الحياة ، جلد ۱

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۳ -


خـدا بـه آدم نامه همه را آموخت ؛ سپس حقايق آنها را در نظر فرشتگان پديدار ساخت و گفت كـه ، اگـر راسـت مى گوييد، نامهاى اين چيزها را به من باز گوييد # فرشتگان گفتند: پـاك خـدايـا! مـا را دانشى نيست جز آنچه خود به ما آموختى ، تويى داناى حكيم # (آنگاه ) خـداونـد گفت : اى آدم ! آنان را از نامها و حقيقتها آگاهى ده ؛ پس چون آدم فرشتگان را آگاه سـاخت ، خداوند گفت : آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمين را مى دانم ، و از آنچه آشكار مى سازيد يا پنهان مى كنيد آگاهم ؟
3 هـو الذى بـعـث فـى الامـيـن رسولا منهم ، يتلوا عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين (29)
او است آنكه در ميان آن درس ناخواندگان فرستاده اى از ايشان برانيگيخت ، تا آيات او را بـرخـوانـد، و آنـان را پـاكيزه سازد، و كتاب و حكمت آموزد؛ هر چند از آن پيش در گمراهيى آشكار فرو بودند
4 امـن هـو قـانـت آنـاء الليـل سـاجـدا و قـائمـا يـحـذر الاخـرة و يـرجـوا رحـمـة ربـه ، قل : هل يستوى الذى يعلمون والذين لا يعلمون ؟ انما يتذكر اولوا الالباب (30)
آيـا آن كـس كـه در لحظه هاى شب به فروتنى پيشانى به خاك مى سايد و به نماز مى ايـسـتـد، و از سـراى ديـگـر بـيم دارد و به بخشايش پروردگار خويش اميدوار است (چنان ديـگـران اسـت ؟)، بـگو: آيا هرگز برابر باشند كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى توانند؟ تنها خردمندان يادآور مى شوند و پند مى گيرند.
5 قل : هل يستوى الاعمى والبصير افلا تتفكرون ؟(31)
بگو: آيا كور (دل ) و بينا با هم برابرند؟ چرا نمى انديشيد
6 وما يستوى الاعمى والبصير(32)
كور(دل ) و بينا با يكديگر برابر نيستند
7 قل : هل يستوى الاعمى و البصيرام هل تستوى الظلمات و النور؟..(33)
بگو: آيا كور (دل ) و بينا با هم برابرند، يا: آيا تاريكى و روشنى همسانند؟...
8 يـؤ ئى الحـكـمـة مـن يشاء، ومن يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا، و ما يذكر الا اولوا الالباب (34)
(خداوند) به هر كس كه خواهد حكمت مى دهد؛ و هر كه به او حكمت ارزانى شود نيكى فراوان به او داده شد؛ و جز خردمندان ياد آور نگردند و پند نگيرند
9 واذكـرن مـا يـتـليـى فـى بـيـوتـكـن مـن آيـات الله والحـكـمـة ، ان الله كـان لطـيـفـا خبيرا(35)
(اى زنـان پـيـامـبـر!) آيـات خـدا و حـكمتى را كه در خانه هاى شما تلاوت مى شود به ياد داشته باشيد! همانا خداى با بندگان خوشرفتار است (و به همه چيز دانا است ) و از همه چيز آگاه
10 افمن يعلم انما انزل الييك من ربك الحق كمن هو اعمى ؟..(36)
آيا آن كس كه مى داند كه آنچه از پروردگار بر تو فرو فرستاده شده حق است ، همچون كسى است كه كور (دل ) است ؟...
حديث
1 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): خـرج رسـول الله (صلي الله عليه و آله ): فـاذا فـى المسجد مجلسان : مجلس يتفقهون و مجلس يدعون الله و يساءلونه ، فقال : كلا المجلسين الى خير، اما هؤ لاء فيدعون الله ، و امـا هـؤ لاء فـيـتـعـلمـون و يـفـقـهـون الجـاهـل ؛ هـؤ لاء افضل ، بالتعليم ارسلت لما ارسلت ؛ هم قعد معهم .(37)
پيامبر(صلي الله عليه و آله ): ـ پيامبر خدا از خانه بيرون آمد، در مسجد دو مجلس ديد: در يك مجلس غوررسى و تـفـقـه در ديـن مـى شـد، و مجلس ديگر به دعا خواندن و از خدا مسئلت كردن مى گذشت . گـفـت : هـر دو مـجـلس نـيـك اسـت . آن گـروه خـدا را مى خوانند ، و آن گروه مى آموزند و مـطالب را به نادانان مى فهمانند. اين گروه آموزشگران برترند؛ من براى آموزشگرى فرستاده شده ام . آنگاه در كنار ايشان نشست .
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام : يـا كـمـيـل ! مـا مـن حـركـة الا و انـت مـحـتاج فيها الى معرفة .(38)
امام على عليه السلام : اى كميل ! هيچ حركتى (و كاريى ) نيست جز اينكه در آن به شناختى نيازمندى .
3 الامام على عليه السلام : فقد البصر اهون من فقد البصيرة .(39)
امـام عـلى عـليـه السـلام : چـشـم سـر را از دسـت دادن آسـانـتـر اسـت تـا چـشـم دل .
4 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): جـاء رجـل مـن الانـصـار الى النـبـى (صلي الله عليه و آله ): فـقـال : يـا رسـول الله ! اذا حـضـرت جـنـازة او حـضر مجلس عالم ايهما احب اليك ان اشهد؟ فـقـال رسـول الله (صلي الله عليه و آله ): اذا كـان للجـنـازة مـن يتبعها ويدفنها، فان حضور مجلس العالم افـضل من حضور الف جنازة : و من عيادة الف مريض ، و من قيام اءلف ليلة ، و من صيام الف يوم ، و من الف درهم يتصدق بها على المساكين ، و من الف حجة سوى الفريضة ، و من الف غـزوه سـوى الواجـب تـغزوها فى سبيل الله بمالك و نفسك . و اين تقع هذه المشاهد من مشهد عـالم ؟ امـا عـلمـت ان الله يطاع بالعلم ، و يعبد بالعلم ، و خير الدنيا و الاخرة مع العلم ، و شر الدنيا و الاخرة مع الجهل .(40)
پـيـامـبـر(صلي الله عليه و آله ): ـ يـكـى از انصار نزد پيغمبر اكرم آمد و گفت : اى پيامبر! اگر بنا باشد جـنازه اى را تشييع كنم يا در مجلس درس ‍ دانشمندى حاضر شوم ، حضور مرا در كه دام يك از اين دو دوستتر دارى ؟ پيامبر گفت : اگر كسانى باشند كه در پى جنازه روان شوند و آن را به خاك بسپارند، حاضر شدن در مجلس مرد دانشمند از حضور در تشييع هزار جنازه ، و ديـدار از هـزار بيمار، و بر پا ايستادن براى عبادت در هزار شب ، و روزه داشتن در هزار روز، صدقه دادن هزار درهم به بينوايان ، و گزاردن هزار حج مستحبى ، و حضور در هزار جنگ در راه خدا ـ جز جنگ واجب ـ و دادن مال و جان در اين راه ، فضيلتى بيشتر دارد. اينها كجا به پاى حضور در مجلس عالم مى رسد؟ آيا ندانسته اى كه اطاعت و عبادت خدا نيز به علم اسـت ، و نـيـكـى دنـيـا و آخـرت بـا عـلم اسـت ، و شـر دنـيـا و آخـرت بـا جهل و نادانى ؟.
5 الامام على عليه السلام : لا تخبر بما لم تحط به علما.(41)
امام على عليه السلام : درباره آنچه از آن شناختى ندارى سخن مگوى .
6 الامام على عليه السلام : عليكم بالدرايات لا بالروايات .(42)
امـام عـلى عـليـه السـلام : در پـى دريـافـت و درايـت (سـخـنـهـا) بـاشـيـد، نـه در پـى نقل و حكايت .
7 الامام على عليه السلام : العلم اصل كل خير.(43)
امام على عليه السلام : علم ريشه علم ريشه هر نيكى است .
8 الامام على عليه السلام : لا تستعظمن احدا حتيى تستكشف معرفته .(44)
امـام عـلى عـليه السلام : پيش از آنكه از دانش و معرفت كسى با خبر شوى در بزرگداشت او مكوش .
9 الامـام البـاقـرعـليـه السـلام : ... ادفـع عـن نـفـسـك حـاضـر الشر بحاضر العلم ، و اسـتـعـمـل حـاضـر العـلم بـخـالص العـمـل ، و تـحـرز عـلى خـالص العمل من عظيم الغفلة بشدة التيقظ، واستجلب شدة التيقظ بصدق الخوف .. وتوق مجازفة الهوى بدلالة العقل ، وقف عند غلبة الهوى باسترشاد العلم .(45)
امـام بـاقـرعـليه السلام : بدى و شر موجود را، با علمى كه دارى ، از خويشتن دور كن . و هـمـيـن عـلم را بـا انـجـام دادن عـمـل خـالص بـه كـار بـنـد. و در عـمـل خـالص ، خـود را بـا كمال مراقبت و بيدارى ، از هجوم غفلت مصون دار. و براى بدست آوردن چـنـيـن بـيـدارى و مـراقـبـتـى ، از خـدايـى صـادقـانـه بـترس ... همچنين با راهنمايى عـقـل ، از افـتـادن در دام هواهاى باطل بپرهيز. و به هنگام چيرگى هواى نفس درنگ كن ، و از دانشى كه دارى براى نجات خود ارشاد بخواه .
10 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : عـن الامـام البـاقـرعـليـه السـلام : يـا بنى ! اعرف مـنـازل الشـيـعـة عـلى قـدر روايـتـهـم و مـعـرفـتـهـم ، فـان المعرفة هى الدراية للرواية . وبـالدرايـات للروايـات يعلو المؤ من الى اقصى درجات الايمان . انى نظرت فى كتاب لعـلى عـليـه السـلام فـوجـدت فـى الكـتـاب : ان قـيـمـة كـل امـرى و قـدره مـعرفته . ان الله تبارك و تعالى ـ يحاسب الناس ‍ على قدر ما آتاهم من العقول فى دار الدنيا.(46)
الامـام الصـادق عـليـه السـلام : ـ نـقل از پدر خويش : ابوجعفر باقرعليه السلام : گفت : پـسرم ! مقام و منزلت شيعيان را از اندازه نقل احاديث و شناختى كه (در باره مفاهيم و معارف حـديـثـى ) دارنـد بـشناس ! زيرا كه شناخت و معرفت ، در حقيقت ، همان درك آگاهانه محتواى احاديث است كه مؤ من به بالاترين پايه اى ايمان (شناخت اعتقادى و عملى ) مى رسد. من در نـامـه اى از عـلى عـليـه السـلام : به اين نوشته برخوردم : ارزش هر كس معرفت او است . خـداى مـتـعـال مـردمـان را بـه مـيـزان خـردى كـه در دار دنـيـا بـه ايشان ارزانى داشته است حسابرسى مى كند.
11 الامام الصادق عليه السلام : العلم اصل كـل حـال سـنـى ، منتهى كل منزلة وفيعة . لذلك قال النبى (صلي الله عليه و آله ): طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة ، اى علم التقواى واليقين .(47)
امـام صـادق عـليـه السـلام : عـلم اصـل و ريـشـه هـر حالت عالى است و بلندترين پايگاه صعود است . به همين جهت پيامبر(صلي الله عليه و آله ): گفت : طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است ، يعنى علم (و آيين ) پرهيزگارى و يقين .
12 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : انـتـم ـ والله ـ الذيـن قـال الله : ونـزعـنـا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلين . انما شيعتنا اصحاب الاربعة الاعين : عينين فى الراس ، و عينين فى القلب ...(48)
امـام صـادق عـليـه السـلام : شـمـايـيد ـ به خدا سوگند ـ آن كسان كه خداوند گفته است : هـر كـيـنـه اى را از دلشـان زدوديـم ، بـرادرنـنـد همه ، بر روى تختها رو به روى هم نـشـسـتـه . بـيـگـمـان شـيـعـيـان مـا را چـهـار چـشـم اسـت : دو چشم در سر، و دو چشم در دل .
13 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : اذا كـان يـوم القـيـامـة ، جـمـع الله عـزوجـل ، النـاس فى صعيد واحد، و وضعت الموازين ، فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فير جح مداد العلماء على دماء الشهداء.(49)
امـام صادق عليه السلام : چون روز قيامت شود، خداى بزرگ ، مردمان را همه ، در پهنه اى يـكـسـان گرد آورد، و ترازوها گذارده شود. آنگاه خوى شهيدان را با مركب خامه دانشمندان در دو كفه ترازو نهند، پس مركب خامه دانشمندان بر خون شهيدان فزونى يابد.
14 الامـام الصـادق عـليه السلام - عن النبى (صلي الله عليه و آله ): اءعلم الناس من جمع علم الناس الى علمه ..و اكثر الناس قيمة اكثرهم علما، و اءقل الناس قيمة اءقلهم علما.(50)
امام صادق عليه السلام - نقل از پيامبر اكرم : داناترين مردمان كسى است كه دانش ديگران را با دانش خويش جمع كند..و ارزشمندترين مردم كسى است كه علم بيشتر داشته باشد. و كم ارزشترين آنان كسى است كه دانش كمتر داشته باشد.
15 الامام الصادق عليه السلام - عن آبائه ، عن على ، عن النبى (صلي الله عليه و آله ): اكثر الناس قيمة اكثرهم علما، و اقل الناس ‍ قيمة اقلهم علما.(51)
امـام صـادق عـليـه السلام - نقل از پدرانش ، از على ، از پيامبر اكرم : ارزشمندترين مردم كـسـى اسـت كـه عـلم بـيـشـتـر داشته باشد. و كم ارزشترين آنان كسى است كه دانش كمتر داشته باشد.
16 الامـام الصـادق عـليـه السـلام - عـن سـمـاعـة : قـلت الله عـزوجـل : مـن قـتـل نفسا بغير نفس ..فكاءنما قتل الناس جميعا، و من احياها فكانما احيا الناس جـمـيـعـا؟ قـال : مـن اخـرجـهـا مـن ضـلال الى هـدى ، فـكـانـمـا احـياها؛ و من اخرجها من هدى الى ضلال فقد قتلها.(52)
امـام صـادق عليه السلام - سماعة بن مهران گويد: به امام صادق گفتم : اين سخن خدا در قـرآن : مـن قـتل نفسا بغير نفس ..فكاءنما قتل الناس جميعا، و من احياها فكانما احيا الناس جميعا- هر كس شخصى را جز در برابر كشتن شخصى ديگر يا تبهكارى در زمين بكشد، گـويـى چـنان است كه همه مردمان را كشته باشد، و هر كس كه جانى را زنده كند، گويى چـنـان است كه همه مردمان را زنده كرده باشد يعنى چه ؟ امام صادق گفت : هر كه جانى را از گمراهى به راهيافتگى برآورد، بدان ماند كه آن را زنده كرده است . و هر كه جانى را از راهيافتگى به گمراهى بيرون برد، در حقيقت آن را كشته است .
17 الامـام الصـادق عـليـه السـلام - مـحـمـد بـن مـارد قـال : قـلت لابـى عـبـدالله عـليـه السـلام : حـديـث روى لنـا انـك قـلت : اذا عـرفـت فـاعـمل ما شئت ؟ فقال : قد قلت ذلك . قال : قلت : و ان زنوا او سرقوا او شربوا الخمر؟ فـقـال لى : انـا لله و انـا اليـه راجـعـون ، و الله مـا انـصـفـونـا ان نـكـون اخـذنـا بـالعـمـل و وضـع عـنـهـم ، انـمـا قـلت : اذا عـرفـت فـاعـمـل مـا شـئت ، مـن قليل الخير و كثيره ، فانه يقبل منك .(53)
امـام صـادق عـليـه السلام - محمد بن مارد گويد به امام صادق گفتم : حديثى روايت كرده اند كه شما گفته ايد: چون حق را شناختى و دانستى ، هر چه خواهى كن . گفت : آرى چـنـيـن گفته ام . گفتم : حتى اگر مرتكب زنا شوند، و دزدى كنند، و شراب نوشند؟ گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، به خدا سوگند (كسانى كه معناى آن حديث را چنين پنداشتند) در حـق مـا انـصـاف روا نـداشـتـه انـد، كـه چـنـان بـاشـد كـه مـا را بـه عـمـل بـگـيـرنـد و آنـان را از آن مـعـاف دارنـد. آنـچـه گفتم معنايش ‍ اين است : چون حق را شناختى ، هر كار خيرى كه خواستى انجام ده ، چه كم و چه زياد، كه كار از تو (با شناخت حق ) پذيرفته خواهد شد.
18 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : لا ينبغى لمن لم يكن عالما ان يعد سعيدا، و لا لمن لم يكن ودودا ان يعد حميدا، و لا لمن لم يكن صبورا ان يعد كاملا، و لا لمن لا يتقى ملامة العلماء و ذمـهـم ان يـرجـى له خـيـر الدنـيـا و الآخـرة . و يـنـبـغـى للعاقل ان يكون صدوقا، ليؤ من على حديثه ، و شكورا ليستوجب الزيادة .(54)
امـام صـادق عليه السلام : شايسته نيست آن كس را كه عالم نيست سعادتمند بخوانند، و آن كـس را كـه مـهـربـان نـيـسـت پـسـنـديـده بـشـمـارنـد، و آن كـس را كـه شـكـيـبـا نـيـسـت كـامل بدانند. همچنين آن كس كه از سرزنش و نكوهش دانشمندان و دانايان پرهيز نكند، نتوان امـيـد داشـت كـه بـه خـيـر و آخـرت بـرسـد. سـزاوار شـخـص عـاقـل آن است كه راستگو باشد تا مردم به گفتارش اطمينان داشته باشند، و سپاسگزار نعمتها باشد تا مستوجب فزونى نعمت گردد.
19 الامـام الكـاظـم عـليـه السـلام : يـا هـشـام ! ان لقـمـان قـال لابـنه :..يا بنى ! ان الدنيا بحر عميق ، قد غرق فيه عالم كثير. فلتكن سفينتك فيها تـقـوى الله ، و حـشـوهـا الايـمـان ، و شـراعـهـا التـوكـل ، و قـيـمـهـا العقل ، و دليلها العلم ، و سكانها الصبر.(55)
امـام كـاظـم عـليـه السلام : اى هشام ! لقمان به پسر خويش گفت : ..دنيا دريايى ژرف است كه مردمان بسيار در آن غرق شده اند. چنان كن كه كشتى تو در اين دريا ترس از خدا، و بـار آن ايـمـان ، و بـادبـان آن تـوكـل ، و كـشـتـيـبـان آن عقل ، و راهنماى آن علم ، و سكان آن بردبارى باشد.
20 الامـام الكـاظـم عـليـه السـلام - فـى حـديـث طـويـل : لا نـجـاة الا بـالطـاعـة ؛ و الطـاعـة بـالعـلم ، و العـلم بـالتـعـلم ، و التـعـلم بالعقل يعتقد. و لا علم الا من عالم ربانى .(56)
امـام كـاظـم عـليـه السـلام : رسـتـگارى جز به طاعت نيست . و طاعت به علم است . و علم به آموختن فراهم مى شود. و انسان با هدايت عقل به آموختن مى گرايد. و علم واقعى آن است كه از نزد عالم ربانى رسيده باشد.
فصل دوم : طلب علم
قرآن
1 لقـد مـن الله عـلى المـؤ مـنـيـن ، اذ بـعـث فـيـهم رسولا من انفسهم ، يتلوا عليهم آياته و يـزكـيـهـم و يـعـلمـهـم الكـتـاب و الحـكـمـة ، و ان كـانـوا مـن قبل لفى ضلال مبين (57)
خـدا را بـر مـؤ مـنـان منت نهاد كه فرستاده اى از خود ايشان برانگيخت ، تا آيات او را بر آنـان بـرخـواند، و پاكيزه شان كند، و كتاب و حكمت به ايشان بياموزد، هر چند از آن پيش در گمراهيى آشكار فرو بودند
حديث
1 النبى (صلي الله عليه و آله ): طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة .(58)
پيامبر (صلي الله عليه و آله ): طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .
2 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): طـلب العـلم فـريـضـة عـلى كـل مـسـلم ، الا ان الله يـحـب بـغـاة العـلم .(59)
پيامبر (صلي الله عليه و آله ): طلب علم بر هر مسلمان واجب است . آگاه باشيد كه خدا جويندگان علم و دانش را دوست مى دارد!
3 الامـام عـلى عـليـه السـلام : الشـاخـص فـى طـلب العـلم كـالمـجـاهـد فـى سبيل الله ..(60)
امام على عليه السلام : آنكه به جستجوى علم برخيزد، همچون مجاهد در راه خدا است .
4 الامام على عليه السلام : اغد عالما او متعلما، و لا تكن الثالث فتعطب .(61)
امـام عـلى عـليـه السـلام : يا دانا باش (62) ، يا جوينده دانايى ، و جز اين دو مباش كه هلاك خواهى شد.
5 الامـام الصـادق : طـلب العـلم فـريـضـة فـى كل حال .(63)
امام صادق عليه السلام : طلب علم ، در همه حال ، واجب است .
6 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : اطـلبـوا العـلم و لو بـخـوض الجـج و شـق المـهـج .(64)
امـام صـادق عـليـه السـلام : بـه طـلب دانـش و عـلم بـرخـيـزيـد، هـر چند با فرو رفتن در گردابها و در خطر افتادن جانها همراه باشد.
7 الامـام الصادق عليه السلام : لو علم الناس ما فى العلم لطلبوه و لو بسفك المهج و خوض الجج .(65)
امـام صـادق عـليه السلام : اگر مردمان ارزش علم و دانش را مى دانستند، به جستجو و طلب آن بـرمـى خـاسـتـنـد، اگـر چـه به ريختن خونها بينجامد و به فرو رفتن در گردابهاى مرگبار.
8 الامـام الباقر عليه السلام - عن النبى (صلي الله عليه و آله ):اغد عالما او متعلما، و اياك ان تكون لاهيا متلذذا.(66)
امـام بـاقـر عـليـه السـلام - از پـيـامـبـر اكرم : يا دانا باش ، يا جوينده دانايى ، و از آن بپرهيز كه وقت گذرانى لذت طلب باشى .
9 الامام الباقر عليه السلام : ما من عبد يغدو فى طلب العلم او يروح الا خاض الرحمة ، و هـتـفـت بـه المـلائكـة : مـرحـبـا بـزائر الله ، و سـلك مـن الجـنـة مثل ذلك المسلك .(67)
امـام باقر عليه السلام : هيچ بنده اى نيست كه در جستجوى دانش شب را به روز يا روز را بـه شـب آرد، مـگـر آنـكـه در رحـمـت خـدا درآيـد، و فـرشـتـگـان بـه او بانگ بر آورند كه آفـريـن بـه آن كـس كـه بـه زيـارت خـدا مـى رود - مرحبا بزائر الله (68) و اينچنين كس همينگونه راه بهشت را بپيمايد.
10 الامـام الصـادق عـليه السلام : الناس اثنان : عالم و متعلم ، و سائر الناس همج ؛ و الهمج فى النار.(69)
امـام صـادق عـليـه السـلام : مردمان بر دو گونه اند: دانايانند يا جويندگان دانايى . و ديگران گولانيند وحش گونه . و اينگونه كسان جاى در آتش خواهند داشت .
11 الامام على عليه السلام : تعلموا العلم ! فان حسنة و مدار سته تسبيح ، و البحث عنه جـهـاد، و تـعـليـمـه لمـن لا يـعمله صدقة ..و هو انيس فى الوحشة ، و صاحب فى الوحدة ، و سـلاح عـلى الاعـداء، و زيـن الاخـلاء، يـرفع الله به اقواما يجعلهم فى الخير ائمة يقتدى بـهـم ..لان العـلم حـيـاة القـلوب ..و قـوة الابـدان مـن الضـعـف ..بـالعـلم يـطـاع الله و يعبد..(70)
امـام عـلى عـليـه السـلام : دانـش بـيـاموزيد، كه آموختن آن حسنه است ، و گفتگو در باره آن تسبيح است ، و جستجوى آن جهاد است ، و آموختن آن به كسى كه نمى داند صدقه است ..علم مونس است در بيمناكى ، و يار است در تنهايى ، و سلاح است بر ضد دشمنان ، و آرايشى اسـت در مـيـان دوسـتـان . خدا به بركت علم ، گروههايى را بر مى آورد و پيشوايان خير و نـيـكـى قـرار مـى دهـد، تـا ديـگـران از آنـان پـيـروى كـنـنـد..علم زندگى دلهاست ..و مايه نيرومندى تنها در برابر سستى ..و از روى علم و دانايى است كه خدا اطاعت و پرستش مى شود..
12 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : لست احب ان ارى الشاب منكم الا غاديا فى حالين اما عـالمـا او مـتـعـلمـا. فـان لم يـفعل فرط، فان فرط ضيع ، فان ضيع اثم ، و ان اثم سكن النار، و الذى بعث محمدا بالحق .(71)
امام صادق عليه السلام : دوست ندارم جوانى از شما را جز آن نمى بينم كه شب را در يكى از دو حال به روز آورد: يا عالم باشد يا جوينده علم . اگر چنين نكند تقصير كرده باشد. و چون تقصير كند خويشتن تباه ساخته باشد. و چون خويشتن تباه سازد گناهكار باشد. و چون گناهكار باشد در دوزخ جاى گيرد؛ مطلب اين است ، به خداى محمد سوگند.
فصل سوم : عقل و فعل سازى آن
قرآن
1 ان فـى خـلق السـمـاوات و الارض ، و اخـتـلاف الليـل و النـهـار، و الفـلك التـى تـجـرى فـى البـحـر بـمـا يـنـفـع النـاس ، و مـا انـزل الله مـن السـمـاء مـن مـاء فـاحـيـا بـه الارض بـعـد مـوتـهـا و بـث فـيـهـا مـن كـل دابـة ، و تـصـريـف الريـاح ، و السـحـاب المسخر بين السماء و الارض ، لآيات لقوم يعقلون (72)
در آفـريـنش آسمانها و زمين ، و در پياپى آمدن شب و روز، و در كشتى كه به سود مردمان در دريـا روان اسـت ، و در آبـى كـه خـدا از آسـمـان فـرو فـرسـتـاد و با آن زمين را پس از مـردگـى زنـده كـرد و هـر گـونـه جنبنده را در آن پراكنده ساخت ، و در وزيدن بادها از هر سـوى ، و در ابـرهـاى گـمـارده مـيـان آسـمـان و زمـيـن ، در اينها همه ، نشانه هايى است (از دانايى و توانايى خدا) براى كسانى كه خرد خويش به كار اندازند.
2 قالوا: لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير(73)
(دوزخـيـان ) گـفـتند كه اگر ما مى شنيديم يا خرد خود را به كار مى انداختيم ، اكنون به شمار دوزخيان نبوديم
3 و مـن آيـاتـه يـريـكـم البـرق خـوفـا و طـمـعـا، و يـنـزل مـن السـمـاء مـاء فـيـحـيـى بـه الارض بعد موتها، ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون (74)
از نشانه هاى (دانايى و توانايى ) اوست كه برق را به بيم و اميد به شما مى نماياند، و از آسـمـان آبى فرو مى فرستد و زمين را پس از مردگى زنده مى كند؛ همانا در اين كار شگرف نشانه هايى است براى كسانى كه خرد خود را به كار اندازند.
4 و سـخـر لكـم الليـل و النـهـار و الشمس و القمر، و النجوم مسخرات بامره ، ان فى ذلك لآيات لقوم يعقلون (75)
شـب و روز و خـورشـيـد و مـاه را - بـراى زنـدگـانـى شـمـا - در گـردون مـسـخـر ساخت ، و سـتـارگـان را بـه فـرمـان خويش ‍ فرمانبردار كرد؛ در اين كار بزرگ نشانه هايى است براى آنان كه خرد خود را به كار اندازند.
حديث
1 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): انـمـا يـدرك الخـيـر كـله بـالعـقـل ، و لا ديـن لمـن لا عقل له .(76)
پـيـامـبر (صلي الله عليه و آله ): انسان به وسيله خرد و عقل به نيكيها همه دست مى يابد. هر كس خرد ندارد دين ندارد.
2 النـبـى (صلي الله عليه و آله ) - اثـنـى قـوم بـحـضـرتـه عـلى رجـل حـتـى ذكـروا جـمـيـع خـصـال الخـيـر، فـقـال رسـول الله (صلي الله عليه و آله ): كـيـف عـقـل الرجـل ؟ فـقـالوا: يـا رسـول الله ! نخبرك عنه باجتهاده فى العبادة و اصناف الخير تـسـاءلنـا عن عقله ؟! فقال : ان الاحمق يصيب بحمقه اعظم من فجور الفاجر؛ و انما يرتفع العباد غدا فى الدرجات و ينالون الزلفى من ربهم على قدر عقولهم .(77)
پـيـامـبـر (صلي الله عليه و آله ) - گـروهـى در محضر او شخصى را ستودند و از همه خصلتهاى نيك او ياد كـردنـد؛ پـيـامـبـر گـفـت : عقل آن مرد چگونه است ؟ گفتند: اى پيامبر! ما به تو از كـوشـش او در عـبـادت و ديـگـر خـوبـيـهـاى او سـخـن مـى گـويـيـم و تـو دربـاره عـقـل او از مـا مـى پـرسـى ؟ پـيامبر گفت : مرد احمق ، به سبب حماقت خود، بيش از انسان گـنـاهـكـار بـه گـنـاه و نـابـكـارى آلوده مـى گردد. فرداى قيامت ، درجات بندگان خدا و دستيابى ايشان به قرب و نزديكى پروردگار به اندازه خردهاى ايشان است .
3 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): لكـل شـى ء آلة وعـدة ، و آلة المـؤ مـن وعـدتـه العـقـل ، و لكـل شـى ء مـطـيـة ، و مـطـيـة المـرء العـقـل . و لكـل شـى ء غـايـة ، و غـايـة العـبـادة العـقـل . و لكـل قـوم راع ، و راعـى العـابـديـن العـقـل . و لكـل تـاجـر بـضـاعـة ، و بـضـاعـة المـجـتـهـديـن العـقـل . و لكـل خـراب عـمـارة ، و عـمـارة الآخـرة العـقـل . و لكـل سـفـر فـسـطـاط يـلجـاءون اليـه ، و فـسـطـاط المـسـلمـيـن العقل .(78)
پـيـامـبـر(صلي الله عليه و آله ): بـراى هـر چـيـزى سـاز و بـرگـى لازم اسـت ، سـاز و بـرگ مـؤ مـن عـقـل اسـت . هـر چـيـز را مـركـوبـى لازم اسـت ، مـركـوب انـسـان عـقـل اسـت . هـر چـيـز را سـرانـجـامـى اسـت ، سـرانـجـام عـبـادت عـقـل اسـت . هـر گـروه را شـبـان و سـرپـرسـتـى اسـت ، شـبـان و سـرپـرسـت خداپرستان عـقـل اسـت . هـر بـازرگـانـى را كـالايـى اسـت ، كـالاى كـوشـنـدگـان در راه خـداپـرسـتان عـقـل اسـت . هـر ويـرانـيـى را آبـادانـيـى در خـور اسـت ، آبـادانـى آخـرت بـه عـقـل است . و هر جمع مسافرى را سايبانى لازم است تا بدان پناه برند، سايبان مسلمانان عقل است .
بنگريد!
ايـن تـعاليم والا به چه چيز اشاره مى كند؟ آيا در آنها مى انديشيم ؟ معناى اين سخنان اين اسـت كـه فـرد مـسـلمـان و جـامـعـه اسـلامـى بـايـد ايـنـچـنـيـن بـاشـد، بـايـد عـقـل و خـرد و فـرزانـگـى و دانـايـى بـر همه جاى آن سايه گسترد و همه كار و همه چيز، نـمـودار خـرد و عقل و دانايى باشد، نه نمودار تحجر و عوامزدگى و جمود. اين است جامعه آرمانى اسلام ، و اين است مسلمان تراز مكتب .
4 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): مـا قـسـم الله للعـبـاد شـيـئا اءفـضـل مـن العـقـل ، فـنـوم العـاقـل اءفـضـل مـن سـهـر الجـاهـل ، و افـطـار العـاقـل اءفـضـل مـن صـوم الجـاهـل ، و اقـامـة العـاقـل اءفضل من شخوص الجاهل ..(79)
پـيـامـبـر (صلي الله عليه و آله ): خداى چيزى برتر از خرد بهره بندگان نساخته است . اين است كه خواب عـاقـل بـرتـر از بـيـدارى جـاهـل اسـت ، و روزه گـشـودن عـاقـل بـرتـر از روزه داشـتـن جـاهـل اسـت ، و بـر جـاى مـانـدن عقل برتر از به راه افتادن جاهل .
5 الامام على عليه السلام : العقل مركب العلم .(80)
امام على عليه السلام : عقل مركب علم است .
6 الامام على عليه السلام : الانسان بعقله . (81)
امام على عليه السلام : انسان به عقل خويش انسان است .
7 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن اسـتـحـكـمـت لى فـيـه خـصـلة مـن خـصـال الخـيـر، احـتـمـلتـه عـليـهـا و اغـتـفـرت فـقـد مـا سـواهـا. و لا اءغـتـفـر فـقـد عـقـل و لا ديـن ، لان مـفـارقـة الديـن مـفـارقـة الامـن ، فـلا يـتـهـنـا بـحـيـاة مـع مـخـافة . و فقد العقل فقد الحياة ، و لا يقاس ‍ الا بالاموات .(82)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هـر كـه در او خـصـلتـى از خـصال نيك بر من ثابت شود، او را بر آن پذيرا مى شوم و از نبودن چيزهايى ديگر چشم مى پوشم ، ليكن از نبودن خرد و دين چشم نمى پوشم . زيرا جدايى از دين جدايى از امنيت خاطر است ، و زندگى با ناامنى و نگرانى گوارا نخواهد بود. فقدان خرد نيز به منزله فقدان حيات است . و بيخرد را جز با مردگان نتوان قياس كرد.
8 الامـام عـلى عـليـه السـلام : الانـسـان عـقـل و صـورة ، فـمـن اءخـطـاه العقل و لزمته الصورة لم يكن كاملا، و كان بمنزلة من لا روح فيه .(83)
امـام عـلى عـليـه السـلام : انـسـان عـقـل اسـت و صـورت ، پـس هـر كـه عـقـل از او رويـگـردان شـود و صـورت آدمـى بـا او بـمـانـد كامل نيست ، و همچون كسى است كه روح ندارد.
9 الامـام عـلى عـليـه السـلام قـال لابـنـه الحـسـن : يـا بـنـى ! ان اغـنـى الغـنـى العقل ، و اكبر الفقر الحمق (84)
امـام عـلى عـليـه السـلام بـه پـسـرش حـسـن : پـسـرم ! بـيـنـيـازتـريـن بـيـنـيـازى عقل است ، و بزرگترين فقر و نيازمندى بيخردى و احمقى .
10 الامـام عـلى عـليـه السـلام : يـا بـنـى لا فـقـر اشـد مـن الجهل ، و لا عدم اعدم من العقل ..(85)
امـام على عليه السلام : پسرم ! هيچ فقرى سختتر از نادانى نيست ، و هيچ ناداريى بدتر از نادارى عقل نيست .
11 الامام على عليه السلام : العقل رسول الحق .(86)
امام على عليه السلام : عقل فرستاده خدا است .
12 الامام على عليه السلام : ملاك امر العقل .(87)
امـام عـلى عـليـه السـلام : مـلاك در هـر چـيـز(88) عقل است .
13 الامـام عـلى عـليـه السـلام : العقول ائمة الافكار، و الافكار ائمة القلوب ، و القلوب ائمة الحواس ، و الحواس ائمة الاعضاء.(89)
امـام عـلى عـليـه السـلام : خـردهـا راهـبـران انديشه هايند، و انديشه ها راهبران دلها، و دلها راهبران حسها، و حسها راهبران اندامها.
14 الامام على عليه السلام : العقل مصلح كل امر.(90)
امام على عليه السلام : عقل اصلاح كننده هر كار است .
15 الامـام عـلى عـليـه السـلام : اعـقـلوا الخـبـر اذا سـمـعـتـمـوه عـقـل رعـايـة لا عـقـل روايـة ، فـان رواة العـلم كـثـيـر و رعـاتـه قليل .(91)
امـام عـلى عـليـه السـلام : چـون خـبـرى بـشـنـويـد، در آن بـا خـرد ژرفـنـگـرى تـعـقـل كـنـيـد، نه با خرد گزارشگر، كه گزارشگران دانش فراوانند و ژرفنگران اندك اندك .
16 الامام على عليه السلام : العقل اءقوى اءساس .(92)
امام على عليه السلام : خرد، نيرومندترين شالوده است .
17 الامام على عليه السلام : العقل حسام قاطع .(93)
امام على عليه السلام : خرد، شمشيرى برنده است .
18 الامام على عليه السلام : ثمرة العقل لزوم الحق .(94)
امام على عليه السلام : ثمره خرد، پيروى از حق است .
19 الامام على عليه السلام : ثمرة العقل الاستقامة .(95)
امام على عليه السلام : ثمره خرد، پايدارى و ايستادگى است .
20 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لا يـسـتـعـان عـلى الدهـر الا بالعقل .(96)
امام على عليه السلام : بر مشكلات روزگار، جز به يارى خرد، نمى توان چيره گشت .
21 الامام على عليه السلام : العقل - حيث كان - آلف ماءلوف .(97)
امام على عليه السلام : خرد، در هر جا كه باشد، بهترين مونس و همدم است .
22 الامـام عـلى عـليـه السـلام : هـبـط جـبـرئيـل عـلى آدم فـقـال : يـا آدم ! انـى امـرت ان اخـيـرك واحـدة مـن ثـلاث ، فـاخـتـر واحـدة ودع اثـنـتـيـن . فـقـال له آدم : و مـا الثـلاث يـا جـبـرئيـل ؟ فـقـال : العـقـل و الحـيـاء و الديـن . قـال آدم : فـانـى قـد اخـتـرت العـقـل . فـقـال جـبـرئيـل للحـيـاء و الديـن : انـصـرفـا و دعـاه ! فـقـالا: يـا جبرئيل ! انا امرنا ان نكون مع العقل حيث كان ..(98)
امام على عليه السلام : جبرئيل بر آدم فرود آمد و گفت : آدم ! به من فرمان رسيده است كه از تو بخواهم تا يكى از سه چيز را برگزينى ، پس يكى را برگزين و دوتاى ديگر را واگذار! آدم گفت : اى جبرئيل ! آن سه چيز كدامند؟ در پاسخ گفت : خرد و آزرم و دين . آدم گـفـت : مـن خـرد را بـرگـزيـدم . آنگاه جبرئيل به آزرم و دين گفت : دور شويد و او را به حـال خـود واگـذاريـد! آنـهـا گـفـتـنـد: اى جـبـرئيـل ! بـه مـا فـرمـان شـده اسـت كـه هـر جـا عقل باشد با آن باشيم ...
23 الامـام البـاقـر عـليـه السـلام - عـن النـبـى (صلي الله عليه و آله ): لم يـعـبـد الله عـزو جـل بـشـى ء افـضـل مـن العـقـل ؛ و لا يـكـون المـؤ مـن عـاقـلا حـتـى يـجـتـمـع فـيـه عـشـر خـصـال : الخـيـر مـنـه مـاءمـول ، و الشـر مـنـه مـاءمـون ..و لا يـسـام مـن طـلب العـلم طول عمره ..(99)
امـام بـاقـرعـليـه السـلام - از پـيـغـمـبـر اكـرم : كـسـى خـدا را بـه چـيـزى والاتـر از عـقل و خردمندى عبادت نكرده است . مؤ من عاقل و خردمند نخواهد بود مگر آنكه ده خصلت در او فـراهم شود: به نيكى او اميد دارند، و از شر او در امان باشند...و در سراسر عمر خود از جستجوى علم خسته و تنگدل نشود...
24 الامـام البـاقـر عـليـه السـلام : لا مـصـيـبـة كـعـدم العقل ، و لا عدم عقل كقلة اليقين .(100)
امـام بـاقـر عليه السلام : هيچ مصيبى همچون بيخردى نيست ، و هيچ بيخرديى همچون كمى يقين نيست .
25 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لو صـح العـقـل ، لا غـتـنـم كل امرى ء مهله .(101)
امـام عـلى عـليـه السـلام : اگـر عـقـل سالم باشد، هر كس فرصت (عمر) خود را غنيمت خواهد شمرد.
26 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : دعـامـة الانـسـان العـقـل ، و من العقل الفطنة و الفهم و الحفظ و العلم ، فاذا كان تاءييد عقله من النور، كان عالما، حافظا، زكيا، فطنا، فهما، و بالعقل يكمل ، و هو دليله و مبصره و مفتاح اءمره .(102)
امام صادق عليه السلام : ستون وجود آدمى عقل است . زيركى و فهم و به ياد سپرى (حفظ مـطـالب و عـلوم ) و دانـشـورى (عـلم ) از خـواص عـقـل اسـت . و هـرگـاه عـقـل ، از نـور (مـعـنـوى ) نـيـرو گـرفـتـه باشد، انسان ، دانشور و به ياد سپرنده علم و هوشمند و زيرك و فهيم خواهد بود. آدمى به عقل كـامـل مـى شـود. و عـقـل راهـنـمـا و سـبـب بـيـنـايـى و كـليـد مشكل گشاى امور انسان است .
27 الامـام الكـاظم عليه السلام : يا هشام ! ان ضوء الجسد فى عينه ، فان كان البصر مضيئا استضاء الجسد كله . و ان ضوء الروح العقل ، فاذا كان العبد عاقلا كان عالما بربه ، و اذا كان عالما بربه اءبصر دينه . و ان كان جاهلا بربه لم يقم له دين . و كما لا يقوم الجـسـد الا بـالنـفـس الحـيـة ، فـكـذلك لا يقوم الدين الا بالنية الصادقة ، و لا تثبت النية الصادقة الا بالعقل .(103)
امـام كـاظم عليه السلام : اى هشام ! نور تن در چشم است . پس اگر ديده روشن باشد، همه تـن از نـور آن روشـنـى مـى گـيـرد. و روشـنـى روح عـقـل اسـت . پـس اگـر انـسـان عـاقل و خردمند باشد، پروردگار خود را مى شناسد. و چون پـروردگـار خود را شناخت در دين خود بصيرت پيدا مى كند. و چون كسى پروردگار خود را نـشـنـاسـد ديـنـى بـراى او بـاقـى نـمـى مـاند. و همانگونه كه تن جز با جان ، زنده و بـرپـاى نـمـى مـانـد، ديـن نيز جز با نيت خالص بر پاى نمى ماند. و نيت خالص جز با عقل استوار نمى گردد.
28 الامام الرضاعليه السلام : صديق كل امرى ء عقله ، و عدوه جهله .(104)
امـام رضـا عـليـه السـلام : دوسـت هـر كـس عـقـل و دانـايـى او اسـت ، و دشـمـن هـر كـس جهل و نادانى او.
فصل چهارم : انديشيدن
قرآن
1 ان فـى خـلق السـمـاوات و الارض ، و اخـتـلاف اليل و النهار، لآيات لاولى الالباب # الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم ، و يـتـفـكـرون فـى خـلق السـمـاوات و الارض ، ربنا ما خلقت هذا باطلا، سبحانك فقنا عذاب النار.(105)
در آفـريـنـش آسمانها و زمين ، و در پياپى آمدن شب و روز، نشانه هايى است (از دانايى و تـوانـايـى خـدا) بـراى خـردمـنـدان# آنـان كـه ايـسـتـاده و نـشـسـتـه و خـفـتـه (در هـمـه حـال ) خـدا را يـاد مـى كـنـند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند (كه ): پروردگارا! ايـنـهـمـه را بـيـهوده نيافريدى ، تو پاك و پاكيزه اى ، پس (بدين انديشه كه كرديم و ايمان كه يافتيم ) ما را از عذاب آتش نگاه دار.
2 و سـخـر لكم ما فى السماوات و ما فى الارض ، جميعا منه ، ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون (106)
آنـچـه را در آسـمـانـهـا و زمـيـن اسـت بـه فرمان شما در آورد، همه از او است ؛ و در اين كار نشانه هايى است (از حكمت و قدرت او)، براى كسانى كه بينديشند.
3 هوالذى انزل من السماء ماء، لكم منه شراب و منه شجر فيه تسيمون # ينبت لكم به الزرع و الزيـتـون و النـخـيل و الاعناب و من كل الثمرات ، ان فى ذلك لآية لقوم يتفكرون (107)
او اسـت آنكه از آسمان براى شما آب فرو فرستاد، كه از آن مى نوشيد، و از آن آب گياه مـى رويـد كـه (چهار پايان خود را) در آن مى چرانيد # خداوند براى شما با آن آب كشت و زيـتـون و درختان خرما و درختان انگور و همه ميوه ها را مى روياند؛ همانا در اين كار نشانه اى است براى كسانى كه بينديشند
4 ذلك مثل القوم الذين كذبوا بآياتنا، فاقصص القصص لعلهم يتفكرون (108)
ايـن (كـه در پـيـش گـفته شد) مثل قومى است كه آيات ما را دروغ شمردند؛ پس داستانها را براى ايشان بازگو، تا شايد بينديشند
حديث
1 النبى (صلي الله عليه و آله ): فكرة ساعة خير من عبادة سنة .(109)
پـيـامـبـر (صلي الله عليه و آله ): انـديـشـه يـك سـاعـت بـهـتـر از عـبـادت يـك سال است .
2 الامام على عليه السلام : تفكرك يفيدك الاستبصار، و يكسبك الاعتبار.(110)
امـام عـلى عليه السلام : انديشيدن و فكر كردن ، بر بينايى تو مى افزايد، و پند مايه اى برايت فراهم مى آورد.
3 الامام على عليه السلام : من تفكر ابصر..(111)
امام على عليه السلام : آن كه بينديشد بينا مى شود.
4 الامـام الكـاظـم عـليـه السـلام : لكـل شـى ء دليـل ، و دليل العاقل التفكر، و دليل التفكر الصمت .(112)
امام كاظم عليه السلام : هر چيز را راهنمايى است . راهنماى خردمند انديشيدن است ، و راهنماى انديشيدن ، خاموشى گزيدن .
5 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : كـان امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام يقول : التفكر حياة القلب البصير.(113)
امـام صـادق عـليـه السـلام : امـيـر المؤ منين عليه السلام مى گفت : انديشيدن ، زندگى دل بينا است (دلى كه نينديشد مرده است ).
6 الامام على عليه السلام : الفكر مرآة صافية .(114)
امام على عليه السلام : انديشه ، آيينه اى پاك است .
7 الامام على عليه السلام : فكر المرء مرآة تريه حسن عمله من قبحه .(115)
امام على عليه السلام : انديشه آدمى آيينه اى است كه نيك و بد كارش را به او مى نمايد.

 

next page

fehrest page

back page