ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۱۴ -


ناگفته نماند، نماز كه اهميت آن برتر و بيشتر از ساير اعمال و وظائف شرعى است براى آن است كه حقيقت آن حضور با خضوع و خشوع در درگاه الهى و اظهار بندگى و عبوديت به اوست ، و بيشتر از هر عمل ديگر مظهر ذكر الهى است .
برخى ديگر از آيات ذكر
1 - ترغيب به ذكر خدا و تعريف ذكر كنندگان
ان الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنكر و لذكر الله اكبر(772)
((همانا نماز از فحشاء و منكر باز مى دارد، و ياد خدا بزرگتر است )).
رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكرالله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والابصار(773)
((مردانى كه تجارت و بيع ، (كسب ) آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زكات باز نمى دارد، از روزى كه دلها و ديده ها در آن مضطرب مى گردد همى ترسند)).
انما المؤمنون الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم (774)
((مؤمنان ، كسانى هستند كه هرگاه ياد خدا شود دلهاى آنان مى ترسد)).
الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم (775)
در وصف مخبتين : ((كسانى هستند كه هرگاه ياد خدا شود دلهاى آنان مى ترسد)).
انما يؤ من باياتنا الذين اذا ذكروا بها خروا سجدا(776)
((همانا كسانى به آيات ما ايمان دارند كه هرگاه به آيات خدا تذكر داده شوند به حالت سجده به رو مى افتند)).
2 - امر به زياد ياد كردن خدا (كثرت ذكرالله )
لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجواالله واليوم الاخر و ذكر الله كثيرا(777)
((به تحقيق براى شما هست در پيامبر خدا قدوه اى (الگوئى ) نيكو، براى هر كسى كه به خدا و روز قيامت اميد بسته است ، و خدا را بسيار ياد مى كند)).
توضيح : لغت ((اسوه )) مثل ((قدوه )) است هم لفظا و هم معنا يعنى حالتى است كه در انسان كه ديگران در اتخاذ آن حالت از او متابعت كنند. و ما به جهت نداشتن لفظ مشابهى با آن در فارسى ، به الگو ترجمه كرديم .
واذكر ربك كثيرا و سبح بالعشى والابكار(778)
((پروردگار خود را بسيار ياد كن ، و در بامداد و شبانگاه او را تسبيح گوى )).
اءاله مع الله قليلا ما تذكرون (779)
((آيا با خدا خدائى هست ؟! ليكن كمتر متذكر مى شويد)).
وابتغوا من فضل الله و اذكروالله كثيرا لعلكم تفلحون (780)
((از فضل خدا طلب كنيد، و خدا را زياد ياد كنيد، تا شايد رستگار شويد)).
الا الذين آمنوا و عملواالصالحات و ذكروا الله كثيرا(781)
اين آيه شعراء ياوه گوى زمان جاهليت را مورد مذمت قرار داده و همه آنها را نكوهش مى كند، در آن ميان تنها گروهى را استثنا مى كند، كه ايمان آورده و همواره به ياد خدا باشند.
((مگر آنانكه ايمان آورده و كارهاى صالح انجام داده اند و خدا را زياد ياد نموده اند)).
ولا يذكرون الله الا قليلا(782)
((خدا را ياد نمى كنند جز اندك )).
واذكر اسم ربك بكرة و اصيلا و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا، ان هؤ لاء يحبون العاجلة و يذرون و رائهم يوما ثقيلا(783)
((نام پروردگار خود را در بامداد و شامگاه ياد كن ؛ و پاره اى از شب را به سجده بپرداز؛ و در شب دراز او را تسبيح گوى .
اينان دنياى عاجل را دوست دارند و روز سختى را در دنبال خود بجاى مى گذارند)).
يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا(784)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را زياد ياد كنيد؛ و او را در بامدادان و شب هنگام تسبيح كنيد)).
اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى (785)
((همانا منم الله ، جز من خدائى نيست ، پس مرا پرستش كن ، و نماز را بياد من بپا دار)).
فاذا قضيتم الصلاة فاذكروا الله قياما و فعودا و على جنوبكم فاذا اطماءننتم فاقيموا الصلاة ان الصلاة كانت على المؤمينين كتابا موقوتا(786)
((پس آنگاه كه نماز را (در حال جنگ بطور قصر) بجاى آورديد (باز) خدا را در حالت ايستاده و نشسته و به پهلو خوابيده ، ياد كنيد.
پس از آنكه آرامش حاصل كرديد نماز را (بطور تمام ) بر پا داريد، كه نماز در اوقات معين بر مؤمنان نوشته شده است )).
والذاكرين الله كثيرا والذاكرات اعدالله لهم مغفرة و اجرا عظيما(787)
((براى مردانى كه خدا را بسيار ياد كنند و زنانى كه خدا را بسيار ياد كنند، خدا آمرزش و پاداشى بزرگ مهيا ساخته است )).
كى نسبحك كثيرا و نذكرك كثيرا(788)
موسى (عليه السلام ) هنگامى كه از خدا درخواست مى كرد كه هارون برادر او را وزيرش سازد و با او پشتش را نيرومند سازد گفت : ((تا تو را زياد تسبيح كنيم و تو را زياد ذكر كنيم )).
3 - ذكر خدا در مواقع گوناگون
ذكر خدا در همه حال
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار(789)
- در وصف عاقلان ((آنانكه خدا را به حالت ايستاده ، و نشسته و به پهلو خوابيده ، ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين تفكر مى كنند (و مى گويند) پروردگارا اين (جهان ) را بيهوده نيافريدى ، تو منزهى ، پس ما را از عذاب آتش نگهدار)).
واذكر ربك اذا نسيت (790)
((ياد كن پروردگار خود را هرگاه فراموش كردى )).
والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله (791)
((آنانكه هرگاه عمل بسيار قبيحى را مرتكب شده يا بر خويشتن ظلم كردند خدا را ياد مى كنند)).
تفسير: كلمه فاحشه را كه در اين آيه آمده ، مطابق لغت ، عمل بسيار قبيح ترجمه كرديم ، ولى برخى از مفسران به زنا، و برخى ديگر به گناه بزرگ تفسير نموده اند.
يا ايها الذين آمنوا اذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكرالله و ذرواالبيع ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون (792)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هرگاه ندا شد براى نماز روز جمعه ، بشتابيد به سوى ياد خدا، و رها كنيد بيع و كسب را كه آن براى شما بهتر است اگر بدانيد)).
يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة افثبتوا و اذكرواالله كثيرا لعلكم تفلحون (793)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه با گروهى (در پيكار) روبرو شديد پايدارى كرده و خدا را زياد ياد كنيد؛ شايد رستگار شويد)).
4 - ياد خدا در مواقف حج
فاذا اءفضتم من عرفات فاذكروا الله عندالمشعر الحرام واذكروه كما هديكم (794)
((هرگاه كه از عرفات متفرق شديد خدا را در نزد مشعرالحرام ياد كنيد؛ و او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت كرد)).
والبدن جعلناها لكم من شعائر الله لكم فيها خير فاذكروا اسم الله عليها صواف (795)
((شتران قربانى را (در مناسك حج ) براى شما را از شعائر خدا قرار داديم ، براى شما در آنها خير است ، در حال صف (كيفيت خاص كشتن شتر) اسم خدا را ببريد)).
فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواالله كذكركم آبادئكم او اشد ذكرا(796)
((آنگاه كه مناسك خود را بجاى آورديد خدا را ياد كنيد بمانند ياد كردن پدران خود يا يادى كه شديدتر از آن باشد)).
و اذكروا الله فى ايام معدودات (797)
((خدا را ياد كنيد در روزهاى شمرده شده )).
و يذكروا اسم الله فى ايام معلومات (798)
((ياد كنند نام خدا را در روزهاى معلوم )).
ولكل امة جعلنا منسكا ليذكروا اسم الله (799)
((براى هر امتى گونه اى از عبادت (يا پرستشگاه و مركز عبادت ) قرار داديم تا نام خدا را ياد كنند)).
4 - توبيخ بر ترك ذكر خدا
ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون (800)
((نباشيد مانند كسانى كه خدا را فراموش كردند پس خدا، خودشان را از يادشان برد، فاسقان همانانند)).
اقترب للناس حسابهم وهم فى غفلة معرضون (801)
((به مردم حسابشان نزديك شد، در حالى كه در غفلت بوده (و از ياد روز كيفر) رو گردانند)).
والذين كفروا عما انذروا معرضون (802)
((آنانكه كافر شدند از آنچه ترسانده شدند روگردانند)).
فما لهم عن الذكرة معرضين (803)
((چه شده بر آنان كه از آنكه ترسانده شده اند روگردانند)).
فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود(804)
((اگر اعراض كنند بگو شما را به مانند صاعقه عاد و ثمود مى ترسانم )).
و عرضنا جهنم يؤ مئذ للكافرين عرضا الذين كانت اعينهم فى غطاء عن ذكرى (805)
((در روز قيامت دوزخ را به كافران عرضه مى كنيم عرضه كردنى ، آنانكه ديدگانشان از ياد من در پرده است )).
يعنى : ديده حق بين ندارند، و با ديدن موجودات عالم آفرينش ، خداى آفريدگار جهان را به ياد نمى آوردند)).
والذين اذا ذكروا بايات ربهم لم يخروا عليها صما و عميانا(806)
(((در وصف مردمان صالح ) آنانكه هرگاه آيات خدا به آنها تذكر داده شود كور كورانه در آن آيات ننگرند)).
و اذا ذكرالله وحده اشماءزت قلوب الذين لا يؤ منون بالاخرة و اذا ذكرالذين من دونه اذا هم يستبشرون (807)
((چون نزد مردم بى ايمان به آخرت ، خدا را به يكتائى ياد كنند از ذكر حق سخت ملول و دلتنگ مى شوند، و هرگاه ذكر غير خدا كنند خرم و دلشاد مى گردند)).
و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا(808)
((و هركس از ياد خداى خود اعراض كند خدا به عذابى سخت معذبش ‍ گرداند)).
و من اظلم ممن منع مساجدالله ان يذكر فيها اسمه (809)
((چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد جلوگيرى كند)).
و اذا ذكروا لا يذكرون (810)
((هنگامى كه تذكر داده شوند متذكر نمى شوند)).
وهم بذكر الرحمن هم كافرون (811)
((آنان به ياد خداى مهربان كافر هستند)).
قل من يكلؤ كم بالليل والنهار من الرحمن بل هم عن ذكر ربهم معرضون (812)
((بگو كيست به جز خداى مهربان كه شما را در شب و روز نگهدارى مى كند، ولى آنان از ياد خدا روگردانند)).
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين (813)
((هر كس از ياد خدا اعراض كند شيطانى به سوى او مى فرستيم ؛ پس ‍ همواره آن شيطان قرين او خواهد بود)).
من اءعرض عنه فانه يحمل يوم القيمة وزرا خالدين فيه و ساء لهم يوم القيمة حملا(814)
((هر كس از قرآن روگردان شود روز قيامت بار سنگينى از گناه را حمل خواهند كرد؛ و در (عذاب ) آن جاويدان خواهند بود و براى آنان روز قيامت محموله بدى خواهد شد)).
و من اظلم ممن ذكربايات ربه ثم اعرض عنها(815)
و من اظلم ممن ذكر بايات ربه فاعرض عنها(816)
((چه كسى ستمكارتر است از كسى كه به آيات خدا تذكر داده شده و سپس از آنها روگردان شود؟!))
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا(817)
((هر كس از ياد من روگردان شود براى اوست زندگانى تنگ )).
استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم ذكر الله (818)
((شيطان بر آنان چيره شده و ياد خدا را فراموش كرد)).
يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكرالله و من يعفل ذلك فاولئك هم الخاسرون (819)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد اموال و اولادتان شما را از ياد خدا سرگرم نسازد، آنانكه چنان كنند زيانكارانند)).
5 - نهى از قساوت دل به ترك ياد خدا
فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله (820)
((واى بر سنگدلان از ياد خدا)).
ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجارة اواشد قسوة و ان من الحجارة لما يتفجر منه الانهار و ان منها لما يشفق فيخرج منه الماء و ان منها لما يهبط من خشية الله و ماالله بغافل عما تعملون (821)
((دلهاى شما بعد از آن ، سخت شد آنها مانند سنگ است يا سخت تر از آن ، همانا از برخى از سنگها نهرها مى جوشد، و برخى از آنها شكافته شده و از آن آب بيرون مى آيد، و برخى از آنها از ترس خدا فرود مى آيد. خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست )).
فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسية (822)
((به سبب آنكه آنان عهد خود را شكستند، آنها را لعنت كرديم و دلهايشان را سخت نموديم )).
ليجعل ما يلقى الشيطان فتنة للذين فى قلوبهم مرض والقاسية قلوبهم (823)
((تا خدا به آن القائات شيطانى ، كسانى را كه دلهاشان مبتلا به مرض ‍ (مانند نفاق و غيره ) و قساوت است بيازمايد)).
الم ياءن للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله و ما نزل من الحق ولا يكونوا كالذين اءوتوالكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون (824)
((آيا وقت آن نشده است تا دلهاى كسانى كه ايمان آورده اند، به نام خدا و آنچه از حق بر آنها نازل شده خاشع گردد، و همانند كسانى نباشند كه از پيش بر آنها كتاب نازل شده بود، پس روزگار طولانى بر آنان نگذشت كه دلهايشان قساوت پيدا كرده و بسيارى از آنان فاسق شدند)).
6 - ذكر: (ياد آورى ) نعمتهاى خدا
و اذكروا نعمت الله عليكم (825)
((نعمت خدا را كه بر شما ارزانى داشته ياد كنيد)).
يا ايها الناس اذكروا نعمت الله عليكم (826)
((اى مردمى كه ايمان داريد نعمت خدا را كه به شما داده ياد كنيد)).
فاذكروا الاء الله لعلكم تفلحون (827)
((نعمتهاى خدا را ياد كنيد تا باشد كه رستگار شويد)).
واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم (828)
((نعمت خدا را كه بر شما (ارزانى داشته ) ياد كنيد، آنگاه كه دشمن (همديگر) بوديد، پس بين دلهاى شما الفت ايجاد كرد)).
و اذكروا نعمة الله عليكم و ميثاقه الذى و اثقكم به (829)
((نعمت خدا را كه بر شما (داده ) و پيمان او را كه با شما بسته ياد كنيد)).
يا ايها الذين آمنوا اذكروا نعمة الله عليكم اذ جائتكم جنود فارسلنا عليهم ريحا و جنودا لم تروها(830)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ياد كنيد نعمت خدا را آنگاه كه لشكرهائى به سوى شما آمد پس فرستاديم بر آنها باد و لشكرهائى كه آنها را نمى ديديد)).
و اما بنعمة ربك فحدث (831)
((اما نعمت پروردگار خود را بيان كن )).
و اذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فى الارض تخافون ان يتخطفكم الناس ‍ فاواكم و ايدكم بنصره ورزقكم من الطيبات لعلكم تشكرون (832)
((بياد آوريد هنگامى را كه (تعداد) شما كم ، و در زمين مستضعف بوديد، و مى ترسيديد كه مردم شما را بربايند، پس شما را (خدا) پناه داد و به يارى خود كمك كرد، و از چيزهاى پاكيزه شما را رزق داد، تا باشد كه شكرگزارى كنيد)).
خذوا ما اتيناكم بقوة واذكروا ما فيه لعلكم تتقون (833)
((آنچه را كه براى شما آورده ايم محكم بگيريد، و به آنچه در آنست متذكر باشيد، باشد كه پرهيزكار گرديد)).
و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون (834)
((از هر چيز دو جفت آفريديم تا شايد شما تذكر يابيد)).
يا ايها الناس اذكروا نعمت الله عليكم (835)
((اى مردم ، ياد كنيد نعمتهاى خدا را كه بر شما عطا كرده )).
اولا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل ولم يك شيئا(836)
((آيا انسان متذكر نمى شود كه ما او را از هيچ آفريديم )).
اذ قال الله يا عيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و على والدتك (837)
((آنگاه كه خدا به عيسى فرمود: نعمتى را كه به تو و مادرت ارزانى داشته ام بياد آر)).
واذكروا نعمت الله عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب والحكمة (838)
((بياد آريد نعمت خدا را كه به شما ارزانى داشته و آنچه از كتاب و حكمت بر شما نازل نموده است )).
يا ايها الذين امنوا اذكروا نعمت الله عليكم اذ هم قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم (839)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، نعمت خدا را كه بر شما عطا فرموده بياد آوريد؛ آنگاه كه گروهى قصد كردند كه به شما دست بگشايند)).
يا قوم اذكروا نعمة الله عليكم اذ جعل فيكم انبياء(840)
((اى قوم ، ياد كنيد نعمت خدا را؛ آنگاه كه پيامبران را در ميان شما قرار داد)).
و اذكروا اذ كنتم قليلا فكثركم (841)
((ياد كنيد هنگامى را كه اندك بوديد پس (خداوند تعداد) شما را زياد كرد)).
واذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد عاد(842)
((ياد كنيد هنگامى را كه (خدا) شما را جانشينان بعد از (قوم ) عاد قرار داد)).
و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح (843)
((ياد كنيد هنگامى را كه خدا شما را جانشينان بعد از قوم نوح قرار داد)).
ثم تذكروا نعمة ربكم اذااستويتم عليه و تقولوا سبحان الذى سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنين (844)
((آنگاه كه بر پشت مركب استوار شديد، نعمت پروردگار خود را ياد كنيد، و بگوئيد: پاك است آنكه اين مركب را بر ما مسخر ساخت در حالى كه ما بر آن توانائى نداشتيم )).
7 - ذكر نام خدا
واذكر اسم ربك و تبتل اليه تبتيلا(845)
((نام پروردگار خود را ياد كن ، و از ديگران انقطاع حاصل نموده ، عبادت خود را براى او خالص گردان )).
توضيح : ((تبتل )) به معنى انقطاع به خدا و خالص ساختن عبادت براى اوست .
و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا(846)
((بامدادان و شامگاهان نام پروردگارت را ياد كن )).
رو به سوى خدا كردن (يا توجه خود را ويژه خدا ساختن )
و من يسلم وجهه الى الله و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى و الى الله عاقبة الامور(847)
((هر كس به خدا روى برگرداند (يا توجه خود را ويژه خدا سازد) و نيكوكار باشد، همانا به دستاويز محكم چنگ زده است ، كه فرجام كارها به سوى خداست )).
بلى من اسلم وجهة لله و هو محسن فله اجره عند ربه ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون (848)
((آرى هر كس به خدا روى كند (يا توجه خدا را ويژه خدا سازد) و نيكوكار باشد، پاداشش پيش پروردگارش مى باشد (اينچنين افراد) بيمى بر آنها نبوده و اندوهگين نمى شوند)).
تفسير: چنانچه اشاره شد ((اسلم )) در آيه به دو معنى تفسير شده يكى روى به خدا كردن ، و ديگرى خالص ساختن توجه براى خدا، كه هر دو معنى صحيح و شايد هم ملازم همديگر باشند.
ركوع
در 13 آيه از قرآن كريم به ركوع امر يا مدح و يا تارك آن ذم شده ، و در برخى از آنها به صورت واركعوا مع الراكعين آمده است كه در آن امر شده كه با ركوع كنندگان ركوع كنيد. كه احيانا به نماز جماعت تفسير شده است .
راه رفتن بدون تكبر
و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما(849)
((بندگان خدا آنانند كه بر زمين ، آسان (و بدون تكبر) راه مى روند؛ و هرگاه جاهلان به آنها خطابى كردند پاسخ سالم مى دهند)).
تفسير: ((هون )) در لغت به معنى سهولت آمده و منظور از آن در اين آيه طبق حديثى (850) كه از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده ، راه رفتن طبيعى است كه شخص طبيعتا آنگونه بدون تكلف و تبختر راه مى رود.
برخى نيز آن را به راه رفتن با وقار و بدون شتاب و عجله و بدون تكبر و رفتار ناپسند تفسير نموده اند.
زكات
اصل زكات به معنى نمو است كه از بركت الهى حاصل گردد، چه در امور دنيوى و چه در امور اخروى .
زكات مال ، به دادن مقدارى از آن در راه خداست .
و در فقه و احاديث شريفه ، آن مقدار از واجب مالى كه به موارد نه گانه با شرائط كمى و كيفى خاصى تعلق مى گيرد زكات گفته مى شود.
بعيد نيست كه مراد از آن در قرآن كريم مطلق واجب مالى باشد كه حتى شامل خمس نيز بوده باشد.
در 32 آيه از قرآن ، به زكات امر و يا ترغيب شده است ؛ زكات در عده اى از آيات در رديف نماز قرار داده شده ، و با هم ، چنان ذكر شده اند كه به نظر مى رسد آن دو از سائر اعمال شرعى در اسلام بلكه در سائر شرايع ، مهمتر هستند.
در سوره مريم آيه 31 گفته عيسى را چنين نقل مى فرمايد:
اوصينى بالصلاة والزكاة ما دمت حيا
((خدا مرا به نماز و زكات سفارش نموده تا آنگاه كه زنده باشم )).
و ويل للمشركين الذين لا يؤ تون الزكاة و هم بالاخرة هم كافرون (851)
((ولى بر مشركان ، كه زكات نمى دهند و به آخرت كافرند)).
سجده
سجده و سجود يعنى سر بر زمين نهادن ، با نهايت درجه تعظيم .
خم كردن قامت و سر به پائين آوردن در برابر كسى ، براى اظهار عظمت او، تعظيم است ، و هر چه بيشتر قامت خميده تر شود بيشتر تعظيم شده تا برسد به حد ركوع كه قامت دو نيم شود.
آن مرتبه تعظيم كه بيشتر از آن متصور نيست آنست كه براى اظهار عظمت آن كس ، سر به زمين نهاده شود.
سر اينكه سجده جز به خدا جائز نيست همين است كه نهايت درجه تعظيم ، از آن خداست ، زيرا هيچ موجودى در عظمت به خدا نمى رسد.
در قرآن كريم امر به سجود و تحريص بر آن و مدح سجده كنندگان و ذم تارك سجود در حدود 37 آيه آمده است .
در برخى از آيات قرآن آمده است كه هر ذى شعورى در آسمانها و زمين ، به خدا سجده مى كند مانند:
الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و من فى الارض (852)
((آيا نمى بينى كه هر ذى شعورى در آسمانها و زمين به خدا تسبيح مى كند؟)).
ولله يسجد من فى السموات و الارض طوعا و كرها و ظلالهم بالغدو و الاصال (853)
((هر موجود ذى شعورى كه در آسمانها و زمين است با اختيار يا با اكراه به خدا سجده مى كند. و همچنين سايه آنها در هر بامداد و شامگاهان به خدا سجده مى كنند)).
يك نكته ادبى : كلمه ((من )) به هر موجودى ذى شعور گفته مى شود، و در مقابل آن كلمه ((ما)) (چنانچه در آيه ديگرى كه ذكر خواهد شد آمده ) به هر موجودى اعم از ذى شعور و غير ذى شعور اطلاق مى شود.
سجود تمام موجودات به خدا
والنجم و الشجر يسجدان (854)
((ستاره و درخت ، سجده مى كنند)).
الم تر ان الله يسجد له من فى السموات و من فى الارض و الشمس و القمر والنجوم و الجبال و الشجر والدواب و كثير من الناس (855)
((آيا نمى بينى كه خدا را سجده مى كند هر كس كه در آسمانها و زمين است و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درخت و چهار پايان و بسيارى از مردم ؟)).
ولله يسجد ما فى السموات والارض (856)
((هر چه در آسمانها و زمين است به خدا سجده مى كند)).
توضيح : كلمه ((ما)) چنانكه قبلا نيز گفته شد به هر موجودى اعم از ذى شعور يا غير ذى شعور اطلاق مى شود، لذا اين آيه دلالت دارد كه سجده به خدا، مخصوص موجودات ذى شعور نيست بلكه همه موجودات ، حتى به موجودات غير ذى شعور، خدا را سجده مى كنند.
مراد از سجده در اينجا نهايت خضوع است .
چگونگى سجود موجودات به خدا شايد همان باشد كه در تسبيح موجودات بيان شد و شايد نيز معنى دقيق تر و ظريف ترى دارد كه ما از آن ناآگاهيم .
البته اين غير از آن سجده است كه منوط به علم است چنانچه در سوره اسراء مى فرمايد:
ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجدا و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا(857)
((آنانكه پيش از (نزول ) قرآن به آنها علم داده شده بود هرگاه (قرآن ) بر آنها خوانده مى شود به حالت سجده به روى افتاده و مى گويند پروردگار ما منزه است ، وعده پروردگار ما محقق الوقوع است )).
سخن نيكو گفتن
و قولوا للناس حسنا(858)
((با مردم نيكو سخن بگوئيد)).
تفسير: در تفسير ((سخن نيكو)) چند وجه گفته شده :
1 - سخن خوش و پسنديده كه موجب خوشنودى شنونده گردد.
2 - امر به معروف و نهى از منكر.