آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

رضا فرهاديان

- ۲ -


موضوع تعليم و تربيت
موضوع تعليم و تربيت ، ((انسان )) است كه پيچيدگى روحى ، لطافت عاطفى ، ظرافت عقلى و دقت احساسى خاصى برخوردار است . عدم آشنايى با روشها و اصول علمى تعليم و تربيت ، ما را در سراشيبى ، دشواريها و ناهنجاريهاى روانى به پيش خواهد برد. مع الاءسف در خانواده ها تربيت فرزندان و كودكان ، معلول خلق و خوى والدين و تابع عادت و عدم آگاهى آنان به مسائل اساسى تربيت است ، كه در نتيجه اين عدم توجه ، اغلب كودكان از انضباط فردى و اجتماعى محروم بوده و در زندگى با آداب و اخلاق اسلامى بيگانه فاقد اعتماد به نفس ، شجاعت و عزم و اراده اند.
پرداختن به خويشتن و احساس وظيفه نسبت به تربيت خود و خانواده خود، اساسى ترين وظيفه ماست ، يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا...(42) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خود و خانواده خويش را از آتش جهنم نگهداريد.
اين مساءله حياتى كمتر مورد توجه قرار مى گيرد و اكثرا زرق و برقها و مطامع و آرزوهاى دور و دراز، ما را از صحيح زندگى كردن غافل كرده و از وظيفه اصلى مان باز داشته است ، بطورى كه در بر خورد با ديگران رعايت هيچ گونه آداب و اخلاق اسلامى را نمى كنيم و معلوم نيست اين آداب و اخلاق ، كى و كجا و در چه زمانى بايد رعايت شود. هرگز درباره رفتار خود نمى انديشيم و رفتار و كردارمان در برخورد با اعضاى خانواده و افراد جامعه را به حساب نمى آوريم و هيچ گونه مراقبت و محاسبه اى در اعمال خود انجام نمى دهيم و تمام هوش و حواس خود را صرف كارهاى به ظاهر مهمتر و پرسودتر و پرموقعيت تر... و آرزوهاى دور و دراز و خيالى خود مى كنيم و از سود و زيان حقيقى و گذشت عمر خويش غافليم و محصور در حصار عادتها و خواسته هاى نفسانى و حبسنى عن نفعى بعد املى (43 ) كارهاى واجب و لازم را از جمله كارهاى پيش پا افتاده مى پنداريم ؛ كار با كودكان را از مقوله كارهايى مى دانيم كه وقت اضافه مى خواهد و مربوط به افراد بيكار است ؛ دور از شاءن و مقام و موقعيت خود مى دانيم كه وقتمان صرف كار با كودكان شود و چيزهاى مهمترى وجود دارد؛ فرزندان را بايد به مادرشان سپرد تا بزرگ شوند، بعد كه بزرگ شدند بايد درباره آنان تصميم گرفت و جدى برخورد كرد. در چنين خانواده اى كودك قادر به رشد و تعالى نخواهد بود به علت تسلط و نفوذ حيرت آور برنامه هاى تلويزيون ، ارتباط بين فرزندان و پدر و مادر خانواده ، قيچى شده و هر كس شب و روز خود را به دنبال اشتغال خود سپرى مى كند و هر كس ‍ به خاطر خواسته هاى خود به گرد آرزوهاى خويش مى چرخد... قرآن مى فرمايد: والعصر، ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنوا و اعملوا الصالحات ....
معلمان و مربيان نسبت به حقوق افراد تحت تربيت خود، مسؤ وليتى بس ‍ بزرگ دارند و بايد در راه شناخت و رعايت وظيفه خود نسبت به دانش آموزان سعى و تلاش نمايند، چرا كه بدون شناخت و آگاهى ، در پى ريزى و سازماندهى شخصيت كودكان ، گام برداشتن گناهى است نابخشودنى كه ديگر، قابل جبران نمى باشد.
مهمترين وظيفه معلمان و مربيان ، شناخت كودكان و درك و تحليل حالات و رفتار آنان است ؛ توجه به اين نكته است كه در برخوردها و ارتباط خود با كودكان ، نهايت صبر و بردبارى و تحمل و خويشتن دارى را نشان دهند، زيرا به تجربه ثابت شده والدينى كه در رفتار با فرزندانشان از صبر و بردبارى و حوصله كافى برخوردار هستند، بيشتر در فرزندشان نفوذ دارند و بيشتر مورد توجه آنان قرار مى گيرند و آنان كه در زندگى كم حوصله اند. نمى توانند با فرزندان خود ارتباطى صميمانه و نزديك برقرار نمايند.
والدين نبايد هميشه انتظار داشته باشند كه كودكان ، كارها را دقيق و بى اشكال به پايان برسانند. بايد همواره از انتقاد و اعتراض نسبت به اعمال و رفتار كودك جدا خوددارى كرد و در صورت لزوم با تشويق و ستايش از زحمات و كارهاى خوب و تكيه بر نقاط مثبت وى او را راهنمايى نموده و هدايت و ارشاد كرد.

پايه ريزى شخصيت اخلاقى كودك
شخصيت انسان و اساس خصوصيات اخلاقى وى از ابتداى كودكى - بخصوص در سالهاى اوليه عمر - پايه ريزى مى شود.(44) علاقه فراوان به فراگيرى ، و انعطاف پذيرى عميق در برابر تاءثيرات رفتار و عكس العملهاى والدين و اطرافيان ، ويژه مرحله خردسالى و قبل از ورود به دبستان است ؛ به همين دليل ، همه معلومات ، عادتها، عكس العملها، ويژگيهاى اخلاقى اى كه در اين دوران ، تحصيل مى گردد، بطور ريشه دار و مستحكم و عميق در روح كودك باقى مانده و بناى اصلى شخصيت و سازمان و شاكله وجودى او را تشكيل مى دهد و بر اساس آن ، شخصيت او شكل مى پذيرد.
بر اساس تحقيقاتى كه به وسيله دانشمندان رفتارشناس صورت گرفته است ، بيشتر نابسامانيها و بزهكاريهاى رفتارى بزرگسالان ، نتيجه عدم تربيت و برخورد صحيح در دوران اوليه رشد و آغاز سالهاى زندگى است .
در واقع ، اساس و پايه اصلى شكل گيرى شخصيت انسان در دوران هفت سال اول زندگى است ، همان دوران حساسى كه كودك در كنار والدين به سر مى برد.
اين دوران ، مهمترين مرحله زندگى يك انسان و به تعبير پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دوران سيادت و آقايى انسان به شمار مى رود؛ پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: الولد سيد سبع سنين ، و عبد سبع سنين ، و وزير سبع سنين .(45)
اين دوران ، تنها مقدمه رشد و زندگى انسان نيست ، بلكه دوران بى مانند و حساس و پراهميت يك انسان است و پيش بينى اين كه طفل امروز در آينده به چگونه انسانى تبديل خواهد شد تا حدود زيادى با اين مساءله در ارتباط است كه در سنين خردسالى در دامن چه كسى پرورش يافته و از چه پستانى شير خورده و از چه مالى تغذيه كرده و در چه محيطى زندگى كرده و با چه كسانى معاشرت نموده و اطرافيان وى چه تاءثيراتى در روح و فكر و قلب او بر جاى گذاشته اند؟
اگر كودكى در دوران طفوليت و قبل از دبستان و همچنين دوران ابتدايى و دبستان در خانواده اى پاك و پر مهر و محبت و سرشار از عشق و ايمان به خدا پرورش يافته و عملا با روشها و اصول تربيتى اسلام رشد يافته باشد، قدرت تفكر و انديشه وى در جهت شناخت پديده هاى طبيعى عالم و در ارتباط با مبداء آفرينش در جهت درك واقعيتهاى زندگى به صورتى خلاق پرورش مى يابد؛ در حالى كه اگر در اين دوران پر بار و حساس تربيتى ، از چنين موقعيتهايى محروم باشد، جبران آن در سنين بالاتر مشكل و در بعضى از مواقع غير ممكن است . از وصيتهاى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) است كه مى فرمايد: انما قلب الحدث كالاءرض الخاليه ما لاقى فيها من شى ء قبلته فبادرتك بالادب قبل از يقسو قلبك و يشتغل لبك (46) البته دل كودك همچون زمينى خالى است كه هر بذرى در آن پاشيده شود مى پذيرد؛ پس من پيش از آن كه قلبت سخت شود و فكرت به امور ديگرى مشغول شود، به ادب و تربيت تو مبادرت ورزيدم .
دوران خردسالى دورانى است كه اگر كودك در زمينه هاى مربوط به پرورش ‍ عواطف و احساسات ، از جمله احساس همدردى ، شادى ، ابراز مهر و محبت ، برقرارى ارتباط و سازگاريهاى اجتماعى و... تحت مراقبت و تعليم و تربيت صحيح اسلامى - كه از ايمان به اعتقاد به خدا سرچشمه گرفته است - قرار نگيرد، به يك انسان خودخواه و بى عاطفه و عارى از مهر و محبت و حس قدرشناسى در مقابل والدين و ساير خانواده و اجتماع ، تبديل خواهد شد.
تنها با الهام از مكتب گرانقدر اسلام و بهره گيرى از دستورها و اخلاق و شيوه زندگى ائمه معصومين عليهم السلام و استفاده از دعاها و ساير آداب و سنن اسلامى در جهت تزكيه و تصفيه روح خويش است كه مى توان در مواجهه با واقعيتهاى طبيعى از صبر و استقامت لازم - كه ويژه يك انسان مؤ من مسلمان است - برخوردار بود. نبايد در انجام رسالت بزرگ تربيت كودكى كه خداوند او را براى پرورش و هدايت به دست ما سپرده است ، وى را از صحنه هاى خطر و نگرانيهاى زندگى دور نگاه داريم ، بلكه بايد او را با كمال عطوفت و مهربانى و به تدريج با واقعيتهاى عينى زندگى آشنا سازيم ؛ همچنين نبايد سعى و تلاش و هم و غم مداوم ما تنها در جهت تاءمين وسايل رفاه و آسايش و راحت طلبيها و خوش گذرانيهاى مادى وى باشد، بلكه بايد به پرورش روح و روان او بپردازيم ، و او را با ارزشها و موازين اخلاق اسلامى آشنا كنيم ، به گونه اى كه نوجوان تنها خواست و ميل خود را در نظر نگيرد، بلكه كم كم با مسائل و روابط اجتماعى آشنا شده و در آينده نسبت به نگرانيها و غم و اندوه و گرفتاريهاى ديگران متاءثر شود و احساس ‍ مسووليت كند و اين كه چه كمكى به ديگران مى تواند بكند برايش اهميت داشته باشد و با اين سخن گرانقدر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه مى فرمايد: و من اصبح و لم يهتم باءمور المسلمين فليس ‍ بمسلم (47) آشنا شود.
جوانه هاى كمك به ديگران از همين دوران رشد آغاز مى شود و كودك با مهر و محبت امروز، انسان ايثارگر فردا خواهد شد. احساسات و عواطف در دوران كودكى ، بسيار حساس و لطيف است و در اين دوران ، شكل گيرى روابط و درك مسؤ وليتها و تشخيص ارزشها و اهميت دادن به آنها و اين كه آيا در آينده ، بينشى مادى يا الهى پيدا خواهد كرد و اين كه آيا يار و ياور مظلومان و دشمن ستم پيشگان خواهد بود، مشخص خواهد شد.
بالاخره ، كمك به ديگران در مقابل حوادث زندگى و توجه به زيردستان و محرومان در پرتو تقرب به خدا تحت تعليم و تربيت فرهنگ اسلامى شكل گرفته و اين ارزشها در كودكى به انسان منتقل مى شود.
از اين رو، بايد تمام برخوردها و واكنشهاى تربيتى خانواده ها بسيار حساب شده و در جهت رشد و شكوفايى ارزشهاى اخلاقى - اسلامى باشد و در همه حالات و شؤ ونات زندگى ، رفت و آمدها، نشست و برخاستها، خوردن و خوابيدن ها،... و در همه لحظه هاى مختلف زندگى كه والدين و اطرافيان كودك با وى در تماس هستند، همه و همه بايد بطور آگاهانه و بر اساس ‍ مبادى آداب و سنن اسلامى ، دقيقا رعايت گردد و تمام حركتها و فعاليتها با ياد و ذكر خدا آغاز شود و با حمد و ستايش پروردگار پايان پذيرد.
بايد همواره به كودك شخصيت داد و او را در جهت آماده سازى و پذيرش و احساس مسؤ وليت ، محترم شمردن شخصيت والاى ديگران ، درك موقعيت آنان را روحيه اى سخاوتمندانه و كرامت نفس در ارتباط و كمك به ديگران پرورش داد، حتى در زندگى و موقعيت خانواده ، كودك نبايد خود را جداى از اعضاى خانواده تصور كند و در مسؤ وليتها و كارهاى روزمره زندگى - و لو در حد توان - شريك نباشد؟
معلمان و مربيان نيز مسؤ وليت دارند با طرح ارزشهاى والاى اخلاقى در قالب قصه ها(48) و داستانها و مثلهايى از تاريخ زندگى بزرگان و ائمه معصومين عليهم السلام با زبانى ساده و دلنشين ، روح و روان كودك را با پاكيها، و صداقتها، رشادتها، كرامتها، ايثارها و گذشتها آشنا ساخته و صيقل دهند، البته توفيق در اين امر مهم ، مستلزم برخوردارى و آشنايى پدر و مادر، اعضاى خانواده و اوليا و معلمان با ارزشهاى اصيل و اخلاق و آداب و سنن اسلامى است . اين جاست كه نظم و انضباط صحيح و برقرارى هماهنگى و ارتباط بين دو نهاد (خانه و مدرسه ) در طول دوران تحصيل و تعليم و تربيت از ضروريات است .
متاءسفانه برخى از والدين يا مربيان ، قادر به درك كامل مفهوم واقعى انضباط و يا نقش بارز آن در رشد و نمو كودك نيستند؛ به همين دليل در برخورد با كودكان خود نمى دانند چگونه قاطعيت را همراه با مهربانى و نظم و انضباط را همراه با نرمش و ملاطفت به كار گيرند؛ در صورتى كه بى اعتنايى به نظم و انضباط و ادب در تعليم و تربيت جايز نيست ، زيرا نبودن آن به منزله رها كردن تربيت به حال خود و اتلاف وقت و عمر نونهالان است ؛ ((لاميراث كالادب (49))).
انضباط در تعليم و تربيت نه به منظور محدود كردن و يا تحت فشار قرار دادن شخصيت كودك ، بلكه بر خوردى مطلوب و متناسب با سن كودك است ، به طورى كه بر اساس آن ، رفتار كودك شكلى منطقى به خود گرفته و در زمان و مكان مناسب با توجه به تواناييهايش پاسخى مناسب ارائه مى دهد، و در آينده مى آموزد كه چگونه از وقت و امكانات خود كمال استفاده را نموده و در كارها اعتماد به نفس پيدا كند.
به موازات انضباط، بايد احترام به كودك نيز مورد توجه خاص قرار گيرد، چرا كه احترام متقابل ، مبنا و اساس روابط بين مربى و كودك بوده و در اين صورت است كه كودك در مقابل دستورها تسليم شده و از خودسرى هاى بى رويه وى جلوگيرى مى شود.
خواسته هاى صحيح و معقول و پيگير و در عين حال قاطع والدين ، كودك را در يافتن روشهاى مناسب رفتارى يارى مى دهد.

توجه به همه جنبه هاى شخصيت
چون تعليم و تربيت اسلامى ، توجهى همه جانبه به همه خصوصيات و ويژگيهاى آدمى دارد و هدف آن ، شكل بخشيدن به كل شخصيت انسان است نه پرورش برخى از جنبه ها و خصوصيات او و غفلت از بعضى خصوصيات ديگر؛ لذا در مكتب اسلام ، انسان مؤ من شخصيت چند بعدى دارد و بايد در همه زمينه ها استعداهايش شكوفا شود و از طرف ديگر، يك وحدت و هماهنگى در شخصيت گفتار و كردارش نمايان است .
جريان تربيت در صورتى نتيجه بخش خواهد بود كه كودك از محتواى تعليم و تربيت اسلامى - كه تمامى دستورها و آداب و احكام آن در زمينه هاى مختلف هماهنگ با يكديگرند - برخوردار گردد و پرورش او نيز با موفقيت انجام پذيرد، زيرا در امر تعليم و تربيت اسلامى ، توجه به بعضى از مسائل تربيتى و غفلت از بعضى ديگر موجب انحراف اخلاقى و پرورش ‍ يك بعدى خواهد شد؛ چنانكه در طول تاريخ اين امر اتفاق افتاده و شخصتيهاى يك بعدى - كه براى خود و جامعه مضر بوده اند - جامعه را به انحراف كشانده اند.
مساءله ديگر، هماهنگى بين زمان و اصول تربيتى مناسب است ، رعايت اين اصل كه در چه زمانى چه چيزى را بايد به كودك آموخت ، موجب موفقيت اوليا و مربيان در امر آموزش خواهد شد.
بايد توجه داشت كه كودك همواره در حال تاءثيرپذيرى است و اين امر تنها منحصر به شرايط معين يا زمان معين آموزش رسمى نمى شود، بلكه در فرصتهاى ديگر نيز كودك ، تحت تربيت و آموزش غير رسمى قرار دارد و چه بسا آموزشهاى غير رسمى ، تاءثير بيشترى از آموزشهاى رسمى داشته باشند.
عوامل مهم ديگر كه در تربيت كودك و شكل گيرى شخصيت وى بطور غير مستقيم و غير رسمى تاءثير مى گذارند، عبارتند از:
1. نحوه ارتباط و هماهنگى پدر و مادر با يكديگر.
2. دوستى و معاشرت با اطرافيان ، همسالان ، همسايگان و فاميل .
3. شخصيتهايى كه در مقابل او قرار گرفته اند و افراد مهمى كه كودك در زندگى ، با آنها در تماس و ارتباط است .
4. معيارها و ارزشهايى كه كودك بر اساس آن تهديد يا تنبيه مى شود.
5. حوادث و مسائلى كه در زندگى كودك ، پيش مى آيد و نحوه برخورد كودك با آنها.
6. ارزشهايى كه خانواده و اطرافيان براى كودك مهم جلوه مى دهند.
7. چگونگى گذراندن اوقات فراغت .

قبل از ورود به دبستان
كودكان ، قبل از ورود به دبستان ، بايد از موقعيت پرورشى مناسبى برخوردار بوده باشند و موفقيت آنان در دوره بعد از دبستان مبتنى بر بهره گيرى و كارورزى ، وسعت احساس ، و شناخت تجربى فراوان در درك طبيعت است ، هر چه كودكان از دايره وسيعترى از ادراكات حسى و تجربى بر خوردار باشند، زمينه فراوانى براى درك و تفكر و شناخت در دوران بعد از هفت سالگى خواهند داشت .
از طرفى بايد مربيان و معلمان ، توجه داشته باشند كه پرورش فكرى و آموزشى كودكان مى تواند جداى از مسائل عاطفى و احساسى و اخلاقى بوده باشد.

تاءثير مسائل عاطفى در يادگيرى
درك و يادگيرى كودك در بسيارى از اوقات ، تحت الشعاع مسائل عاطفى و پرورشى قرار مى گيرد و بر اثر برخورد نامناسب والدين يا مربيان با كودك و دلسردى او، تمركز حواس او در كلاس درس از بين مى رود. عدم توجه والدين و مربيان به اين موضوع ، ممكن است كودك را در يادگيرى مسائل آموزشى دچار مشكل كند و تلاش و علاقه او را از بين ببرد.
مهمترين مساءله در پرورش فكرى ، علمى و آموزشى كودكان ، متكى بودن مسائل آموزشى به جنبه هاى احساسى و عاطفى مورد علاقه كودكان و همچنين توجه به ويژگيهاى روانى آنان در اين دوران است . در چنين شرايطى كودك با شوق و علاقه معلومات تازه اى دريافت مى كند و تلاش ‍ خود را براى كشف هر چه بيشتر حقايق افزونتر مى سازد.
پرورش فكرى كودك با پيوندهاى عاطفى و احساسى همراه با جهت گيريهاى صحيح والدين و مربيان ، در عشق به مبداء آفرينش - كه سرچشمه همه كمالات است - به اوج خود مى رسد و در صورت سازماندهى صحيح برنامه هاى پرورشى - كه بر پايه سنتها و آداب اسلامى استوار است - برنامه هاى پرورشى كودك نيز نتيجه بخش واقع خواهد شد و به موفقيت خواهد رسيد.
آموزش معلومات درسى بدون در نظر گرفتن شرايط عاطفى كودك و بدون پيدا كردن مركز رغبت و علاقه وى و بدون برخوردارى از برنامه ريزى صحيح ، موجب به وجود آمدن معلومات سطحى و فشار خستگى روحى فراوان كودك در كلاس خواهد شد. از طرف ديگر، والدين بايد كودك را در جهت درك صحيح رويدادها و حوادث مختلف و تضاد ارزشها، كه در محيط خانه و مدرسه مورد توجه او قرار گرفته است راهنمايى كرده و يارى دهند.
همچنين پرورش فكرى كودك و تربيت وى تا حد زيادى با تاءثيرات رفتار همه روزه والدين و انواع عادتها، برخوردها و برنامه هاى مورد علاقه آنها ارتباط مستقيم دارد و ايمان و آگاهى والدين نسبت به اصول تعليم و تربيت اسلامى ، رعايت سنت و آداب اسلامى در عمل ، چگونگى و روش برخورد صحيح آنان با كودكان ، شرط لازم براى سازماندهى و برنامه ريزى پرورش ‍ فكرى خردسالان است ، و تنها در صورت عمل به اين شرايط است كه والدين ، كودك خود را از طريق بهره گيرى از راههاى مثبت و سازنده ، آماده ورود به مرحله آموزشى خواهند كرد.
والدين بايد توجه داشته باشند كه آماده كردن كودك براى ورود به دبستان ، نيازمند يك كار پرورشى و تربيتى و تلاشى مستمر در دوران هفت ساله اول است و در سايه وجود آن است كه فرزندشان با درك مقدمات ، به سادگى آماده برقرارى ارتباط با مربى و همسالانش مى شود، به طورى كه با آمادگى روانى تمام و با برخوردارى از حس علاقه به كار و توانايى فكرى و جسمى و آشنايى در برقرار كردن ارتباط با همسالان ، مهياى ورود به مرحله آموزش ‍ مى گردد.
بنابراين ، اهداف تربيتى در مرحله دبستان ، عبارتند از: ايجاد زمينه عادتهاى مطلوب و سنتهاى صحيح ، به وجود آوردن نوعدوستى ، برقرارى روابط دوستانه بين كودكان و بزرگسالان ، رعايت قواعد و قوانين زندگى ، مهربانى و دلسوزى نسبت به ديگران ، آماده شدن براى قبول مسووليتهاى اجتماعى ، علاقه به ارزشهاى انسانى و احترام نسبت به بزرگترها.

ايجاد عادتهاى مطلوب
براى آماده كردن كودك به قبول آداب (50) زندگى و رفتار اجتماعى ، بايد مقدمات لازم را از راه ايجاد كششها و انگيزه ها و علاقه ها و ارتباط و تماس ‍ دايمى با همسالان خوب از طريق انجام بازيهاى دوستانه با آنان ، مورد توجه قرار داده و زمينه ايمان به خدا، ايثار، گذشت ، فداكارى ، كمك به ديگران و احساس همدردى را در آنان فراهم كرد. از آن جا كه دوران كودكى مهمترين مرحله در شكل گيرى شخصيت اخلاقى انسان است و كودكان از قدرت انعطاف و تاءثيرپذيرى بيشترى برخوردارند، تماس دايمى با افراد با ايمان و مؤ من ، بهترين زمينه پرورش در اين مرحله سنى است ، كه در نتيجه آن ، كودك ، اعمال و افكار و معيارهاى اطرافيان را تقليد كرده و با كار مى گيرد. اين جاست كه يك بار ديگر نقش مهم پدر و مادر و مربيان به عنوان الگوهاى رفتارى كودكان به روشنى آشكار مى گردد. از آن جا كه كودك تمامى معلومات ، مهارتها، تواناييها، تصورها، رفتار و اخلاق خود را در حين فعاليتهاى غير رسمى و غير آگاهانه فرا مى گيرد، نه از طريق تذكرهاى پى در پى و شفاهى والدين و مربيان و معلمان ، بنابراين ، همه اصول اخلاقى و تربيتى بايد از طريق مهر و محبت و با تشويق به كارها، فعاليتها و بازيهاى پرورشى غير رسمى ، پياده شود تا استعدادها، كسب مهارتها و عادتهاى مطلوب و تواناييها در كودك ، شكوفا گردد.

تاءثير بازى در رشد كودك
بسيارى از والدين و بعضى از مسوولان اجتماع ، از اهميت و تاءثير بازيها و سرگرميها در كودكان غافلند و از فراهم كردن امكانات لازم براى آنها خوددارى مى كنند و حتى آن را كارى عبث و بيهوده مى پندارند. در صورتى كه اگر در بازى ، هدفى نهفته باشد، از دايره لهو و لعب بودن خارج شده و به عنوان يك امر مقدس تلقى مى شود، علاوه بر اين ، عده اى نيز از بازى براى آسوده كردن خود و در امان ماندن از مزاحمتها و سر و صداى كودكان بهره مى گيرند توجهى به جنبه هاى بد آموزى آن ندارند، در حالى كه اشتغال به فعاليتها و بازيها يكى از ويژگيهاى اخلاقى ، روانى و جسمانى اين دوران است ، بايد توجه داشت ، در صورتى كه والدين ، مراقبت و نظارتى بر كارهاى كودكان نداشته باشند، ممكن است توسط افراد ناباب به بدآموزى كشيده شوند.
در مدارس و مراكز آموزشى اگر امكانات و وسايل بازى براى كودك فراهم نباشد، به طورى كه در ساعتهاى ورزش و زنگ تفريح به اندازه كافى فعاليت و جنب و جوش نداشته باشد، انرژى متراكمى كه در وجودش نهفته ، تخليه نشده و آرامش لازم را جهت تمركز حواس در كلاس پيدا نخواهد كرد، در واقع ، والدين مسؤ ول فراهم آوردن امكانات ، و معلمان و مربيان مسؤ ول هدايت و راهنماى تلاشهاى كودكان هستند. بايد كنترل و هدايت به گونه اى باشد كه آنان در طول روز، وقت خود را بيهوده تلف نكنند و از همكارى و تشويق به بازى و سرگرمى يا كار در اوقات مناسب در جهت آرامش و وسعت بخشيدن به جريان يادگيرى و كسب تجربه و رسيدن اهداف عالى تعليم و تربيت ، مساعدت جويند.
به طور خلاصه ، مى توان گفت : والدين و مربيان تنها با ايمان و اعتقاد راسخ خود نسبت به مبداء آفرينش و شناخت و تهذيب نفس خويش آشنايى لازم با روان و شخصيت كودك و شناخت اصول و مبانى تعليم و تربيت اسلامى ، قادر هستند فعاليتهاى كودك را در زمينه هاى احساسى ، عاطفى ، اخلاقى ، آموزشى و همچنين روابط صحيح وى با همسالان و ديگر افراد اجتماع ، رهبرى و هدايت نمايند و براى تحقق بخشيدن به آرمانهاى متعالى تعليم و تربيت اسلامى ، در جهت سازندگى شخصيت نونهالان و فرزندان كه سرمايه هايى عظيم و آينده ساز كشور اسلامى مى باشند، گامى به پيش ‍ نهند.