روزها و رويدادها

على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى

- ۳ -


روح الله الموسوى الخمينى
9/4/1360
فرازهايى از بيانات امام خمينى (ره ) در رابطه با شهادت دكتربهشتى و شهداىحزب جمهورى اسلامى ايران ، در ديدار باجمعى از روحانيون تهران (27)
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم در نوبت خودم به جامعه روحانيت و ملت ايران و به مسلمين و به مستضعفين تمام عالم هم تهنيت و هم تسليت عرض مى كنم . تسليت براى اين كه ما در جبهه ها از 15 خرداد و تاكنون بسيارى از جوانان و متدينين ، زنها و مردها، از دست داديم و اين يك واقعه بزرگى و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود و خصوصا اين جنايت اخيرى كه واقع شد و دست آمريكا از آستين اين خائنها بيرون آمد و يك همچو جنايتى به مسلمين وارد كردند و كسانى كه جز به مصلحت مسلمين انديشه نمى كردند، از وكلاى مجلس و از دولت وزرايى كه بسيار ارزشمند بودند، وكلايى كه ارزشمند بودند و از قوه قضائيه هم مثل آقاى بهشتى كه از اول شكل گرفتن جمهورى اسلامى مورد هدف بود، شما شاهد بوديد كه تمام اين ارگانهاى اسلامى مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود. مجلس خبرگان وقتى كه ديدند بسيارى از آنها يا اكثر آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. مجلس شورا وقتى كه ديدند اكثريت آنها اشخاص متعهد و بسيارى از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. قوه قضائيه وقتى كه ديدند به دست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد مورد هدف واقع شدند. اين يك جريانى بود و هست ، الان ما بسيارى از دوستانمان و علاقه مندان به اسلام را از دست داديم ، لكن من به ملت ايران تهنيت عرض مى كنم كه چنين فرزندانى را تحويل جامعه داد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى فرستاد و باز هم ايستاده است و خم به ابرو نياورده ...
9 تير 1299 / 30 ژوئن 1920 
قيام مردم عراق به رهبرى آيت الله محمد تقى حائرى شيرازى 
با شروع جنگ جهانى اول ، انگليسى ها به بهانه جلوگيرى از نفوذ آلمان با نيروى نظامى عظيم خود از دهانه شط العرب به عراق حمله كردند.
در آن ايام سرزمين عراق جزو قلمرو حكومت عثمانى به شمار مى رفت و از داشتن يك دولت مستقل بى بهره بود نيروى كافى و سازماندهى شده كه بتواند در برابر انگليسى ها مقاومت كند وجود نداشت . انگليسى ها خيلى سريع (فاو) را كه در دهانه شط العرب قرار دارد. تصرف كردند و سپس ‍ بصره و نواحى اطراف آن را در 6 نوامبر 1914 به اشتغال درآوردند. حكومت عثمانى با آلمان متحد بود و انگليس و فرانسه صرف از اين بهانه ، وعده استقلال و آزادى را بعد از ايام جنگ به سرزمين هاى تحت قلمرو عثمانى يعنى عراق و سوريه مى دادند. دخالت نظامى انگليس نه تنها برخلاف تمام موازين بين المللى بود بلكه سلطه و استيلاى كفار بر سرزمين هاى اسلامى محسوب مى شد. مردم عراق با روشنگريهاى علما و خطبا از خطر سلطه نظامى انگليس و استيلاى او بر ثروتها و معادن نفت عراق و سرنوشت دردناك خود آگاه شدند و براى رويارويى با نيروهاى اشغالگر به رهبران مذهبى يعنى مراجع تقليد متوسل شدند و از آنان تقاضاى اعلان جهاد نمودند. علماى عراق تنها به صدور حكم جهاد اكتفا نكردند بلكه عملا در جبهه هاى مختلف دشت به بسيج نيرو زدند و به مقابله با نيروهاى انگليسى پرداختند و اين خود از فصول درخشان مقاومت مسلحانه در نيروهاى اسلامى است . در مجموع مقاومت علما و روحانيون عراق مصائب و مشكلات زيادى براى انگليسى ها به وجود آورد و اگر پيروزى نهايى متفقين و شكست آلمان نبود، انگليسى ها موفق به اشغال عراق نمى شدند. شكست آلمان در جنگ جهانى اول باعث درهم شكستن حكومت عثمانى شد و كشورهاى انگلستان و فرانسه بخشهايى از اين سرزمين بزرگ را به اشغال خود درآوردند. بدين ترتيب كه فرانسه لبنان را و انگليس عراق و فلسطين را به چنگ آورد.
بدين سان سرزمين عراق و شهر بزرگ و تاريخى آن بغداد در سال 1917 ميلادى به وسيله انگليسى ها اشغال شد.
قيام نجف و نهضت معارضين اسلامى 
تا تابستان 1917 تنها بعضى از شهرهاى اصلى واقع در مناطق اشغالى شامل مقررات نظامى و غير نظامى وضع شده توسط دولت اشغالگر مى شدند. از ابتداى اشغال عراق ، نجف مركز اصلى جهاد بود و قياما و تحولاتى عليه اشغالگران و عثمانيها صورت گرفته بود، اين تحولات در پيشرفت حركت اسلامى معارض با انگليس تاثير عميقى داشت . از جمله اين تحولات يكى تاسيس جمعيت اسلامى سرى به نام (جمعيت نهضت اسلامى ) در نوامبر سال 1917 بود و ديگرى ورود آيت الله شيخ محمد تقى شيرازى از سامرا به نجف و از آنجا به كربلا و اقامت در اين شهر بود.
(سيد محمد على بحر العلوم ) و (شيخ محمد جواد جزايرى ) از موسسين (جمعيت نهضت اسلامى ) بودند. اين دو به عنوان علماى سرشناس در محافل سياسى و مردمى شناخته مى شدند.
(جمعيت نهضت اسلامى ) اولين سازمان سياسى - اسلامى به حساب مى آمد كه در عراق و هنگام جنگ تاسيس شد. پس از آن كه اين جمعيت حاكم سياسى انگليس در نجف را در 19 مارس 1918 به قتل رساند، درگيرى ميان اهالى نجف و قواى اشغالگر بالا گرفت تا جايى كه مى توان اين تاريخ را آغاز قيام نجف به حساب آورد. واكنش فرمانده نيروهاى انگليسى در عراق در مقابل اين عمل ، صدور فرمان محاصره شهر و استمرار آن تا عملى شدن شروط سنگين و طاقت فرسا بود. محاصره شهر چهل و شش ‍ روز طول كشيد و در نتيجه آن هفتصد نظامى انگليسى و چهل رزمنده از اهالى و انقلابيون كشته شدند. در چهارم ماه مه 1918 بعد از تسليم شدن انقلابيون محاصره شهر لغو و دادگاههايى براى محاكمه افراد تشكيل شد كه اين دادگاهها 13 نفر را محكوم به اعدام و 170 نفر را تبعيد كردند. شيخ جواد جزايرى و سيد محمد على بحرالعلوم رهبران نهضت جزء محكومين به اعدام بودند كه با وساطت آيت الله محمد تقى شيرازى و شيخ محمره اميرخزعل اين حكم مبدل به اخراج از عراق شد.
بروز نقش آيت الله شيرازى به عنوان رهبر دينى 
پس از آمدن و استقرار يافتن آيت الله شيرازى ، بار ديگر فعاليتهاى سياسى - اسلامى آغاز شد كه هماهنگى بين تلاشهاى علماى كربلا و نجف ، ارتباط با عشاير و توجه به تلاشهاى سازماندهى شده مخفى و آمادگى براى مقابله با اشغالگران از بارزترين نمودهاى فعاليت دوباره اين حركت بود. تاسيس ‍ جمعيت سرى به نام (جمعيت ملى اسلامى ) نيز اولين موفقيت در اين جهت به حساب مى آيد كه هدف اصلى آن فعاليت عليه انگلستان بود. آيت الله شيرازى كار نظارت و هدايت جمعيت را عهده دار بودند، اما رياست مستقيم آن به عهده فرزند ايشان شيخ محمد رضا بود. آيت الله شيرازى ، خود جمعيت سرى ديگرى را تحت همان عنوان سرپرستى مى كرد كه عده اى از علما و ادباى اسلامى نيز جزو آن بودند. اين جمعيت علاوه بر تبليغ و ترغيب اهالى عليه انگلستان ، در جهت ايجاد توافق و از بين بردن اختلاف ميان روساى عشاير فرات مركزى نيز تلاش مى كرد، به طورى كه در گسترش حركت عليه انگلستان بسيار تاثير گذاشت . بعد از صدور فتواى معروف (28) آيت الله محمد تقى حائرى (29) شيرازى مبنى بر اين كه (هيچ احدى از مسلمانان نمى تواند غير مسلمان را براى امارت و سلطنت بر مسلمانان انتخاب كند ) نتاريج قابل توجهى در روند انقلاب عراق به دست آمد. يكى ايجاد عوامل جديدى كه اجراى نتاريج همه پرسى را در تحميل يك نماينده بلند مرتبه با حاكم انگليسى يراى عراق دشوار ساخت . دوم بروز نقش آيت الله شيرازى به عنوان زعيم دينى سياسى موازى و همطراز با مراجع اعلا سيد كاظم يزدى ، بعضى از آثار اين تحول ، در وقايعى كه پس از صدور فتواى آيت الله شيرازى به وقوع پيوست و در حمايت علماى كربلا از اين فتوا و پيروى از آيت الله شيرازى در صدور فتواهاى مشابه ظهور كرد. همچنين علماى كاظمين تحت تاءثير اين فتوا، دادن راءى مثبت به غير از تشكيلات حكومت اسلامى در عراق را براى مسلمانان حرام ساختند. آنچه باعث افزايش اهميت فتواى آيت الله شيرازى وتاءثير آن شد، انتشار سريع اين فتوا در بيشتر شهرها و مناطق عراق بود. حمايتى كه آيت الله شيرازى به دست آورد در پاسخ مثبت وسيعى كه به صدور فتواى او داده شد، در گسترش نفوذ و نقش وى براى عهده دار شدن زعامت مطلق دينى - سياسى پس از وفات مرجع اعلا سيد كاظم يزدى در 30 آويل 1919 سهم بسزايى داشت .
نقش زعامت آيت الله شيرازى را به دو مرحله متمايز از هم مى توان تقسيم كرد: مرحله اول با عهده دارشدن مقام مرجعيت در ماه مه 1919 آغاز و تا مارس 1920 ادامه مى يابد و مرحله دوم از اين تاريخ تا هنگام در گذشت وى در 17 اوت 1920 ميلادى ادامه دارد.
ويژگى مرحله اول ، اقدام آيت الله شيرازى در جهت تقويت نقش رهبرى دينى در مبارز با طرحهاى انگليسى ، مقابله با اشغال و حل بعضى از مسائلى كه نهضت اسلامى با آن مواجه بود، مى شد.
ثورة العشرين و نقش رهبرى مسلمان شيعه 
با آغاز سال 1920، مسير مبارزه و گسترش محدوده آن عليه حكومت اشغالگر تحولات مهمى رخ داد. در حاليكه علماى شهرهاى مقدس شيعه نشين و رؤ ساى عشاير و زعماى فرات مركزى براى يك درگيرى همه جانبه و مسلحانه عليه نيروهاى اشغالگر آماده مى شدند، عده اى از علما و رهبران سياسى بغداد نيز براى گسترش مبارزات سياسى مسالمت آميز عليه انگلستان ، خود را آماده مى كردند، در نتيجه اين تحولات بالاخره در 30 ژوئن 1920 يك سلسله عمليات و تهاجمات نطامى عليه نيروهاى اشغالگر ومواضع آنها در فرات مركزى آغاز شد كه به سرعت به انقلابى فراگير مبدل ، و بيشتر مناطق عراق را فرا گرفت و مدت پنچ ماه نيز ادامه يافت . نظر تاريخى 30 ژوئن 1920/9 تير آغاز اين انقلاب به حساب مى آيد. و قيام مذكور به (ثورة العشرين )يا ثورة العراقية الكبرى ) معروف شد.
از آنجا كه اين انقلاب در سال 1920 واقع شد به ثورة العشرين (انقلاب بيست ) معروف شد. گروه كثيرى از علماى نجف ، كربلا و كاظمين در گسترش چهارچوبه مبارزه عليه دولت اشغالگر و ايجاد آمادگى براى (ثورة العشرين ) سهيم بودند، اما نقش اساسى با آيت الله شيرازى بود كه هم از مقام و موقعيت مرجعيت برخوردار بود، هم كفايت و شايستگى اين امر را داشت و هم ساير علماى رهبرى وى را به رسميت مى شناختند. ايشان به عنوان اولين گام در اول ماه مارس 1920 فتوايى صادر كرد كه طى آن اشتغال به كار در اداره اشتغال انگليس را براى مسلمانان حرام نمود و فتوى او باعث شد كه عده زيادى از كار در اداره مذكور استعفا دهند. در ادامه مبارزه ، تصميمات و كارهاى زيادى انجام گرفت . صدور فتوايى از طرف ايشان كه در آن مطالبه حقوق بر همه عراقيها را واجب دانسته و توسل به قدرت دفاعى را جايز دانستند (30) باعث شد كه حركت مردم عراق بر عليه اشغالگران بيشتر گردد و مسلمانان ترغيب به اخراج اشغالگران شوند.
عوامل شكست انقلاب 1920 
قيام مردم عراق در شهرهاى مختلف با سركوب شديد نيروهاى اشغالگر مواجه شد و در نهايت نيز بعد از پنج ماه مبارزه با امضاى آتش بس ميان طرفين در نوامبر 1920 به پايان رسيد. اين انقلاب على رغم اين كه در بعضى شهرها با پيروزى علما و مردم پايان گرفت و حتى منجر به تشكيل حكومت موقت اسلامى در شهرها كربلا كه مركز اصلى قيام بود شد، ولى نقش ضعف زيادى داشت كه در كسب پيروزى كامل و عدم انقلابيون نقش ‍ بسزايى داشت .
اين نقاط ضعف عبارتنداز:
1 - بيشتر رهبران مذهبى اين انقلاب ايرانى بودند و زبان عربى را بخوبى صحبت نمى كردند و همين امر موجب مى شد كه نتوانند توده هاى مردم عراق را مستقيمامخاطب قرار دهند.
2 - رهبران مذهبى در سه شهر مقدس عراق كربلا، نجف و كاظمين مستقر بودند و در شهرها ديگر پايگاهى نداشتند تا به مردم ارتباط نزديك داشته باشند.
3 - جهل و بيسوادى عمومى و پايين بودن سطح آگاهى دينى كه در همه جاى كشور بويژه در روستاها چشمگير بود.
4 - وجود احزاب متعدد سياسى موازى با رهبرى علماى مذهبى كه على رغم اين كه خدمات زيادى براى انقلاب كردند اما نقش رهبرى را براى خود قائل بودند و همين امر باعث شد كه ملك فيصل به سلطنت برسد در حالى كه علماى مذهبى خواهان حكومت اسلامى در عراق بودند.
9 تير 1365 
عمليات كربلا 1 آزاد سازى شهر مهران 
به دنبال عمليات عافلگير كننده والفجر 8 تصرف شهر استراتژيك فاو توسط رزمندگان اسلام و بهم خوردن توارزن سياسى - نظامى به نفع جمهورى اسلامى ، رژيم عراق شيوه اى جديد برگزيد و صدد فعال شدن در جبهه هاى زمينى و تبديل موضع دفاعى به حالت تهاجمى بر آمد، و اين استراتژى را بعد از اشتعال مهران استراتژى جديدى موسوم به استراتژى دفاع متحرك (31) نامگذارى كرد.
حركت جديد دشمن كه بعد از بازپس گيرى منطقه والفجر 9 (منطقه چوارتا) از تاريخ 16 / 12/ 64 شروع شد،در تاريخ 27/ 2/ 65 با اشغال مجدد مهران به اوج خود رسيد و با ضربه سختى كه در جريان آزاد سازى مهران و ارتفاعات استراتژيك آن منطقه متحمل شد، پايان يافت .
از هنگام شروع تهاجمات جديد ارتش عراق ، وحدت وهمدلى نيروهاى رزمنده جمهورى اسلامى ايران به شكل زيبايى جلوه گر شده و برادران ارتشى و سپاهى و بسيج مردمى پابه پاى هم در مقابل تهاجمات دشمن به مقاومتى دليرانه دست زدند.
حمله عراق به مهران 
ساعت يك بامداد 27 / 2 / 65، عراق در منطقه مهران دست به تهاجم زد و اين شهر و حومه آن و برخى از ارتفاعات منطقه را تصرف كرد. در اين زمان ارتش جمهورى اسلامى ايران ، با نيرويى به استعداد 6 گردان پياده و 2 گردان زرهى ، مسئوليت خطوط پدافندى خودى را در اين منطقه به عهده داشت و نيروى سپاه نيز به دليل اشتغالات فروان در خطوط مختلف عملياتى ، پشتيبانى از اين منطقه را به طور كامل بر عهده نگرفته بود.
در مجموع دشمن در طول 10 روز جنگ و پيشروى ، 90 تيپ پياده و زرهى و مكانيزه و يك گردان كماندويى را وارد عمل كرد و با پشت سرگذاشتن شهر مهران و تصرف ارتفاعات قلعه آويزان و تا پشت جاده كمر بندى مهران ، يعنى بيش از 20 كيلومترى عمق خاك ايران ، پيشروى كرد و موضع گرفت .
دشمن بعثى با تبليغات گسترده اى سعى نمود كه اشغال مهران را همسان پيروزى فاو قلمداد كند. از اين رو اعلام كرد كه تنها در مقابل عقب نشينى جمهورى اسلامى از عراق و مشخصا فاو، مهران را باز پس خواهد كرد!
ضرورت انجام عمليات  
پس از اشغال مهران ، برخى شواهد نشان مى داد كه با وجودى كه دشمن در حملات قبل از آن (فكه ، شرهانى ، زبيدات و حاج عمران ) و تا حدودى در مهران ناموفق بوده است ، از حملات زمينى خود دست بر نداشته و همچنان در محورهايى خود را آماده تك مى كند و به نظر مى رسيد چنانچه نيروهاى خودى به دشمن زمان مى دادند، قصر شيرين و سپس سومار نيز مانند مهران ، در اختيار دشمن قرار مى گرفت ؛ در اين صورت ادامه اين وضعيت ممكن بود علاوه بر از دست دادن نقاط استراتژيك و بعضى شهرهاى مرزى ، برروى روحيه نيروهاى خودى نيز اثر سوء بگذارد كه بالطبع تبعات سياسى هم براى نظام به دنبال داشت . در مقابل ، تصرف هر نقطه شبيه مهران ، باعث تقويت روحيه دشمن مى شد و درجات و مدالهاى متعددى بر دوش و سينه نظاميان صدام آويخته مى شد.(32) علاوه بر ضرورت سياسى - نظامى انجام عمليات عليه تهاجمات دشمن ، امام (ره ) نيز مكررا درباره مهران سوال مى كردند. به طورى كه در دو نوبت به مسئولين جنگ فرموده بودند:
پس از مهران چه شد؟ 
عمليات كربلاى 1:
پس از تصرف مهران توسط دشمن ، فرماندهى سپاه پاسداران ، قرارگاه نجف را در منطقه مستقر و فعال كرد و اقدامات عملى را جهت متوقف كردن دشمن و نيز برنامه ريزى لازم را براى آزاد سازى مهران شروع كرد. اين قرارگاه پس از بررسيهاى لازم و جمع آورى اطلاعات كافى از منطقه ، عمليات كربلاى يك را در سه مرحله به شرح ذيل طراحى كرد.
مرحله اول - تامين ارتفاعات قلعه آويزان ايران تا روستاى امامزاده سيد حسن .
مرحله دوم - تامين ارتفاعات جبل حمرين تا شيار ميك سوخته و در امتداد آن ، تامين روستاهاى بهين بهرورزان و هرمزآباد.
مرحله سوم - تصرف خاكريز والفجر 3 كه از روستاى فرخ آباد تا زير ارتفاعات 223 قلعه آويزان امتداد داشت و خود به خود در اين مرحله آزادى مهران نيز تامين مى شد.
يگانهاى شركت كننده از نيروهاى سپاه در اين عمليات عبارت بودند از:
لشكر 27 حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم )، لشكر 17 على ابن ابيطالب (عليه السلام )، لشكر 41 ثار الله ، لشكر 25 كربلا، لشكر 10 سيدالشهداء (عليه السلام )، لشكر 5 نصر، تيپ 21 امام رضا (عليه السلام )، تيپ 15 امام حسن (عليه السلام )، تيپ 662 بيت المقدس ، گردان مستقل 38 زرهى . گروه 63 توپخانه و گردان ادوات قرارگاه نجف و همچنين تيپ 45 مهندسى جواد الائمه و لشكر 43 مهندسى امام على (عليه السلام ) و جهاد ستاد نجف (كه جهاد تهران ، فارس و... را تحت امر داشت ) براى عمليات آماده شدند.
علاوه بر اينها، تيپ 114 اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز با دو گروهان نيرو به صورت ادغام با تيپ 4 زرهى لشكر 21 حمزه ارتش در خط باغ كشاورزى به صورت پدافندى با ماموريت تظاهر به تك در شب عمليات ، مستقر بودند.
براساس طرح ارتش ، نيروهاى هوايى با تعهد 10 سورتى پرواز و هوانيروز با دو تيم آتش و تخليه مجروح و توپخانه نيروى زمينى با سه گردان انواع توپخانه ، در عمليات شركت مى كردند.
سرانجام حدود ساعت 30/22 دوشنبه 9/4/65 عمليات كربلاى يك با رمز (ياابوالفضل العباس ادركنى ) آغاز، و نيروهاى خودى به دشمن حمله كردند و در بيشتر محورها خطوط دشمن را شكسته ، در داخل مواضع دشمن نفوذ كردند. همزمان با شروع عمليات ، تيپ 4 زرهى لشكر 21 حمزه همراه بانيروهايى از تيپ 114 اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در محور باغ كشاورزى تظاهر به تك كرده ، با اجراى آتش توپخانه و تير مستقيم ، دشمن را به خود مشغول كردند.
صبح روز عمليات ، تيپ 1 كماندويى سپاه چهارم عراق وارد منطقه شد و در محور امامزاده سيد حسن پاتك كرد كه اين پاتك با مقاومت رزمندگان لشكر 27 حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) سپاه پاسداران مواجه شد و تيز پروازان هوانيروز با انهدام چندين دستگاه تانك دشمن ، در دفع پاتك نيروهاى پياده را يارى كردند.
تا پايان روز اول ، اهداف مرحله دوم عمليات تامين شد.
در شب دوم عمليات ، رزمندگان اسلام از تيپ 21 امام رضا (عليه السلام ) با سه گردان نيرو عمليات را آغاز و پس از پاكسازى هرمزآباد تا 500 مترى شهر مهران پيشروى كردند. در شروع روز دوم عمليات (11/4/65) رزمندگان دلير اسلام ضمن ادامه پيشروى ، تعدادى از نيروهاى عراقى را به اسارت درآوردند و يگانهاى تيپ 21 امام رضا (عليه السلام ) كه تا شب گذشته تا پشت ديوارهاى شهر مهران پيشروى كرده بودند، از دو محور شهر مهران را دور زدند و به طرف روستاهاى فرخ آباد و رستم آباد پيشروى كردند و ضمن پاكسازى و تصرف آنها در غرب مهران ، عمل الحاق را انجام دادند و با احداث خاكريز شهر مهران را به محاصره درآورند. ارتش عراق عمده نيروهاى خود را از شهر مهران خارج كرده بود و آن تعدادى كه در شهر باقى مانده بودند با كمترين مقاومت تسليم شدند. شهر مهران تا غروب روز 11 تير ماه 1365 از لوث وجود نيروهاى اشغالگر پاك و آزاد گرديد.
عمليات كربلاى يك تا شش روز بعد از آغاز عمليات ادامه يافت و رزمندگان سلحشور اسلام در روز ششم (15/4/65) با تسلط كامل بر قله 223 و يالهاى آن اين عمليات را با پيروزى كامل به پايان رسانيدند.
ارزيابى عمليات كربلاى 1 
عمليات موفق كربلاى يك پايانى بود بر استراتژى دفاع متحرك عراق و نيز نقطه شروع اميدوار كننده اى براى نيروهاى خودى جهت انجام عملياتهاى محدود ايذايى .
منفعل كردن سياست تهاجمى عراق هدفى عمده بود كه نيروهاى خودى بخوبى توانستند به آن دست يابند. سرعت عمل ، اعتقاد يگانها، حفاظت عمليات ، فريب دشمن ، تناسب سازمان رزم با طرح مانور، انجام كارهاى مهندسى لازم و... از جمله عوامل بارز و موثر در اين عمليات بود.
اين عمليات منجر به آزادسازى 175 كيلومتر مربع از خاك خودى و دشمن ، آزاد سازى جاده دهلران - مهران - ايلام ، شهر مهران و بيش از هشت روستاى آن ، ارتفاعات حساس و سركوب قلعه آويزان و حمرين ، خصوصا بلندترين قله منطقه 223 و دو پاسگاه مرزى شد، همچنين عقبه هاى دشمن از جمله شهرهاى بدره و زرباطيه در برد ديد و تير نيروهاى ايرانى قرار گرفت .
11 تير 1361 
شهادت آيت الله محمد صدوقى 
شهيد آيت الله صدوقى كه به حق شيخ الشهدا و سومين شهيد محراب ناميده شده است ، نماينده امام خمينى (ره ) در استان و امام جمعه يزد بود، در آخرين نماز جمعه اش كه مصادف با دهم ماه مبارك رمضان 1402 مطابق با يازدهم تير ماه 1361 بود، بعد از اداى فريضه جمعه در حالى كه جايگاه را ترك مى كرد، منافقى قسى القلب به ايشان نزديك شد و با به آغوش كشيدن آن پير زاهد و منفجر كردن نارنجكى كه در دست داشت ، آيت الله صدوقى را به شهادت رساند و اين همان معراج سريع به سوى الله بود كه شهيد آرزويش را داشت و بارها از خدا خواسته بود. اين عالم شهيد از ياران صديق و باوفاى امام خمينى (ره ) و ياور مردم محروم بود و خود را از مردم جدا نمى دانست .
زندگينامه 
در سال 1327 هجرى قمرى در خانواده اى روحانى در يزد متولد شد. نام او را محمد گذاشتند. پدر او آقا ميرزا ابوطالب صدوقى كه از روحانيون معروف يزد و امامت مسجد روضة محمديه را بر عهده داشت و يكى از مراجع برتر دوران خود به شمار مى رفت .
محمد در سن هفت سالگى پدر و در سن نه سالگى مادر خويش را از دست داد.
وى تحصيلات حوزوى را تا حدود لمعه و قوانين را در مدرسه عبدالرحيم خان يزد به پايان رساند و در سال 1348 قمرى جهت ادامه تحصيلات عازم اصفهان شد و يك سال بعد براى ادامه تحصيل به قم عزيمت ، و نزديك به 21 سال جهت كسب علوم و معارف اسلامى و استفاده از محضر اساتيد بزرگ حوزه در آن شهر اقامت گزيد. در آغاز از محضر آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى يزدى موسس و مدير حوزه علميه قم چند سالى كسب فيض نمود.
بعد از ارتحال آيت الله حائرى (ره ) در سال 1355 قمرى با توجه به اين كه مرجعيت آن زمان آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى در نجف اقامت داشتند و سرپرستى حوزه بلاتكليف مانده بود، بنابه پيشنهاد امام خمينى (ره ) و عده اى از مدرسين حوزه از حضرت آيت الله بروجردى كه در آن زمان در بيمارستان فيروز آبادى بسترى بودند و محل سكونتشان بروجرد بود، دعوت به عمل آوردند تا به قم بروند و سرپرستى حوزه علميه قم و طلاب را در آن شرايط خاص به عهده گيرند و براى اين امر آيت الله شيخ محمد صدوقى به همراه چند تن ديگر عازم شدند و موفق به جلب نظر حضرت آيت الله بروجردى گشتند و آن بزرگوار رحل اقامت در قم افكندند.
آيت الله صدوقى نقش عمده اى در سازماندهى حوزه بر عهده گرفت و ضمن تدريس علوم دينى به شاگردان حوزه ها، خود نيز از محضر بزرگانى چون آيات عظام سيد محمد تقى خوانسارى ، حجت ، صدر و بروجردى استفاده نمود.
آيت الله صدوقى در سال 1330 به يزد مراجعيت كرد و بنابه پيشنهاد روحانيون سرشناس يزد در آن شهر ماندگار، و به تدريس مشتاقان پرداخت و در ضمن ايجاد تغييراتى ، مدارس دينى را نوسازى نمود.
امام (ره ) و آيت الله صدوقى 
آيت الله صدوقى در سال 1349 قمرى به قم رفت و در آنجا با امام خمينى (ره ) و تفكرات و روحيات ايشان بيش از پيش آشنا شد. امام (ره ) در آن وقت يكى از مدرسين خيلى مبرز حوزه قم بودند و حضرت آيت الله صدوقى هفته اى چند جلسه به خدمت ايشان مى رسيدند.
با شروع نهضت امام (ره ) در سال 1343و ادامه آن ، آيت الله صدوقى نيز با نهضت ايشان همراه و همگام با نهضت شد نقش بزرگى را در سازماندهى روحانيون و روشنگرى مردم يزد ايفا كرد و از آن تاريخ در تمام فراز و نشيبهاى حركت انقلاب اسلامى از ياران امام (ره )و از مروجان افكار متعالى رهبر كبير انقلاب اسلامى بشمار مى رفت .
پس از تبعيد امام (ره ) به تركيه و سپس به نجف اشرف ، ارتباط مرحوم صدوقى با امام (ره ) قطع نشد، بلكه آن شهيد بزرگوار از طريق مراسلات با امام (ره ) رابطه برقرار، و تا آخرين حد توان خويش ، امام (ره ) را در مبارزه با رژيم همراهى كرد.
آيت الله در حين مبارزات مردم مسلمان ايران براى سرنگونى رژيم پهلوى ، پيامهاى امام (ره ) را كه توسط تلفن به او مى رسيد، به اطلاع علماى مشهد، تبريز و شيراز و ديگر شهرها مى رساند.
شهيد صدوقى در مبارزه با شاه يكى از محورهاى مبارزه محسوب مى شد. او اعلاميه هايى در محكوم نمودن جنايات رژيم از جمله فاجعه سينما ركس آبادان صادر كرد. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز در مورد مسائل مهم انقلاب همواره مورد مشورت پيشتازان روحانيت مبارز بود.
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز در مورد مسائل مهم همواره مورد مشورت پيشتازان روحانيت مبارز بود. شهيد آيت الله صدوقى در تاريخ 31 مرداد 1358 به عنوان امام جمعه منصوب شده (33) و هنگامى كه حادثه تاسف بار زلزله كرمان به سال 1360 روى داد از طرف امام خمينى (ره ) مسئول رسيدگى به زلزله زدگان آن استان شد و زحمات زيادى را در اين راه متحمل گشت .(34)
پيام امام خمينى (ره ) به مناسبت شهادت آيت الله صدوقى (35) دهم ماه مباركرمضان 1402
قربانى شدن و قربانى دادن در راه انقلاب و پيروزى آن اجتناب ناپذير است بويژه انقلابى كه براى خداست ... قربانى براى يك انقلاب بزرگ نشانه يك پيروزى و نزديك شدن به هدف است .
(... چه كسى اولى به شهادت است در زمانى كه كفر بنى اميه اسلام را تهديد مى كرد، از فرزند معصوم پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و فرزندان و اصحاب او و چه كسى اولى به شهادت است در عصرى كه استكبار جهانى و فرزندان خلف آن در داخل و خارج ، اسلام عزيز را تهديد مى كنند، از امثال شهيد بزرگوار ما و فقيه متعهد و فداكار اسلام شهيد صدوقى عزيز - رضوان الله عليه - شهيد بزرگى كه در تمام صحنه هاى انقلاب حضور داشت و يار و مددكار گرفتاران و مستمندان بود.
(... اين مدعيان خدمت به خلق و قيام براى خلق كه در بيغوله ها خزيده و در حال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بيت المال خلق فعاليت شبانه روزى نمودند، اينك كه خداوند تعالى چهره كريه شان را آشكار كرد و دستشان را از مال و جان خلق الله كوتاه نمود، چنين خدمتگذاران را از اين خلق مى گيرند.
(... اين جانب دوستى عزيز كه بيش از 30 سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديك درك كردم از دست دادم و اسلام خدمتگذارى متعهد و ايران فقيهى فداكار و استان يزد سرپرستى دانشمند را از دست داد و در ازاء آن به هدف نهايى كه آمال اين شهيدان است نزديك شد.
شهيد صدوقى از زبان مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى 
(اين بزگوار از كسانى بود كه در انقلاب بزرگ اسلامى ما نقش قابل توجهى داشت . از جمله خصوصيات حضرت آيت الله صدوقى كه او را در حركات انقلابى به صورت فردى موثر درمى آورد،شجاعت آن مرد بود... در حمله بيت المقدس حاضر بود و همه مردم در تلويزيون ديدند كه ايشان چه رزمنده خستگى ناپذيرى بود و دنبال كار خود بود و خستگى نداشت و يك خصوصيت ديگر ايشان كه واقع "مهم بود اين بود كه تسليم و مطيع امام بود... نكته ديگرى كه در كار ايشان وجود داشت كه بسيار جالب بود و مهم بود روح رهبرى اشان بود. آقاى صدوقى را من در يزد رهبر به معناى واقعى يافتم .)
12 تير 1349 
ارتحال علامه عبدالحسين امينى 
شيخ عبدالحسين امينى ، معروف به (علامه امينى )و(صاحب الغدير )در سال 1320 هجرى قمرى در تبريز بدنيا آمد. در آغاز در كنار پدر - كه از عالمان پرهزگر آن سامان بود - پرورش يافت و در مدارس آن شهر مقدمات علوم را بياموخت .
آنگه در محضر عالمانى چون سيد محمد مولانا (36) و سيد مرتضى خسرو شاهى (37) و شيخ حسين (38) به فراگرفتن مراحل ديگرى از علوم اسلامى پرداخت . سپس راهى نجف شد. در آنجا نزد استادان بزرگ به ادامه تحصيل نشست ، از جمله سيد محمد فيروز آبادى (م 1345 ق ) و سيد ابوتراب خوانسارى (و 1346 ق ) و پس از در گذشت اين دو استاد به محضر ديگر عالمان راه يافت .
خاندان وى 
پدر علامه امينى ، حجت الاسلام حاج ميرزا احمد امينى (1287 - 1370 ق ) - چنانكه ياد شد - خود از افاضل و عالمان نامى تبريز بود، كه موقعيت علمى وى از طرف فقهايى چون آيت الله ميرزا على آقاى شيرازى و حاج ميرزا على ايروانى (شاگرد روحانى انقلابى ، ميرزا محمد تقى شيرازى م 1338 ق ) مورد تاييد قرار گرفته بود. او شخصيتى بود برجسته كه به حسن سيرت و تقوى موصوف و عمرى را به ورع و پرهيزكارى گذارنيده بود. علامه حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى ، شرح حال وى را در (طبقات اعلام الشيعه ) (نقباء البشر، ج 1/124) آورده است و از جمله گويد: (هو الشيخ الميرزا احمد بن المولى نجفعلى الامينى التبريزى ، عالم فاضل ، و له تعليقة على (المكاسب ) كان مولعا بالكتابة و الاستنساخ ، كتب بخطه كتبا كثيرة من تاليف القدماء، مثل (صفات الشيعه ) للصدوق ... و كان جميل الصورة حسن الخلق ... ذكر الشيخ محمد خليل الزين فى مقدمة (شهداء الفضيلة و هو والد العلامة الشيخ عبد الحسين الامينى ، صاحب الغدير و غيره )
نياى علامه امينى ، مولى نجفعلى مشهور به امين الشرع (1257 - 1340 ق ) نيز از فاضلان و متقيان تبريز بود. او علاقه اى شديد به گردآورى كلمات ائمه اطهار داشت و در اين مقوله ، مجموعه هايى چند گرد آورده بود. به فارسى و تركى نيز شعر مى سرود. و نسبت اين خاندان به (امينى )، از همين لقب (امين الشرع ) نياى آنان بود. بدين گونه خاندان علامه امينى ، خود خاندانى بود اهل علم و فضل و تقوى و اخلاق و داراى سابقه در خدمات دينى .
عبدالحسين همان گونه كه دروس متداول حوزه هاى علميه را فرا مى گرفت و به حفظ اشعارى چون (الفيه ابن مالك ) در علم نحو مى پرداخت ، در سايه هدايت پدر اشعارى هم از بزرگان دين حفظ كرد. از اولين شعرهايى كه پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشويق كرد، شعرى از حضرت على (عليه السلام ) بود كه در اين ابيات حضرت خود را معرفى نموده اند:(39)
محمد النبى اخى و صنوى
و حمزه سيدالشهداء عمى
و جعفر الذى يضحى و يمسى
يطير مع الملائكه ابن امى
و بنت محمد سكنى و عرسى
منوط لحمها بدمى و لحمى
و سبطا احمد ولداى منها
فانكم له ، سهم كسهمى
سبقتكم الى الاسلام طرا
على ما كان من فهمى و علمى
فاوجب لى ولايته عليكم
رسول الله يوم غدير خم
فويل ثم ويل ثم ويل
لمن يلقى الاله غدا بظلمى
ترجمه :
محمد پيامبر خدا(ص )، برادر مهربان و پدر زن من است و حمزه سرور شهيدان عموى من .
و جعفر، آن كه روز و شب با فرشتگان هم پرواز است پسر مادر من است .
دخت پيامبر(ص )، مايه آرامش دل و همسر من است خون و گوشت او با خون و گوشت من بستگى دارد.
و دو نوه پيامبر(ص )، پسران من و فاطمه اند به من بگوييد كداميك از شما چنين بهره اى داريد؟
پيش از همه شما آگاهانه اسلام اختيار كردم .
و پيامبر خدا(ص )، در روز غدير خم ، به امر خدا، ولايتم را بر شما واجب نمود.
پس واى بر آن كه در روز باز پسين به ملاقات خدا رسد، در حالى كه به من ظلم نموده باشد.(40)
اين اشعار در جواب نامه معاويه است كه خود را اين گونه نموده بود:
من داراى فضايلى هستم ، پدرم در جاهليت ، بزرگ و آقا بود، در اسلام به پادشاهى رسيدم . خويشاوند پيامبر، دايى مومنان و نويسنده وحى الهى هستم .
امام على (عليه السلام ) چون ديد پسر هند جگرخوار اين همه فضايل براى خود مى شمارد اين ابيات را در جواب نامه او فرستاد. معاويه تا اشعار را خواند دستور داد كه از دسترس مردم شام دور نگهداشته شود كه مبادا به آن بزرگوار متمايل گردند.
بيهقى مى گويد: (حفظ اين اشعار بر همه شيعيان على (عليه السلام ) لازم است تا مفاخر آن حضرت را بدانند.)
شيخ عبدالحسين به مسائل اعتقادى و علوم دينى خصوصا مباحث امامت و رهبرى علاقه نشان مى داد و شيفته سخنان پدر و استادش در اين باره بود.
اهتمام به قرآن و حديث بخصوص به نهج البلاغه وى را عاشق امام على (عليه السلام ) كرد. قرآن و نهج البلاغه دو كتاب گرانقدر براى اين محصل جوان بود. وى اين دو كتاب را بارها مطالعه و در معانى آن ها دقيق شد. گاهى به هنگام مطالعه اين دو كتاب مى گريست و نم نم اشك بر گونه اش ‍ جارى مى شد و حقايق تابناك اين دو كتاب چون درى گرانمايه در سينه وى ثبت مى گرديد.
عشق به امام على (عليه السلام ) و علاقه به تحصيلات عالى ، وى را به كوى عشق هدايت كرده بود. امينى هوا خواه على (عليه السلام ) بود خود مى دانست كه على (عليه السلام ) او را به شهر خويش فراخوانده است . او همواره زير لب زمزمه مى نمود:
ملك در سجده آدم ، زمين بوس تو نيت كرد
كه در حسن تو لطفى ديد بيس از حد انسانى
شهر نجف با سابقه ديرينه از عصر شيخ طوسى مهد علم و تقوى و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب مى گشت و مكان مناسبى براى تحصيل علوم اسلامى بود.
در ايران اوضاع آشفته اى حاكم بود، رضاخان در صدد خلع احمد شاه و رسيدن به سلطنت بود. مجلس شوراى ملى نيز به دو گروه هواداران رضاخان به رهبرى (تدين ) و مخالفين او به رهبرى شهيد مدرس تقسيم شده بود. جو حاكم بر كشور جو اختناق و خفقان بود و زمينه مساعدى براى تحصيل و تدريس علماى اسلام وجود نداشت . امينى كه با هجرت به نجف اشرف درصدد تكميل معارف الهى بود در بدو ورود در محضر درس ‍ حضرات آيات سيد محمد فيروز آبادى (متوفى 1345 هجرى قمرى ) و سيد ابوتراب خوانسارى (متوفى 1346 هجرى قمرى ) حاضر شد و به فراگيرى حقايق مكتب توحيد پرداخت .
اولين تاليف علامه 
علامه امينى در اولين تاليف خويش ابداع و ابتكارى به كار برد كه پيش از آن كسى به انجامش نشده بود. با تاليف گرانبهاى شهداء الفضيلة در سال 1335 هق گوى سبقت را از همگان ربود و بر گذشتگان و معاصران خويش برترى يافت . از كتابهاى قديمى خطى كمياب گزارشاتى درباره علماى گذشته و قريب العهد كه در راه حق شهيد شده اند فراهم آورد و به جاودانگى رساند.
علامه امينى با تاليف كتاب (شهداء الفضيلة ) پرچمدار علم ، مظهر راستى و صفا، مدافع حريم ولايت و امامت و مجاهدى نستوه شناخته شده ، و از اين رو مورد توجه دانشمندان عصر خود قرار گرفت . حضرات آيات سيد ابوالحسن اصفهانى ، حاج آقا حسين طباطبايى قمى ، شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و علامه محقق شيخ آقا بزرگ تهرانى هر يك با تمجيد و تقريظى علامه مجاهد را آن گونه كه شايسته بود ستودند. علامه در آن موقع بيش از سى و سه سال نداشت و با القابى چون (العلامة البارع ، علم اليقين ، جمال الملة و الدين ، (... انه من افذاذ الدهر و حسنات العصر و رجالات الامة ) ستايش مى شد.
علامه امينى در كتاب (الشهداء الفضيلة ) مواضع 130 تن از علماى دين و پيروان على (عليه السلام ) و آل على (عليه السلام ) را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير درآورد.
بزرگترين اثر علامه (كتاب الغدير) 
حضرت آيت الله امينى زمانى همت به تاليف (الغدير) گماشت و خواست خاطره سال دهم هجرت و واقعه غدير را زنده كند كه وهابيت ريشه گرفته و درصدد نابودى تمام آثار و بقاياى ائمه (عليهم السلام ) بود. وهابيها كه خود ويران ساختن گنبد و بارگاه ائمه اطهار و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را واجب مى دانستند، همه طوايف مسلمانان را كافر مى شمردند و متهم به شرك و الحاد مى نمودند و كشتن آنان را روا مى دانستند.
علامه امينى به عنوان يك اسلام شناس ، يك مصلح و فيلسوف اجتماعى پا به ميدان نهاد تا با احياى (غدير) مدينه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه دارد. رسالت امينى ، احياى انديشه هاى ناب اسلامى بود و ايشان نسبت به تهاجم گسترده غرب به اسلام نيز توجه داشت ، تهاجمى كه در تركيه با به قدرت رسيدن آتاترك و در ايران با به قدرت رسيدن رضاخان در حال توسعه بود. علامه امينى با تاليف (الغدير) خاطرات عصر نبوى را تجديد مى كند، عصرى كه سرورى از آن امت قرآنى است و رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود على ابن ابيطالب (عليه السلام ) را به عنوان وصى و جانشين معرفى كرده است .
امينى احياگر سنت نبوى ، با الغدير جلوه هاى شوكت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده مى دارد و اصل اصيل و محور حكومت قرآنى ، جريان غدير خم را يادآور مى شود.
امينى در عصرى زندگى مى كند كه شكست دولت عثمانى روى داده است ، شكستى كه اگر اصل (غدير) و رهبرى امت آن گونه كه پيامبر اسلام و قرآن كريم فرموده بودند، اجرا مى شد، روى نمى داد و انگليس را جرات آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش درآورد.(1917 م )
علامه امينى در عصر افول قدرت عثمانى و جايگزينى استعمار غرب به تاليف (الغدير) پرداخت تا با ياد غدير دريايى خروشان و مواج از امت اسلامى فراهم آورد و سد استعمار و استبداد را فرو ريزد.
داستان بزرگ و مهم غدير خم داستان ولايت كبرى ، داستان آراستن و كامل ساختن دين است و اتمام نعمات و خشنودى پروردگار است .
علامه نستوه در پى اسناد حديث غدير، 24 كتاب تاريخى و 27 محدث و 14 مفسر قرآن و 7 متكلم اسلامى را مى يابد كه به نقل حديث نبوى پرداخته اند. آنگاه راويان حديث غدير از صحابه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به ترتيب حروف الفبا ذكر مى كند. وى 110 تن از اصحاب را نام مى برد كه حديث غدير را روايت كرده اند و به نام 84 تابعى اشاره مى كند؛ سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر مى شمارد. از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم 360 تن را ذكر مى كند كه به نقل حديث شريف غدير موفق شده اند.
علامه مجاهد براى يافتن مدارك معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى كند. از آن جمله سفرى به هند مى كند و با سيد سعيد العلماء موسوى فرزند شمس العلماء سيد ناصر حسين نواده مير حامد حسين صاحب عبقات الانوار ملاقات مى نمايد.
علامه مصلح با جمع آورى اجتماعات پيشوايان شيعه و گواهى بزرگان صحابه و شعراى حماسه سراى عصر توحيد و سخنان راه پويان خستگى ناپذير، تمامى زمينه هاى شك و ترديد را از بين مى برد و معلوم مى دارد كه حديث غدير جز از ذات پاك و بى آلايش حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) صادر نشده است .
سال 1364 هجرى قمرى (1324 هجرى شمسى ) چاپ اول كتاب در نجف آغاز مى شود و تا نه جلد آن به طبع مى رسد و در سراسر ممالك اسلامى و غير آن منتشر مى شود. با پذيرش الغدير در جهان اسلام ، واقعه غدير به عنوان محور حركت اسلامى و بنيان حكومت دينى و مذهبى اسلام قرار مى گيرد.

next page

fehrest page

back page