تفسير مجمع البيان جلد ۵

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱ -


/ سوره نساء / آيه هاى 28 - 24

24 . وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَاُحِلَّ لَكُمْ ماوَراءَ ذلِكُمْ اَنْ تَبْتَغُوا بِاَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِه مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ اِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً.

25 . وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً اَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ مامَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَاللَّهُ اَعْلَمُ بِايمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَلامُتَّخِذاتِ اَخْدانٍ فَاِذا اُحْصِنَّ فَاِنْ اَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ماعَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ اَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.

26 . يُريدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ.

27 . وَ اللَّهُ يُريدُ اَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً.

28 . يُريدُ اللَّهُ اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعيفاً.

ترجمه

24 - و [نيز ازدواج ] زنان همسردار [بر شما تحريم شده است ]؛ مگر كنيزانى كه مالك آنان شده ايد. [اين برنامه را] خدا بر شما مقرر داشته است؛ و جز اينها بر شما حلال شده است كه به وسيله دارايى هايتان با انگيزه زناشويى [و پاكدامنى، آنان را ]بخواهيد، نه [با انگيزه ] «زنا». و زنانى را كه با آنان ازدواج موقت نموده ايد، مهريه هايشان را كه بايسته است، به آنان بدهيد؛ و پس از [آن مهريه ] مقرّر، در آنچه هر دو به آن رضايت دهيد [و به توافق برسيد]، برشما گناهى نيست؛ بى ترديد خدا هماره دانا و فرزانه است.

25 - و هر كس از شما از نظر امكانات زندگى نتوانست زنان آزاد و با ايمان را به همسرى بگيرد، پس با دختران جوان و با ايمانتان كه [آنان را به عنوان كنيز] مالك شده ايد [ازدواج نماييد] و خدا به ايمان شما داناتر است. همه شما [انسان ها] از [جنس ]يكديگريد؛ پس آنان را با اجازه خاندانشان به همسرى بگيريد، و مهرشان را به گونه اى پسنديده به آنان بدهيد؛ در حالى كه پاكدامن باشند نه زناكار و نه آن كه دوستانى نهانى بگيرند. و هنگامى كه شوهردار شدند، اگر به كار زشتى دست يازيدند، بر آنان نيمى از كيفرى خواهد بود كه بر زنان آزاد است. اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما هست كه از [رنج و ]دشوارى [بى همسرى و آلوده شدن به گناه ] بيم دارند؛ و [با اين همه ] شكيبايى براى شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

26 - خدا مى خواهد [راه نيك بختى را] براى شما روشن سازد، و شما را به روش هاى [شايسته ] كسانى كه پيش از شما بودند راه بنمايد و توبه شما را بپذيرد؛ و خدا دانا و فرزانه است.

27 - و خدا مى خواهد توبه شما را بپذيرد؛ [و شما را از لغزش و گناه پاك سازد] و كسانى كه از پى خواهش هاى دل مى روند، مى خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ گرديد.

28 - خدا مى خواهد [با ترسيم مقررات و نظام خانواده ] از [رنج و فشار ]شما بكاهد، و [زندگى را برايتان آسان سازد، چرا كه مى داند] انسان، ناتوان آفريده شده است.

نگرشى بر واژه ها

«مُحصنات»: جمع «محصنه» از ماده «حصن» به مفهوم دژ و قلعه است و به همين تناسب به زنان شوهردار و پاكدامن گفته مى شود. اين واژه از مصدر «احصان» به مفهوم تزويج نيز آمده است و در قرآن شريف در مورد نسبت ناروا دادن به زنان آزاد،(1) به مفهوم صيانت از پاكدامنى(2) و اسلام آوردن نيز به كار رفته است(3).

«سفاح»: به عمل منافى با عفت يا «زنا» گفته مى شود. اين واژه در كار زشت آلودگانى به كار مى رود كه از انجام اين كار و يا تن سپردن به آن با همسر كسى دريغ ندارند. و اگر تنهابا فردى خاص به اين كار ناپسند دست يازند به آنان «ذات خدن» يا «رفيق دار» گفته مى شود.

«طول»: اين واژه در اصل از «طول» به مفهوم بلندى است، اما در مورد بى نيازى و توانمندى به كار مى رود.

«فتى»: مرد جوان.

«فتات»: زن جوان.

«خدن»: دوست.

«عنت»: سختى، رنج. پاره اى نيز به نابودى معنا كرده اند.

«رضاع: شيرخوردن. و «ارضاع» به مفهوم شيردادن است.

تفسير

تحريم ازدواج با زنان شوهردار

در آيه پيش گروه هايى از زنان كه ازدواج با آنان تحريم شده است بيان گرديد، اينك در ادامه بحث مى فرمايد:

وَالْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما مَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ

ازدواج با زنان شوهردار نيز بر شما تحريم شده است مگر آنانى را كه مالك شده ايد.

در مورد تفسير اين فراز از آيه شريفه ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور گروهى از مفسران منظور آيه شريفه اين است كه ازدواج با زنان داراى همسر حرام است؛ مگر زنان مشركى كه اسير شده اند. از امير مؤمنان نيز در اين مورد روايت آورده اند.

در اين مورد برخى به روايت «ابوسعيد خدرى» استدلال نموده اند كه در پيكار «اوطاس» گروهى از زنان شرك گرايان تجاوزكار به اسارت گرفته شدند و برخى از مسلمانان با برخى از آنان ازدواج كردند؛ در حالى كه آنها به هنگام اسيرشدن همسر داشتند. وقتى اين آيه شريفه بر پيامبر گرامى نازل شد فرمود ندا دهند كه با زنان اسيرى كه باردار هستند پيش از زايمان،و با زنان غير باردار پيش از گذراندن يك عادت ماهانه و پاك شدن، ازدواج ننماييد.امّا گروهى اين روايت را ضعيف شمرده و گفته اند: زنانى كه در جنگ «اوطاس» اسير شدند شرك گرا بودند و ازدواج با آنان درست نبود؛ و پاسخ داده اند كه اين ازدواج پس از اسلام آوردن زنان اسير بوده است.

2 - اما به باور گروهى ديگر، منظور اين است كه نمى توان با زنان شوهردار ازدواج كرد، مگر با كنيزان شوهردار؛ چرا كه خريدن آنان به منزله طلاق از سوى صاحبانشان و ازدواج خريدار با آنان است.

«ابن عباس» مى گويد: طلاق كنيز به يكى از اين شش مورد است: اسيرشدن او، خريدن، آزاد كردن، بخشيدن، به ارث بردن، و ديگر طلاق همسرش. گفتنى است كه از روايات ما نيز همين نكته دريافت مى گردد.

«عمربن خطّاب» و «عبدالرحمن بن عوف» آورده اند كه خريدن كنيز، طلاق او به شمار نمى رود؛ بلكه طلاقش بسان طلاق زنِ آزاد است، و تنها در زنان اسير از كافران تجاوزكار است كه نيازى به طلاق از سوى شوهرانشان نيست؛ چرا كه پيامبر گرامى هنگامى كه عايشه، كنيزش «بريره» را آزاد كرد، به وى حقّ انتخاب داد كه مى تواند با همسرش ادامه زندگى دهد، و يا مى تواند از او جدا گردد. با اين بيان اگر كنيز با آزاد شدن، ديگر نيازى به طلاق شوهر نداشت، اين بيان پيامبر چه مفهومى داشت؟

در پاسخ اين دو تن گفته اند كه همسر «بريره» برده بود، و اگر او آزاد بود ديگر پيامبر گرامى او را بر سر دو راهى انتخاب قرار نمى داد.

3 - و دسته اى از مفسّرين از جمله «سعيدبن جبير» مى گويد: منظور از «محصنات» زنان پاكدامن اند. با اين بيان، آيه شريفه اعلان مى كند كه زنان پاكدامن بر شما حرام هستند، مگر از دو راه، يا از راه ازدواج و يا از راه خريدن كنيز مى توانيد با آنان زندگى مشترك تشكيل دهيد.

كِتابَ اللَّه عَلَيْكُمْ

اين قوانين و مقررّات را خداوند در كتاب خود بر شما نوشته است.

در اين بيان روشن مى سازد كه آنچه در مورد حرمت زنان و يا حلال بودن ازدواج با آنان و ديگر دستورات آمد، همه آنها مقرّراتى است كه آفريدگار شما برايتان مقرّر داشته است. بنابراين به آنها عمل كنيد و با هيچ بهانه اى مخالفت نورزيد.

وَاُحِلَّ لَكُمْ ماوَراءَ ذلِكُمْ اَنْ تَبْتَغُوا بِاَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ

در مفهوم اين فراز ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور «عطا» منظور اين است كه جز خويشاوندانى كه محرم شما هستند و بر شمرديم، ديگر زنان را مى توانيد بر اساس مقررات به همسرى بگيريد.

2 - امّا به باور «سدى» منظور اين است كه براى شما رواست كه به وسيله دارايى هايتان تا چهار همسر براى خويش برگزينيد.

3 - «قتاده» مى گويد: معناى آيه شريفه اين است كه جز آنچه برشمرديم از كنيزان براى شما رواست.

4 - و برخى برآنند كه: جز آنچه برشمرديم كه محرم شما هستند و نمى توانيد با آنان ازدواج نماييد، مى توانيد تا چهار زن آزاد و هر آنچه بخواهيد بر اساس مقررات كنيز خريدارى كنيد.

به باور ما ميان ديدگاه هاى چهارگانه ناسازگارى نيست و ديدگاه چهارم بهتر به نظر مى رسد.

«ابن عباس» مى گويد: جمله «ان تبتغوا باموالكم...» بيانگر اين است كه جز زنانى كه بر شما تحريم شده اند، مى توانيد با ديگر زنان پاكدامن كه به وسيله دارايى تان مهريه آنان را مى پردازيد ازدواج كنيد، و يا با پرداخت قيمت كنيزان ، آنان را مالك شويد؛ و در هر دو صورت شرط اين است كه آنان را با انگيزه عفت و پاكدامنى بخواهيد، و نه از راه آلودگى و بى عفتى و هوسرانى.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِه مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَريضَةً

و زنانى را كه با آنان ازدواج موقّت نموده ايد، مهريه هايشان را كه بايسته است به آنان بدهيد.

ازدواج موقت يا طرحى ديگر براى حفظ عفت عمومى

به باور گروهى واژه «استمتاع» به مفهوم آميزش و كاميابى جنسى و لذّت خواهى است. با اين بيان معناى اين فراز از ديدگاه اين گروه اين است كه: زنانى را كه با انگيزه پاكدامنى به وسيله دارايى تان از آنان بهره ور شديد، مهرشان را بدهيد. اما به باور گروهى از بزرگان صدر اسلام از جمله «ابن عباس» و نيز دانشمندان شيعه، منظور اين است كه: زنانى را كه با عنوان ازدواج موقّت ، با انگيزه پاكدامنى و لذت خواهى به همسرى خويش بر مى گزينيد، مهريه آنان را بدهيد. با اين بيان، خود عقد موقّت، موجب مهريه مى گردد، نه كاميابى جنسى.

گروهى از ياران پيامبر از جمله «ابن عباس» و «ابن مسعود» آورده اند كه: آنان اين آيه شريفه را اين گونه تفسير كردند: فما استمتعتم به منهنّ فآتوهنّ اجورهنّ فريضة، كه در اين صورت به ازدواج موقّت تصريح شده است. و «ثعلبى» نيز در تفسير خويش از «حبيب بن ابى ثابت» آورده است كه «ابن عباس» قرآنى به من داد و گفت اين نسخه بر اساس قرائت پدرم مى باشد و در آن جا آيه شريفه «الى اجل مسمّى...» داشت.

و نيز از «ابونصره» آورده است كه: در مورد ازدواج موقّت از «ابن عباس» پرسيدم؛ گفت: مگر سوره «نساء» را نخوانده اى؟

گفتم: چرا!

گفت: مگر نخوانده اى كه: «فما استمتعتم به منهنّ الى اجل مسمّى...»؟

پاسخ دادم: نه؛ اين گونه نخواندم.

او گفت: به خداى سوگند اين آيه شريفه سه بار به همين صورت فرود آمده است.

و نيز از «سعيدبن جبير» آورده است كه او نيز به همين صورت و با «الى اجل مسّمى » تلاوت مى كرد.

و نيز از «شعبه» آورده است كه: از «حكم بن عتيبه» در مورد آيه پرسيدم كه آيا دستور آن نسخ شده است؟

«حكم» در پاسخ گفت: اميرمؤمنان مى فرمود:

«لولا انّ عمر نهى عن المتعة ما زنى الاّ شقىّ».(4)

اگر عمر از ازدواج موقّت باز نمى داشت، جز انسان شقاوت پيشه كسى دامان به زنا آلوده نمى ساخت.

و نيز از «عمران بن حصين» آورده است كه: آيه ازدواج موقّت يا «متعه» بر پيامبر فرود آمد، امّا پس از آن آيه اى كه آن قانون را نسخ نمايد فرود نيامد. پيامبر گرامى ما را به اين گونه ازدواج راه نمود و ما در روزگار او ازدواج موقّت نموديم، امّا پس از رحلت پيامبر مردى خودسرانه هرچه خواست گفت.

و نيز در روايت صحيح از «عطا» آورده اند كه گفت: «جابربن عبدالله» از عمره بازگشته بود كه ما به ديدارش شتافتيم. در آن نشست از چند موضوع، از جمله در مورد «متعه» سخنى رفت كه «جابر» گفت: ما در عصر پيامبر و پس از آن در روزگار «ابوبكر» و «عمر» نيز ازدواج موقت مى نموديم.

از دلايلى كه نشانگر اين نكته است كه واژه «استمتاع» به مفهوم آميزش و كاميابى از زن نيست، بلكه به معناى «متعه» يا ازدواج موقّت مى باشد اين حقيقت است كه اگر به آن مفهوم بود مى بايست پرداخت همه مهريه زن، مشروط به كاميابى باشد و بدون آن مهريه بر عهده مرد لازم نشود، با اين كه مى دانيم اگر مردى پيش از آميزش با همسرش او را طلاق داد، بايد نيمى از مهريه را بپردازد؛ در حالى كه همه فقها برآنند كه به عقد، تنها نيمى از مهريه واجب مى شود نه پرداخت همه آن؛ امّا در «متعه» با خوانده شدن صيغه عقد، همه مهريه واجب مى شود، چرا كه آيه شريفه مى فرمايد: «... فاتوهن اجورهنّ...»

گواه ديگر اين مطلب روايتى است كه از «عمر» آورده اند كه گفت: متعتان كانتا فى عهد رسول اللّه حلالا انا انهى عنهما...».(5)

دو «متعه» در روزگار پيامبر صلى الله عليه وآله حلال بود و من از آن دو باز داشتم و در برابر آن كيفر مى كنم.

با اين بيان «عمر» اقرار مى كند كه «متعه» در عصر رسالت روا بوده، و او مردم را از آن بازداشته و خودسرانه رأى داده است؛ چرا كه اگر اين دستور را پيامبر نسخ نموده و يا مردم را از آن بازداشته بود و يا زمانى روا شمرده و زمانى ديگر به دستور خدا، آن را ناروا عنوان مى ساخت، نبايد «عمر» به خودش نسبت دهد، بلكه مى بايست به آن حضرت نسبت مى داد.

افزون بر اين «عمر» از «متعه زنان» و «متعه حج» سخن مى گويد، و همه بر اين باورند كه «متعه حج» نسخ نشده است؛ بنابراين «متعه زنان» يا ازدواج موقت نيز بايد چنين باشد.

وَلاجُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ

و بر شما گناهى نيست در مورد آنچه در ازدواج موقّت پس از تعيين مهر، به صورتى شرافتمندانه و انسانى با هم توافق نماييد و مدت عقد يا مهريه را تغيير دهيد؛ به يقين خدا هماره دانا و فرزانه است.

در مورد اين فراز از آيه، كسانى كه واژه «استمتاع» را به معناى آميزش گرفته اند، مى گويند: منظور اين است كه در كم و زياد ساختن مهريه يا بخشش آن و يا به تأخير افكندن پرداخت آن، به هر صورتى با هم توافق نماييد، بر شما گناهى نيست. امّا به باور «سدى» منظور اين است كه پس از پايان مدت «متعه» اگر با هم توافق كنيد كه عقد را تجديد نماييد بر شما گناهى نيست.

در اين مورد روايات بسيارى از امامان نور رسيده و عقيده دانشمندان شيعه نيز همين است.

اِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً

به يقين خدا بر تدبير امور مردم داناست و كارها را بر اساس حكمت و مصلحت تدبير مى نمايد و او براى نظام زندگى بشر و تشكيل خانواده نيز مقرراتى فرو فرستاده است كه تضمين كننده سعادت و حافظ مال و جان و نسب آنان است.

باز هم در مورد تشكيل خانواده

پس از مقرراتى كه در مورد نظام خانواده آمد، اينك در ادامه آن به موضوع ازدواج كنيزان پرداخته مى فرمايد:

وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً اَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ مامَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ

در تفسير آيه شريفه، گروهى از جمله «ابن عباس» و «سعيد بن جبير» برآنند كه منظور اين است كه: هر كسى از شما ثروتى ندارد تا با زنان آزاد و با ايمان ازدواج كند و مهر و هزينه زندگى آنان را تأمين نمايد، مى تواند با كنيزان باايمان ازدواج كند؛ چرا كه مهريه آنان كمتر و هزينه زندگى شان نيز ساده تر است. به نظر مى رسد روشن است كه منظور، ازدواج با كنيزهاى ديگران است، وگرنه از ديدگاه همه مفسّران و دانشمندان، انسان نمى تواند با كنيز خويش ازدواج نمايد. از حضرت باقر عليه السلام نيز در اين مورد روايتى آمده است.

گروهى ديگر از جمله «جابر» مى گويد: منظور اين است كه فرد، اگر توانايى اقتصادى داشته باشد، مى تواند با كنيزان پيمان زندگى مشترك ببندد. اما به باور ما ديدگاه نخست درست است و نظر بيشتر فقها نيز همان است.

نكته ديگر در اين مورد اين است كه از آيه چنين دريافت مى گردد كه ازدواج با كنيزى كه از يهود و نصارا باشد صحيح نيست؛ چرا كه قيد ايمان دارد. مذهب شافعى و مالكى نيز همين گونه است.

وَاللَّهُ اَعْلَمُ بِايمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ

و خدا به ايمان شما داناتر است؛ همه شما مردم با ايمان از جنس يكديگر و پيرو يك پيامبر و يك دين هستيد.

در مورد جمله دوم دو نظر آمده است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه همه شما از نسل آدم هستيد و در انسانيت با هم برابر؛ پس، از ازدواج با كنيزان سرباز نزنيد، چرا كه آنان نيز بسان زنان آزاد از جنس شما انسان هايند.

2 - بباور برخى ديگر منظور اين است كه همه شما پيرو يك دين و رهرو يك راه هستيد، بنابراين نبايد بسان روزگار جاهليت، كنيزان را به باد تمسخر و نكوهش بگيريد.

فَانْكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ

پس با كنيزان، با اجازه خاندانشان ازدواج كنيد و مهرشان را به گونه اى پسنديده و بر اساس توافق بپردازيد. پاره اى نيز در مورد «بالمعروف» بر آنند كه منظور، زيان وارد نياوردن به آنان است.

از اين فراز چنين دريافت مى شود كه ازدواج با كنيزان بدون كسب رضايت صاحبان آنان درست نيست.

مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَلامُتَّخِذاتِ اَخْدانٍ

منظور اين است كه اين ازدواج با آن كنيزانى درست است كه پاكدامن باشند نه زشتكار؛ و نيز از آنانى نباشند كه در نهان براى خويش دوستانى از جنس مخالف مى گيرند؛ چرا كه از اين قماش مردان تبهكار و زنان آلوده بودند كه از جنس مخالف خويش دوست مى گرفتند و گوهر عفت خويش را با خيره سرى از دست مى دادند.

«ابن عباس» در اين مورد مى گويد: در جاهليت كسانى بودند كه زناى آشكار را حرام مى شمردند، اما زناى پنهان را روا مى دانستند؛از اين رو خدا، هم زشتكارى آشكار را تحريم فرمود و هم زشتكارى در نهان را، و آيه شريفه اشاره به تحريم هر دو شيوه زشت است.

فَاِذا اُحْصِنَّ فَاِنْ اَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ماعَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ

پس هنگامى كه آن كنيزان شوهردار شدند و در قلمرو زندگى شوى خويش قرار گرفتند، اگر دست به زشتكارى زدند بر ايشان نيمى از كيفرى خواهد بود كه براى زنان آزاد است، و آن پنجاه تازيانه است.

در قرائت و تفسير آيه شريفه سه نظر است:

1 - بيشتر مفسّران از جمله «ابن عباس» و «سعيد بن جبير» و «مجاهد» آيه شريفه را همان گونه كه آمده است قرائت و تفسير مى كنند.

2 - اما گروهى از جمله «عمر» و «ابن مسعود» واژه «أُحصِنَّ» را به فتح همزه و صاد خوانده و مى گويند: منظور اين است كه اگر آن كنيزان اسلام را برگزيدند...

3 - و «حسن» مى گويد منظور اين است كه اگر اسلام آوردند و در قلمرو زندگى زناشويى وارد شدند...

ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ

اين طرح ازدواج با كنيزان براى كسانى از شما مردم با ايمان است كه از دشوارى و رنج بى همسرى و آلوده شدن به گناه و زشتى مى هراسند و بيم آن مى رود كه مبادا بر اثر لغزشى به كيفر سخت زنا در دو سرا گرفتار شوند. پاره اى گفته اند: منظور اين است كه انسان از اين بترسد كه به كنيزان دل ببندد و آن گاه به زشتكارى آلوده شود. پاره اى ديگر واژه «عنت» را به مفهوم زيان سخت مادى و معنوى - كه گاه بر اثر طغيان شهوت دامانگير انسان مى گردد - معنا كرده اند؛ امّا به باور ما ديدگاه نخست بهتر به نظر مى رسد.

وَاِنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ

و سرانجام مى فرمايد: با همه اينها شكيبايى شما- تا خدا گشايشى مطلوب پيش آورد - از ازدواج با كنيزان و بردگى هوا و هوس و آلوده شدن به گناه برايتان بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

آيه شريفه نشانگر آن است كه اگر كسى شكيبايى نورزيد و به لغزش افتاد و آن گاه توبه كرد، خداوند توبه واقعى را مى بخشد و رحمت و مهرش را شامل او مى سازد.

پديده سنگسار

خوارج با استدلال به اين آيه شريفه بر آنند كه پديده سنگسار يك دستور قرآنى نيست و پايه و اساسى ندارد؛ چرا كه آيه شريفه به صراحت مى فرمايد: اگر كنيزان پس از ازدواج دست به زنا زدند كيفر آنان به اندازه نيمى از كيفر زناى شوهردار است. در خود قرآن نيز آمده است كه زن ومرد زناكار را يكصد تازيانه بزنند؛ بنابراين كيفر اين كنيز پنجاه تازيانه خواهد بود.

اما در پاسخ آنان گفته اند كه:

1 - واژه «محصنات» در اين مورد را مى توان به «زنان آزاد» معنا كرد؛ به ويژه در صدر آيه شريفه جز اين نمى توان معنا كرد، چرا كه نمى توان گفت كه هر كسى از شما از نظر اقتصادى نتوانست از زنان شوهردار به همسرى بگيرد، از كنيزان بگيرد: «... المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ايمانكم...».

2 - افزون بر آن، برخى از مفسران واژه «محصنات» را در آيه شريفه به مفهوم «آزاد زنان» گرفته اند و نه زنان پاكدامن، چرا كه در غير اين صورت بايد ازدواج با غير پاكدامن روا نباشد، در حالى كه رواست: «... محصنات غير مسافحات...».

3 - گذشته از اين دو پاسخ، به نظر مى رسد كه حكم پديده سنگسار در عصر پيامبر مورد اتفاق امت است و برخى آورده اند كه به دستور پيامبر «ماعز اسلمى» و يك زن و مرد يهودى سنگسار شدند. فقها نيز از عصر صحابه تا كنون در اين مورد به طور جدى چون و چرا نكرده اند.

با اين بيان، ديدگاه خوارج خلاف اجماع امت و بى ارزش است.

هدف اين مقرّرات

پس از ترسيم مقررات ازدواج و بيان رواها و نارواها در تشكيل خانواده و گروه هاى گوناگون زنان در اين مورد، اينك مى فرمايد اين دستورات و هشدارها همه به خاطر مصالح و منافع بندگان خداست.

يُريدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ

خدا مى خواهد راه سعادت و زندگى شايسته را براى شما به روشنى بيان كند و شما را به روش هاى شايسته كسانى كه پيش از شما بودند راه نمايد.

در مورد فراز دوم آيه شريفه دو نظر است:

1 - به باور برخى: خدا مى خواهد شما را به راه و رسم حق گرايان و درستكارانِ نسل هاى پيشين راه نمايد تا به آنان اقتدا كنيد و راه و رسم آنان را پيروى نماييد؛ چرا كه صلاح و موفقيت شما در گرو آن است.

2 - اما به باور برخى ديگر: خدا مى خواهد روش و سنّت حقگرايان و باطل گرايان گذشته را برايتان روشن سازد تا با آگاهى و هشيارى از شيوه هاى باطل گرايان و ظالمان و گمراهان دورى جوييد و در راه حقگرايان گام سپاريد.

وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ

منظور اين است كه او شما را به توبه و بازگشت به سوى حق و عدالت فرا مى خواند و شما را به توبه و اصلاح خويش تشويق مى نمايد تا اشتباهات زندگى را جبران كنيد.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه پندار جبرگرايان بى اساس است، چرا كه آيه شريفه نشانگر آن است كه آفريدگار هستى، تنها خير و شايستگى و نجات بندگانش را مى خواهد و نه انحطاط آنان را. و خدا دانا و فرزانه است.

در چهارمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ اللَّهُ يُريدُ اَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً

خداى پرمهر، از راه لطف بر شما، مى خواهد توبه شما را بپذيرد.

برخى مى گويند: او مى خواهد شما را به توبه و بازگشت به سوى حقّ و عدالت موفق سازد و وسايل نجات و جبران اشتباهات را برايتان فراهم آورد؛ ولى كسانى كه از پى خواهش هاى نفسانى مى روند برآنند كه شما دستخوش انحراف و نگونسارى سهمگينى گرديد.

در مورد ماهيّت كسانى كه از خواهش هاى دل پيروى مى كنند ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - برخى برآنند كه منظور، همه باطل گرايان و گمراهانند؛ چرا كه آنان همه از هواهاى خويش فرمان مى برند.

2 - و برخى مى گويند: منظور زناكاران هستند كه مقررات پاكدامنى را رعايت نمى كنند.

3 - به باور پاره اى منظور، يهود و نصارا مى باشند.

4 - و به باور پاره اى ديگر منظور تنها يهود هستند؛ چرا كه آنان مى گويند ازدواج با خواهر مانعى ندارد.

دو پرسش و پاسخ آنها

الف - چرا در آيه شريفه و آيه پيشين دو واژه «يتوب عليكم» تكرار شده است؟

پاسخ اين پرسش اين است كه:

1 - اين تكرار بيانگر تأكيد است تا همه دريابند كه خدا توبه واقعى را مى پذيرد.

2 - در هر آيه اين جمله به تناسبى آمده است. در آيه پيشين، سخن از هدايت خداست و آن گاه اين واقعيت را روشن مى سازد كه اگر راه هدايت را در پيش گيرند، خدا توبه آنان را مى پذيرد؛ اما در آيه بعد سخن در اين است كه خواست خدا برخلاف هوا و هوس شهوت پرستان است، و به همين جهت از شما مى خواهد كه باز گرديد و بر اساس خواست او زندگى كنيد.

3 - در آيه دوم روشن است كه خدا توبه و بازگشت انسان ها را مى خواهد و از اين جهت پيام آيه روشن است؛ اما در آيه پيش اين موضوع نيامده و اين تكرار براى روشن ساختن آن ابهام است.

ب - چرا در آيه شريفه، انحراف و گناه به عظمت وصف شده است؟

پاسخ اين است كه: اين وصف بدان جهت است كه گناهكار با دوستى و الفت با ديگر گناهكاران مى كوشد تا آنان را دستخوش گمراهى و انحراف بيشترى سازد؛ همان گونه كه هدايت يافتگان و بندگان فرمانبردار براى هدايتِ بيشترِ يكديگر با هم الفت مى گيرند، و اين هشدار بدان دليل است كه: كبوتر با كبوتر باز با باز... درست بسان اين آيه شريفه كه مى فرمايد: دوست دارند تو نرمش نشان دهى تا نرمش نشان دهند.

و بسان اين آيه كه مى فرمايد: همان گونه كه خودشان كفر ورزيده اند، آرزو مى كنند شما نيز كفر ورزيد.

و نظير اين سخن مشهور كه مى گويند: «هر كس خرمنش آتش گرفت، آرزو مى كند خرمنِ ديگران نيز آتش بگيرد». آرى طبيعت انسان هاى ساخته نشده اين گونه است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

يُريدُ اللَّهُ اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعيفاً

خدا مى خواهد در مورد تشكيل خانواده و زندگى با زنان و ازدواج با كنيزان، با مقررات انسانساز خود، كار را بر شما سبك بگيرد و زندگى را انسانى و آسان سازد.

پاره اى برآنند كه ممكن است تفسير آيه اين باشد كه: خدا مى خواهد با پذيرش توبه شما و ارزانى داشتن توفيق توبه به شما، زندگى را آسان سازد و بر شما سبك گيرد.

و به باور برخى: خدا مى خواهد به شما امت مسلمان لطف نموده و مقررات آسانى براى زندگى تان فرو فرستد.

و خلق الانسان ضعيفا

و انسان به گونه اى آفريده شده است كه در كار زنان، ناتوان است و در مورد آنان چندان توانِ شكيبايى ندارد.

پاره اى مى گويند: منظور اين است كه انسان به گونه اى آفريده شده است كه در برابر طوفان تمايلات و كشش هاى درونى مقاومتش كم و در برابر ترس و اندوه به زانو در مى آيد.