تفسير مجمع البيان جلد ۱۹

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۵ -


/ سوره شعراء / آيه هاى 227 - 221

221 . هَلْ اُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ .

222 . تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ اَفَّاكٍ اَثِيمٍ.

223 . يُلْقُونَ السَّمْعَ وَاَكْثُرُهُم ْكَاذِبُونَ.

224 . وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ.

225 . اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فِى كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ.

226 . وَاَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لايَفْعَلُونَ.

227 . اِلاَّ الَّذِيْنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيْراً وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِيْنَ ظَلَمُوا اَىُّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

ترجمه

221 - [هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو:] آيا به شما خبر دهم كه شيطان ها بر چه كسى فرود مى آيند؟

222 - بر هر دروغپرداز گناه پيشه اى فرود مى آيند.

223 - [به آنهايى ] كه [دزدانه ] گوش فرا مى دارند و بيشترشان دروغگويند.

224 - و [تو اى پيامبر آن گونه كه بد انديشان و بيدادگران به تو مارك مى زنند، شعر پرداز نيستى؛ چرا كه ] شاعران [و شعر پرداران كسانى هستند كه ] گمراهان از آنان پيروى مى كنند.

225 - آيا نديده اى كه آنان در هر [وادى و] بيغوله اى سرگردانند؟

226 - و چيزهايى را مى گويند [و مى بافند] كه انجام نمى دهند؟!

227 - مگر كسانى [از آنان ] كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده و خدا را بسيار ياد آورده و پس از آن كه [از سوى شرك و بيداد] مورد ستم قرار گرفتند، [با شعر و نثرِ هدفدار و عادلانه خود]دادخواهى نمود، [و از حق خود و حقوق و آزادى مردم دفاع كرده اند؛] و كسانى كه ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه بازگشتگاهى بارخواهند گشت.

نگرشى بر واژه ها

«افّاك»: از ريشه «افك» به مفهوم دروغ بزرگ است كه در اين صورت «افّاك» به كسى گفته مى شود كه سخت دروغپرداز است.

«اثيم»: از ريشه «اثم» به مفهوم گناه آمده و به زشتكار و گناه پيشه گفته مى شود.

«يهيمون»: از ريشه «هيام» به مفهوم راه رفتن بدون هدف و هدفدارى است.

تفسير - نه قرآن شعر است و نه پيامبر شعر پرداز

قرآن در آيات پيش، در برابر تهمت رسواى استبدادگران و اصلاح ناپذيران، روشنگرى كرد كه آنچه بر پيامبر فرود مى آيد، وحى الهى و از جانب آفريدگار هستى است، نه شيطان ها؛ اينك در اين آيات بر آن است تا نشان دهد كه شيطان ها بر چه كسانى فرود مى آيند و چه كسانى را وسوسه مى كنند و به گمراهى و دوزخ مى كشند.

در اين مورد مى فرمايد:

هَلْ اُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ.

هان اى پيامبر به آنان بگو: آيا به شما خبر بدهم كه شيطان ها بر چه كسى فرود مى آيند؟!

آن گاه مى افزايد:

تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ اَفَّاكٍ اَثِيمٍ.

آنها بر هر دروغپرداز و گناه پيشه اى فرود مى آيند، نه بر تو اى محمد صلى الله عليه وآله كه پيامبر خدايى و فرشتگانش بر تو فرود مى آيند.

به باور پاره اى، آنان بر كاهنان و پيشگويانِ دروغ پرداز و گناهكار فرود مى آيند.

امّا به باور پاره اى ديگر، آنان به دروغ پردازانى همانند « مُسيلمه كذّاب» و «طليحه» - كه به دروغ ادعاى رسالت و پيام آورى مى كنند - فرود مى آيند.

در ادامه سخن در مورد فرود شيطان ها به دروغ پردازان و اصلاح ناپذيران مى فرمايد:

يُلْقُونَ السَّمْعَ وَاَكْثُرُهُم ْكَاذِبُونَ.

شيطان ها آنچه را شنيده و دريافته اند به كاهنان و دروغ پردازان القاء مى كنند و انبوهى از دروغ ها را با يافته هاى خود درهم مى آميزند و همه را به دوستان گمراه خود مى رسانند، و بيشتر شيطان ها دروغگويند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و بيشتر كاهنان دروغگويانند.

«حسن» در اين مورد مى گويد: شيطان ها، از فرشتگان استراق سمع مى كنند و آنچه را دزدانه گرفته اند، به كاهنان وحى مى كنند.

اين موضوع پيش از ولادت و بعثت پيامبر اسلام جريان داشت، امّا پس از انگيزش آن حضرت از سوى خدا، شيطان ها رانده شدند و مقرر گرديد كه اگر بخواهند استراق سمع نمايند و دزدانه به وحى گوش سپارند، با شهابى شكافنده و آتشين روبرو گردند.

در چهارمين آيه مورد بحث به پاسخ يكى از تهمت هاى استبداد حاكم - كه قرآن را شعر و پيامبر را شعر پرداز مى خواند - پرداخته و مى فرمايد:

وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ.

هان اى پيامبر! نه قرآن شعر است و نه تو شاعر و شعرپرداز؛ كسانى كه اين دروغ رسوا را بر تو مى بندند بايد بدانند كه شعر پردازان و شاعران كسانى هستند كه گمراهان و ظالمان و شرك گرايان از آنان پيروى مى كنند.

در آيه مورد بحث، افزون بر آنچه آمد ديدگاه هاى ديگرى نيز آمده است:

1 - «ابن عباس» بر آن است كه: منظور شعرپردازان شرك و بيداد و در خدمت استبداد است.

2 - و پاره اى نام گروهى از شعرپردازان گمراه و دروغپرداز و ستايشگر زور و زر و تزوير را آورده و مى گويند: اشاره آيه شريفه، به شاعرانى از اين قماش است:

1 - عبد اللّه سهمى،

2 - ابو سفيان بن حرث،

3 - هبيره مخزومى،

4 - مسافح جمحى،

5 - ابو عزّه،

6 و اميّه ثقفى،

يادآورى مى گردد كه پنج نفر آنان قريشى بودند و نفر ششم نيز از بنى ثقيف بود.اينان زبان به دروغ پردازى و تهمت تراشى مى گشودند و در هر زشتى و گناه و ستايش ستم و بيداد سروده مى سرودند و از دگرسو در عيب تراشى و عيب جويى از پيامبر و ياران عدالت خواه و ستم ستيز آن حضرت، شعر مى پرداختند و انبوهى از گمراهان و شرارت پيشگان را گرد مى آوردند و بافته هاى خود را بر آنان مى خواندند و مى گفتند:

ما نيز بسان آنچه محمد صلى الله عليه وآله آورده است، آورده ايم و بدين وسيله با راه و رسم انسان ساز و دعوت نجات بخش آن حضرت مخالفت مى ورزيدند، و گمراهان نيز پس از شنيدن بافته هاى زشت و دروغ آنان به گمراهگرى پرداخته و اشعار آنان را به همه محافل مى بردند؛ آرى، اين گونه بود كه اين آيات فرود آمد و خدا روشنگرى فرمود كه از اين شعرپردازانِ دروغ پرداز، تنها گمراهان پيروى مى كنند.

3 - به باور «مجاهد» و «قتاده» منظور از گمراهان در آيه شريفه، شيطان هايند.

4 - امّا به باور پاره اى منظور كسانى هستند كه از وحى و رسالت و پيام آسمانى و سخنان پيامبر و امامان راستين غفلت ورزيده و به شعر پردازى بيهوده و سرگرم كننده دل خوش مى دارند.

5 - از ديدگاه برخى منظور، شاعرانى هستند كه به هنگام خشم، دشنام مى دهند و به دروغ پردازى روى مى آورند.

اينان بيشتر با گمراهان و بيدادگران دمسازند، چرا كه مردمى گناهكار و بى بند و بارند؛ و شعر خود را با ياد عشق و مى و عشق بازى و ياد از هوسرانى آغاز مى كنند و براى به دست آوردن دل زورمداران و گرفتن جايزه و پاداش از آنان، به بزك چهره كريه خودكامگان مى پردازند؛ كسانى كه بدون پرواى از خدا هر كه را خواستند به باد تمسخر مى گيرند و عيب باران مى كنند و به هر كس كه خواستند هر ضد ارزش را نسبت مى دهند و هر آلوده اى را آراسته به ارزش ها جا مى زنند و سراسر سروده هاى آنان دروغ و تهمت است.

6 - و از ديدگاه برخى ديگر منظور داستان پردازانى هستند كه هر آنچه به ذهن آنان آمد در پردازش داستان ها مى بافند و مى گويند.

7 - «على بن ابراهيم» در تفسيرش مى گويد: منظور كسانى هستند كه دين خدا را تغيير مى دهند و آن را تحريف مى كنند و فرمان او را نافرمانى مى نمايند؛ آيا هرگز ديده ايد كه انسان خردمند و پرواپيشه اى از شاعرى اين گونه بى محتوا و بى پروا و گناه پيشه پيروى كند؟

آيا ديده ايد كه شاعرى از اين قماش توانسته باشد دين و آيين و راه و رسم درست و شايسته و آزاد منشانه و عادلانه اى را - كه خردمندان و حق طلبان و ارزش خواهان را قانع ساخته و مورد پذيرش و اطاعت آنان قرار گرفته باشد - بنيان نهند؟

8 - و از ششمين امام نور آورده اند كه:

انّما عنى بذلك الذين وضعوا ديناً بارائهم فتبعهم الناس على ذلك.(81)

اينان كسانى هستند كه از سر هوا و هوس و در راه جاه طلبى و كسب قدرت و يا خودسرى و گمراهى بر اساس سليقه ها و بافته هاى بى اساس خويش دين و آيينى را مى سازند و مى بافند و به خورد مردم مى دهند و توده هاى ساده دل نيز از بافته هاى آنان پيروى مى كنند.

و در نكوهش آنان مى افزايد:

اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فِى كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ.

آيا نمى بينى كه اين شعرپردازان در هر رشته و راهى بدون داشتن دانش و صلاحيت، وارد مى شوند و دروغ و افسانه مى بافند و در هر كار بيهوده اى فرو مى روند و بناروا و باطل هر كه را خواستند مى ستايند و يا به باد نكوهش مى گيرند.

آيه شريفه نشانگر آن است كه اين شاعران و سرايندگان، اسير هواى دل خويش اند و بسان كسى كه در هر دره و بيغوله اى سرگردان باشد، به سروده هاى رنگارنگ روى مى آورند و با نادانى و بى پروايى به بيهوده گويى فرو مى روند و بناروا بت مى سازند و يا كسى را خراب مى كنند و با آبرو و كرامت او بازى مى نمايند.

و مى افزايد:

وَاَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لايَفْعَلُونَ.

و چيزهايى را مى گويند و بافته هايى را مى بافند و ستايش ها و نكوهش هايى مى كنند كه خود بدانها عقيده ندارند و به كارهايى تشويق مى كنند و از كارهايى هشدار مى دهند كه نه عمل مى كنند و نه خود از آنها دورى مى جويند.

در آخرين آيه مورد بحث، گروهى از شاعران و سرايندگان را از آنان جدا مى سازد و مى فرمايد:

اِلاَّ الَّذِيْنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ

آرى، شاعران همان گونه هستند كه در آيات پيش از آنها سخن رفت، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دهند.

آرى، شاعران درست انديش و آگاه و استبدادستيز و با ايمان و شايسته كردارى، چون: «عبد اللّه بن رواحه»، «كعب بن مالك»، «حسان بن ثابت» و ديگر چهرهاى حق طلبى كه با احساس مسئوليت و پرواى از خدا لب مى گشايند و سروده مى سرايند، درست بسان آنان كه به دفاع از حق لب به ستايش پيامبر و راه و رسم توحيدى و آزادى بخش و عادلانه او گشودند و پاسخ شرارت دشمنان تاريك انديش و خشونت كيش و كينه توز و دروغ پرداز او را خردمندانه دادند.

از پيامبر گرامى در مورد شعر پرسيدند كه فرمود:

انّ المؤمنَ مُجاهدٌ بِسيفه وَ لِسانِهِ و الّذى نفسى بِيدِهِ لكانّما ينضحونهم بالنبل.(82)

انسان با ايمان و شايسته كردار به وسيله شمشير و زبان حق گوى خويش جهاد مى كند، به خدايى كه جان من در كف قدرت اوست گويى سرايندگان پرواپيشه و دانشمند و خدا ترس با سرودن شعر خوب، دشمنان خود را به رگبار تير مى بندند.

و نيز آن حضرت به «حسان» فرمود:

اهجهم و روح القدس معك.

بر آنان، بر اساس حق و عدالت بتاز كه روح القدس به همراه توست.

به باور پاره اى «ابوبكر»، «عمر»، و امير مؤمنان عليه السلام شعر مى سرودند، امّا از ميان همه آنان اميرمؤمنان زيباترين و قوى ترين شعرها را مى سرود.

در ادامه آيه شريفه قرآن مى فرمايد:

وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيْراً

و بسيار ياد خدا نمايند، و شعر و سروده، آنان را از ياد حق و حق طلبى دچار غفلت نسازد.

وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا

و هنگامى كه مورد تهاجم و تجاوز قرار گيرند از اين ذوق هنرى و انسانى، و از اين نعمت براى دفاع از خود و حقوق همنوعان خويش بهره گيرند و به دفاع از حق و عدالت و پيامبر و ايمان آوردگان پردازند.

«حسن» در اين مورد مى گويد: دفاع از حق و عدالت بايد به گونه اى باشد كه با مقررات و اخلاق دينى سازگار باشد.

و قرآن در اين مورد روشنگرى مى كند كه:

لا يحب اللّه الجهر بالسوء من القول الاّ من ظلم...(83)

خدا بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست نمى دارد، مگر از كسى كه بر او ستم رفته باشد.

و در فراز پايانى آيه شريفه به هشدار مى پردازد كه:

و َسَيَعْلَمُ الَّذِيْنَ ظَلَمُوا اَىُّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.

و به زودى آنان كه ستم مى كنند در خواهند يافت كه بازگشت شان به كجا و سرنوشت شان چگونه خواهد بود!

آرى، بازگشت آنان به سوى آتش شعله ور دوزخ است كه بايد از آن به خداى بزرگ پناه برد.

پرتوى از آيات

هنر سرايندگى و زبان پرنفوذ شعر

در روزگارانى كه وسايل ارتباط جمعى بسان امروز متنوّع و گسترده نبود، و جهان با همه گستردگى اش به صورت دهكده اى بزرگ در نيامده بود، و نيز هم اكنون كه رسانه هاى گروهى و مراكز خبرى فراگير شده و جهان را به گونه اى زير پوشش قرار داده اند كه كوچك ترين رويداد در گوشه اى از اين جهان در كوتاه ترين مدّت به سراسر آن مخابره مى گردد، بازهم زبان سروده و شعر يكى از زبان هاى دگرگونساز و پر نفوذ و آتشين به شمار مى رود، چرا كه شعر مى تواند مظهرى از زيبايى طبيعت و وصفى دلپذير از جمال معنوى خدا باشد، و مى تواند واقعيت ها را در قالب واژه ها و جملات موزون و دلنشين جاى دهد كه روح بر كالبدها بدمد.

شعر مى تواند جلوه اى از زيبايى و هنر باشد، رمزى باشد كه محتوا و مفهوم آن كمال محبوب و مطلوب را تجسم بخشند و روح ترقى خواه و زيبا دوست آدمى را به وسيله شهود عينى كه در سروده هاى هنرمندانه و زيبا و پر بار تبلور مى يابد به ارزش هاى والاى انسانى و الهى پيوند دهند.

شعر مى تواند لطايف دقيق، احساسات ژرف، مفاهيم بلند و پر محتوا، و معارف عميق را يكجا ترسيم كند و به تنهايى مواضع فكرى، عقيدتى فرهنگى اخلاقى، و انسانى را در قالب هاى گوناگون خود جاى داده و در چشم انداز ترقى خواهان و صاحبان ذوق قرار دهد

شعر مى تواند اثرى پرشكوه، پيامى سازنده، درس هايى دگرگونساز و نكته هايى والا و ارمغانى گرانبها و نفيس داشته و دست انسان را بگيرد و او را تا رفيع ترين و پرفرازترين قلّه هاى آگاهى و كرامت اوج بخشد و او را به تماشاى مفاهيم كتاب طبيعت، كتاب جان آدمى و كتاب جانبخش وحى بنشاند.

شعر مى تواند پرچم پرشكوه آزادى و عدالت را با استمداد از خون شفق به اهتزاز در آورد و بينى پرنخوت و غرور خودكامگان و برترى جويان و بازيگران و انحصارچيان و گردنكشان را به خاك حقارت كشد.

و سرانجام اين كه شعر و سروده مى تواند هدف بلندش را احياى ارزش ها، زنده ساختن دل ها، درخشش نور تقوا و ايمان بر كرانه دل ها، و دميدن روح مردانگى بر روان ها، و انديشه ها و به جريان انداختن خون غيرت و مسئوليت، حماسه و مقاومت، پايدارى و فتوّت در رگ ها و صيقل بخشيدن به اراده ها و استوار و آهنين ساختن تصميم ها قرار دهد و بذر نوانديشى و آزادى خواهى و ستم ستيزى و كمال جويى را بر مزرعه جان ها و بوستان مغزها و انديشه ها بيفشاند و به گل نشاند.

آفت هاى ششگانه شعر و شاعران

پاره اى بر اين پندارند كه هنر سرايندگى و توان شعرى از ديدگاه اسلام آن گونه كه بايد مورد توجّه قرار نگرفته و سرايندگان با بى مهرى روبه رو شده اند؛ چرا كه:

1 - شعر و سروده نه پيامى دارد و نه الهام بخش و زندگى ساز است و نه با واقعيت ها دمساز مى باشد، بلكه پندار و وهم، خيال پردازى و بافته هاى ذهنى و غرض ورزى ها و دوست و دشمنى هاى افراطى و بدون ملاك و ميزان است، و سرايندگان و شاعران نيز مردمى هستند كه با آرزوهاى شاعرانه و الگوهاى پندارى زندگى مى كنند و از حقايق بيگانه اند.

2 - انگيزه هاى آنان هواها و هوس ها، غرض ها و مرض ها، پول و پله، جاه و مقام تقرب به بارگاه ظالمان و دل خوش ساختن زرداران و تزويگران قرون و اعصار است و فرودگاه و پناهگاهشان نيز دور بر كاخ ها و دفترها و بيت ها و تفريحگاهاى آنان مى باشد.

آنان همه نبوغ و توان خويش را به كار مى گيرند تا چهره پليد بيدادگران را آراسته، عطش جاه طلبى آنان را سيراب ساخته، و كوره آز آنان را گرم كنند، و تا در توان دارند در پرتو هنر سرايندگى و بيان آتشين و پر نفوذ شعر، از زورگويان، عدالت خواه،

از خودكامگان، آزادى بخش،

از ستمكاران، دادگستر،

از تبهكاران، سردار سازندگى،

از بزدلان، دلاورانى پر شهامت،

از رياكاران، چهرهاى پر اخلاص،

از بردگان نفس، اميران دل،

از اسيران قدرت، سرداران صولت،

از سفّاكان، بشردوست،

از اسرافكاران، پارسا،

از خمودان، انديشمندان،

و از جلاّدترين دژخيمان قرون و اعصار مجسمه هاى قداست و سمبل هاى بشردوستى بتراشند.

3 - آنان در اغراق گويى و گزافه بافى حدّ و مرزى نمى شناسند؛ گاه از كوه، كاه و گاهى از كاه، كوه مى سازند.

4 - آنان از گل و بلبل، گرفته تا چمن و دريا، آبشار و لاله زار، خال و ابرو، و جام و ساقى، داد سخن مى دهند و در همانحال از غم و رنج و اميد و آرزو و سوز و هجر واقعى مردم بيگانه مى مانند و دوستدارنشان را نيز به سرگردانى و بيگانگى مى كشند.

5 - بيشترشان به سرودها و شعر و شعارهاى خود، نه ايمانى دارند و نه پاى بندى در ميدان عمل نشان مى دهند، و به همين جهت مردم واقع گرا آنان را جدى نمى گيرند.

6 - و بيشترشان به بلاى تملّق و چاپلوسى و دريوزگى بارگاه قدرت هاى زمانه گرفتارند...

و پاره اى پا را فراتر نهاده و بر آنند كه به دليل اين آفت هاى ششگانه شعر و شاعران، اسلام با آنها ناسازگار است و ساحت مقدس قرآن و پيامبر را از شعر و شاعرى پاك و پاكيزه مى سازد، و ما علمناه الشعر...(84)

در آيينه اسلام

...امّا واقعيت اين است كه اين پندار و داورى در مورد هنر شعرى و استعداد سرايندگى سخت با انصاف بيگانه و نسبت دادن آن به اسلام - كه دين دانش و هنر و فرهنگ و ادبيات و فطرت و وجدان انسانى است و قدرت دگرگون ساز قلم و بيان و كتاب و سخن را - خواه به صورت نثر يا شعر - جلوه كند - از نعمت هاى گران خدا و از شاهكارهاى آفرينش مى نگرد - يكسره دور از حقيقت است.

ديدگاه اسلام در مورد هنر شعر و سروده، بسان ديدگاهش در مورد نعمت زيبايى، همچون برخوردش با نعمت ثروت و امكانات زندگى است.

بسان طرز تفكرش در مورد دانش، فرهنگ، ادبيات، هنر و بينش است.

بسان نظرش در مورد قدرت و توانايى است... و همين گونه است ديدگاه اسلام در مورد سرايندگان و شاعران.

پيامبر گرامى در اين مورد فرمود:

انّ من الشعر لحكمة و ان من البيان لسحرا.(85)

پاره اى از سروده ها، يكپارچه حكمت و فرزانگى است و برخى از سخنان نيز افسونگر است و موج آفرين.

و نيز به شاعران آگاه و هدفدار و سنجيده سرا فرمود:

و الّذى نفس محمد بيده فكانّما تنضهونهم بالنبل.

به خدايى كه جان محمد در كف قدرت اوست با اين سروده هاى درست و قوى، گويى آن بدانديشان بيدادگر و پايمال كننده حقوق مردم را زير رگبار تير گرفته ايد.

و نيز به سراينده درست انديش كه از اين سلاح هنرى نيكو و بجا بهره مى گرفت، فرمود:

اهجهم، فانّ جبرئيل معك.(86)

بر تجاوزكاران به حقوق و آزادى مردم و دين خدا بتاز كه دست يارى جبرئيل به همراه توست!

و ديدگاه اسلام را در اين مورد روشن ساخت و فرمود:

انّ المؤمن يجاهد بنفسه و سيفه و لسانه.(87)

انسان توحيدگرا و آزادمنش در راه حق با جان و شمشير و زبانش جهاد مى كند؛ زبان نثر باشد و يا شعر و سروده.

جالب اين است كه در آيه اى كه قرآن شريف بر شاعران بى هدف مى تازد، همانجا خوبان آنان را مورد لطف و مهر قرار مى دهد و بدين وسيله هنر سرايندگى را اگر در راه حق و عدالت گام سپارد و به زنده ساختن آزادى و حقوق بشر و ارزش هاى والا خدمت كند، و از آفت هاى ششگانه اى كه بدان ها اشاره رفت، مصون ماند، تكريم مى كند و سرايندگان هدفدار و آگاه و نوانديش و ترقى خواه و ستم ستيز را در اين راه مورد تحسين و تشويق قرار مى دهد،(88) چرا كه در نگرش اسلامى شعر و هنر سرايندگى نعمت گران خداست، آنچه در اين مورد مهم و سرنوشت ساز است، هدفها، جهت گيريها، و نتيجه هاست.

سوره نمل