه مى پوشد از چه راهى تهيه شده است ، هر آنكس كه پروا ندارد كه كسب او از چه راهى است خدا نيز درباره او پروا نمى كند كه از چه ناحيه او را وارد آتش سازد)).
باز در طى همين سخنان چنين آمده :
كن بالعمل بالتقوى اشد اهتماما منك بالعمل فانه لا يقل لا يقل عمل بالتقوى ... يا اباذز اصل الدين الورع و راءسه الطاعة ... و اعلم انكم لو صليتم حتى تكونوا كالحنايا و صمتم تكونوا كالاوتار ما ينفعكم الا بورع (450)
((به با تقوا بودن عمل بيشتر از (خود) عمل اهتمام كن ... اصل دين ورع است و راءس آن اطاعت خداست ... بدان شماها اگر آنقدر به نماز بايستيد كه مانند كمان خميده شويد، و آنقدر روزه بگيريد كه مانند تير لاغر گرديد، جز با ورع به شما سود نخواهد داد)).
منشاء پيدايش تقوا:
هسته اصلى و منشاء پيدايش تقوا ايمان به خدا و ترس از كيفر گناه و ميل به رستگارى و كسب رضاء الهى است .
تقوا در دل پديد مى آيد و از دل به سائر اعضاء و جوارح جريان مى يابد.
در ((هفتاد)) موضع از قرآن كريم به تقوا امر و به آن تاءكيد شده ، و در آيات مختلف براى آن آثارى ذكر گرديده كه ذيلا اشاره مى شود.
آثار تقوا در قرآن
آثارى كه براى تقوا در قرآن كريم آمده است به سه گروه تقسيم مى گردد: آثار دنيوى ، آثار اخروى ، آثار مستمر.
الف - آثار دنيوى
خدا به كسى كه تقوا داشته باشد، از راهى كه به حساب نمى آورد روزى مى دهد.
ومن يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب (451)
((هدايت قرآن نصيب افراد با تقوا مى گردد)).
ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين (452)
مردمى كه تقوا ورزند خدا درهاى بركات آسمان و زمين را بر آنان باز مى كند.
ولو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض(453)
ب - آثار اخروى :
((متقين در بهشت جايگزين خواهند شد)).
ان المتقين فى جنات و نعيم (454)
((تقوا بهترين زاد و توشه آخرت است )).
فان خير الزاد التقوى (455)
((اعمال انسانهاى متقى مورد قبول درگاه الهى قرار مى گيرد)).
انما يتقبل الله من المتقين (456)
((هر كس تقوا پيشه كند، خدا گناهان او را محو نموده و پاداش عظيم به او مى دهد)).
و من يتق الله يكفر عنه سيئاته و يعظم له اجرا(457)
((خدا متقين را از دوزخ آزاد مى سازد)).
ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا(458)
ج - آثار مستمر:
((خوشبخت كسانى هستند كه اطاعت خدا و رسول نمايند، و از خدا ترسيده تقوا پيشه كنند)).
و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتقه فاولئك هم الفائزون (459)
((گرامى ترين انسانها پيش خدا متقى ترين آنها است )).
ان اكرمكم عندالله اتقيكم (460)
((خدا متقين را دوست دارد)).
ان الله يحب المتقين (461)
((تنها متقين دوستان خدا هستند)).
ان اولياه الا المتقون (462)
((خدا ولى و سرپرست متقيان است )).