تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۹ -


/ سوره يونس / آيه هاى 14 - 7

7 . اِنَّ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقاءَنا وَرَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا وَاطْمَأَنُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ اياتِنا غافِلُونَ.

8 . اُولئِكَ مَأْويهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.

9 . اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِايمانِهِمْ تَجْرى مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ فى جَنَّاتِ النَّعيمِ.

10 . دَعْويهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَاخِرُ دَعْويهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.

11 . وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ اِلَيْهِمْ اَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقائَنا فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ.

12 . وَاِذا مَسَّ الْاِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اَوْ قاعِداً اَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَاَنْ لَّمْ يَدْعُنا اِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

13 . وَلَقَدْ اَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمينَ.

14 . ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِى الْاَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ.

ترجمه

7 - به يقين كسانى كه به ديدار ما [و فرا رسيدن روز رستاخيز ]اميد نمى دارند، و به زندگى [زودگذر] اين جهان دل خوش داشته وبدان اطمينان كرده اند، و آن كسانى كه از آيات ما غافلند،

8 - [همه ] آنان به كيفر آنچه [در زندگى ] به دست مى آوردند، جايگاهشان آتش [شعله ور] دوزخ است.

9 - [امّا] آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، پروردگارشان آنان را به خاطر ايمانشان به بوستانهاى [پر] نعمت [بهشت زيبايى ]راه مى نمايد كه از زير [كاخها و باغهاى ] آنان جويبارها روان است.

10 - نيايش [و گفتار] آنان در آنجا اين [سخن بلند و پر معناست ] كه: بار خدايا! تو پاك و منزّهى! و درودشان در آنجا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: ستايش از آن خدا، پروردگار جهانيان است.

11 - و اگر خدا براى مردم به همان شتابى كه آنان خوبيها را مى خواهند، در رساندن بلا به آنان [و كيفر كارهايشان ]شتاب مى ورزيد، [بى درنگ ]پايان زندگى شان فرا مى رسيد [و همه به كيفر عملكردشان نابود مى شدند]؛ ازاين رو كسانى را كه به [فرارسيدن روز رستاخيز و] ديدار ما اميد نمى دارند، [همان گونه ]در سركشى شان رها مى كنيم تاسرگردان بمانند.

12 - و هنگامى كه به انسان [زيان و] آسيبى رسد، [ در هرحال ]به پهلو خوابيده، يا نشسته يا ايستاده، ما را مى خواند [و نجات خويشتن را تقاضا مى كند]؛ امّا هنگامى كه [رنج و ]گرفتارى او را برطرف ساختيم، چنان مى رود كه گويى [هرگز] ما را براى [برطرف ساختن درد و] رنجى كه به او رسيده بود، نخوانده است. [آرى،] براى اسرافكاران اين گونه آنچه انجام مى دادند [زشتى كارهايشان ] آراسته [و زيبا] جلوه داده شده بود.

13 - و بيقين ما نسلهاى پيش از شما را، هنگامى كه بيداد كردند نابود ساختيم و [اين كيفر دردناك پس از آن بود كه ]پيامبرانشان براى آنان [نشانه ها و ]دليلهاى روشن آوردند؛ امّا آنان بر آن [انديشه ]نبودند كه [حق را پذيرا گردند و ]ايمان آورند. [آرى،] ما گروه مجرمان را اين گونه كيفر مى دهيم.

14 - آنگاه شما را پس از آنان در زمين جانشين [نسلهاى پيشين ]قرار داديم تا بنگريم [كه شما] چگونه عمل مى كنيد.

نگرشى بر واژه ها

«غفلت»: بى توجّهى، از ياد بردن، به فراموشى سپردن و زدوده شدن معنا از ذهن.

«دعوى»: ادّعاى چيزى نمودن.

«تحيّت»: درود، سلام و تكريم و تجليل.

«قرون»: قرن ها، نسل ها، مردم روزگاران.

تفسير

نجات يافتگان و نگونساران در اين آيات، آفريدگار هستى از دو گروه بهشتيان و دوزخيان سخن به ميان آورده است؛ از اين رو نخست به كسانى كه از آيات و نشانه هاى قدرت خدا - كه در آيات گذشته از آنها سخن رفت - غافل هستند، و فرارسيدن روز رستاخيز را از ياد مى برند هشدار داده و مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقاءَنا

آن كسانى كه فرا رسيدن رستاخيز و ديدار پاداش و كيفر ما را اميد نمى دارند و به ثواب مادل نمى بندند... در آيه شريفه به خاطر تجليل و بزرگداشت روز رستاخيز و پاداش و كيفر خدا در آن روز بزرگ، همه چيز را به ذات پاك خدا پيوند داده و مى فرمايد: كسانى كه ديدار ما را اميد نمى دارند و باور نمى كنند....

پاره اى نيز بر آنند كه واژه «رجاء» به مفهوم خوف و ترس نيز آمده است؛ از اين رو ممكن است منظور اين باشد كه؛ كسانى كه از كيفر ما نمى ترسند...

وَ رَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا

و با اينكه اين سرا، سراى فنا پذير و زودگذر است، بر آن دل خوش داشته و همه تلاش و كوشش خود را براى آن نهاده اند و به جاى ديگرى اميد نمى بندند،

وَاطْمَأَنُّوا بِها

و بدان دل بسته و خود را به آن دلخوش داشته اند...

وَالَّذينَ هُمْ عَنْ اياتِنا غافِلُونَ.

و آن كسانى كه از تعمّق در آيات و نشانه هاى قدرت آفريدگار هستى غفلت ورزيده و از اين همه راهها و وسايل ورويدادهاى عبرت آموز و تفكر انگيز درس عبرت نمى گيرند و به خود نمى آيند،

اُولئِكَ مَأْويهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.

همه اينان به كيفر آنچه به دست مى آوردند و گناهانى كه مرتكب مى شدند جايگاهشان دوزخ است.

پس از هشدار به بيدادگران و گناهكاران در دو آيه پيش، اينك در اين آيه در مورد ايمان آوردگان مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ

بى گمان آنان كه به خدا و آيات او ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند،

يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِايمانِهِمْ تَجْرى مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ فى جَنَّاتِ النَّعيمِ.

پروردگارشان آنان را به پاس ايمانشان به بهشت پر طراوت و زيبايى هدايت مى كند كه از پيش روى آنان جويبارها روان است و آنان از بلنداى كاخهاى بهشت، آن نهرها ومناظر زيبا و دل انگيز را تماشا مى كنند.

گفتنى است كه منظور از: «تجرى من تحتهم الانهار...» همان است كه ترجمه شد، همان گونه كه در داستان مريم نيز - كه مى فرمايد: «قد جعل ربّك تحتك سرّيا»(42) - منظور اين است كه: پروردگارت چشمه آبى از پيش رو و از برابر ديدگانت پديد آورد و روان ساخت. امّا «جبايى» بر آن است كه منظور آيه مورد بحث اين است كه: از زير درختان و باغهاى آنان جويبارها روان است.

گفتار و نيايش ايمان آوردگان در بهشت اين است كه مى گويند: بارخدايا تو پاك و منزّهى! و اين گفتار نه به عنوان انجام وظيفه و به جا آوردن تكليف است، بلكه به خاطر آن است كه از نيايش با پروردگارشان لذّت مى برند.

«ابن جريح» در اين مورد مى گويد: هرگاه پرنده اى از آسمان بهشت و از برابر ديدگان بهشتيان مى گذرد و آنان به گوشت آن پرنده تمايلى احساس مى كنند، با گفتن همين جمله و با به زبان آوردن ياد و نام با عظمت خدا، آن پرنده به صورت بريان در برابرشان قرار مى گيرد و پس از بهره ورى از آن و گفتن: «الحمد للَّه ربّ العالمين»، آن پرنده به خواست خدا زنده شده و پر مى كشد و مى رود.

و بدين سان در همه كارها آغاز گفتار و رفتار بهشتيان در آنجا ستايش خدا، و پايان آن نيز ياد و نام و ستايش ذات پاك اوست، و به جاى «بسم اللَّه»، «الحمد للَّه» و «سبحان اللَّه» مى گويند.

... وَتَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ

در اين مورد سه نظر است:

1 - تحيّت و درود خدا به آن بندگان شايسته كردار، سلام است.

2 - درود خود آنان به يكديگر، سلام است.

3 - درود فرشتگان بر آنان، سلام است، كه بدين وسيله نعمت هاى بهشت را به ياد آنها مى آورند و روشنگرى مى كنند كه چگونه از عذاب و بلاهاى مرگبار و خفّت آور دوزخ به سلامت رسته اند.

وَاخِرُ دَعْويهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.

و پايان بخش نيايش آنان اين است كه: ستايش از آن خداى يكتا، پروردگار جهانيان است.

در اين فراز از آيه منظور اين نيست كه پس از نيايش ديگر سخنى نمى گويند، نه، بلكه منظور اين است كه در پايان گفتارشان ياد خدا را در دل و بر زبان دارند، درست همان گونه كه در آغاز گفتارشان.

در پنجمين آيه مورد بحث، سخن را به دنيا طلبان و شيفتگانِ به ارزش هاى مادّى و فراموش كنندگان سراى باقى سوق داده و مى فرمايد:

وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ اِلَيْهِمْ اَجَلُهُمْ

و اگر خدا براى مردم به همان شتابى كه خوبيها را مى خواهند و خواسته آنان را بر مى آورد، در رساندن بلا و يا كيفرى كه بر اثر خشم براى خود، يا ديگرى مى خواهند، شتاب مى ورزيد، و نفرين آنان را در مورد خودشان و يا ديگران مى پذيرفت، آنگاه بود كه عمر همه آنان به سر آمده و نابود مى شدند؛ امّا خدا به آنان مهلت مى دهد تا به خود آيند و با فرو نشستن خشم و ناراحتى شان، از نفرين و خواسته خود توبه كنند.

به باور برخى ديگر، منظور آيه شريفه اين است كه:اگر خداى فرزانه در كيفرى كه آنان درخور آن هستند - بسان ارزانى داشتن پاداش كار و يابر آوردن خواسته هايشان - شتاب مى كرد،آنگاه بود كه همه آنان نابود مى شدند، امّا خدا در آن مواردى كه بر اساس مصلحت نيز دعاهايشان پذيرفته مى شود، كيفر آنان را به وقت ديگرى مى گذارد و در آن شتاب نمى كند؛ چرا كه سازمان وجود انسان توان و كشش كيفر سراى آخرت و كمتر از آن را نيز ندارد.

گفتنى است كه در آيه شريفه، كيفر و عقوبت، با واژه «شر» بيان گرديده، كه اين به خاطر رنج و زيانى است كه در آن مى باشد.

به هرحال اگر اين شيوه حكيمانه اى كه از آن سخن رفت نبود و خدا در كيفر زشتكارى ها و برآوردن نفرينها شتاب مى كرد، در آن صورت ديگر دنياى ما، دنياى وظيفه و مسئوليت و تكليف نبود و همه اينها برداشته مى شد و كسى باقى نمى ماند.

فَنَذَرُ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقائَنا فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ.

از اين رو آن گروه از كسانى را كه از فرا رسيدن روز رستاخيز و حساب آن روز باكى ندارند و از آن روز نمى هراسند، آنان را وامى گذاريم تا در كفر و انحرافشان از حق و سركشى و طغيانشان سرگردان بمانند.

ياد آورى مى گردد كه واژه «عَمَهَ» به مفهوم اوج تحيّر و سرگردانى است.

نور فطرت در اعماق دلها در ششمين آيه مورد بحث بااشاره به ناشكيبايى انسان در برابر زيانها و مشكلات مى فرمايد:

وَاِذا مَسَّ الْاِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اَوْ قاعِداً اَوْ قائِماً

و هنگامى كه به انسان زيان و رنجى از زيانها و رنجهاى دنيا برسد، در همان حال كه بر پهلو خفته و يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مى خواند؛ امّا اين ياد خدا و روى آوردن به بارگاه او، نه به انگيزه خداجويى و خدا خواهى و تو حيد گرايى و پاداش آخرت است، بلكه تنها به منظور بر طرف شدن آن رنج و زيان و نجات خويش است كه خدا را مى خواند.

فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَاَنْ لَّمْ يَدْعُنا اِلى ضُرٍّ مَسَّهُ

و آنگاه كه ما آن زيان و سختى را از او برداريم و برطرف سازيم، و سلامتى او را به وى بازگردانيم، از سپاسگزارى ماروى برتافته و به همان شيوه گذشته باز مى گردد، چنانكه گويى هرگز ما را براى نجات خويش از ورطه گرفتارى و بلا نخوانده و از ما در خواست نجات خود را ننموده و ما رانمى شناسد.

كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

به باور برخى منظور اين است كه: همان گونه كه شيطان و انسانهاى شيطان صفت، روى برتافتن از نيايش باخدا به هنگامه خوشى و آسايش را براى گناهكاران آراسته اند، همين گونه براى اسرافكاران نيز كردار زشت و بيداد شان جلوه داده شده است.

پاره اى نيز بر آنند كه اسرافكاران عملكرد زشت و ظالمانه خود را براى يكديگر، نيك و زيبا جلوه مى دهند.

دو نكته درس آموز:

1 - آيه شريفه به مردمى كه پس از رنج ها و مشكلات به آسايش مى رسند و پس از بلاها و گرفتاريها به لطف خدا امواج نسيم شادى و شادمانى و بهروزى در زندگى آنان وزيدن آغاز مى كند، هشدار مى دهد كه خدا را فراموش نسازند و هماره سپاس نعمت هاى او را بگذارند و تداوم آنها را از آن ارزانى دارنده نعمت ها بخواهند.

2 - و نيز مردم را به شكيبايى و پايدارى در گرفتارى ها و مشكلات و پيكار هدفدار وسودمند با آنها براى نجات خويش و نيايش با خدا، و مدد خواهى از آن سر چشمه قدرتها سفارش مى كند و هشدار مى دهد كه انسان براى نايل آمدن به پاداش، نبايد در گرفتاريها زارى و بى تابى كند.

راز سقوط انسانها در اين آيه شريفه قرآن از گرفتاريها و بلاهايى كه بر جامعه هاى پيشين به كيفر كفر و بيداد شان فرود آمده، گزارش نموده و بدين وسيله امّت پيامبر را از دست يازيدن به اين گناهان و آنگاه فرود اين بلاها هشدار مى دهد و مى فرمايد:

وَلَقَدْ اَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا

ما جامعه ها ونسلهاى پيشين را، آنگاه كه به خود ستم روا داشتند و به شرك و نافرمانى خدا روى آوردند، نابود ساختيم. اين كيفر آنان هنگامى بود كه پيامبران خدا، دليلهاى روشن و آيات روشنگر خدا را براى آنان آوردند، امّا آنان بر آن نبودند كه از حق ستيزى و بيداد دست شسته و به خدا و آيات او ايمان آورند.

آيه شريفه روشنگرى مى كند كه راز سقوط و انحطاط اين جامعه ها آن بود كه اگر باز هم به آنان مهلت داده مى شد، نه به پيامبران ايمان مى آوردند و نه به كتابهاى آسمانى، و همچنان به شرارت و بيداد خود ادامه مى دادند.

«ابوعلى» با استدلال به اين آيه شريفه مى گويد: در صورتى كه از رفتار و كردار كفر گرا و طغيانگرى دريافت شود كه اگر بماند و به او مهلت داده شود، ايمان مى آورد، مهلت دادن و حفظ او واجب مى گردد.

كَذلِكَ نَجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمينَ.

و ما شرك گرايان و بيداد پيشگان را از اين پس نيز پس از اتمام حجّت و علم به اصلاح ناپذيرى شان كيفر خواهيم نمود.

و اينك نوبت شماست تا چگونه عمل كنيد در اين آيه روى سخن را به امّت پيامبر مى كند و مى فرمايد:

ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِى الْاَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ.

آنگاه شما را اى امّت محمدصلى الله عليه وآله وسلم پس از آن جامعه ها و نسلهاى تبهكار جانشين آنان در روى زمين گردانيديم، تا بنگريم كه شما پس از آگاهى از عملكرد زشت و ظالمانه آنان و چشيدن كيفركارشان، چگونه رفتار مى كنيد. آيا اين همه دليل و برهان و هشدار و خيرخواهى را فراموش ساخته و راه آنان را مى رويد و در خور كيفرى بسان كيفر آنان مى گرديد و يا راه ايمان و تقوا و آزادگى و عدالت را در پيش مى گيريد و در خور پاداش و تحسين مى گرديد.

گفتنى است كه در آيه شريفه منظور از نگرش، نه نگرش با چشم است و نه باقلب؛ چرا كه هيچ يك از دو نگرش ظاهرى و بينش دل، در مورد آفريدگار هستى درست نيست، بلكه منظور اين است كه خدا بندگان خويش را اين گونه در كوره آزمون قرار مى دهد و پاداش و كيفر عادلانه رستاخيز نيز، در گرو چگونگى عملكرد انسانها و سر بر آوردن از اين آزمون و امتحان الهى است.