تفسير مجمع البيان جلد ۱۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


سوره نور آيه هاى 31 - 30

30. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيْرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ.

31. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلايُبْدِيْنَ زِيْنَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَلايُبْدِيْنَ زِيْنَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءابَائِهِنَّ أَوْ ءابَاءِ بُعُوْلَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْبَنِى اَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ اَوِ التَّابِعِيْنَ غَيْرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِيْنَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْرَاتِ النِّسَآءِ وَلايَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِيْنَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيْعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

ترجمه

30 - [هان اى پيامبر!] به مردان با ايمان بگو: ديدگان خويش [از آنچه ديدنش براى آنان روا نيست ] فرو نهند؛ و [هماره ]پاكدامنى ورزند؛ كه اين [روش پسنديده ]براى آنان پاكيزه تر است؛ چراكه خدا از آنچه آنان انجام مى دهند آگاه است.

31 - و [نيز] به زنان با ايمان بگو: ديدگان خويش را [از هر بيگانه و هر نگاه ناروا ]فروبندند و [هماره پاكى و] پاكدامنى ورزند و [زيبايى ها و ]زيورهاى خود را - جز آنچه به طور طبيعى هويداست، آشكار نسازند؛ و آنان بايد روسرى خود را بر گردن و سينه خويش بيندازند و زيورهاى خود را - جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همدين ] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد [نما] كه [به دليلى براى هميشه فاقد توانايى جنسى بوده و از زن ]بى نيازند، [و] يا كودكانى كه بر اندامهاى جنسى زنان آگاهى نيافته [و به قدرت شناخت و تميز نرسيده ] اند آشكار نسازند؛ و [به آنان بگو:] پاهاى خود را [به هنگام راه رفتن به گونه اى به زمين ]نزنند تا آنچه از زيورهايشان نهان مى دارند مشخّص گردد. [هان ] اى ايمان آوردگان! همگى شما به سوى خدا روى توبه آريد، باشد كه رستگار گرديد!

نگرشى بر واژه ها

لا «غضّ»: اين واژه در اصل به مفهوم كم، و كوتاه كردن صدا و نگاه آمده است.

«اربة»: نياز. «فرج»: در اصل به مفهوم «شكاف» و فاصله ميان دو چيز است؛ امّا در آيه شريفه، كنايه از «عورت» آمده است.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه مورد بحث، از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه:

اين آيه شريفه، در مورد جوانى از انصار فرود آمد؛ چراكه او روزى در سر راه خويش با زنى زيبا و خوش سيما روبه رو گرديد كه از كوچه مى گذشت؛ و چون در آن روزگاران زنان روسرى خويش را پشت گوشهاى خويش قرار مى دادند و چهره و گردن و گلو و بخشى از سينه آنان به طور طبيعى نمايان مى گرديد، اين جوان با ديدن چهره زيبا و گردن و گلوى آن زن، به تماشاى او ايستاد و پس از گذشتن آن زن از برابرش، با ديدگان خويش به بدرقه او پرداخت؛ درست در همان لحظاتِ چشم چرانى و بدرقه زن بود كه صورتش به استخوانى كه در ديوارى قرار داده شده بود، خورد و خون سرازير شد؛ و او پس از رفتن زن، تازه متوجّه بلايى شد كه به سرش آمده بود.

با همان چهره شكافته و خون آلود به پيامبر گرامى برخورد و گفت بايد جريان را آن گونه كه بوده است به پيامبر خدا بگويم.

پس از بيان داستان به پيامبر بود كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيه را آورد كه:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ.(176)

تفسير - پديده برهنگى و چشم چرانى

در اين آيات، قرآن شريف بر آن است كه مردم را از دو آفت برهنگى و نگاه هاى ناروا باز دارد و بدين وسيله از پاكى و عفّت عمومى پاس دارد؛ از اين رو در بيان احكام نگاه كردن زن و مرد به يكديگر مى فرمايد:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِن أَبْصَارِهِمْ

هان اى پيامبر! به مردان با ايمان بگو، ديدگان خويشتن را از نگاه هاى هوس آلود و از ديدن آنچه بر آنان روا نيست، فرو بندند.

وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ

و هماره پاكدامنى و پاكى ورزند و هرگز به بى عفّتى نينديشند.

«ابن زيد» مى گويد:در قرآن شريف هركجا به پاكدامنى ورزيدن يا «نگاهداشتن عورتها» سفارش شده، منظورْ پاكدامنى و دورى گزيدن از بى عفّتى است؛ و تنها در اين آيه شريفه است كه منظور از اين تعبير، پوشيدن اعضا و اندامهاى جنسى است.

از حضرت صادق عليه السلام نيز در اين مورد آورده اند كه فرمود: براى مرد روا نيست كه به عورت برادر خويش بنگرد و زنان با ايمان نيز نبايد به يكديگر نگاه كنند.

ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ اين شيوه براى دين و دنياى آنان سودمندتر و بهتر و براى پاك ماندن از اتّهامات گوناگون مؤثّرتر و به پروا نزديكتر است.

إِنَّ اللَّهَ خَبِيْرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ.

و بى گمان خدا از آنچه آنان انجام مى دهند آگاه است.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَ

و به زنان با ايمان بگو تا بسان مردان و بهتر از آنان ديدگان خويش را از هر بيگانه و هر نگاه هوس آلود فرو بندند.

وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ

و دامان هاى خويش از نگاه ديگران حفظ كنند.

وَلايُبْدِيْنَ زِيْنَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا

و نيز بر زنان لازم است كه سر و گردن و سينه و دست و ديگر جايگاه هاى زينت و زيور خويش را - جز آنچه به طور طبيعى آشكار است - براى مردان بيگانه هويدا نسازند.

با اين بيان، آيه شريفه به پوشيده داشتن سر و گردن و سينه و دست يا جايگاه هايى كه زر و زيورها در آنجا قرار مى گيرد سفارش مى كند، نه به خود زر و زيور چرا كه به خود زر و زيور، اگر در سر و گردن و ديگر جايگاه هاى خود نباشد مى شود نگاه كرد.

برخى بر آنند كه زينت و زيور، بر دو بخش قابل تقسيم است: زينتهاى آشكار و زينتهاى نهان، زينتهايى كه به طور طبيعى هويداست، پوشاندن آنها لازم نيست و بدون نيّت هوس آلود مى توان به آنها نگريست امّا زينتهاى نهانى را بايد پوشاند.

زينتهاى آشكار و نهان

در اين مورد كه زينتهاى آشكار و نهان، در آيه شريفه چيست، ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور گروهى، منظور از زينتهاى آشكار، لباسهاى رويين و چادر و پوشش ظاهرى زنان، و منظور از زينتهاى نهان، چيزهايى بسان گوشواره و دستبند و خلخال است.

2 - امّا به باور گروهى ديگر، منظور از زيورها و زينتهاى آشكار، انگشتر و خضاب كف دستهاست.

3 - و از ديدگاه پاره اى، چهره و كف دستهاست.

در تفسير «على بن ابراهيم» آمده است كه منظور، كف دستها و انگشتان مى باشد.

وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَ

و زنان بايد روسريهاى خويش را بر گردن و سينه خويش بيندازند تا سر و گردن و سينه آنان از ديد بيگانه محفوظ باشد.

برخى برآنند كه در آن روزگاران، زنان روسريها را به پشت سر مى افكندند و به همين جهت گردن و سينه آنان هويدا مى شد و واژه «جيوب» در آيه، اشاره به گردن و سينه هاست كه بايد پوشيده شود.

و به باور برخى ديگر، آيه شريفه بدان دليل دستور فرو انداختن روسريها را بر گردنها و سينه ها مى دهد كه بدين وسيله، گوشواره ها و گردنها وسينه ها را بپوشانند.

و «ابن عباس» مى گويد: اين دستور براى اين است كه سينه و گلو و موها و گردن زنان از ديد بيگانه محفوظ بماند.

وَلايُبْدِيْنَ زِيْنَتَهُنَ

و زنان با ايمان نبايد زينت ها و زيورها و زيباييهاى خود را آشكار سازند، جز براى اين گروهها: إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَ

1 - براى شوهرانشان، :

آرى، آنان نزد شوهرانشان لازم نيست زيورهاى باطنى خود را بپوشانند و روسرى داشته باشند، بلكه مناسب است زيورها و زيباييهاى خود را در محيط خانه و خانواده و در برابر شوهرانشان آشكار سازند.

پيامبر گرامى فرمود: لعن السلتاء من النساء و المرها(177)

آن زنى كه در محيط خانه و براى همسر خويش خود را آراسته نسازد و خضاب نكند و سرمه نكشد و در انديشه پايمال ساختن حقوق او باشد از رحمت خدا بدور است.

و نيز فرمود: و لعن المسّوفة و المضلة(178)

و نيز آن زنى كه در برابر تقاضاى قانونى و مشروع همسرش بهانه جويى و تعلّل ورزد و يا عذر دروغين آورد از رحمت خدا بدور است.

أَوْ ءابَائِهِنَ

2 - يا پدرانشان؛ :

أَوْ ءابَاءِ بُعُوْلَتِهِنَ

3 - يا در برابر پدر شوهرانشان؛ :

أَوْ أَبْنَائِهِنَ

4 - يا در برابر پسرانشان؛ :

أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَ

5 - يا در برابر پسران همسرانشان؛ :

أَوْ إِخْوانِهِنَ

6 - يا در برابر برادرانشان؛ :

أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَ

7 - يا پسران برادرانشان؛ :

أَوْبَنِى أَخَواتِهِنَ

8 - يا پسران خواهرانشان؛ :

آرى، در برابر اين گروهها بر زنان مسلمان لازم نيست روسرى بر سر و گردن فرواندازند و زينت و زيور خود را پوشيده دارند؛ چراكه اين گروهها به زن محرم مى باشند و نمى توانند با او پيمان زندگى مشترك امضا كنند.

9 و 10 - و جدّ شوهر و نوه شوهر نيز از اينها به شمار مى روند و پوشش در برابر آنها نيز لازم نيست.

امّا همه اين ده گروهى كه تا كنون بيان شد به شرطى پوشش در برابر آنها لازم نيست و نگاه آنان به شرطى روا و حلال است كه هوس آلود نباشد و لغزش و فسادى در انديشه و نيّتها راه نيابد.

أَوْ نِسَائِهِنَ

11 - و زنان، در برابر زنان با ايمان لازم نيست خود را بپوشانند، امّا در برابر زنان شرك گرا لازم است.

أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَ

12 - و نيز در برابر كنيزانشان فروافكندن روسرى و گرفتن پوشش لازم نيست.

به باور پاره اى، غلام نبايد به موى زن مسلمانى كه مالك و صاحب اوست بنگرد؛ امّا به باور پاره اى، ميان غلام و كنيز تفاوتى نيست و حكم هر دو يكسان است.

از حضرت صادق عليه السلام نيز در اين مورد روايتى رسيده است.

«جبايى» مى گويد: غلام تا هنگامى كه به بلوغ نرسيده است مى تواند به زن باايمانى كه صاحب و مالك اوست بنگرد؛ امّا از ديدگاه كارشناسان فقه، غلام نمى تواند به زن باايمانى كه صاحب اوست نگاه كند و فقها او را نامحرم شناخته اند.

أَوِ التَّابِعِيْنَ غَيْرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ

13 - و نيز براى زنان با ايمان، پوشش زيور و زينتهاى خود در برابر خدمتكاران مردنما و كم خردى كه فاقد تمايلات جنسى هستند لازم نيست.

به باور برخى، منظور، مردنماى بى خردى است كه هزينه زندگى او را همان زن باايمان مى دهد و هيچ ميل و رغبتى هم به زنان ندارد و فاقد نيروى جنسى است.

از ششمين امام نور نيز اين جمله همين گونه تفسير شده است.

امّا به باور برخى ديگر، منظور، مرد عقيمى مى باشد كه هيچ ميل و توان جنسى در وجودش نيست.

پاره اى بر آنند كه منظور، كسى است كه نيروى جنسى اش را از ميان برده اند و براى هميشه فاقد آن است؛ امّا پاره اى مى گويند: منظور، مرد كهنسال مى باشد.

و از ديدگاه برخى، منظور، غلامى است كه به مرحله بلوغ نرسيده است.

به هرحال چكيده سخن اين است كه بر زنان با ايمان پوشش و روسرى در برابر مردى كه به هر دليلى نيروى جنسى نداشته و تمايل به جنس مخالف ندارد، لازم نيست.

أَوِ الطِّفْلِ الَّذِيْنَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ

14 - و نيز در برابر كودكانى كه از امور جنسى آگاهى ندارند.

به باور پاره اى، منظور، كودكانى است كه هنوز به مرحله بلوغ نرسيده و توان آميزش ندارند.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

وَلايَضْرِبْنَ بَأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِيْنَ مِن زِينَتِهِنَ

و نبايد زنان با ايمان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را بر زمين بزنند تا زيور و زينت پنهانى آنان، ديده شده و يا صدايش شنيده شود.

اين دستور بدان دليل است كه در آن روزگاران زنان پاهاى خود را به زمين مى كوبيدند تا صداى خلخال خود را به گوشها برسانند.

وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيْعاً أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

و هان اى مردم با ايمان! همگى شما روى توبه به بارگاه خدا بياوريد باشد كه رستگار گرديد.

و آورده اند كه پيامبر گرامى فرمود:

ايّها النّاس توبوا الى ربّكم فإنّى اتوب الى اللّه فى كلّ يوم مائة مرّة(179)

هان اى مردم! روى ايمان و اخلاص و روى توبه به بارگاه خدا آوريد تا رستگار گرديد؛ من هر روز يكصد مرتبه رو به بارگاه او مى آورم.

سوره نور آيه هاى 34 - 32

32. وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ.

33. وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ نِكَاحاً حتّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيْهِمْ خَيْراً وَ ءاَتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِى ءاتيكُمْ وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغآَءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياَةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.

34. وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا اِلَيْكُمْ ءايَاتِ مُبَيِّنَاتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِيْنَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِيْنَ.

ترجمه

32 - بى همسران [جامعه ] خود و غلامان و كنيزان شايسته كردارتان را همسر دهيد؛ اگر آنان تهيدست باشند خداوند آنان را از فزونبخشى خود [بهره ور و ]بى نياز خواهد كرد؛ و خدا گشايشگر داناست.

33 - و آن كسانى كه وسيله زناشويى [و تشكيل خانواده ] نمى يابند، بايد [پاكى و ]عفّت ورزند تا خدا آنان را از بخشايش خويش [بهره ور و از ديگران ]بى نياز سازد. و از ميان بردگانتان، كسانى كه در انديشه اند تا با قرارداد مكاتبه اى [كه راهى براى آزادى بردگان است ] خويشتن را آزاد سازند، اگر در آنان [رشد فكرى و توان زندگى مستقلّ و ]خيرى مى يابيد قرار بازخريد آنان را بنويسيد و از آن ثروتى كه خدا به شما ارزانى داشته است [بخشى را] به آنان بدهيد [تا زندگى مستقلّ خود را آغاز كنند]؛ و كنيزان خود را - اگر برآنند كه با پاكدامنى زندگى كنند - براى اينكه كالاى زندگى اين جهان را بجوييد، به بى عفّتى [و خودفروشى ]وادار نسازيد؛ و هر كس آنان را به زور بر اين كار [زشت ]وادار سازد [و پس از آگاهى به زشتى كار، پشيمان گردد ]بى گمان خدا پس از وادار ساختن آنان [به اين كار ناروا، نسبت به توبه كاران ]آمرزنده و مهربان است.

34 - و به يقين ما به سوى شما آياتى [روشن و] روشنگر و سرگذشتى از كسانى كه پيش از شما [زندگى را سپرى كردند و] گذشتند فرود آورديم؛ و [نيز ]اندرزى [انسانساز ]براى پرواپيشگان [فروفرستاديم ].

نگرشى بر واژه ها

«ايّم»: اين واژه در اصل به مفهوم زن بى شوهر آمده و آنگاه به تناسب، به هر بى همسرى از زن گرفته تا مرد گفته مى شود و جمع آن «ايامى » مى باشد.

«انكحوا»: آنان را همسر دهيد.

«إِماء»: كنيزان.

تفسير : فرمان تشكيل خانواده و تشويق به ازدواج

در اين آيات، آفريدگار هستى براى پاكى و پاكدامنى مردان و زنان با ايمان و مبارزه با هر نوع زشتكارى و گناه، از سويى فرمان تشكيل خانواده و ازدواج سهل و آسان مى دهد و از دگر سو پدران و مادران و بزرگان جامعه را موظّف مى دارد كه وسايل و امكانات تشكيل خانواده را براى نسل جوان فراهم آورند.

در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ أَنْكِحُوا الْأَيَامى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ

هان اى مردم با ايمان! مردان و زنان بى همسر خويش را همسر دهيد؛ و نيز بردگان شايسته كردار و پاكدامن خويش را در راه ازدواج با يكديگر يارى كنيد و وسيله ازدواج آنان را فراهم آوريد.

اين دستورى كه در آيه شريفه آمده است يك دستور پسنديده و تشويق و ترغيب به كارى شايسته است امّا يك دستور واجب و بايسته نيست.

از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من احبّ فطرتى فليستنّ بسنّتى و من سنّتى النكاح(180)

هر كس راه و رسم طبيعى و هماهنگ با فطرت انسانى مرا دوست بدارد، به سنّت و روش من مى گرايد و ازدواج و تشكيل خانواده از راه و رسم من است.

و نيز فرمود: يامعشرالشباب من استطاع منكم الباه فليتزوج فانّه اغضى للبصر و احسن للفرج و من لم يستطع فعليه بالصوم(181)

هان اى جوانان! هر كدام از شما از شرايط لازم براى ازدواج بهره ور است، تشكيل خانواده دهد؛ چراكه ازدواج براى پاكى چشم و دامان بهتر است؛ و هر كس توانايى و امكانات مالى اين كار را ندارد و در فشار غريزه جنسى است براى چيره شدن بر آن، روزه بدارد؛ چراكه روزه، شكننده نيروى جنسى و آرام بخش آن است.

از «سعيد بن جبير» آورده اند كه در سفر حج به «ابن عباس» برخورد نمودم و ضمن گفتگو از من پرسيد ازدواج كرده اى؟

پاسخ دادم: نه؛ گفت: برو ازدواج كن. سال بعد دگرباره به او برخورد كردم و از من جويا شد آيا تشكيل خانواده داده ام؟

پاسخ دادم: نه؛ گفت: «سعيد»! برو ازدواج كن چراكه بهترين و والاترين انسانهاى عصرها و نسلها پيامبر گرامى است كه ازدواج كرد.

«ابوهريره» مى گويد: اگر يك روز از عمر دنيا مانده باشد، بايد خدا را به همراه همسر و با داشتن همسر ديدار كنم.

چراكه از پيامبر گرامى شنيدم كه مى فرمود: بدترين شما بى همسران شما هستند:

شراركم عذّابكم (182) و نيز فرمود: من ادرك له ولد و عنده ما يزوجه فلم يزوجه فاحدث فالاثم بينهما(183)

كسى كه فرزند جوانى دارد و مى تواند براى او وسيله ازدواج فراهم آورد و چنين نكند، و براى جوان او رويداد تلخى روى دهد، در گناه او سهيم است.

و نيز فرمود: اربع لعنهم اللّه من فوق عرشه وامنت عليه ملائكته،الّذى يحصر نفسه فلايتزوج و لايتسرى لئلا يولد له و الرجل يتشبّه بالنساء و قد خلقه اللّه ذكراً. و مضلّ الناس.(184)

چهار گروه هستند كه خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته است و لعنت مى كند و فرشتگانش آمين مى گويند:

1 - كسى كه براى ترس از فرزنددار شدن، سنّت ازدواج را واگذارد.

2 - مردى كه خود را بسان زنان جلوه دهد و در گفتار و كردار ژست آنان را بگيرد.

3 - و زنى كه در رفتار و كردار و گفتارش ژست مردان را بگيرد و در زندگى، خود را بسان آنان جلوه دهد.

4 - و كسى كه به گونه اى، مردم را گمراه سازد و به باد تمسخر بگيرد، براى نمونه، به نيازمندى بگويد: بيا تا به تو كمك كنم و آنگاه كه او آمد، بگويد چيزى ندارم! و يا به نابينا به دروغ بگويد: سر راهت حيوان يا مانعى قرار دارد و بدين وسيله او را اذيّت كند؛ و يا به كسى كه راه خانه اى را مى جويد، نشانى دروغين بدهد و او را سرگردان سازد.

و در ادامه آيه شريفه مى افزايد:

و الصالحين من عبادكم وامائكم

و نيز به بردگان شايسته كردار و پاكدامن خويش همسر دهيد.

به باور پاره اى، منظور، غلامان و كنيزان با ايمان است كه بايد وسيله ازدواج آنان را فراهم آورند.

آنگاه در مورد انسانهاى آزاد مى فرمايد:

إِنْ يَكُونُوا فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ

اگر اين جوانانى كه تشكيل خانواده مى دهند مردمى تنگدست و بينوا باشند، خداى بخشاينده از فزونبخشى خويش آنان را بى نياز خواهد ساخت.

وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ.

و خدا گشايشگر و داناست. هم بخشايش و كرامت او بسيار است و هم به حال و روز و مصلحت بندگانش آگاه بوده و بر اساس حكمت و مصلحت با آنان رفتار مى كند.

ششمين امام نور حضرت صادق عليه السلام در اين مورد فرمود: كسى كه از بيم تنگدستى و نيازمندى تشكيل خانواده ندهد دچار پندار بد و سوء ظنّ است؛ چراكه قرآن مى فرمايد: به بى همسران جامعه خود همسر دهيد؛ اگر آنان تهيدست باشند خدا آنان را از فزونبخشى خود بى نياز خواهد ساخت.

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ نِكَاحاً حتّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ

و آن كسانى كه از پرداخت مهريّه و تأمين هزينه زندگىِ خانه و خانواده خويش ناتوانند و وسيله و امكاناتى براى ازدواج نمى يابند، بايد پاكدامنى ورزند و خود را به زشتكارى و گناه آلوده نسازند تا خداى فرزانه روزى آنان را توسعه بخشد و بى نيازشان سازد.

وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيْهِمْ خَيْراً

و بردگانى كه براى آزادى خويش از شما تقاضاى قرارداد مكاتبه مى كنند تا با تنظيم قرارداد، وجه مورد توافق را بتدريج بپردازند، اگر در آنان رشد و خردى مى نگريد، با آنان قرارداد ببنديد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه. اگر در آنان قدرت زندگى مستقلّ و به دست آوردن مال مى نگريد، با آنان قرارداد به امضا برسانيد.

منظور از قرارداد مكاتبه كه يكى از راههاى آزادى بردگان و مبارزه با نظام برده دارى مى باشد اين است كه انسان با برده خويش قرارداد ببندد كه هرگاه فلان مبلغ در ظرف مدّت مقرّر به صورت اقساط بپردازد، آزاد گردد.

به باور كارشناسان فقه واژه «فكاتبوهم» كه به صورت «امر» بكار رفته، به مفهوم واجب نيست، بلكه براى استحباب است.

امّا به باور پاره اى ديگر، اگر برده انسان چنين تقاضايى نمايد و توانايى كار و عمل به قرارداد را داشته باشد، واجب است كه به تقاضاى او پاسخ مثبت داده شود.

«حسن» مى گويد: اگر او ثروتى دارد، با او قرارداد ببنديد و اگر ندارد نامه اى به دست وى ندهيد كه پيش مردم برود و با ارائه آن به گدايى بپردازد.

در اين مورد آورده اند كه: «سلمان» برده اى داشت كه تقاضاى مكاتبه كرد تا با تنظيم قرارداد آزاد گردد؛ «سلمان» به او گفت: آيا چيزى دارى كه بپردازى؟

گفت: نه؛ «سلمان» گفت: پس من چنين نمى كنم، چراكه در آن صورت مال گدايى فراهم مى آورى و به من مى دهى.

«قتاده» مى گويد: در صورتى كه برده اى چيزى ندارد در آن صورت كراهت دارد با او قرارداد تنظيم گردد و او از مردم درخواست كمك كند.

وَ ءاتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِى ءاتيكُمْ

و چيزى از مال خداوند كه به شما داده است به آنان بدهيد.

به باور مفسّران، منظور اين است كه: از اقساط وجه مقرّرى كه بايد بپردازد، مقدارى را به آنان پس بدهيد.

و به باور برخى ديگر، منظور اين است كه: از آن پولى كه از آنان مى گيريد بخشى را به آنان بازگردانيد.

از ديدگاه پاره اى، اين دستور، استحبابى است و نه وجوبى؛ و از ديدگاه برخى دانشمندان، روى سخن با مردم با ايمان است كه بردگان مورد اشاره را براى آزادى بدينسان يارى كنند تا آنان بتوانند مبلغ مقرّر را بپردازند.

در اين مورد كه صاحب برده چه اندازه از قيمت مقرّر را بايد باز پس دهد، ديدگاهها يكسان نيست:

به باور پاره اى، بايد به اندازه يك چهارم قيمت مقرّر را به او بازگردانند.

امّا به باور پاره اى ديگر، براى اين كمك، مبلغ مقرّرى بيان نشده است و اين كار به خود افراد و انتخاب آنان نهاده شده است كه اين ديدگاه بهتر به نظر مى رسد.

از امير مؤمنان عليه السلام روايتى آمده است كه ديدگاه نخست را تأييد مى كند.

بعضى از دانشمندان مى گويند: از زكات به آنان پرداخت مى گردد تا بتوانند آزادى خود را بازيابند؛ چراكه يكى از موارد مصرف زكات آزادى بردگان است.

و «حسن» مى گويد: بردگان مورد اشاره، تنها با امضاى قرارداد مكاتبه مى توانند از زكات دريافت دارند و به وسيله آن خود را آزاد سازند.

از ديدگاه اصحاب ما شيوه مكاتبه اى براى آزادى بردگان بر دو بخش است:

1 - مطلق؛

2 - مشروط.

شيوه مشروط آن است كه به برده گفته مى شود: هرگاه از پرداخت اقساط مبلغ مقرّر واماندى، به بردگى بازمى گردى و بر اين اساس هنگامى كه برده مورد اشاره از پرداخت قيمت خويش ناتوان گرديد به حال نخست برمى گردد.

امّا شيوه مطلق اين است كه برده مورد اشاره، به هر اندازه از قيمت مورد توافق را پرداخت، همان اندازه آزاد مى گردد و بقيّه وجودش در قيد بردگى مى ماند و به همين نسبت هم ارث مى برد و هم از او ارث برده مى شود.

وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغاَءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً

و كنيزان خود را براى به دست آوردن مال دنيا به بى عفّتى و خودفروشى وانداريد اگر آنان خواهان پاكى و پاكدامنى و ازدواج هستند و مى خواهند با شرافت و نجابت زندگى كنند.

در آيه شريفه شرط عفّت جويى و عفّت ورزى آنان،بدان جهت آمده است كه اجبار و اكراه در صورتى است كه آنان خواهان زندگى سالم و پاكدامنى و ازدواج باشند، در غير اين صورت زمينه اى براى وادار ساختن آنان به بى عفّتى و گناه نيست و اگر زن در انديشه بى عفّتى باشد به هرحال از پى آن مى رود؛ و به هرحال كشاندن آنان به گناه زشت و ظالمانه است خواه آنان خواهان عفّت باشند يا نباشند.

لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياَةِ الدُّنْيَا

آرى! اين كارى زشت و ظالمانه است كه كسى برده خويش را به بى عفّتى مجبور سازد تا از راه زشتكارى او به پول برسد و يا با فروختن برده زاده نامشروع، به سود برسد.

در اين مورد آورده اند كه: «عبداللّه بن ابىّ» شمارى كنيز داشت كه آنان را به زشتكارى و بى عفّتى وادار مى ساخت تا از اين راه سرمايه اش را افزون سازد؛ و آنان پس از فرود آيه، نزد پيامبر شرفياب شدند و از دست او شكايت كردند و آنگاه بود كه اين فراز از آيه فرود آمد كه:

وَمَنْ يُكَرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.

و هر كس آنان را بر اين كار وادار سازد بايد بداند كه خدا نسبت به آنان آمرزنده و مهربان است و گناه سنگين اين زشتى و بى عفّتى به حساب اجبارسازنده نوشته مى شود.

به باور برخى، منظور اين است كه: و هر كس آنان را بر اين كار وادار ساخته و پس از آن از كار نارواى خود پشيمان شود و روى توبه به بارگاه خدا بياورد، بايد بداند كه خدا آمرزنده و مهربان است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ أيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ

و به يقين، ما بر شما آياتى كه روشنگر حقايق و واقعيّتهاست، فرو فرستاديم.

و به باور پاره اى، منظور اين است كه: به يقين، ما آياتى روشن و آشكار را كه به صورت گسترده، همه حقايق در آنها آمده است، براى شما فروفرستاديم.

وَ مَثَلاً مِنَ الَّذِيْنَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ

و نيز مثالهاى روشنگر و گزارشها و سرگذشتهايى از كسانى كه پيش از شما آمدند و گذشتند.

وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِيْنَ.

و نيز اندرزى انسانساز را براى پرواپيشگان فروفرستاديم.

پرتوى از آيات

پس از ترجمه و تفسير آيات مورد بحث، نظر شما خواننده عزيز به اين نكات جلب مى گردد:

1 - تشويق به هموار ساختن راه تشكيل آسان خانواده :

به گونه اى كه اشاره رفت سوره نور، سوره پاكدامنى و تدابير و عمل شايسته براى پاسدارى از عفّت عمومى است؛ و يكى از تدابير درست در اين راه، تشويق همگى مردم به هموار ساختن راه تشكيل آسان و ساده خانه و خانواده است.

براى نمونه:

1 - قرآن در يكى از آيات مورد بحث، همه را مخاطب مى سازد و همه را موظّف مى دارد كه: بى همسران و نسل جوان را در راه ازدواج يارى كنيد و آنان را همسر دهيد. :

و أنكحوا الأيامى منكم.(185)

2 - پيامبر گرامى در اين مورد فرمود:

ثلاثة يستظلّون بظلّ عرش اللّه يوم القيامة يوم لا ظلّ الاّ ظلّه: رجل زوّج اخاه المسلم،او اخدمه، او كتم له سرّاً؛(186)

سه كس هستند كه در روز رستاخيز، و آن روز سهمگين كه سايه اى جز سايه اقتدار خدا نيست، در سايه عرش او هستند:

نخست كسى كه راه تشكيل خانواده و ازدواج را براى برادر و خواهر دينى اش هموار سازد و او را در اين راه براى خدا يارى كند.

ديگر، كسى كه به هنگام نياز مسلمانى به خدمت و پرستارى و يارى، خدمتگزارى براى او بگمارد؛ و ديگر كسى كه اسرار برادر و خواهر دينى اش را حفظ كند.

3 - و نيز فرمود: افضل الشّفاعات ان تشفع بين اثنين فى نكاح حتّى يجمع اللّه بينهما(187)

برترين ميانجيگرى و همكارى، ميانجيگرى ميان دو انسان است تا ازدواج كنند.

4 - و در اين مورد افزود:

كان له بكلّ خطوة خطاها او بكلّ كلمة تكلم بها فى ذلك عمل سنة قيام ليلها وصيام نهارها(188)

اگر انسانى در راه تشكيل زندگى مشترك دو جوان گام بردارد، براى هر گام و سخنى كه مى گويد و بر مى دارد پاداش يك سال بندگى و عبادت در نامه اش نوشته مى شود كه شبها شب زنده دارى و روزها روزه داشته است.

2 - دستور تشكيل خانواده به نسل جوان :

در گام دوّم، اسلام، خود نسل جوان را تشويق به تشكيل خانواده مى كند و آنان را كه در صورت عدم ازدواج در خطر گناه قرار مى گيرند به اين كار فرمان مى دهد.

پيامبر گرامى فرمود: من تزوّج فقد احرز نصف دينه فليتق اللّه فى النّصف الباقى.

كسى كه همسر برگزيند در حقيقت نيمى از راه عفّت و پاكدامنى و ديندارى را پاس داشته و بايد مراقب آن نيم دوّم باشد.

و هشدار مى دهد كه: شراركم عزّابكم.(189) بدترين شما مجرّدهاى شما ممكن است باشند.

3 - اميد و نويد بخشيدن :

و پس از موظّف ساختن جامعه و حكومت به حلّ مشكل نسل جوان و ترغيب آنان به تشكيل خانواده نويد مى دهد كه خدا روزى رسان است و يارى مى كند.

الرّزق مع النساء و العيال.(190)

جوانان! ازدواج كنيد و نترسيد كه روزى همراه همسر و فرزند است.