تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۸ -


/ سوره نحل / آيه هاى 85 - 78

78 . وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

79 . أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَ آياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.

80 . وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ.

81 . وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ.

82 . فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ.

83 . يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ.

84 . وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ.

85 . وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.

ترجمه

78 - و خداست كه شما را از شكم هاى مادرانتان - در حالى كه چيزى نمى دانستيد - بيرون آورد، و براى شما گوش ها و چشم ها و دل ها [براى شنيدن و ديدن و دريافت ] قرار داد، باشد كه سپاس گزاريد.

79 - آيا به سوى پرندگانى كه در فضا [و پهنه ] آسمان رام [و نگاه داشته ]شده اند ننگريسته اند؟ هيچ كس جز خدا آنها را نگاه نمى دارد [چرا كه جز او كسى توان اين كار را ندارد] . راستى كه در اين [كار شگرف و تفكّرانگيز] براى مردمى كه ايمان مى آورند، نشانه هايى [روشن و روشنگر از قدرت و دانش و عظمت وصف ناپذير و بى كران خدا] است.

80 - و خداست كه از سراها [و خانه ها]يتان جايگاه آرامشى براى شما قرار داد، و از پوست و [پشم و مو و كرك ] چهارپايان [نيز ]برايتان [چادرها و خيمه ها و ]خانه هايى پديد آورد كه روز كوچ نمودن و روز ماندنتان [در يك نقطه ] آنها را سبكبار مى يابيد؛ و از پشم ها، كرك ها و موهاى آنها [نيز] تا زمانى معيّن وسايل زندگى و كالاهايى [براى شما پديد آورد] .

81 - و خداست كه از آنچه آفريد، سايه هايى برايتان پديد آورد، و از كوه ها براى شما پناهگاه هايى قرار داد و براى شما جامه هايى كه شما را از گرما [و سرما ]نگاه مى دارد، و جامه هايى كه شما را از [آسيب ديدن در] كارزارتان حفظ مى كند، پديد آورد. خدا نعمت خود را اين گونه بر شما كامل مى گرداند، باشد كه شما فرمان بريد.

82 - پس اگر [از حق و عدالت ] روى گردانند، [پاسخ حق ناپذيرى شان بر عهده آنان است؛ چرا كه ] بر عهده تو تنها رساندن آشكار [و روشن پيام خدا ]است.

83 - [حق ستيزانِ تيره بخت ] نعمت خدا را مى شناسند، آن گاه آن را انكار مى كنند و بيشترشان ناسپاسند.

84 - و روزى را [به ياد آوريد] كه از هر [جامعه و] امّتى گواهى را برمى انگيزيم، آن گاه به آنان كه كفر ورزيدند، [ديگر] نه اجازه [گفتارى ]داده مى شود و نه از آنان [توبه و] بازگشت به خشنودى [خدا] خواسته [و پذيرفته ]مى شود.

85 - و چون كسانى كه ستم كردند عذاب را بنگرند، نه [عذاب ] از آنان كاسته مى شود و نه به آنان مهلت داده مى شود.

نگرشى بر واژه ها

امّهات: مادران؛ اين واژه همان واژه «امات» است كه «هاء» به منظور تأكيد بر آن افزوده شده است.

افئدة: جمع «فؤاد» به مفهوم دل و قلب است.

جوّ: به فضا و هواى دور از زمين گفته مى شود.

سكن: هر چيزى كه به آن پناه مى برند و آرامش مى جويند. و به محل زندگى و مسكن نيز گفته مى شود. اصل اين واژه از سكون كه ضد حركت است برگرفته شده است. و به «كارد» نيز بدان دليل «سكّين» مى گويند كه حيوان را از حركت باز مى دارد.

اثاث: كالاى خانه.

اكنان: اين واژه جمع «كنّ» به مفهوم پناهگاه، پيراهن و زره آمده است.

استعتاب: اين واژه از «عتاب» برگرفته شده، كه به مفهوم تندى و خشونت در گفتار با ديگران آمده است. با اين بيان «استعتاب» به مفهوم آن است كه انسان به منظور جلب خشنودى ديگرى و فرونشاندن خشم او، خود را هدف نكوهش او قرار دهد.

تفسير

نعمت خرد و انديشه و دستگاه شنوايى و بينايى

قرآن پس از ترسيم پرتوى از قدرت خدا و دانش بى كران او، دگرباره به نعمت هاى گوناگونى كه به انسان ارزانى شده است باز مى گردد و مى فرمايد:

وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً

و خداست كه شما را از شكم مادرانتان به مهر و لطف خويش بيرون آورد، در حالى كه در آن هنگام شما به سود و زيان خويش آگاه نبوديد و چيزى نمى دانستيد.

وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ

و ضمن تفضّل بر شما انسان ها، به شما دستگاه خرد و دريافت، ابزار شناخت و دستگاه شنوايى ارزانى داشت تا به وسيله دستگاه شنوايى حقايق شنيدنى را بشنويد و در پرتو دستگاه تعقّل و خردورزى كه سرچشمه شناخت و معرفت است، بينديشيد و بشناسيد و رشد كنيد.

لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

باشد كه خدا را بر اين نعمت ها ستايش كنيد و سپاس او را بگزاريد.

به پرندگان و راز پرواز آنها بينديشيد

در دوّمين آيه مورد بحث، به پرتوى از عظمت آفريدگار هستى در آفرينش پرندگان و راز پرواز آنان در پهنه آسمان پرداخته و مى فرمايد:

أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ

آيا آنان به پرندگان نمى نگرند كه آفريدگارشان آنها را به گونه اى آفريده است كه مى توانند سينه فضا را بشكافند و در آسمان به پرواز درآمده و اوج گيرند و فرود آيند؟ آيا نمى بينند كه چگونه آنها بى هيچ تكيه گاهى تنها به يارى بال هاى خود پرواز مى كنند و سقوط نمى نمايند؟

ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ

هيچ كس جز خدا آنها را از سقوط بر زمين نگاه نمى دارد.

آنها بسان شناگرانى كه در آب به شنا مى پردازند و امواج آب آنان را حفظ مى كند، در فضا اوج مى گيرند و شناور مى شوند، و خود هوا كه نعمت ديگرى از نعمت هاى گران خداست آنها را نگاه مى دارد.

به بيان ديگر، خدا هوا را در زير بدن آنها نگاه مى دارد، نه اينكه خودِ آنها را نگاه دارد. بدين سان در آيه شريفه، نگاهدارى هوا به نگاهدارى پرندگان تعبير شده كه نوعى گفتار مجارى است؛ چرا كه سكون آنها در فضا، كارِ خودشان مى باشد، گرچه اين شرايط و اين قدرت و وسيله آن را خدا به آنها ارزانى داشته است.

با اين بيان منظور آيه شريفه اين است كه شما خردمندان بايد به پرندگان بنگريد و در راز پرواز آنها بينديشيد و تعمّق كنيد كه آنها چگونه با وجود جاذبه شديد زمين اوج مى گيرند و به پرواز درمى آيند و سقوط نمى كنند، تا بدانيد كه آنها رام كننده و تدبيرگرى دارند كه بر هر كار شگرفى توانا است؛ و اوست كه اين پديده هاى گوناگون را آفريده و اين شگفتى ها را تدبير كرده است. آرى، بايد نشانه هاى قدرت خدا را نگريست و درس گرفت و عبرت آموخت و او را شناخت و پرستيد و بر اثر بندگى و فرمانبردارى او به پاداش نايل آمد. آرى، مردم خردمند بايد اين گونه عمل كنند.

روشن است كه اگر آفرينش پرندگان به خاطر ارزانى شدن نعمت به انسان هم بود، براى تفكر و راهيابى انسان بسنده بود، امّا آفريدگار هستى افزون بر آن، اين نكته را نيز يادآورى فرموده و همه را به نگرش جستجوگرانه فرا خوانده است.

إِنَّ فِي ذلِكَ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.

به يقين در اين كار شگرف و تفكّرانگيز براى مردمى كه ايمان مى آورند نشانه هايى از يكتايى، قدرت و دانش بى كران خداست، و مردم باايمان از نشانه ها و دليل ها به سوى پديدآورنده هستى راه مى يابند.

نعمت مسكن

در ادامه سخن از نعمت هاى خدا به انسان، به ترسيم نعمت ديگرى پرداخته و مى فرمايد:

وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً

و خداست كه براى شما از سراهايتان جايگاه و قرارگاهى پديد آورد تا در آن بياساييد.

روشن است كه نعمتِ خانه و قرار گاه و محل سكونت و آسايش و زندگى - خواه از سنگ و گل باشد يا از چوب و آهن و ديگر مصالح ساختمانى - همه را خدا آفريده است، و او اين امكان را به انسان داده است تا خانه هاى مجلّل و پرشكوه براى زندگى بسازد.

وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَها

و براى شما از پوست چهارپايان چادرها و خيمه ها و خانه ها آفريد كه جابه جايى آنها به هنگام سفر برايتان آسان است.

يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ

اين خانه هاى پوستى به هر حال براى شما سبك وزن است و به هنگام كوچ و سفر، كه براى يافتن چراگاه يا هر هدف ديگرى مى رويد، و نيز به هنگام اقامت در جايى، به راحتى مى توانيد از آنها بهره جوييد.

وَ مِنْ أَصْوافِها وَ َوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه افزون بر اين، خدا از پشم گوسفند، كرك شتر، و موى بز، اثاث و وسايل زندگى برايتان پديد آورد.

امّا به باور برخى ديگر منظور اين است كه او از پشم و كرك و موى اين چهارپايان، فرش و زيرانداز و ديگر وسايل زندگى در اختيار شما قرار داد.

و به بيان پاره اى، لباس و رختخواب و... برايتان پديد آورد.

وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ

در مورد اين فراز سه نظر آمده است:

1 - به باور «حسن» منظور اين است كه از اين چهارپايان كالاهاى زندگى و تجارتى در دسترس شما قرار داد، و اين نعمت هاى خدا تا روز رستاخيز همچنان خواهند بود.

2 - امّا «كلبى» مى گويد: تا هنگامه مرگ چهارپايان يا صاحب آنها، اين نعمت ها ادامه دارد.

3 - و از ديدگاه برخى منظور اين است كه اين كالاها و وسايل تا فرسوده نشده اند در دسترس شما خواهند بود. و بدين سان روشنگرى مى كند كه كالاهاى اين جهان و نعمت هايش فناپذيرند و انسان خردمند و فرزانه نبايد به آنها دل بندد و سراى آخرت و نعمت هاى آنجا را فراموش نمايد.

نعمت پوشش و لباس

قرآن پس از ترسيم نعمت هاى گوناگون خدا به بندگان در آيه پيش، اينك مى فرمايد:

وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً

و خداست كه از درختان و ساختمان ها و از آنچه آفريد، سايه هايى آرام بخش براى شما قرار داد تا در پناه آن از حرارت و گرما آرامش يابيد.

وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً

و از كوه ها براى شما غارها و پناهگاه هايى قرار داد تا به هنگام لزوم در آنها رحل اقامت افكنيد.

وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ

به باور برخى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه براى شما پوشش ها و جامه هايى از پنبه و كتان و پشم قرار داد تا شما را از سرما و گرما حفظ كنند.

با اينكه از پوشش و لباس، بيشتر براى نجات از سرما و جلوگيرى از آن استفاده مى شود، بدان دليل در آيه تنها به حفظ از گرما اشاره رفته است كه هر چه انسان را از گرما محافظت نمايد، به طور طبيعى از سرما نيز حراست مى كند و با آمدن گرما در بيان فايده پوشش ها، آن طرف موضوع نيز روشن است.

افزون بر اين، در جامعه اى كه قرآن فرود آمد مردم بيشتر از گرما رنج مى بردند نه از سرما؛ از اين رو به چيزى كه آنان را از سوز گرما حفظ نمايد مى انديشيدند، نه چيزى كه جلو سرما را بگيرد.

«عطا» ضمن بيان اين مطلب مى افزايد: بايد به خاطر داشت كه در ادبيات و فرهنگ عرب اين سبك از گفتار رايج است كه با بيان يكى از دو چيز، از بيان ديگرى چشم پوشى مى شود؛ چرا كه با آمدن يكى از دو چيز در گفتار و سخن، ديگرى خود را نشان مى دهد.

وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ

و برايتان جامه هايى آهنين بسان زره ها قرار داد تا شما را در برابر باران تيرها و شمشيرها و نيزه ها حفظ كند.

كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ.

اين گونه خدا نعمت خود را بر شما تمام مى سازد، شايد شما اى مردم بدانيد و دريابيد كه جز ذات پاك او ديگرى توان آفرينش اين نعمت ها را ندارد، و آن گاه او را خالصانه و به دور از شرك و كفر بپرستيد و به پيام و پيامبرش ايمان آوريد.

پس از برشمردن نعمت هاى گوناگون مادى و معنوى، به منظور آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى فرمايد:

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ.

پس اگر تاريك انديشان و شرك گرايان از حق روى گرداندند و سپاس ارزانى دارنده اين نعمت هاى گران را به جا نياوردند، تو اى پيامبر! هرگز نگران نباش؛ چرا كه رسالت و وظيفه تو رساندن روشن و آشكار پيام ماست كه آن را به بهترين سبك و اسلوب رساندى و بار مسئوليت را به دوش كشيدى، و اين شرك گرايان خيره سر و ناسپاسان تيره بخت هستند كه حق را نمى پذيرند.

گفتنى است كه واژه «بلاغ» اسم مصدر و واژه «تبليغ» مصدر است، درست بسان «كلام» و تكليم».

در ششمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها

آنان نعمت هاى گوناگون خدا را مى شناسند، و مى دانند كه خدا نعمت خرد و انديشه، مسكن و امكانات زندگى، وسايل و كالاها، پرندگان و چهارپايان و راه هاى بهره ورى از آنها را در دسترس آنان قرار داده است، آرى، همه را مى دانند، امّا حقيقت را نمى پذيرند و به جاى سپاس خدا و سجده در برابر او، نعمت ها را به بت هاى گوناگون نسبت مى دهند، و ضمن پرستش بت ها مى گويند: به بركت اين بت هاست كه خدا اين نعمت ها را به ما ارزانى داشته است. و بدين سان آنها را شريك خدا مى انگارند.

به باور «سدى» منظور اين است كه آنان پيامبر گرامى را مى شناسند و مى دانند كه فرستاده خداست، امّا باز هم رسالت و دعوت او را انكار مى كنند.

وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ.

و بيشتر آنان كفرگرايانند.

بدان دليل قرآن شريف همه آنان را كفرگرا نمى خواند كه گروهى از آنان، يا هنوز دعوت پيامبر را نشنيده اند، يا مردمى كم خرد هستند كه توان تصميم گيرى درست ندارند و يا به رشد و بلوغ نرسيده اند. روشن است كه چنين كسانى را نمى توان كفرگرا و حق ستيز ناميد.

به باور پاره اى، قرآن بدان دليل بيشتر آنان را كفرگرا مى خواند كه در ميانشان كسانى هستند كه حق را خواهند پذيرفت و ايمان خواهند آورد؛ از اين رو آيه شريفه آنان را كافر نمى خواند.

امّا به باور «جبايى» و «حسن» اين بيان و آيه شريفه به ظاهر خاص است و همه را كفرگرا نمى خواند، امّا در حقيقت عام است و مفهوم آن اين است كه همه آنها كافرند، و به خاطر تحقير آن حق ستيزان اين گونه تعبير مى كند.

از آيه شريفه، بى اساس بودن ديدگاه جبرگرايان به روشنى دريافت مى گردد، كه مى گويند: خدا به كفرگرايان نعمتى ارزانى نداشته است، و آنچه دارند چيزى جز عذاب و تيره بختى نيست. آرى، آيه شريفه پوچى اين پندار را نشان مى دهد؛ چرا كه قرآن نشانگر آن است كه آنان نيز از خوان نعمت جهان شمول خدا بهره ورند و به جاى سپاس، به ناسپاسى و كفران روى مى آورند.

كيفر ناسپاسى

و اينك به بيان كيفر ناسپاسى آنان پرداخته و مى فرمايد:

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداَ

و روزى را به ياد آوريد كه از هر جامعه و امّتى گواهى را براى گواهى دادن برمى انگيزيم.

اين گواهان عدالت پيشه و درستكار، پيامبران و پيشوايان و انسانهاى عادل هر عصر و نسلى هستند كه به عملكرد مردم گواهى مى دهند.

ششمين امام نور فرمود: لكلّ زمانٍ و امّة امام تبعث كلّ امّة مع امامها.(210)

هر عصر و نسلى امام و پيشوايى دارد، و هر جامعه اى نيز در روز رستاخيز با پيشواى خود برانگيخته مى شود.

روشن است كه آفريدگار هستى از عملكردها آگاه است و از اين جهت نيازى به گواه نيست، امّا بدان دليل اين گواهان را برمى انگيزد و به دادگاه رستاخيز فرا مى خواند، كه گناهكاران بيشتر دچار ترس و دلهره گردند و رسوايى بدترى گريبانشان را بگيرد، به ويژه كه گواهان، شايسته ترين انسان هاى عصرها و نسل ها هستند، و با رسوا شدن تاريك انديشان و گناهكاران نزد آنان، در حقيقت آنها، نزد همه جهانيان رسوا مى گردند.

افزون بر اين، اعلان اين حقيقت كه خدا در روز رستاخيز گواهان اعمال را خواهد خواست، در حقيقت هشدارى است به مرگ انديشان و گناهكاران كه در زندگى به خود آيند و از گناه و زشتكارى دورى جويند.

ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا

«ابن عباس» مى گويند: پس از حاضر شدن گواهان، ديگر به كسانى كه در زندگى كفر و گناه پيشه ساخته اند نه اجازه سخن داده مى شود و نه فرصت پوزش خواهى و اظهار ندامت.

در آيه ديگرى نيز با اشاره به همين نكته آمده است كه به آنان اجازه نمى دهند تا پوزش بخواهند.

و لا يؤذن لهم فيعتذرون.(211)

به باور پاره اى منظور اين است كه به آنان اجازه داده نمى شود كه به دنيا باز گردند و توبه كنند.

و به باور پاره اى ديگر، پوزش خواهى آنان پذيرفته نمى شود.

با اين بيان منظور اين است كه پوزش خواهى و اظهار ندامت آنان شنيده نمى شود.

وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ.

و به منظور هدايت و اصلاح خويشتن مورد عتاب قرار نخواهند گرفت.

آرى، سراى آخرت بسان اين جهان نيست كه گناهكار و بيدادگرى را به منظور اصلاح گفتار و انديشه و رفتارش مورد نكوهش قرار دهند؛ چرا كه آنجا سراى عمل نيست، بلكه سراى پاداش و كيفر است. با اين بيان منظور اين است كه از آنان خواسته نمى شود كه با خوددارى از گناه، خدا را از خود خشنود سازند.

قرآن در ادامه سخن در مورد روز رستاخيز مى افزايد:

وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ

و هنگامى كه تاريك انديشان و بيدادگران عذاب را بنگرند و به كيفر بيدادشان در شعله هاى سوزان آن افكنده شده و طعم مرگبار آن را بچشند، ديگر نه از عذابشان كاسته مى شود،

وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ.

و نه مهلتى به آنان داده مى شود؛ چرا كه فرصتى براى پوزش خواهى و اظهار ندامت و توبه نيست و فرصت ها همه از دست رفته است.

پرتوى از آيات

در آياتى كه ترجمه و تفسير آنها گذشت، افزون بر آنچه آمد اين نكات ارجدار و درس آموز نيز در خور نعمّق و تدبّر است:

1 - زنجيره اى از نعمت هاى مادى و معنوى

در آيات روشنگرى كه گذشت، آفريدگار هستى زنجيره اى از نعمت هاى گوناگون مادى و معنوى را كه به بندگان خويش ارزانى داشته است برمى شمارد و روشنگرى مى كند كه چه خوان رنگين و پرنعمتى براى آنان گسترده! و چه وسايل و امكاناتى براى آسايش و آرامش به آنان داده! و چه ابزارهايى براى شناخت و رشد و ترقّى و تكامل فكرى و عقلى و علمى و فرهنگى به آنان عطا كرده است.

آرى، خدا نعمت ها و مواهب گوناگون و ارزشمندى براى انسان آفريده است كه نعمت دستگاه خرد و انديشه،

نعمت دستگاه حيرت انگيز شنوايى،

نعمت ارجدار دستگاه بينايى،

نعمت مسكن و خانه هاى ثابت و سيّار،

نعمت پوشش و لباس،

نعمت سازافزارهاى دفاعى،

نعمت سايه آرام بخش،

نعمت پرندگان،

نعمت حيوانات و چگونگى بهره ورى از شير، گوشت، پوست، پشم، كرك و موى آنها از آن جمله است. آرى، اينها از نعمت هايى است كه در آيات گذشته به آنها اشاره رفت.

2 - هدف از ترسيم نعمت ها

هدف از ترسيم اين نعمت ها و برشمردن آنها چيست؟ و چرا قرآن در اين سوره به بيش از پنجاه نعمت مادى و معنوى مى پردازد و آنها را به تابلو مى برد؟

خود آيات پاسخ اين پرسش را مى دهد و روشنگرى مى كند كه هدف از توجّه دادن به نعمت ها عبارت است از:

1 - انگيزش انسان به تفكر و انديشه و شناخت پديده ها،

2 - انگيزش انسان به شناخت ارزانى دارنده نعمت ها،

3 - انگيزش انسان به سپاس در برابر نعمت ها،

4 - انگيزش انسان به حق پذيرى و تسليم شدن در برابر فرمان خدا.

3 - و سرانجام هشدار از كيفر ناسپاسى و كفران

و سرانجام در آيات گذشته به كيفر دردناك و سهمگينى - كه خدا براى تاريك انديشان و گناهكاران و ناسپاسان مقرّر فرموده است - مى پردازد تا بدين وسيله انسان را به راه شايسته و بايسته رهنمون گردد و از شرك و بيداد بر حذر دارد.