تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ سوره رعد / آيه هاى 24 - 19

19 . أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ.

20 . الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ.

21 . وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.

22 . وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ.

23 . جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ.

24 . سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ.

ترجمه

19 - پس آيا كسى كه مى داند آنچه از سوى پرودگارت به سوى تو فروفرستاده شده حق است، همانند كسى است كه كوردل است [ و اين حقيقت را نمى داند] ؟ [ آرى ] تنها خردمندان هستند كه به خود مى آيند [ و درس عبرت مى گيرند] .

20 - همانان كه به پيمان [ هاى خود با] خدا وفا مى كنند و عهد استوار [ خود ]را نمى شكنند.

21 - و آنان كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده است پيوند مى دهند، و از پروردگارشان مى ترسند و از بدى حساب [ و سختى بازخواست روز رستاخيز] بيم دارند.

22 - و آنان كه در كسب خشنودى پروردگارشان شكيبايى ورزيده و نماز را برپا مى دارند و از آنچه روزى آنان ساخته ايم، نهان و آشكارا انفاق مى نمايند و بدى را به وسيله نيكى مى زدايند، اينان [ هستند كه ]فرجام [ نيك ] آن سراى [ جاودانه ] را خواهند داشت.

23 - [ همان ] بوستان هاى [ زيبا و پرطراوت و] جاودانه اى كه در آنها وارد مى گردند، و از پدران و همسران و فرزندانشان كسانى كه شايسته [ و نيكوكردار] ند [ نيز به آنان مى پيوندند] ، و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند.

24 - [ و به آنان مى گويند:] سلام بر شما به [ پاداش ] آنچه شكيبايى ورزيده اند راستى [ كه ] چه [ پرشكوه و] نيكوست سرانجام اين سراى [ جاودانه ] !

نگرشى بر واژه ها

الباب: خردها؛ اين واژه جمع «لبّ» است، و «لبّ ِ» هر چيزى، مغز و بهترين چيز آن است؛ همان گونه كه «لبّ» انسان عقل و خرد اوست.

ميثاق: پيمان استوار.

وصل: پيوند دادن دو چيز به يكديگر.

خوف: بيم.

فزع: ترس از ضرر و زيان.

خشيت: ترس.

سوء: بدى و يا چيزى كه پذيرش و تحمّل آن براى انسان دشوار است.

حساب: بررسى عملكرد شايسته و ناشايسته انسان.

سرّ: نهان ساختن مفهوم و معنى در نفس.

درء: برطرف ساختن، زدودن و از ميان بردن.

عدن: ماندگار، جاودانه و اقامت هميشه.

صلاح: به سامان آوردن حال و كار.

عقبى: فرجام نيك يا بد.

تفسير

ويژگى هاى خردمندان راستين

در آيات گذشته سخن از شناخت حق و باطل بود، اينك در اين آيات، قرآن شريف به بيان ويژگى ها و صفات مردم باايمان و تفاوت آنان با كفرگرايان پرداخته و مى فرمايد:

أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى

هان اى پيامبر، آيا كسى كه مى داند و بر اين باور است كه آنچه از سوى پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده، حقيقت دارد و بر اساس عدل است، همانند كسى است كه كوردل و گمراه است و قدرت شناخت خويش را از دست داده است؟!

اين فراز از آيه شريفه، گرچه در قالب پرسشى است، امّا منظور اين است كه اين دو تن و يا دو گروه هرگز با هم يكسان نخواهند بود، و تفاوت ميان آنان بسان تفاوت ميان بينا و نابيناست؛ چرا كه انسان توحيدگرا و باايمان، راه رشد و صلاح خويش را مى شناسد و در آن گام مى سپارد و به ارزش هاى والاى انسانى آراسته مى گردد و از زشتى دورى مى جويد، امّا فرد كفرگرا و جامعه بيدادپيشه كوركورانه راه مى رود و در راه آگاهى و آزادگى و پروا و احساس مسئوليت و خير و صلاح راستين گام نمى سپارد و در نتيجه به هلاكت مى افتد.

إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ.

تنها خردمندان هستند كه به خود مى آيند و در اين مورد مى انديشند، نه بى خردان و دنباله روان.

«على بن عيسى» در تفسير آيه شريفه مى گويد: اين آيه و آخرين فراز آن، مردم را به فراگرفتن دانش و كسب بينش تشويق مى نمايد؛ چرا كه دانشور و عالم را به بينا، و نادان و ناآگاه را به كور تشبيه مى كند؛ و همين بيان كافى است كه هر فرد و جامعه نادان و جاهل را به سوى فراگيرى دانش و كسب بينايى به حركت آورد، تا بدين وسيله به پيكار با كورى و كوردلى برخيزد و خود را در صف بينايان و دانايان وارد سازد.

در دومين آيه مورد بحث به ترسيم برنامه ها و ويژگى هاى خردمندان و حق گرايان پرداخته و مى فرمايد:

الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ

همان كسانى كه به پيمان الهى وفا مى كنند و هرگز پيمان ها را نمى شكنند.

در آيه شريفه از چند گونه عهد و پيمان سخن رفته است:

1 - پيمان عقلى يا الهى

اين پيمان همان نيروى سازنده و سرنوشت سازى است كه خدا در خردها و مغزها و جان ها به وديعت سپرده است تا انسان در پرتو آن، درستى و نادرستى، و عادلانه يا ظالمانه بودن كارها را دريابد، و نيز بداند كه هر كارى را انجام دهنده اى، و هر مصنوعى را صانعى و هر آفرينش و آفريده شده اى را آفريدگارى است؛ و آن گاه از راه خرد و فطرت پى برد كه جهان را آفريدگار و تدبيرگرى دانا و توانا و بى همتاست.

2 - پيمان دينى

اين پيمان، عبارت از پيمانى است كه پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله از مردم گرفته است تا راه و رسم او را پيروى نمايند و با فرمانبردارى از او، از سويى آنچه پسنديده و شايسته و واجب است به كار بندند، و از دگرسو آنچه زشت و ناپسند و گناه است دور بريزند و از آن اجتناب كنند.

با اين كه «عهد خدا» رعايت همه مقررات او را شامل مى گردد، قرآن بدان دليل واژه «ميثاق» را پس از آن آورده است، تا كسى نپندارد كه تنها رعايت حرمتِ عهد خدا و پيمان او لازم است، بلكه دريابند كه همه عهدها و پيمان ها را بايد به ديده احترام نگريست، خواه پيمان با خدا باشد و يا با پيامبر و يا با بندگان خدا؛ چرا كه رعايت عهدها و پيمان ها واجب و از ويژگى هاى مردم باايمان است.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ

و آنان كه با آنچه خدا به پيوند آن فرمان داده است، پيوند برقرار مى سازند و پيوندها را نمى گسلند.

در تفسير اين فراز ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور برخى منظور ايمان به پيامبران و كتاب هاى آسمانى است كه در آيه ديگرى بيان آنان را مى آورد كه مى گويند: ما ميان هيچ يك از پيام آوران خدا فرق نمى گذاريم و به همه ايمان مى آوريم: لا نفرق بين احد من رسله(45)

2 - امّا به باور «حسن» منظور پيوند معنوى و عقيدتى با پيامبر گرامى و همكارى و جهاد به همراه اوست.

3 - از ديدگاه «ابن عباس» منظور صله رحم و پيوند اخلاقى و معنوى و دوستى با بستگان و نزديگان است.

در روايت است كه حضرت صادق عليه السلام در وصيت خويش سفارش فرمود كه هفتاد دينار از مال او را به «حسن بن حسين» بدهند؛ يكى از بانوان گفت: سرورم! آيا به كسى از مال خويش مى بخشى كه به شما جسارت كرد و با كارد به شما حمله آورد؟

حضرت در پاسخ او فرمود: ويحك! اما تقرئين قوله تعالى: و الّذين يصلون ماامر اللّه به ان يوصل...(46)

واى بر تو! آيا اين آيه شريفه را نمى خوانى كه مى فرمايد: و آنان كه آنچه را خدا به پيوند آن فرمان داده است پيوند مى دهند...؟

4 - و از ديدگاه «جبايى» و «ابومسلم» منظور دوستى و يارى رسانى به مردم باايمان و دفاع از حقوق آنان مى باشد كه صله رحم نيز از آن جمله است.

حضرت باقر عليه السلام از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده است كه فرمود: برّ الوالدين و صلة الرحم يهونان الحساب.(47)

خوشرفتارى و نيكى به پدر و مادر و پيوند با نزديكان، حساب و كتاب را آسان مى سازد؛ و آن گاه به تلاوت اين آيه پرداخت كه: وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ...

از حضرت كاظم عليه السلام آورده اند كه منظور از آيه شريفه پيوند با خاندان پيامبر است كه بر عرش خدا آويخته شده و مى گويد: بارخدايا! هر كس با من پيوند معنوى برقرار سازد با او پيوند داشته باش و هر كس از من بگسلد و قطع رحم كند تو نيز از او ببر. و اين موضوع صله رحم را نيز شامل مى گردد.

قال 7: صلة آل محمّد...(48)

و «وليد» آورده است كه: از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم: سرورم! آيا در دارايى انسان جز زكات، حق ديگرى نيز هست كه بايد بدهد؟ در پاسخ فرمود: آرى، خدا مى فرمايد: و الّذين يصلون...

و آنان كه با آنچه خدا به پيوند آن فرمان داده است، پيوند برقرار مى سازند...

وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ

و از پروردگارشان مى ترسند.

وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.

و از بدى و سختى حساب و حسابرسى روز رستاخيز بيم دارند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: منظور از بدى و سختى حسابرسى اين است كه زشتى ها و گناهان آنان را بى هيچ گذشت و چشم پوشى، به حساب مى آورند...

و نيز آورده اند كه به مردى فرمود: با برادر عقيدتى ات چه كار داشتى و چگونه رفتار كردى؟

پاسخ داد: فدايت گردم، از او طلبى داشتم كه آن را به طور كامل از او دريافت داشتم.

فرمود: اينك از اين گفتار خدا مرا باخبر ساز كه: «و يخافون سوء الحساب» چه مى گويد:

آيا آنان مى ترسند كه خدا بر آنان ستمى روا دارد؟ نه، به خداى سوگند اين گونه نيست، بلكه مى ترسند به عملكرد آنان به طور دقيق رسيدگى شود و بدون گذشت و اغماض مورد بازخواست و حسابرسى قرار گيرند.

در چهارمين آيه مورد بحث به ويژگى ديگر حقگرايان و حق شناسان و خردمندان راستين پرداخته و مى فرمايد:

وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ

و آن كسانى كه در راه طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى مى ورزند، و در اين راه نه گرفتارى ها و بيمارى ها و رنج ها آنان را از هدفشان باز مى دارد، و نه وسوسه گناه و نافرمانى خدا. هم در برابر گرفتارى ها شكيبايى مى ورزند و هم از نافرمانى خدا دورى مى جويند و در همه اين مراحل، در انديشه پاداش خدا و كسب خشنودى اويند.

در فرهنگ عرب هنگامى كه بخواهند در برابر چيزى يا كسى سر تعظيم فرود آورند مى گويند: «وجه او» يا خود او؛ با اين بيان منظور از «وجه خدا» ذات پاك و باعظمت خداست كه از همه چيز بزرگتر است.

و برخى مى گويند منظور از «وجه خدا» در اينجا اخلاص و ترك ريا و خودنمايى است.

وَ أَقامُوا الصَّلاةَ

و نماز را با همه شرايط و مقررات آن بر پا مى دارند.

و به باور پاره اى: و همواره در انجام نماز مى كوشند.

وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً

و از آنچه رزق و روزى آنان ساخته ايم در نهان و آشكار انفاق مى كنند.

وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ

و به وسيله انجام كارهاى شايسته و نيكو، بدى و گناه را مى زدايند و از آن جلوگيرى مى كنند.

«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه به وسيله كارهاى شايسته، كارهاى ناپسند را از زندگى و پرونده عمل خود دور مى سازند.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه به «معاذ بن جبل» فرمود: هنگامى كه كار ناپسندى از تو سر زد، در كنارش كار شايسته اى انجام ده تا آن را نابود سازد.

اذا عملت سيّئةً فاعمل بجنبها حسنةً تمحها.(49)

به باور گروهى منظور اين است كه عملكرد بد و ناپسند كسانى را كه با آنان بدرفتارى مى كنند به نيكى پاسخ مى دهند و در صدد انتقام جويى برنمى آيند.

گويى پيام آيه مورد بحث بسان آن آيه است كه مى فرمايد:

بدى را به وسيله آنچه بهتر و نيكوتر است دفع كن!

ادفع بالتى هى احسن.(50)

و «حسن» مى گويد: منظور اين است كه هر گاه محروم گردند، عطا مى كنند و هر زمان مورد ستم قرار گيرند مى گذرند و هنگامى كه از آنان ببرند، پيوند برقرار مى سازند.

و «ابن كيسان» مى گويد: منظور اين است كه كيفر بدى و گناه را به وسيله توبه از خود دور مى سازند.

أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ.

اينان هستند كه فرجام خوش آن سراى جاودانه و بهشت پرطراوت و زيبا را خواهند داشت.

به باور «ابن عباس» و «حسن»، منظور از دو واژه «دار» و «عقبى» به ترتيب، بهشت خدا و فرجام پسنديده و پاداش پرشكوه اوست كه از آنِ اين شايسته كرداران خواهد بود.

اينك در اين آيه شريفه به وصف آن سراى خوش و شكوهبارى كه براى آنان است پرداخته و آنجا را اين گونه ترسيم مى كند:

جَنَّاتُ عَدْنٍ

همان بوستان هاى پرطراوت و زيبايى كه فناناپذير و جاودانه اند و اين شايسته كرداران هماره در آنها خواهند زيست.

به باور «ابن عباس» منظور از اين تعبير، آن جايگاه بلندمرتبه و پرشكوه بهشت است كه شهيدان راستين راه خدا و صدّيقان در آنجا خواهند بود.

امّا به باور «ضحّاك» منظور شهرى است در بهشت كه اقامتگاه پيامبران و شهيدان راستين و امامان نور خواهد بود.

و پاره اى مى گويند: منظور كاخ پرشكوهى از طلاست كه تنها پيامبران، صديقان، شهيدان و زمامداران عدالت پيشه به آنجا راه خواهند يافت.

يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ

آنان به آن بوستان هاى جاودانه وارد مى گردند و به همراه آنان پدران، همسران و نسل شايسته كردارشان نيز كه ايمان و عمل شايسته داشته اند، در آنجا به آنان مى پيوندند، امّا نزديكان ناشايسته آنان را به آنجا راهى نخواهد بود.

به باور «مجاهد» و «ابن عباس» خداى پرمهر از جمله پاداش شايسته كرداران را شادمان ساختن آنان به ديدار نزديكانشان در بهشت قرار داده، و اين كرامتى است از سوى او به درستكاران، كه در آيه ديگرى نيز در اشاره به اين پاداش مى فرمايد: الحقنا بهم ذرّيتهم...(51)

و فرزندانشان را نيز به آنان ملحق خواهيم ساخت و چيزى از كارهاى شايسته آنان را نمى كاهيم...

وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ.

و فرشتگان از هر درى از درهاى بهشت بر آنان وارد مى گردند.

به باور پاره اى، فرشتگان از درهاى گوناگون نيكى و شايسته كردارى آنان، بسان نمازها، انفاق ها، روزه دارى ها، عدالت ها، دادگرى ها و ديگر صفات پسنديده آنان بر آنها وارد مى شوند.

امّا به باور «ابن عباس» منظور اين است كه فرشتگان از درهاى گوناگون بوستان ها و كاخ هاى پرشكوهشان، بر آنان وارد مى گردند و هديه ها و تحفه هاى پرارج خدا را به آنان تقديم مى دارند.

و آن گاه پس از ورود بر آنان مى گويند:

سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ

سلام گرم و خالصانه بر شما باد به خاطر آن شكيبايى پرشكوه و تحسين برانگيزتان در زندگى!

روشن است كه در آيه شريفه «يقولون» به خاطر دلالت كلام حذف شده، و منظور از «سلام» نيز، نه، سلام گفتن تنها بر آنان است، بلكه منظور اين است كه سلامت و كرامت و نيك بختى و پاداش پرشكوه خدا بى هيچ رنج و ناراحتى و زيان، هماره بر شما باد. و بدين سان فرشتگان به آنان مى گويند: خدا به شما به خاطر پايدارى و شكيبايى تحسين برانگيزتان، در برابر مشكلات و رنج هاى دنيا و در راه فرمانبردارى از او، و پايدارى در برابر وسوسه نفس و شيطان و شيطان صفتان، پاداشى پرشكوه ارزانى داشته و شما را از ترس و گرفتارى هاى سراى آخرت و روز رستاخيز آسوده و در امان داشته است.

فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ.

و راستى كه چه خوب است سرانجام خانه پرشكوهى كه شما در آن هستيد و از كرامت و مهر وصف ناپذير خدا بهره ور مى باشيد!

پرتوى از آيات

در آياتى كه ترجمه و تفسير آنها ترسيم گرديد، نكات انسانساز بسيارى است كه به پاره اى اشاره مى رود:

الف: راه و رسم و برنامه خردمندان راستين

با نگرش بر اين آيات به اين حقيقت مى رسيم كه خردمندان واقعى، كه همان حق جويان و حق طلبان و حق پرستان قرون و اعصار باشند، در زندگى خويش داراى راه و رسم تحسين برانگيز و عاقلانه و تدابير درست و عملكرد شايسته و ويژگى هاى خداپسندانه اى هستند كه در اين آيات اين گونه آمده است:

1 - وفادارى

آنان در زندگى خويش وفادارند و پرتوى از وفا و صفاى آنان اين است كه به پيمان هاى خدا، پيامبر و خودشان كه با همكيشان و همنوعان و آشنا و بيگانه بسته اند، احترام مى گذارند و هرگز پيمان ها را نمى شكنند.

الّذين يوفون بعهد الله...

2 - پيوندها را پاس مى دارند

انسان در اين جهان بهت آور و پرغوغا، بسان پر كاهى بريده و گسسته نيست تا با بادى به اين سو و آن سو پرتاب گردد و به زباله دان بيفتد، هرگز! او ريشه دار است و پيوندهاى استوارى با آفريدگار خويش، پيامبران، امامان نور، خانه و خانواده، بستگان خويش، همدينان، خانواده بزرگ بشرى و تاريخ خود و تاريخ انسانيت دارد كه بايد همه را پاس دارد و حقوق و حدود همه را رعايت كند. آرى، خردمندان راستين در زندگى اين پيوندها را رعايت مى كنند و به فراموشى نمى سپارند.

و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل...

3 - پرواى از خدا

خردمندان و حق جويان راستين با نگرش انديشمندانه بر كران تا كران هستى و با تعمّق به نظام شگفت انگيز آفرينش به اين حقيقت مى رسند كه اين جهان بى حساب و بى هدف و بى برنامه نيست و هر عملى عكس العمل خاص خود را دارد و هر كنشى واكنش متناسب با خود را و هر نيكى و يا بدى پاداش و كيفر درخور آن را؛ چرا كه آفرينش هستى هدفدار است و بر همين اساس است كه از فرمانرواى پرمهر و عادل هستى حساب مى برند و پروا مى كنند و به زشتى دست نمى يازند.

و يخشون ربهم...

4 - و از حسابرسى روز رستاخيز مى ترسند

از ديگر ويژگى هاى خردمندان اين است كه به راستى باور دارند كه هيچ نيك و بدى در اين جهان نابود نمى شود و هر آنچه انجام دهند مى ماند و به حساب مى آيد؛ از اين رو از حسابرسى روز رستاخيز مى ترسند.

و يخافون سوء الحساب....

5 - ويژگى شكيبايى و پايدارى

آنان، هم در برابر مشكلاتِ رشد و ترقى و اوج گرفتن به سوى تكامل پايدارى مى ورزند و از ميدان درنمى روند، و هم در برابر وسوسه هاى شيطان و نفس سركش. هم در راه انجام فرمان خدا شكيبايى مى ورزند و هم براى گشودن راه تعالى پايدارى و ايستادگى را راه و رسم خود قرار مى دهند؛ چرا كه در پرتو خرد سرشار خويش به اين باور رسيده اند كه سرمايه همه موفقيت ها، پيروزى ها، سرفرازى ها، اوج ها و برازندگى ها، شكيبايى و پايدارى است.

و اين سخن جاودانه را ايمان دارند كه پيشواى خردمندان و حق طلبان قرون و اعصار فرمود: رابطه شكيبايى و ايمان، بسان رابطه سر با پيكر است. همان گونه كه تن، بدون سر زندگى نخواهد داشت، ايمان بدون شكيبايى نيز ايمان نخواهد بود و بى ثمر است.

ان الصّبر من الايمان كالرأس من الجسد، و لا خير فى جسدٍ لا رأس معه، و لا فى ايمان لا صبر معه.(52)

آرى، آنان شكيبايان روزگارانند.

6 - نماز و برنامه نيايش با خدا

خردمندان راستين نه تنها مى كوشند تا نماز را آن گونه كه هست بپا دارند و فرهنگ راستين آن را كه فرهنگ عدالت، آزادى، حقوق انسان، پاكى، قداست و شرافت است، در جامعه تحقق بخشند، بلكه سرلوحه برنامه آنان هر بامداد و شامگاه و نيمروز، نيايش با خداست تا در پرتو آن خويشتن را بسازند.

و اقاموا الصّلوة...

7 - انفاق خالصانه

آنان به اين نكته ظريف ايمان دارند كه به راستى مالك و فرمانرواى هستى خداست و همه نعمت هاى گوناگون از آن اوست، و آنها را دست به دست مى گرداند و هر از چند روزى به امانت و عاريت به يكى مى سپارد، و هيچ ثروت و نعمت و قدرت و زرق و برقى در دست كسى ماندگار نيست؛ از اين رو از نعمت هاى خدا درست بهره مى گيرند و حق امانت را پاس مى دارند و خالصانه و بدون رياكارى و ظاهرسازى و بدون منّت و آزار انفاق مى كنند.

و انفقوا مما رزقناهم...

8 - و زشتى و بدى را با نيكى مى زدايند

و اين شيوه و روش، ديگر شاهكار خردمندان است كه بدى ها و زشتى ها و بى وفايى ها را با نيكى و بزرگمنشى و كرامت و شكوه خود، تلافى مى كنند و مى زدايند.

اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمود: عاتب اخاك بالاحسان اليه، واردد شرّه بالانعام عليه.(53)

برادر عقيدتى و نوعى خود را به وسيله نيكى سرزنش نما و بدى او را از راه خوبى و احسان به او بازگردان.

ب: پاداش پرشكوه آنان

و چه پاداش پرشكوه و وصف ناپذيرى براى اين شايسته كرداران خواهد بود! پاداشى چون:

1 - فرجام خوش و سراى پرشكوه،

2 - بوستان هاى سرسبز و پرطراوت و جاودانه،

3 - به همراه داشتن نزديكان و نسل شايسته كردار،

4 - احترام و ورود فرشتگان بر آنان براى رساندن پيام و هديه خدا،

5 - و ديگر، نويد امن و امان در سراى آخرت.(54)