تفسير نور
(سوره قصص )

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۴ -


(65) وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَآ اءَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ 
ترجمه :
و (به ياد آوريد) روزى كه (خداوند) آنها را ندا مى دهد، پس مى گويد: به پيامبران (و فرستادگان من ) چه پاسخى داديد؟
(66) فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الاَْنبَآءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لاَيَتَسَآءَلُونَ 
ترجمه :
پس در آن روز، همه ى اخبار (و پاسخهايى كه مى توان از ديگران گرفت ) بر آنان پوشيده مى ماند، و آنان ازيكديگر سؤ الى نمى كنند.
(67) فَاءَمَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَلِحاً فَعَسَىَّ اءَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ 
ترجمه :
امّا هر كس (در اين دنيا) توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته اى انجام دهد، پس اميد است كه از رستگاران باشد.
نكته ها : 
در آيه قبل ، سؤ ال از توحيد بود؛ اين شركايى ادعوا شركائكم و در اين آيات به مساءله نبوّت اشاره گرديده است . ماذا اءجَبتُم المرسلين
پيام ها : 
1- همه در برابر دعوت پيامبران مسئوليم . ماذا اءجَبتم المرسلين
2- در قيامت ، راه هاى دريافت خبر، بسته و همه متحيّر و درمانده اند. فَعَميَت عليهم الانباء
3- در قيامت ، مردم نمى توانند با همفكرى و مشورت و با سؤ ال از يكديگر، جوابى براى دادگاه عدل الهى آماده كنند. فهم لا يتسائلون
4- در اسلام ، بن بست وجود ندارد. راه بازگشت و توبه براى همگان باز است . مَن تاب
5 توبه ، تنها پشيمانى قلبى نيست ، ايمان واقعى و عمل صالح مى خواهد. تاب وآمن وعمل صالحا
6- توفيق توبه با تمام شرايط و قبول و تداوم آن براى كسى تضمين نشده است ، از اين روى بايد انسان هميشه در حال خوف و رجا باشد. (كلمه ((عسى )) به معناى اميد است ، يعنى با توبه وايمان وعمل صالح ، اميد رستگارى هست .)
(68) وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَنَ اللّهِ وَتَعَلَى عَمَّايُشْرِكُونَ
ترجمه :
و پروردگارت آنچه را بخواهد مى آفريند و (آنچه را بخواهد) برمى گزيند، براى آنان (در برابر خداوند) حقّ انتخابى نيست ، منزّه است خدا وبرتر است از آنچه (براى او) شرك مى ورزند.
(69) وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ 
ترجمه :
و پروردگار تو آنچه را دل هاى آنان پنهان مى دارند و آنچه را آشكارمى سازند، مى داند.
(70) وَهُوَ اللّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الاُْولَى وَ الاَْخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 
ترجمه :
او اللّه است ، معبودى جز او نيست ، ستايش در دنيا و آخرت (و آغاز و فرجام ) مخصوص اوست ، حاكميّت تنها از آنِ اوست و به سوى او باز گردانده مى شويد.
پيام ها : 
1- قدرت مطلقه ، از آنِ خداوند است . يخلق ما يشاء و يختار
2- تكوين (آفرينش هستى ) و تشريع (قانون زندگى ) به دست خداوند است . يخلق ما يشاء و يختار
3- انتخاب رهبر آسمانى به دست خداوند است ، نه مردم . ويختار ما كان لهم الخيرة
4- كسى حقّ قانون گذارى دارد كه آفريدگار هستى باشد. يخلق ما يشاء... له الحكم
5 كسى كه در برابر قانون خدا قانون بشرى را بپذيرد، در حقيقت براى خدا شريك پذيرفته است . ما كان لهم الخيرة سبحان اللّه و تعالى عمّا يشركون
6- چون معبودى جز او نيست ، پس ستايش ها مخصوص اوست . لا اله الا هو له الحمد
7- آفرينش و گزينش ، كار خداوند است ، ولى او كار باطل نمى كند. سبحان اللّه
(71) قُلْ اءَرَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللّهُ عَلَيْكُمُ الَّيْلَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللّهِ يَاءْتِيكُم بِضِيَآءٍاءَفَلاَ تَسْمَعُونَ
ترجمه :
بگو: آيا انديشيده ايد كه اگر خدا شب را تا روز رستاخيز پايدار بدارد، كدام خدايى غير از ((اللّه )) براى شما روشنى خواهد آورد؟ پس آيا نمى شنويد؟
نكته ها : 
كلمه ى ((سَرمَد)) به معناى دائم و هميشگى است .
جمله ى ((اءفلاتَسمعون ))، با محتواى آيه كه پيرامون شب است تناسب دارد، زيرا قدرت شنيدن انسان در شب ، همچنان محفوظ است ، هرچند چشمان او چيزى نبيند، چنانكه در آيه بعد كه بحث در ارتباط با روز است ، جمله ((اءفلا تبصرون )) آمده است .
از جمله راه هاى شناخت خداوند، انديشه پيرامون زوال يا تغيير نعمت هاست ، البتّه جابجايى و توالى شب و روز، يكى از بزرگ ترين نعمت ها و آيات الهى است .
پيام ها : 
1- شيوه احتجاج با مخالفان را از خداوند بياموزيم . قل اءرايتم
2- بهترين نشانه هاى خداشناسى آن است كه براى همه كس ، در همه جا و در همه وقت ، قابل دسترسى باشد. قل اءرايتم
3- يكى از شيوه هاى قرآن ، طرح پرسش هاى بيدار كننده است . اِن جعل اللّه ...
4- حركت زمين و ايجاد شب و روز، با اراده ى الهى است . جعل ... الليل سرمدا
5 طبيعت ، زيباترين تابلو و كتاب معرفت الهى است . الليل ضياء
6- در عقايد نبايد تقليد كرد. اءراءيتم اءفلا تسمعون
7- در تبليغ ، از وجدان مخاطبين استمداد بطلبيم . اءراءيتم ... من اله ... اءفلا تسمعون
(72) قُلْ اءَرَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللّهِ يَاءْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ اءَفَلاَ تُبْصِرُونَ
ترجمه :
(و) بگو: به من خبر دهيد كه اگر خداوند، روز شما را تا روز رستاخيز جاودان بدارد، كدام خدايى غير از ((اللّه )) براى شما شب خواهد آورد تا در آن آرامش (و آسايش ) يابيد؟ پس آيا نمى نگريد؟
پيام ها : 
1- نظام حاكم بر هستى ، از طرف خداوند است واگر بخواهد آن را به نظام ديگرى تبديل مى كند. اِن جعل اللّه ...
2- قدرت خداوند نسبت به همه ى پديده ها يكسان است . جعل ... الليل سرمدا، جعل ... النهار سرمدا
3- شب براى آسايش است و انسان نيازمند آسايش . تسكنون فيه
4- افراد بى بصيرت ، قابل توبيخ و سرزنش هستند. اءفلا تبصرون
5 شرك ، معلول نداشتن بصيرت است . مَن اله غير اللّه ... اءفلا تبصرون
(73) وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
ترجمه :
و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش يابيد و از فضل او (روزى خود را)بجوييد، و باشد كه شكر گزاريد.
نكته ها : 
در آيات قرآن ، هميشه شب بر روز مقدّم است . شايد از آن جهت كه تاريكى شب ، ذاتى زمين واز خود آن است ، ولى روشنى روز، از خورشيد است كه بر زمين عارض ‍ مى شود.
پيام ها : 
1- منشاء خلقت و اعطاى نعمت ، نياز او، يا طلب ما نيست ، بلكه بخشندگى و رحمانيّت اوست . و من رحمته جعل
2- آرامش شب ، مقدّمه تلاش روز است . لتسكنوا فيه و لتبتغوا
3- خداوند، بخشنده است ، ولى انسان بايد تلاش كند. من رحمته جعل ... لتبتغوا
4- شب براى آسايش وروز براى كار وفعاليّت است . لتسكنوا فيه ولتبتغوامن فضله
5 آنچه بدست آوريم از فضل اوست ، به زرنگى خود ننازيم . من فضله
6- نعمت هاى مادّى بايد مقدّمه ى شكر وكسب مراتب معنوى باشد. لتسكنوا... لتبتغوا... لعلّكم تشكرون
7- دنيا اگر وسيله ى رشد، قرب و شكر بدرگاه الهى باشد، منفور و مذموم نيست . لعلّكم تشكرون
(74) وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ اءَيْنَ شُرَكَآءِىَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ 
ترجمه :
و (باز بخاطر آوريد) روزى را كه (خداوند) آنها را ندا مى دهد، پس مى گويد: كجايند آن (همتايان و) شريكانى كه براى من مى پنداشتيد؟!
نكته ها : 
اين آيه ، شبيه آيه ى 62 همين سوره است كه قبلا گذشت .
پيام ها : 
1- صحنه ى حضور مشركان در قيامت ، صحنه اى قابل يادآورى است . و يوم يناديهم
2- آنان كه براى خداوند، شريكى قائلند، خود را براى پاسخگويى آماده نمايند. اءين شركائى (انسان مسئول انديشه و گرايش خود است )
3- قيامت ، روز ظهور پوچى معبودان و درماندگى مشركان است . اءين شركائى
4- تمام معبودان در بى اثرى و همه مشركان در بى جوابى يكسانند. اءين شركائى
5 قاضى دادگاه قيامت ، ذات مقدّس خداوند است . اين شركائى
6- براى غير خداوند، در قيامت ، هيچ قدرتى نيست . اين شركائى
7- خداوند شريك ندارد، آنچه را شريك او مى شمرند، پندار و توهّم است . كنتم تزعمون
(75) وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ اءُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنَا هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ فَعَلِمُوَّاْ اءَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّاكَانُواْ يَفْتَرُونَ
ترجمه :
و (در آن روز) از هر امّتى ، گواهى بيرون مى آوريم ، پس (به مشركان ) مى گوييم دليل خود را (بر شرك ) بياوريد پس مى فهمند كه حقّ، مخصوص ‍ خداست و هر چه به دروغ مى بافتند از (دست ) آنان رفته و محو شده است .
نكته ها : 
مواقف قيامت ، متعدّد است ، در يك موقف بر لب هاى انسان مُهر خورده و اعضا و جوارح ديگر به شهادت مى پردازند؛ شَهِد عليهم سَمعُهم و ابصارهم و جُلودهم (87) در موقفى ديگر، انسان مى تواند سخن بگويد؛ وَقِفوهم اِنّهم مسئولون (88) در يك جا سخنى با انسان گفته نمى شود؛ لا يكلّمهم اللّه (89) ولى در جاى ديگر، خداوند مى فرمايد: هاتوا برهانكم
گرچه بعضى احتمال داده اند كه مراد آيه اين باشد كه خداوند از هر گروه مشرك ، يكى از افراد برجسته را به عنوان شاهد و سخنگو بيرون مى كشد و از او مى پرسد: برهان شرك شما چيست ؟ ولى با توجّه به روايتى كه در ذيل آيه از امام باقر عليه السلام آمده است (90) مراد اين است كه در هر عصر و زمانى ، انسان معصومى (پيامبر يا وصىّ پيامبر) كه به اعمال مردم آگاه باشد، وجود دارد تا در قيامت به عنوان گواه رفتار مردم ، شاهد قرار گيرد.
پيام ها : 
1- در قيامت ، گواهان از خود امّت ها برمى خيزند. من كلّ امّة شهيدا
2- محاكمات روز قيامت ، علنى و حضورى است . شهيدا فقلنا
3- عقايد و افكار خود را بر اساس برهان و دليلِ محكم تنظيم كنيم . زيرا شرك برهانى ندارد و در آخرت بهانه ، خريدارى ندارد. هاتوا برهانكم
4- مشركان ، منطق و برهان ندارند. هاتوا برهانكم
5 هر نوع كتمانِ حقايق ، فقط در دنياست ، در آخرت با كنار رفتن پرده ها، حقّ و حقيقت ، ظاهر و متجلّى مى شود. فعلموا انّ الحقّ للّه
6- اگر چه مجرمين در قيامت به فكر انكار هستند، ولى حضور گواه ، آنان را به بن بست مى كشاند. شهيدا... فعلموا اَنّ الحقّ للّه
7- باطل ، رفتنى است . ضلّ عنهم ما كانوا يفترون
(76) إِنَّ قَرُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوَّاءُ بِالْعُصْبَةِ اءُوْلِى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَتَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ
ترجمه :
همانا قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم نمود، با آن كه ما آنقدر از گنج ها (و صندوق جواهرات ) به او داده بوديم كه حمل (آن ذخاير و)كليدهايش بر گروه نيرومند نيز سنگين بود. روزى قومش به او گفتند: مغرورانه شادى مكن ، بدرستى كه خداوند شادمانان مغرور را دوست نمى دارد.
نكته ها : 
در تفسير مجمع البيان حديثى نقل شده كه قارون پسرخاله ى حضرت موسى و انسانى دانشمند بود و در خواندن تورات ، مهارت بى نظيرى داشت . او ابتدا از ياران موسى عليه السلام و از جمله گروه هفتاد نفرى ملازم آن حضرت براى اعزام به كوه طور و مناجات در آنجا بود، امّا به واسطه بدست آوردن ثروت بى حساب ، عَلَم مخالفت برداشت و سرانجام مورد خشم و قهر الهى واقع گرديد.
حضرت موسى درطول دوران مبارزه اش با سه محور اصلى فساد و طغيان ، درگير بود: يكى محور قدرت و زور كه فرعون ، سردمدار آن بود. ديگرى اهرم ثروت و زَر كه قارون ، مظهر آن بشمار مى رفت ، و سوّمى عامل فريب و تزوير كه سامرى رهبرى آن را به عهده داشت . به عبارت ديگر، حضرت موسى با مثلّث شومِ زور، زر و تزوير، دست به گريبان بود.
پيام ها : 
1- ذكر نمونه هاى تاريخى ، مايه ى عبرتِ آيندگان است . اِنّ قارون ...
2- سابقه ى خوب ، دليل برآينده خوب ويا چشم پوشى از انحرافات امروز نيست . كان من قوم موسى
3- فاميل پيامبر بودن ، به تنهايى عامل موفّقيّت ونجات نيست . كان من قوم موسى
4- وجود بستگان منحرف ، نبايد از مقام افراد صالح و مصلح بكاهد. اِنّ قارون كان من قوم موسى
5 ثروت بدون حساب ، وسيله ى قدرت و قدرت ، عاملى براى تجاوزگرى و عيّاشى است . الكنوز فبَغى عليهم لا تفرح
6- ثروت ، ما را مغرور و سرمست نسازد. لاتفرح
7- نهى از منكر در مقابل سرمايه داران ، حتّى بر طبقه محروم نيز لازم است . قال له قومه لا تفرح
8 افراد سرمست ، از محبّت الهى محرومند. اِنّ اللّه لايحبّ الفرحين (آرى ثروت ودارايى نشانه ى محبوبيّت نزد خداوند نيست .)
(77) وَابْتَغِ فِيمَآ ءَاتَكَ اللّهُ الدَّارَ الاَْخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ اءَحْسِن كَمَآاءَحْسَنَ اللّهُ إِلَيْكَ وَلاَتَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ
ترجمه :
و (اى قارون !) در آنچه خداوند به تو داده است ، سراى آخرت را جستجو نما و (در عين حال ) بهره ات را نيز از اين دنيا فراموش مكن و همان گونه كه خداوند به تو احسان كرده است ، تو نيز (از اين ثروت به ديگران ) احسان نما وبدنبال فساد در زمين مباش كه خداوند، فسادگران را دوست نمى دارد.
نكته ها : 
در اين آيه به چند دستور ورهنمود تربيتى اشاره شده است :
الف : توجّه داشتن به آخرت ، همراه با بهره مندى از دنيا.
ب : احسان به ديگران با توجّه به الطاف خداوند به انسان .
ج : دورى از فساد با توجّه به ((اِنّ اللّه لايحبّ المفسدين ))
حضرت على عليه السلام در تفسير جمله ى لاتَنسَ نصيبك من الدنيافرمود: يعنى از سلامتى ، قوّت ، فراغت ، جوانى و شادابى خود براى آخرت استفاده كن .(91)
پيام ها : 
1- دنيا مزرعه ى آخرت است . وابتغ فيما اتاك اللّه الدار الا خرة (به قارون گفته شد: از اين امكانات سراى آخرت را دنبال كن .)
2- دارايى ثروتمندان ، از آنِ خداست . اتاك اللّه
3- آخرت را بايد با جديّت دنبال نمود، هر چند دنيا را نيز نبايد فراموش ‍ كرد. ابتغ لا تنس
4- مال و ثروت مى تواند وسيله ى سعادت اُخروى گردد. وابتغ فيما اتاك اللّه الدّار الا خرة
5 موعظه ى ثروتمندان ، كار پسنديده اى است . وابتغ ...
6- هركس به سهم و نصيب خود اكتفا كند وباقى را صرف آخرت نمايد. وابتغ ... و لاتنس نصيبك ...
7- در موعظه ، به نيازهاى طبيعى هم توجّه داشته باشيم . لاتنس ‍ نصيبك
8 ثروت بى حدّ، بهره مندى بى حساب رابدنبال ندارد. نصيب هركس ‍ محدود و مشخّص است . نصيبك
9- آخرت طلبى از طريق احسان به ديگران است . وابتغ ... و اَحسن
10- براى دعوت ديگران به احسان ، يادآورى احسان الهى در حقّ آنان كارساز است . اَحسن كما اَحسن اللّه اليك
11- سرمايه داران بى ايمان ، در معرض فساد هستند. لا تبغ الفساد
(78) قَالَ إِنَّمَآ اءُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِىَّ اءَوَلَمْ يَعْلَمْ اءَنَّ اللّهَ قَدْ اءَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ اءَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ اءَكْثَرُ جَمْعاً وَلاَ يُسْئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ
ترجمه :
(قارون در جواب ) گفت : همانا اين (ثروت فراوان ) به واسطه دانشى كه نزد من است ، به من داده شده ، آيا او نمى دانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسل ها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مال اندوزتر بودند، هلاك كرده است ؟ و (در آن هنگام حتّى ) از گناهان مجرمان (هم )سؤ الى نمى شود؟!
نكته ها : 
سؤ ال : با اينكه در آيات بسيارى از قرآن مى خوانيم كه سؤ الِ قيامت از همه كس ؛ فلنسئلنّ الّذين اُرسل اليهم و لنسئلنّ المرسلين (92)، از همه چيز؛ ولتسئلنّ عما كنتم تعلمون (93)، از همه حال ؛ اِنْ تُبدوا ما فى انفسكم او تُخفوه يُحاسبكم به اللّه (94) و از همه جا؛ اِنْ تَك مثقال حبّة مِن خَردَلٍ فَتكن فى صَخرةٍ او فى السموات او فى الارض ياءتِ بها اللّه (95) خواهد بود، پس چرا در اين آيه آمده است : لا يسئل عن ذنوبهم المجرمون ؟!
پاسخ : آياتى كه دلالت بر سؤ ال دارد، مربوط به قيامت است ولى آيه اخير، اشاره به زمان نزول قهر الهى در دنياست كه در آن هنگام ديگر مهلتى براى سؤ ال و جواب وجود ندارد.
پيام ها : 
1- غرور علمى ، گاهى آنچنان انسان را خودمحور مى سازد كه ديگر نقش ‍ هيچ كس يا هيچ چيز را قبول ندارد. انّما اوتيته على عِلمٍ عندى
2- به علم خود نازيدن ، اخلاق قارونى است . على عِلمٍ عندى
3- ثروت و قدرت را احسان الهى بدانيم ، نه محصول علم و تلاش خود. (مردم مى گفتند: اين خداوند است كه به تو ثروت داده است ، قارون مى گفت : خودم بر اساس علم ، آن را پيدا نموده ام .) احسن اللّه على عِلمٍ عندى
4- آشنايى با تاريخ ، بهترين درس عبرت است . اءولم يعلم ... من قبله
5 قلع و قمع گردنكشان ، از سنّت هاى خداوندى است . (قدرت و ثروت ، مانع نزول قهر الهى نيست .) اهلك من قبله
6- قدرت وثروت ، سعادت آفرين نيست . اهلك ... اشدّ منه قوّة و اكثر جمعا
7- دست بالاى دست بسيار است . من هواشدّمنه
8 هشدار! اگر قهر الهى فرا رسد، ديگر فرصتى براى سؤ ال و جواب و چون و چرا نخواهد بود. لا يُسئل عن ذنوبهم المجرمون
(79) فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَلَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَآاءُوتِىَقَرُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
ترجمه :
(روزى قارون ) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه ) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش ‍ مثل آنچه به قارون داده شده ، براى ما نيز بود. براستى كه او بهره ى بزرگى (از نعمت ها) دارد.
پيام ها : 
1- قدرت و ثروت در دست انسان هاى غافل ، سبب فخرفروشى ، خودنمايى وتجمّل گرايى است . فخرج على قومه فى زينته
2- به رخ كشيدن ثروت ، صفتى قارونى است . فخرج على قومه فى زينته
3- قارون صفتان ، خود را برتر از ديگران مى دانند. على قومه
4- اشرافى گرىِ حاكمان ، مى تواند فرهنگ مردم را تغيير دهد. فى زينته ... يا ليت لنا...
5 ظواهرِ زيباى دنيا، دامى براى جذب و انحراف كوته فكران است . قال الّذين يريدون الحياة الدّنيا
6- آرزوى قارون شدن ، آرزوى دنياپرستان كم خرد است . يريدون الحياة الدّنيا ياليت لنا...
(80) وَقَالَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحاً وَلاَ يُلَقَّهَآإِلا الصَّبِرُونَ
ترجمه :
و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى ) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت )، بهتر است ، و (البتّه ) جز صابران ، آن (پاداش ) را دريافت نخواهند كرد.
نكته ها : 
قارون ، خود را عالم وكسب ثروت را به واسطه ى علم خود مى دانست ؛ اوتيته على علم عندى امّا خداوند در اين آيه مى فرمايد: علم حقيقى با مال اندوزى سازگار نيست .
پيام ها : 
1- دلباختگان دنيا سزاوار سرزنش و نكوهش اند. ويلكم
2- خداوند از فرزانگان بنى اسرائيل به خاطر برخورد با دلباختگان دنيا ستايش مى كند. قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ...
3- علم واقعى ، انسان را به سوى آخرت و تقوى و عمل صالح سوق مى دهد. قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير
4- عالم آگاه كسى است كه زرق و برق دنيا او را مجذوب نسازد و دنياگرايان را تحقير كند. قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير
5 علما بايد مردم را از عشق به دنيا برحذر دارند. قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير
6- اگر چيزى را از كسى منع مى كنيم ، در صورت لزوم و توان ، بهتر از آن را به او عرضه نماييم . ثواب اللّه خير
7- ايمان و عمل صالح ، زمانى سعادت آفرين است كه انسان بر آن پايدار باشد. آمن و عمل صالحا و لا يلقّيها الاّ الصّابرون
(81) فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الاَْرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ
ترجمه :
پس ما، او و خانه اش را به زمين فرو برديم و هيچ گروهى نبود كه او رادر برابر قهر خداوند يارى كند وخودش نيز نمى توانست از خويش دفاع نمايد.
نكته ها : 
انسان مى تواند در دو قوس حركت كند: قوس صعودى كه به معراج رسد و قوس ‍ نزولى كه به زمين فرو رود.
پيام ها : 
1- نتيجه ظلم ، هلاكت است . فبغى عليهم ... فخسفنابه
2- زمين ، گاهى ماءمور قهر خداوند است . فخسفنا به و بداره الارض
3- سرانجام ثروت اندوزى ، بخل و غرور و هلاكت است . فخسفنا به و بداره الارض
4- ثروت ، وسيله ى نجات نيست . ما كان من المنتصرين
(82) وَاءَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْاْ مَكَانَهُ بِالاَْمْسِ يَقُولُونَ وَ يْكَاءَنَّ اللّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْلاََّ اءَن مَّنَّ اللّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَاءَنَّهُ لاَيُفْلِحُ الْكَفِرُونَ
ترجمه :
و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون ) را آرزو مى كردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مى گفتند: واى ! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مى گرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى ! گويى كافران ، رستگار نمى شوند.
پيام ها : 
1- در برخورد با مسائل ، زود قضاوت نكنيم . (آنان كه ديروز حسرت مى خوردند اى كاش مثل قارون بودند، امروز مى گويند: چه خوب شد كه ما مثل او نبوديم ) تمنّوا مكانه بالامس يقولون و يكاءنّه ...
2- هرگز نخواهيم كه مانند ثروتمندانِ مغرور و غافل باشيم . تمنّوا مكانه ... و يكاءنّ
3- به جاى تمنّاى ثروت ديگران ، به داده هاى الهى قانع باشيم . تمنّوا مكانه ... يبسط الرّزق ... و يقدر
4- همه آرزوها، به صلاح نيست . تمنّوا مكانه
5 گاه ، مستجاب نشدن دعا و برآورده نگرديدن آرزو، بزرگ ترين لطف و منت الهى بر انسان است . تمنّوا مكانه ... منّ اللّه علينا
6- حوادث ، سبب بيدارى فطرت ها و تغيير پندارها و خواسته هاى غلط است . لولا اءن منّ اللّه علينا
7- ثروتى كه انسان ، آن را از جانب خدا و براى او نداند، او را به كفر مى رساند. لايفلح الكافرون
(83) تِلْكَ الدَّارُ الاَْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِى الاَْرْضِ وَلاَفَسَاداً وَالْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
(ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام ، (رستگارى ) از آن پرهيزكاران است .
نكته ها : 
اين آيه به منزله ى قطعنامه ى داستان قارون است كه هر گونه ثروت اندوزى و برترى جويى ، مايه ى هلاكت در دنيا و شقاوت در آخرت مى شود. بر اساس ‍ روايات ، حضرت على عليه السلام ، اين آيه را براى تاجران بازار تلاوت مى فرمود.(96) امام خمينى قدس سرّه بنيانگذار جمهورى اسلامى نيز در پايان درس اخلاقشان براى طلاّب و فضلاى حوزه ى علميّه ى قم به آن عنايت داشتند.
در حديث مى خوانيم كه اگر كسى به واسطه بهتر بودن بند كفشش بر ديگرى خود را برتر ببيند، جزو كسانى است كه اراده ى علوّ در زمين دارند.
چه بسيارند كسانى كه در تهيه مسكن ، مركب ، لباس ، كلام ، ازدواج و نام گذارى فرزند، كارى مى كنند كه در جامعه نمودى داشته باشند و مردم متوجّه آنان شوند كه به فرموده روايت ، اين افراد اراده برترى در زمين دارند و از بهشت محرومند.
پيام ها : 
1- سراى آخرت بس عظيم است . (كلمه ى ((تلك )) براى بيان عظمت است )
2- هرگونه برترى طلبى ، ممنوع است . لا يريدون علوّا
3- منشاء فساد، برترى جويى است . لايريدون علوّا... و لا فسادا
4- پرهيزكار كسى است كه اراده ى تفاخر وبرترى بر ديگران ندارد. لايريدون علوّا... والعاقبة للمتّقين
(84) مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُواْالسَّيِّئَاتِ إِلا مَاكَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه :
هر كس نيكى آورد، براى او (پاداشى ) بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى آورد، پس كسانى كه كارهاى ناروا انجام دهند، جز(به اندازه ى ) آنچه كرده اند، مجازات نمى شوند.
پيام ها : 
1- كار نيك ، مطلوب و پسنديده است ، از هر كس و به هر مقدار كه باشد. مَن جاء بالحسنة
2- مهم تر از انجام كار نيك ، به سلامت رساندن آن به صحنه ى قيامت است . جاء بالحسنة (چه بسيارند كسانى كه كارهاى خوبى انجام مى دهند، ولى به واسطه گناه ، منّت گذاشتن ، عُجب و يا تحقير ديگران ، آن را از بين مى برند و نمى توانند كار خوب خود را به قيامت برسانند.)
3- انسان ها در انتخاب راه زندگى آزادند. مَن جاء بالحسنة مَن جاء بالسيئة
4- حتّى در گفتار، سخن خويش را از خوبى ها آغاز كنيم . (ابتدا كلمه ((الحسنة )) آمده ، سپس ((السيئة )) )
5 در نظام سراسر لطف الهى ، پاداش نيكى ها بيشتر از خود نيكى هاست هر چند به مرحله عمل نرسد و در حالت انديشه و طرح باقى بماند، ولى كيفر كار بد به اندازه كار بد و به شرطى است كه از درجه ى فكر و انديشه بگذرد و لباس عمل بپوشد. عملواالسيئات
6- كار نيك ديگران را فراموش نكنيم حتّى اگر يك عمل ساده باشد، الحسنة ولى بدكاران را وقتى جزا دهيم كه بركار بد خود اصرار داشته باشند. كانوا يعملون
7- خداوند پاداش نيكى ها را با فضل خود مى دهد، ولى در كيفر بدكاران با عدل خويش رفتار مى كند. فله خيرٌ منهالايجزى ... الاّ ما كانوا يعملون
(85) إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لَرََّادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَّبِّىَّ اءَعْلَمُ مَن جَآءَ بِالْهُدَى وَ مَنْ هُوَ فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ
ترجمه :
همانا آن كس كه قرآن را (بر تو نازل و عمل به آن را) بر تو واجب كرد، قطعا تو را به وعده گاه (و زادگاهت ) باز خواهد گردانيد. بگو: پروردگارم آگاه تر است كه چه كسى هدايت آورده وچه كسى در گمراهى آشكار است .
نكته ها : 
در آيه ى هفتم گذشت كه خداوند به مادر موسى الهام فرمود كه فرزندت را به دريا بينداز و نگران مباش كه ما او را به تو باز خواهيم گرداند، القيه فى اليمّ انّا رادّوه اليك در اين آيه نيز خداوند به پيامبر اسلام وعده مى دهد كه او را به زادگاهش باز گرداند. لرادّك الى معاد آرى ، همان قدرتى كه موسى را به مادر برگرداند، تو را نيز (بعد از هجرت ) به مكّه برخواهد گرداند.
در اينكه ((معاد)) اشاره به چه معنايى دارد و مصداق آن چيست ، نظرات متفاوتى ارائه شده است ؛ بعضى آن را ((مكّه )) زادگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اين آيه را يك خبر غيبى دانسته اند، كه اى پيامبر! روزى همين مكّه به دست تو فتح خواهد شد و به آن بازخواهى گشت . عده اى نيز آن را مقام محمود پيامبر (مقام شفاعت )، و جمعى هم آن را به قيامت و بهشت ، معنا و تفسير كرده اند. امّا روايات ، مراد از معاد در اين آيه را رجعت پيامبر اسلام به دنيا مى دانند.
از عقايد قطعى ما كه از آيات و روايات بسيارى بر مى آيد، ((رَجعت )) است . يعنى اينكه خداوند گروهى از اولياى خود را قبل از قيامت به دنيا برخواهد گرداند.
پيام ها : 
1- ابلاغ قرآن سبب تمرّد كفّار و هجرت پيامبر شد، امّا خداى قرآن دوباره پيامبر را به زادگاهش برخواهد گرداند. لرادّك الى معاد
2- تلاوت ، تبليغ و عمل به قرآن ، قبل از هر كس بر خود پيامبر واجب است . فرض عليك القرآن
3- تعبير به فريضه بودن قرآن ، نشانگر اهميّت و جايگاه والاى آن است . فرض عليك القرآن
4- مهاجر فى سبيل اللّه ، با عزّت به موطن خويش باز خواهد گشت . لرادّك الى معادٍ تنوين كلمه ى ((معادٍ))، نشانه ى عظمت و عزّتمندى است .(97)
7- در مقام بيان نيز ابتدا از نقاط مثبت شروع كنيم . مَن جاء بالهُدى مَن هو فى ضلال
(86) وَمَا كُنتَ تَرْجُوَّاْ اءَن يُلْقَىَّ إِلَيْكَ الْكِتَبُ إِلا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ فَلاَتَكُونَنَّ ظَهِيراًلِّلْكَفِرِينَ
ترجمه :
و تو اميد نداشتى كه (اين ) كتاب (آسمانى ) به تو القا گردد، (و اين نزول نبود) مگر رحمتى از سوى پروردگارت ، پس (به شكرانه ى آن ) هرگز پشتيبان كافران مباش .
نكته ها : 
دو شباهت ميان حضرت موسى عليه السلام و حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در آيات اين سوره به چيم مى خورد:
1- حضرت موسى به اميد به دست آوردن آتش ، به سوى آن رفت و به نور رسيد، فلمّا اتاها نودى ... (آيه 30)، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز به قصد عبادت به غار حرا رفت كه با وحى آسمانى آشنا شد. ما كنت ترجوا ان ...
2- در آيه هفده حضرت موسى اظهار داشت : ربّ بما اَنعمتَ علىّ فلن اكون ظهيرا للمجرمين پروردگارا! به خاطر لطفى كه به من كردى من هرگز ياور تبهكاران نخواهم بود. در اين آيه نيز خداوند به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: يُلقى اليك الكتاب ... فلا تكوننّ ظهيرا للكافرين به خاطر كتاب آسمانى كه به تو القا شده ، هرگز ياور كافران مباش .
پيام ها : 
1- حتّى انبيا با آن پاكى روح و كمال عبوديّت ، توقّع دريافت وحى نداشته اند، وحى ، رحمت الهى بوده است . ما كنت ترجوا ...الاّ رحمة من ربّك
2- بعثت پيامبران و نزول كتب آسمانى ، از شئون ربوبيّت خداوند است . رحمة من ربّك
3- برائت و پرهيز از پشتيبانى كافران به قدرى مهم است كه شكرانه ى نزول وحى قرار گرفته است . يُلقى اليك الكتاب ... فلا تكوننّ...
4- هرگونه حمايت از كفر وپشتيبانى از جرم ممنوع است .فلاتكوننّ ظهيرا للكافرين
(87) وَ لاَ يَصُدُّنَّكَ عَنْ ءَايَتِ اللّهِ بَعْدَ إِذْ اءُنزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
ترجمه :
و (به هوش باش ) پس از آنكه آيات الهى به سوى تو نازل گرديد، (وسوسه ها و تهديدات كفّار) تو را (از تبليغ و عمل به آن ) باز ندارد و (همچنان ديگران را) به سوى پروردگارت دعوت كن و هرگز از مشركان مباش .
نكته ها : 
بعثت ، مراحلى دارد:
الف : گرفتن وحى . يُلقى اليك الكتاب
ب : برائت از كفّار. فلا تكوننّ ظهيرا
ج : صلابت در كار. لا يصدنّك
د: دعوت ديگران . ادع الى ربّك
ه‍ : اخلاص در عقيده و عمل . لا تكوننّ من المشركين
توجّه به توحيد و نفى شرك و كفر آنچنان مهم است كه خداوند در اين آيات بارها پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بر آن هشدار مى دهد. غالب جملات پيرامون اين مسئله در آيات اخير، با نون تاءكيد ثقيله و با لحن مبالغه آمده است . لا تكوننَّ لايصدّنّك لا تكوننّ
پيام ها : 
1- كوتاه آمدن در ابلاغ وحى ، نوعى تقويت كفر است . فلا تكوننّ ظهيرا للكافرين و لا يصدّنّك
2- دشمنان حتّى براى شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز نقشه دارند. لا يصدّنّك
3- رهبران آسمانى نيز به تذكّرات الهى نيازمندند. لايصدّنّك
4- رسالت بايد همراه عزّت و قاطعيّت باشد. لايصدّنّك ... بعد اذ انزلت
5 علم و آگاهى ، مسئوليّت را سنگين تر مى كند. بعد اذ انزلت اليك
6- كسى در دعوت به حقّ موفّق مى شود كه قاطع و نفوذناپذير باشد. لايصدّنّك ... اُدع الى ربّك
7- دعوت بايد خالصانه باشد و هيچ مسئله اى را جز رضاى خداوند در نظر نگيرد. اُدع الى ربّك ولا تكوننّ من المشركين آرى كسى كه به خاطر ملاحظه ديگران دعوت به خدا نكند، در مدار شرك قرار گرفته است .
8 دعوت بايد به سوى خدا باشد، نه خود. اُدع الى ربّك
9- شرك زدايى و مبارزه با كفر، سرلوحه ى فعاليّت پيامبران و از تاءكيدات بسيار جدّى خداوند است . لا تكوننّ من المشركين
(88) وَلاَ تَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
ترجمه :
و (هرگز) معبود ديگرى را با ((اللّه )) مخوان كه معبودى جز او نيست . همه چيز جز وجه او نابود است ، حُكم (و حاكميّت ، تنها) از آن اوست ، و همه به سوى او بازگردانده مى شويد.
نكته ها : 
فرقه ((وهّابيّت )) اظهار مى دارند كه هر كس ، غير خدا را بخواند، مشرك مى شود، زيرا خداوند فرموده است : لاتدع مع اللّه احدا(98)، بنابراين كسانى كه در توسّل ، اولياى خدا را صدا مى زنند، مشركند! امّا اين آيه توضيح مى دهد كه مشرك ، كسى است كه غير خدا را به عنوان خداى ديگر بخواند: لا تدع مع اللّه الها آخر و ناگفته پيداست كه شيعيان هيچ مقامى را به عنوان خدا صدا نمى زنند، بلكه به عنوان كسى كه نزد خداوند آبرو دارد صدا مى زنند، آن هم آبرويى كه از طرف خداوند به او داده شده است ، نظير انبيا و اولياى الهى ، نه هر شفيع و آبرومند موهومى . زيرا بت پرستان نيز در دنياى خيال خود، براى بت ها آبرويى تصوّر مى كردند.
در اين آيه ، شرك زدايى با عبارات مختلفى بيان شده است ؛
الف : خداى ديگرى را با ((اللّه )) مخوانيد.
ب : معبودى جز اللّه نيست .
ج : همه چيز جز او نابود شدنى است .
د: حاكميّت ، تنها از آن اوست .
ه‍ : تنها به سوى او باز مى گرديد.
پادشاه كشور سعودى هر سال روز عيد قربان علماى فرقه هاى اسلامى را ميهمان مى كند. در يكى از سالها علاّمه سيّد شرف الدين جبل عاملى (از علماى برجسته لبنانى ) به مهمانى دعوت مى شود. علاّمه همين كه وارد جلسه شد، قرآنى را كه جلد چرمى داشت به شاه هديه كرد. شاه آن را گرفت و بوسيد. علاّمه گفت : تو مشرك هستى ! شاه ناراحت شد كه چرا چنين تهمتى مى زنى ؟ علاّمه گفت : چون شما چرمى را بوسيدى كه پوست حيوان است و احترام به پوست حيوان شرك است !
شاه گفت : من هر پوستى را نمى بوسم ، كفش من از چرم و پوست حيوان است ، ولى هرگز آن را نمى بوسم ، اين قطعه چرم ، جلد قرآن قرار گرفته است .
علاّمه فرمود: ما نيز هر آهنى را نمى بوسيم ، آهنى را مى بوسيم كه صندوق يا ضريح و درب و پنجره ى قبر پيامبر يا امامان معصوم عليهم السلام باشد.
آرى ، شرك آن است كه ما كسى يا چيزى را در برابر خدا عَلم كنيم و براى او قدرتى مستقلّ قائل شويم ، در حالى كه شيعه قدرت اولياى خدا را مستقل نمى داند، بلكه قدرتى وابسته به قدرت الهى مى داند و اگر گنبد وبارگاهى مى سازد به خاطر آن است كه به مردم اعلام كند در اين جا مرد توحيد دفن شده است . كسى كه در اينجا دفن شده در راه خداشهيد گشته و فدا و فناى توحيد شده است . پس گنبد و بارگاه ، يعنى مركزى كه زير آن فرياد توحيد بلند است ، نه مركزى در برابر مسجد.
امام رضا عليه السلام فرمودند: ((وجه اللّه )) پيامبر خدا و حجّت هاى او در زمين هستند كه به وسيله ى آنان به خدا، دين و معرفت او توجّه مى شود.(99) در دعاى ندبه درباره ى امام زمان عليه السلام مى خوانيم : ((اءين وجه اللّه الّذى يُؤ تى )) و نيز مى خوانيم : ((اءين وجه الّذى يتوجّه الاولياء))
پيام ها : 
1- موحّد واقعى كسى است كه از همه ى معبودها، اَبَرقدرت ها، ايسم ها وطاغوت ها آزاد باشد. لا تدع مع اللّه الها آخر
2- به آنچه رفتنى است ، دل نبنديم و خود را اسير آنها نسازيم . كلّ شى ءٍ هالك الاّ وجهه چنانكه حضرت ابراهيم فرمود: اِنّى لا اُحبّ الا فلين (100)
3- حاكميّت ، مخصوص خداوند است . له الحكم
4- معبود واقعى چند شرط دارد:
الف : فناپذير نباشد. كلّ شى ء هالك الا وجهه
ب : بر هستى فرمانروا باشد. له الحكم
ج : فرجام همه به دست او باشد. اليه ترجعون
5 مرگ ، نابودى نيست ، بازگشت به مبداء است . اليه ترجعون
پروردگارا! مزه ى تلاوت ، تدبّر و پندگيرى از قرآن را به ما بچشان .
پروردگارا! چراغ دل ما را به نور قرآن روشن و وجود ما را روشنى بخش قرار ده .
پروردگارا! رفتار و گفتار ما را برخاسته از قرآن و سيره وسنّت پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله واهل بيت معصومش عليهم السلام قرار بده .
آمين ربّ العالمين

 

fehrest page

back page