آداب تعليم و تعلم در اسلام

دكتر سيد محمد باقر حجتى

- ۱۷ -


بخش سوم : آداب و وظائف شاگرد در دانش آموختن و قرائت درس و تكيه گاههاى او  دررابطه با استاد و رفقاء و همدرسها
وظائف و تكاليف مربوط به اين بخش ضمن (سى ) امر مورد بحث و مطالعه قرار مى گيرد:
1- ضرورت حفظ كردن قرآن كريم - يا - نخستين و اساسى ترين ماده  درسىشاگردان
مهمترين وظيفه شاگرد - كه از لحاظ اهميت در درجه نخست قرار دارد - اين است كه قبل از هر گونه اقدامات تحصيلى - با دقت و اهتمام ويژه اى به حفظ، و به خاطر سپردن دقيق و درست قرآن كريم و كتاب خداوند عزيز، فعاليت درسى و تحصيلى خود را آغاز كند؛ زيرا قرآن كريم ، اساس و بنياد همه علوم و دانشها مى باشد، و معارف آن پرارزش ترين معارف انسانى است .
دانشمندان سلف ، علم فقه و حديث را منحصرا به كسانى تعليم مى دادند كه حافظ آيات قرآنى بوده اند. اگر شاگرد، دست اندر كار حفظ قرآن گردد، بايد سعى كند خويشتن را سرگرم كارهائى ديگر نسازد كه منجر به نسيان و فراموشى پاره اى از قرآن شود، و يا احيانا زمينه هائى در ذهن او فراهم آيد كه قريبا بخشى از قرآن از حافظه و خاطر او زدوده شود؛ بلكه بايد همواره استمرار و همبستگى خود را با خواندن و مرور قرآن ، حفظ كند. به اينصورت كه هر روز يا هر چند روز و يا در هر روز جمعه يك جزء از قرآن را همواره و براى هميشه تلاوت كند.
شاگرد بايد پس از حفظ كردن قرآن ، تفسير و ساير علوم مربوط به قرآن را دقيقا و درست فراگيرد. و سپس درباره هر علم و فن ، كليات و فشرده اى از آنها را حفظ كند، به گونه اى كه صدر و ذيل آن فنون را بشناسد، و در فراگرفتن كليات فنون و صناعت هاى علمى ، فنون مهمتر را به ترتيب بر فنون ديگر ترجيح دهد. و ما - ان شاء الله - تحت عنوان (خاتمه )، راجع به ترتيب علوم و فنون ، مطالبى را به تفصيل بازگو خواهيم كرد تا مراتب اهميت علوم و درجه آنها از لحاظ ترتيب و تقديم و تاءخير، مشخص گردد.
بايد شاگرد پس از طى اين مراحل ، به عرضه كردن معلومات خود بر استاد و درخواست شرح و گزارش اين معلومات و محفوظات از اساتيد، سرگرم گردد. او بايد در هر فنى به استادانى مراجعه و تكيه كند كه از لحاظ تحقيقات و تحصيلات مربوط به آن فن ، بر ديگران برترى و فزونى داشته باشند.
چنانكه براى شاگرد، ميسر باشد كه شرح و گزارش دروس را در تمام روزهاى هفته از استاد فراگيرد بايد همين كار را انجام و ادامه دهد. و در غير اينصورت موظف است به اندازه امكانات و حداقل ممكن ، اكتفاء نمايد. و ما در اين زمينه در سلسله بحثهاى گذشته ، مطالبى را ياد كرديم .
2- بايد مطالعات و اشتغالات علمى شاگرد، در خور فهم و استعداد او  باشد
شاگرد و دانشجو بايد در مطالعه و بررسى هاى علمى خود، به همان مقدارى اكتفاء كند كه قدرت درك و فهم و استعداد او، توانائى برداشت آن ها را دارا بوده ، و ضمنا ذهن و هوش او بدآنها تمايل داشته باشد. او نبايد طبع و قواى ذهنى خود را در اين رهگذر، متنفر و خسته و فرسوده سازد، و نيز نبايد به مطالبى كه فكر و قواى دماغى او را پريشان مى كند، و ذهن او را دچار سرگشتگى و حيرت مى نمايد - مانند كتابهاى متعدد و آثار متنوع و متفرق - سرگرم شود. كه اين كار، وقت او را ضايع نموده و ذهنش را پريشان مى كند.
در قرائت كتب و يا فراگرفتن كليات فنون ، كار و كوشش خود را ناتمام نگذارد تا به قاطعيت و يقين و استحكام فهم ، نسبت به آن كتب و يا آن فنون نائل شود. و اين امر بدان جهت است كه از اشتباه و لغزش مصون مانده و دچار جابجا شدن در مورد كتب و فنون علمى نگردد؛ چون لغزش و اشتباه و از اين شاخه به آن شاخه پريدن ، موجب تضييع عمر و ناكامى شاگرد مى شود.
اشتغال به قرائت كتبى كه اختلافات عقلى و امثال آن در آن مطرح است - قبل از آنكه شاگرد، فهم و درك خود را درباره آن مسائل ، تكميل كند و راءى و نظريه او بر اساس حق و درستى ، استوار شود؛ و ذهن و مايه هاى علمى او براى فهم پاسخهاى پيچيده ، آمادگى كامل كسب كند - اين اشتغال ، از جمله همان كارهائى است كه ناكامى و عدم موفقيت را براى او به ارمغان مى آورد.
البته اين موضوع نسبت به اشخاص مختلف ، متفاوت است : (گروهى از افراد، چنين توانائى را دارا هستند، و عده اى فاقد آن مى باشند). و هر كسى خويشتن را بهتر از ديگران مى شناسد، (و مى تواند راه و روش ويژه و مناسبى را در اشتغالات علمى خودش انتخاب كند).
3- تصحيح درس و معلومات قبل از اندوختن آن در حافظه 
شاگرد قبل از آنكه درس خود را حفظ و از بر كند، بايد به تصحيح دقيق آن در نزد استاد خويش و يا هر فرد ديگرى - كه استاد، او را براى اينكار تعيين مى كند و مى تواند او را يارى دهد - اهتمام ورزد. و سپس به حفظ و از بر كردن دقيق ، سرگرم شود و محفوظات خود را به خوبى و درستى تكرار نمايد.
او بايد اوقات معينى را براى مواظبت و نگاهبانى از محفوظات خويش اختصاص دهد، و خويشتن را در چنين اوقاتى ، متعهد سازد كه اندوخته هاى حافظه خويش را بررسى كند تا ثبات و پايدارى اين محفوظات كاملا ضمانت گردد. و بالاخره بايد اين مساءله را - به خاطر حفظ استمرار و پيوستگى محفوظات علمى - دقيقا رعايت كند، به گونه اى كه همواره در ذهن او با وضع مطلوبى ، محفوظ بماند.
شاگرد نبايد به هيچوجه - (كتابى را) از پيش خود و بدون تصحيح و جبران اشتباهات آن در نزد استاد و يا ديگران - مستقلا حفظ كند؛ زيرا اين كار (بدون پشتوانه تصحيح آن در نزد استاد)، به تصحيف و تحريف كتاب و يا مطالب علمى آن منجر مى شود.
پيش از اين ، هشدار داديم كه علم و دانش را نمى توان (مستقلا و استاد ناديده ) در كتب و نوشته ها جستجو كرده و آن را به دست آورد؛ (زيرا اخذ معلومات و فراهم آوردن معارف و دانش ها از كتاب - منهاى استاد - نه تنها معلومات صحيح در اختيار شاگرد قرار نمى دهد؛ بلكه ) از زيانبارترين تبهكارى هاى علمى به شمار مى آيد. بخصوص در علم فقه (كه اگر شاگرد، در اين علم و يا اساسا ساير علوم دينى ، راءسا و بدون استاد، دست اندر كار بررسى و مطالعه آنها گردد. قهرا معلومات لغزنده و لغزاننده و اشتباه آميزى را در انبار ذهن خويش ، تثبيت و ذخيره مى كند، و او نيز به نوبه خود، همين معلومات غلط را در اذهان ديگران جايگزين و خوش نشين مى سازد. آيا هيچ مفسده اى به پايه مفسده معلومات ناقص و اشتباه آميز در اذهان مردم مى رسد؟)
4- بايد جبران لغزش هاى استاد تواءم با حفظ حرمت او صورت گيرد 
شاگرد بايد همزمان با قرائت درس ، قلم و دوات و چاقو و قلم تراش را - به منظور تصحيح و ضبط تصحيحات لغوى و يا تصحيح اعراب - همراه خود داشته باشد. اگر استاد، طرز تلفظ شاگرد را درباره لغت و واژه اى تخطئه كند و خود شاگرد - به قطع و يقين و يا به احتمال قوى - تخطئه استاد را ناروا و نادرست تلقى نمايد، بايد تلفظ صحيح آن لغت را با ذكر عبارت قبلى ، براى استاد تكرار كند تا استاد متوجه ضبط صحيح آن لغت گردد. و يا آنكه تلفظ صحيح آن لغت را به صورت استفهام و پرسش عرضه نمايد، (و بدينطريق ، استاد را به جبران اشتباهش رهنمون گردد)؛ چون ممكن است استاد سهوا و يا به خاطر لغزندگى زبان و شتابزدگى در بيان - به علت غفلت - دچار چنين اشتباهى شده باشد. (بايد شاگرد براى تصحيح اين اشتباه ، از لطف بيان و گفتار محبت آميز خويش ، استمداد جويد، و ضمن احترام به استاد، او را متوجه لغزش خود سازد). نبايد شاگرد براى جبران اينگونه اشتباهات لفظى استاد، (آمرانه و جسارت مآبانه ) بگويد: (خير چنين نيست ؛ بلكه بايد اينگونه تلفظ نمود).
بارى ، اگر استاد، ضمن يادآورى شاگرد، متوجه حق و صواب گشت ، قهرا نظر و هدف مطلوب او تحقق يافته ، و نياز به كوشش ديگرى ندارد. ولى اگر عليرغم تذكر و يادآورى شاگرد، به تلفظ صحيح آن لغت ، التفاتى نكرد بايد شاگرد، جبران اين موضوع را به جلسه ديگرى موكول سازد. البته بايد از بكار گرفتن لطف بيان و حفظ نزاكت - براى تذكر اشتباه استاد - دريغ نورزد و يا اينكه اگر مى داند كه خود استاد و شاگردان از غفلت و خلاف حق بودن سخن وى اطلاع دارند، به اصلاح غفلت و لغزش استاد به صورتى كه خود مى داند نپردازد، و بدان مبادرت نورزد؛ (بلكه با استاد در اين مورد مشورت كند. و بدينسان اگر ثابت شود استاد در پاسخ مساءله اى دچار لغزش شده است ، و جبران اشتباه استاد و اثبات حق ، يك امر فوت شدنى است و تدارك آن ، مشكل نبود، بايد شاگرد، همان راه و روشى را در اصلاح و جبران پاسخ اشتباه آميز استاد در پيش گيرد كه اخلاقا موظف بود در رفع اشتباه لفظى او به همان صورت عمل كند؛ ولى اگر موقعيت به گونه اى حساس و جبران ناپذير باشد كه موكول ساختن جبران اشتباه به جلسات ديگر، مشكل و دشوار باشد، مثلا استاد مى خواهد پاسخ سؤ ال را بر روى برگه و نامه استفتاء بنويسد و شخص سائل نيز، فردى بيگانه و يا از نقطه و مكانى دوردست آمده ، و يا آنكه خانه و سراى او دور باشد، و مى خواهد به سرعت از مجلس استاد به شهر و ديار خود بازگردد، يا آدمى بدزبان و هتاك باشد؛ در چنين شرائطى لازم است شاگرد، فى المجلس نخست با اشاره ، و سپس با صراحت ، استاد را نسبت به اشتباهش هشدار دهد (تا در صدد تدارك آن برآيد)؛ زيرا اگر شاگرد - در چنين موقعيت حساس - از اشتباه و لغزش استاد چشم پوشى كند و آنرا تذكر ندهد، به خود او خيانت كرده است . لذا بايد در صورت امكان با چاره جوئيهاى لطيف ، و گرنه ، با صراحت ، از چنين لغزشى پيشگيرى كرده و استاد را به حقيقت ارشاد نمايد.
اگر استاد براى تصحيح كتاب و درس شاگرد، در نقطه اى از كتاب ، متوقف شد، بايد شاگرد در برابر آن نقطه و آن موضع از كتاب ، چنين بنويسد: (بلغ ‌العرض ) يا (بلغ ‌التصحيح ) يعنى عرض و مقابله و تصحيح كتاب و درس ، بدينجا رسيده است .
5 - استمرار در سعى و كوشش و بررسى محفوظات  
پس از آنكه شاگرد در حفظ كردن و تصحيح و مطالعه و امعان نظر، درسها را از لحاظ اهميت ، درجه بندى كرد، و اهميت آنها را به ترتيب ، مورد رسيدگى قرار داد، و وظيفه خويش را درباره آنها به انجام رسانيد بايد معلومات و محفوظات خود را مورد مذاكره قرار داده و تفكر و تعمق در آنها را استمرار دهد، و فوائد و نكاتى را كه از اين محفوظات استنباط مى شود و به دست مى آيد مورد اهتمام و توجه قرار داده ، و درباره آنها با برخى از حاضران جلسه درس استاد، به گفتگو و مباحثه بپردازد.
درباره اين موضوع - ضمن بحثهاى آينده - بيان مفصلترى را در پيش داريم .
6- برنامه ريزى ساعات شبانه روزى براى اشتغالات علمى 
شاگرد بايد اوقات و فرصتهاى شبانه روزى خود را طبق برنامه تحصيلى خود، تقسيم بندى و طرح ريزى نمايد؛ زيرا اين كار يعنى داشتن برنامه روزانه و تقسيم اوقات ، موجب بركت و ازدياد عمر علمى و فرصتهاى تحصيلى دانشجو مى گردد. شاگرد بايد بازمانده عمر خويش را غنيمت بشمارد؛ زيرا بازمانده عمر انسان آنچنان گرانبها است كه نمى توان آنرا ارزيابى نموده ، و قيمت و بهائى براى آن تعيين كرد.
بهترين اوقات و فرصت ها براى حفظ كردن ، سحرها و ساعات پس از نيمه شب . و عالى ترين فرصت براى بحث و گفتگوهاى علمى ، ساعات بامدادان . و مطلوب ترين موقع براى كتابت و نگارش ، اوقات نيمروز. و سودمندترين لحظه ها براى بررسى و مطالعه و مذاكره ، شبانگاهان و بازمانده ساعات روز مى باشد.
از گفته ها و بياناتى كه تجربه نيز آن را تاءييد مى كند اين است كه حفظ كردن مطالب در شبانگاهان از حفظ كردن در ساعات روز، نافع تر مى باشد؛ چنانكه حفظ مطالب در حالت گرسنگى و عدم امتلاء معده ، سودمندتر از هنگام سيرى است .(357)
اگر شاگردى بخواهد در حفظ و غوررسى معلومات خود، كاملا موفق و كامياب گردد بايد جا و مكانى خالى از اغيار و به اصطلاح : محل دنجى را انتخاب كند كه از عوامل سرگرم كننده و مشغول ساز از قبيل سر و صدا و سبزه و گياه و رودهاى جارى و راه ها و شوارع پرتراكم - كه رفت و آمد و حركات در آنجا زياد است - بدور باشد؛ زيرا اين عوامل ، مانع آسايش دل و آرامش و فراغ خاطر مى باشد، و موجبات تفرق و پريشانى قلب و انديشه آدمى را فراهم مى سازد.
7- انتخاب روز و ساعت ويژه براى آغاز به درس  
شاگرد بايد درس خود را در ساعات نخستين بامدادان قرار دهد؛ چون در حديث آمده است :
(( (بورك لامتى فى بكورها) )) (358)
ساعات نخستين بامدادان ، به عنوان لحظات مبارك و پربركتى براى امت و پيروان من قرار داده شده است .
و نيز در حديث ديگر مى بينيم كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد: (در لحظات صبحگاهى ، جوياى دانش باشيد؛ زيرا من از پروردگار خويش ‍ درخواست نمودم كه صبحگاهان را لحظات خير و بركت و فزونى و سعادت براى امتم قرار دهد)(359) .
شاگرد بايد روز پنجشنبه را روز آغاز درس خود قرار دهد. و در برخى از روايات آمده است : (روز شنبه و يا پنجشنبه ، درس خود را آغاز كند. و بر حسب روايات ديگر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: علم و دانش را در روز دوشنبه جويا شويد، (و درس خود را در چنين روزى آغاز كنيد)؛ زيرا خداوند متعال در چنين روزى ، راه را براى افراد پوياى علم و دانشجويان ، هموار مى سازد)(360) .
و نيز روايت شده است كه روز چهارشنبه براى شروع به درس ، روز مناسبى است ؛ زيرا (هر كارى كه در روز چهارشنبه آغاز شد به فرجام و پايان خود، رسيد).
البته يكى از علماء - روز يكشنبه را - به عنوان روز مناسبى - براى شروع به درس انتخاب كرده است ؛ ولى من به ماءخذ و سندى براى اين انتخاب ، در كتب حديث ، واقف نشده ام .
(با توجه به اينكه روايات در مورد شروع به درس در هر يك از روزهاى هفته ، مختلف به نظر مى رسد، چنين به نظر مى رسد كه جز روز جمعه ، هر يك از روزهاى هفته براى اين كار مناسب است ، براى هر يك از اين روزها - از لحاظ شروع به درس - ماءخذ روائى وجود دارد؛ ولى روز يكشنبه از ديدگاه مؤ لف ، از نظر مدرك روائى ، مورد ترديد مى باشد).
8 - شدت اهتمام در مطالعه و بررسى مسائل مربوط به درس حديث  
شاگرد بايد حديث را در آغاز ساعات روز از استاد، سماع نموده و در چنين لحظاتى به شنيدن حديث ، مبادرت ورزد. در مساءله سماع حديث و اشتغال به علوم مربوط به آن ، و نيز بررسى و مطالعه در اسناد، رجال ، معانى ، احكام ، فوائد و نكات ، لغت ، تواريخ ، صحيح ، حسن ، ضعيف ، مسند، مرسل و ساير انواع حديث ، هيچگونه مسامحه و سهل انگارى را روا نداند. (بايد اين گونه مسائل را كه با درس حديث ، پيوند و ارتباط مستقيم دارد به دقت مورد مطالعه و بررسى قرار دهد)؛ زيرا مطالعه و غوررسى اين مسائل در درس حديث ، يكى از دو بال و دو بازوى كسى است كه عالم و آگاه نسبت به شريعت بوده و مفسر و مبين احكام دينى است . بازو و بال ديگر عالم دينى ، قرائت و خواندن حديث است . (و يك فرد عالم دينى به مدد اين دو بال و بازوى نيروبخش ، مى تواند در فضاى دل انگيز و روح افزاى آئين و احكام الهى بپرواز درآمده و تمام زواياى اين جو آسمانى و الهى را درنوردد).
شاگرد نبايد به صرف سماع و شنيدن حديث ، اكتفاء و قناعت كند؛ بلكه بايد به درايت و (درك معانى و مفاهيم حديث ) اهتمام فراوانترى را مبذول دارد. زيرا هدف و مقصود از نشر و تبليغ حديث ، درايت (و بازيافتن مفاهيم و محتواى حديث و عمل كردن به آن ) مى باشد.
9- دقت و بررسى مطالعات و محفوظات و منابع آن ها 
در مورد روايت و نقل كتبى كه نزد استاد، قرائت كرده ، و يا شخصا آن ها را مورد مطالعه قرار داده ، و به ويژه راجع به محفوظات خود - كه از لابلاى اينگونه كتب فراهم آورده است - اهتمام و عنايت كافى مبذول دارد (و از بذل دقت و امعان نظر در نقل از اين كتب ، و نيز نقل محفوظات خود، دريغ ننمايد)؛ زيرا اسانيد(361) (يعنى اسناد به رجال و مراجعى كه شاگرد در نقل و روايت خود بدآنها متكى است ) و روايات و حكايات خود را به آن ها استناد مى نمايد به عنوان (انساب ) و شناسنامه و مشخصات بنيادى آن كتب تلقى مى شود.
شاگرد و دانشجو بايد در تلقى واژه هائى كه استاد به كار مى برد و يا شعرى كه مى خواند و يا خود مى سرايد، و يا تعبيرهاى دلچسبى كه استاد در ساختن و پرداختن آنها اعمال ذوق و سليقه مى كند (و يا كتابى كه تاءليف مى نمايد) حرص و شوق و علاقه شديد خود را به كار گيرد، (و حالت اشتياق و دلبستگى خويش ‍ را در تلقى صحيح اين مطالب و دريافت آن در خود بيدار سازد).
بايد او سعى كند كه امور و مسائل مهم و پرارزش را نقل و روايت كرده و در صدد شناسائى كسى برآيد كه استاد او، معلومات خويش را از وى اخذ كرده است و نيز درباره اسناد مراجع بيانات استاد و امثال آن ها كسب اطلاع و آگاهى نمايد.
10- صيانت و پاسدارى از دانش و سرمايه هاى علمى از طريق كتابت و نگارش  آن
اگر شاگرد به بررسى و كاوش در محفوظات خود - كه از كتب مختصر و نوشته هاى فشرده فراهم آورده است - موفق گردد و به ضبط اشكالات موجود و نكات پرارزش و سودمند آن ها دست يابد، بايد از مرحله اختصار و فشردگى ، به بحث و تحقيق درباره كتب و مطالب مبسوط و گسترده تر و بزرگ تر از كتاب هاى قبلى ، يعنى كتب مفصل ، منتقل گردد. اين انتقال بايد با بررسى هاى دقيق و اهتمام و كوشش هاى مستمر و مستحكمى ، همراه باشد و بايد نكات باارزش و مسائل دقيق و شاخه و برگ هاى جالب و كيفيت حل مشكلات ومسائل پيچيده علمى و جهات امتيازات مسائل متشابه مربوط و تمام علوم و فنونى را كه دست اندر كار مذاكره آن ها است ، و در ضمن مطالعه كتب و يا از طريق استفاده و استماع از استاد، بدآنها دست يافته است آن ها را از طريق تعليق و نگارش ضبط نمايد.
شاگرد نبايد هيچ نكته سودمندى را كه شخصا به آن برخورده است و يا از ديگران شنيده - ولو آنكه درباره هر علم و فنى باشد - ناچيز و حقير تلقى كند؛ بلكه بايد هر چه زودتر به نگارش و حفظ آن مبادرت ورزد. از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است كه فرمود: (قيدوا العلم ): علم و دانش را به قيد و بند در آريد. عرض كردند: راه و رسم آن چيست ؟ فرمود: كتابت و نگارش آن (362) (مى تواند راه فرار و گريز آنرا مسدود سازد و ناگزير، پايدار و پابرجاى ماند). و نيز روايت كرده اند كه يكى از انصار با نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) مجالست و شد آمد مى كرد و سخنانى از آن حضرت مى شنيد كه براى او خوش آيند و شگفت انگيز بود و احساس مى كرد كه علاقه و دلبستگى شديدى به اين سخنان دارد؛ ولى نمى توانست بيانات آن حضرت را در خاطرش نگاهدارد. به همين جهت مراتب نگرانى و شكوه خود را - راجع به نسيان و فراموشى - با رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در ميان گذاشت . حضرت به او فرمود: از دست خود مدد گير. و به دست او اشاره فرمود كه سخنانش را بنويسد(363) . لذا گفته اند: كسى كه معلومات و مايه هاى علمى خود را بر روى نوشت افزار و كاغذ نياورد و آنرا ثبت و ضبط نكند، نمى تواند اين مايه ها را در شمار علم و دانش خويش محسوب نمايد؛ (چون اينگونه مايه هاى ضبط ناشده ، فرار و گريزان است . و تا آنگاه كه نوشته نشود اين سرمايه ها مورد دستبرد نسيان و تطاول فراموشى واقع مى شود، و حامل علم ، از آن تهيدست مى گردد).
ما در ضمن بحث از آداب كتابت و نگارش - به خواست خداوند متعال - اخبار و احاديث ديگرى را در اين باره ياد خواهيم كرد.
11- اغتنام فرصت دوران نشاط و جوانى و لزوم والائى همت  
شاگرد بايد در جد و جهد و كوشش و پويائى از علم ، بيش از حد معمول اهتمام ورزيده ، و بى اندازه دامن همت به كمر زند. و در بهره مند شدن از ميراث انبياء (عليهم السلام ) به مقدار كم و ناچيز، قناعت و بسنده نكند. وقت فراغ و آسايش خاطر و حالت نشاط و شادابى و آغاز دوره جوانى و برنائى را - قبل از آنكه عوامل و عوارض تباه گر و رياست و جاه و مقام بدان هجوم آورد - غنيمت بشمارد؛ زيرا بطالت گرائى و گرفتارى انسان به هر نوعى از رياست و سرپرستى ، كشنده ترين و سخت ترين دردها و مشكل ترين و بدخيم ترين بيماريها براى پيشرفت تحصيلى است .
شاگرد بايد از تيررس اين حالت ، سخت بر حذر باشد. اگر كسى خويشتن را از هر لحاظ، كامل تلقى كند و خود را از اساتيد، بى نياز بيند؛ - اگر درست بينديشد - اين حالت غرورآميز، عين نقص بينش علمى و حقيقت جهل و نادانى ، و نمايانگر حماقت و كم خردى ، و نمودار قلت سرمايه علمى و معرفت او است . (انسان نبايد خود را در هيچ مرحله اى از مراحل علمى ، متوقف سازد، و در خويشتن ، احساس كمال و بى نيازى كند؛ زيرا مجهولات و نكات نايافته و ناشناخته علمى ، آنقدر فراوان و گسترده است كه عمر نوح ، و بلكه عمر هستى جهان ، براى بازيافتن و كشف آنها نارسا و قاصر است ، تا چه رسد به عمر كوتاه دوران تحصيل كه فقط انسان مى تواند در اين دوره ، قطره اى از درياى ژرفنا و گسترده نقاط مجهول علمى را در اختيار شاگرد قرار داده و يا خود از آن بهره مند گردد.
12- حفظ همبستگى و ادامه استمرار شركت در جلسات درس  
بايد شاگرد، ملازمت و همبستگى خويش را با جلسه درس ، و بلكه در صورت امكان با هر نوع جلسات استاد، حفظ كند؛ زيرا در سايه اين همبستگى ، خير و بركت مراتب تحصيل علم و ادب ، رو به فزونى گذاشته و شاگرد بيش از پيش به نكات سودمند و متنوعى دست مى يابد كه شايد ممكن نباشد اين نكات را از لابلاى كتب و دفاتر علمى بازيافت . (دسترسى به اين نكات سودمند به وقت و فرصت فراوانى نياز دارد تا بتوان به برخى از آنها در كتب و نوشته ها آگاهى پيدا كند. ولى استاد در طى جلسات علمى ، بيشترين نكات ارزشمند را بى دريغ و بدون زحمت ؛ در اختيار شاگرد قرار ميدهد)؛ چنانكه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در حديثى كه قبلا از آن ياد كرديم به همين نكته اشاره كرده و فرموده است : نبايد (از طولانى شدن همنشينى و مجالست با عالم و دانشمند، خاطرت ملول و آزرده شود؛ زيرا عالم و دانشمند همچون خرما بنى است كه بايد در پاى آن به انتظار بنشينى و چشم براه آن باشى تا رطب منافع و نكات گوارائى از آن براى تو فروافتد(364) . (و شهد آن ، كامت را شيرين سازد).
شاگرد نبايد همت خود را فقط به شنيدن درس اختصاصى خويش ، محدود سازد؛ زيرا اكتفاء كردن به درس شخصى و اختصاصى ، نشانه كوتاهى همت او است ؛ بلكه بايد براى اشتغال به دروس ديگر همت گمارد؛ چون درس هاى متنوع و متعدد استاد، گنجينه هاى گوناگون و گوهرهاى رنگارنگ و متنوعى است كه بايد شاگرد - در صورتى كه داراى هوش و استعداد و ظرفيت و تحمل كافى باشد - از هر درى كه فراسوى او در برابر اين گنجينه و گوهرها گشوده مى شود، توشه اى برگيرد. و به اصطلاح : (دم را غنيمت شمارد). لذا بايد با شاگردان و دوستان ديگر، در آن دروس مشاركت نموده و چنين فرض كند: هر درسى كه استاد بدان سرگرم مى گردد از آن اوست (و در عداد و شمار درس اختصاصى او به حساب مى آيد).
اگر دانشجو احساس نمايد كه توانائى لازم براى ضبط و دريافت همه دروس را ندارد، بايد سعى كند به دروسى - كه از لحاظ ارزش و اهميت در درجه نخست قرار دارد - خويشتن را به ترتيب اهميت آنها سرگرم سازد. آرى بايد شاگرد اين آداب را در دروس (مفرقه )(365) و غيررسمى رعايت كند.
اما در مورد درس (تقاسيم ) (366) يعنى دروس برنامه اى و رسمى بايد گفت : شاگردى كه قدرت و توانائى ضبط و دريافت مطالب چنين دروسى را دارا نباشد، ورود او در آن دروس ، شايسته نيست .
13- رعايت آداب ورود به جلسه درس  
آنگاه كه شاگرد وارد جلسه استاد مى گردد. بايد با صدائى رسا - كه به گوش همه حاضران جلسه مى رسد - بر آنها سلام و تحيت گويد. و سلام و درود گرم تر و صميمانه ترى را اختصاصا به استاد، تقديم دارد.
برخى از دانشمندان معتقدند: جلسات درس و حلقات علمى - كه حاضران مى خواهند سرگرم بحث و مذاكره در آن گردند - از جمله موارد و مواضعى است كه نبايد هنگام ورود به آن ، بر حاضران سلام كرد. و گروهى از علماء، اين نظريه را تاءييد و پسند كرده اند. اين نظريه ، نظريه اى در خور حق و صواب و به جا مى باشد؛ زيرا عكس العمل سلام كردن تازه وارد، اين است كه حاضران به درود و تحيت او پاسخ گويند، و اين پاسخ دادن - احيانا آنانرا از مسير بحث ، منحرف ساخته و حضور قلب و تمركز فكر آنها را از ميان مى برد، چنانكه غالبا چنين حالتى به حاضران دست مى دهد، به ويژه اگر در اثناء تقرير و توضيح يك مساءله علمى ، يك فرد تازه واردى را با سلام كردن خود، رشته سخن استاد و شاگردان را از هم گسيخته سازد، زيان چنين عملى از زيان موارد و مواضعى كه نبايد در آن موارد به سلام مبادرت نمود، فزونتر مى باشد.
با توجه به اين نكته ، اگر شاگردى بخواهد در اينگونه مواقع حساس ، وارد جلسه درس گردد بايد - در صورت امكان - محلى را در داخل جلسه درس انتخاب كند كه از ديدگاه استاد، مخفى باشد به طوريكه استاد - تا آنگاه كه از تدريس فارغ مى شود - متوجه حضور او نگردد. ورود شاگردان با چنين كيفيتى به جلسه درس ، علاوه بر آنكه با ضوابط ادب و نزاكت تواءم است ، موجب مى گردد حق آن ايفاء شود و نيز حق بحث و تحقيق - از لحاظ مصونيت آن از عوامل مشغول كننده و پريشان ساز - اداء گردد. و در نتيجه جمع ميان اين دو حق امكان پذير خواهد گشت .
14- رعايت موازين جلوس در جوار معلم . 
آيا در چه شرائطى مى توان در جوار استاد و در كنار او قرار گرفت ؟
شاگرد پس از تقديم سلام ؛ نبايد هنگام ورود به جلسه درس از روى سر و گردن حاضران گام بردارد تا خود را به استاد، نزديك سازد و در جوار او قرار گيرد. لذا اگر مقام علمى و مراتب سنى او در حدى نباشد كه بتواند در جوار و كنار استاد بنشيند، (حق ندارد به خاطر تقرب به استاد، از سر و كول ديگران عبور نمايد)؛ بلكه بايد به همان جائى كه رسيد جلوس كند، چنانكه در اين باره حديثى به ما رسيده است (367) .
اگر استاد و يا حاضران مجلس درس ، صريحا او را به طرف صدر مجلس و نشستن در كنار استاد دعوت كنند، و يا آنكه مقام و منزلت او ايجاب كند كه در جوار استاد جلوس نمايد، و يا اينكه بداند كه استاد و يا حاضران ، سخت علاقه مندند و ترجيح مى دهند كه او در كنار استاد قرار گيرد، و يا نشستن او در جوار استاد، مقرون به مصلحت شاگردان ديگر باشد؛ به اين صورت كه مثلا استاد مى خواهد با او به گونه اى مذاكره نمايد كه مذاكره وى براى حاضران ، سودمند افتد، و يا اينكه چنان شاگردى مسن تر از ديگران ، و يا داراى صلاحيت و فضيلت فزونترى است ، (در چنين مواردى ، اين شاگرد مى تواند از ميان جمعيت ، راهى را به سوى استاد بگشايد) و هيچگونه مانع اخلاقى براى چنين رفتارى وجود ندارد. (و اساسا در اينگونه موارد، شاگردان ديگر موظفند اخلاقا راه گشاى چنين شاگردى به سوى استاد باشند تا در جوار و كنار او قرار گيرد).
15- رعايت حق اولويت ديگران نسبت به محل جلوس  
اگر مقام و منزلت و موقعيت شاگرد، ايجاب كند كه در كنار استاد باشد بايد سعى كند خويشتن را به استاد نزديك ساخته و در جوار او قرار گيرد، تا بدون زحمت و مشقت ، سخنان استاد را كاملا درك و استماع نمايد. ولى نبايد آنقدر خود را به استاد نزديك سازد كه عمل او به عنوان سوء ادب و خروج از حدود نزاكت تلقى گردد. و چنانكه قبلا نيز يادآور شديم : لباس و يا عضوى از اندام خود را بر روى لباس و مسند و مخده و سجاده و بساط و فرش مخصوص استاد قرار ندهد.
بايد متذكر شويم كه اگر شاگردى قبل از ديگران ، محلى را براى نشستن در مجلس درس انتخاب كرد، او از ديگران نسبت به آن محل ، احق و اولى است ، و روا نيست كه فرد ديگرى او را از جاى خود بركند و ناآرامش ساخته و محل او را اشغال نمايد؛ اگرچه بر حسب موازين آداب جلوس ، چنين فردى داراى لياقت و شايستگى فزونترى بوده و جلوس او در آن محل سزاوارتر باشد.
يكى از دانشمندان ميگويد: در چنين شرائطى از اين پس ، حق شاگرد نسبت به آن محل و مكان ، پايدار مى ماند، و همانند پيشه ور و دستفروشى كه در بازار و گوشه اى از خيابان ؛ با محل و مكانى ، انس يافت به خاطر جدا شدن و دورى موقت او از آن مكان ، حق اختصاص وى از ميان نمى رود. اگر شاگردى در مجلس ‍ درس استاد، جا و مكانى ويژه براى خود انتخاب كرد و بدان ماءنوس گشت - اگر يكى دو روز نتوانست در درس شركت كند و سپس موفق به حضور و شركت در جلسه درس گردد - حق او نسبت به آن مكان ، محفوظ خواهد ماند. و همين حكم درباره نمازگزار نيز جارى است كه متضمن فائده اى در نماز مى باشد و اين فائده عبارت از ذكر، و امثال آن است .
16- رعايت ادب و نزاكت نسبت به حاضران جلسه درس  
بايد رفتار شاگرد نسبت به رفقاء و حاضران جلسه درس ؛ تواءم با ادب و نزاكت باشد؛ زيرا در حقيقت ، اظهار ادب نسبت به آنها به منزله ادب نگهداشتن با استاد و احترام و ارج نهادن به جلسه درس او است . بنابراين شاگرد، اخلاقا موظف است بزرگسالان و همگنان و رفقاء و دوستانش را در مجلس درس استاد، ارج نهد و حق آنانرا از لحاظ احترام ، اداء نمايد.
17- نبايد محل جلوس ديگران را اشغال كرد 
شاگرد نبايد مزاحم هيچيك از شركت كنندگان جلسه درس گردد، و نيز نبايد متوقع باشد و ترجيح دهد كه كسى از جاى خود برخيزد و آنرا به او پيشكش كند. و اگر كسى هم حاضر به اين امر شد، موظف است تسليم تعارف او نشود، و به جاى او در آن مكان ننشيند؛ چون پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) انسان را از چنين عملى ، نهى كرده و فرموده است : نبايد كسى را از جاى خودش بلند كرد تا خود در آنجا بنشيند. و نيز اضافه فرمود: (ولى بهتر است به جاى اينكار، مجلس را براى واردين ، گشاده و گسترده سازيد(368) ) تا (فرد تازه وارد براى جلوس خود جا و مكانى بيابد).
آرى ، اگر نشستن شاگردى در جاى شاگردى ديگر، مقرون به مصلحت و فائده اى براى حاضران جلسه درس باشد، و از شواهد و قرائن نيز چنين برآيد كه اين شاگرد، سخت علاقمند است كه در جاى او جلوس كند، در چنين صورتى اشغال جاى شاگرد ديگر، اخلاقا بلامانع است ، (يعنى مى تواند جاى فرد ديگرى را با رضاى خاطر او اشغال كند).
18- شاگرد بايد در رده حلقه درس قرار گيرد 
شاگرد نبايد - بدون نياز و ضرورت - در ميان حلقه درس و يا جلوى شاگرد ديگرى جلوس كند؛ چون از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده است كه آنحضرت ، كسى را كه در ميان حلقه و مجلس درس بنشيند، مطرود از مهر و لطف الهى معرفى فرموده است (369) .
البته اگر - به خاطر تنگى و محدوديت محيط جلسه درس و يا به علت ازدحام و انبوه بودن جمعيت و يا براى شنيدن درس - ناگزير به جلوس در ميان حلقه مجلس درس گردد، نشستن او بدينگونه بلامانع است .
19- نبايد هنگام جلوس ، ميان دو فرد ماءنوس ، جدائى انداخت  
شاگرد نبايد - به منظور انتخاب جا و مكان نشستن - ميان دو برادر، و يا ميان پدر و پسر، و نيز ميان دو فرد نزديك و خويشاوند، و يا ميان دو يار محب و دوستدار يكديگر - جز با رضاى خاطر و تمايل آنها - جلوس كند؛ چون پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) از نشستن ميان دو فرد ماءنوس با يكديگر - باستثناى مواردى كه طرفين اجازه دهند - نهى فرموده است (370) .
20- رعايت آسايش حاضران 
حاضران و شركت كنندگان در جلسه درس ، اخلاقا موظفند به محض ورود شخص تازه وارد، بدو تهنيت گفته ، و براى نشستن او، مجلس را آماده ساخته و براى او جائى باز كنند و به خاطر او، مجلس را گشاده و محياى جلوس وى سازند و در خور شاءن و مقامش - آنگونه كه به امثال و اقران او احترام مى گذارند - شخصيت او را ارج نهند.
اگر براى جلوس او، جلسه آماده و گشاده گردد تا جائى براى نشستن او فراهم شود، و نيز احساس كند كه خود حاضران در مضيقه قرار گرفته اند، خويشتن را به اصطلاح : جمع و جور كند و خود را نگستراند و بر روى زمين ، پهن نسازد. او نبايد با بر و پهلو و پشت خود به كسى تكيه كند. و نيز نبايد با پس و پيش رفتن ، خود را جابجا كرده ، و خود از ميان جمعيت بيرون افتد. (و بالاخره مزاحم ديگران نگردد و بايد رنج خود را در برابر راحتى ديگران ، با آغوش باز پذيرا باشد).
21- عدم مداخله در درس ديگران 
شاگرد نبايد در درس اختصاصى ديگران ، سخنى به ميان آورد، سخنى كه با آن درس ارتباط ندارد، و يا موجب مى گردد كه رشته بحث و گفتگوى شاگردان و استاد را از هم گسيخته سازد. اگر گروهى ، درس خود را آغاز كردند نبايد سخنى را كه مربوط به درس گذشته و يا دروس ديگر است مطرح سازد، سخنى كه مى تواند آنرا در فرصتهاى ديگر به ميان آورد. كه بعدا قابل جبران و تدارك مى باشد. البته اگر استاد و شاگردان آن درس ، به او اجازه چنين كارى را بدهند، بازگو كردن مطالبى كه با آن درس بيگانگى دارد، بلامانع خواهد بود.
22- عدم مداخله و مشاركت در سخن ديگران 
هيچ شاگردى اخلاقا حق ندارد، ضمن گفتگوى شاگرد ديگر، يعنى شاگردى كه با استاد، سرگرم گفتگو است با او همصدا و همزبان گردد، و در سخنان آندو شركت نمايد. بخصوص او حق ندارد ضمن بحث و مذاكره استاد نيز در ايراد مطلب با او هم آواز شود.
يكى از حكماء مى گويد: (ادب و نزاكت ، ايجاب مى كند كه انسان در سخنان و گفتار استاد و يا هر كسى ديگر، مشاركت و دخالت (نابجا) نكند؛ اگرچه داراى اطلاع و آگاهى فزونترى نسبت به آن سخنان باشد)(371) .
شاعرى (372) نيز در اين باره گويد:
(( و لاتشارك فى الحديث اهله
و ان عرفت فرعه و اصله ))
در گفتار اهل سخن و مذاكره ، دخالت نكن ، اگرچه اصل و فرع و ريشه و شاخه سخن آنان را قبلا شناسائى كرده باشى .
لكن اگر خود گوينده (يعنى استاد و يا شاگرد) به اين دخالت ، رضايت دهند، هيچ مانعى براى اين كار، وجود ندارد.
23- ادب نگاهداشتن با استاد و شاگردان 
اگر يكى از شاگردان به شاگرد ديگرى اسائه ادب نمود - بجز استاد - هيچ فرد ديگرى حق نهى و تنبيه او را ندارد، مگر آنگاه كه استاد، آن فرد را موظف سازد تا از اسائه ادب چنان شاگردى جلوگيرى كند، و يا آنكه در سر و نهان - از طريق اندرز و نصيحت - مانع اسائه ادب آنها نسبت به يكديگر گردد.
اما اگر يكى از شاگردان و حاضران جلسه ، با خود استاد برخلاف ادب و نزاكت رفتار كند، همه شاگردان موظفند - در حد توانائى خويش - او را توبيخ نموده و طردش سازند و از رفتار او جلوگيرى كنند، و در صدد حمايت و يارى از استاد برآيند ولو آنكه خود استاد از جسارت چنين شاگردى چشم پوشى و گذشت خويش را اظهار نمايد، معذلك بايد شاگردان به منظور اداء حق استاد، مانع جسارت شاگرد نسبت به او گردند.
24- رعايت نوبت در درس  
آنگاه كه شاگرد مى خواهد درس خود را بر استاد بخواند، بايد نوبت خويش را از لحاظ تقديم و تاءخير، مراعات كند. او نمى تواند بدون اجازه و رضايت ديگران ، نوبت اختصاصى آنها را اشغال نموده و قرائت درس خود را جلو اندازد.
روايت كرده اند كه (يكى از انصار براى طرح پرسشى ، حضور پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله ) رسيد؛ در اين اثناء مردى از قبيله ثقيف وارد شد، (و در حين گفتگوى مردانصارى با آن حضرت ، سخنى به ميان آورد) حضرت به او فرمود: يا اخاثقيف اى برادر،اين مرد انصارى ، پيش از تو، مساءله اى را با من در ميان گذاشت . كمى درنگ كن و در جاىخويش بنشين تا قبل از رسيدگى به خواسته تو، به برآوردن حاجت و نياز اين مردانصارى ، آغاز كنيم )(373) .
گفته اند: شاگرد نبايد نوبت خود را در اختيار ديگران قرار دهد؛ زيرا اينگونه ايثار و گذشت از قرب ، و صرفنظر كردن از تقدم نوبت - (كه از رهگذر آن ، فرصت انسان از دست مى رود - نه تنها به عنوان كمال اخلاقى تلقى نمى گردد؛ بلكه به خاطر دورى و ناسازگارى با دانش آموختن )، نقص و كاهش همت انسان را در امر تحصيل نشان مى دهد.
اگر استاد، چنين احساس كند كه چنانچه شاگردى نوبت ديگران را در اختيار گيرد، مقرون به مصلحت است و خود استاد نيز اجازه چنين كارى را صادر كند، بايد شاگرد - در مقام امتثال و اطاعت از امر استاد - درس خويش را در خارج از نوبت بخواند، البته با اين انديشه كه نظر و صوابديد استاد، تواءم به مآل انديشى و كمال بوده و هدف صحيحى را در اين كار منظور كرده است .
بعضى از دانشمندان معتقدند كه اگر شاگرد، نوبت درس خود را در اختيار شاگرد غريب و ناآشنائى قرار دهد، اين كار او، در خور استحباب و مقرون به رضاى الهى است ؛ چون همه مردم تا حد دوردستى به احترام و ارج نهادن افراد غريب و حفظ حرمت و رعايت حال آن ها موظف هستند. در اين باره ، روايتى نيز از ابن عباس نقل شده است كه همين مطلب را تاءييد مى كند(374) .
و بدينسان اگر براى شاگردى - كه درس او در نوبت بعدى قرار دارد - حاجتى ضرورى پيش آيد و شاگردى كه نوبت او مقدم است از اين پيش آمد، آگاه گردد (مستحب است كه نوبت خود را در اختيار چنين شاگردى قرار دهد تا درس خود را در نوبت اول بخواند و بتواند به حوائج ضرورى خويش رسيدگى نمايد).
ملاك نوبت گرفتن عبارت از حضور در جلسه مى باشد، اگر چه پس از حضور، براى كارهاى ضرورى از قبيل قضاء حاجت و يا تجديد وضوء از جلسه خارج شود. البته نوبت او در صورتى محفوظ مى ماند كه بازگشت و عودت او به جلسه درس ، خارج از حد متعارف ، طولانى نگردد. (و الا نوبت و حق اولويت او از ميان مى رود).
اگر دو شاگرد براى دو درس متفاوت ، در يك زمان در جلسه حضور يابند استاد بايد نوبت را براى شروع به درس هر يك از آنها مشخص سازد. بديهى است كه توسل به قرعه و استفاده از آن در صورتى صحيح است كه تعليم علمى كه تدريس مى گردد به حد وجوب و لزوم و ضرورت رسيده باشد. ولى اگر تعليم علم مورد نظر داراى وجوب و ضرورت نباشد، استاد در تعيين نوبت مخير است . البته در چنين شرائطى نيز مستحب است كه نخست ، رعايت ترتيب نوبت نموده ، و در صورت تساوى آنها از لحاظ حضورشان در جلسه درس به قرعه متوسل شود.
اگر استاد همه شاگردان را - در صورت تساوى و برابر بودن آنها از لحاظ درك و فهم - در يك درس ، گردهم آورد، چنين كارى نيز جائز و روا مى باشد.
معيد و مدرس مدرسه (كه اولى از ميان جمع شاگردان ، انتخاب مى شود، و استاد را در اعاده و توضيح درس يارى مى دهد) اگر به اقراء درس - آن هم در وقت معينى براى شاگردان مدرسه - موظف گردند، نمى توانند نوبت ديگران را بر نوبت شاگردان مدرسه - بدون اجازه و رضايت آنان - جلو اندازند، اگرچه شاگردان خارج از مدرسه ، قبل از شاگردان مدرسه ، در جلسه درس حضور بهم رسانده باشند. البته در صورتى كه تدريس و تعليم شاگردان خارج مدرسه به حد وجوب نرسيده باشد، و يا آنكه تعليم به همه آنها اعم از اهل مدرسه و جز آنها به سر حد وجوب برسد.
ولى اگر تدريس به شاگردان خارج از مدرسه ، به سر حد وجوب برسد، و معيد و مدرس مدرسه ، در تدريس به اهل مدرسه ، احساس تكليف ضرورى و واجب نكنند، آيا چنين موردى از همان موارد استثنائى است (كه بتوان نوبت تدريس به آنانرا بر اهل مدرسه ، مقدم داشت ) و يا بايد به حكم وجوب و تكليف الزامى ، به آنان تدريس كرد و انجام وظيفه اختصاصى آن روز - يعنى تدريس به اهل مدرسه را - رها نموده تا در روز ديگرى انجام گيرد؟ و يا آنكه بايد نوبت اهل مدرسه را بر نوبت شاگردان خارج از مدرسه ، جلو انداخت ؟
هر يك از وجوه فوق ، قابل عمل مى باشد. ولى بهتر آن است كه در آن روز - اختصاصا - به شاگردان خارج از مدرسه ، تدريس كند، و روز ديگرى را براى تدريس به شاگردان مدرسه ، اختصاص دهد.

next page

fehrest page

back page