تفسير كوثر جلد دوم

يعقوب جعفرى مراغى

- ۱۰ -


زمستان در تابستان نزد اوست و از او مى پرسيد كه اين ميوه ها از كجا آمده؟ مريم مى گفت: اينها از جانب خداوند است همان خدايى كه هر كس را بخواهد بى حساب روزى مى دهد.
حضور ميوه هاى بهشتى در محراب مريم نشان مى دهد افرادى كه به درجه بالاى ايمان رسيده اند حتى اگر پيغمبر هم نباشند مى توانند داراى كرامتهاى فوق العاده اى باشند; شبيه معجزاتى كه پيامبران دارند و ظهور چنين كرامتهايى از اولياء خدا بعيد نيست.
بيضاوى در تفسير همين آيه كرامتى را براى حضرت فاطمه زهرا نقل مى كند كه شبيه اين كرامت است. مى گويد: روايت شده كه فاطمه به خدمت حضرت رسول(ص) دونان گرد به ضميمه مقدارى گوشت هديه كرد، پس پيش فاطمه آمد و فرمود بيا دخترم و پرده از روى طبق برداشت و ديد كه پر از نان و گوشت است. فرمود: اين از كجا براى تو آمده است؟ فاطمه گفت: از نزد خدا پيامبر فرمود: سپاس خدا را كه تو را مانند سيده زنان بنى اسرائيل قرار داد سپس على و حسن و حسين و جمعى ديگر از اهل خانه را خواند همگى از آن غذا خوردند وسير شدند و غذا همچنان باقى ماند و آن را به همسايگان تقسيم كردند.(1)

هُنالِكَ دَعا زَكَرِيّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الدُّعآءِ (*)فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قآئِمٌ يُصَلّى فِى الْمِحْرابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقًا بِكَلِمَة مِنَ اللّهِ وَ سَيِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحينَ (*)قالَ رَبِّ أَنّى يَكُونُ لى غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِىَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتى عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ ما يَشآءُ (*)قالَ رَبِّ اجْعَلْ لى ايَةً قالَ آيَتُكَ أَلاّ تُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَيّام اِلاّ رَمْزًا وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَ الْاِبْكارِ (*)

در آنجا بود كه زكريا پروردگار خويش را خواند، گفت: پروردگارا براى من از نزد خود فرزندى پاك عطا كن همانا تو شنواى دعا هستى (38) پس فرشتگان او را در حالى كه در محراب ايستاده بود و نماز مى خواند، صدا زدند: همانا خداوند تو را به يحيى مژده مى دهد او تصديق كننده كلمه اى از خدا و سرور و پارسا و پيامبرى از صالحان است (39) گفت: پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود در حالى كه پيرى من فرا رسيده و زن من نازاست؟ گفت: اين چنين است كه خدا هر چه را كه بخواهد انجام مى دهد (40) گفت: پروردگارا نشانه اى براى من قرار بده. گفت: نشانه تو اين است كه سه روز با مردم سخن نگويى مگر با اشاره و پروردگارت را بسيار ياد كن و شامگاهان و بامدادان او را تسبيح بگو (41)

نكات ادبى

1 ـ «هناك» ظرف براى مكان «هنا» براى نزديك «هنالك» براى متوسط و «هنالك» براى دور است.
2 ـ «لدن» نزد، تفاوت اين واژه با «عند» در اين است كه اين واژه در جواب «اين» واقع نمى شود ولى عند واقع مى شود و اين واژه مبنى است ولى عند معرب است. ضمناً هر دو كلمه هميشه به سوى چيزى اضافه مى شود و دائم الاضافه هستند.
3 ـ «طيبه» پاكيزه، هر چيزى كه ملايم با طبع انسان باشد و در اينجا منظور فرزند شايسته است.
4 ـ «نداء» صدا كردن از دور.
5 ـ «حصور» پارسا، كسى كه از اعمال شهوت جنسى پرهيز مى كند. از «حصر» به معناى منع مشتق شده گويا حصور خود را از تماس جنسى با زنان منع مى كند.
6 ـ «عاقر» نازا. و چون اين صفت منحصر به زنهاست لذا اين كلمه در عين حال كه صفت براى مؤنث است با صيغه مذكر آمده مانند حائض.
7 ـ «آيه» نشانه، معجزه علامت.

8 ـ «رمز» اشاره، اداى مطلب بدون سخن گفتن بلكه با اشاره دو لب و يا سرو چشم و اعضاى ديگر.
9 ـ «عشى» آخر روز، شبانگاه، وقتى كه ظلمت همه جا را فرا مى گيرد. از عشوه به معناى ظلمت در چشم اخذ شده است.
10 ـ «ابكار» جمع بكرة، بامدادان، اوايل روز كه هوا تازه روشن شده است.

تفسير و توضيح

آيات (38-39) هنالك دعا زكريا ربه... : در آيات پيش ديديم كه وقتى حضرت مريم به دنيا آمد تحت سرپرستى زكريا قرار گرفت و زكريا كرامتهايى از مريم ديد و اين آرزو در وجودش شكوفا شد كه خداوند به او هم فرزندى عنايت كند كه صاحب كرامت باشد ولى او ديگر پير شده بود و بدتر اينكه زن او نازا بود ولى در عين حال زكريا با ديدن كرامتهايى كه خدا به مريم داده بود به اين فكر افتاد كه همان خدا مى تواند در اينجا نيز معجزه كند و فرزندى به او مرحمت فرمايد. اين بود كه نااميدى را كنار گذاشت و روى به سوى خدا آورد و از خدا خواست كه فرزند پاكيزه اى همچون مريم به او عنايت كند و دعاى خود را با اين جمله به پايان برد كه پروردگارا تو شنواى دعا هستى يعنى تو قدرت استجابت دعا را دارى.

در اينجا بود كه خداوند دعاى او را مستجاب كرد و فرشتگان از جانب خدا به زكريا ندا در دادند كه خداوند تو را به فرزندى به نام يحيى مژده مى دهد. اين فرزند خصوصياتى دارد او تصديق كننده كلمه خدا (يعنى عيسى) خواهد بود و سرور قوم خود و انسانى پارسا خواهد بود كه شهوتهاى جنسى را در وجود خود ناديده مى گيرد و با زنان آميزش نمى كند نيز او پيامبرى شايسته خواهد بود. فرشتگان اين پيام را در حالى به زكريا رسانيدند كه او در محراب عبادت به نماز ايستاده بود.

نام يحيى پيش از تولد او تعيين شده بود و طبق آيه ديگرى، پيش از او كسى به اين نام ناميده نشده بود:
يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا (مريم / 7)
اى زكريا ما به توبه پسرى كه نامش يحيى است مژده مى دهيم. براى او پيش از اين همنامى قرار نداده ايم.
توجه كنيم كه در آيه مورد بحث مژده تولد يحيى را فرشتگان به زكريا مى دهند ولى در آيه سوره مريم اين مژده را خداوند به زكريا مى دهد و اين دو تعبير با هم منافاتى ندارند زيرا فرشتگان مأموران خدا هستند و هر پيامى كه مى دهند در واقع خدا آن پيام را مى دهد مانند وحى كه بر پيامبران نازل مى شود گاهى به خدا و گاهى به فرشتگان نسبت داده مى شود.

از يحيى به عنوان تصديق كننده و گواه كلمه اى از خدا ياد شده كه منظور همان عيسى است و در يكى از آيات قرآنى عيسى به عنوان كلمه خداوند معرفى شده است:
ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم (آل عمران / 45)
همانا خداوند تو را به كلمه اى از خودش مژده مى دهد كه نام آن مسيح عيسى بن مريم است.
اينكه يحيى تصديق كننده عيسى است به اين معناست كه يحيى پيغمبرى كه شريعت تازه اى آورد نبود بلكه او مبلغ دين عيسى بود و در راه تبليغ دين عيسى هم كشته شد.
ضمناً ميان عيسى و يحيى مشابهتهايى وجود داشت كه از جمله آنها اين بود كه هر دو در كودكى به پيامبرى رسيدند و در قرآن به هر دو نفر در سه وقت سلام داده شده وقت تولد،وقت مرگ و وقت مبعوث شدن در قيامت و هر دو را خواستند شهيد كنند منتهى خداوند عيسى را از بالاى دار به آسمانها برد ولى يحيى كشته شد. و نيز عيسى بدون پدر به دنيا آمد و يحيى از پدرى كه طبق مجارى عادى نمى توانست بچه دار شود، به دنيا آمد.

آيات (40-41) قال ربّ انّى يكون لى غلام... : هنگامى كه مژده تولد يحيى به زكريا داده شد، او با تعجب پرسيد خدايا چگونه من فرزندى خواهم داشت در حالى كه خودم پير شده ام و زنم نازاست؟ گفته شده كه زكريا در اين موقع صدوبيست سال و زنش نودو هشت سال داشتند. با توجه به جريان طبيعى، شگفتى زكريا بجا بود ولى با توجه به قدرت بى پايان الهى، اين كار شگفتى نداشت و لذا خداوند خطاب به زكريا فرمود: خداوند هر چه را كه بخواهد انجام مى دهد. پاسخ خداوند به زكريا درباره اين سؤال در سوره مريم بدينگونه آمده است:
قال ربك هو على هيّن و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئاً (مريم / 9)
پروردگارت گفته كه آن كار براى من آسان است و پيشتر خود تو را آفريديم در حالى كه چيزى نبودى.
در آيه بعدى گفتگوى ديگرى را ميان زكريا و خدا نقل مى كند: زكريا كه از اين مژده خوشحال شده بود از خدا خواست كه براى او در اين باره نشانه اى قرار بدهد. منظورش اين بود كه وقت باردارى زنش را با يك علامتى به زكريا معلوم كند. خطاب رسيد كه نشانه تو اين است كه در آن زمان تو سه روز از سخن گفتن بازخواهى ايستاد و قدرت بر تكلم با مردم را نخواهى داشت و جز با اشاره با آنها سخن نخواهى گفت و تنها زبانت به ذكر خدا خواهد چرخيد و در آن سه روز شامگاهان و بامدادن همواره به ذكر و تسبيح خداوند مشغول باش و خدا را فراوان ياد كن.

اين حالت يك حالت معنوى و روحانى عجيبى است كه انسان قدرت سخن گفتن با مردم را نداشته باشد و زبانش به چيزى جز ياد خدا و تسبيح خدا نچرخد. خداوند داشتن چنين حالتى را به عنوان نشانه اى براى زكريا قرار داد كه در آن هنگام بداند كه نطفه يحيى منعقد شده و زن او حامله است.

البته گفته شده كه اين يك دستور تشريعى بود كه زكريا مأموريت يافت كه سه روز با مردم سخن نگويد ولى اين احتمال بعيد است زيرا زكريا درخواست آيه و نشانه و يك كار تكوينى مى كند و پاسخ نيز بايد مطابق با سؤال باشد. و در پاسخى كه خداوند مى دهد سخن نگفتن با مردم به عنوان يك آيه و معجزه معرفى مى شود و پس از ذكر آن، حكم تشريعى هم داده مى شود و آن ذكر خدا و تسبيح اوست و به طورى كه ملاحظه مى فرماييد، امر به ذكر و تسبيح پس از بيان آيه و معجزه آمده است و اين دوگانگى آنها را مى رساند.

چند روايت

1 ـ قال الصادق (ع): انّ طاعة الله خدمته فى الارض و ليس شىء من خدمته يعدل الصلاة فمن ثمّ نادت الملائكه زكريا و هو قائم يصلى فى المحراب.(2)
امام صادق (ع) فرمود: اطاعت خدا همان خدمت كردن به او در زمين است و هيچ خدمتى معادل با نماز نيست و از اينجا بود كه فرشتگان زكريا را در حالى ندا در دادند كه در محراب به نماز ايستاده بود.
2 ـ امام صادق(ع) فرمود: وقتى زكريا از خدا خواست كه پسرى به او بدهد فرشتگان آن ندا را به او دادند او خواست بداند كه اين صدا واقعاً از سوى خداست پس خدا به او وحى كرد كه سه روز زبان او از سخن گفتن باز خواهد داشت و چون چنين شد فهميد كه كسى جز خدا بر اين كار قدرت ندارد و اين است قول خداوند: « رب اجعل لى آية قال آيتك...»(3)

وَ اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِسآءِ الْعالَمينَ (*)يا مَرْيَمُ اقْنُتى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدى وَ ارْكَعى مَعَ الرّاكِعينَ (*)ذلِكَ مِنْ أَنْبآءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ اِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يَخْتَصِمُونَ (*)

و هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم همانا خداوند تو را برگزيد و تو را پاك كرد و تو را بر زنان جهانيان برگزيد (42) اى مريم پروردگارت را اطاعت كن و سجده نما و با ركوع كنندگان ركوع كن (43) اين از خبرهاى غيب است كه بر تو وحى مى كنيم و تو نزد آنها نبودى هنگامى كه تيرهاى خود را (براى قرعه) مى انداختند كه كدامشان مريم را سرپرستى كند و تو نزد آنها نبودى هنگامى كه ستيز مى كردند (44)

نكات ادبى

1 ـ «واذقالت» عطف به «اذقالت» است كه چند آيه پيش گذشت.
2 ـ «اصطفاء» انتخاب، گزينش.
3 ـ «اقنتى» از قنوت به معناى خلوص در عبادت و ادامه آن.
4 ـ اينكه سجده را بر ركوع مقدم كرده شايد براى اين باشد كه سجده اعم است از اينكه در حال نماز باشد يا به طور مستقل و به عنوان شكر باشد ولى ركوع فقط در نماز است و در غير نماز مشروعيت ندارد و در اينجا اول سجده را گفته كه شامل غير نماز هم مى شود سپس ركوع را گفته كه فقط شامل نماز مى شود بنابراين در اينجا ترتيب سجده و ركوع مورد مورد نظر نيست.
5 ـ «انباء» جمع نبأ ، خبر ، گزارش.
6 ـ «اقلام» در اينجا به معناى چوبه هاى تيرى است كه در قديم به وسيله آنها قرعه كشى مى كردند.

تفسير و توضيح

آيات (42-44) و اذقالت الملائكة يا مريم ان الله... : پس از ذكرى كه از زكريا و يحيى پيش آمد بار ديگر به داستان مريم بر مى گردد و كرامت ديگرى را از كرامتهاى او بيان مى كند و اينكه مريم «محدّثه» بوده و فرشتگان با او سخن مى گفتند و در اينجا گفتارى از فرشتگان را خطاب به مريم نقل مى كند.

فرشتگان به مريم گفتند: خدا تو را برگزيد و پاك كرد و بر زنان جهانيان برگزيد. در اين آيه فرشتگان از جانب خدا سه مزيت و فضيلت را براى مريم ذكر مى كنند:
نخست اينكه خدا او را برگزيد. متعلق اين گزينش بيان نشده يعنى گفته نشده كه تو را بر چه كسانى برگزيد و اين تنها دلالت بر فضيلتى مى كند كه مريم داشت و امكان دارد كه كسان ديگرى هم آن فضيلت را داشته باشند.

دوم اينكه خدا مريم را پاك كرد. ممكن است منظور از پاكى عصمت او از گناه باشد كه اشاره به رفع تهمت زناست و ممكن است منظور پاكى او از حيض و ابتلائات ايام قاعدگى و نفاس باشد.

سوم اينكه خدا مريم را بر زنان جهان برگزيد. بعضيها گفته اند كه منظور از زنان جهان زنان عصر اوست و شامل حضرت زهرا (ع) نمى شود چون حضرت زهرا از مريم برتر است ولى ما تصور مى كنيم كه منظور از گزينش در اينجا برترى و فضيلت مطلق نيست تا آن محظور پيش آيد بلكه مراد از آن، گزينش مريم براى زاييدن عيسى بدون پدر است و اين بكرزايى منحصر به مريم بود و حضرت زهرا آن را نداشت و اين منافات با آن ندارد كه از لحاظ صفات انسانى و ملكات نفسانى ومراتب ايمانى، حضرت زهرا(ع) از حضرت مريم (ع) برتر باشد. و شايد رمز اينكه كلمه (اصطفا) دو بار آمده اشاره به همين نكته باشد.

در آيه بعدى در مقابل اين امتيازاتى كه خدا به مريم داده از او خواسته مى شود كه خدا را با خلوص وبه طور مداوم اطاعت كند و سجده به جاى آورد و با نمازگزاران نماز بخواند.

پس از ذكر قصه مريم تا اينجا، خداوند خطاب به پيامبر اسلام(ص) مى فرمايد:
آنچه از قصه زكريا و مريم گفتيم از خبرهاى غيبى است يعنى پيش ازاين تو آنها را نمى دانستى. غير از قصه مريم، قصه نوح و يوسف هم در آيات قرآنى به عنوان خبرهاى غيبى معرفى شده است. البته بعضى از قصه هاى پيامبران در تورات و انجيل هم آمده و چون اين كتابها تحريف شده اند، اشتباهات عمده اى در اين قصه ها به وجود آمده ولى آنچه در قرآن آمده عين حقيقت است و تفاوتهايى كه ميان قصه هاى قرآنى و قصه هاى تورات و انجيل وجود دارد، دليل روشنى بر تحريف تورات و انجيل است.

قصه هاى قرآن يك سلسله خبرهاى غيبى است كه خدا به پيامبرش وحى كرده و پيامبر اسلام با اينكه خود در هنگام وقوع اين جريانات در آن صحنه ها حضور نداشته، در عين حال خداوند چنان دقيق تعريف مى كند كه گويا پيامبر خودش در آنجا بوده است. در اين آيه خطاب به پيامبر خاطر نشان مى سازد كه تو خود آنجا نبودى كه ببينى پس از تولد مريم آنها چگونه براى سرپرستى او قرعه كشى كردند و تيرهاى خود را انداختند تا معلوم شود كه چه كسى سرپرستى او را به عهده بگيرد و تو آنجا نبودى تا ببينى كه آنها در اين موضوع چگونه با هم اختلاف كردند و در ستيز شدند.

البته در آيات قبلى گفته شده كه سرپرستى مريم را زكريا به عهده گرفت و اينجا هم كه اشاره به قرعه كشى مى كند. معلوم مى شود كه قرعه به نام زكريا در آمده و او كه شوهر خاله مريم بود او را تحت تكفل گرفته است. اينكه اين قرعه كشى براى تكفل مريم مربوط به هنگام تولد او نبوده بلكه در يك مرحله بعدى بوده كه زكريا پير شده بود، احتمال بعيدى است بلكه اين قرعه كشى مربوط به همان تكفل مريم در حين تولد است و اينكه اين مطلب پس از رشد مريم و گزينش او گفته شده اشكالى به آن مطلب نمى رساند زيرا شيوه قرآن در بيان قصه ها شيوه خاصى است و گاهى ترتيب زمانى قصه ها رعايت نمى شود و تنها هدفهاى تربيتى مورد نظر است.

اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَة مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ (*)وَ يُكَلِّمُ النّاسَ فِى الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحينَ (*)قالَتْ رَبِّ أَنّى يَكُونُ لى وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنى بَشَرٌ قالَ كَذلِكَ اللّهُ يَخْلُقُ ما يَشآءُ اِذا قَضى أَمْرًا فَاِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (*)

هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم همانا خداوند تو را به كلمه اى از خود مژده مى دهد كه نام او مسيح عيسى بن مريم است كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است (45) و با مردم در گهواره و در ميانسالى سخن مى گويد واز شايستگان است (46) گفت: پروردگارا چگونه من فرزندى خواهم داشت در حالى كه هيچ بشرى با من تماس نگرفته است. گفت: چنين است، خداوند هر چه را كه بخواهد مى آفريند، هنگامى كه مى خواهد كارى را انجام دهد، به آن مى گويد: باش! پس موجود مى شود (47)

نكات ادبى

1 ـ «كلمة» سخن، واحد كلام، در اينجا به معناى نشانه و آيه است و منظور حضرت عيسى است. كلمة الله بودن عيسى در آيات ديگرى هم آمده.
2 ـ «مسيح» فعيل به معناى مفعول، مسح شده با بركت و طهارت از گناه و آلودگيها.
3 ـ «وجيه» آبرومند، كسى كه ميان مردم به نيكويى و كرامت معروف است.
4 ـ «مهد» گهواره، جايى كه براى پرورش كودك آماده شده است.
5 ـ «كهلا» كهولت ميانسالى، عاقل مردى ، ميان سى تا پنجاه سالگى را كهولت مى گويند كه موى صورت سفيد و سياه و جوگندمى مى شود. ضمناً «كهلا» در اينجا حال است از عيسى بن مريم همانگونه كه «ويكلم» هم حال از عيسى است.
6 ـ «انّى» در اينجا براى سؤال از چگونگى است و به زمان و مكان دلالت ندارد.
7 ـ «مسّ» تماس، ملاقات و در اينجا كنايه از همبستر شدن است.

تفسير و توضيح

آيات (45-47) اذقالت الملائكة يا مريم... : بار ديگر فرشتگان با مريم سخن مى گويند دفعه پيش، از برگزيدگى و طهارت مريم خبر دادند و او را به اطاعت مداوم و سجود و ركوع دعوت كردند و اين بار مژده تولد فرزندى را به او مى دهند كه همه جيز آن عجيب است و لذا خداوند او را كلمه خود معرفى مى كند يعنى اينكه تولد اين فرزند معجزه خدا و نشانه اى از قدرت اوست. در آيه ديگرى چنين آمده است:
انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله و كلمة القيها الى مريم (نساء / 171)
همانا مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا و كلمه اوست كه به سوى مريم افكنده است.
عيسى علاوه بر اينكه كلمه خداست، در دنيا و آخرت و ميان مردم هر دو جهان فردى آبرومند و وجيه است و كرامت و عزت و احترام دارد و نيز از مقربان درگاه الهى است، او در حالى كه درگهواره است با قدرت الهى با مردم سخن خواهد گفت و نيز در دوران ميانسالى وحى خدا را به مردم ابلاغ خواهد كرد و او از شايستگان خواهد بود.
مژده تولد چنين فرزند بزرگوار و فوق العاده اى در عين حال كه براى مريم شادى بخش بود، مايه شگفتى فراوان او گرديد زيرا كه او باكره بود و با مردى همبستر نشده بود و طبق مجارى عادى تولد فرزندى بدون پدر محال مى نمايد و لذا وقتى اين پيام را از فرشتگان دريافت كرد، با تعجب پرسيد: خدايا چگونه من صاحب فرزند مى شوم در حالى كه هيچ بشرى با من تماس نگرفته يعنى من با مردى همبستر نشده ام. در پاسخ او از جانب خداوند خطاب رسيد كه كار خدا چنين است او هر چيزى را كه بخواهد مى آفريند و چون اراده او بر چيزى تعلق مى گيرد به آن مى گويد: باش! آن هم موجود مى شود. يعنى قدرت خدا فراتر از مجارى طبيعى و عادى است و اين خداست كه نظام آفرينش را چنين قرار داده و هم او مى تواند اين نظام را به هم بزند.
البته بكرزايى به عنوان يك استثناء، در طبيعت وجود دارد از نظر زيست شناسى پيدايش موجود زنده اى تنها از جنس ماده و بدون تماس با جنس نر محال نيست و بعضى از جانداران مانند تك ياخته ها چنين توليد مثل مى كنند ولى به هر حال تولد يك انسان بدون پدر كار معمولى و عادى نيست و با معجزه خداوند انجام گرفته است.

بحثى درباره بكرزايى مريم

تولد حضرت عيسى(ع) از حضرت مريم بدون اينكه او با مردى همبستر شده باشد كار خارق العاده و معجزه اى بزرگ براى عيسى است و مى توان آن را از ارهاصات آن پيامبر بزرگ دانست «ارهاصات» يعنى كارهاى خارق العاده اى كه به هنگام تولد و يا نزديكيهاى تولد پيامبران اتفاق مى افتد و براعت استهلالى بر ظهور آن پيامبر محسوب مى شود همانگونه كه هنگام تولد پيامبر اسلام(ص) نيز چنين اتفاقاتى صورت پذيرفت مانند خشكيدن درياچه ساوه و سرنگون شدن بتها و داستان اصحاب فيل كه به تفصيل در كتب سيره آمده است. تولد عيسى بدون داشتن پدر و سخن گفتن او در گهواره را مى توان از ارهاصات آن پيامبر دانست.
در اينجا مسأله تولد خارق العاده عيسى را از سه نظر مورد بحث قرار مى دهيم:
اول اينكه قرآن اين مسأله را چگونه گزارش مى دهد.
دوم اينكه اناجيل موجود در اين زمينه چه مطالبى دارند.
سوم اينكه آيا از نظر علمى بكرزايى يك زن محال است و يا استثناست.
تولد عيسى از ديدگاه قرآن
در مورد مطلب اول بايد بگوييم كه قرآن كريم در چندين سوره راجع به تولد حضرت عيسى سخن گفته و در همه جا به طور صريح و آشكارا از تولد او بدون پدر گزارش داده است.
اكنون اين آيات را مورد تدبر قرار مى دهيم:
و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم و جيها فى الدنيا و الاخره و من المقربين. و يكلم الناس فى المهد وكهلا و من الصالحين. قالت انّى يكون لى ولد و لم يمسسنى بشر قال كذلك الله يخلق ما يشاء اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون (آل عمران / 45-47)
هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم همانا خداوند تو را به كلمه اى از خود مژده مى دهد كه نام او مسيح عيسى بن مريم است كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان است. و با مردم در گهواره و در ميانسالى سخن مى گويد و از شايستگان است. گفت: پروردگارا چگونه من فرزندى خواهم داشت در حالى كه هيچ بشرى با من تماس نگرفته است؟ گفت: چنين است، خداوند هر چه را بخواهد مى آفريند، هنگامى كه مى خواهد كارى را انجام دهد به آن مى گويد باش! پس آن موجود مى شود.

در آيه يادشده توسط فرشتگان تنها مژده تولد عيسى بدون داشتن پدر، به مريم داده مى شود و مريم از اين خبر دچار شگفتى مى گردد و به او خطاب مى رسد كه خدا قدرت خلق همه چيز را دارد. ولى در آيات ديگرى كه در سوره مريم آمده آگاهيهاى بيشترى داده شده است:
و اذكر فى الكتاب مريم اذا انتبذت من اهلها مكانا شرقيا. فاتخذت من دونهم حجاباً فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشراً سوياً. قالت انى اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا. قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا. قالت انّى يكون لى غلام و لم يمسسنى بشر و لم اك بغيا. قال كذلك قال ربك هو على هين و لنجعله آية للناس و رحمة منا و كان امرامقضيا (مريم / 16-21)
در كتاب، مريم را ياد كن هنگامى كه از كسان خويش به يك مكان شرقى كناره گرفت و ميان خود و آنان پرده اى قرار داد پس ما روح خود (جبرئيل) را به سوى او فرستاديم و براى او مانند يك انسان درست اندام نمودار شد. گفت: من به خداى رحمان از تو پناه مى برم اگر پرهيزگار باشى. گفت: همانا من فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم. گفت: چگونه براى من پسرى باشد در حالى كه هيچ بشرى با من تماس نگرفته و بدكاره نبوده ام؟ گفت: چنين است، پروردگار تو گفت: اين بر من آسان است و تا او را نشانه اى براى مردم و رحمتى از خودمان قرار بدهيم و اين كارى شدنى است.

پى‏نوشتها:‌


1. تفسير بيضاوى ج 1 ص 158
2. كنز الدقائق ج 2 ص 77
3. تفسير عياشى ج 1 ص 172