روزها و رويدادها

على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى

- ۵ -


اعلاميه 
(بر طبق راپورت واصله از ايالت خراسان ، شب نوزدهم ، شيخ بهلول نامى كه سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقا تحت تعقيب نيز واقع شده بود در مشهد مقدس جمعى از عوام ساده لوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت كرده و دو سه روز اين عمل را مداومت داده و اراذل و اوباش را دور خود جمع و عنوان كلاه و لباس را پيش كشيده ، ياوه سرايى ها نموده ، كار را به هتاكى رسانيد. مامورين انتظامات خواستند بدوا به ملايمت و نصحيت او را از اين رفتار و گفتگوهاى خلاف و مفسدت آميز باز دارند. مساعى آنها ثمرى نبخشيد و بيم اختلال نظم رفته و مردم از اين جهت اظهار نگرانى نمودند. ماموران انتظامى درصدد تفرقه آنها برآمدند. مقاومت نموده مامورين نظميه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آنها را مجروح و مقتول نمودند. مامورين ناچار از نظاميان استمداد كردند. اشرار با آنها هم ستيز نموده و آلات ضرب و قتل كه همراه داشتند به كار بردند. نظاميان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه گرم حفظ نظم را به آنها الزام نمايند. در نتيجه اراذل و اوباش كه باعث اين بى نظمى شده بودند، بعضى گرفتار و بعضى متفرق شدند و ليكن متاسفانه شيخ بهلول كه اين مفسده را برپا كرده بود موفق به فرار شد. امنيت و انتظام كاملا برقرار گرديد. فعلا نظميه مشغول تعقيب قضيه و كشف حقايق مى باشد.)
وزارت داخله محمود جم
24/4/1314
پس از اين كشتار فجيع حوزه علميه مشهد تعطيل ، و تعدادى از مدارس ‍ دينى تخريب گرديد. شهر كاملا به تصرف قزاقان درآمد. عبور و مرور تحت كنترل شديد قرار گرفت . ورود و خروج از مشهد مستلزم داشتن گذرنامه از شهربانى شد.
نقش بهلول واعظ در ماجراى گوهرشاد 
در ماجراى مسجد گوهرشاد، شيخ محمد تقى نيشابورى معروف به بهلول واعظ، نقش اساسى را بر عهده داشت . او با سخنان نافذ خود مردم را دعوت به مقاومت در برابر ديكتاتورى رضاخان كرد.
بهلول ، مردم را در مسجد به عنوان اعتراض به محاصره محل اقامت آيت الله قمى در تهران و پشتيبانى از خواسته هاى ايشان جمع كرده بود، كه به دنبال آن واقعه دلخراش كشتار مردم بى گناه توسط عمال رضاخان پيش ‍ آمد.
رژيم رضاخان به منظور انحراف افكار عمومى ، بهلول را عامل بيگانه معرفى نمود، و اعلام داشت كه به تحريك انگلسيها واقعه گوهرشاد را به وجود آورده است .
نويسنده كتاب نهضت روحانيون ايران (46)در ديدارى كه با بهلول در نجف داشته است مى نويسند:
در سال 1346 شمسى شنيدم كه به بهلول از زندان افغانستان آزاد شده و به مصر رفته و پس از مدتى اقامت در آنجا به نجف اشرف آمده است و حتى منبر مى رود و همه او را ديده اند و مى توانند ببينند در سال 1347 كه براى زيارت به عتبات رفتم سراغ بهلول را گرفتم ، گفتند: در خانه حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى است . به اتفاق آقاى شيخ محمد صادقى تهرانى (دكتر صادقى ) كه آن موقع در عراق بود و آقاى حاج شيخ عبدالرسول قائمى روحانى آبادان ، براى ديدار بهلول به منزل آيت الله شيرازى رفتيم . بهلول خوابيده بود و با ورود ما بيدار شد. شيخى واقعا بهلول وار، لاغر اندام ، و پيرمردى شاد و با نشاط كه پس از حدود چهل سال كه از ايران دور بود هنوز لهجه نيشابورى خود را حغظ كرده بود.
آقاى دكتر صادقى گفت :
آقا بهلول ! آقاى دورانى مورخ است (گفته ايشان بود) مى خواهد ماجراى مسجد گوهر شاد و فرار شما و ماجراى بعدى را از زبان خودتان بشنود شايد روزى آن را منتشر سازد. بهلول شروع به نقل مطالب كرد و گفت :
(من تعجب مى كنم كه دستگاه رضاخان مرا متهم كردند كه وابسته به انگلسيها بوده ام و انگلسيها مرا بودند. در صورتى كه دليل خلاف و دروغ بودن آن بسيار روشن است . وقتى خبر رسيد كه مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى كه آن روز در مشهد، مرجع بزرگ بود در تهران به دستور رضاخان محبوس شده ، من با مشورت مرحوم آقا شيخ مرتضى آشتيانى و آيت الله زاده خراسانى بناى مقاومت گذاشتيم و گفتم تا آيت الله قمى آزاد نشنود، دست از تحصن در مسجد گوهر شاد بر نمى داريم .
در يك حمله ماءمورين به مردم 22 كشته و 67 نفر زخمى شدند، هفت نفر سرباز هم به مردم پيوستند. در اين حمله سربازان شكست خوردند و عقب نشستند. 17 تفنگ از سربازان به عنيمت گرفتم 10 تا 15 تفنگ ديگر هم مردم داشتند. خبر رسيد كه جمعيت زيادى از خارج شهر به كمك ما مى آيند.
وقتى ماءمورين متوجه اين وضع شدند اعلام كردند كه آرام باشيد. آقاى حاج آقا حسين را آزاد مى كنيم . اسلحه اى كه از سربازان گرفته ايد تحويل دهيد، ولى ما گفتيم باور نمى كنيم و تا روز پنچشنبه صبر مى كنيم .
سحرگاه شب جمعه مامورين حمله كردند. ما هم چهار در مسجد گوهرشاد را بسته و در اختيار داشتيم . ولى يك در مسجد كه تحت اختيار نواب احتشام رمضانى بود، چون دولت با وى وارد مذاكره شده بود كه اگر در را باز كند تا مامورين وارد شوند او را به مقام توليت آستانه مى رسانند به ما خيانت كرد، و سربازان از همان راه وارد مسجد شده و به مردم هجوم آوردند. ما كه ديديم سربازان دست به قتل عام مردم مى زنند بنا گذاشتيم فرار كنيم تا افراد بيشترى كشته نشوند. من تعجب مى كنم كه چطور درباره من ترديد كرده اند، چون خود مامورين پس از كشتار مردم مرتب فرياد مى زدند؛ (مردم از مسجد خارج شويد). من هم عمامه و قبا را درآورده و در لاى جمعيت از درى خارج شدم .
با هفت نفر از همراهان به در خانه اى رسيديم . زنى در را باز كرد و ما را برد به خانه و بعد از هفت هشت ساعت ما را از كوچه پس كوچه عبور داد تا به بيرون شهر رساند. در آنجا از رفقا جدا شده و يكراست قصد مرز افغانستان كردم كه يك دولت متعصب اسلامى بود، به اميدى كه مرا تحت حمايت خود قرار خواهد داد.
در مرز دستگير شدم و چون به داخله افغانستان بردند خودم را معرفى كردم كه من براى دفاع از اسلام قيام كرده ام و از شما تقاضاى پناهندگى سياسى مى كنم .
ولى آنها ترتيب اثر به كار دينى من ندادند و مرا زندگى كردند، و جمعا 31 سال در زندانهاى مختلف افغانستان به سر بردم . اخيرا كه آزاد شدم به مصر رفتم و از آنجا به عراق آمده ام .
اين بود خلاصه اظهارات بهلول كه براى نويسنده اين سطور نقل كرد، و من باور نمى كردم روزى تناسب پيدا كند آن را بنويسم و به اطلاع ملت ايران برسانم ، تا خدا چنين خواست .
بايد توضيح دهم كه شيخ محمد تقى نيشابورى معروف به بهلول هم اكنون زنده و در خراسان است . در آن زمان واعظى معروف و داراى حافظه اى نيرومند و بيانى نافذ و شهامتى كم نظير و از لحاظ زندگى به تمام معنى وارسته و زاهد بوده و هنوز نيز هست . مى گفت : در زندان افغانستان دويست هزار بيت شعر گفتم و همه را از بر دارم . بهلول مى افزود گمان نكنم كه من شعرى بگويم يا مطلبى بخوانم و از بر نكنم يا فراموش نمايم !
امروز به فلان زندانى مثل مى زنند كه 15 سال يا 20 سال و بيشتر در زندان بود، ولى خوانندگان بدانند، شيخ محمد تقى بهلول واعظ انقلابى ضد رضاخان ، 31 سال در زندانهاى مختلف افغانستان زندانى بوده و پس از اين مدت طولانى باز هم با همان روح انقلابى و شور و نشاط منبر مى رود و مردم را براى دفاع از اسلام و مبارزه با زور و ظلم و بيگانگان دعوت به مقاومت مى كند، و اصرار دارد كه براى پيروزى قطعى بايد مردم صفوف خود را در خط رهبرى و ولايت فشرده كنند و يقين بدانند كه در اين صورت پيروزى حتمى است .
21 تير 1359 
كودتاى نافرجام پايگاه شهيد نوژه (47) 
از اولين روزى كه انقلاب اسلامى ايران با سرنگونى رژيم پهلوى كه استوارترين سنگر غرب آمريكا در منطقه به شمار مى رفت به پيروزى رسيد و تحولات زير بنايى را در ايران آغاز كرد، استكبار جهانى كه منافعش به خطر افتاده بود تلاشهاى وسيعى را جهت به سازش كشانيدن ايران اسلامى و تضعيف آن آغاز كرد.
جمهورى اسلامى ايران با خروج از پيمان نظامى سنتو (48) كه موجب انحلال اين اتحاديه نظامى غربى شد، اعلام كرد كه ايران ديگر حافظ منافع آمريكا در منطقه نمى باشد. غرب اميدوار بود با زمينه اى كه در ايران از نظر فرهنگى - اقتصادى و تسليحاتى وجود داشت ، نفوذ قبلى خود را بتدريج به دست آورد و بار ديگر ايران را جولانگاه مطالع استعمارى خويش قرار دهد.
اسناد لانه جاسوسى آمريكا بهترين گواه بر اين واقعيت است كه امپرياليسم غرب چگونه تلاش مى كرد تا روزنه اى براى نفوذ مجدد به ايران بيابد.
شيطان بزرگ به دليل اطلاعات كاذب رهبران ضد انقلاب و ايادى داخلى آنها تصور مى كرد قادر است در اندك زمانى تغييرات زير بنايى به وجود آورد و روند رويدادهاى ايران را همچون دوران پهلوى بر وفق مراد خود گرداند، بنابراين به انواع و اقسام ترفندهاى و حيله ها متوسل شد.
مهمترين حوادث ماه هاى نخست انقلاب تا انعقاد اولين نطفه هاى يك كودتاى نظامى به شرح زير است :
- اشغال پادگانهاى مهاباد و پسوه و پيرانشهر در روزهاى نخست پيروزى انقلاب اسلامى بوسيله گروهكهاى محارب و وابسته
- درگيرى گسترده نوروز 1358 در سنندج با تلاش وسيع گروههاى مسلح مستقر در كردستان براى به سقوط كشاندن پادگان لشكر 28. در جهت تكميل خلع سلاح پادگانهاى مهاباد، پسوه و پيرانشهر به منظور فراهم ساختن شرايط سقوط كليه پادگانهاى محور سنندج - اروميه .
- 6/1/58: درگيرى خونين گنبد كاووس
- 31/1/58: فاجعه درگيرى نقده
- 3/2/58: ترور سپهبد ولى ا...قرنى اولين رئيس ستاد ارتش
- 12/2/58: ترور استاد آيت الله مرتضى مطهرى
- 4/3/58: ترور نافرجام حجت الاسلام و المسلمين اكبر هاشمى رفسنجانى
- 27/9/58: ترور دكتر محمد مفتح
مجموعه اين توطئه ها چنان براى ضد انقلاب اميدوار كننده بود كه حتى شاه مخلوع را نيز به بازگشت به ايران اميدوار ساخت ، تا بدانجا كه او در مصاحبه اى اعلام داشت كه قصد ندارد از تاج و تخت كناره گيرى كند.
به دنبال اين توطئه ها، سازمانى به نام (نقاب ) شكل گرفت كه وظيفه آن بررسى و مطالعه بر روى زمينه موجود براى انجام يك كودتا و احتمال موفقيت آن به عنوان ممكن ترين روش براندازى بود(49).
سازمان كودتاى (نقاب ) 
در دى ماه 1358 يكى از هواداران شاپور بختيار به نام مهندس قادسى نمودار سازمانى را تهيه كرد و نام آن را (نقاب ) كه جمع حروف اول (نجات قيام انقلاب بزرگ ) است به گفته آنها ناظر بر اين معنا بوده كه : (حركت مردم تا خروج شاه از ايران ، اصيل و سازنده بود ولى پس از آن منحرف شده است ، لذا وفاداران به اصالت قيام بايد درصدد اصلاح آن برآيند.)
در نمودار سازمان ياد شده يك قسمت مركزى پنج نفرى مشخص شده بود. در زير آن مسئول تهران ، مسئول امور شهرستانها، مسئول امور وزارتخانه ها، مسئول امور دانشگاهها، انتشارات و تبليغات ، مسئول امور ايلات و مسئول امور چريكى تجسم شده بود.
در راس سازمان (نقاب ) شورايى به نام رئيس و ذيل آن پنج شاخه قرار داشت :
1 - شاخه بافت
2 - شاخه نگر
3 - شاخه نشر
4 - شاخه اطلاعات
5 - شاخه عمل
وظايف شاخه ها: 
1 - شاخه بافت : جذب افراد و گروههاى جديد و معرفى آنها به شاخه هاى سازمان سازماندهى عشاير به عنوان بازوهاى قوى كودتاى احتمالى و نيز تشكيل كميته هاى مخفى در وزارتخانه و ادارات به مثابه دستهاى پنهان كودتاگران در اندام دولت .
2 - شاخه نگر: تهيه و تدوين برنامه هاى تبليغى مانند اعلاميه و نوار و پوستر و...
3 - شاخه نشر: توزيع توليدات شاخه نگر
4 - شاخه اطلاعات : جذب و معرفى افراد معتمد به سازمان (نقاب )، محافظت از مجموعه تشكيلات آن در برابر رديابى نهادهاى انقلابى . اعضاى اين شاخه را تعدادى از افراد كميته مشترك ضد خرابكارى سابق - شهربانى و ركن 2 ارتش و ساواك ) تشكيل مى دادند.
5 - شاخه عمل : سازماندهى نيروهاى نظامى و طراحى عمليات يك كودتا.
شاخه عمل كه عملا ركن اصلى سازمان نقاب را تشكيل مى داد، زير نظر يك شوراى نظامى متشكل از سرهنگ محمد باقر بنى عامرى ، سرتيپ سرهنگ داده نادرى ، سرتيپ آيت الله محققى ، ستوان يكم ناصر ركنى (رابط نيروى هوايى و كودتا)، سرهنگ هادى ايزدى (رابط نيروى زمينى و كودتا)، استوار يكم محمد مهدى حيدرى (رابط تيپ نوهد با كودتا)، عليرضا ژيان (رابط نيروى دريايى و كودتا) و تعدادى ديگر بود.
شاخه عمل به عنوان يك شاخه مادر، در بر گيرنده شاخه هاى زير بود:
شاخه هوايى ، شاخه لشكر 1، شاخه لشكر 2، شاخه لشكر 92 زرهى اهواز، شاخه نيروى دريايى و شاخه نوهد
(نقاب ) براى ارزيابى مسائل و تصميم گيرى سه نوع جلسه برگزار مى كرد:
1 - جلسات جمعى نظامى كه حدود 10 الى 12 نفر در آن جلسات بودند و مطالب آن ابتدا در مورد نحوه عمليات تاكتيكى ، پيشرفت كار، بويژه در مورد نيروى عوايى ، دريافت اطلاعات از طريق عامل ساواك در مورد منزل امام (ره )، سپاه پاسداران و سايرين و تبادل نظر در مورد آنها، رفع اختلافات در مورد چگونگى عمليات نيروى زمينى و هوايى و هماهنگى آنها، ابلاغ اطلاعات رسيده از شاخه سياسى در مورد هماهنگى هاى ابرقدرتها و دول غربى ، تعيين مشاغل نظامى و نحوه كار فرماندهان پس از پيروزى كودتا.
2 - جلسات دو يا سه نفره بين واحدهاى درگير در عمليات كودتا، در اين جلسات جزئيات مسائل كلى كه در جلسات عمومى و جمعى مذاكره شده بود، مطرح مى گرديد و اشكالات آنها بررسى و برطرف مى شد.
3 - جلسات شاخه سياسى كه هميشه يك نفر از گروه نظامى نيز در آن شركت مى كرد. در اين جلسات اشكالاتى كه بايد با پاريس مطرح مى شد و يا تداركاتى كه گروه نظامى احتياج داشت و گروه سياسى بايد آنها را برطرف مى كرد، و همچنين بررسى دستورات رسيده از پاريس مرد شور و گفتگو قرار مى گرفت .
ستاد فرماندهى پاريس  
ستاد فرماندهى پاريس مركب از عده اى از چهره هاى سياسى و نظامى رژيم گذشته بود كه ستاد نظامى شاپور بختيار را تشكيل مى دادند. علاوه بر آنها، نمايندگان اطلاعاتى آمريكا و اسرائيل و عراق نيز در ارتباط با ستاد بودند. وظيفه اين ستاد علاوه بر ارائه طرح كلى كودتا و انجام هماهنگى ها و پشتيبانيهاى مختلف جهانى با كودتا و برآوردن نيازهاى مالى و لجستيكى سازمان بود.
تغيير در ساختار:
پس از سفر محمد باقر بنى عامرى رئيس شاخه عمل به پاريس در اسفند 1358 و ارائه گزارش پيشرفت كار به شاپور بختيار كه به تصويب اولويت كودتا انجاميد، سازمان نقاب كه به منظور مطالعه و زمينه سازى كودتا تشكيل شده بود دستخوش تغيير و تحول متناسب با كودتا گرديد. ساختار جديد مركب بود از:
1 شاخه نظامى 2 - شاخه سياسى 3 - شاخه پشتيبانى
طرح عمليات كودتا 
از نظر رهبران نقاب ، فتح تهران مساوى با پيروزى در سراسر كشور تلقى مى شد.
آنان با تجربه و تصويرى كه از چگونگى كودتاى 28 مرداد 1332 و پيروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 داشتند، تصور مى كردند كه با سقوط تهران ، مراكز نظامى - اداراى ساير شهرها، با توجه به ضرباتى كه همزمان با عمليات تهران توسط شاخه هاى كودتا در سراسر كشور بر آنها وارد مى شود و به تبعيت از تغيير قدرت در مركز، با رهبران كودتا اعلام همبستگى ، و منتظر فرمانهاى (شوراى نظامى ) مى شوند.
با اين تصوير، طبيعى تر اين بود كه مبدا و مركز عمليات كودتا در تهران شناسايى مى شد.
در طرح كودتا پايگاه يكم نيروى هوايى در مهر آباد به عنوان مركز ثقل كودتا انتخاب شده بود و بزرگترين نقطه قوت اين پايگاه همان امتيازى بود كه بزرگترين نقطه ضعف آن نيز محسوب مى شود.پايگاه در تهران بود و اين امتياز بزرگى بود. اما اين پايگاه در مناطق مسكونى محصور و در دسترس ‍ مردم بود و اين ضعف بزرگى محسوب مى شد .
كودتاگران از اين بيم داشتند كه در روز عمليات پس از پروازهاى نخستين و بمباران اهداف تعيين شده ، مردم از هر سو به پايگاه هجوم ببرند و پس از خارج كردن پيگاه از دست محافظين ، در سطح باندهاى پرواز هواپيماها پراكنده شوند و امكان فرود و صعود را از هواپيماها بگيرند و كودتا با شكست مواجه شد، و لذا آنان در صدد شناسايى پايگاهى بر آمدند كه :
1 - داراى هواپيما باشد.
2 - به تهران نزديك باشد.
3 - خارج از شهر باشد.
4 - عناصر مستعد و قابل جذب داشته باشد.
5 - رهبران عمليات هوايى كودتا حداكثر آشنايى را با پرسنل و اماكن آن داشته باشند و با توجه به ويژگيهاى ياد شده ، (پايگاه شهيد نوژه ) توسط كودتا مطلوب تشخيص داده شد. اين پايگاه نخست از نظر داشتن هواپيماهاى قابل تجهيز به سلاح سنگين ، بر پايگاه مهرآباد برترى داشت ، دوم نزديكترين پايگاه به تهران بود، سوم در 60 كيلومترى همدان (دور از دسترس مردم ) قرار داشت ، چهارم اين كه تيمسار آيت الله محققى ، تيمسار سعيد مهديون ، سروان حميد نعمتى ، سروان بيژن ايران نژاد و... در آنجا خدمت كرده بودند و اماكن و پرسنل پايگاه را مى شناختند.
طرح اشغال پايگاه نوژه 
براى تصرف پايگاه نوژه به عنوان كليد عمليات كودتا، 12 هدف تعيين شده بود و براى نيل به اهداف تعيين شده 12 تيم مركب از كلاه سبزه هاى تيپ نوهد (حدود 100 نفر)، 300 تا 400 نفر از فريب خوردگان ايل بختيارى و 12 نفر راهنما (از داخل پايگاه ) در نظر گرفته شده بود. نيروهاى هوابرد حداكثر تا ساعت يك بامداد 19/4/1359 بايد در محلى كه سرتيپ سرهنگ زاد نادرى تعيين كرده بود حاضر مى شدند و اندكى بعد 300 تا 400 نفر از عشاير ايل بختيارى كه از اصفهان حركت مى كردند، جهت تسليح و سازماندهى براى پشتيبانى از تيمهاى 12 گانه چتر باز به آنان ملحق مى شدند. سپس سرگرد كوروش آذرتاش (فرمانده تيپ 23 نوهد پيش از انقلاب 9 فرماندهى آنان را جهت سقوط پايگاه نوژه به دست مى گرفت .
پس از تصرف كامل پايگاه نوژه ، تيمسار آيت الله محققى براى شروع و رهبرى عمليات هوايى ، در اتاق فرماندهى عمليات هوايى استقرار مى يافت و همزمان با استقرار او در پست فرماندهى ، سروان حميد نعمتى ، سروان محمد ملك ، سروان كيومرث آبتين و سروان فرخ زاد جهانگيرى كه هر كدام سرپرست يك تيم بودند آماده به پرواز درآوردن نخستين اسكادران هوايى شامل 16 هواپيما از 53 فروند هواپيماى مجهز به سلاح سنگين كه براى عمليات در نظر گرفته شده بود، مى شدند.
در طرح عمليات نظامى كودتا، عمليات هوايى در تضمين پيروزى نقش ‍ محورى داشت و برگ برنده كودتا محسوب مى شد. لذا براى عدم برخورد عمليات هوايى با هرگونه مانع احتمالى ، بايد تا لحظه شروع كودتا، اقدامات از هر جهت طبق برنامه كودتا پيش مى رفت . يكى از نيازهاى اساسى اين بود كه در روز كودتا هواپيماها بايد مسلح به سلاح سنگين و آماده پرواز باشند. وجود جو خصومت ميان عراق و ايران مى توانست زمينه ساز چنين تمهيدى باشد. به همين جهت به بنى عامرى پيشنهاد كردند كه از طريق پاريس اين مشكل حل شود تا حالت خصمانه عراق و ايران همچنان داغ نگهداشته شود تا ارتش و نيروى هوايى مجبور باشد هواپيماهاى جنگنده را همواره مسلح به مهمات سنگين نگهدارد.
پيرو هماهنگى هاى انجام شده ، حملات زمينى و هوايى عراق عليه ايران با نزديك شدن زمان كودتا گسترش يافت . در مقايسه با 139 حمله اى كه عراق در فاصله 13/1/58 تا 13/2/59 انجام داد، از 1/3/59 تا 19/4/59، 15 حمله هوايى و زمينى به ايران صورت گرفت . در روز 18/4/59 منطقه باويس ، تپه رش ، پاسگاه شورشيرين و پاسگاه انجيره مورد حمله زمينى و سومار و نخجير مورد حمله هوايى رژيم عراق قرار گرفتند. همچنين در روز 19/4/59 حوالى سنندج آماج حمله هوايى و ارتفاعات غرب پاوه هدف حمله زمينى قرار گرفت .
قرار بر اين بود كه در پى حملات هوايى عراق ، آژير قرمز پايگاه كه در عين حال به معناى رمز عمليات هوايى كودتا بود، به صدا درآيد و پرسنل هوايى به آماده كردن هواپيماها مشغول شوند. پس از آماده شدن هواپيماها و پس ‍ از روشن شدن هوا، خلبانان وابسته به كودتا در ظاهر براى حركت به سمت مرزها و تلافى حملات عراق و در واقع براى حركت به سوى تهران و بمباران اهداف از پيش تعيين شده ، از روى باند پرواز مى كردند.
اهداف تعيين شده براى بمباران 
با رسيدن هواپيماها به تهران ، نقاط زير مورد حمله قرار مى گرفت :
بيت امام (ره ) در جماران ، فردوگاه مهرآباد، نخست وزيرى ، ستاد مركزى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، ستاد مركزى كميته هاى انقلاب اسلامى ، پادگان ولى عصر (عج )، پادگان امام حسين (عليه السلام ) و چند پادگان و مركز مهم ديگر.
بيت امام (ره ) نه فقط اولين هدف عمليات هوايى را تشكيل مى داد، بلكه بمباران آن نيز با ساير اهداف كاملا متفاوت بود. براى اين منظور 3 هواپيما به خلبانى سه تن از ماهرترين خلبانان كودتا در نظر گرفته شده بود. هواپيماى اول ماموريت داشت 4 بمب 750 پوندى (شعاع تخريب 750 فوت ) بر روى هدف رها كند. هواپيماى دوم دو عدد موشك ماوريك شليك مى كرد. ماموريت هواپيماى سوم پرتاب 4 بمب ضد نفر خوشه اى (هر بمب مركب از 650 نارجك تاخيرى ) بود. پس از پايان بمباران هاى مكرر و متنوع جماران ، هواپيماى اول به سمت راديو و تلويزيون مى رفت و دو هواپيماى ديگر محدوده بمباران شده جماران را زير رگبار مسلسل مى گرفتند و چنانچه ميزان انهدام را كافى تشخيص نمى دادند از هواپيماهاى ديگر كمك مى گرفتند.
پس از بمباران جماران و مهرآباد (به جهت سلب قدرت مقابله هوايى ) با شكستن ديوار صوتى ، پيروزى نخستين مرحله كودتا (عمليات هوايى ) به نيروى زمينى اعلام و علامت آغاز مرحله دوم كودتا يعنى تسخير مراكز زمينى به وسيله قواى مسلح داده مى شد.
حمله به بيت امام (ره ) مركز ثقل كودتا را تشكيل مى داد و به معناى به دست آوردن كليد پيروزى كودتا بود. بر سران كودتا كاملا مشخص بود كه تا زمانى كه امام (ره ) زنده بود، مردم با يك كلمه ايشان به خيابانها مى ريختند و كودتا را عقيم مى كردند. به همين جهت از بين بردن ايشان يكى از مهمترين هدف هاى كودتا بود و براى اجراى آن بيش از ساير هدفها، هواپيما و مهمات سنگين در نظر گرفته شده بود.
اهداف تعيين شده براى تسخير 
پس از بمبارانهاى هوايى و شكسته شدن ديوار صوتى در تهران ، اين مراكز بايد اشغال مى شد:
صدا و سيما، فرودگاه مهرآباد، ستاد نيروى زمينى ، ستاد ارتش جمهورى اسلامى ، پادگان حر، پادگان قصر، پادگان جمشيديه و زندان اوين .
كودتاگران در صورتى كه از تصرف صدا و سيما عاجز مى ماندند قصد داشتند آن را بمباران كنند تا اين رسانه همگانى موثر در بسيج مردم عليه كودتا از دست جمهورى اسلامى خارج شود. همچنين در سطح شهر تهران بايد گروههاى مسلح پخش مى شدند و با اعمال خشونت و ارعاب مردم ، سعى در قرق كردن شهر مى كردند. همچنين در نظر بود تعدادى غير نظامى مسلح ، باضافه شمارى از ماموران ساواك منحله و عده اى تك تيرانداز ماهر و گروه ويژه محمد باقر بنى عامرى به نام (گروه نجات گروگان ) به دنبال بمبارانهاى هوايى ، مسئولين جمهورى اسلامى را مورد حمله قرار دهند و در صورت كمترين مقاومت در جا حكم اعدام را اجرا كنند. نكته لازم به ذكر اين كه سيد ابوالحسن بنى صدر ابتدا در ليست كسانى بود كه بايد ترور شوند، اما بعدا تصميم گرفتند او را سالم دستگير كنند. در شهرستانها نيز همزمان با پخش خبر بمباران جماران و ديگر مراكز نظامى و سياسى و اعلام اسامى مراكز تخليه شده در شمال غربى ، غرب ، جنوب و شرق ايران نيروهاى خود فروخته و خائن وارد عمل مى شدند.
امشب قرار است كودتا شود 
اين توطئه در شرايطى طرح شد كه اصولا مسئولين كشور احتمال توطئه اى به اين گستردگى را نمى دادند. در آن زمان جمهورى اسلامى ، سازمان اطلاعاتى چندانى نداشت و در تشكيلات دولت افرادى مانند سيد ابوالحسن بنى صدر به عنوان رئيس جمهور و فرمانده كل قوا حضور داشتند. تحت چنين شرايطى با ابعاد گسترده اى كهع توطئه داشت ، نافرجام ماندن آن بعيد به نظر مى رسيد، اما از آنجا كه خواست و اراده خداوند بر اين نبود، مكر و حيله هاى آنان راه به جايى نبرد و بدين صورت كودتاى نوژه ، اين طرح بزرگ براى براندازى جمهورى اسلامى عقيم ماند.
يكى از خلبانانى كه شش ماه قبل از كودتا توسط گروه پشتيبانى مورد شناسايى قرار گرفته بود، سه روز مانده به موعد كودتا در پايگاه نوژه مطلع شد كه براى ايفاى نقش در كودتا در نظر گرفته شده است . او جهت آگاهى از ماموريتش بايد در تهران با سروان حميد نعمتى ملاقات مى كرد. حميد نعمتى در ملاقات با خلبان مزبور به او مى گويد: ماموريت تو بمباران بيت امام (ره ) است و ما مى توانيم تا پنج ميليون نفر را بكشيم ، گويا شگرد حميد نعمتى اين بود كه در نخستين ديدار توجيهى كودتا، به خلبانان عضوگيرى شده ، چنين جمله اى را مى گفت تا از ميزان آمادگى آنها براى شركت در كودتا و كشتار ميليونى (در صورت لزوم ) اطلاع يابد. خلبان ياد شده در مقابل نوع ماموريت و وسعت كشتار غافلكير و مردد شد. اما به دليل تصورى كه از تعداد و قدرت كودتاگران داشت بيمناك شد كه اگر واكنش منفى نشان دهد در معرض خطر قرار گيرد. پس از خروج از خانه حميد نعمتى ، تشويش و نگرانى بر جان او چنگ انداخت . در برابر وضع پديد آمده احساس بلاتكليفى مى كرد. دلش مى خواست كه موضوع را با كسى در ميان گذارد اما با كه ؟ چهره مادرش ، آن زن ساده و پاكدل و ديندار در نظرش نقش بست . اما مادرش چه كمكى مى توانست بكند؟ ولى چاره اى نبود، مگر هميشه در مواقع استيصال جز مادر پناهنگاهى داشته است ؟
به خانه مى رود و موضوع را در حضور برادر كوچكتر با مادرش در ميان مى گذارد:
(مادرم بشدت ناراحت شد و گفت تو نه تنها اين كار را نبايد بكنى بلكه بايد خبر بدهى و جلوى اين كار را بگيرى و اگر اطلاع ندهى شيرم را حلالت نمى كنم .)
آنچه در اين گفتگو ميان مادر و فرزند رخ داد حادثه اى است كه ابعاد آن محدوده يك خانواده كوچك را در مى نورزيد و عمق و پهناى يك ملك و يك تاريخ را فرا گرفت . فرزند بر سر دو راهى قرار گرفته بود. يا به مادر، زادگاه ، مردم و دين پشت كند و نيرويى را كه از خرمن هستى او جذب جان خود كرده به صورت بمب از سينه پرنده آهنين بر سر افراشته مردم و امام خود رها كند، و يا به كسانى كه به مادران خود پشت كرده اند پشت نمايد و حادثه را متوقف كند. در آخرين دقيقه هايى روز سه شنبه و نخستين لحظات سحرگاه چهارشنبه روز سرنوشت ساز كودتا، خلبان تصميم خود را مى گيرد و در عين ترس از نابودى كه به وسيله كودتاگران و آماه پذيرش شهادت در اين راه ، در ساعت نيم بامداد از خانه خارج مى شود. پس از پرس وجوهاى مختلف و دوندگى هاى متعدد، حدود اذان صبح خود را به منزل حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مى رساند. مقام معظم رهبرى واقعه را اين چنين تعريف مى كنند:
(يك شبى من حدود اذان صبح ديدم كه در منزل ما را بشدت مى زنند. من از خواب بيدار شدم . رفتم مى گويند يك ارتشى آمده و با شما يك كار واجب دارد. ديدم يك نفر تكيه داده به ديوار، با حال كسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده . گفتم شما با من كار داريد؟ بلند شد و گفت بله . گفتم چكار دارى ؟ گفت كار واحبى دارم فقط به خودتان مى گويم ، و يادم نيست ، شايد گفت مربوط به كودتا است . من به حرفش حساس شدم . بعد از خواندن نماز صبح به حرفهايش گوش فرا دادم . البته احتمال اين هم بود كه سوء نيتى داشته باشد، اما ديدم ، نمى شود به حرفش گوش نداد. او هم اصرار داشت كه تنها به من بگويد، به هيچ قيمتى اگر كس ديگرى بود نمى گفت . يك جايى گوشه حياط نشستيم . گفتم : قضيه چيست ؟ گفت : بناست كودتايى بشود. گفتم : تو از كجا مى دانى ؟ بنا كرد شرح دادن ... آثار بى خوابى و خيابان گردى و خستگى و افسردگى شديد و سراسيمگى و هيجان دو او پيدا بود. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعى تشكيل شده و تصميم بر كودتايى گرفته و پولهايى به افراد زيادى داده اند، به خود من هم پول داده اند... قرار است جماران و چند جاى ديگر را بمباران كنند. پرسيدم كى قرار است اين كودتا انجام شود؟ گفت : امشب . من ديدم مساله خيلى جدى است و بايستى آن را پيگيرى كنيم . البته در اين بين احتمال اين را مى دادم كه يك سياست باشد كه بخواهند ما را سرگرم كنند، اما در عين حال اصل قضيه آن قدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات لازم بود كه قضيه را پيگيرى كنيم .)
چند ساعت پس از افشاى كودتا به وسيله خلبان ياد شده يكى از درجه داران تيپ 23 نوهد نيز به كميته مستقر در اداره دوم ستاد مشترك مراجعه مى كند و پس از افشاى كودتا و اعتراف به اين كه قرار است به همراه عده اى ديگر در براندازى جمهورى اسلامى شركت كند، يك پاكت حاوى بخشى از طرح عمليات كودتا را در اختيار كميته فوق قرار مى دهد. بدين ترتيب به فاصله چند ساعت از سوى دو عنصر جذب شده به كودتا، اقدام به (ضد كودتا) مى شود و چشمان انقلاب در برابر خطرى كه در چند گامى اش ‍ كمين كرده بود گشوده مى گردد.
اين ضد كودتا گرچه به وسيله دو فرد كه از اقدام يكديگر بى اطلاع بودند صورت گرفت ، ولى عمل اين دو در واقع ترجمان اراده يك ملت انقلابى عليه ضد انقلاب بود.
از همان زمان كه احتمال وقوع كودتا احساس شده بود ستادى مركب از واحدهاى اطلاعات سپاه پاسداران ، گروه مهندسى و... انجمن اسلامى نيروى هوايى ، تعدادى از پرسنل مومن نيروى زمينى و تيپ نوهد به نام (ستاد خنثى سازى كودتا) تشكيل گرديد ولى اين ستاد اطلاعات موثر و كارا از كودتا در اختيار نداشت ، اما اطلاعات تا حدود زيادى پس از افشاى كودتا به وسيله خلبان فوق و تا حدود كمترى توسط درجه دار تيپ 23 نوهد رد اختيار ستاد خنثى سازى كودتا قرار گرفت و عملا از نبض عمليات كودتا به وسيله اين دو آگاه شدند.
با جمع بندى اطلاعات و تكميل آن با اطلاعاتى كه از قبل جمع آورى شده بود به سرعت عمليات مقابله با كودتاى قريب الوقوع و خنثى كردن آن در دو محور پاك لاله و پايگاه نوژه طرح ريزى شد. پارك لاله محل تجمع 40 تن از خلبانانى بود كه بايد توسط اتوبوس به پايگاه هوايى نوژه مى رفتند و به ديگر خلبانان كودتا مى پيوستند.
عمده نيروهاى به كار گرفته شده براى خنثى سازى كودتا در پايگاه نوژه متمركز گرديد و عمليات مربوط به پايگاه نوژه در دو قسمت داخل و خارج پايگاه به اجرا گذاشته شد. بدن سان همزمان با شروع كودتا، نيروهاى انقلاب متشكل از برادران سپاهى و پرسنل متعهد و فداكار نيروى هوايى وارد عمل شدند و آن چنان درسى به خائنان و اربابان مستكبرشان دادند كه براى هميشه در صفحات درخشان تاريخ انقلاب خواهد درخشيد.
امام خمينى (ره ) و كودتا(50) 
امام امت پس از پايان عمليات خنثى سازى كودتا (20/4/1359) در حسينيه جماران سخنرانى كردند. ايشان در بخشهايى از سخنان خود در رابطه با كودتا چنين فرمودند:
(مى خواهند توطئه بكنند و آن هم اين طور توطئه اى كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق به كشفش هم نشده بوديم و قيام هم كرده بودند، [مردم ] خفه مى كردند آنها را... اگر اين فانتوم ها هم بلند شده بود كه اينها مى خواستند چه بكنند، پدر اينها را در مى آوردند مگر ملت ما حالا ديگر نشسته آنجا كه يك فانتوم و دو فانتوم كارى انجام بدهد. اين احمق ها نفهميدند اين را كه با چهار تا مثلا سرباز (سربازها كه با اينها موافق نيستند) با چهار نفر از اين درجه دارها مثلا و امثال اينها مى شود يك مملكت / چهل و / سى و پنج ميليونى كه همه مجهز هستند، اينها بتوانند فتح كنند. اينها غلط فكر كردند، اينها نفهميدند كه شوروى با همه قدرتى كه دارد و با همه ابزارى كه دارد و با همه سلاح هاى مدرنى كه دارد، در افغانستان پوزه اش به خاك ماليده شد. در عين حال كه ...
- حضار: توطئه چپ و راست كوبنده اش روح الله است -
امام : صبر كنيد، صبر كنيد خواهش مى كنم ، شماها كوبنده هستيد، روح الله كى است ؟
مقام معظم رهبرى و كودتا 
مقام معظم فرماندهى كل قوا حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدظله العالى )
در يكى ار سخنرانيهاى خود در سال 1374 درباره كودتاى نوژه چنين مى فرمايند:
(شايد ملت ايران نداند آن كسانى كه موجب شدند توطئه كودتاى بسيار خطرناك پايگاه شهيد نوژه خنثى شود، خود جوانهاى ارتش بودند كه آمدند به ما اطلاع دادند. يك جوان خلبان نيمه شب آمد در خانه ما را زد و ما را با اصرار زياد وادار كرد كه حرفش را گوش كنيم و گفت كه اين كودتا دارد ظرف 24 ساعت آينده انجام مى گيرد. بعد هم كه عناصر، دنباله گير اين قضيه شدند، خود نظاميان و ارتشيهاى متدين آن پايگاه بيشترين نقش را در خنثى سازى آن كودتا داشتند. يعنى آن كسى كه در اين صحنه از ارتش دفاع كرد، خود ارتش بود، خودش نگذاشت كه اين چنگال دشمن به او وصل شود و دشمن بتواند توطئه خودش را در ارتش پياده كند.)
21 تير / 11 ژوئيه 
روز جهانى جمعيت 
در ژوئن 1989 مجمع كنترل برنامه توسعه ملل (P.D.N.U)
(51) توصيه كرد كه 11 ژوئيه (21 تيرماه ) توسط مجمع عمومى به عنوان روز جهانى جمعيت شناخته شود، تا در نتيجه 5 ميليارد جمعيت حاضر جهان ، آن روز را گرامى بدارند و در اين روز افكار عمومى جهان را به خطر افزايش ‍ جمعيت و تدابير و برنامه هاى توسعه و نياز به حل مشكلات ناشى از افزايش جمعيت جلب كنند.
در اواسط سال 1995 جمعيت جهان 7/5 ميليارد نفر بود. براساس ‍ برنامه هاى سازمان ملل تا سال 2015 كه جمعيت جهان بين 1/7 - 8/7 ميليارد نفر پيش بينى شده است ، افزايش جمعيت سالانه به طور ميانگين بيش از 86 ميليون نفر خواهد بود.(52)
در آغاز قرن بيست و يكم جمعيت جهان بالغ بر 6 ميليارد و دويست ميليون نفر خواهد شد و زمين اين كره خاكى زيبا براى ادامه حيات و زندگى با مشكل مواجه خواهد شد. سرانجام در سال 2025 حدود 5/8 ميليارد موجود انسانى حق شان را از طبيعت و زمين پير طلب خواهند كرد! جمعيت جهان ديوانه وار به شكل انفجارى افزايش مى يابد و اين نوع افزايش در تمامى طول عمر بشر وجود نداشته كه در طول فقط 42 سال جمعيت جهان دو برابر شود. يعنى از رقم 5/2 ميليارد نفر در سال 1950 ميلادى به ميزان 5/5 ميليارد نفر در سال 1992 برسد.
اين جمعيت كثير گويى با دهان باز و گرسنه به دنيا مى آيند تا آخرين آثار و بقاياى محيط زيست طبيعى بر كره زمين را نابود كنند و همه ذخاير طبيعى را بلعيده و از كره اى كه زيباترين حديث آفرينش خداوندى را در جلوه هاى بى پايان جنگلهاى سرسبزش ، كوهستانهاى رفيعش و اقيانوسهاى نيلگونش ‍ و... به تصوير كشيده است ، به برهوتى خشك و لم يزرع مبدل سازند.
براساس آمارهاى انتشار يافته در هر دقيقه 232 نوزاد در جهان متولد مى شوند.
يعنى در هر ساعت مجموعا 920،13 انسان كوچك به ساكنان كره خاكى افزوده مى شود. در يك شبانه روز زمين از 000،334 نوزاد تازه وارد استقبال مى كند. اين در حالى است كه در هر دقيقه تنها 97 نفر انسان ، يعنى روزانه 000،140 انسان به ديار باقى مى شتابند. مقايسه اين ارقام نشان مى دهد كه ميزان تولد 4/2 برابر ميزان مرگ و مير است و تناسب لازم بين اين دو برقرار نيست و اين امر سبب افزايش بى رويه جمعيت جهان مى گردد.
جمعيت و محيط زيست  
افزايش جمعيت و گسترش شهرنشينى ، كاربرد نامناسب و استفاده بى رويه از زمين و محيط زيست را به دنبال دارد و دشواريهاى بيشمارى را در بخش ‍ اقتصاد كشورهاى در حال توسعه فراهم مى آورد. تا دو دهه پيش تنها كشورهاى صنعتى با آلودگى آب و هوا دست به گريبان بودند، اما امروزه كشورهاى در حال توسعه همچون ايران نيز به گونه اى جدى در معرض اين تهديد قرار گرفته اند. در بيشتر شهرها مشكلات گوناگونى در زمينه جمع آورى و دفع فاضلاب به چشم مى خورد و باستثناى چند شهر، دفع فاضلاب به وسيله چاه هاى غير بهداشتى صورت مى گيرد. مصرف روزافزون كودهاى شيميايى و سموم كشاورزى نيز تهديدى ديگر براى سلامت محيط درياچه ها و رودها به شمار مى آيد.
پيامدهاى ناگوار آلودگى محيط زيست نه تنها موجب بروز بيماريهاى مختلف جسمى و روانى نوظهور در نسل حاضر شده ، بلكه نسلهاى آينده را نيز مورد تهديد قرار داده است .
جمعيت و مسكن 
در فرآيند بى رويه افزايش جمعيت ، مساله مسكن به يكى از مسائل پيچيده بسيارى از جوامع تبديل شده است ، افزايش هزينه مسكن از يك سو و فزونى جمعيت از سوى ديگر، به اين مشكل دامن مى زند و دشوارى تهيه سرپناه را براى بسيارى از خانواده ها دو چندان مى سازد.
جمعيت و آموزش و پرورش  
رشد پرشتاب و بى وقفه جمعيت ، آثار ناخوشايندى بر نظام آموزش و پرورش كشورها دارد. در كشورهايى كه رشد جمعيت آنها 5/2 درصد است ، درصد باسوادى بزرگسالان نزديك به 63 درصد است ، در حاليكه در كشورهاى توسعه يافته صنعتى كه رشد جمعيت سالانه آنها در محدوده 5/0 درصد مهار شده است . 99درصد بزرگسالان از نعمت سواد برخوردارند.
در كشور ايران در سالهاى اخير، نهضت سواد آموزى كه به فرمان امام (ره ) تشكيل شده ، تلاشهاى گسترده اى در جهت ريشه كم ساختن بيسوادى انجام داده است ، اما متاسفانه هنوز اين معضل بزرگ به طور كامل ريشه كن نشده است و بموازات رشد جمعيت روزبروز بر شمار افراد لازم التعليم افزودن مى شود. در چنين وضعيتى به دليل ناكافى بودن امكانات آموزشى كشور بمرور سطح فرهنگ از نظر كمى و كيفى كاهش مى يابد.
جمعيت و قانون 
در جهانى كه افزايش تعداد انسانها تغييرات خطرناكى در نظامهاى زيست محيطى ايجاد مى كند، تنها كار مطلوب همان تثبيت جمعيت است . تاكنون در 13 كشور جهان كه تعداد كل ساكنان آن حدود 266 ميليون نفر است ، نرخ زاد و ولد به حدذى نزول كرده كه تعداد مواليد و مرگ و مير آنها به تعادل رسيده است . اين كشورها همگى در اروپا واقعند. اين امر با بهبود شرايط اقتصادى و اجتماعى جامعه امكان پذير شده و يا مشكلات خود به خود كاهش يافته است .
تجربيات نشان مى دهد كه رشد سريع جمعيت و پيشرفت اجتماعى در دراز مدت با هم سازگار نيستند. چين و ژاپن سرمشق بسيار خوبى در كاهش ‍ سريع جمعيت هستند. پس از آن كه ژاپن امپراتورى زمان جنگ خود را از دست داد با اين واقعيت مواجه شد كه مى بايست براى تامين نيازهاى خود به طور عمده به منابع موجود كشور تكيه كند و با بدترين شرايط زندگى بسيارى از زوجهاى ژاپنى تصميم گرفتند خانواده كوچكترى داشته باشند. در نتيجه ميزان بارورى زنان ژاپن تا جايى سقوط كرد كه در تاريخ جمعيت نگارى جهان سابقه نداشت . در فاصله سالهاى 1949 تا 1956 ژاپن نرخ رشد جمعيت خود را از 2/2 كمتر از 1 رساند. دو دهه بعد حكومت چين هم به اين نتيجه رسيد كه كاهش سريع نسبت زمين به جمعيت اين كشور، پيشرفت اقتصادى آينده اش را به خطر خواهد انداخت ، در نتيجه تصميم جدى به كاهش نرخ مواليد كشور گرفت . نرخ رشد جمعيت چين بين سالهاى 76 - 1970 از 6/2 در سال به 3/1 نزول كرد. موقعيتهاى ژاپن و چين در زمينه تنظيم خانواده نشان مى دهد كه وقتى ملتها در مورد كاهش رشد جمعيت خود جدى باشند، نتايج مثبتى كسب مى كنند. همه كشورهايى كه توانسته اند خانواده هاى خود را كوچكتر كنند به طور مشخصى در چهار مساله اقدام مشابهى انجام داده اند:
1 - برنامه ملى فعال در زمينه آموزش جمعيت داشته اند.
2 - خدمات تنظيم خانواده در آنها وسيع و در دسترس همگان بوده است .
3 - در كشورهاى ياد شده ، داشتن خانواده كوچكتر موجب تشويق مادى شده و حتى در بعضى موارد خانواده بزرگتر جريمه شده است .
4 - اصلاحات گسترده اى در شرايط اقتصادى و اجتماعى خود به عمل آورده اند.
گام نخست در طرح يك برنامه ملى و موثر براى آموزش مسائل مربوط به جمعيت اين است كه با نگرشى دقيق به آينده ، طرحهايى كه رشد جمعيت را با آينده نظامهاى نگهدارنده محيط زيست و روندهاى اقتصادى مربوط مى كنند ترسيم كنيم .
هنوز هم بهترين نمونه همان طرحهايى است كه در ميانه دهه هفتاد به عنوان بخشى از برنامه بازنگرى در چين به اجرا درآمده است . يكى از سوالاتى كه در آن زمان مطرح شد اين بود كه اگر هر زوج چينى دو فرزند داشته باشد آينده مردم چين چگونه خواهد بود؟
اگر روند چنين مى بود، تاكنون 700 ميليون نفر يعنى تقريبا يك هندوستان ديگر به جمعيت چين اضافه شده بود و وقتى چينى ها اين افزايش جمعيت را با اين مساله كه در آينده چقدر آب ، خاك ، جنگل ، منابع انرژى و بالاخره شغل جديد خواهند خواست مربوط كردند، روشن شد كه دو فرزندى بودن خانواده نتيجه اى جز كاهش استاندارهاى زندگى مردم كشور به بار نخواهد آورد. گرچه اين انتخاب كار مشكلى بود، چين راه دوم را انتخاب كرد و توانست سطح مرگ و مير شيرخواران را به جوامع صنعتى ثروتمند نزديك سازد.
كليد دستيابى به يك طرح پيش بينى كننده دقيق آن است كه روندهاى تغيير جمعيت و روندهاى اقتصادى و اكولوژيك هر كشور با هم ادغام شوند و فقط با تلفيق اين سه با هم است كه مى توان دست به انتخاب زد.
قدم ديگرى كه بالقوه ثمرات زيادى خواهد داشت عبارت است از فراهم كردن خدمات تنظيم خانواده براى كسانى كه هنوز تحت پوشش فعلى اين شبكه قرار نگرفته اند.
جوامعى كه اندازه خانواده خود را سريعا كاهش داده اند بيشتر از طريق قرار دادن مشوقهايى براى خانواده هاى كوچك و جريمه هايى براى خانواده هاى بزرگ اين كار را پيش برده اند.
يكى از مسائل مهمى كه اخيرا مورد بحث قرار گرفته است ، تاثير اشتغال زنان در بارورى مى باشد. اشتغال زنان به كار در شرايط مساوى مردان در بيرون خانه و در ازاى دستمزد، موجب كاهش قابل توجه نرخ مواليد مى شود در ميان عوامل اجتماعى كه در نرخ مواليد اثر مى گذارد مهمتر از همه وضع اجتماعى زنان است .
خوشبختانه نظام جمهورى اسلامى ايران و بويژه مجلس شوراى اسلامى ايران در جهت دستيابى به اهداف كنترل بر پايه اصول ذكر شده ، كوششهاى خاصى را مبذول كرده اند. در سال 1372 لايحه كنترل جمعيت در مجلس ‍ شوراى اسلامى به تصويب رسيد و براساس اين مصوبه دو قانون قبلى مشوق افزايش جمعيت نقض گرديد و ضمنا بسيارى از ادارات و وزارتخانه هاى
مرتبط موظف شدند در اين زمينه همكاريهاى لازم را با وزارت بهداشت و درمان به عمل آورند.

next page

fehrest page

back page