تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۴ -


ترجمه :
بگو: (اين قرآن را) كسى فرستاد كه اسرار را در آسمان ها و زمين مى داند، قطعاً او آمرزنده و مهربان است .
نكته ها : 
O كفّار، هم به محتواى قرآن اشكال مى كردند كه نوآورى ندارد، بلكه افسانه هاى قديمى است ، ((اساطير الاوّلين )) و هم شخص ‍ پيامبر را زير سؤ ال مى بردند كه رونويسى كرده است ، ((اِكتَتَبها)) و هم يارانى خيالى براى پيامبر در نظر مى گرفتند، ((تُملى عليه )).
O مراد از نوشتن اساطير، يا اين است كه آنها معتقد بودند كسانى براى آن حضرت مى نوشتند ويا مى گفتند: پيامبر سواد دارد واُمّى بودن او را نفى مى كردند.
O در اين آيه آمده است : ((يعلم السرّ))، ولى علم خداوند به ظاهر را نفرموده است . آرى كسى كه اسرار و حقايق پنهان را مى داند، آگاهى او بر حقايق آشكار مسلّم است .
پيام ها : 
1 در بيان مطالب مخالفان ، امانت را مراعات كنيد. (قالوا اساطير الاوّلين )
2 به ياوه گويان پاسخ دهيد. (قل )
3 قرآن ، از سرچشمه ى علم بى نهايت است ، نه افسانه . (انزله الّذى يعلم )
4 قرآن ساخته دست بشر نيست ، بلكه فرستاده ى كسى است كه به تمام اسرار عالم علم دارد. (انزله الّذى يعلم السرّ...)
5 قرآن حاوى دستوراتى اسرارآميز است . (انزله الّذى يعلم السرّ...)
6 علم خداوند نسبت به حقايق پنهان و آشكار، يكسان است . (يعلم السرّ)
7 در آسمان ها اسرارى است كه دست بشر به آن نمى رسد. (السرّ فى السموات )
8 راه توبه حتّى براى كفّارى كه قرآن را افسانه و پيامبر را دروغ پرداز مى خوانند، باز است . (انّه كان غفورا رحيما)
9 بخشش تنها كافى نيست ، لطف و رحمت نيز لازم است . (غفورا رحيما)
(7) وَقَالُواْ مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَاءْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِى فِى الاَْسْوَاقِ لَوْلاَ اءُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً
ترجمه :
(كفّار) گفتند : اين چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟ چرا فرشته اى به سوى او نازل نشده است تا همراه او بيم دهنده باشد (و ادّعاى او را تاءييد كند)؟
نكته ها : 
O كفّار از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انتقاد كردند كه چرا غذا مى خورد و راه مى رود، آيه ى بيستم همين سوره پاسخ مى دهد كه همه ى پيامبران پيشين نيز غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند.
پيام ها : 
1 برخى از مردم ، كمال را عيب و نقص مى بينند. (ما لهذا الرسول )(زندگى عادّى و حضور در ميان مردم ، براى رهبر كمال است .)
2 دعوت به خدا منافاتى با كاميابى از دنيا ندارد. (ياءكل يمشى )
3 رهبر نبايد از جامعه جدا باشد. كسى كه اهل رفت و آمد با مردم است ، بهتر مى تواند آنها را ارشاد كند. (يمشى فى الاسواق )
4 انبيا آن چه احتياج داشتند، شخصاً مى خريدند. (يمشى فى الاسواق )
(8) اءَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ اءَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَاءْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلا رَجُلاً مَّسْحُوراً
ترجمه :
يا (چرا) به او گنجى عطا نشده ، يا چرا براى او باغى نيست تا از (محصولات ) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟ و ستمگران (به مؤ منان ) گفتند: شما جز مرد سحر شده اى را پيروى نمى كنيد.
نكته ها : 
O در آيه ى قبل توقّع كفّار اين بود كه پيامبر نبايد نياز جسمى داشته باشد و غذا بخورد و براى رفع احتياجات خود به ميان مردم بيايد، (ما لِهذا الرّسول ياءكل الطعام و يَمشى فى الاسواق )در اين آيه توقّع اين است كه پيامبر بايد خودكفا باشد تا به حضور در بازار و ميان مردم نيازى نداشته باشد، (يُلقى اليه كَنز او تكون لَه جَنّة ) غافل از آنكه اين گونه خودكفائى منفى است ، زيرا يك شخص مرفه و استثنائى چگونه مى تواند رهبر مردم رنج كشيده باشد.
پيام ها : 
1 مادّيگران ، حتّى به پيامبران از زاويه ى مادّيات مى نگرند. (يُلقى اليه كَنزٌ)
2 بهانه جويى در كار انبيا، ظلم است . (و قال الظالمون )
3 مستكبر وستيزه جو، هر لحظه بهانه اى مى گيرد وهمين كه از آن ماءيوس شد، بهانه ى ديگرى را جايگزين مى كند. (ياءكل يَمشى لولا اُنزل اليه او يُلقى اليه كنز)
4 مخالفان انبيا، گاهى آنان را ساحر ناميدند وگاهى مسحور. (رجلاً مَسحورا)
(9) اُنظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الاَْمْثَلَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً 
ترجمه :
بنگر كه چگونه براى تو مَثَل ها زدند (و تو را چگونه وصف كردند) پس گمراه شدند؛ در نتيجه نمى توانند راهى (به حقيقت ) بيابند.
نكته ها : 
O ممكن است معناى آيه اين باشد: كسانى كه با طرح توقّعات و بهانه هاى نابجا مانع ارشاد انبيا مى شوند، راه به جايى نمى برند؛ يعنى در هدف موفّق نمى شوند. به قول شاعر: عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى .
پيام ها : 
1 بهانه جوئى هاى دشمن را با دقّت بنگريد. (اُنظر)
2 در برابر تضعيف هاى مخالفان ، شما نيز انحرافات آنان را بيان كنيد. (ضربوا لك الامثال فضلّوا فلا يستطيعون سبيلا)
3 تشبيه و تمثيل نابجا، زمينه ى انحراف است . (فضلّوا)
4 رها كردن منطق و معجزه و كمالات پيامبر و رفتن به سراغ مال و مقام و بهانه جويى ، گمراهى است . (فضلّوا)
(10) تَبَارَكَ الَّذِى إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِّن ذَلِكَ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورا
ترجمه :
مبارك است خدايى كه اگر اراده كند، بهتر از آنچه آنها توقّع دارند، براى تو قرار مى دهد، باغ هايى كه از زير درختان آن نهرها جريان دارد و قصرهايى را براى تو قرار مى دهد.
نكته ها : 
O در آيات قبل بيان شد كه كفّار از پيامبر عزيز اسلام ، توقّع گنج و باغ داشتند، اين آيه مى فرمايد: اگر خدا بخواهد به جاى يك باغ ، باغ هايى را در اختيار پيامبر مى گذارد.
O حضرت على عليه السلام مى فرمايد: اگر خداوند مى خواست هنگام مبعوث شدن پيامبران ، درهاى گنج ها و معادن طلا و باغ هاى سرسبز و خرم را به روى آنان بگشايد، چنين مى كرد، ولى اگر اين كار را مى كرد مساءله ى آزمايش مردم از ميان مى رفت و همه ى آنان به عشق مال و رفاه گرد انبيا جمع مى شدند و نيّت ها خالص نبود.(243)
O ((تَبارك )) يا از ((بَرك )) به معناى ثابت و پايدار است و يا از ((بَرَكة )) به معناى خير زياد.(244)
پيام ها : 
1 وجود خداوند، ثابت و سرچشمه ى بركات است . (تبارك )
2 زهد و سادگى براى انبيا، شايسته است و زندگى كاخ ‌نشينى دور از شاءن و زىّ انبيا مى باشد. (اِن شاء جَعَل لك )
3 فقر و غنا به دست خداست . (اِن شاء جَعل لك )
4 اراده و خواست خداوند تخلّف ناپذير است . (اِن شاء جَعَل )
(11) بَلْ كَذَّبُواْ بِالسَّاعَةِ وَاءَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً 
ترجمه :
(نه تنها تورا باور ندارند) بلكه قيامت را انكار كرده اند، و ما براى منكران قيامت آتشى فروزان و سوزان آماده كرده ايم .
نكته ها : 
O كلمه ى ((سَعير)) به معناى آتش پر التهاب و سوزان است .
پيام ها : 
1 سرچشمه ى بهانه هاى كفّار، بى اعتقادى به قيامت است . (بل كذّبوا بالساعة )(ريشه بهانه جويى كفّار كه چرا پيامبر گنج وباغ ندارد، تكذيب قيامت است )
2 تكذيب معاد بسيار خطرناك است . (كذّبوا بالسّاعة ... كذّب بالسّاعة )
3 بهشت و دوزخ ، از قبل آفريده و آماده شده است . (اعتدنا)
4 گناه بزرگ ، عذاب بزرگ به دنبال دارد. (كذّب سعيرا)
(12) إِذَا رَاءَتْهُم مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً 
ترجمه :
چون (دوزخ ) از فاصله ى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى شنوند.
(13) وَإِذَآ اءُلْقُواْ مِنْهَا مَكَاناً ضَيِّقاً مُّقَرَّنِينَ دَعَوْاْ هُنَالِكَ ثُبُوراً 
ترجمه :
و چون به زنجير بسته شده ، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مى خواهند).
نكته ها : 
O كلمه ى ((تَغيُّظ)) به معناى اظهار غيظ و شدّت خشم است كه گاهى با سر و صدا همراه است . ((زَفير)) صداى نفس كشيدن در حال گرفتگى سينه از شدّت غم را گويند. ((مُقرَّنين )) بستن با غُل و زنجير است و ((ثُبور)) به معناى واويلا گفتن است .
O دوزخ ، آن قدر بزرگ است كه روز قيامت اگر از او سؤ ال كنند: آيا پر شدى ؟ مى گويد: آيا باز هم هست ؟ (هل امتلا تِ فيقول هل من مَزيد)(245) ولى با همه ى بزرگى دوزخ ، خلافكار در آن ، مكانِ تنگى دارد. مانند وجود ميخ در ديوارى بزرگ كه هم بزرگى ديوار حقيقت دارد و هم تنگى مكان ميخ .
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است : اهل دوزخ مثل ميخِ در ديوار، در فشارند.(246)
O غفلت از خدا در دنيا وآخرت ، تنگناهايى سخت بدنبال دارد، امّا در دنيا: (يَجعل صَدره ضَيّقا حَرَجا)(247) خداوند سينه او را تنگ قرار مى دهد، (وَ مَن اَعرَض عن ذِكرى فانّ له مَعيشةً ضَنكا) (248) هر كس از ياد من روى بگرداند، قطعا براى او زندگى تنگى است ودر آخرت : (واِذا اُلقوا منها مَكانا ضيّقا)(249) در جهنّم در مكانى تنگ انداخته شوند.
وبر عكس ، توجّه وايمان به خدا، هم در دنيا مايه ى گشايش است : (لَفَتحنا عليهم بركاتٍ من السماء والارض )(250) درهاى بركات آسمان وزمين را بر روى آنان مى گشاييم . هم در آخرت : (حتّى اذا جاؤ ها فُتحت ابوابها) (251) هنگام ورود به بهشت ، درهاى آن گشوده مى شود.
O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از ((مكان بعيد))، فاصله ى يك سال راه است .(252)
پيام ها : 
1 دوزخ نوعى ادراك و احساس دارد. (راءتهم )
2 معاد جسمانى است . (من مكان بعيد)
3 دوزخيان با غل و زنجير بسته مى شوند. (مقرنين )
4 دوزخيان با تحقير به دوزخ پرتاب مى شوند. (اُلقوا)و نفرمود: ((اُدخلوا))
5 ناله و فرياد دوزخيان از راه دور به گوش مى رسد. (دَعَوا هُنالك ثبورا) (((هنالك )) براى راه دور بكار مى رود)
(14) لاَ تَدْعُواْ الْيَوْمَ ثُبُوراً وَحِداً وَادْعُواْ ثُبُوراً كَثِيراً 
ترجمه :
(به آنان گفته مى شود:) امروز يك بار درخواست هلاكت نكنيد، بلكه بسيار درخواست هلاكت كنيد.
(15) قُلْ اءَذَلِكَ خَيْرٌاءَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَ مَصِيراً 
ترجمه :
(اى پيامبر!) به مردم بگو: آيا اين (ذلّت و عذاب ) بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده شده و سزا و سرانجام آنان است ؟
پيام ها : 
1 در قيامت ، براى كفّار فرياد رسى نيست . (وادعوا ثبوراً كثيرا)
2 بهشت ، جاودانى است . (جنّة الخلد)
3 وعده ى بهشت ، قطعى است . (جنّة الخلد الّتى وعد المتّقون )
(16) لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خَلِدِينَ كَانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْداً مَّسْئُولاً 
ترجمه :
براى اهل بهشت آن چه بخواهند موجود است . آنان براى هميشه در آن جا هستند. (اين پاداش ) بر پروردگارت وعده اى است واجب .
نكته ها : 
O خواسته هاى اهل بهشت ، همچون خواسته هاى خداوند در چهارچوب حكمت است . يعنى همان گونه كه ((يفعل ما يشاء)) از طرف خداوند در قالب كار حكيمانه است . ((لهم فيها ما يشاؤ ن )) نيز از سوى مؤ منان در قالب تقاضاى حكيمانه است و چنين نيست كه مؤ منان بخواهند اهل دوزخ رها شوند، يا درخواست كنند كه به درجات انبيا راه يابند، زيرا اين گونه تقاضاها حكيمانه نيست .
پيام ها : 
1 انسان ، تنها در بهشت به همه ى آرزوهاى خود مى رسد. (لهم فيها مايشاءون )
2 در بهشت ، هر چه بخواهند هست . (لهم فيها مايشاءون )ولى در مورد دوزخيان مى خوانيم : (و حيل بينهم و بين ما يشتهون )(253) ميان اهل دوزخ و آن چه مى خواهند حايلى قرار مى گيرد.
3 خدا عمل به وعده هاى خود را بر خود لازم كرده است . (على ربّك وعدامسئولا)
(17) وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَقُولُ ءَاءَنتُمْ اءَضْلَلْتُمْ عِبَادِى هََّؤْلاَ ءِ اءَمْ هُمْ ضَلُّواْ السَّبِيلَ
ترجمه :
(و ياد كن ) روزى كه خداوند مشركان و آن چه را به جاى خدا مى پرستيدند (در يك جا) محشور كند، پس (به معبودهاى آنان ) گويد: آيا شما بندگان مرا گمراه كرديد، يا خودشان راه را گم كردند؟
نكته ها : 
O در قرآن ، عوامل گمراهى و انحراف چنين معرّفى شده اند:
1 رفيق بد. (لقد اَضلّنى عن الذّكر)(254)، دوست بد مرا گمراه كرد.
2 هوى و هوس . (و لا تَتّبع الهَوى فيضلّك عن سبيل اللّه )(255)، از هوسهاى خود پيروى نكن ، زيرا تو را از راه خدا منحرف مى كند.
3 دانشمندان منحرف . (يَكتبون الكتاب بايديهم ثمّ يَقولون هذا من عِنداللّه ) (256)، مطالبى را با دست خود مى نويسند و مى گويند اين از طرف خداوند است .
4 رهبران گمراه . (وَ اضلّ فرعونُ قومَه )(257)، فرعون قوم خود را گمراه كرد.
5 شيطان . (انّه عدوُّ مُضِلّ مُبين )(258)، قطعا شيطان گمراه كننده آشكارى است .
6 اكثريّت گمراه . (و اِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يُضِلّوك عن سبيلِ اللّه ) (259)، اگر از اكثريّت كسانى كه در زمين هستند پيروى نمائى ، تو را از راه خدا منحرف مى كنند.
7 والدين گمراه . (انّا وَجَدنا آباءنا... و انّا على آثارهم مُقتدون ) (260)، همانا ما والدين خود را بت پرست يافتيم و به آنان اقتدا كرديم .
O انگيزه هاى سؤ ال يكسان نيست :
الف : گاهى سؤ ال براى فهميدن است . (فاسئلوا اهل الذّكر)(261)
ب : گاهى سؤ ال براى توبيخ ديگران است . (ءَانت قلت للنّاس اتّخذونى واُمّى الهَين من دون اللّه )(262) خداوند براى توبيخ طرفداران حضرت عيسى عليه السلام او را مورد عتاب قرار مى دهد كه آيا تو به مردم گفتى علاوه بر ((اللّه ))، من و مادرم را دو خداى ديگر بگيريد؟
ج : گاهى سؤ ال براى توبيخ شخص است . (ام هم ضلّوا السبيل )
پيام ها : 
1 در قيامت از مشركان ومعبودهاى آنان بازخواست مى شود. (يحشرهم و ما يعبدون فيقول ...)
2 در قيامت ، غير از انسان موجودات ديگرى نيز مبعوث خواهند شد، مانند بت ها. (و ما يعبدون )
3 در قيامت ، همه چيز شعور پيدا مى كند و مخاطب قرار مى گيرد. (ءَانتم )
4 خداپرستى ، در فطرت همه ى انسان ها وجود دارد و انحراف بشر عارضى است . (ءَانتم اضللتم ... اءم هم ضلّوا)(كلمه ى ((السبيل )) نيز نشانه ى آن است كه راه معهود، همان راه طبيعى و فطرى است .)
(18) قَالُواْ سُبْحَنَكَ مَا كَانَ يَنبَغِى لَنَآ اءَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ اءَوْلِيَآءَ وَ لَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّى نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْماً بُوراً
ترجمه :
(معبودها) گويند: خدايا! تو منزّهى ، مارا نرسد كه غير از تو سرپرستى بگيريم ولى تو آنان و پدرانشان را چنان كامياب گرداندى كه ياد (تو و قرآن ) را فراموش ‍ كردند و گروهى هلاك و سر در گم شدند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((بُور)) به معناى هلاكت و فساد است . به زمينى كه خالى از درخت ، گل وگياه باشد، ((باير)) گويند. در اين آيه ممكن است جمع ((بائر)) باشد و ممكن است مصدر باشد، يعنى قومى كه سراسر بورند.
O كلمه ى ((سبحانك )) در دو مورد بكار مى رود؛ يكى در مورد تعجّب و ديگرى در مورد برخورد با عقائد و سخنان انحرافى .
O عوامل نسيان وغفلت در قرآن متعدّد است و برخى از آنها عبارتند از:
الف : مال و ثروت كه در اين آيه آمده است .
ب : فرزند و خانواده . (لا تُلهِكُم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللّه ) (263)
ج : تجارت . (لا تُلهِيهم تجارة و لا بَيع عن ذكراللّه )(264)
د: شيطان ، تفرقه ، قمار و شراب . (انّما يُريد الشّيطان اءن يُوقع بينكم العَداوة و البَغضاء فى الخمر و المَيسر و يَصُدّكم عن ذكر اللّه )(265)
پيام ها : 
1 در قيامت ، معبودها به سخن درمى آيند. (قالوا)
2 هر كجا سخنى از شرك به ميان آمد، تسبيح وتنزيه خدا لازم است . (سبحانك )
3 خداوند نعمت هاى خود را حتّى از منحرفان دريغ نمى دارد. (لكن متّعتهم )
4 خطر مال در جايى است كه سبب فراموشى خدا شود، نه اين كه مال مطلقا بد و خطرناك باشد. (متّعتهم ... حتّى نسوا)
5 در خانواده هايى كه چند نسل آنها مرفّه بوده اند، زمينه ى فراموشى از خدا و قيامت ، بيشتر است . (و آبائهم )
6 به مال و جلوه گرى هاى مرفّهين نگاه نكنيد، همه ى آنان تباه شدنى هستند. (كانوا قوماً بورا)
(19) فَقَدْ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَلاَ نَصْراً وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَاباً كَبِيراً
ترجمه :
(خداوند در آن روز به مشركان مى فرمايد:) اين معبودها گفته هاى شما را انكار كردند؟ نه براى برطرف كردنِ قهر خدا توانى داريد، نه مى توانيد حمايتى (از كسى ) دريافت كنيد وهر كس از شما ظلم كرده (و شرك ورزد) عذاب بزرگى به او مى چشانيم .
نكته ها : 
O خداوند در قرآن براى ظلم آثارى بيان كرده است از جمله :
1 ناكامى . (واللّه لايُفلح الظالمون )(266) خداوند توطئه هاى ستمگران را به جايى نمى رساند.
2 محروميّت از الطاف الهى . (الا لَعنة اللّه على الظالمين )(267)
3 عذاب . (الا اِنّ الظالمون فى عذاب مُقيم )(268) و نيز آيه ى مورد بحث ؛
(نُذِقه عذاباً كبيرا)

4 نپذيرفتن جايگزين براى عذاب . (و لو انّ للّذين ظلموا ما فى الارض جَميعا ومثله معه لافتَدَوا به )(269)
5 نپذيرفتن عذر. (لا يَنفع الظالمين مَعذرتهم )(270) ولى بدتر از بى فايده بودن عذر، اجازه ندادن براى عذرخواهى است . (و لايُؤ ذن لهم فَيَعتذِرون )(271)
پيام ها : 
1 معبودهاى خيالى و بت ها، نه تنها يار شما نيستند، بلكه كار شما را نيز تخطئه و تكذيب مى كنند. (فقد كذّبوكم )
2 انسان مشرك در قيامت از هيچ حمايتى برخوردار نيست و از هر اقدامى براى نجات خود عاجز است . (فما تستطيعون صَرفاً و لانَصرا)
3 مشرك ، ظالم است . (جمله ى ((وَ مَن يظلم )) در فضاى ((ومن يشرك )) قرار دارد)
(20) وَمَآ اءَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلا إِنَّهُمْ لَيَاءْكُلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمْشُونَ فِى الاَْسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً اءَتَصْبِرُونَ وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيراً
ترجمه :
و ما پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه آنان (نيز) غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند، و ما بعضى از شما را وسيله ى آزمايش بعضى ديگر قرار داديم . آيا صبر و تحمّل از خود نشان مى دهيد؟و پروردگار تو همواره بيناست .
نكته ها : 
O در آيه ى هفتم اين سوره ، بهانه جويى كفّار درباره ى زندگى عادى پيامبر اسلام عنوان شد. خداوند در اين آيه مى فرمايد: همه ى انبيا غذا مى خوردند و با مردم و در ميان آنان بودند و در بازارها رفت و آمد داشتند.
پيام ها : 
1 فرستادن انبيا، از برنامه ها وسنّت هاى الهى است . (وماارسلنا قبلك من المرسلين )
2 آشنايى با تاريخ ، هم بهانه جويان را خلع سلاح مى كند و هم مايه ى تسلى پيامبر اكرم است . (و ماارسلنا قبلك ... انهم لياءكلون الطعام )
3 تمام انبيا، زندگى مردمى داشتند. (لياءكلون الطعام و يمشون ...)
4 مربّى بايد با مردم حشر و نشر داشته باشد. (يمشون فى الاسواق )
5 زندگى ساده انبيا، براى مردم آزمايش است . (يمشون فى الاسواق و جعلنا بعضكم لبعض فتنة )(آرى ، اگر پيامبران ، زندگى مرفّه و كاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنياطلبى ، گرد آنان جمع مى شدند كه چنين گرايشى ارزش نداشت . ارزش در اين است كه انسان از فردى در ظاهر عادّى ، اطاعت كند.)
6 يكى از وسايل آزمايش مردم ، خود مردم اند. (جعلنا بعضكم لبعض فتنة ) گاهى كسى ثروتمند است تا معلوم شود شكر مى كند يا طغيان . و كسى فقير است تا آزمايش شود كه آيا صبر مى كند يا بر ثروتمند حسد مى ورزد.
7 كليد موفّقيّت در آزمايش هاى الهى صبر است . (فتنة اءتصبرون )
8 فلسفه ى آزمايش هاى الهى ، پرورش انسان هاست . (ربّك )
9 در آزمايش هاى الهى ، مساءله اى براى خداوند كشف نمى شود، زيرا او به همه چيز آگاه است . (و كان ربّك بصيرا)(آزمايش هاى او براى شكوفا شدن خصلت هاى درونى انسان است ، زيرا كيفر و پاداش بر اساس بروز و ظهور خصلت ها است .)
10 علم به اين كه زير نظر خداوند هستيم ، عامل پيداش صبر است . (اءتَصبرون و كان ربّك بصيرا)
جزء (19) 
ترجمه :
(21) وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلاَ اءُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلََّئِكَةُ اءَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُواْ فِى اءَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيراً
ترجمه :
و كسانى كه به ملاقات ما اميد ندارند (و رستاخيز را قبول نمى كنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمى شوند و يا چرا پروردگارمان را نمى بينيم ؟ قطعاً آنان در نفس خود استكبار ورزيدند و سركشى بزرگى كردند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((عُتوّ)) به معناى بدترين نوع ظلم است .(272)
O روز قيامت را روز ((لقاء)) مى نامند، چون در آن روز غفلت ها و جهل ها و موانع ديگر كنار مى روند و همه ى مردم عظمت خدا را مى بينند. (و يعلمون ان اللّه هو الحقّ المبين )(273)
پيام ها : 
1 بى اعتقادى به معاد، مايه ى بهانه گيرى در برابر انبياست . (لايرجون لقائنا لولا...)
2 حتّى اميد به قيامت ، براى سازندگى انسان و اطاعت از خداوند كافى است . (لايرجون ...)
3 روز قيامت ، روز ملاقات الطاف يا قهر الهى است . (تا مردم كدام يك را براى خود فراهم كرده باشند). (لقائنا)
4 كفّار، فرشتگان را باور داشتند. (لولا انزل علينا الملائكة )
5 مادّيگرايان ، همه ى چيز را مادّى مى پندارند و به دنبال ديدن خداوند با چشم سر هستند. (نرى ربّنا)
6 سرچشمه ى طغيان و استكبار انسان ، بلند پروازى هاى درونى اوست . (استكبروا فى انفسهم )(از كوزه همان برون تراود كه در اوست .)
7 گناه وتجاوز درجاتى دارد. (عُتوّا كبيراً)
(22) يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلََّئِكَةَ لاَ بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُوراً 
ترجمه :
روزى كه فرشتگان را مى بينند، آن روز براى گناهكاران مژده اى نيست ، (بلكه روز كيفر آنهاست ) و (فرشتگان به مجرمان ) مى گويند: (بهشت براى شما) حرام و ممنوع است .
نكته ها : 
O در آيه قبل سخن از مستكبرانى بود كه اميدى به قيامت نداشته و توقّع نزول فرشتگان را داشتند، در اين آيه مى فرمايد: فرشته بر آنان نازل خواهد شد، امّا به جاى آنكه حامل نور و وحى باشند، حامل سخت ترين تهديدات خواهند بود و آن روز به فرموده ى امام باقر عليه السلام روز مرگ آنان است كه خداوند به ملك الموت فرمان گرفتن روح كافران را مى دهد و او جان آنان را مى گيرد و همين كه جان به گلويشان رسيد، فرشتگان بر صورت و پشت آنها مى زنند، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند.(274)
O كلمه ى ((حِجر)) به معناى بازداشتن است و چون عقل ، انسان را از تخلّف بازمى دارد به آن ((حِجر)) گفته مى شود: (هل فى ذلك قَسمٌ لِذى حِجر)(275) و به منطقه اى كه سنگ چينى شده باشد و مردم از رفت و آمد در آن منع شوند، ((مَحجور)) گفته مى شود. بنابراين ((حجراً مَحجوراً)) يعنى ((مَنعاً مَنعا)).
O ديدن خداوند محال است ، ولى ديدن فرشته در شرايطى ممكن است . (يوم يَرون الملائكة لا بُشرى يومئذ للمجرمين )چنانكه جاى ديگر مى خوانيم : در قيامت ، فرشتگان به مؤ منان سلام مى كنند،(276) و دوزخيان از فرشته ى ماءمور دوزخ استمداد مى كنند.(277)
پيام ها : 
1 فرشتگان ، در شرايطى خاص ديده مى شوند. (يوم يرون )
2 مستكبرانى كه توقّع نزول فرشتگان را بر خود داشتند، هيچ گونه بشارتى از هيچ ناحيه اى دريافت نمى كنند. (لا بشرى يومئذ للمجرمين )
(23) وَقَدِمْنَآ إِلَى مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَهُ هَبَآءً مَّنثُوراً 
ترجمه :
ما به سراغ هر عملى كه (به عنوان خيرات ) انجام داده اند مى رويم و آن را غبارى پراكنده مى سازيم .
نكته ها : 
O ((هباء)) خاك نرم را گويند و ((منثور)) يعنى پخش شده . قرآن كريم در جاى ديگر عمل كفّار را به خاكسترى تشبيه كرده است كه باد تندى آن را پراكنده سازد. (مَثلُ الّذين كفروا بربّهم اعمالهم كرِمادٍ اشتدّت به الرّيحُ فى يوم عاصِف لا يَقدرون ممّا كَسَبوا على شيى ء)(278) و در آيه اى ديگر، كار كفّار به سراب تشبيه شده است ، كه انسان تشنه آن را آب مى پندارد.(279)
O در روايات ، مصداق كسانى كه اعمالشان پوچ مى شود، افرادى معرّفى شده اند كه اهل نماز و روزه اند، ولى از لقمه ى حرام پرهيز ندارند ويا نسبت به علىّبن ابى طالب عليهما السلام و شيعيان او كينه و بغض دارند.(280)
پيام ها : 
1 در قيامت ، اعمال انسان تجسّم مى يابد. (ما عملوا من عمل فجعلناه هباء ...)
2 پوچ شدن بر همه كارهاى مجرمين عارض مى شود. (ما عملوا من عمل ... هباء)
3 تباه شدن عمل در برابر چشم انسان ، از حسرت هاى او در قيامت است . (هباء) پس به كارها وتلاش هاى خود اطمينان نكنيم ، شايد بدعاقبت شويم و اعمالمان بى اثر باشد.
4 روح كار، انگبزه و نيّت كسى است كه آن را انجام مى دهد وگرنه عمل منهاى عقيده و اخلاص ، بى نتيجه و پوچ است . (هباء منثورا)
(24) اءَصْحَبُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرّاً وَاءَحْسَنُ مَقِيلاً 
ترجمه :
در آن روز، اهل بهشت جايگاه خوش و آسايشگاه نيكويى دارند.
نكته ها : 
O گاهى كلمه ى ((خَير)) و ((اءحسن )) به معناى بهتر نيست ، زيرا نقطه ى مقابلش اصلا خوب نيست تا اين بهتر باشد، نظير (قل ما عنداللّه خير من اللهو)(281) در اين آيه نيز كلمه ى ((خير)) و ((احسن )) به معناى خوب و نيك است ، زيرا آنچه كه در آيه ى قبل از آن ياد شد، خوب نبود تا اين بهتر باشد.
O كلمه ى ((مَقيل )) به معناى استراحت نيمروز است ، خواه همراه خواب باشد يا نباشد.(282)
پيام ها : 
1 تشويق و بشارت ، در كنار هشدار و انذار ضرورى است . (هباء منثورا خير مستقر و احسن مقيلا)
(25) وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَآءُ بِالْغَمَمِ وَنُزِّلَ الْمَلََّئِكَةُ تَنزِيلاً 
ترجمه :
و روزى كه آسمان با ابرها بشكافد و فرشتگان فروآيند فروآمدنى .
(26) اَلْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْماً عَلَى الْكَفِرِينَ عَسِيراً 
ترجمه :

next page

fehrest page

back page