تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۷ -


/ سوره يونس / آيه هاى 109 - 99

99 . وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لَامَنَ مَنْ فِى الْاَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً اَفَاَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ.

100 . وَما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لايَعْقِلُونَ.

101 . قُلِ انْظُرُوا ماذا فِى السَّمواتِ وَالْاَرْضِ وَما تُغْنِى الْاياتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لايُؤْمِنُونَ.

102 . فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ اِلاَّ مِثْلَ اَيَّامِ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا اِنّى مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ.

103 . ثُمَّ نُنَجّى رُسُلَنا وَالَّذينَ امَنُوا كَذلِكَ حَقّاً عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ.

104 . قُلْ يا اَيُّهَا النَّاسُ اِنْ كُنْتُمْ فى شَكٍّ مِنْ دينى فَلااَعْبُدُ الَّذينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلكِنْ اَعْبُدُ اللَّهَ الَّذى يَتَوَفَّاكُمْ وَاُمِرْتُ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ.

105 . وَاَنْ اَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً وَلاتَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ.

106 . وَلاتَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لايَنْفَعُكَ وَلايَضُرُّكَ فَاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّكَ اِذاً مِنَ الظَّالِمينَ.

107 . وَاِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاكاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ وَاِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلارادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ.

108 . قُلْ يا اَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَاِنَّما يَهْتَدى لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَاِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما اَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكيلٍ.

109 . وَاتَّبِعْ ما يُوحى اِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ.

ترجمه

99 - و اگر پروردگارت [اى پيامبر!] مى خواست، بى ترديد هر آن كسى كه در [كران تا كران ] زمين [و زمان ] است، همگى آنان [خواسته يا ناخواسته ] ايمان مى آوردند؛ [امّا او چنين نخواست؛ با اين وصف ] آيا تو مردم را ناگزير مى سازى كه ايمان بياورند؟!

100 - و كسى را نرسد كه جز به اذن خدا [و يارى او] ايمان بياورد، و [او ]پليدى [كفر و بيداد] را بر كسانى قرار مى دهد كه خرد خود را به كار نمى گيرند.

101 - [اى پيامبر! به حق ستيزان ] بگو: [درست ] بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست [و كدامين آيه و نشانه از نشانه هاى بى شمار قدرت اوست ]؟! امّا [اين ]نشانه ها و هشدارها، مردمى را كه [درست نمى انديشند و] ايمان نمى آورند سود نخواهد بخشيد.

102 - پس آيا آنان [چيزى ] جز همانند روزهاى كسانى را كه پيش از آنان [گرفتار كيفر كردارشان شدند و] در گذشتند، انتظار مى كشند؟! [هان اى پيامبر ]بگو: شما انتظار بريد كه من [نيز] با شما از انتظار برانم.

103 - سپس فرستادگان خود و كسانى را كه [به آنان ] ايمان آوردند [از رنج و عذاب ]نجات مى بخشيم [آرى ] همين گونه بر ما حق است كه ايمان آوردگان را نجات دهيم.

104 - [هان اى پيامبر!] بگو: اى مردم! اگر در دين [و آيين ]من ترديد داريد، [بدانيد كه من ] آن كسانى را كه [شما] به جاى خدا مى پرستيد، نمى پرستم؛ بلكه من تنها خدايى را مى پرستم كه جان شما را مى ستاند و فرمان يافته ام كه از ايمان آوردگان باشم.

105 - و [نيز به من فرمان رسيده است ] كه روىِ خود را به [اين ] دين حنيف [كه از هر گونه شرك و انحراف پاك و پاكيزه است ]متوجّه ساز، و [هرگز] از شرك گرايان مباش.

106 - و به جاى خدا [ى يكتا] چيزى را كه نه سودت مى رساند و نه زيانت، مخوان؛ كه اگر چنين كنى در آن صورت از [زمره ]ستمكاران خواهى بود.

107 - و اگر خدا [به منظور آزمون يا مصلحت ديگر] زيانى به تو برساند، جز او برطرف كننده اى براى آن نخواهد بود؛ و اگر [نيكى و] خيرى براى تو بخواهد، ردّ كننده اى براى فزون بخشى او نخواهد بود، [و] آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد مى رساند، و او آمرزنده و مهربان است.

108 - راه [اى پيامبر] بگو: هان اى مردم! حق از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، پس هر كس [در پرتو آن ] يابد به سود خويشتن راه مى يابد و هركس گمراه گردد به زيان خويشتن گمراه مى گردد، و [هنگامى كه شما در انديشه رستگارى خود نباشيد، ]من نگهبان [و نجات بخش ] شما [از عذاب ]نخواهم بود.

109 - و از آنچه به سوى تو وحى مى گردد پيروى نما و شكيبا باش، تا خدا [ميان تو و حق ستيزان ] داورى نمايد، و او بهترين داوران است.

نگرشى بر واژه ها

«مشيّت»: اين واژه با واژه هاى اراده، اختيار و ايثار در معنا نظير يكديگرند و تنها كار برد آنها تفاوت مى كند.

«نفس»: «نفس» آن واقعيتى است كه اگر موجودى همه چيز خود را از دست دهد، آن حقيقت مى ماند. اين واژه با واژه «ذات» همانند است، جز اينكه دنبال نام چيزى، با واژه «نفس» آن را مورد تاكيد قرار مى دهند، امّا به وسيله واژه ذات تأكيد نمى آورند.

«نظر»: دقتِ در پديده از راه فكر و انديشه.

«نُذُر»: جمع واژه «نذير» به مفهوم هشدار دهنده است.

«شكّ»: ترديد و دو دلى.

«توفّى»: دريافت كامل يك چيز.

«اقامة»: نصب كردن و بر پا داشتن.

«كشف»: بر طرف ساختن چيزى كه مانع از دريافت و ديدن است.

«مماسة»: تماس پيدا كردن.

تفسير

ايمانِ آگاهانه و آزادنه در آيات پيش، به اين نكته اشاره رفت كه ايمان آوردن به خدا به هنگامه رسيدن عذاب و در آستانه مرگ، سود بخش نخواهد بود، اينك در اين آيات روشنگرى مى كند كه اگر چنين ايمانى سودبخش بود خدا همه مردم روى زمين را به ايمان و اسلام ناگزير مى ساخت.

در اين مورد مى فرمايد:

وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لَامَنَ مَنْ فِى الْاَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً

و اگر پروردگارت - اى پيامبر - مى خواست تمام مردم روى زمين ايمان مى آوردند.

منظور اين است كه اگر خدا مى خواست، مى توانست همه عصرها و نسل ها را به ايمان و پذيرش حق ناگزير سازد. آيه مورد بحث نظير اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: اگر بخواهيم، معجزه اى از آسمان بر آنان فرود مى آوريم تادر برابر آن گردن هايشان خاضع گردد. إن نشأ ننزّل عليهم من السّماء آيةً فظلّت اعناقهم لها خاضعين.(85)

در ادامه آيه مورد بحث مى فرمايد:

اَفَاَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ.

و با اين وصف آيا مى خواهى مردم را ناگزير سازى كه حق را بپذيرند و ايمان آورند؟!

منظور اين است كه هرگز شايسته نيست كه تو نيز بر آن باشى كه اينان را ناگزير به ايمان واسلام سازى، آن هم در حالى كه توان اين كار را ندارى، و خداى توانا با اينكه قدرت اين كار را دارد چنين نمى كند؛ چرا كه اجبار و اكراه با اصل تكليف و آزادگى ناسازگار است.

بدين سان آيه شريفه بر آن است كه به پيامبر گرامى آرامش خاطر بخشد تا از دريغ و تأسف سختى كه از حق ناپذيرى آنان دامانگيرش مى شد و نيز شدت علاقه اى كه به ايمان آنان داشت بكاهد.

و نيز آيه مباركه نشانگر پوچى ديدگاه جبرگرايان است كه مى گويند: مشيّت خدا هميشگى است و مقيد به خواستن و اراده نمى گردد؛ چرا كه خدا در آيه مورد بحث مى فرمايد: اگر اراده مى فرمود و مى خواست همه را به ايمان و اسلام ناگزير مى ساخت، امّا چنين ايمان و چنين كارى را نخواسته، و از اين رو در خارج تحقّق نيافته است. و اگر همان گونه كه جبرگرايان مى پندارند، مشيّت خدا «ازلى» بود، تعليق آن به اين شرط درست نبود...

در دومين آيه مورد بحث، در روشن ساختن اين موضوع مى فرمايد:

وَما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلاَّ بِاِذْنِ اللَّهِ

اين درست است كه خدا انسان را آزاد آفريده است، امّا بازهم براى هيچ كس ممكن نيست ايمان بياورد، مگر اينكه خدا وسيله آن را براى او فراهم آورده و او را در اين راه، نيرو و توفيق ارزانى دارد و در پرتو خرد و انديشه اى كه به او داده است، وى را به ايمان و اسلام فراخواند.

به باور برخى همچون «حسن» و «جبايى»، منظور از «اذن خدا» در آيه شريفه، فرمان و دستور اوست كه در آيه ديگرى مى فرمايد: «ياايهاالناس قد جاءكم الرسّول بالحقّ من ربّكم فآمِنوا خيراً لكم...»(86)

هان اى مردم آن پيامبر موعود حق را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است، پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است...

طرفداران اين ديدگاه بر آنند كه حقيقت «اذن خدا» به اين است كه گاه به وسيله فرمان ودستورى انجام كار را آزاد مى سازد، و گاه موانع انجام آن را از سرراه بر مى دارد.

امّا به باور برخى ديگر منظور از «اذن خدا» در آيه شريفه علم اوست، و تفسير آيه اين است كه : خدا مى داند كه چه كسانى ايمان مى آورند و چه كسانى ايمان نمى آورند. و بدين وسيله از علم بى كران او بر كران تا كران هستى و همه پديده ها خبر مى دهد و روشنگرى مى كند كه او از همه چيز آگاه است.

و ممكن است منظور آيه شريفه، نشان دادن موقعيت بلند و جايگاه حساس ايمان در پيشگاه خدا باشد.

وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لايَعْقِلُونَ.

در تفسير اين فراز از آيه، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «قتاده» و «ابن زيد» منظور اين است كه: و خدا عذاب را بر كسانى مقرّر مى دارد كه در زندگى خرد خويش را به كار نمى گيرندتاحقايق را در يابند و چنان زندگى مى كنند كه گويى از نعمت خرد محروم هستند.

2 - امّا به باور «حسن» منظور اين است كه: و خدا پليدى كفر و شرك را بر كسانى كه خرد خود را به كار نمى گيرند مقرر مى دارد.

3 - از ديدگاه «ابن عباس» واژه «رجس» در آيه شريفه به مفهوم خشم و غضب آمده است.

4 - و از ديدگاه «ابوعلى»، «رجس» به دو معنا آمده است: يكى به مفهوم عذاب، و ديگرى نجاست و پليدى، كه با اين بيان خدا به پليدىِ چنين كسانى حكم مى كند، همان گونه كه در آيه ديگرى نيز اين حقيقت را بيان فرموده است.(87)

در راه انگيزش هوشيارى و ارشاد مردم در ادامه سخن در مورد ايمان و پذيرش حق و شناخت خدا بانگرش هدفدار به آيات و نشانه هاى او، اينك قرآن در اين آيه شريفه به منظور انگيزش هوشيارى و ارشاد آنان مى فرمايد:

قُلِ انْظُرُوا ماذا فِى السَّمواتِ وَالْاَرْضِ

هان اى پيامبر! به كسانى كه از آيات و نشانه هاى يكتايى و قدرت خدا مى پرسند،بگو: درست بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست؟ و نشانه ها و عبرتها را از آمدو شد شب و روز، حركت ستارگان، شگرفى كهكشان ها، شگفتى كوه ها و درياها، درختان و گياهان و ميوه هاى رنگارنگ، و پرندگان و جانداران گوناگون ببينيد؛ چرا كه نگرش هدفدار و درس آموز به يك يك اين پديده ها و يا همه آنها، انسان را به شناخت آفريدگار آنها و نيز به يكتايى، دانش، حكمت، قدرت و گردانندگى و تدبير او راه مى نمايد.

و اين نشانه ها و برهانهاى آشكار، و نيز اين فرستادگان هشدار دهنده، براى هشيارى مردمى كه در مورد آنهاتفكرّ و تدبّر نمى كنند و در انديشه پذيرش حق و ايمان به خدا نيستند، سودى نمى بخشد.

از حضرت صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه آورده اند كه فرمود: شب معراج و سير آسمانى پيامبر، جبرئيل نزد آن حضرت آمد و براق را براى آن حضرت آورد تا با آن مركب ويژه به بيت المقدس پروازكند.

پيامبر گرامى به وسيله براق وارد بيت المقدس گرديد و در آنجا با گروهى از پيامبران ديدار كرد، و هنگامى كه بامداد آن شب به مدينه بازگشت، جريان ديدار خويش را با آنان در ميان نهاد. پاره اى پرسيدند: اى پيامبر خدا! چگونه با اين سرعت به بيت المقدس سفر كرديد و بازگشتيد؟

آن حضرت فرمود: من به وسيله مركب ويژه اى كه فرشته وحى برايم آورد امكان اين سفر را يافتم و آنگاه براى اطمينان آنان از آنچه در راه ديده بود به آنان خبر داد.

پاره اى باشنيدن سخنان پيامبر گرامى شگفت زده شده و به يكديگر نگريستند و گفتند: ممكن است، اين خبرها را سوارى تيزتك براى آن حضرت آورده باشد، اينك براى اطمينان مى توان از بازار شام و تاجران سرشناس آن شهر و ديگرنقاط آنجا از آن بزرگوار پرسش نمود.

پبامبر گرامى به گونه اى بود كه وقتى از چيزى كه نمى دانست مورد پرسش قرار مى گرفت، آثار دشوارى و ناراحتى درسيماى نورافشانش پديدار مى گشت؛ به همين جهت پيش از پرسش آنان فرشته وحى فرو آمد و گفت: اى پيامبر خدا! اين شهر شام است كه اينك من آن را در برابر ديدگانت قرار مى دهم تا بنگرى و پرسشهاى آنان را پاسخ گويى. پيامبر بدين سان آن شهر را در برابر ديدگان خود ديد و آنچه آنان پرسيدند، بى كم و كاست همان گونه كه بود پاسخ داد و همه را به شگفت آورد و دير باوران نيز به راستگويى و درستى گفتار آن حضرت يقين كردند، امّا باهمه اينها گروهى به او ايمان نياوردند.

حضرت صادق عليه السلام، با بيان اين داستان فرمود: و اين مفهوم آيه شريفه است كه مى فرمايد : آنان كه حق ستيزى را پيشه ساخته اند، اين نشانه ها و برهانها سودشان نخواهد بخشيد.

وَما تُغْنِى الْاياتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لايُؤْمِنُونَ.

در چهارمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ اِلاَّ مِثْلَ اَيَّامِ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ

آيا اين مردم حق ستيزى كه به تفكّر در نشانه هاى قدرت خدا و ايمان به او فراخوانده شدند و نپذيرفتند، جز سرنوشت شوم و عذاب وهلاكت و روزهاى دردناكى را كه بر كفر گرايان پيشين گذشت انتظار مى برند؟!

به باور «قتاده» منظور از روزهاى مورد اشاره همان عذاب هولناكى است كه بر قوم نوح و عاد وثمود فرود آمد. در آيه شريفه از عذاب و نابودى تبهكاران به «ايام» تعبير شده و اين تعبير رايج است به گونه اى كه در ادبيات گفته مى شود: روزهاى دولت و ياروزهاى رنج و گرفتارى، كه منظور روزهاى نعمت و عذاب است.

ياد آورى مى گردد كه آيه شريفه گرچه به ظاهر پرسشى است، امّا در حقيقت نفى مى باشد و منظور اين است كه آنان جز اين انتظار نمى برند.

قُلْ فَانْتَظِرُوا اِنّى مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ.

هان اى پيامبر! به آنان بگو: اينك كه شما در حق ستيزى خويش پافشارى مى كنيد و در آيات خدا نمى انديشيد و از هشدارهاى او هشدار نمى پذيريد، پس در انتظار عذاب خدا باشيد كه من هم با شما در انتظار خواهم بود.

سنّت خدا، در باره ايمان آوردگان در آيه پيش سخن از كيفر حق ستيزان و كفر گرايان بود، اينك در اين آيه شريفه در مورد رستگارى و نجات شايسته كرداران مى فرمايد:

ثُمَّ نُنَجّى رُسُلَنا وَالَّذينَ امَنُوا

آنگاه ما پيش از فرود عذاب و كيفر بر گناهكاران، پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردند، از ميان آن جامعه و مردم حق ستيز و بيداد گر نجات داده و بيرون مى بريم.

به باور برخى، آنگاه ما پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردند، از شرّ دشمنان و نقشه هاى شوم آنان رهايى مى بخشيم.

كَذلِكَ حَقّاً عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ.

به باور «حسن» منظور اين است كه: شيوه ما هماره چنان بوده است كه هرگاه جامعه اى از جامعه هاى پيشين را به كيفر بيدادشان نابود مى ساختيم، پيامبر آنان و همه كسانى را كه به او ايمان آورده بودند، نجات مى داديم و آنگاه حق ستيزان را زير تازيانه دردناك عذاب مى گرفتيم؛ و اكنون نيز كه اين شرك گرايان را بخواهيم كيفر كنيم، نخست تو را اى پيامبر با آن كسانى كه به تو ايمان آورده اند نجات مى بخشيم و آنگاه عذاب را بر آنان فرو مى فرستيم.

و به باور برخى ديگر منظور اين است كه: و اين گونه بر اساس حكمت بر ما لازم است كه ايمان آوردگان را از عذابِ سراى آخرت رهايى بخشيم، درست همان گونه كه از عذاب دنيا نجاتشان مى دهيم.

حضرت صادق عليه السلام به يارانش فرمود: چه مانعى دارد كه وقتى يكى از شما با ايمان به اين راه و رسم توحيدى جهان را بدرود گفت، در مورد او گواهى دهيم كه از بهشتيان خواهد بود، مگر نه اينكه خدا وعده فرموده است كه: بر ما لازم است كه ايمان آوردگان را نجات بخشيم؟ كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين.

من تنها خداى يكتا را مى پرستم در ششمين آيه مورد بحث، خدا پيامبرش را به بيزارى جستن از معبودهاى دروغين فرمان داده و مى فرمايد: قُلْ يا اَيُّهَا النَّاسُ اِنْ كُنْتُمْ فى شَكٍّ مِنْ دينى فَلااَعْبُدُ الَّذينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: اگر در درستى و حقانيّت دين و آيين من در ترديد هستيد، بدانيد كه من آن كسانى را كه شما به جاى خدا مى پرستيد، نخواهم پرستيد.

وَلكِنْ اَعْبُدُ اللَّهَ الَّذى يَتَوَفَّاكُمْ

ولى من خدايى را مى پرستم كه حيات و مرگ همه به دست اوست و مى تواند شما را بميراند.

اين فراز از آيه شريفه ضمن بيان يك واقعيت ترديد ناپذير، نوعى هشدار به شرك گرايان نيز مى باشد؛ چرا كه مرگ آنان به مفهوم رسيدن هنگامه عذاب نيز مى باشد.

چگونه؟

چگونه در حالى كه شرك گرايان بر باطل و بى اساس بودن دين و آيين پيامبر پا فشارى مى كردند، اين آيه شريفه مى فرمايد: بگو اگر در دين من ترديد داريد؟

پاسخ

در اين مورد سه پاسخ رسيده است:

1 - به باور برخى حقيقت اين جمله آن است كه: هركس در درستى دين و آيين من در ترديد است...

2 - به باور برخى ديگر، آنان به خاطر اضطراب و نگرانى شان به هنگامه فرود آيات خدا بسان كسانى رفتار مى كردند كه در ترديد و دو دلى مى باشند.

3 - ديگر اينكه، در ميان آنان گروهى بودند كه به راستى در مورد حقانيت رسالت پيامبر وآسمانى بودن دين او در ترديد بودند و هرگز بر بطلان آن عقيده نداشتند و چون بيشتر اين گونه بودند، بقيه را تابع آنان خوانده است.

وَاُمِرْتُ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ.

و من فرمان يافته ام كه از ايمان آورندگان به خدا باشم و تنها او را بپرستم.

وَاَنْ اَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً وَلاتَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ.

و فرمان يافته ام كه توحيدگرايى و يكتاپرستى را راه و رسم خود قرار داده و در پرستش او از شرك گرايان نباشم.

وَلاتَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لايَنْفَعُكَ وَلايَضُرُّكَ

و به جاى خدا چيزى را كه نه سودت مى رساند و نه توان زيان رساندن به تو را دارد به خدايى مخوان و پرستش مكن.

چرا؟

با اينكه اگر غير خدا سود و زيانى هم برساند در خور پرستش نيست و تنها بايد خداى يكتا را پرستيد، مفهوم اين فراز از آيه چيست و چه مى گويد؟ و چرا مى فرمايد: به جاى خدا آنچه را كه سود و زيانت نمى رساند مخوان؟

پاسخ

در اين مورد دو پاسخ آمده است:

1 - نخست اينكه منظور آيه شريفه اين است كه: هر آنچه را سود و زيان رساندنش به تو، بسان سود و زيان رسانى خداى يكتا نيست، مخوان ومپرست.

2 - ديگر اينكه: وقتى پرستش غير خدا - اگرچه سود و زيان نيز برساند زشت و نارواست، روشن است كه پرستش بتهاى رنگارنگى كه سود و زيانى ندارند زشت تر و احمقانه تر است.

فَاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّكَ اِذاً مِنَ الظَّالِمينَ.

پس اگر چنين كنى، با فرمان خداى يكتا به مخالفت برخاسته و با پرستش غير او به خويشتن ستم روا داشته اى؛ چرا كه در اين صورت كيفر و عذاب را كه همان زيان واقعى است براى خود فراهم ساخته اى.

گفتنى است كه در اين آيه شريفه گرچه روى سخن با پيامبر گرامى است امّا در حقيقت پيام به تك تك امّت آن گرانمايه عصرها و نسلهاست.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

وَاِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاكاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ

و اگر خداى توانا رنج و زيان و يا بيمارى و گرفتارى ديگرى به منظور آزمون تو يا بر اساس مصلحت ديگرى به تو برساند، هيچ كس جز او نمى تواند آن را بردارد و يا از آمدنش جلوگيرى كند.

در اين فراز، قرآن روشنگرى مى كند كه سود و زيان واقعى تنها به دست خداست و نه ديگران، پس اودر خور پرستش است و نه غير او.

وَاِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلارادَّ لِفَضْلِهِ

و اگر او نيكى و خيرى براى تو بخواهد و سلامت و نعمت و روزى گسترده و همانند آنها در زندگى به تو ارزانى دارد، هيچ كس نمى تواند آن را باز دارد و از آن جلوگيرى كند.

يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ

و او، آن رابه هركس از بندگان خود كه بخواهد، مى رساند و بر اساس حكمت و مصلحتى كه خود بداند ارزانى مى دارد.

وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ.

و او آمرزنده گناه بندگان، و نسبت به آنان مهربان است.

در اين آيه شريفه روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و به آن حضرت دستور مى دهد كه:

قُلْ يا اَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ

هان اى پيامبر به آنان بگو: حق از سوى پروردگارتان براى شما آمده است.

منظور از «حق» در آيه مباركه، قرآن و اسلام و آيات و نشانه هايى است كه نشانگر يكتايى خدا و قدرت و دانش و مهر اونسبت به بندگان است.

پاره اى نيز بر آنند كه منظور از «حق» پيامبر گرامى و معجزه هاى آن حضرت است.

فَمَنِ اهْتَدى فَاِنَّما يَهْتَدى لِنَفْسِهِ

پس هر كس با نگرش جستجوگرانه به قرآن و آيات آن و نيز معجزه هاى پيامبر، حق را شناخت و راه يافت، تنها به سود خويش راه يافته است.

وَمَنْ ضَلَّ فَاِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها

و هر كس حق ستيزى پيشه ساخت و گمراه شد و به نشانه هاى حق ننگريست و در آنها تعمّق نكرد، به زيان خويشتن گمراه گشته و به خود خيانت روا داشته است.

وَ ما اَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكيلٍ.

و هنگامى كه شمادر انديشه نجات و رستگارى خود نباشيد، من نگهبان ومراقب شما از عذاب خدا نخواهم بود.

واژه «وكيل» به مفهوم مراقب و نگهبان و حافظ است، درست همان گونه كه كسى حراست از مال و يا حقوق ديگرى را مى پذيرد و در حفظ آن مى كوشد.

به بيان ديگر مفهوم آيه اين است كه: وظيفه من تنها رساندن شايسته و بايسته پيام است و هرگز وظيفه ندارم - بسان كسى كه وكيل مال و حقوق ديگرى است و وظيفه اش آن است كه دارايى او را از ضرر و زيان حراست نمايد - شما را از عذاب و آتش شعله ور دوزخ نجات داده و به سعادت و رستگارى اوج بخشم.

و سرانجام اينكه در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه اين سوره مباركه نيز مى باشد، در ادامه سخن با پيامبر گرامى مى افزايد:

وَاتَّبِعْ ما يُوحى اِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ.

و از آنچه به سوى تو وحى مى گردد پيروى نما، و بر اذيت و آزار حق ستيزان و بيدادگران شكيبايى ورز، تا خدا ميان توو آنان - با پيروز ساختن راه ورسم توحيدى و آسمانى ات - داورى كند، كه به راستى او بهترين داوران است و جز به عدالت و بر اساس حق داورى نمى كند.

پرتوى از سوره مباركه در پرتو مهر و توفيق الهى از دهمين سوره قرآن شريف نيز گذشته و اينك به لطف او در آستانه يازدهمين سوره ايستاده ايم.

در آيات يكصد ونه گانه اين سوره مباركه درس هاى ارجدار و مفاهيم انسانسازى را به گوش جان شنيديم و به موضوعات بى شمار فردى، عقيدتى، اخلاقى، انسانى، دينى، اقتصادى، اجتماعى و... برخورديم كه اگر بخواهيم آنها را به تابلو بريم، از جمله با اين موضوعات و مفاهيم جانبخش رو به رو مى گرديم، با عناوين ارجدار و درس آموزى چون:

شكوه قرآن و رسالت پيامبر،

شناخت مبدأ و معاد،

نشان او در جهان آفرينش،

نجات يافتگان و نگونساران،

نور فطرت در اعماق دلها،

زشت ترين پرستش ها،

فطرت خدا جويى و خدا خواهى،

نكوهش از شرك گرايى و ناسپاسى،

واقعيت اين زندگى زود گذر،

سر افرازان و سر افكندگان،

واماندگى و ذلّت شرك گرايان،

توحيد گرايى و يكتا پرستى،

دسته هاى چندگانه شرك گرايان،

سند جاودانه درستى دعوت پيامبر،

ناشنوايان و نابينايان واقعى،

ثمره شوم بيداد،

سرنوشت شرك گرايان در روز رستاخيز،

يك اصل كلّ در مورد جامعه ها،

كتاب پرشكوه خدا يا درمان دردهاى جامعه ها و تمدّنها،

امنيت راستين در پرتو ايمان و تقواى واقعى،

همه عزّتها و اقتدارها از آن خداست!

جلوه هايى از قدرت آفريدگار هستى،

منطق پوسيده شرك گرايان،

پرتوى از سرگذشت پيامبران،

سرگذشت برخى جامعه ها،

فرجام سياه استبدادگران،

هماره در اوج يقين باش!

توبه و ايمان به هنگام،

سرگذشت جامعه يونس،

و صدها نكته انسانساز و ظريف و لطيف و دقيق ديگر...(88)