تفسير كوثر جلد اول

يعقوب جعفرى مراغى

- ۴۳ -


تفسير و توضيح

آيات (216ـ218) كتب عليكم القتال... : اين آيه در مقام تشريع حكم ديگرى از احكام دين مى باشد و آن جهاد در راه خدا و جنگ با دشمنان دين است كه البته در شرايط ويژه اى بر مسلمانان واجب مى شود و به طورى كه مى دانيم جهاد يك واجب كفايى است بعنى اگر نيروهاى داوطلب براى جنگ و دفاع به اندازه لازم آماده باشد، حكم وجوب از ديگران ساقط مى گردد.
قرآن كريم در اين آيه ضمن اعلام وجوب جهاد بر مسلمانان از يك واقعيت عينى خبر مى دهد و آن اينكه حكم جهاد يك حكم دشوار و مشقت بارى است و طبع بشر از آن دورى مى كند زيرا باعث كشتار و اتلاف نفوس و امكانات مى شود ولى در مواردى چاره اى جز آن نيست و حفظ استقلال جامعه و ارزشهاى يك قوم و ملت به آن بستگى دارد. از اين رو در آيه ضمن تشريع حكم جهاد اظهار مى دارد كه آن براى شما ناخوشايند است.
توجه كنيم جنگ به خودى خود كار مطلوبى نيست ولى در شرايطى آنچنان مطلوب مى شود كه بالاترين عبادتها به حساب مى آيد و در عين حال براى كسانى كه ايمان محكمى ندارند باز ناخوشايند است و اين در حالى است كه براى افراد با ايمان بسيار خوشايند است و آن را پيروزى بزرگ مى دانند زيرا اگر در جنگ با دشمن كشته شوند، به فيض بزرگ شهادت نائل آمده اند و اگر پيروز شوند آنهم خود سعادت بزرگى است و به هر حال شكستى در كار نيست.
درباره اين دو گروه در آيات ديگر قرآنى مطالب مشروحى آمده است. راجع به گروه اول كه جهاد در راه خدا براى آنها ناخوشايند بود، به اين آيه توجه كنيد:
يا ايها الذين آمنوا مالكم اذاقيل لكم انفروا فى سبيل الله اثّاقلتم الى الارض ارضيتم بالحيوة الدنيا من الاخرة فما متاع الحيوة الدنيا فى الاخرة الاّ قليل. الاّ تنفروا يعذبكم عذابا اليماً و يستبدل قوما غيركم و لاتضروه شيئاً و الله على كل شىءقدير(توبه/38-39)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد شما را چه شده است كه وقتى به شما گفته مى شود كه در راه خدا (براى جهاد) كوچ كنيد سنگينى مى كنيد و به زمين مى چسبيد آيا به جاى آخرت به زندگى دنيا دل خوش كرده ايد؟ پس كالاى زندگانى دنيا در برابر آخرت اندك است. اگر كوچ نكنيد خدا شما را با عذابى دردناك عذاب خواهد كرد و گروهى جز شما را جايگزين شما خواهد نمود و زيانى به او نمى رسانيد و خدا بر هر چيزى تواناست.
راجع به گروه دوم و كسانى كه علاقمند به جهاد و شهادت هستند و در اين راه عذر و بهانه اى نمى آورند نيز آيات متعددى وجود دارد از جمله :
لايستئذنك الذين يؤمنون بالله و اليوم الاخر ان يجاهدوا باموالهم و انفسهم و الله عليم بالمتقين (توبه / 44)
كسانى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، از تو اجاره (براى شركت نكردن درجنگ) نخواهند گرفت تا با مالها و جانهايشان جهاد كنند و خدا بر پرهيزگارن آگاه است.
و لمّارءا المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الاّ ايمانا و تسليما (احزاب / 22)
و چون مؤمنان آن لشكرها را ديدند، گفتند: اين است آنچه خدا و پيامبرش به ما وعده كرده بود و خدا و پيامبرش راست گفتند و اين كار براى آنها جز ايمان و تسليم چيزى نيفزود.
در عين حال واقعيت اين است كه اكثريت مسلمانان كه به مرحله خاصى از كمال ايمان نرسيده بودند جهاد را ناخوش مى داشتند هر چند كه در آن شركت مى كردند و به تكليف خود عمل مى كردند. قرآن كه در اين آيه از اين ناخوشايندى خبر مى دهد، بدون فاصله حقيقت مهمى را براى مسلمانان بيان مى كند كه اگر اين حقيقت براى مردم روشن شود و به آن باور داشته باشند بسيارى از مشكلات روحى حل مى شود آن حقيقت اين است كه چه بسا مردم چيزى را ناپسند بدانند و از آن خوششان نيايد ولى در واقع آن چيز به نفع آنها و به صلاح آنها و مفيد به حال آنها باشد و عكس آن نيز صادق است چه بسا مردم چيزى را خوب بدانند و از آن خوششان بيايد ولى در حقيقت آن چيز به ضرر آنها باشد. اين موضوع از آنجا ناشى مى شود كه انسانها از حقايق امور و از پشت پرده غيب آگاهى ندارند و به غلط گمان مى كنند كه فلان چيز به نفع آنهاست در حالى كه اگر از غيب و آينده خبر داشتند مى دانستند كه به زيان آنهاست. تمام انسانها اين مطلب را بارها در زندگى خود تجربه كرده اند و انسان امسال مى فهمد كه سال گذشته چقدر اشتباه كرده و چيز بدى را خوب و يا چيز خوبى را بد دانسته است. اين است كه در پايان آيه مى فرمايد: خدا مى داند ولى شما نمى دانيد.
پس از تشريع حكم جهاد و بيان آن حقيقت كه ذكر شد، در آيه بعدى به پرسشى درباره جنگ در ماههاى حرام پاسخ مى دهد و چند نكته را خاطرنشان مى سازد. آن پرسش اين است كه آيا جنگيدن در ماههاى حرام چه حكمى دارد؟ و پاسخ مى دهد كه جنگ در اين ماهها گناه بزرگ است. ماههاى حرام عبارتند از ذيقعده و ذيحجه و محرم و رجب كه پيش از اسلام در دوره جاهليت ، عربها در اين چهار ماه دست از جنگ مى كشيدند و همه جا امن و امان مى شد. از آنجا كه اين يك سنّت خوبى بود اسلام نيز آن را امضاء كرد و جنگ در اين ماهها را حرام دانست در عين حال گروهى از مسلمانان به فرماندهى عبدالله بن جحش اندكى پيش از جنگ بدر در ماه رجب كه ماه حرام بود به گروهى از مشركان حمله كردند و بعضى از آنها را كشتند اين خبر كه به پيامبر خدا رسيد ناراحت شد و آنها را سرزنش كرد و اين موضوع دستاويزى براى مشركان قريش شد و همه جا تبليغ كردند كه مسلمانان در ماه حرام جنگ مى كنند.
در اين آيه ضمن اينكه بر حرمت جنگ در ماههاى حرام تاكيد مى كند و آن را گناهى بزرگ مى شمارد، در پاسخ به تبليغات سوء مشركان اظهار مى دارد كه درست است كه جنگ در ماه حرام گناهى بزرگى است (و جمعى از مسلمانان به اشتباه مرتكب آن شده اند) ولى كارهايى كه مشركان مى كنند مانند سدّ كردن راه خدا و كفر به او و سدّ كردن راه مسجد الحرام و اخراج مردم آنجا از آن ديار ، گناهى بس بزرگتر است و از اين گذشته ، فتنه انگيزى كه مانع رسيدن پيام اسلام به گوش مردم مى شود ، از قتل بدتراست.
مشركان مكه ضمن اينكه خود كافر بودند، مانع از آن مى شدند كه مردم به راه خدا قدم بگذارند و مسلمان شوند و نيز مسلمانان را از ورود به مكه منع مى كردند و همانها بودند كه پيامبر اسلام و مؤمنان به او را، از مكه بيرون كردند. گناه اين كارها بيشتر از گناه جنگ در ماه حرام است و از اين بدتر فتنه انگيزى مشركان بود. آنها سعى مى كردند كه با فتنه گرى و ايجاد آشوب و جنگ، مسلمانان را از دين خود برگردانند و آنها را مرتدّ سازند.
قرآن كريم مسلمانان را از اين ترفند آنها با خبر مى سازد و هشدار مى دهد كه آنها همواره با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دين خودتان برگردانند. آنگاه هشدار شديدترى به مسلمانان مى دهد كه اگر كسى از شما از دين خود برگردد و مرتد شود و در حال كفر بميرد ، تمام اعمال و كارهاى نيكى كه انجام داده است در دنيا و آخرت تباه مى شود گويا كه هيچ كار خوبى انجام نداده است و او اهل دوزخ و در آن جاودانه خواهد بود.
به طورى كه از اين آيه و آيات مشابه ديگر بر مى آيد حبط عمل و تباهى كارهاى خوب مخصوص كافران است و عمل مسلمانان هر چند كه فاسق باشند حبط نمى شود و اين همان نظر شيعه و اشاعره است كه در مقابل معتزله گفته اند. معتزله حبط را در مسلمانان هم جايز مى دانند. درباره «احباط» به خواست خدا در آينده بحث مفصلى خواهيم داشت.
در آيه بعدى از گروهى ياد مى كند كه آنها هيچ وقت از دين خود بر نمى گردند آنها كسانى هستند كه به خدا و رسول ايمان آورده اند و همراه با پيامبر يا به تنهايى براى حفظ دين خود از محيط شرك و فساد هجرت كرده اند و در راه خدا جهاد نموده اند. اينان همواره به رحمت خداوند اميدوار هستند و خدا آمرزنده و بخشايشگر است.
يكى از ويژگيهاى مهم افراد با ايمان اين است كه آنها همواره به لطف و عنايت و رحمت و كرم خداوند چشم طمع دارند و اميدوارند كه خدا لغزشهاى آنها را به بخشد و آنها را مورد لطف خود قرار بدهد. اين نوع اميدوارى همواره بر ايمان شخص مى افزايد و اثرات تربيتى بسيارى دارد. اگر انسان اميدوار رحمت نباشد با يك گناهى كه از او سر مى زند ايمان خود را از دست مى دهد و به اين بهانه كه خدا مرا نخواهد بخشيد به گناهان ديگرى كشيده مى شود ولى با داشتن روح اميد هيچ گناهى او را به گناه ديگرى نخواهد كشيد و سرانجام با اين روحيّه عالى به خداى خود نزديكتر خواهد شد و دچار تزلزل و ترديد نخواهد گشت. از اين جهت است كه خداوند مؤمنان را با صفت اميدوارى به رحمت خدا مى ستايد و نااميدى از رحمت خدا را به كافران نسبت مى دهد:
انه لا ييئس من روح الله الا القوم الكافرون (يوسف / 87)
همانا از رحمت خدا جز گروه كافران نااميد نمى شوند.

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِمآ اِثْمٌ كَبيرٌوَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ اِثْمُهُمآ أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْأَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (*)فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ اِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ اِنْ تُخالِطُوهُمْ فَاِخْوانُكُمْ وَ اللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَأَعْنَتَكُمْ اِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (*)

از تو درباره شراب و قمار مى پرسند. بگو: در آنها گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است و گناه آنها بزرگتر از سود آنهاست و از تو مى پرسند: چه چيزى را انفاق كنند؟ بگو افزون بر احتياج خود را اينچنين خداوند آيات را براى شما بيان مى كند شايد انديشه كنيد (219) درباره دنيا و آخرت. و از تو درباره يتيمان مى پرسند. بگو: اصلاح كردن به نفع آنها بهتر است و اگر با آنها (به خوبى) معاشرت كنيد، برادران شما هستند و خداوند، مفسد را از مصلح باز مى شناسد و اگر خدا مى خواست شما را به زحمت مى انداخت همانا خداوند توانا و فرزانه است (220)

نكات ادبى

1 ـ «خمر» هر چيز مايع مست كننده چه از انگور باشد يا از چيز ديگر. خمر در اصل به معناى پوشانيدن است و لذا به مقنعه «خمار» گفته مى شود و علت اينكه به شراب ، خمر گفتند اين است كه عقل انسان را مى پوشاند.
2 ـ «ميسر» قمار. مصدر ميمى از يسر است و يسر به معناى تعهد و التزام به چيزى گويا قمار باز به گفته خود ملتزم است و از يسر به معناى آسانى گويا قمار باز مى خواهد از راه آسان پول به دست آورد.
3 ـ «اثم» گناه و حالتى در انسان كه او را از انجام كار خير باز مى دارد.
4 ـ «عفو» در اينجا به معناى افزونى و بيشتر از نياز و نيز به معناى حد وسط هم آمده، ضمناً كلمه «العفو» مفعول فعل مقدر است يعنى «ينفقون العفو» .
5 ـ «فى الدنياوالاخره» متعلق به «تتفكرون» است و ظرف نيست يعنى فى امر الدنيا و الاخرة.
6 ـ «مخالطه» معاشرت و آميزش در زندگى و در كنار هم بودن.
7 ـ «فاخوانكم» خبر براى مبتداء محذوف (هم اخوانكم).
8 ـ «اعنات» به زحمت و مشقت انداختن.

تفسير و توضيح

آيات (219ـ220) يسئلونك عن الخمر... : شرابخوارى و قماربازى دو ويژگى مهم عصر جاهليت بود و اين دو آنچنان در ميان عربهاى جاهلى ريشه دوانيده بود كه مبارزه با آنها دشوار مى نمود. اسلام كه همانند ساير اديان آسمانى شراب و قمار را ممنوع كرده است در آغاز كار با ملايمت رفتار كرد و به تدريج با لحن تندى با اين دو موضوع برخورد نمود و اين موضوع با بررسى آيات مربوط به شراب و قمار بخصوص شراب به خوبى روشن است. يكى از آن آيات كه لحن آن خيلى ملايم نيست ولى چندان تندهم نيست اين آيه است.
در اين آيه به پرسش مطرح شده از طرف گروهى از مؤمنان پاسخ داده شده. پرسش درباره شراب و قمار است كه طبعاً از حكم آن دو سؤال شده است. پاسخى كه قرآن مى دهد بسيار روشن و صريح است ولى چندان تند نيست همانگونه كه در سوره مائده آيه 90 با تندى و قاطعيت تحريم شده است. پاسخ اين است كه شراب و قمار گناهان بزرگى هستند و در عين حال منافعى هم براى مردم دارند ولى گناه زيان آنها بيش از سود آنهاست.
در اينجا قرآن كريم با حسابگرى، سودو زيان اين دو پديده را مى سنجد و اظهار مى دارد كه درست است كه اين دو سودهايى هم دارند ولى در مقايسه با زيانهاى فراوان آنها، اين سودها قابل توجه نيستند و زيان آنها از سودشان بيشتر است و مسلّم است كه هيچ عاقلى به خاطر سود كمتر، خود را به زيان بيشتر نمى اندازد و بنابراين بايد از آنها اجتناب نمود. سود اندك شراب شايد در خريد و فروش آن و يا لذت آنى زودگذرى باشد كه شرابخوار آن را تصور مى كند و نيز سود اندك قمار در احتمال ثروتمند شدنى است كه قمارباز آن را مى پندارد ولى زيانهاى بزرگ و غيرقابل تحمل اين دو پديده شوم بيشتر از آن است كه ذكر شود. زيانهاى روحى و اجتماعى و اقتصادى و خانوادگى شراب و قمار امروز ميان دانشمندان چيز واضحى است و كتابهاى بسيارى حتى از سوى غربيها كه خود سخت به اين دو مبتلا هستند درباره مضرات شراب و قمار نوشته شده و آمارهاى تكان دهنده اى از جناياتى كه قمار بازان و شرابخواران مرتكب شده اند نشان داده شده است. ما در آينده به خواست خدا بحثهاى مفصلى درباره شراب و قمار خواهيم داشت.
در دنباله آيه پرسش ديگرى را كه از جانب بعضى از مسلمانان مطرح شده عنوان مى كند پرسش اين است كه چه چيزى را انفاق كنند؟ اين پرسش در چند آيه قبل هم مطرح شد پاسخى كه در آنجا داده شد اين بود كه از هر چه خير است انفاق كنند و ضمناً موارد مصرف انفاق هم ذكر شد و در اين آيه پاسخ ديگرى داده مى شود كه بى ارتباط با پاسخ قبلى نيست و آن اينكه «عفو» را انفاق كنند. اين واژه معانى مختلفى دارد از جمله افزون بر نياز و مازاد بر احتياج و نيز حد وسط و نيز بهترين هر چيز و نيز بخشش و گذشت. مى توان اين كلمه را جامع بر اين معانى گرفت وگفت كه همه اينها مورد نظر است و خوب است كه مسلمان ضمن رعايت ميانه روى در انفاق از آنچه كه افزون بر احتياج خود است احسان كند و چنين نباشد كه هر چه دارد انفاق كند و خود به خاك سياه بنشيند:
و لاتجعل يدك مغلولة الى عنقك و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا(اسراء / 29)
دست خود را به گردنت مبند و آن را يكسره مگشاى كه پشيمان و درمانده بنشينى.
همچنين انسان بايد از بهترين چيزهايى كه دوست دارد انفاق كند كه در اين صورت است كه نيكوكار شمرده مى شود:
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مماتحبون (آل عمران / 92)
به نيكويى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
و نيز مى توان «عفو» را در اينجا به معناى همان عفو و گذشت گرفت كه خود احسانى بر برادر مسلمان است.
در آيه مورد بحث پس از پاسخ دادن به دو سؤال كه يكى درباره شراب و قمار بود و ديگرى درباره انفاق ، اظهار مى دارد كه خداوند بدينگونه آيات خود را بيان مى كند تا شما درباره دنيا و آخرت بنديشيد زيرا هم موضوع شراب و قمار و هم موضوع انفاق همانگونه كه به زندگى دنيا مربوط است به عالم آخرت نيز مربوط است چون پرهيز از شراب و قمار و نيز انفاق در راه خدا منافع و سودهاى فراوانى در دنيا دارد و به صلاح زندگى انسان است و همچنين باعث خوشنودى خداوند است و نعمتهاى آخرت و وارد شدن در بهشت را به دنبال دارد. خداوند به آن دو پرسش پاسخ داد تا مسلمانان درباره آنها كه به دنيا و آخرت آنان مربوط است تفكر كنند و انديشه خود را به كارگيرند.
در دنباله آيه پرسش ديگرى را مطرح مى كند و آن سؤال درباره يتيمان است و اينكه چگونه بايد با آنها رفتار كرد؟ و پاسخ مى دهد كه اصلاح حال و كار آنها و انجام كارهاى شايسته درباره آنها خوب است و ضمناً اجازه مى دهد كه در زندگى با آنان معاشرت كنند و با هم باشند چون بعضيها از ترس اينكه مال يتيم قاطى اموال آنها مى شود و ناخواسته در حق يتيمان ستمى بدارند از معاشرت با آنها و آميزش در زندگى آنها پرهيز مى كردند و اين امر به زيان يتيمان بود. اين آيه اجازه مى دهد كه با آنها معاشرت كنند و همانگونه كه با ديگر برادران خود عمل مى كنند با آنها نيز زندگى كنند و آنها را هم برادران خود بدانند و اگر اندك تصرفى در مال آنها شد اشكالى ندارد چون سوءنيتى در كار نبوده و البته اين اجازه، نبايد باعث سوء استفاده از اموال آنان گردد چون خداوند مفسد را از مصلح و تبهكار را از نيكوكار باز مى شناسد. و به هر حال اگر با نيت خير و براى استمالت يتيم باشد اشكالى ندارد كه آنها را هم مانند ديگر مسلمانان بدانند و با آنها رفتارى مشابه داشته باشند تا يتيمان از نظر روحى و تربيتى دچار مشكل نشوند.
در پايان به مطلب ديگرى اشاره مى كند و آن اينكه اين اجازه در معاشرت با يتيمان و خوردن متعارف از مال آنها و داشتن رفتارى برادرانه با آنها، لطفى است كه خدا در حق شما مى كند و اگر مى خواست چنين اجازه اى را به شما نمى داد و شما دچار مشقت و زحمت مى شديد زيرا از يك طرف بايد مواظب اموال آنها مى شديد و از طرف ديگر با آنها معاشرت نمى كرديد كه هم زحمتى براى شما و هم مشكلى براى آنها بود ولى خدا نخواست كه شما را به زحمت و مشقت اندازد ولى به هر حال بايد دانست كه خدا توانا و فرزانه است و حكمت او بر اين تعلق گرفته كه چنين اجازه اى را به شما بدهد.

چند روايت

1 ـ ابراهيم بن عنبسه به امام هادى (ع) نوشت كه مولاى من از آيه (يسئلونك عن الخمر و الميسر) خبر بدهد «ميسر» چيست؟ امام در پاسخ نوشت: هر چيزى كه با آن قمار شود ميسر است و هر مست كننده اى حرام است(1).
2 ـ امام صادق (ع) فرمود: نرد و شطرنج از ميسر است(2)
3 ـ امام رضا(ع) فرمود: ما بعث الله نبيّا الابتحريم الخمر و ان يقرّلله بالبداء(3)يعنى خداوند پيامبرى را نفرستاد مگر با تحريم شراب و اينكه «بداء» را در حق خدا اقرار كند.
4 ـ امام صادق(ع) درباره اين آيه (ويسئلونك ماذاينفقون قل العفو) فرمود: منظور از عفو حد وسط است.(4)
5 ـ درباره اين آيه (ويسئلونك ماذاينفقون...) امام فرمود: نه خسّت به عمل آيد و نه اسراف شود.(5)
6 ـ امام صادق (ع) فرمود: وقتى اين آيه نازل شد كه «كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم مى خورند در شكم خود آتش مى خورند و به زودى به جهنم مى روند» هر كسى كه نزد او يتيمى بود او را از خانه اش بيرون كرد و از پيامبر درباره آنان سؤال كردند اين آيه نازل شد: (يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير...)

وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَة وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِك وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ اللّهُ يَدْعُوا اِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِاِذْنِه وَ يُبَيِّنُ آياتِه لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (*)

و با زنان مشرك ازدواج نكنيد تا وقتى كه ايمان بياورند و البته كنيزِ با ايمان از زن مشرك بهتر است اگر چه شما را به تعجب وا دارد و به مردان مشرك زن ندهيد تا وقتى كه ايمان بياورند و البته برده با ايمان از مرد مشرك بهتر است اگر چه شما را به تعجب وا دارد. اينان شما را به آتش مى خوانند و خدا به فرمان خود، شما را به بهشت و آمرزش مى خواند و آيات خود را بر مردم بيان مى كند شايد كه به ياد آورند(221)

نكات ادبى

1 ـ «نكاح» در اصل به معناى عقد ازدواج است ولى بعدها در جماع و همبستر شدن هم به طور كنايه به كار برده شد.
2 ـ «مشرك» در قرآن به بت پرستان و ماده پرستان گفته مى شود و به يهود و نصارى و مجوس مشرك اطلاق نمى گردد هر چند كه آنها نيز عقايد شرك آميز دارند.
3 ـ «يؤمن» محل آن با تقدير أن ناصبه منصوب است زيرا وقتى حتى برسر فعل مضارع آمد حتماً أن مقدر مى شود تا آن را در حكم مصدر كند.
4 ـ «امه» كنيز، زن برده.
5 ـ «لواعجبتكم» لو در اينجا وصليه است و جزاء نمى خواهد و همين طور است كلمه «ولواعجبكم».
6 ـ «باذنه» متعلق است به يدعو اذن در اينجا به معناى امر است.
7 ـ «يتذكرون» از تذكر به معناى يادآورى چيزى كه از پيش مى دانست.

تفسير و توضيح

آيه (221) ولاتنكحوا المشركات حتى... : حكم ديگرى از احكام اجتماعى و خانوادگى اسلام در اين آيه بيان شده است. طبق اين آيه ازدواج مرد مسلمان با زن مشرك و ازدواج زن مسلمان با مرد مشرك جايز نيست مگر اينكه ايمان بياورند و به شرف اسلام نايل گردند كه در اين صورت ازدواج با آنها اشكالى نخواهد داشت و آنها نيز مانند ساير مسلمانان خواهند بود.
البته از اين آيه فقط حرمت ازدواج با مشركان استفاده مى شود ولى آيا ازدواج با اهل كتاب مانند يهود و نصارى چه حكمى دارد، آيه از آن ساكت است ولى طبق ادله ديگرى كه در كتب فقهى آمده ازدواج با اهل كتاب هم حرام است.
در اين آيه ضمن نهى از ازدواج با مشركان تذكر مى دهد كه اگر بنابر ازدواج داريد كنيز مسلمان بهتر از زن آزاد مشرك و برده مسلمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند كه آن مشركان داراى جلال و جمال و مال باشند به طورى كه شما را به شگفتى وا دارند ولى نبايد اين مظاهر فريبنده، مسلمان را به سوى خود جلب كند و كسى را كه مشرك است شريك زندگى خود قرار بدهد و مشرك هرگز كفو و برابر و هم سنخ با مسلمان نيست و بايد از او دورى كرد.

پى‏نوشتها:‌


1. تفسير عياشى ج 1 ص 106
2. تفسير عياشى ج 1 ص 106
3. كافى ج 1 ص 148
4. نورالثقلين ج 1 ص 210
5. نورالثقلين ج 1 ص 210