زيارات ائمه و اوليا در مكتب اهل بيت عليهم السلام

عباسعلي اختري

- ۴ -


رهنمود پيغمبر و اهل بيت ( عليهم السلام )

علاوه بر آنچه بيان شد ، براي كساني كه اهل بيت عصمت و طهارت را مي شناسند و مطابق فرمان قرآن ، اطاعت آن ها را واجب مي دانند ، بهترين رهنمود براي معرفت اوليا و آداب زيارت آنان ، گفته هاي ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) است كه در صدها روايت به ما رسيده است . و تفاوت مقامات آنان با افراد معمولي ، از آسمان تا زمين است كه خدا آنان را پاك و مطهر و واليان امر بر مردم معرفي فرموده و حضرت رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) در حديث متواتر « ثقلين » آنان را همتاي قرآن قرار داده و تمسك به آن ها را مثل قرآن تا قيامت واجب اعلام كرده است . ولي برخلاف اين دستور ، عده اي مي خواهند نور خدا را خاموش كنند . ( يُريدون ليطفئوا نور الله . . . ) 1 كوردلان نمي خواهند بفهمند كه مصاديق « نورالله » چه كساني هستند ، با اين كه خداوند متعال در آيه سوره نور آن مصاديق را بيان فرموده است . و در زيارت همه امامان معصوم ( عليهم السلام ) مي خوانيم : « السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الاَْرْض » اين ها بيان نمونه هاي نورالله است كه دشمنان و مخالفان هميشه در صدد بودند كه نور وجودشان را خاموش كنند و مردم را از آن ها جدا سازند .

در حيات آنان به قتل و كشتار آن ها پرداختند و بعد از مرگ ظاهري شان ، سعي بسيار كرده و مي كنند كه كسي به زيارتشان نرود ، تا فراموش شوند و مردم از هدايت آن ها محروم گردند و مطيع طاغوت ها و ظلمه باشند .

براي خنثي كردن برنامه دشمنان ، در روايت ما بسيار سفارش شده كه هر چه مي توانيد به زيارت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه طاهرين برويد .

الزام والي ، مردم را به زيارت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله )

در بعضي از روايات آمده ، والي ، در مواقعي بايد مردم را به زيارت قبر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) الزام كند . صدوق ( رحمه الله ) با سند خود از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود :

« اگر مردم حج را ترك كنند ، بر حاكم اسلامي واجب است كه كساني را بر حج و بر توقف در كنار كعبه الزام كند . و اگر زيارت پيغمبر را هم ترك كنند ، بر حاكم و والي واجب است كه كساني را بر زيارت آن حضرت و بر ماندن در آن مقام الزام كند ، و در صورت لزوم از بيت المال مسلمانان بر آنان انفاق كند . » 2 

امام صادق ( عليه السلام ) از پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود :

« هر كس به زيارت من بيايد ، من در روز قيامت شفيع او خواهم بود . » 3 

و نيز فرمود :

« . . . هر كس به زيارت من بيايد ، شفاعت من براي او واجب مي شود ، و هر كس شفاعت من برايش واجب شود ، بهشت بر او واجب شده است . . . » 4

و طبق روايات متعدد فرمودند :

« زيارت پيغمبر در حيات يا بعد از مرگ او مانند زيارت خدا در عرش است . » 5

طلب رزق از خدا در آنجا

كسي كه زيارت او ، مثل زيارت خدا در عرش ، است ، حتماً بركاتي از وجود او به زائران مي رسد ؛ زيرا فرمودند ، زيارت آن ها بعد از وفاتشان مثل زيارت آن ها در ايام حياتشان است . همه مسلمانان آگاه مي دانند كه هر كس به زيارت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در زمان حيات او مي رفت ، اگر خواسته اي داشت پيامبر او را ردّ نمي كرد از اين رو از حضرت علي ( عليه السلام ) روايت شده كه فرمود :

« وقتي به زيارت بيت الله الحرام مي رويد ، حجّتان را با زيارت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و زيارت قبوري كه خداوند حق آن ها و زيارت آن ها را بر شما لازم نموده است ، تكميل كنيد و نزد آن ها ( از خدا ) طلب رزق و روزي كنيد . » 6

و در روايت ديگر ، آداب زيارت و دعا در كنار قبر آن حضرت را تعليم فرموده اند . 7

زيارت قبور ائمه مانند پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است

طبق روايات متعدد فرمودند :

زيارت هر يك از ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) مانند زيارت رسول خدا است 8 و زيارت قبور شهدا و مخصوصاً زيارت قبر حضرت امام حسين ( عليه السلام ) معادل حج همراه رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) است . » 9

حمران بن اعين گويد :

« به زيارت قبر حضرت امام حسين ( عليه السلام ) رفتم ، وقتي برگشتم امام باقر ( عليه السلام ) به ديدن من آمد و گفت : مژده باد تو را اي حمران ، هر كس زيارت كند شهداي آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را براي خدا و براي صله و ارتباط با پيغمبر ، از گناهان بيرون شود ؛ مثل روزي كه از مادر متولد شده بود . » 10

در روايت ديگر رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« هر كس مرا ، يا يكي از ذريّه مرا زيارت كند ، در قيامت او را زيارت مي كنم و او را از هراس هاي آن روز نجات مي دهم . » 11

مقام اوليا ، مانند مردم نيست

پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) بعد از وفات نيز از حالات مردم آگاهند . چنانكه در صفحات پيش اشاره كرديم كه آن ها شاهدان و ناظران اعمال اند از اين رو امام كاظم و امام صادق ( عليهم السلام ) فرمودند :

« هر گاه وارد مسجدالنبي شدي بر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) سلام بگو ، و هر گاه خارج شدي نيز سلام بگو . » 12 

و كراهت دارد كه كسي به مسجد عبور كند ولي به حضرت سلام نگويد .

غسل نيز براي زيارت هر امام مستحب است و آداب خاص دارد و زيارت آن ها به شكل مخصوص وارد شده است . 13 عالم بزرگوار حسن بن محمد طوسي در كتاب امالي ، با سند از محمد بن مسلم نقل مي كند كه گفت :

« شنيدم از امام جعفر بن محمد صادق ( عليهم السلام ) كه فرمود : « البته حسين بن علي ( عليهم السلام ) در نزد پروردگار خويش است ، به جايگاه لشكر خود و شهدايي كه به او ملحق شدند مي نگرد ، ـ و به زائران خود نگاه مي كند و او بهتر از آنگونه كه شما فرزند خود را مي شناسيد ، زائران و اسامي آن ها و اسامي پدران آن ها و درجات و منزلت آنان را در نزد خدا مي شناسد . او مي بيند كسي را كه در مزار او مسكن گرفته ؛ پس استغفار مي كند براي او ـ و از پدران خود مي خواهد كه براي زائر او استغفار كنند . و مي فرمايد : اگر زائر من مي دانست كه خدا چه پاداشي براي او مهيّا كرده است ، البته شادي او از اندوهش بيشتر بود . »

( بعد امام صادق ( عليه السلام ) فرمود ) « و البته زائر امام حسين ( عليه السلام ) باز مي گردد و هيچ گناهي بر او باقي نمانده است . » 14

زيارت و تجديد ميثاق با امامت

تأكيد بسيار پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر محبت اهل بيت ( عليهم السلام ) و سفارش به زيارت آنان در صدها روايت ، براي آن است كه ارتباط با ائمه ( عليهم السلام ) برقرار بماند و معرفت آنان سرمايه هدايت باشد و با اطاعت آنان امت صراط مستقيم را ادامه دهد و راه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) را گم نكند تا هدف پيغمبر و شريعت مقدس عملي گردد ( 15 ) بنابراين در بيان روايات ، يكي از فلسفه هاي مهم زيارت آن است كه ، مردم ميثاق با امامت را تجديد و تأكيد كنند و در همه امور زندگي ، الگو و مقتداي خودشان را در نظر داشته باشند .

زيارت وفاي به عهد است

شيخ صدوق ( رحمه الله ) با اسناد خود ، از حضرت ابوالحسن الرض ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

« البته براي هر امامي عهدي و ميثاقي بر عهده پيروان و شيعيان اوست و از نمادهاي اتمام وفاي به عهدشان ، زيارت قبورشان است ؛ پس هر كس با رغبت و علاقه به زيارتشان و تصديق آنچه به آن علاقه دارند ، آنان را زيارت كند ، ائمه شفيعان او در روز قيامت خواهند بود . » 16 و نيز فرمودند : « زيارت ائمه ( عليهم السلام ) اداي حقي است كه بر شما دارند . » 17

اعلام اطاعت و نصرت

زراره از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

« همانا به مردم امر شده كه به سراغ اين سنگ ها ( كعبه ) آمده و بر آن طواف كنند ، سپس نزد ما آمده ، از ولايتشان نسبت به ما و ياري شان ما را خبر دهند . » 18 

و مثل همين را ابوحمزه ثمالي از آن حضرت نقل كرده است . 19  اما اگر حج گزاران امام را نشناسند ، راه دين را نشناخته و بعد از قرن ها هنوز در چنگ دشمنان اسلام هستند . و لذا فرمودند : ملاقات امام و اعلام اطاعت او ، شرط تماميت حج است ؛ « تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الاِْمَامِ » . 20

زيارت و كسب طهارت

يكي از آرمان هاي زائران ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) آن است كه خود را با امام خود هماهنگ كنند . و براي اين هدف سعي مي كنند خود را از هر آلودگي برهانند كه يك نوع آلودگي عميق ، گرايش به جريان هاي مخالف امام است . در اينجا به نكته اي بسيار ظريف و قرآني در روايات توجه داده شده است . قرآن در ضمن بيان تكاليف حج مي فرمايد : ( ثُمّ ليقضوا تَفَثَهُم . . . ) ؛ 21 « سپس بزدايند چرك ها و كثيفي هاي خودشان را . » 22

مطابق روايت كافي از امام صادق ( عليه السلام ) آن حضرت در تفسير آيه فرمود : يعني تراشيدن سر و تميز كردن بدن . و همچنين طبق روايت بزنطي از امام رض ( عليه السلام ) فرمود :

« تفَث » يعني گرفتن ناخن و زدودن كثيفي و خروج از احرام » 23

همچنانكه ملاحظه مي كنيد ، جمله فوق از آيه شريفه را به تحصيل نظافت و زدودن مو و ناخن معني كرده اند . و اين نوعي طهارت و پاكيزگي ظاهري است . و پاكيزگي باطني آن است كه انسان خود را از آلودگي هاي اخلاقي و لغزش هاي اعتقادي و ديني پاك سازد و معيار آن گونه پاكي و راه آن ، دريافت تأييد امام و حجت خداست . لذا ذريح محاربي از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كرد :

مقصود از جمله « ثمّ ليَقضوا تفثهم » چيست ؟ حضرت فرمود : « التفث لقاء الامام ؛ قضاء تفث يعني ملاقات امام . » 24

و حضرت به عبداله بن سنان فرمود :

« اين تفسير باطن قرآن است ، و چه كسي مي تواند تحمل كند و دريابد ، آنچه را ذريح درمي يابد ؟ » 25

ملاحظه مي كنيد كه در آن زمان حضرت توجه داده كه هر كس قادر به درك اين معارف بلند نيست ، تا چه رسد به اين زمان و كساني كه سراپاي وجودشان را اغراض و اميال فرا گرفته و چشم بصيرتشان را پوشانده است :

( . . . فَإِنَّها لا تَعْمَي اْلأَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ) ؛ 26 « البته گاهي چشم كورنيست ، ليكن دل هاي در سينه ها كور است . »

تأكيد بر زيارت تا حدّ وجوب كفايي

پيشوايان دين ، ائمه طاهرين و مهندسان فرهنگ اصيل قرآن ، در راستاي خنثي كردن همان توطئه خاموش كردن نور خدا ، تا حد وجوب كفايي بر زيارت اوليا و حجج الهي تأكيد فرموده اند . محدث كبير شيخ حرّ عاملي عنوان باب  37  مزار را به اين نكته اختصاص داده : « باب تأكيد بر استحباب زيارت حضرت حسين بن علي ( عليهم السلام ) و وجوب آن به طور كفايي » و چهل و هشت حديث در اين باب آورده است 27 و درباب 38 مي گويد :

« باب كراهت ترك زيارت حسين ( عليه السلام ) . و بيست و يك حديث نيز در آن زمينه آورده است 28 .

وجوب كفايي

محمد بن مسلم از امام باقر ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود :

« امر كنيد شيعيان ما را به زيارت قبر حسين ( عليه السلام ) زيرا رفتن به زيارت او بر هر مومني كه به امامت حسين ( عليه السلام ) از طرف خدا اقرار دارد فرض است . »

و در چهار روايت ديگر همين مضمون آمده است . 29

تاركان حق رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

ابن قولويه با سند از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود :

« هر گاه يكي از شماها تمام عمرش را حج بگذارد و حضرت حسين ( عليه السلام ) را زيارت نكند ، البته حقي از حقوق رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) را ترك كرده است ؛ زيرا حقوق رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) چيزي است كه فريضه از طرف خدا و واجب بر هر مسلمان است . » 30

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

« حقي است بر عهده توانمند كه در هر سال دو مرتبه و بر عهده فقير كه هر سال يك مرتبه به زيارت حسين ( عليه السلام ) برود . » 31 )

و نيز فرمود :

« زيارت قبور شهداي آل پيغمبر ، صله جستن با پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است . » 32

تهمت ها به دوستان اهل بيت ( عليهم السلام )

كوردلاني كه از معرفت قرآن و ائمه ( عليهم السلام ) بازمانده اند ، در جزوه ها و كتاب هايي كه شهامت ندارند حتي نام خود را بنويسند و به دروغ به نام فردي مجهول منتشر مي كنند ، ادعا مي كنند كه در كنار زيارت قبور ، 33 كارهاي حرامي انجام مي شود كه يكي از آن ها « انتظار نفع و ضرر » است . وي مي نويسد : اعتقاد داشتن به اين كه شخص مرده نفع و ضرر مي رساند حرام است ؛ زيرا نفع رساننده و ضرر رساننده فقط ذات قادر متعال است . بعد به عنوان دليل ، از سه سوره قرآن آياتي را آورده كه مربوط به عبادت غير خداست . مانند :

( . . . وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لاَِنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعاً وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَلا حَياةً وَلا نُشُوراً ) ؛ 34

« آن ها ـ مشركان ـ غير خدا را معبودها و خداياني گزيدند كه خالق چيزي نيستند و آن ها آفريده هاي خدايند و براي خود مالك سود و زياني نبوده و بر مرگ و زندگي و رستاخيز تواني ندارند . »

و بعد آيات ديگري نيز آورده كه نكوهش عبادت غير خداست . 35  و به دنبال آن ، جملات زير را از نهج البلاغه درباره مردگان آورده :

« پس ايشان ( اموات ) همسايگاني اند ، نه خواننده را پاسخ مي دهند ، نه ستمي را باز مي دارند ، و نه به نوحه گري توجه مي كنند . » 36

نه بر كارهاي نيك و حسنات خود مي افزايند ، و نه عذري توانند خواست از كار زشت و ناخوشايند . » 37 

ما به طور قطع مي دانيم كه مقصود اين نويسنده از اين مطالب ، خرده گيري به دوستان اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه در كنار قبور ائمه معصومين ( عليهم السلام ) به دعا و مناجات و زيارت مي پردازند . كوردلان بي معرفت به اهل بيت حسد ميورزند كه خداوند به آنان مقام والايي عطا كرده است :

(  أَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ . . . ) . 38

« آيا حسد ميورزند بر مردمي كه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده ، مگر غافلند از اين كه ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم . »

اين ها يا مغرض اند كه نمي توانند حقايق را درك كنند يا جاهل اند كه قدرت درك حقايق را ندارند . چرا كه اين قبيل ديدگاه ها برخلاف آيات قرآن و اين تهمت ها به زائران اهل بيت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) برخلاف واقعيت و عملكرد دوستانشان است .

پاسخ تهمت ها

در پاسخ اين نابخردان چند مطلب را گوشزد مي كنيم :

اول : اين كه همه كساني كه اهل زيارت هستند ، مي دانند كه الفاظ زيارت ائمه مثل زيارت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مأثور است ؛ يعني در روايات آن ها آمده و كسي از پيش خود زيارتنامه درست نكرده است . در تمام اين زيارات ، ما ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) را اولياي خدا و خلفاي خدا و حجت هاي پروردگار و بندگان صالح حق مي شناسيم و از خدا مي خواهيم كه به ما توفيق اطاعت خودش و ملحق شدن به صالحان را عنايت كند . وقتي به معناي عبارت ها در زيارات توجه كنيد ، بر شما روشن مي شود كه سخنان اين نويسنده مغرض چه تهمت بزرگي است ! آيا شما كسي را مي شناسيد كه در زيارت ائمه ( عليهم السلام ) آن ها را عبادت كند ؟ آيا زيارت ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) بت پرستي است ؟ خدا در قرآن لعنت نموده كساني را كه با تهمت زدن به مؤمنان آن ها را اذيت مي كنند :

( وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَإِثْماً مُبِيناً ) . 39 

« كساني كه اذيت مي كنند مؤمنين و مؤمنات را بدون گناهي كه مرتكب شده باشند ، البته بهتان و گناه آشكاري را براي خود حمل كرده اند . »

دوم : اين كه اين شخص مي گويد : مردگان چيزي نمي فهمند و از كلام حضرت علي ( عليه السلام ) در نهج البلاغه شاهد آورده . ولي نفهميده كه حضرت در آنجا مي گويد :

« با فرا رسيدن مرگ ، پرونده اعمال بسته مي شود ، پس بايد هر چه مي توانيد قبل از مرگ عمل كنيد . »

اين نويسنده چرا سخن ديگر آن حضرت را نديده كه مي فرمايد :

« اي كميل ! جمع كنندگان اموال در حال زنده بودنشان هلاك شده اند » .

ولي درباره علما مي فرمايد :

« الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَأَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ »

« علما در طول روزگار باقي هستند ، جسم هايشان مفقود شده و به خاك رفته ، اما شخصيت آن ها در دل ها موجود است . »

آنگاه حضرت در ادامه ، انسان هاي پست و والا را معرفي مي كند . و ضرورت وجود حجت هاي خدا را در زمين بيان مي كند و فوق العادگي آن ها را شرح مي دهد كه با مردمان ديگر تفاوت بسيار دارند . و در آخر مي فرمايد : « آه ، آه ! چه قدر اشتياق ديدارشان را دارم . » 40

اين ها چگونه مردگاني هستند كه حضرت شوق ديدارشان را دارد ؟ آيا او شوق ديدار مردگاني را دارد كه چيزي نمي فهمند ؟ درباره آگاهي ارواح مردگان از حال زائران و چيزهايي كه مي فهمند ، قبلاً روايات چندي آورديم ، آن ها را مرور كنيد . 41 ) در صفحات گذشته دانستيد كه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) چگونه با كشتگان بدر صحبت كرد و فرمود : « شما بهتر از آن ها كلام مرا درك نمي كنيد . »

سوم : اين كه اينگونه اشخاص بي اطلاع و دور از معارف قرآن و اهل بيت ، خيال مي كنند ، همه مردگان و اموات يكسانند ، ليكن ما قبلاً شرح داديم كه اين پندار برخلاف آيات و معارف بلند اسلامي است . 42

چهارم : اين كه اين ها براي پايبندي به توحيد مي گويند : « غير خدا نفع و ضرري نمي رساند . » بايد بدانيم كه نفع و ضرر رساندن غير خدا دو گونه تصوّر مي شود :

يكي اين كه كسي معتقد باشد كه غير از خدا ، كساني با استقلال مي توانند نفع و ضرري برسانند كه اين غلط و شرك و كفر است و هيچ مسلمان آگاهي چنين عقيده اي ندارد . ديگر اين كه كساني غير خدا ، با اذن خدا و عطاي او منشأ نفع و ضرر باشند ، كه اين هيچ منافاتي با توحيد ندارد ، بلكه در آيات بيشمار قرآن آمده است كه فرشتگان مأمور از طرف خدا و همچنين انبيا و حجج الهي ، كارهاي بزرگي را كه خارق عادت بوده و شكل معجزه و كرامت داشته ، انجام مي دادند و اين نويسنده گويا از هيچ يك آن ها خبري ندارد ، آيا آن ها نفعي نمي رساندند ؟

نمونه هايي از اين آيات

1 . « فرشته ( جبرائيل ) گفت : من رسول پروردگار تو هستم ، براي آن كه پسر با رشدي را به تو هديه كنم . » 43 

2 . عيسي گفت : من بنده خدا هستم ، به من كتاب آسماني عطا كرده و مرا پيغمبر گردانيده ، و مرا مبارك و منشأ بركات ساخته ، در هر جا باشم . » 44 سيوطي در الدّرالمنثور از ارباب كتب از ابي هريره از پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه در تفسير جمله ( جَعَلَني مُبارَكَاً ) فرمود : يعني « جَعَلني نفّاعاً للناس » ؛ « خدا مرا بسيار نفع رسان به مردم قرار داده است . » 45

امام صادق ( عليه السلام ) در تفسير ( جَعَلَني مُبارَكَاً ) فرمودند : « أي جعلني نفّاعاً » ؛ يعني بسيار نفع رسان قرار داده است . 46

3 . حضرت عيسي بن مريم به بني اسرائيل گفت :

« البته من از طرف پروردگارتان آيه و علامتي براي شما آورده ام ، از گل به شكل پرنده اي درست مي كنم و در آن مي دمم ، پس پرنده اي جاندار مي شود به اذن خدا ، و كور مادر زاد و مبتلاي به پيسي را شفا مي دهم به اذن خدا ، و مردگان را زنده مي كنم به اذن خدا ، و به شما ( از غيب ) خبر مي دهم كه در خانه هاي تان چه مي خوريد و چه ذخيره مي كنيد . اين معجزات براي شما حجت و نشانه ( حقانيت من ) است ؛ اگر اهل ايمان هستيد . » 47 )

آيا اين پيغمبر نفعي نمي رسانيد ؟

4 . خدا مي فرمايد : « . . . و عيسي بن مريم را به واسطه روح القدس توانايي بخشيديم . » 48

آيا اين روح القدس و اين پيغمبر ، هيچ نفعي نمي رساندند ؟

5 . خداوند به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :

« اوست كه به نصرت خود و به واسطه مؤمنان تو را ياري و تأييد كرد . » 49 )

آيا اين مؤمنان نفعي نرساندند ؟

6 . خداوند درباره جنگ حنين مي فرمايد :

« . . . و لشكرهايي كه شما نمي ديديد ( فرشتگان ) را به مدد شما فرستاد و كافران شكست خورده را به عذاب و ذلت افكند . . . » 50 )

7 . و در رابطه با هنگام هجرت و رفتن به غار مي فرمايد :

« . . . و او را با لشكرياني كه شما آنان را نديديد ، ياري كرد و طرح كافران را به پستي و شكست كشاند . . . » 51 )

آيا اين لشكريان ناديده ، نفعي نداشتند ؟

8 . سليمان بن داود گفت :

« . . . ما لشكري بي شمار كه توان مقاومت با آن را ندارند ، به سوي آنان خواهيم برد و آنان را با ذلت و خواري از آن سرزمين بيرون خواهيم كرد . » 52 )

آيا اين لشكريان منشأ نفع و ضرري نبودند ؟

9 . قرآن مي فرمايد :

« اگر خداوند بعضي از مردم را به بعضي دفع نمي كرد ، البته زمين به فساد كشيده مي شد . . . » 53 حال آن مردمي كه عامل فساد مي شوند و آن مردمي كه فساد را دفع مي كنند ، اين ها منشأ نفع و ضرري نيستند ؟

10 . ما انسان ها درك مي كنيم و در قرآن هم توجه داده شده كه كارهاي خوب مانند انفاق بايد انجام گردد ، 54 و از كارهاي بد مانند فتنه و قتل 55 و شرابخواري 56 و قمار بايد جلوگيري شود . آيا اين ها موجب نفع و ضرري نخواهد بود ؟ با مطالعه نوشته اين نويسنده مغرض درمي يابيم كه ظاهراً كسي به او مطالبي القا نموده و او هم بدون آن كه بفهمد و بسنجد نوشته و پنداشته كه ديگران هم بدون فكر مي پذيرند . در صورتي كه پذيرش بدون فكر و سنجيدن ، مطابق منطق اسلام و قرآن نيست . قرآن مي فرمايد :

« مژده دهيد ، بندگان مرا ، آنانكه سخن را مي شنوند و سپس از بهترين آن تبعيت مي كنند ، آنانند كه خدا هدايتشان نموده و آنانند كه صاحبان عقل و خرداند . » 57

خلاصه سخن :

با توجه به همه آيات و روايات ، درمي يابيم كه خداوند با قدرت خود ، عواملي قرار داده كه در خدمت منافع و مصالح بندگان كار مي كنند و البته كه هيچ كس به طور مستقل نفع و ضرري نمي تواند برساند . 58

والسّلام علي من اتبع الهدي
تهران ـ عباسعلي اختري

پى‏نوشتها:‌


1 . سورة الصف : 61 ، مثل آن توبه : 32
2 . وسائل الشيعة ، ج8 ، ص15 ، باب 5 ، وجوب الحج حديث 2
3 . همان ، ج10 ، ص261 ، باب 3 ، حديث 2
4 . همان ، حديث 3
5 . همان ، باب 2 ، حديث 11 و باب 3 ، حديث 6 و باب 18 ، حديث 1
6 . وسائل الشيعه ، ج10 ، ص255 ، باب 2 ، مزار حديث 10 .
7 . همان ، ص266 ، باب 6
8 . وسائل الشيعه ، باب 2 ، حديث ، 15 ـ 18
9 . همان ، باب 2 ، حديث 13
10 . همان ، باب 2 ، حديث 22
11 . همان ، حديث 23
12 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص265 ، باب 5 مزار .
13 . همان ، ص 303 و 305
14 . وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص329 ، باب 37 ، مزار ، حديث 33
15 . مضمون آيات شريفه قرآن كه در صفحات قبل ذكر شد .
16 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص253 ، باب 2 ، مزار ، حديث 5 و باب 44 ، حديث 2
17 . همان ، باب 2 ، حديث 10
18 . همان ، باب 2 ، حديث 1
19 . همان ، باب 2 ، حديث 9
20 . وسائل الشيعه ، ج 10 ، باب 2 ، حديث 7 و 8 و 12
21 . سورة الحج : 29
22 . مفردات راغب : اي اَزالوا وَسَخَهُم .
23 . الميزان ، ج14 ، ص415
24 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص253 ، باب 2 ؛ مزار ، حديث 3
25 . همان ، باب 2 ، مزار حديث 4 به نقل از صدوق و كليني .
26 . حج : 46
27 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص318 ، باب 37 مزار .
28 . همان ، ص333 ، باب 38
29 . همان ، ص345 ، باب 44 مزار ، شامل پنج حديث .
30 . وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص346 ، باب 44 ، حديث 3
31 . همان ، ص417 ، باب 74 ، شامل ده حديث به همين مضمون .
32 . همان ، ص259 ، باب 2 ، حديث 22
33 . مقصود اين ها ، در كنار زيارت قبور ائمه است .
34 . فرقان : 3
35 . مانند ، آيه 20 و 21 ، نحل و آيه 56 و 57 اسراء .
36 . نهج البلاغة ، خطبه 111 ، صبحي صالح ، ص166
37 . همان ، خطبه 132 ، همان ، ص190
38 . سورة النساء : 54
39 . احزاب . 58
40 . نهج البلاغة ، كلمات قصار ، شماره 147
41 . به عنوان « نكته ها در زيارت قبور » مراجعه كنيد .
42 . به ذيل عنوان « تفاوت قبرها و زيارت ها » و « قياس احمقانه » مراجعه كنيد .
43 . مريم : 19 ( قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاَِهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيّاً ) .
44 . مريم : 30 و 31 ( وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَأَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيّاً * وَبَرًّا بِوالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبّاراً شَقِيّاً ) ؛ [ كودك ] گفت : « منم بنده خدا ، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است . * و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته ، و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است . * و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته ، و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است
45 . الميزان ، ج14 ، ص54
46 . الميزان ، ج14 ، ص54 ، به نقل از كافي و معاني الأخبار .
47 . آل عمران : 49 ( وَ رَسُولاً إِلي بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَة مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَأُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَاْلأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لاَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ) و مائده : 110 : ( إِذْ قالَ اللهُ يا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلي والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْراةَ وَاْلإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَاْلأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتي بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِينٌ ) ؛ [ ياد كن ] هنگامي را كه خدا فرمود : « اي عيسي پسر مريم ، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور ، آنگاه كه تو را به روح القدس تأييد كردم كه در گهواره [ به اعجاز ] و در ميانسالي [ به وحي ] با مردم سخن گفتي ؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم ؛ و آنگاه كه به اذن من ، از گِل ، [ چيزي ] به شكل پرنده مي ساختي ، پس در آن مي دميدي ، و به اذن من پرنده اي مي شد ، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مي دادي ؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [ زنده از قبر ] بيرون مي آوردي ؛ و آنگاه كه [ آسيب ] بني اسرائيل را -هنگامي كه براي آنان حجّتهاي آشكار آورده بودي- از تو باز داشتم . پس كساني از آنان كه كافر شده بودند گفتند : اين [ ها چيزي ] جز افسوني آشكار نيست .
48 . بقره : 87 و 253 ( وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ )
49 . انفال : 62 : ( هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ ) .
50 . توبه : 26 . ( وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ ) ( و مثل آن در جنگ احزاب ، آيه 9 احزاب ( وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها ) )
51 . توبه : 40 : ( أَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلي وَكَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيا وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ )
52 . نمل : 37
53 . بقره : 251
54 . بقره : 215
55 . بقره : 217
56 . بقره : 219
57 . زمر : 18
58 . ر . ك : به بحث شفاعت .