تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۳ -


اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بايد بردگانى كه مالكشان هستيد و كسانى از شما كه به سنّ بلوغ و احتلام نرسيده اند در سه وقت از شما (براى ورود به اتاق ) اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح و نيمروز، هنگامى كه لباس از تن بيرون مى كنيد، و بعد از نماز عشا. اين سه وقت هنگام خلوت شماست ، در غير اين سه وقت بر شما و بر آنان گناهى نيست كه بدون اذن وارد شوند، زيرا آنان پيوسته با شما در رفت و آمد هستند و بعضى بر بعضى واردمى شوند. خداوند آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى كند و خداوند عالم و حكيم است .
نكته ها : 
O اگر بار ديگر از اوّل سوره نگاهى به آيات آن بكنيم خواهيم ديد كه سياست پيشگيرى از فحشا در آيات نهفته است ، مثلا زن و مرد زناكار را در برابر چشم ديگران تنبيه كنيد، (آيه 1) ازدواج آنان را محدود كنيد، (آيه 3) اگر بدون چهار شاهد نسبت ناروا داده شد، هشتاد تازيانه بزنيد، (آيه 4) كسانى كه به همسر پيامبر تهمت زدندعذاب عظيم خواهند داشت ، (آيه 11) اگر تهمتى را شنيديد برخورد كنيد، (آيه 12) هركس اشاعه فحشا را دوست بدارد، عذاب اليم خواهد داشت ، (آيه 19) بدنبال گام هاى شيطان نرويد، (آيه 21) كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت بزنند عذاب عظيم خواهند داشت ، (آيه 23) سخن زشت از افراد خبيث است نه شما، (آيه 26) سرزده به خانه ديگران نرويد و اگر گفتند برگرديد شما نيز بپذيريد و برگرديد، (آيه 27 28) مردان و زنان چشم خود را از نامحرم پيش ‍ كشند و خيره نشوند، (آيه 3031) زنان زيور خود را نشان ندهند و پايكوبى نكنند و براى ازدواج افراد بى همسر قيام كنيد و از فقر نترسيد، (آيه 32) و در اين آيه مى فرمايد: در ساعاتى كه انسان با همسرش خلوت مى كند حتّى فرزندان و بردگان سرزده وارد نشوند. آرى تمام اين دستورات براى جلوگيرى از فحشا و بلوغ زودرس ‍ و حفظ حريم و حيا و آبرو است .
پيام ها : 
1 مسئول آموزش احكام دين به فرزندان ، والدين مؤ من هستند. (يا ايّها الّذين آمنوا ليستاءذنكم )
2 محل خواب والدين بايد جدا و دور از چشم فرزندان باشد، وگرنه نياز به اذن نبود. (ليستاءذنكم )
3 كودكى و بردگى بهانه اى براى شكست حريم ديگران نيست . (ليستاءذنكم )
4 مرد بايد در طول شبانه روز، ساعاتى را به همسر خود اختصاص دهد وفرزندان مزاحم نشوند. (ليستاءذنكم )
5 كودكان نيز تكليف دارند. (ليستاءذنكم ... الّذين لم يبلغوا الحُلُم )
6 اسلام دين زندگى است و از جامعيّت كاملى برخوردار است . هم براى مسائل جزئى مانند ورود كودك به اتاق والدين (كه در همين آيه آمده است ) و هم براى مسايل مهم مانند تشكيل حكومت جهانى (كه در آيه 55 آمده است ) طرح و برنامه دارد.
7 كودكان بايد پاكدامنى را از محيط خانه بياموزند. (ليستاءذنكم )
8 تربيت و آموختن آداب اسلامى را قبل از بلوغ كودكان شروع كنيم . (الّذين لم يبلغوا الحُلُم )
9 در خانه ، بايد لباس كار و لباس بيرون را كنار گذاشت . (تضعون ثيابكم )
10 استراحت ، بعد از ظهر و در ميان ساعات كار، مفيد و مناسب است . (تضعون ثيابكم من الظهيرة )
11 تنظيم وقت ، در زندگى مسلمانان بايد بر اساس اوقات نماز صورت گيرد. (قبل صلوة الفجر بعد صلوة العشاء)
12 تمام احكام الهى بر اساس حكمت است . (عليم حكيم )
(59) وَإِذَا بَلَغَ الاَْطْفَلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
و هر گاه كودكان شما به حد بلوغ رسيدند، پس بايد همانند بزرگسالانى كه قبلاً بالغ شده اند، (در همه وقت ) اجازه (ورود) بگيرند. خداوند اين گونه آيات خود را براى شما بيان مى كند و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((حُلُم )) و ((احتلام )) به معناى جنب شدن در خواب است كه يكى از نشانه هاى بلوغ مى باشد. البتّه نشانه هاى بلوغ براى دختران و پسران متفاوت است كه در رساله هاى مراجع تقليد آمده است .
پيام ها : 
1 احتلام ، مرز رسيدن به بلوغ شرعى است . (و اذا بلغ )
2 بزرگان و اطرافيان ، براى نوجوانان الگو هستند. (كما استاءذن الّذين من قبلهم )
3 با اعمال خود، فرزندان را تربيت كنيد. (كما استاءذن )
4 در تربيت فرزندان ، از الگوهاى زنده استفاده كنيد. (كما استاءذن ...)
5 دستوراتى كه خداوند براى حفظ عفت صادر كرده ، آگاهانه وحكيمانه است . (عليم حكيم )
(60) وَالْقَوَعِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّتِى لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ اءَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَتٍ بِزِينَةٍ وَاءَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
و بر زنان وانشسته اى كه اميدى به ازدواج ندارند، باكى نيست كه پوشش خود را زمين گذارند، به شرطى كه زينت خود را آشكار نكنند. و عفت ورزيدن براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و آگاه است .
نكته ها : 
O از آيات قرآن استفاده مى شود كه در مساءله ى حجاب ، ملاك اين است كه پوشش بانوان تحريك كننده و شهوت انگيز نباشد، زيرا تنها موارد زير را استثنا نموده است :
# (غير اولى الاربة )(224) كسى كه شهوتى ندارد.
# (او الطفل الّذين لم يظهروا على عَورات النساء)بچّه اى كه از مسائل شهوت ، چيزى نمى داند.
# (حين تَضعون ثيابكم )(225) هنگامى كه لباستان را كنار مى گذاريد وبا همسر خود هستيد.
# (لا يَرجون نكاحاً)زنان از كار افتاده اى كه اميد ازدواج ندارند.
بنابراين ، مساءله روى تحريك احساسات جنسى و گناه دور مى زند و اگر حدّاقلِّ حجاب اسلامى ، براى جلوگيرى از گناه كافى نبود، لازم است بانوان چادر و حجاب برتر داشته باشند، تا ديگران مرتكب گناه نشوند.
O مراد از جمله ى (يَضعن ثيابهنّ)اين نيست كه زنان سالخورده مجازند عريان شوند، زيرا در آيه قبل نيز مراد از (تضعون ثيابكم ) در آوردن لباس هاى بيرون بود، نه تمام لباسها، به علاوه امام صادق عليه السلام درباره ى اين آيه فرمودند: مراد كنار گذاشتن روسرى و روپوش است نه برهنگى .(226)
O اصل مساءله ى حجاب از احكام ثابت و ضرورى اسلام است ، ولى مسائل مربوط به كيفيّت پوشش ، بر اين اساس تنظيم مى شود كه تمايلات جنسى را تحريك نكند و عامل حفظ عفّت و پاكدامنى باشد. (لا يرجون نكاحاً فليس عليهن ...)
پيام ها : 
1 قوانين اسلام مطابق با واقعيّت ها و ضرورت ها و نيازها و توانايى هاى اجتماعى است . (بايد براى پيرزنى كه ميل به همسر ندارد و آرايش نمى كند، مسئله را آسان گرفت ) (و القواعد من النساء الّتى لا يرجون نكاحاً... ان يضعن ثيابهن )
2 براى زنان پير وجوان ، آرايش ونشان دادن زينت ممنوع است . (غير متبرّجات )
3 سالخوردگى به تنهايى كافى نيست ، بلكه بايد بى ميلى به ازدواج نيز باشد تا اجازه برداشتن روسرى را داشته باشند. (القواعد... لايرجون )
4 حجاب ، مايه ى حفظ عفّت است . (يضعن ثيابهن ... و اءن يستعففن خير لهن )
5 حجاب ، به نفع زنان است . (خيرٌ لهن )
6 دوخت لباس و نوع و رنگ آن ، هر چه به عفت نزديك تر باشد، بهتر است . (و ان يستعففن خيرٌ لهن )
7 در كنار آزادى ، هشدار لازم است . (اگر از آسان بودن و راحتى احكام الهى ، سوء استفاده شود و براى اهداف شيطانى ، عمل شود، خدا شنوا و آگاه است و به حساب متخلفان مى رسد). (واللّه سميع عليم )
(61) لَيْسَ عَلَى الاَْعْمَى حَرَجٌ وَلاَ عَلَى الاَْعْرَجِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَى اءَنفُسِكُمْ اءَن تَاءْكُلُواْ مِن بُيُوتِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ اءُمَّهَتِكُمْ اءَوْ بُيوُتِإِخْوَنِكُمْ اءَوْ بُيوُتِ اءَخَوَتِكُمْ اءَوْبُيُوتِ اءَعْمَمِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ عَمَّتِكُمْ اءَوْ بُيُوتِ اءَخْوَلِكُمْ اءَوْ بُيوُتِ خَلَتِكُمْ اءَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ اءَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَن تَاءْكُلُواْ جَمِيعاً اءَوْ اءَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُواْ عَلَى اءَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
بر نابينا و لنگ و بيمار و بر خود شما ايرادى نيست كه بخوريد از خانه هاى خود يا خانه هاى پدرانتان يا خانه هاى مادرانتان يا خانه هاى برادرانتان يا خانه هاى خواهرانتان يا خانه هاى عموهايتان يا خانه هاى عمه هايتان يا خانه هاى دايى هايتان يا خانه هاى خاله هايتان يا آن خانه هايى كه كليدهايش را در اختيار داريد يا خانه هاى دوستانتان . بر شما باكى نيست كه به طور دسته جمعى بخوريد يا پراكنده (و تنها)، و چون وارد هر خانه اى شديد پس بر يكديگر سلام كنيد، كه تحيّت الهى است و مبارك و پسنديده است . خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند. باشد كه بينديشيد.
نكته ها : 
O امام باقر عليه السلام مى فرمايد: قبل از اسلام ، نابينا و لنگ و مريض حقّ نداشتند با افراد سالم غذا بخورند اين آيه به آنان اجازه داد تا با افراد سالم و دسته جمعى غذا بخورند، يا اگر خواستند جداگانه ميل كنند.(227) آرى در جامعه بايد از شخصيّت چنين افرادى دفاع كرد.
O اگر دليل ديگرى در كار نباشد و ما باشيم و اين آيه ، به نظر مى رسد كه خداوند براى نابينا و لنگ و بيمار يك كارت سبز براى مصرف صادر كرده است كه اين سه گروه در همه جا مى توانند غذاى مورد نيازشان را ميل كنند و منطقه اى براى آنان ممنوعه نيست ، ولى ساير افراد تنها در موارد يازده گانه ى ذكر شده در آيه ، حقّ مصرف دارند. (اين برداشت را جايى نديدم ، اگر حقّ است از خداست و اگر باطل است از من است ).
O قرآن با بيان يك اصل و قانون كلّى بيان مى كند كه همان گونه كه افراد نابينا و لنگ و مريض از غذا خوردن در خانه هايى معافند، شما نيز در مصرف غذا از خانه هايى كه در آيه آمده معاف مى باشيد.
O اين آيه تنها اجازه ى استفاده از خانه ى خويشانِ نَسَبى را بيان كرده و نامى از فاميل سببى مثل پدر زن و مادر زن و برادر زن و خواهر زن نبرده است .
O اين آيه تنها درباره ى غذا خوردن است ، ولى تصرّفات ديگر در مال ديگران مشروط به گرفتن اجازه است . امام صادق عليه السلام فرمودند: مراد از خوردن در آيه خوردن خرما، نان و خورشت است نه غير آن .(228) و خوردن غذا از خانه هاى يازده گانه ، بايد طبيعى و دور از اسراف و تبذير باشد.(229)
O در موارد ذكر شده در آيه ، همين كه از رضايت صاحبخانه با خبر باشيم كافى است ، ولى گاهى قرائن نشان مى دهد كه همين يازده گروه ميل ندارند از غذاى خانه آنان بخوريم مثلاً اگر غذا را در جاى مخصوصى پنهان كرده باشند اين نشان مى دهد كه راضى نيستند ما استفاده كنيم . در چنين مواردى بايد دست نگه داريم .
O در مجمع البيان مى خوانيم : بخش اوّل آيه مربوط به معاف بودن نابينا و لنگ و بيمار از شركت در جهاد است و قسمت بعدى آيه مربوط به غذا خوردن است .
O امام باقر عليه السلام فرمود: همين كه شخصى وارد خانه شود و بر اهل آن سلام كند و آنان جواب دهند، اين سلام بر خويشتن است .(230)
پيام ها : 
1 ديگران را بر خود مقدّم بداريم ، خصوصاً محرومان را. (الاعمى الاعرج المريض انفسكم )
2 مسائل عاطفى ، در مسائل حقوقى اثر مى گذارند. (گرچه غذا ملك صاحبخانه است ، ولى اسلام روابط خويشاوندى و عاطفى را در اين موارد بر مالكيّت افراد غالب نموده است .) (اءن تاءكلوا من ... بيوت اعمامكم )
3 خانه ى همسر و فرزند خانه خود شماست .(231) (بيوتكم ) (خانه ى فرزند در آيه نيست شايد به خاطر اين كه اين مورد، روشن و مسلم است . در حديث مى خوانيم : ((انت و مالك لابيك )) تو و مالت از آن پدرت مى باشيد.)
4 قرائن محكم و اطمينان عقلايى براى جواز مصرف كافى است .(مثلا دادن كليد خانه ، نشان رضايت است ) (ملكتم مفاتحه او صديقكم )
5 در اسلام ، حقّ دوست در كنار حقّ فاميل قرار داده شده است . (او صديقكم )
(از ((افلاطون )) پرسيدند: برادرت را بيشتر دوست دارى يا رفيقت را؟ گفت : برادرم را زمانى كه رفيقم باشد.)(232)
6 سلام كردن ، از آداب ورود به منزل است . (فسلّموا)
7 سلام ، ادبى آسمانى ، مبارك و دلپسند است . (تحيّة من عنداللّه مباركة طيّبة )
8 سلام كردن ، در خير و بركت زندگى مؤ ثّر است . (مباركة طيّبة )
9 اهل خانه به منزله ى جان شما هستند. (سلّموا على انفسكم )
10 مرز حقّ و حقوق را بايد خداوند تعيين فرمايد. (يبين اللّه لكم الا يات )
11 در احكام الهى بايد انديشيد. (لعلّكم تعقلون )
ترجمه :
(62) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُ عَلَى اءَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُواْ حَتَّى يَسْتَئْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَئْذِنُونَكَ اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَااسْتَئْذَنُوكَ لِبَعْضِشَاءْنِهِمْ فَاءْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمُ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
مؤ منان (واقعى ) تنها كسانى هستند كه به خدا وپيامبرش ايمان آورده و هرگاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمى روند، (اى پيامبر!) كسانى كه اجازه مى گيرند آنانند كه به خدا وپيامبرش ايمان دارند. پس اگر براى بعضى از كارهاى خوداز تو اجازه خواستند، به هركس از آنان كه خواستى (ومصلحت بود)اجازه بده وبراى آنان از خدا طلب آمرزش كن ، كه خداوند بخشنده ومهربان است .
نكته ها : 
O در كتب تفسير، درباره ى شاءن نزول اين آيه مطالب گوناگونى ذكر شده است كه موارد عمده ى آن را در اين جا مى آوريم :
1 بعضى گفته اند: اين آيه ، مربوط به ((حنظله )) است ، كه شب عروسى او فرمان جهاد صادر شده بود. او با كسب اجازه از محضر پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه رفت و مراسم زفاف را بجا آورد و به خاطر كمبود وقت ، بدون آن كه غسل كند به جبهه رفت و به شهادت رسيد. پيامبر فرمود: ((فرشتگان او را غسل دادند)).
خداوند از همان يك شبى كه حنظله با همسرش بود فرزندى به او عطا كرد كه تاريخ آن مفصّل است .(233)
2 بعضى ديگر گفته اند: اين آيه درباره ى منافقين است ، كه هرگاه با مردم بودند، به نماز مى ايستادند و اگر كسى آنان را نمى ديد و تنها بودند، از نماز فرار مى كردند.(234)
3 دسته اى گفته اند: رسول خدا صلى الله عليه و آله گروهى را براى كارى اعزام فرمود، ولى آنان به سراغ كارهاى شخصى خود رفتند، و آيه ى مذكور در اين باره سخن مى گويد.
4 برخى مى گويند: اين آيه در مورد مسلمانانى است كه مشغول كندن خندق بودند و براى سركشى به خانواده ى خود از پيامبر اجازه مى خواستند.
پيام ها : 
1 حضور در كنار رهبرى براى كمك و حل مشكلات ، نشانه ى ايمان و ترك آن نشانه ى نفاق يا ضعف ايمان است . (كانوا معه على امر جامع )
2 در مسائل تشكيلاتى ، كه بر اساس همفكرى و مشورت ، تصميم گرفته مى شود، خودمحورى و خودمختارى ممنوع است . (على امر جامع لم يذهبوا)
3 در زندگى اجتماعى ، وجود رهبر و پيروى از او لازم است . (على امر جامع لم يذهبوا)
4 ايمان بايد همراه با تسليم و اطاعت باشد. (لم يذهبوا حتّى يستاءذنوه )
5 اجازه گرفتن از رهبر، نشانه ى ادب ، تسليم ، قانونمندى ، عشق به رهبر و نظم و نظام است . (با توجّه به كل آيه )
6 بايد نظام اجتماعى و كارهاى گروهى را ارج نهيم . (لم يذهبوا حتّى يستاءذنوه )
7 بعضى مسائل را بايد سربسته گفت . (لبعض شاءنهم )
8 رهبرى در اسلام ، همراه با مصلحت انديشى و رحمت است . (شئت منهم و استغفر لهم )
9 تصميم گيرى نهايى با رهبر است . (لمَن شئت منهم )(پيامبر در مسائل عمومى جامعه ، بر مردم ولايت دارد).
10 رهبر بايد در اعمال سياست هاى خود انعطاف پذير و واقع بين باشد. (فاءذن لمن شئت منهم )
11 رهبران الهى ، عذر پذير و مهربانند. (فاءذن لمن شئت منهم واستغفر لهم )
12 اذن پيامبر براى كارهاى شخصى ، كار را حلال مى كند ولى نفسِ رها كردن كارهاى عمومى در حضور رهبر، نياز به استغفار دارد. (فاءذن ... واستغفر لهم )
13 طرح مسائل شخصى در هنگام اشتغال به كارهاى عمومى ، گرچه با اجازه باشد، زيبا نيست و بايد عذرخواهى كرد. (واستغفر لهم )
14 استغفار ودعاى پيامبر صلى الله عليه و آله مستجاب است . (واستغفر لهم اللّه اِنّ اللّه غفور رحيم )
ترجمه :
(63) لاَ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَآءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ اءَمْرِهِ اءَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ اءَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌاءَلِيمٌ
آن گونه كه يكديگر را صدا مى زنيد پيامبر را صدا نزنيد. خدا مى داند چه كسانى از شما مخفيانه و با پنهان شدن پشت سر ديگرى از صحنه مى گريزد. پس ‍ كسانى كه از فرمان او سرپيچى مى كنند، بايد از اين كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا به عذاب دردناكى گرفتار شوند بترسند.
نكته ها : 
O ((تسلّل )) خارج شدن پنهانى و((لواذ)) پنهان شدن پشت سر ديگرى است كه كار منافقان بود.
O در مورد معناى اين آيه ، چهار احتمال وجود دارد:
1 پيامبر را مثل ديگران صدا نزنيد. در روايت مى خوانيم : ((يا محمّد))، ((يا ابالقاسم )) نگوييد، بلكه يا ((رسول اللّه )) و ((يا نبى اللّه )) بگوييد.(235) و در روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره ى جانشينان آن حضرت نيز جريان دارد.(236)
2 اگر پيامبر صلى الله عليه و آله شما را به كارى مثل رفتن به جبهه و خواندن نماز دعوت كرد، حتماً اطاعت كنيد و دعوت او را ساده نگيريد.
3 در صدا زدن پيامبر، فرياد نكشيد.(237)
4 نفرين و دعاى پيامبر مستجاب است ، مواظب باشيد.(238)
پيام ها : 
1 رهبرى الهى ، حريم دارد و داراى مقام و احترام است . هم نام او را با احترام ببريد و هم با تمام وجود تسليم او باشيد و فراخوانى او را مانند فراخوانى ديگران ندانيد. (لا تجعلوا دعاء الرسول ...)
2 نافرمانى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نافرمانى از خداست . (اوّل آيه سخن از دعوت رسول است و آخر آيه ، سخن از مخالفت خدا). (فليحذر الّذين يخافون )
3 ساده گرفتن پيام هاى رهبرى و بى توجّهى به آنها، فتنه و عذاب به دنبال دارد. (فتنة او... عذاب اليم )
4 مخالفت فرمان خدا، يا فتنه ى دنيوى به دنبال دارد يا كيفر اُخروى .
(فتنة او تصيبهم عذاب اليم )

(64) اءَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَآ اءَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ وَاللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمُ
ترجمه :
آگاه باش ! آنچه در آسمان ها وزمين است مخصوص خداست . بى شك آنچه را شما بر آن هستيد (از افكار ونيّات ) مى داند و روزى را كه به سوى او بازگردانده مى شوند، (مى داند) پس آنان را به آنچه عمل كرده اند آگاه مى كند و خداوند به همه چيز آگاه است .
پيام ها : 
1 خداوند مالك تمام چيزها و آگاه به همه ى فكرها و نيّت هاست ، بنابراين گناه و نفاق و مخالفت از امر او چرا؟ (فليحذر الّذين يخافون ... قد يعلم ... فينبّئهم )
2 ايمان به علم خداوند بر افكار و اعمال انسان ، وسيله ى بازدارنده از بدى هاست . (يعلم ما انتم عليه ... فينبّئهم )
((الحمدللّه ربّ العالمين ))
نام سوره
سيماى سوره ى فرقان 
اين سوره هفتاد و هفت آيه دارد و در مكّه نازل شده است .
در آيه ى اوّل اين سوره ، از قرآن ، به فُرقان تعبير شده است كه به معناى جداكننده ى حقّ از باطل مى باشد. لذا اين سوره ، ((فُرقان )) نام گرفته است .
اين سوره شامل آياتى درباره ى بهانه هاى مشركان و پاسخ آنان ، سرگذشت اقوام پيشين همچون اصحاب رسّ، حسرت مردم در قيامت ، نشانه هاى توحيد و عظمت خداوند در طبيعت و مقايسه ى مؤ منان با كافران مى باشد. امّا مهم ترين بخش آيات اين سوره درباره ى ويژگى هاى ((عباد الرّحمن )) يعنى بندگان راستين خداوند مى باشد كه از آيه ى 63 تا پايان سوره را در برگرفته است .
اميد آن كه با تلاوت و تدبّر در اين آيات و اصلاح رفتار و كردار خود بر اساس اين صفات ، زمينه هاى دريافتِ الطاف الهى در دنيا و آخرت و ورود به بهشت برين را فراهم سازيم .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1)تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَلَمِينَ نَذِيراً 
ترجمه :
مبارك است آن كه قرآن ، وسيله ى شناخت حقّ از باطل را بر بنده اش نازل كرد، تا براى جهانيان مايه ى هشدار باشد.
نكته ها : 
O كلمه ((تَبارك )) ممكن است از واژه ى ((بَرَك )) به معناى ثابت و پايدار باشد، و ممكن است از واژه ى ((بَركة )) به معناى خير زياد باشد، يعنى كسى كه قرآن را نازل كرد منشاء خيرات بسيار است كه نمونه ى بركت و خير او همين نزول قرآن است . آرى چه بركتى بالاتر از قانون الهى كه ميلياردها انسان را در طول تاريخ از ظلمات به نور هدايت كرده است .
O نزول ، اگر در قالب ((اَنزَلنا)) باشد به معناى فرستادن دفعى و يكجاست ، ولى اگر در قالب ((نَزّل )) باشد به معناى فرستادن تدريجى است و قرآن داراى هر دو نزول است ؛ يكبار در شب قدر به صورت دفعى بر پيامبر نازل شد، (اِنّا انزَلناه فى ليلة القَدر)(239) و بار ديگر به صورت تدريجى و در مدّت 23 سال نازل شده است ، (نزّل الفرقان )همان گونه كه در جاى ديگر قرآن مى خوانيم : (و قُرآنا فَرَقناه لِتَقراءه على النّاس ‍ على مُكثٍ و نزّلناه تنزيلا)(240) ما قرآن را قطعه قطعه فرستاديم تا بتدريج بر مردم بخوانى .
پيام ها : 
1 قرآن ، از سرچشمه ى مباركى صادر شده است . (تبارك الّذى نزّل )
2 هم نظام تكوينى انسان (آفرينش او كه به قدرت خدا انجام گرفته ) سزاوار تحسين است ، (فتبارك اللّه احسن الخالقين )(241) و هم نظام تشريعى او (نزول قرآن و تدوين احكام دين ). (تبارك الّذى نزّل )
3 قرآن به تدريج نازل شده است . (نزّل )
4 قرآن ، بهترين وسيله ى شناخت حقّ از باطل است . (الفرقان )
5 اگر كتب آسمانى ورسالت انبيا نبود، انسان متحيّر وسرگردان بود. (الفرقان )
6 عبوديّت و بندگى ، زمينه ى دريافت وحى است . (نزّل الفرقان على عبده )
7 رسالت پيامبر اسلام جهانى است . (للعالمين )
8 وظيفه ى انبيا هشدار و انذار است . (نذيرا)
(2)اءَلَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً
ترجمه :
خداوندى كه فرمانروايى آسمان ها و زمين براى اوست ، و هيچ فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نيست ، و هر چيزى را آفريد و آن گونه كه بايد اندازه گيرى كرد.
نكته ها : 
O مشركين و يهود و نصارا، هر كدام به نحوى معتقد بودند كه خداوند فرزند، يا شريكى دارد و قرآن كريم بارها اين عقيده ى خرافى را مردود شمرده است ، از جمله در همين آيه .
پيام ها : 
1 حكومت و حاكميّت هستى ، مخصوص خداست . (له ملك ...)(در هستى يك نظام و يك اراده و مديريّت حاكم است )
2 حكومت خداوند نسبت به همه ى هستى يكسان است . (السموات والارض )
3 خداوند بى نياز است . (له ملك السموات ... لم يتخذ)(نياز به فرزند براى جبران كمبودهاست و كسى كه حكومت هستى به دست اوست چه كمبودى دارد؟!)
4 همه ى آفريده ها از سرچشمه ى قدرت واحدى برخاسته اند. (خلق كل شيى ء)
5 تدبير هستى ، به دست خالق هستى است . (له ملك السموات ... خلق كلّ شى ء)
6 آفرينش ، حساب و كتاب دارد. (فقدره تقديرا)
7 تدبير هستى ، بسيار دقيق است . (تقديرا)
(3)وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلاَ يَمْلِكُونَ لاَِنفُسِهِمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَلاَ يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَلاَ حَيَوةً وَ لاَ نُشُوراً
ترجمه :
(مشركان ) به جاى او خدايانى گرفتند كه هيچ چيز نمى آفرينند، ولى خود آفريده شده اند. (اين معبودهاى دروغين حتّى ) مالك هيچ گونه ضرر و نفعى براى خود نيستند و (براى ديگران ) اختيار مرگ و حيات و قيامت را ندارند.
پيام ها : 
1 خداگرايى ، فطرى است و اگر كسى خداى يكتا را رها كند، سراغ خدايان دروغين مى رود. (واتّخذوا من دونه الهة )
2 با مشركين نيز مستدل سخن بگوييد. (لايخلقون ... لايملكون ) حيوان ، نفعى را به خود مى رساند و شرّى را از خود دور مى كند، امّا بت ها بر هيچ يك از اين دو قدرت ندارند و از حيوان هم كمترند.
3 دليل بندگى انسان ، قدرت خداوند بر حلّ مشكلات و بازشدن گره هاى اوست و بت ها فاقد اين آثارند. (لايملكون )
4 كسى كه از خود ضررى را دفع نكند و براى خود نفعى را جلب نكند، براى ديگران حتماً كارى نخواهد كرد. (لانفسهم )
5 دفع ضرر، بر جلب منفعت مقدّم است . (((لايَملكون لانفسهم ضَرّاً)) كه دفع ضرر است بر ((و لا نَفعا)) كه جلب منفعت است ، مقدّم شده است .)
6 كار انسان ، يا بايد با هدف دنيوى همراه باشد، يا با هدف اُخروى و بت ها در هيچ يك كارايى ندارند. (و لا حياة و لا نشورا)
(4) وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَآإِلا إِفْكٌ افْتَرَيهُ وَاءَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْماً وَزُوراً
ترجمه :
و كسانى كه كافر شدند، گفتند: اين قرآن جز افترايى كه او بر خدا بسته است چيزى نيست و گروه ديگرى او را بر اين كار يارى كرده اند. پس به راستى (با اين سخن ) ظلم و دروغى بزرگ را مرتكب شده اند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((اِفك )) به معناى دروغ و ((زور)) به معناى سخن باطل و دروغ است .(242) در تمام قرآن ، تنها اين جا كلمه ى ((ظلم )) و ((زور)) در كنار هم آمده است ، زيرا كفّار با تهمت به پيامبر و دروغ خواندن كتاب آسمانى مانع هدايت ديگران مى شدند.
پيام ها : 
1 كفّار، كفر خود را با دروغ خواندن كتب آسمانى توجيه مى كنند. (اِنْ هذا الاّ اِفك افتراه )
2 تحقير كتاب ، (اِنْ هذا)و تحقير پيامبران ، (افتراه ) شيوه ى كفّار است .
3 عظمت قرآن را مخالفان نيز پذيرفته اند. (اعانه عليه قومٌ)
4 عوام فريبى از طريق تحقير وتهمت و مانع هدايت ديگران شدن ، از بدترين گناهان است . (ظلماً و زوراً)
(5) وَقَالُوَّاْ اءَسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَاءَصِيلاً 
ترجمه :
و (كفّار) گفتند: (قرآن ) افسانه هاى پيشينيان است كه او براى خود نسخه اى نوشته و هر صبح و شام بر او ديكته مى شود.
(6) قُلْ اءَنزَلَهُ الَّذِى يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً 

next page

fehrest page

back page