تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۴ -


/ سوره رعد / آيه هاى 15 - 12

12 . هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ.

13 . وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ.

14 . لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ ءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ.

15 . وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الاصالِ.

ترجمه

12 - اوست كه آذرخش را كه مايه بيم [ از برخورد صاعقه ] و اميد به [ بارش باران حياتبخش ] است به شما مى نماياند و ابرهاى گرانبار پديد مى آورد.

13 - و رعد [ تنها] با ستايش او تسبيح مى كند، و فرشتگان [ نيز] از بيم او [ وى را به پاكى مى ستايند] و [ او] صاعقه ها را فرو مى فرستد و هر كه را بخواهد به وسيله آن هدف قرار مى دهد، در حالى كه آنان [ كه كفر ورزيده اند] درباره خدا ستيزه مى نمايند، و [ بهوش باشيد كه ] او سخت كيفر است.

14 - دعوت راستين تنها از آن اوست. و آنهايى را كه [ شرك گرايان ]جز او مى خوانند هيچ جوابى به آنان نمى دهند [ و خواسته هاى آنان را برنمى آورند] ، مگر همانند كسى كه [ از دور] دو دست خويشتن را به سوى آب مى گشايد تا [ آب زندگى بخش ] به كامش برسد در صورتى كه [ آب ] به آن [ دهان و كام ]نخواهد رسيد، و دعاى كفرگرايان جز در گمراهى نيست.

15 - و [ همه ] كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بامدادان و شامگاهان به همراه سايه هايشان - خواسته يا ناخواسته - تنها براى خدا سجده مى گزارند.

نگرشى بر واژه ها

يرى: اين واژه از مصدر «ارائه» و به مفهوم نشان دادن چيزى به كسى است. و نيز به معناى وادار ساختن كسى به ديدن چيزى نيز آمده است.

سجاب: ابرها. اين واژه جمع است و مفرد آن «سحابه» مى باشد.

صواعق: جمع «صاعقه» مى باشد. صاعقه همان آتشى است كه از آسمان فرود مى آيد.

محال: كيفر دادن، و مصدر باب مفاعله مى باشد.

استجابت: به مفهوم اجابت آمده است، با اين تفاوت كه در استجابت مفهوم طلب و خواستن نيز هست.

ظلال: اين واژه جمع «ظل» و به مفهوم «سايه» است.

آصال: اين واژه جمع «اصيل» و از ريشه «اصل» برگرفته شده و گويى عصر را كه سرآغاز شب است، اصل و يا اصيل پنداشته اند.

غدّو: اين واژه جمع «غداة»، به مفهوم آغاز روز است، و گاه به مفهوم مصدرى نيز به كار رفته است.

تفسير

پرتوى از نشانه هاى يكتايى و قدرت او

در اين آيات، قرآن دگرباره به ترسيم پرتوى از نشانه هاى يكتايى و قدرت بى كران خدا پرداخته و مى فرمايد:

هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً

اوست كه برق را كه مايه بيم و طمع شماست، به منظور هشدار و برانگيختن اميد و طمع شما، به شما انسان ها نشان مى دهد.

در تفسير اين فراز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «حسن» و «ابومسلم» منظور اين است كه: با نشان دادن برق، شما انسان ها از صاعقه بيمناك و به ريزش باران اميدوار مى گرديد.

2 - امّا به باور گروهى از جمله «قتاده» و «جبايى» منظور اين است كه: با ارائه برق، مسافر مى ترسد كه راه را گم كند، و غير مسافر اميد مى بندد كه مزرعه ها سيراب گردند و بهره فراوانى نصيب آنان گردد.

3 - و از ديدگاه «زجاج» منظور اين است كه: در برخى از شهرها و كشورها مردم از فرود باران زيان مى برند و از برق مى هراسند، امّا در برخى نقاط ديگر با ديدن جهش برق اميدوار مى گردند.

وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ.

و ابرهاى گرانبار را از آب پديدار ساخته و آنها را از زمين بالا مى برد و در جوّ به حركت درمى آورد.

در دوّمين آيه مورد بحث، در ترسيم نداى پرطنين طبيعت، در ستايش آفريدگارش مى فرمايد:

وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ

و رعد با غرّش خود، او را ستايش مى كند و با ستايشِ او تسبيح مى گويد و نشان مى دهد كه ذات پاك او از هر عيب و نقصى منزّه و ستايشش واجب است.

برخى مى گويند: «رعد» نام فرشته اى است كه به فرمان خدا ابر را به كرانه هاى آسمان سوق مى دهد و اين سو و آن سو مى راند و با صداى خود آن را مى ترساند و ستايش خداوند و تسبيح او نيز كار همان فرشته است.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله از ذات بى همتاى او آورده است كه فرمود:

لو انّ عبادى اطاعونى لاسقيتهم المطر بالليل و اطلعت عليهم الشّمس بالنّهار...(41)

اگر بندگانم به راستى مرا فرمانبردار بودند، شب ها بر آنان باران رحمت مى فرستادم و روزها خورشيد را به تايش بر آنان و ارزانى داشتن نور و حرارت وادار مى ساختم و صداى غرش رعد را به گوش آنان نمى رساندم.

و آن گرانمايه جهان هستى هر گاه غرش رعد به گوشش مى رسيد، مى فرمود:

سبحان من يسبّح الرّعد بحمده.(42)

منزّه است آن خدايى كه رعد با ستايش او تسبيح مى كند.

«ابن عباس» مى گفت: پاك و منزّه است خدايى كه با همه وجود او را ستايش مى كنم.

و نيز آورده اند كه پيامبر هر گاه غرّش رعد و خروش صاعقه را مى شنيد، مى فرمود:

اللهم لا تقتلنا بغضبك، و لا تهلكنا بعذابك و عافنا قبل ذلك.(43)

بارخدايا! ما را با خشم و غضب خود مكش، و به عذابت ما را نابود مساز، و پيش از آن، به ما نعمت عافيت و سلامت ارزانى دار.

«ابن عباس» مى گفت: هر كس غرش رعد را بشنود و بگويد: پاك و منزّه است آن خدايى كه رعد با ستايش او تسبيح مى گويد، و فرشتگان از هيبت و عظمت او، وى را از هر عيب و نقصى پاك مى شمارند، و او بر هر كار و هر چيزى تواناست، و باز هم با اين گفتار صاعقه به او برخورد كند اين از ناحيه دين او خواهد بود كه بدان عقيده درستى ندارد و عمل نمى كند.

وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ

و فرشتگان از بيم او، وى را به پاكى مى ستايند.

«ابن عباس» مى گويد: فرشتگان از آفريدگار هستى مى ترسند، امّا نه بسان بيم فرزندان انسان؛ آنان به هيچ چيز جز پرستش خدا توجّه ندارند و نمى انديشند، و هيچ عاملى نيز آنان را از ستايش و پرستش خدا باز نمى دارد.

وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ

و صاعقه ها را مى فرستد و هر كس را كه بخواهد به وسيله آنها هدف قرار مى دهد، و هر كس را نخواست هدف نمى گيرد.

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

انّ الصواعق تصيب المسلم و غير المسلم و لا تصيب ذاكراً.(44)

صاعقه ها ممكن است مسلمان و غير مسلمان را هدف گيرند، امّا به كسى كه به راستى به ياد خداست نمى رسند.

وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ

و مردم نادان با ديدن اين پديده ها با توحيدگرايان به بحث و كشمكش مى پردازند و بيهوده مى كوشند تا آنان را از توحيدگرايى و ايمان به خداى يكتا باز گردانند.

از «ابن عباس» آورده اند كه: اين آيه شريفه در مورد دو تن از شرك گرايان تبهكار به نام هاى «اربد» و «عامر» فرود آمد؛ چرا كه آن دو به قصد كشتن پيامبر خدا به حضورش آمدند و قرارشان اين بود كه وقتى «عامر» با آن حضرت گفتگو مى كند، «اربد» از پشت سر به پيامبر يورش برد. امّا به هنگام حمله آن ددمنش به پيامبر خدا، بخشى از شمشيرش جدا شد و خداى پرمهر نقشه خائنانه او را نقش بر آب ساخت، و «عامر» هر چه اشاره كرد كه او كار را يكسره كند، «اربد» در خود توان و نيرويى براى انجام آن جنايت نيافت. سرانجام پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله به نقشه آنان پى برد و گفت: بارخدايا! شرارت آن دو تروريست را به هر صورتى كه خود مى خواهى از سر من كوتاه ساز؛ و اينجا بود كه صاعقه اى در رسيد و «اربد» را سوزاند.

در اين هنگام «عامر» پا به فرار گذشت و در همان حال به پيامبر گفت: هان اى محمّد! با نفرين خود «اربد» را نابود ساختى، اما بدان به خداى سوگند كه سپاهى گران از جوانان نورس به سوى تو خواهم آورد و در كنار هر نخل و خرمابُنى اسبى خواهم بست.

پيامبر فرمود: خدا شرارت تو را دفع خواهد كرد و به تو چنين اجازه اى نخواهد داد.

«عامر» رفت و چندى نگذشت كه غدّه اى بزرگ در زانوى او پديدار شد و بر اثر آن مُرد و برادرش «لبيد» در مرگ او شعرى سرود كه:

من از مرگ «اربد» مى ترسيدم نه از شهاب ها و صاعقه هاى آسمانى، امّا برق و صاعقه مرا به مرگ سوارى جسور و بى باك سوگوار ساخت.

وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ.

و بهوش باشيد كه او سخت كيفر است و گناهكاران را به سختى كيفر مى دهد.

آنچه آمد از اميرمؤمنان عليه السلام در تفسير اين فراز رسيده است، اما به باور «قتاده» و «مجاهد» منظور اين است كه خدا سخت تواناست و نيروى او بسيار و وصف ناپذير است.

«حسن» مى گويد: منظور اين است كه خشم خدا سخت است.

و «زجاج» بر آن است كه: خدا توانا و سخت كيفر است.

و از ديدگاه «جبايى» تفسير آيه اين است كه: تدبير و كيفر خدا نسبت به كفرگرايان و بيدادگران سخت و دردناك است.

در سوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِ

دعوت بر حق و راستين، تنها از آن خداست.

در مورد «دعوت حق» و تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «ابن زيد» منظور گواهى به يگانگى و يكتايى خداست.

2 - امّا به باور «حسن» منظور اين است كه آفريدگار هستى حق است؛ از اين رو دعوت او نيز حق است.

3 - و از ديدگاه «جبايى» منظور پرستش و نيايش و خواندن خالصانه خداست كه اگر كسى او را خالصانه بخواند، جواب دعايش را مى شنود؛ و بر بندگان است كه خدا را اين گونه بخوانند.

وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْ ءٍ إِلاَّ كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ

و كسانى كه بت ها و معبودهاى دروغين را مى خوانند و مى پرستند و از آنها انتظار دارند كه خواسته هاى آنان را برآورند، آن معبودهاى ناتوان هيچ يك از خواسته هاى آنان را برآورده نمى سازند، مگر همانند كسى كه از دور، دو دست خود را به سوى آب مى گشايد تا آب زندگى بخش به كامش برسد، در صورتى كه آب به آن دهان و آن كام نخواهد رسيد.

در اين آيه شريفه، قرآن در مورد شرك گرايان - كه غير خدا را مى پرستند و خواسته هاى خود را از آن ها مى خواهند و به آنها اميد مى بندند - در قالب مثالى زيبا مى فرمايد: حال و روز اينان همانند كسى است كه از دور دست هاى خود را به سوى آبى دراز مى كند تا از آن بنوشد و عطش خود را فرو نشاند، امّا بر اثر فاصله بسيار، آب به دست و دهان او نمى رسد و از تشنگى نمى آسايد.

آرى، حال و روز و سرنوشت شرك گرايانى كه معبودهاى دروغين را به جاى خداى يكتا و بى همتا مى پرستند، همين گونه است؛ آنان نه از پرستش ذلت بار خود سودى مى برند و نه دعاها و خواسته هايشان برآورده مى شود.

به باور «مجاهد» منظور اين است كه: حال و سرنوشت آنان بسان حال و سرنوشت كسى است كه تنها نام آب را به زبان آورد و با دست به آن اشاره نمايد و از آب بهره اى نبرد.

امّا به باور گروهى از جمله «ابومسلم» و «بلخى» در فرهنگ عرب در مورد كسى كه در پى چيزى باشد و آن را به دست نياورد و تلاشش بى ثمر باشد، مى گويند: «هو كقابض الماء باليد» او بسان كسى است كه مى خواهد آب را با دست بگيرد، و آيه شريفه به اين ضرب المثل اشاره دارد، و منظور اين است كه: دعاى شرك گرايان و پرستش آنان بيهوده است و به جايى راه نخواهد برد.

وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلالٍ.

و دعاى كفرگرايان در برابر بت هاى رنگارنگ خود، چيزى جز دورى از حق و گمراهى آشكار نيست. به باور پاره اى منظور اين است كه: و دعاى آنان از راه اجابت و پذيرفته شدن و سودبخش بودن به بيراهه رفته و در گمراهى است و به جايى نمى رسد.

در آخرين آيه مورد بحث، قرآن در ترسيم قدرت بى كران و شكوه و عظمت و فرمانروايى وصف ناپذير فرمانرواى پراقتدار هستى مى فرمايد:

وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً

و همه كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، از فرشتگان گرفته تا انسان ها خواه و ناخواه براى خداى يكتا سجده مى كنند.

در مورد دو واژه «طَوْعاً وَ كَرْهاً» دو نظر است:

1 - به باور گروهى از جمله «حسن»، «قتادة» و «ابن زيد» منظور اين است كه سجده تنها براى خداى يكتا واجب است، امّا توحيدگرايان راستين آگاهانه و عاشقانه در برابر او سجده مى كنند و كفرگرايان ناخواسته و از ترس شمشير.

2 - امّا به باور «جبايى» منظور اين است كه: همه كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند در برابر خدا خضوع مى كنند، با اين تفاوت كه خضوع انسان ها باايمان آگاهانه و عاشقانه است و خضوع كفرگرايان ناخواسته و براى نجات از بيمارى ها و رنج هايى است كه گريبانشان را مى گيرد، به ناگزير در برابر خدا خضوع مى نمايند.

وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الاصالِ.

و نيز سايه هاى همه كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، بامدادان و شامگاهان براى خدا سجده مى گزارند.

در مورد اين فراز نيز سه نظر آمده است:

1 - به باور پاره اى منظور از «سايه» و «سجده» آن، سجده فرد و سايه اوست؛ چرا كه وقتى كسى در برابر خدا سجده مى كند، سايه او نيز سجده مى نمايد.

2 - امّا به باور «حسن» منظور اين است كه: انسان كفرگرا تنها جسدش سجده مى نمايد و نه قلب و روح او؛ چرا كه سجده او، واقعى نيست.

3 - و از ديدگاه پاره اى نيز «ظلال» به مفهوم اصلى خود، همان «سايه ها» آمده، و منظور از سجده سايه ها، گردش آنها به چپ و راست و كوتاه و كشيده شدن آنهاست.