تفسير مجمع البيان جلد ۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۷ -


/ سوره آل عمران / آيه هاى 129 - 123

123. وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ فَاتَّقُوااللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

124. اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ اَلَنْ يَكْفِيَكُمْ اَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ.

125. بَلى اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ.

126. وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ اِلّا بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَاالنَّصْرُ اِلّا مِنْ عِنْدِاللَّهِ الْعَزيزِالْحَكيمِ.

127. لِيَقْطَعَ طَرَفَاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خائِبينَ.

128. لَيْسَ لَكَ مِنَ الْاَمْرِ شَىْ ءٌ اَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ اَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظالِمُونَ.

129. وَ لِلَّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْاَرْض ِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.

ترجمه

123. و براستى خدا شما را در [كارزار] بدر - با آنكه [در برابر انبوه دشمن ] ناتوان بوديد - يارى كرد [ و شما را بر آنان پيروزى بخشيد]؛ پس، پرواى خداى را پيشه سازيد؛ باشد كه سپاس [او را] گزاريد.

124. آنگاه كه [تو اى پيامبر!] به ايمان آوردگان مى گفتى: «آيا برايتان بسنده نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرودآمده [از آسمان ] يارى رساند؟»

125. آرى؛ اگر شكيبايى ورزيد و پروا پيشه سازيد و هم اينك [ شرك گرايان با اين هيجان بر شما بتازند، [ آنگاه است كه ]پروردگارتان با پنج هزار فرشته نشانگذار، شما را يارى خواهد كرد.

126. و خدا آن [يارى و وعده پيروزى ] را جز نويدى براى شما مقرّر نساخت، تا [ بدينوسيله شادمان شويد و] دلهايتان به آن آرامش يابد؛ و [گرنه ]پيروزى، جز ازجانب خداى شكست ناپذير و فرزانه نيست.

127. [آرى! پروردگار حكيم به شما پيروزى ارزانى داشت ] تا بخشى از [ پيكر سپاهِ تجاوزكارِ] كسانى را كه كفر ورزيده اند، جدا سازد [ و [نابودشان كند] يا آنان را سركوب سازد و [به ذلّت كشد؛ تا نوميد و ]ناكام [ به شهر و ديار خويش ]بازگرداند.

128. [ هان اى پيامبر!] هيچيك از اين كارها به دست تو نيست؛ [خدا شما را يارى كرد تا كفرگرايان را كيفر كند و اوست كه اگر آنان حق را پذيرا شوند،] توبه آنان را مى پذيرد يا [ اگر در حق ستيزى خويش پاى فشارند،] آنان را عذاب مى كند. چرا كه آنان ستمكارانند.

129. و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، تنها از آنِ خداست؛ [ و او ]هر كه را بخواهد، مى آمرزد و هر كه را بخواهد، عذاب مى كند. و خداوند آمرزنده و مهربان است.

نگرشى بر واژه ها

«بدر» : مكانى است ميان مكّه و مدينه؛ و بدان جهت كه در آنجا چاه آبى است كه از آنِ مردى به نام «بدر» بود، به اسم صاحب آن ناميده شده است.

«كفاك»: تو را بسنده و كافى است.

«امداد»: ارزانى داشتن چيزى بطور هماره و پياپى.

«فور»: اين واژه در اصل به معناى «جوشش و غليان ديگ و مانند آن» است؛ و به همين تناسب، درمورد كارهايى كه بسرعت و با هيجان انجام مى شود، بكار مى رود.

«كبت»: خوارى؛ به چهره درافتادن؛ چيرگى سستى بر قلب و بازگرداندن ذلّت؛ و نيز به مفهوم سركوب كردن آمده است.

«خائب»: كسى كه به آرزوى خود نرسد و نوميد و سرافكنده شود.

تفسير يارى خدا در پيكار «بدر»

در اين آيات آفريدگار هستى يارى رسانى سرنوشت ساز و پرشكوه خود بر مردم باايمان را در روز «بدر» ترسيم مى كند. نخست مى فرمايد:

«ولقد نصركم اللّه ببدرٍ و انتم اذّلهُ»

و بيقين خدواند شما را در پيكار بدر يارى كرد؛ و حال آنكه ناتوان بوديد.

و براستى كه پروردگار در جنگ «بدر»، با ارزانى داشتن قوّت قلب و فروفرستادن فرشتگان، و افكندن هراس بر دلهاى سياه شرك و بيداد، مؤمنان را يارى كرد؛ و اين در شرايطى بود كه از نظر سلاح و نيروى انسانى، توان رويارويى با دشمن را نداشتند.

از «ابن عبّاس» نقل كرده اند كه در كارزار «بدر»، شمار مهاجران 77 نفر و تعداد انصار 36 تن بود و سپاه دشمن به هزار تن مى رسيد.

روايت كرده اند كه يكى از امامان نور بخش پايانى اين جمله را «و انتم ضعفاء» خوانده است؛ چرا كه با حضور پيامبر گرامى درميان آنان، نمى توان آنها را « و انتم اذلّه» خواند.

در اين جنگ، پرچمدار پيامبر، اميرمؤمنان بود و فرمانده گروه انصار، «سعدبن عباده» يا «سعدبن معاذ».

«فاتّقوااللّه لعلّكم تشكرون»

پس پرواى خدا را پيشه سازيد و از مخالفت او و پيامبرش بپرهيزيد و فرمان خدا را بكار بنديد، تا شايد سپاس او را بجاى آورده باشيد.

در اين آيه مباركه روى سخن، با پيامبر گرامى است و به آن حضرت يادآورى مى گردد كه:

«اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلاثة آلافٍ من الملائكة منزلين»

هان اى پيامبر! بيادآور آنگاه را كه به ياران توحيدگراى خويش مى گفتى : آيا براى شما بسنده نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته كه از آسمان فرود آمده اند، يارى كند؟

آيه شريفه، بيانگر نويد پيامبر به مردم باايمان است ؛ و در اين مورد، گروهى برآنند كه اين فرودآمدن فرشتگان براى يارى مسلمانان به فرمان خدا، در روز جنگ «بدر» بود. و ابن عبّاس مى افزايد: فرشتگان فقط در روز «بدر» براى كمك به مؤمنان پيكار كردند و در ميدانهاى ديگر، تنها بعنوان پشتيبانى مى آمدند.

شمار فرشتگان يارى رسان را بعضى پنج هزار و برخى هشت هزار تن عنوان كرده و يادآور شده اند كه اين رقم را از دو آيه قران دريافت داشته اند(195).

پاره اى نيز گفته اند: آفريدگار هستى در اين آيات به مردم باايمان وعده مى دهد كه اگر پروا پيشه سازند و در راه حقّ و عدالت به رهبرى پيامبر پايدارى ورزند، در روز «بدر» فرشتگان به يارى آنان گسيل خواهند شد.

در سومين آيه مورد بحث مى افزايد:

«بلى ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخمسة آلافٍ من الملائكه مسوّمين»

آرى ؛ اگر در جهاد در راه حق شكيبايى ورزيد و از گناه و مخالفت با فرمان پيامبر بپرهيزيد، و آنگاه شرك گرايان با همين هيجان و خشم بر شما بتازند، پروردگارتان ، با پنج هزار فرشته نشاندار ياريتان خواهد كرد.

منظور از واژه «فور»، خشم و هيجان شرك گرايان در روز «اُحُد»، از بياد آوردن شكست خفّت بارشان در روز «بدر» است؛ به همين دليل آنان پس از بازگشت از «احّد» تأسّف مى خوردند كه چرا به «مدينه» يورش نبردند و از ميدان «احد» بازگشتند؟ و درست در همان شرايط بود كه به پيامبر گرامى وحى رسيد كه به همه يارانش آماده باش دهد و خاطرنشان سازد كه بايد دشمن را تعقيب كنند و نيز يادآور شود كه « اگر به شما زخم و جراحتى رسيد، به آنان نيز رسيده است». و آنگاه نويد داد كه اگر در جهاد و پيكار خويش پايدارى ورزيد و به سوى دشمن هجوم بريد، خدا شما را با پنج هزار فرشته يارى خواهد كرد.

با اين نويدِ آفريدگارِ هستى و اعلان آماده باش پيامبر، مسلمانان با وجود رنج و فرسودگى آماده حركت شدند؛ حتّى آنان كه زخمى بودند نيز به ميعادگاه جهاد شتافتند و به تعقيب دشمن تجاوزكار پرداختند.

سپاه شرك كه در انديشه بازگشت و يورش به مدينه بود، با دريافت اين خبر تكان دهنده به هراس افتاد و انديشيد كه « مبادا گروهى كه از پيكار سرباز زده بودند، اينك به مجاهدان پيوسته باشند و ما با نيروهاى تازه نفس روبرو شويم». بر اين اساس بود كه آنان «عبداللّه بن مسعود» را گسيل داشتند تا از توان نظامى و امكانات رزمى سپاه كفر به مسلمانان خبر دهد و آنان را از تعقيب سپاه قريش برحذر دارد؛ و خود بيدرنگ به سوى مكّه شتافتند. و بدينسان، خداى توانا شرارت تازه كفرگرايان را دفع كرد.

چنانكه پيشتر گفته شد، بعضى از مفسّران شمار فرشتگان را هشت هزار، و برخى سه هزار دانسته اند. امّا به اعتقاد ما، ظاهر آيات بر اين دلالت دارد كه در «بدر» خداوند سه هزار فرشته را براى يارى رساندن به مسلمانان فرو فرستاد؛ چرا كه جمله «اذ تقول للمؤمنين...» به آيه شريفه «لقد نصركم اللّه» برمى گردد و معناى آيه چنين مى شود كه: «هان اى پيامبر! بى گمان خدا شمار را در بدر يارى كرد؛ آنگاه كه به مردم باايمان مى گفتى: آيا شما را بسنده نيست كه خدا با سه هزار فرشته ياريتان كند؟» و بعد از اين جمله است كه از داستان «احد» ياد مى شود و مى فرمايد: «آرى، اگر شكيبايى ورزيد... خدا با پنج هزار فرشته نشانگذار ياريتان خواهد كرد».

واژه «مسوِّمين» به كسر «و» را دسته اى از مفسّران به مفهوم «فرشتگانى كه به خود آموزش مى دادند» گرفته اند و به فتح «و» را به «فرشتگانى كه خدا آنان را آموزش داد» معنا كرده اند. و پاره اى نيز آن را به «فرستاده شدگان» تفسير كرده اند.

«عروه» درمورد اين فرشتگان گفته است: آنان در روز «بدر» بر مركب نشسته بودند و عمامه زرد برسر داشتند و از امير مؤمنان آورده اند كه فرمود: عمّامه آنان سپيد بود.

در چهارمين آيه مورد بحث، قرآن شريف بروشنى خاطرنشان مى سازد كه آمدن فرشتگان به يارى شما مردم باايمان، تنها براى رساندن نويدِ پيروزى و قوّت قلب و استوارى بخشيدن به شما در كارزار است.

«و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم بِه»

و خدا آن نويد پيروزى و گسيل فرشتگان را براى يارى رساندن شما، تنها مژده اى برايتان قرارداد تا بدينوسيله شادمان شويد و دلهايتان به واسطه آن به ساحل آرامش رسد و از بسيارى سپاه كفر و شمار كمتر ياران حّق نهراسيد.

«و ماالنّصر الّا من عنداللّه العزيزالحكيم»

و سرفرازى و پيروزى ، فقط ازجانب خداى شكست ناپذير و فرزانه است.

آيه شريفه هشدار مى دهد كه «شما همواره به يارى خدا و لطف او نيازمنديد؛ حتّى آمدن فرشتگان نيز شما را از كمك خداوند بى نياز نخواهد كرد. تنها اوست كه دلهايتان را ثبات و استوارى مى بخشد و ترس و هراس را بر قلب دشمن مى افكند». پاره اى نيز گفته اند منظور اين است كه « اين يارى معجزه آسا با گسيل فرشتگان ، تنها ازجانب خداست؛ همان آفريدگار توانايى كه مى تواند از بيدادگران و حق ستيزان انتقام بگيرد، در تدبير امور جهان هستى فرزانه است و براساس حكمت عمل مى كند».

فهرستى از پيكارهاى پيامبر با بيدادگران

مفسّران برآنند كه پيامبر گرامى، در 26 پيكار شركت داشتند كه اسامى اين جنگها عبارتند از:

1. جنگ «ايواء».

2. جنگ «بواط ».

3. جنگ «عثيره».

4. جنگ «بدر اولى».

5. جنگ «بدر كبرى».

6. جنگ «بنى سليم».

7. جنگ «سويق».

8. جنگ «ذى امر».

9. جنگ «احد».

10. جنگ «اسد».

11.جنگ «بنى نخير».

12. جنگ «ذات الرقاع».

13. جنگ «بدر اخير».

14. جنگ «دومةالجندل».

15. جنگ «بنى قريظه».

16. جنگ «بنى لحيان».

17. جنگ «بنى قرد».

18. جنگ «بنى مصطلق».

19. جنگ «حديبيه».

20. جنگ «خيبر».

21. جنگ «فتح مكّه».

22. جنگ «حنين».

23. جنگ «طائف».

24.جنگ «تبوك».(196)

و نيز آورده اند كه آن گرانمايه عصرها و نسلها در 9 پيكار، خود دست به شمشير برد و با شجاعت وصف ناپذيرى نبرد كرد كه اين 9 پيكار عبارتند از:

1. «بدر كبرى» در روز جمعه 17 رمضان سال دوّم هجرى.

2. «اُحُد» در ماه شوّال سوّم هجرى.

3. «خندق» در سال چهارم هجرى.

4. «بنى قريظه» در سال چهارم هجرى.

5. «بنى لحيان» در شعبانِ سال پنجم هجرى.

6. «بنى مصطلق» در شعبان سال پنجم هجرى.

7. «خيبر» در سال ششم هجر.ى

8. «غزوه فتح» در رمضان سال هفتم هجرى.

9. «حنين» و «طائف» در سال هشتم هجرى.

نخستين جهاد قهرمانانه اى كه رسول اكرم در آن شركت داشت و دليرانه پيكار كرد، جنگ «بدر» و آخرين آنها «تبوك» بود و شمار سراياى آن حضرت به 36 عدد مى رسيد؛ و منظور از «سريه»، حرك و سير شبانه براى سركوبى تجاوزكاران بود.

هدف از آمدن فرشتگان

در پنجمين آيه مورد بحث، قرآن هدف از فروفرستادن فرشتگان براى يارى رساندن به توحيدگرايان اين گونه وصف مى كند:

«ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم فينقلبوا خائبين»

وعده خداوند به گسيل فرشتگان براى يارى رساندن به شما مردم باايمان در رويارويى تازه با تجاوزكاران براى آن است كه بخشى از پيكر سپاه كفر و بيداد را جدا سازد و از بين ببرد يا آنان را سركوب كند و به ذلّت و خفّت كشد، تا نوميد و ناكام به همانجايى كه آمده اند، بازگردند.

درمورد پيوند آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:

1. پاره اى آن را به آيه شريفه «و ماالنّصر الّا من عنداللّه...» پيوند مى دهند و آن را چنين تفسير مى كنند: خداى يكتا اين پيروزى را به شما ارزانى داشت تا بخشى از سپاه ستم و كفر به دست شما ازبين بروند يا به اسارت درآيند و نيروى آنان متلاشى شود.

2. گروهى معتقدند كه اين آيه شريفه با آيه مباركه «لقد نصركم اللّه ببدرٍ...» ارتباط دارد و معناى آن چنين است: خداوند شما را در پيكار «بدر» يارى كرد تا گروهى از كفرگرايان را نابود سازد...

3. جمعى گفته اند: معناى آيه اين است كه: اين يارى خدا براى آن بود كه گروهى از سركردگان شرك و تباهى و بيداد به دست شما نابود يا اسير شوند و بدينوسيله اركان كفر منهدم شود.

و در اينكه اين روز تاريخى و سرنوشت ساز كدامين روز بود، بعضى آن را روز «بدر» و برخى روز «اُحُد» عنوان ساخته اند.

در تفسير واژه «او يكبتهم» نيز ديدگاهها متفاوت است:

1.آنان را با زيانكارى و نوميدى به ذلّت كشد؛

2. آنان را با شكست و رسوايى از شما دور سازد؛

3. آنان را به روى درافكند و سركوب سازد؛

4. شما را بر آنان پيروز سازد؛

5. آنان را لعن و نفرين كند؛

6. آنان را به خاك هلاكت افكند تا آنان بى آنكه به هيچيك از آرزوهاى ابليسى خويش برسند، ذليل و نااميد بازگردند.

در ششمين آيه مورد بحث دگرباره قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

«ليس لك من الأمر شئٌ او يتوب عليهم او يعذّبهم فانّهم ظالمون»

هان اى پيامبر! هيچيك از اين كارها به دست تو و دراختيار تو نيست؛ خداست كه آن بيدادگران و حق ستيزان را مى بخشد و توبه آنان را مى پذيرد و يا عذابشان مى كند؛ چرا كه آنان ستمكارند.

درمورد پيوند اين آيه شريفه نيز بحث هست:

1. بعضى اين آيه شريفه را به «و ماالنّصر الّا من عنداللّه» پيوند مى دهند؛ كه در اينصورت معناى آيه چنين مى شود: خدا تو را يارى كرد تا گروهى از شرك گرايان را نابود سازد؛ و از اين يارى كه از آن خدا و ازسوى اوست، براى تو و ديگران چيزى نيست.

2. و برخى معتقدند كه جمله نخست معترضه است و «او يتوب...» به «ليقطع طرفاً...» عطف شده و معناى آيه اين است: يا آنان را نابود سازد، يا توبه كنند و يا عذابشان كند، چرا كه درخور عذاب و كيفرند؛ و اينها براى تو نيست و تو را نرسد، بلكه براى خدا و از آنِ اوست.

شان نزول اين آيه شريفه

در شأن نزول اين آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى بر اين اعتقادند كه: روز پيكار دشوار «احد»، شرك گرايان به جنايتهاى وحشتناكى دست يازيدند كه ازجمله آنها شكستنِ دندانِ پيامبر و زخمى كردن چهره نورافشان آن حضرت بود؛ و رسول اكرم باآنكه بشدّت صدمه ديده بود، براى هدايت آنان بسيار مى كوشيدند. از اين رو، خداى توانا با فرود اين آيه به آن حضرت خاطرنشان ساخت كه « دعوت و فراخوان آنان بر توست، امّا رستگارى و هدايت آنان نه به دست تو كه به دست خداست».

در اين جنگ بود كه «عتبه» دندان پيامبر را شكست و آن حضرت او را نفرين كرد كه پيش از پايان سال بميرد؛ و همانگونه شد.

«عبداللّه هذيلى» نيز چهره مبارك رسول اكرم را زخمى ساخت و آن حضرت او را لعنت كرد، كه درپى آن، خداوند قوچى را بر وى مسلّط ساخت و او بر اثر شاخ زدن آن حيوان مرد. با اين همه، پيامبر مهر و عدالت براى همه آنان دعا مى كرد و مى فرمود: «الّهم اهد قومى فانّهم لايعلمون...» (بار خدايا! قوم مرا هدايت فرما؛ چرا كه آنان به آفت جهالت گرفتارند و نمى دانند).

به هرحال، گويى پيامبر گرامى از عناد و گمراهى بيشتر آنان مى ترسيد؛ از اين رو، خداوند به او خبر داد كه «مسئوليت تو تنها دعوت آنان به سوى حقّ و عدالت است». و نظير اين آيه شريفه در ديگر سوره هاى قرآن موجود است.

2. دسته اى ديگر برآنند كه پيامبر در جنگ «اُحُد» اجازه خواست كه شرك گرايان را نفرين كند تا آنان به عذاب گرفتار آيند و نابود شوند؛ امّا اين آيه شريفه نازل شد و آن حضرت را از اين كار بازداشت؛ چه، بر آفريدگار هستى معلوم بود كه بسيارى از آنان سرانجام حق را خواهند شناخت، و به آن روى خواهند آورد.

3. برخى نيز بر اين انديشه اند كه: پيامبر گرامى بر آن شد تا مسلمانان مبارزى را كه در ميدان «اُحُد» گريختند و او را تنها نهادند، نفرين كند؛ كه خداى پرمهر ضمن پذيرش توبه آنان، به آن حضرت توصيه كرد كه از نفرين آنان بگذرد.

4. و پاره اى ديگر اعتقاد دارند كه اين آيه شريفه براى بازداشتن پيامبر از انديشه انتقام، در روز احد فرود آمد؛ چرا كه وقتى آن حضرت شرارت و وحشيگريهاى شرك گرايانِ تجاوز كار را درحقّ مسلمانان بويژه عمويش حمزه ديد، دست به بارگاه خدا برد و گفت: « پروردگارا! اگر به يارى تو بر اين ظالمان پيروز شوم، بشدّت آنان را به كيفر خواهم رساند و بسان همانان رفتار خواهم كرد». و درست در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.

5. عدّه اى نيز معتقدند كه اين آيه شريفه در مورد مردم منطقه «بئرمعونه» فرود آمد؛ چرا كه آنان هفتاد تن از پيام رسانان پيامبر و آموزگاران قرآن و احكام الهى راكه به رياست «منذربن عمر» براى ارشاد و هدايت و آموزش دينى مردم به آنجا اعزام شده بودند، همه را بيدادگرانه كشتند؛ و پيامبر گرامى بعد از اطلاع از اين خبر تكان دهنده، سخت آزرده خاطر شد و عامل اصلى اين شقاوت و جنايت - «عامر بن طفيل» - را نفرين كرد. كه اين آيه شريفه فرود آمد.

امّا به نظر ما، اين آيه شريفه درمورد جنگ «اُحُد» و در آنجا نازل شد. و اين نكته ظريف را، افزون بر اينكه بيشتر مفسّران دريافت داشته اند، سبك و سياق اين آيه شريفه و آيه هاى بعد و قبل از آن بخوبى نشان مى دهند. و پيام و مفهوم آيه اين است كه: «اى پيامبر گرامى! دعوت و هدايت اينان برعهده توست؛ امّا كيفر و يا نابودساختن و لعن و نفرين آنان، با تو نيست».

«او يتوب عليهم او يعذّبهم فانّهم ظالمون»، بعضى گفته اند: منظور اين است كه آفريدگار پرمهر و بخشايشگر، درپرتو لطف خويش، آنان را به توبه و بازگشت به سوى خود موفق مى سازد»؛ و برخى نيز آن را بدينصورت معنا كرده اند كه: «اگر آنان به خود آيند و توبه كنند، خداوند توبه آنان را مى پذيرد. و يا ممكن است توبه آنان را نپذيرد و آنان كيفر شوند.

راز آن هشدار

در آيه اى كه گذشت آفريدگار هستى به پيامبر گرامى فرمود: «درمورد سرنوشت كفرگرايان، يا ايمان آوردگانِ گناهكارى كه از ميدان جهاد گريختند، جز ازسوى خدا هيچ اختيارى ندارى» اينك در اين آيه شريفه راز آن هشدار و دليل آن را به تابلو مى برد:

«و للّه ما فى السّماوات و ما فى الارض يغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء واللّه غفورٌ رحيمٌ»

و آنچه در آسمانها و زمين هست، همه و همه از آنِ خداست؛ و او هر كه را بخواهد، مى آمرزد و هر كه را بخواهد، عذاب مى كند. و خداوند بسيار بخشنده و مهربان است.

تنها اوست كه گناه هر انسانِ باايمانى را كه دچار لغزش شد، مى بخشايد و مهر و رحمتش را شامل حالش مى كند؛ و باز تنها اوست كه كفرگرايان يا مؤمنان گناهكار را كه بدون توبه واقعى ازدنيا بروند، كيفر مى كند. آن بخشايش و آمرزش از فضل او برمى خيزد و اين كيفر نيز از عدل او سرچشمه مى گيرد. دليل اين نكته عميق آيه مباركه ديگرى است كه مى فرمايد:

اِنَ اللَّهَ لا يَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ...»(197)

خداى يكتا اين را كه به او شرك ورزند، نمى آمرزد؛ و فروتر از آن را بر هر كه بخواهد، مى بخشايد...

آرى؛ اگر اين آيه شريفه نبود، از بُعد عقلى، بخشايش همه چيز ممكن بنظر مى رسيد؛ امّا آيه روشنگرى مى كند كه پروردگار شرك را نخواهد بخشيد. و علّت اينكه خداوند در اين آيه شريفه بروشنى ترسيم نكرده كه چرا كسانى را كه مورد بخشايش قرار مى گيرند، به كيفر مى رساند، آن است كه بندگان خويش را هماره درميان بيم و اميد - كه دو واقعيت سازنده است - نگاه دارد؛ تا مبادا كسى خويشتن را از كيفر خدا درامان بنگرد و يا جز كافران كسى از مهر و بخشايش او نوميد شود.

ششمين امام نور در اين مورد فرمود:

«لو وزن رجاء المؤمن و خوفه لا عتدلا.»(198)

اگر بيم و اميدِ انسان باايمان با يكديگر سنجش شود، معلوم مى شود كه آن دو هموزن يكديگرند و هيچيك بر ديگرى برترى ندارد.

و راز اين نكته كه پروردگار آمرزش و بخشايش و نيز كيفرش را درگرو اراده و خواست خود قرار داده، بدان جهت است كه خواست او همواره براساس حكمت است و بس.

از برخى بزرگان پرسيدند كه «خداوند با اين مهر و رحمت بيكرانه اش، چگونه بندگانش را، كيفر خواهد كرد؟» در پاسخ گفت: درست است كه بخشايش او بى انتها است، امّا هرگز بر حكمتش پيشى نمى گيرد، چرا كه مهر او بسان مهر انسانها، برخاسته از عواطف بشرى نيست، بلكه مطابق حكمت و عدالت است.

پرتوى از آيات

در آيات چندگانه اى كه گذشت، نكات ظريف و دقيقى هست كه به پاره اى از آنها اشاره مى شود:

1. پيروزى در ميدانهاى گوناگون زندگى كه نصيب مؤمنان مى شود و آنان سرفرازانه از زير فشارها و مشكلات و تنگناها و هجوم ددمنشانه دشمن سربلند مى كنند و با قامتى استوار نجات مى يابند، همه و همه از لطف و مهر و امدادهاى خداست، نه هيچكس ديگر.

2. پذيرش توبه گناهكاران و بخشايش لغزشهاى آنان و ناديده گرفتن كيفرشان، تنها با خدا و به سبب لطف آن آفريدگار بنده نواز است.

3. و عذاب و كيفر كسانى كه درخور آن مى شوند و لياقت توبه و بازگشت و جبران اشتباهات را ازدست مى دهند، نيز فقط با خداست.

4. در اين ميان؛ نقش دگرگونساز پيامبر، عبارت است از: زنده ساختن وجدانهاى خفته و مرده، شكوفاساختن خردهاى خمود و هدايت آنان به سوى حقّ و عدالت، و شفابخشيدن بيماريهاى گوناگون فكرى، اخلاقى، عقيدتى، اجتماعى و دينى.

5. درست است كه پيروزى و شكست و يا بخشايش و آمرزش و كيفر و عذاب، همه و همه تنها به دست خداست، امّا اين مطلب هيچگونه ناهماهنگى و ناسازگارى با اين حقيقت ندارد كه دعا و نفرين پيامبر و امامان نور، و نيز شفاعت آنان، كه از آيات و روايات دريافت مى شود، مؤثر و سازنده است. ظرافت اين بحث در اين است كه پيامبر و امام راستين بطور مستقل نمى توانند كارى انجام دهند؛ امّا به اذن خدا و خواست او، آمرزش و نفرين، كسب پيروزى يا شكست، شفاى بيماران و زنده ساختن مردگان به صراحت قرآن، از ويژگيهاى آنان است؛ همانگونه كه قرآن كريم درمورد پيامبر گرامى(199) و مسيح بروشنى بر اين نكته اشاره دارد.(200)