تاءثير قرآن در جسم و جان

نعمت الله صالحى حاجى آبادى

- ۶ -


آنان هر گاه به آيه اى برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن روى مى آورند و روح و جانشان با شوق در آن خيره مى شود و آن را همواره نصب العين خود مى سازند، و هر گاه به آيه اى برخورد كنند كه در آن بيم عذاب باشد، گوش هاى دل خويشتن را براى شنيدن آن باز مى كنند و صداى ناله و به هم خوردن زبانه هاى آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است .(162)
كلام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) اشاره به اين است كه آنها هنگام تلاوت قرآن ، در آيات آن تدبر و تفكر مى كنند و تلاوت ايشان توام با تامل و تفكر است . گويا اين كلام حضرت را شنيده و به كار بسته اند كه فرمود: اى مردم ! آگاه باشيد! خير در تلاوتى نيست كه در آن تدبر و دقت نباشد. بدانيد خير در عبادتى نيست كه در آن آگاهى و فهم نباشد.(163)
قرآن كريم ؛ مردم ، بخصوص صاحبان فكر و انديشه را به تدبر و تفكر در آيات ، فرا خوانده است . آنجا كه مى فرمايد:
كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوالالباب (164)
(اين قرآن بزرگ ) كتابى است مبارك و با بركت و عظيم الشان كه ما آن را به سوى تو فرستاديم تا بندگان من در آياتش تفكر كنند و بينديشند و صاحبان عقل متذكر حقايق آن شوند.
((افلا يتدبرون القرآن ))(165)
آيا مردم در قرآن از روى فكر و تدبر نمى نگرد (تا بر آنان ثابت شود كه آن وحى ، خداوند است ).
منظور از تدبر اين است كه قلب به تفكر در معناى الفاظ و عباراتى كه مى خواند بپردازد، معناى هر آيه را بفهمد و در اوامر و نواهى آن تامل كند، به دريافت هايش اعتقاد و ايمان آورد تا در نتيجه اگر از گذشته تا حال نسبت به اوامر و نواهى آن كوتاهى كرد، پوزش خواهد و آمرزش طلبد و خود را از زشتى و بدى پاك سازد، و يا اظهار خوارى و فروتنى كند و طلب بخشش نمايد. خود حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) هم در آيات قرآن ، بيش از همه تفكر و تدبر مى فرمود: از اباذر نقل شده است ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به قرائت قرآن پرداخت و در يكى از آياتش آن قدر درنگ و تفكر كرد تا شب را به صبح رسانيد. آيه اين بود:
ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم (166)
اگر مردم را عذاب كنى بندگان تواند (كسى نمى تواند تو را منع كند و از عذاب جلوگيرى نمايد) و اگر از آنها درگذرى باز قدرت عفو در دست تو است و هيچ كس قدرت مخالفت با حكمت و علم تو را ندارد.
امام سجاد (عليه السلام ) درباره تدبر در آيات مى فرمايد: آيات قرآن آن گنجينه هاى علم اند، بنابراين هرگاه گنجينه اى گشوده شود، شايسته است كه در آن نظر كنى .(167) امام صادق (عليه السلام ) فرمود: به راستى در اين قرآن مشعلهاى فروزان هدايت و چراغ هاى روشن كننده تاريكى ها است . بايد طالب حق ديده خود را باز كند و براى كسب نور، چشم بصيرت بگشايد، زيرا تفكر، زندگى بخش دل هر انسان آگاه و بينا است .(168)
تلاوت و حضور قلب
يكى ديگر از آداب باطنى تلاوت اين است كه قارى ، هنگام تلاوت ، فقط توجه اش به قرآن باشد و بس . توجه كامل داشتن از حضور قلب سرچشمه مى گيرد.
اگر انسان هنگام تلاوت ، حضور قلب داشته باشد و فكر و انديشه خود را به چيز ديگر مصروف ندارد، تمركز انديشه پيدا مى كند و همين امر سبب شادى و انبساط خاطرش ‍ مى شود.
در معنا و تفسير آيه شريفه يا يحيى خذالكتاب بقوه (169) گفته شده است : اى يحيى با جديت و كوشش كتاب را بگير، يعنى هنگام تلاوت كتاب ، وجود خود را از تمامى افكار و انديشه هاى پوك و مادى دور بدار و فقط متوجه تلاوت باش !
جلوگيرى ذهن از انحراف و توجه دادن آن از مسائل گوناگون به يك مسئله خاص ، امرى بس دشوار و نيازمند به تمرين زياد است .
آن چه را عموم مردم ((حواس پرتى )) مى خوانند به راحتى قابل پيشگيرى نيست و حضور قلب نيز چيزى جز ((حواس جمعى )) نمى باشد.
كسى كه قرآن را تلاوت مى كند، بايد به آنچه مى خواند، عنايت و توجه داشته باشد و كلمات و آيات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگويد؛
زيرا قارى فقط از آن مقدار آياتى را كه با توجه خوانده است ، بهره مى برد.
اما آنچه را چه بى توجه خوانده ، مانند آبى است كه هدر رفته و مزرعه را سيراب نكرده باشد. منظور اين است كه هنگام تلاوت ، تمام حواس قارى به آيات قرآن باشد و هيچ هم و غم ديگرى به دل راه ندهد.
تلاوت و تاثير پذيرى
چه خوب است قارى هنگام تلاوت آيات الهى ، متاثر شود و با مضمون آيه محزون كننده ، حالت حزن و آيه فرح بخش ، حالت نشاط و شادى پيدا كند. چنانچه خود حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) از آيات الهى متاثر مى شد.
با اين و جود، قلب آماده تاثير پذيرى مى شود. قارى بايد به تناسب آيه اى كه مى خواند حالتى مناسب در دل احساس كند. يعنى اگر به آيه عذاب مى رسد احساس وحشت نمايد و اگر به آيه مغفرت رسد شاداب گردد، اگر به آيات بهشت رسد اميدوار شود.
از اين رو گفته اند: انسان با ايمان كه قرآن را تلاوت مى كند، اندوهش افزون ، شاديش اندك ، گريه اش فراوان ، خنده اش كم ، مشغوليتش بسيار و راحتى اش قليل مى شود.
تلاوت و توجه به عظمت خدا
سزاوار است كه قارى ، در آغاز تلاوت ، به عظمت گوينده قرآن ، توجه كند و بداند كه قرآن ، سخن بشر و مخلوق ديگرى نيست . همان طور كه ظاهر آيات قرآن را جز با طهارت و وضو نمى توان لمس كرد، معنى و مفهوم و حقيقت آن نيز جز با پاكى قلب از آلودگى و صفات زشت ، قابل درك نيست .
در هنگام تلاوت ، بايد هر كس به خود گوش زد كند كه گوينده اين سخنان و آيات ، آفريدگار همه موجودات و روزى دهنده همه جنبندگان است . همه مخلوقات ، تحت سيطره او قرار دارند و در فضل و رحمت او غوطه ورند - آن رحمتى كه بر غضبش فزونى دارد - اگر به بندگانش نعمت عطا كند، از فضل و كرم بى پايان اوست و اگر عذاب و مجازات كنند، از عدالت اوست . در نهايت همان بزرگوار است كه مى فرمايد: اين طايفه ، چون اهل طاعت و عبادت بودند در بهشت اند و آن طايفه ، چون اهل گناه و معصيت بودند اهل دوزخند.
همانا به وسيله انديشه و تفكر در آيات ، قرآن بر دل مى نشيند و كلام خدا در قلب موثر مى افتد. انديشه كردن در آيات و انديشيدن درباره گوينده آن از اهميت فوق العاده اى برخوردار است .
تلاوت قرآن و فهم آن
قارى قرآن ، هنگام تلاوت بايد در آيات آن تفهم كند و از هر آيه اى آنچه را مقصود قرآن است دريافت كند و براى هر آيه اى ، توضيح و شرحى مناسب با موضوع آن ، به دست آورد.
فهم آيات ، از تدبر از آنها مهمتر است . چه بسا افرادى كه در آيات تدبر كنند اما نتيجه اى عايدشان نمى شود. قارى قرآن در هنگام تلاوت بايد آن قدر تدبر كند تا مفهوم آيه را درست و صحيح دريافت كند.
تلاوت و ترك موانع فهم
بعضى از مردم و قاريان به اين علت كه شيطان بر فهم و قلب آنان پرده افكنده است ، از فهم معناى آيات قرآن محروم و از درك اسرار و شگفتيهاى آن بى بهره اند. قاريان بايد در رفع موانع و حجابهاى شيطانى بكوشند. و تا قدرت دارند سعى نمايند تا آنها را برطرف كنند. مهمترين حجاب ها كه شيطان بر روى فهم انسان قرار مى دهد چهار چيز است :
1- دقت بيش از حد در تجويد: برخى از مردم و ((قاريان )) تمام تلاش و توجه خود را صرف تلفظ صحيح كلمات قرآن مى كنند تا مبادا حرفى را از مخرج نادرست ادا كنند. در چنين وضعيتى (توجه به معنا و مفاهيم قرآن ) ديگر مجالى باقى نمى ماند و اين كار بر عهده آن شيطانى خواهد بود كه قسم خورده است تا با وسوسه هاى خود، مردم را از درك معانى كلام الله باز دارد و آن ها را وادار كند كه در ادا و حروف ترديد نمايد.
2- تقليد و تعصب : اين كه قارى در مسائل و دستورات ، از كسى تقليد كند و با تقليد از ديگران ، آن ها را فرا گرفته و نسبت به آن تعصب داشته باشد. اين چنين اعتقاد و تعصب ، مانع از ترقى است و به او اجازه نمى دهد كه غير از موارد اعتقادى اش به ديگر موضوعات فكر كند.
3- پيروى از هواهاى نفسانى : اين كه قارى و تلاوت كننده قرآن بر گناهى اصرار ورزد و تكبر نمايد و يا مبتلا به هواى نفس باشد كه ، اين گناهان سبب تاريكى دل گشته و همانند گرد و غبار بر آئينه قلب نشسته است ، از اين جهت تلاوت از تجلى و نورانى شدن قلب جلوگيرى مى كند و اين خود بزرگترين حجاب دل است كه بيشتر مردم به آن مبتلا هستند.
4- اين كه قارى ، تفسير ظاهرى آيات را بخواند و چنين فكر كند كه معانى كلمات قرآن منحصر به همان است كه او خوانده است و معنا و تفسير ديگرى ندارد. و اين خود از حجابهاى بزرگ فهم قرآن است .
تلاوت و از مصاديق آيه بودن
تلاوت كننده بايد چنين تصور كند كه مقصود از هر خطاب قرآن ، خود او است . پس اگر امرى از قبيل امر به نماز، زكوه ، جهاد، روزه ، حج و غيره را در قرآن تلاوت مى كند يا وعده و وعيدى را مى شنود يا به آيات نهى برخورد مى كند، خود را مخاطب آنان بداند. اگر داستانهاى انبيا و اقوام گذشته را قرائت مى نمايد آن ها را به منزله افسانه و سرگرمى تلقى نكند، بلكه بداند كه مقصود از آنها، پند و عبرت است . قارى بايستى از لا به لاى آن ها، از آنچه كه مورد نياز مى باشد، استفاده كند و به موقع به كار بندد. قرآن در مورد پند پذيرى از آيات چنين مى فرمايد:
و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر(170)
و ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم . پس آيا پند گيرنده اى هست !؟
چه خوب است كه قاريان قرآن ، خود را از مصاديق تمام آيات قرار داده و خود را منطبق با آنها بسازند.
تلاوت و ترقى
تلاوت كنند بايد به مرحله اى از رشد برسد كه گويا كلام را مستقيم از خداوند مى شنود.
بايد بدانيم قرائت ، سه درجه دارد. پايين ترين آن ، اين است كه قارى آن را بر خدا مى خواند و خود را در برابر او مى بيند. در اين مرحله ، حال او در برابر خالق ، حالت درخواست و تضرع و گريه و ناله و راز و نياز خواهد بود.
در مرحله بالاتر، تلاوت كننده با قلب خود شهادت مى دهد كه پروردگارا با تمام الطافش ، او را مخاطب ساخته و مشمول نعمت هاى خود قرار داده است . در اين مرحله مقام قارى ، مقام حيا، تعظيم ، گوش دادن و فهم است . در مرحله سوم ، قارى در كلمات قرآن ، صفات خدا را مى بيند و به خود و قرائتش مى نگرد. انديشه اش را متوجه او مى كند، گويى غرق در ديدار اوست ، نه تنها به قرائتش بلكه به نعمتهاى او نيز بى توجه مى شود.
در اين باره امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: به خدا قسم ، خداوند در كلام خود تجلى كرده است ، ولى قاريان او را نمى بينند.(171)
تلاوت و تبرى
تلاوت كننده بايد از خود خواهى دورى كند، به خود خوش بين نباشد. هنگامى كه آيات مربوط به ((بهشت )) و صالحان را مى خواند به خود ربط ندهد. بلكه براى اهل يقين و صديقين گواهى دهد و براى خود ابراز اشتياق نمايد كه به آنان بپيوندد و هنگامى كه آيات ((غضب )) و مذمت گناه كاران را مى خواند، خود را مخاطب آن فرض كند و به خدا پناه ببرد و با خشيت و خوف ، خود را مخاطب سازد و به خود بگويد: اى نفس ! مبادا تو از آنان باشى .
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در بيان صفات متقين در اين باره چنين مى فرمايد:
هنگامى كه آنان به آيه اى برخورد مى كنند كه در آن ذكر تهديدى است ، با گوش قلب آن را مى شنوند و چنين مى انديشند كه صداى آتش جهنم در گوش هايشان است .(172)
هر كس با اين آداب و شرايطى كه ذكر شد قرآن را تلاوت كند خداوند، تمام گناهان او را مى آمرزد.
حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) در اين باره مى فرمايد:
هر كس قرآن را با آداب و شرايطش تلاوت كند خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام مى گرداند و از جاى خود برنمى خيزد، مگر آن كه گناهان او و پدر و مادرش آمرزيده مى شود، و به هر سوره اى كه قرائت كند شهرى در بهشت به او عطا مى كند.(173)
قرآن و فراموش كاران تلاوت
يكى از مهمترين آفات تلاوت و حفظ قرآن اين است كه زود فراموش مى شود. و از خاطره ها محو مى گردد. اگر كسى قرآن را حفظ نمايد و فرا گيرد و در اثر بى توجه اى و نخواندن ، آن را فراموش كند در قيامت از زيان كاران است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: بر حفظ و تلاوت قرآن مواظبت كنيد! به خدايى كه جان محمد در دست اوست ، قرآن ، زود فرار مى كند و فرارتر از شتر زانو بسته است .(174)
كسانى كه قرآن را فرا گرفته و حفظ نموده بر دو طايفه اند، طايفه اى ، دائما با قرآن در تماسند و هر روز آن را تلاوت مى كنند، و كوشش مى كنند تا آن را بهتر از روز قبل آن را بخوانند و در فهم مطالب آن دقيق تر مى شوند تا دستوراتش را به كار بندند.
طايفه دوم : كسانى هستند كه بعد از فراگيرى و حفظ نمودن ، آن را ترك كرده تا جايى كه قرآن فراموش مى شود و از ذهن آنان بيرون مى رود. اين طايفه يا از اهل بهشتند و يا محروم از آن . اگر اهل بهشت باشند، مورد سرزنش قرآن قرار مى گيرند. به چند روايت در اين مورد توجه كنيد.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
اگر كسى قرآن و يا سوره اى از آن را بياموزد و بعد فراموش كند و در قيامت داخل بهشت شود، قرآن در زيباترين صورت و جمال ، از درجات و طبقات بالاتر، به آن شخص خطاب مى كند و مى گويد:
آيا مرا مى شناسى ؟ مى گويد: خير، تو را نمى شناسم . مى گويد: آن سوره اى هستم كه مرا فرا گرفتى ولى به دستوراتم عمل ننمودى و مرا ترك كردى . به خدا قسم ! اگر به من عمل مى كردى تو را به اين درجه مى رساندم . آنگاه اشاره مى كند به آن درجات عالى تر و بالاتر.(175)
نيز چنين مى فرمايد: كسى كه سوره اى از قرآن را فراموش كند، آن سوره به بهترين صورت مجسم مى شود و در درجات عالى قرار مى گيرد. وقتى انسان آن را از درجات پايين مشاهده كرد، مى گويد: كيستى كه من تا به حال بهتر از تو را نديده ام ؟ اى كاش ! تو متعلق به من بودى . آن سوره در پاسخ مى گويد: آيا مرا نمى شناسى ؟ من فلان سوره مى باشم كه بعد از فرا گرفتن فراموش كرده اى ، اگر فراموش نمى كردى تو را بالا مى بردم تا اين مكان (مكان عالى ترى را به او نشان مى دهد.)(176)
و اما اگر فراموش كننده قرآن ، از اهل بهشت نباشد در قيامت گرفتار عذاب الهى خواهد بود.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) در اين باره فرمود: فراموش كردن قرآن ، از گناهان بزرگ است . گناهان امت مرا بر من عرضه كردند، گناهى بزرگتر از سوره يا آيه اى فراموش شده از قرآن نديدم كه مسلمانى آن را حفظ كرده و بعد از اثر بى توجهى فراموش نموده است .(177)
نيز فرمود: هر كس قرآن را بياموزد، بعد در اثر بى توجهى و نخواندن آن را فراموش كند، روز قيامت با دو دست بريده ، خداوند را ملاقات خواهد كرد.(178)
در حديث ديگرى فرمود: كسى كه قرآن را بياموزد بعد در اثر بى توجهى و اهميت ندادن آن را فراموش كند، روز قيامت خدا را ملاقات مى كند در حالى كه دست و پاى او را با غل و زنجير به گردنش بسته اند، و به عدد هر آيه اى كه فراموش كرده است خداوند مارى به او مسلط مى گرداند تا در جهنم همنشين او باشد، مگر اين كه به رحمت خودش او را بيامرزد.(179)
صورت واقعى قرآن
امام باقر (عليه السلام ) خطاب به سعد خفاف كرد و فرمود:
اى سعد! قرآن را بياموز و خوب فرا گير. چون قرآن ، روز قيامت در صف محشر در زيباترين صورت ظاهر مى شود، و تمام خلايق به آن نظر مى كنند.
سپس حركت مى كند و در مقابل صف ، مسلمين به صورت مردى قرار مى گيرد و سلام مى كند. همه به او نظر مى نمايند و مى گويند: ((لا اله الا الله الحليم الكريم )) اين مرد از مسلمين است ، ما او را به صفت و خصوصياتش مى شناسيم ، ولى او كوشش و جديت بيشترى راجع به قرآن داشته است ، از اين جهت اين همه بها و جمال و نور به او عطا شده و به كس ديگر نشده است .
سپس از برابر صف مسلمين عبور مى كند تا اين كه به صف شهدا مى رسد. آن ها به او نظر مى كنند مى گويند: ((لا اله الا الله الرب الرحيم )) اين مرد از شُهَد است ، او را مى شناسم ، به اين جهت اين همه فضيلت به او عطا شده و به ما نشده است .
امام فرمود: از صف شهدا هم عبور مى كند و به صورت يك شهيد به صف شهداى دريا مى رسد. شهداى دريا نظر به سوى او مى كنند و تعجب آنها زيادتر مى شود و مى گويند:
اين شخص از شهداست ، او را با خصوصياتش مى شناسيم ، الا اين كه او از شهدايى است كه در جزيره اى شهيد شده و مصيبتش از ما زيادتر بوده است ، از اين جهت نور و جمال فراوان به او عنايت شده و به ما نشده است .
سپس از آنجا هم عبور مى كند تا به صورت يك پيغمبر مرسل به صف انبيا و مرسلين مى رسد.
پس همه آنها به سوى او نظر مى كنند و تعجبشان از همه بيشتر مى شود و مى گويند: ((لا اله الا الله الحليم الكريم )) اين يكى از انبياى مرسل است كه او را مى شناسيم ، الا اين كه فضل بزرگى به او عطا شده است .
امام فرمود: همه آنها جمع مى شوند پيش حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) مى آيند. از آن حضرت سوال مى كنند: و مى گويند: اى محمد (صلى الله عليه و آله )! اين شخص چه كسى است ؟ در پاسخ مى فرمايد: آيا او را نمى شناسيد؟ مى گويند: نمى شناسيم ، شايد از كسانى باشد كه تا به حال خدا بر او غضب نكرده است . حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: اين حجت خداست بر خلقش ، و بر او سلام مى كند.
سپس از آنجا عبور مى كند تا به صورت يك ملك مقرب به صف فرشتگان مى رسد، همه ملائكه متوجه او مى شوند و به سوى او نظر مى كنند و تعجبشان زياد مى گردد و در چشم آنها بزرگ جلوه مى كند. وقتى فضل او را مشاهده مى كنند، مى گويند: منزه و پاكى اى خداى مهربان ! اين يكى از فرشتگان است كه او را با مشخصات مى شناسيم ، الا اين كه از نزديكترين ملائكه از جهت مقام و مرتبه به خدا است ، به همين جهت لباسى از نور به او پوشانده شده كه به هيچ كدام از ما پوشانده نشده است .
سپس از صف ملائكه هم عبور مى كند تا اين كه در برابر ذات اقدس احديت قرار مى گيرد و در زير عرش به سجده مى افتد. آنگاه خداوند او را ندا مى دهد و مى فرمايد: اى حجت من در زمين ! و اى كلام صادق و ناطق من ! سر خود را بلند كن و هر چه مى خواهى سوال نما تا عطا كنم و شفاعت كن تا قبول نمايم . سر خود را بلند مى كند، خداوند مى فرمايد: بندگان مرا چگونه ديدى ؟ در پاسخ مى گويد: اى خداى من ! بعضى از آنها مرا احترام كردند و محافظت نمودند و چيزى جز حقوق مرا ضايع نكردند. بعضى ديگر مرا ضايع نمودند و حقم را كوچك شمردند و مرا تكذيب كردند، در حالى كه من حجت تو بر همه خلايق بودم . خدا مى فرمايد: به عزت و جلال و بزرگوارى مكانم سوگند، امروز به واسطه تو بهترين پاداش را به افراد خوب مى دهم و بدترين مجازات را براى افراد بد در نظر مى گيرم .
قرآن به صورت مردى رنگ پريده
سپس قرآن به صورت ديگرى ظاهر مى شود. سعد خفاف مى گويد:
عرض كردم ، يا ابا جعفر! به چه صورت برمى گردد؟ فرمود:
به صورت مردى رنگ پريده و تغيير شكل داده ، به طورى كه او را نمى شناسند. سپس شخصى از شيعيان ما كه او را مى شناسد و به وسيله او با اهل خلاف مجادله و بحث كرده مى آيد. قرآن در برابر اين شخص بلند مى شود و مى گويد: مرا مى شناسى ؟ آن مرد به سوى او نظر مى كند و مى گويد: اى بنده خدا! تو را نمى شناسم . امام مى فرمايد: به صورت اولى كه جلوتر بوده برمى گردد و مى گويد: آيا مرا مى شناسى ؟ مى گويد: بلى ! مى فرمايد: من آن قرآنى هستم كه با من شب خود را به سحر مى رساندى و چشمت از بى خوابى در اثر قرائت من رنج ديده بود و درباره من اذيت شدى و به خاطر من به تو تهمت زدند، آگاه باش كه هر تاجرى از تجارت سود مى برد و من امروز پشت سر تو هستم (تا به تو سود رسانم ).
سپس به سوى خداى خود حركت مى كند و مى گويد: پروردگارا! اين بنده تو است ، به حال او آگاه هستى كه چقدر براى من رنج و زحمت كشيده و به واسطه من با او دشمنى كردند، خدا مى فرمايد: بنده مرا داخل بهشت نماييد و به او از حوله هاى بهشت بپوشانيد و تاجى از تاجهاى بهشت را بر سر او بگذاريد. وقتى چنين كردند، خدا مى گويد: اى قرآن ! آيا به آنچه درباره تو انجام داديم راضى شدى ؟ پاسخ مى دهد: من اين را كم مى دانم ، خوبى بيشترى به او بنماييد. آن وقت خدا مى فرمايد:
به عزت و جلال خودم سوگند! امروز پنج چيز براى او و كسانى كه به منزله او هستند مباح و حلال مى كنم . امروز آنها را جوان مى گردانم كه پير نشوند، صحيح و سالم مى گردانم كه ديگر مريض نشوند، آن ها را غنى مى گردانم كه ديگر فقير نشوند، خوشحال مى گردانم كه ديگر محزون نشوند. آن ها را زنده مى گردانم كه ديگر مردن نداشته باشند، بعد امام اين آيات را تلاوت فرمود:
لا يذوقون فيه الموت الا الموته الاولى
در آن روز، مرگ را نمى چشند مگر همان مرگ اول را كه چشيده اند.

هست حال اهل جنت اين چنين  
  هم قرين سازيمشان با حور عين
موت را هم در نيابند اندر آن  
  جز كه آن موت نخست اندر جهان
سعد گفت : عرض كردم : يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله ) آيا قرآن تكلم مى كند؟
حضرت تبسمى فرمود و گفتند: خدا شيعيان ما را رحمت كند، آن ها اهل تسليم هستند. بعد فرمود: بلى اى سعد! قرآن تكلم مى كند.(180)
على و قرآن
علامه مجلسى مى فرمايد: احتمال دارد در قيامت صورت قرآن ، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) باشد. چون آن حضرت قرآن است و حامل علم آن . و كسى است كه خود را به اخلاق قرآن زينت داده ، كما اين كه فرمود:
((انا كلام الله الناطق )) من كلام الله ناطق هستم .
پس اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى قرآن و نماز و زكات جسد است ؛ چون على تجسم يافته قرآن و نماز و زكات است .(181)
اى پيروان قرآن ! و اى مسلمانان ! آيا سزاوار است اين قرآن را كه حجت خدا بر خلق و از لوح محفوظ گرفته شده و به وسيله جبرئيل امين بر قلب خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) نازل شده است ، ترك شود و كسى به دستورات آن عمل نكند؟ آيا سزاوار است كه قرآن را فقط سالى يك مرتبه آن هم براى گردگيرى برداريم و بعد از آن باز به جاى خودش قرار دهيم ؟ و آيا روا است كه بجاى قرائت قرآن و تعمق و تحقيق كردن در معنى و تفسير آن ، فقط براى قسم خوردن به آن و يا وقتى مى خواهيم وارد خانه نو بشويم و يا براى اول شب قبر ميت آن را نگه داريم ؟ آيا واقعا قرآن براى همين چيزها آمده ؟ يا اين كه مقصود، چيز ديگرى غير از اينها بوده است ؟ آيا قرآن براى اين است كه وقتى يك نفر از دنيا مى رود آن را جلوى ميت ببرند و بعد از دفن هم چند شبانه روز بالاى قبر او بخوانند، تا خدا او را بيامرزد؟
قرائت قرآن ثواب بسيار دارد و مى شود ثوابش را براى اموات هديه كرد، ولى آيا همين بس است ؟ آيا پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) در اين 23 سال ، براى همين رنج و مشقت كشيده و يا براى هدايت مردم و آگاهى دادن و عمل كردن به دستورات آن مطرح بوده است !
نقل شده : روزى يك قارى ، بر سر قبرى نشسته بود و قرآن مى خواند. جهانگردى از آن طرف عبور مى كرد، ديد يك نفر بر سر قبرى نشسته است ، كتابى در دست دارد و مى خواند. از مترجم خود پرسيد: اين مرد چه مى كند؟ گفت : قرآن مى خواند. پرسيد: قرآن چيست ؟ جواب داد: قرآن كتاب مقدس مسلمين و كتاب قانون و دستورات است . جهانگرد تعجب كرد و پرسيد: آن كلماتى كه گفت چه معنى مى دهد؟
مترجم گفت الان مى خواند: ((ويل للمطففين ))(182)
يعنى ، واى بر كم فروشان آن كسانى كه وقتى از مردم چيزى مى خرند، زياد مى گيرند و موقعى كه مى خواهند به مردم بفروشند، كمتر مى دهند. جهانگرد پرسيد: مگر در محل شما مردها در زير خاك خريد و فروش مى كنند كه مى خوانيد: واى به حال شما اگر كم بفروشيد؟!!

 

next page

fehrest page

back page