الحياة ، جلد ۱

محمد رضا حكيمى ، محمد حكيمى ، على حكيمى
ترجمه : احمد آرام

- ۱۹ -


2 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : يـا ابـن جـندب !.. رحم الله قوما كانوا سراجا و منارا كانوا دعاة الينا باءعمالهم ، و مجهود طاقتهم ..(1180)
امـام صـادق عـليـه السـلام : اى عـبـدالله بـن جـنـدب ! خـدا رحـمـت كـند قومى را كه چراغ و مشعل بودند، مردمان را، با اعمال خود و تلاش خود، به سوى ما دعوت مى كردند.
3 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : كـونـوا دعـاة النـاس بـاءعـمـالكـم ، و لا تكونوا دعاة باءلسنتكم .(1181)
امام صادق عليه السلام : مردمان را با اعمال خود تبليغ كنيد نه با زبانهاى خود.
4 الامـام على عليه السلام : ان الوعظ الذى لا يمجه سمع ، و لا يعد له نفع ، ما سكت عنه لسان القول ، و نطق به لسان الفعل ..(1182)
امـام عـلى عـليـه السـلام : مـوعـظـه اى كـه گـوش آن را پـس نـمى زند و هيچ سودى با آن بـرابـرى نـمى كند، آن است كه زبان گفتار در آن خاموش بماند و زبان كردار به سخن گفتن بپرداز.
فصل سيزدهم : انسان ، گروگان اعمال
قرآن
1 كل نفس بما كسبت رهينة .(1183)
هر كسى گروگان كرده هاى خويش است
2 وان ليس للانسان الا ما سعى (1184)
انسان را جز (پاداش ) آنچه خود در آن كوشيد چيزى نيست
3 و ان كلا لما ليوفينهم ربك اءعمالهم ، انه بما يعملون خبير(1185)
پـروردگار تو پاداش كارهاى همگان را (موافق و مخالف ، همه را)، به تمامى به ايشان خواهد داد؛ خداوند از كارهايى كه مى كنند با خبر است .
4 تلك امة قد خلت ، لها ما كسبت ، و لكم ما كسبتم .(1186)
آن پـشـيـنيان همه در گذشتند؛ آنان همان را دارند كه خود كسب كردند، و شما همان را داريد كه خود كسب كرديد...
5.. ولنا اعمالنا ولكم اعمالكم ..(1187)
اعمال ما براى ما است و اعمال شما براى شما...
حديث
1 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : لمـا فـتـح رسـول الله (صلي الله عليه و آله ) مـكـة :، قـام على الصفا فـقـال : يـا بـنـى هـاشـم ! يـا بـنـى عـبـدالمـطـلب ! انـى رسول الله اليكم ، و انى شفيق عليكم .
لا تـقـولوا: ان مـحمدا منا؛ فوا الله ما اوليائى منكم و لا من غيركم الا المتقون ..الا و انى قد اءعـذرت فـيـمـا بـيـنـى و بـيـنـكـم ، و فـيـمـا بـيـن الله عزوجل و بينكم ، و ان لى عملى ولكم عملكم .(1188)

امـام صـادق عـليـه السـلام : هـنـگامى كه پيامبر اكرم مكه را گشود، بر كوه صفا ايستاد و گفت : اى فرزندان هاشم ! اى فرزندان عبدالمطلب ! من فرستاده خدا به سوى شمايم ، و من دوستدار شمايم . نگوييد محمد از ما است ؛ به خداى سوگند كه دوستان من از ميان شما و جـز شـمـا كـسـانـى غير از پرهيزگاران نيستند... بدانيد كه من (با آنچه به شما گفتم و ابلاغ كردم ) ميان خود و شما و ميان خداى بزرگ و شما عذرى و بهانه اى باقى نگذاشتم . و بـدانـيـد كه آنچه مرا سودمند خواهد بود عمل من است ، و آنچه شما را سودمند خواهد بود عمل شما است .
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـا اصـدق المـرء عـلى نـفسه ، واى شاهد عليه كفعله ؟ و لا يـعـرف الرجـل الا بـعـمـله ، كـمـا لا يـعـرف الغـريـب مـن الشـجـر الا عـنـد حـضـور الثـمـر. فـتـدل الاثـمـار عـلى اءصـولهـا، و يـعـرف لكـل ذى فضل فضله . كذلك يشرف الكريم بآدابه ، و يفتضح اللئيم برذائله .(1189)
امام على عليه السلام : چه كسى راستگوتر از انسان درباره خودش ، و چه گواهى براى او بـهـتـر از كـردارش ؟ آدمـى جـز بـه كـردارش شـنـاخته نمى شود، همان گونه كه درخت نـاشـنـاخـتـه جز هنگام ميوه آوردن شناخته نمى شود. پس ميوه ها بر ريشه ها دلالت دارد، و ارزشها و الا صاحب خود را مى شناساند. از همينجا است كه انسانه بزرگوار، با فرهنگ و تـربـيـت خـويش مورد بزرگداشت قرار مى گيرد؛ و انسان فرومايه ، با اخلاق پست خود رسوا مى گردد.
3 الامام على عليه السلام :.. للمرء ما اكتسب ، و هو مع من احب .
امام على عليه السلام : دارايى آدمى چيزى است كه كسب كرده است . و خود با كسانى خواهد بود كه آنان را دوست داشته است .
4 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : اقـصـر نـفـسـك عـمـا يـضـرهـا مـن قـبـل ان تـفارقك ، واسع فى فكاكها كما تسعى فى طلب معيشتك ، فان نفسك رهينة بعملك .(1190)
امـام صـادق عـليه السلام : پيش از آنكه جانت از تو جدا شود، آن را از هر چه به آن زيان مى رساند دورنگاه دار؛ و در اين كار چنان بكوش كه در طلب روزى مى كوشى ، زيرا كه نفس تو گروگان كارى است كه مى كنى .
5 الامام الصادق عليه السلام : دعا الله الناس فى الدنيا بآبائهم ليتعارفوا، و فى الاخرة باءعمالهم ليجازوا، فقال يا ايها الذين آمنوا، يا ايها الذين كفروا(1191)
امـام صـادق عـليه السلام : خدا مردمان را در دنيا به پدرانشان خواند (و منسوب داشت ) تا يـكـديـگر را بشناسند، و در آخرت به اعمالشان ، تا به آن پاداش داده شوند؛ از اين رو در قـرآن بـه يا ايها الذين آمنواو يا ايها الذين كفروا تعبير كرد، يعنى : اى آنان كه مؤ من گشتيد، و اى آنان كه كافر شديد.
6 النـبـى (صلي الله عليه و آله ):.. مـوت الانـسـان بـالذنـوب اكـثـر مـن مـوتـه بالاجل ، وحياته بالبر اكثر من حياته بالعمر.(1192)
پـيـامـبر (صلي الله عليه و آله ): فرا رسيدن مرگ آدمى ، در اثر گناهان ، بيش از فرا رسيدن مرگ او به اجـل است . و ادامه يافتن زندگى او، در اثر كارهاى نيك ، فزونتر از ادامه يافتن زندگى او به مدت عمر است .
فصل چهاردهم : عمل ، مقياس ارزش انسان
قرآن
1 و لكل درجات مما عملوا، و ما ربك بغافل عما يعملون (1193)
براى هر يك از آنان از روى كارى كه كرده اند درجاتى است ، پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست
2 ام حـسـبـتـم ان تـدخـلوا الجـنـة و لمـا الله الذيـن جـاهـدوا مـنـكـم و يـعـلم الصـابـريـن ؟(1194)
آيـا (بـه واقـع ) مـى پـنـداريـد كـه بـه بـهـشت در مى آييد، در حالى كه هنوز خدا از شما كـسـانـى نـديـده اسـت كـه جـهـاد كـنند و شكيبا باشند؟ (يعنى : آيا بدون جهاد در راه خدا و شكيبايى بر آن ، ورود به بهشت ميسر خواهد بود؟)
حديث
1 الامـام عـلى عـليـه السـلام : اءلمـرء يـوزن بـقـوله ، و يـقـوم بـفـعـله ؛ فقل ما يترجح زنته ، وافعل ما تجل قيمته .(1195) امام على عليه السلام : آدمى با گفتارش سنجيده و با كردارش قيمت گذارده مى شود، پس چيزى بگو كه وزن آن بيشتر، و كارى كن كه قيمت آن افزونتر باشد.
2 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : لا نـقـول درجـة واحـدة ، ان الله يـقـول : درجـات بـعـضـهـا فـوق بـعـض انـمـا تـفـاضـل القـوم بالاعمال .(1196)
امـام صادق عليه السلام : نمى گوييم همه يك مقام و يك درجه دارند، زيرا كه در كلام خدا است : درجات بعضها فوق بعض ـ درجه ها و مقامهايى است (در آخرت )، برخى بالاتر از بـرخـى ديـگـر. و تـفـاوت درجـات مـردمـان ـ تـنـهـا و تـنـهـا ـ بـه اعمال است .
3 الامـام الصـادق عليه السلام : من استوى يو ماه فهو مغبون ، ومن كان آخر يوميه خيرهما فـهـو مـغـبوط، و من كان آخر يوميه شر هما فهو ملعون . و من لم ير الزيادة فى نفسه فهو الى النقصان ، و من كان الى النقصان ، فالموت خير له من الحاة .(1197)
امـام صـادق عـليه السلام : هر كس دو روزش با يكديگر برابر باشد، مغبون است هر كس روز دومش نيكوتر از روز اول باشد، مورد غبطه ديگران است .
هـر كـس دومـيـن روزش بـدتـر بـاشـد مـلعـون اسـت . هـر كـه در خـود افـزايـشـى نـبـيـند در حال كاهش است ، و هر كه رو به كاهش ‍ باشد مرگ براى او بهتر از زندگى است .
4 الامـام سـجـادعـليـه السـلام : اظـهـر اليـاس ، مـن النـاس ، فـان ذلك مـن الغـنـاء. و اءقـل طـلب الحـوائج اليـهـم ، فـان ذلك فـقـر حـاضـر. و ايـاك و مـا يـعـتـذر مـنـه . وصـل صـلاة مـودع . و ان اسـتـطـعـت اءن تـكون اليوم خيرا منك اءمس ، و غدا خيرا منك اليوم ، فافعل .(1198)
امـام سـجـادعـليه السلام : اميد خويش از مردمان ببر، كه اين يك گونه بينيازى است . و از خـواسـتـن حاجت از ايشان بكاه كه خواستن فقرى حاضر است . و از كارى كه عذر خواهى مى خواهد بپرهيز. و همچون كسى كه با نماز وداع مى كند نماز بگزار. از اگر مى توانى كه امروز بهتر از ديروز باشى ، و فردا بهتر از امروز چنين كن .
فـصـل پـانـزدهـم : بـرخـى از انـگـيـزه هـاى عمل و كار
حديث
1 النبى (صلي الله عليه و آله ): لا تحقروا شيئا من الشر، و ان صغر فى اءعينكم . و لا تستكثروا الخير، و ان كثر فى اءعينكم .(1199)
پيامبر (صلي الله عليه و آله ): هيچ شرى را كوچك مگيريد، هر چند در چشم شما كوچك بنمايد. و هيچ خيرى را بزرگ مشماريد، هر چند در نظر شما بزرگ جلوه گر شود.
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام : اوصـيـك ان لا يـكـونـن لعمل الخير عندك غاية فى الكثرة ، و لا لعمل الاثم عندك غاية فى القلة .(1200)
امام على عليه السلام : سفارش مى كنم كه كار خير را ـ هر چند بسيار باشد بسيار ندانى ، و كار بد و گناه را ـ هر چند اندك باشد ـ اندك نشمارى .
3 الامـام عـلى عـليـه السـلام : افـعـلوا الخـيـر ولا تحقروا منه شيئا، فان صغيره كبير، و قـليـله كـثـيـر. ولا يـقـولن احـدكـم ان اءحـدا اءولى بفعل الخير منى ، فيكون و الله كذلك .(1201)
امـام عـلى عـليـه السـلام : كـار نـيـك كـنيد و هيچ اندازه از آن را كوچك مشماريد. چه كوچك آن بـزرگ اسـت و انـدك آن بـسيار. و هيچ يك از شما نبايد (دست از كار نيك بكشد) و بگويد، فـلانـى بـراى كـار نـيـك كـردن شايسته تر از من است كه (چون خود را كنار بكشد و چنين بگويد) به خداى سوگند، چنين خواهد شد (و توفيق كار نيك از او سلب خواهد گشت ).
4 النـبـى (صلي الله عليه و آله ). اتـق الله و لا تـحـقـرن شـيـئا من المعروف .. پيامبر(صلي الله عليه و آله ): خداترس باش و هيچ كار نيكى را كوچك مدان .(1202)
5 الامام رضاعليه السلام : لا تستكثروا كثير الخير.(1203)
امام رضاعليه السلام : كار نيكوى فراوان را زياد مشماريد.
6 الامـام الكـاظـم عـليـه السـلام : يـا هـشـام ! كـان امـيـر المـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام : يـقـول : مـا عـبـدالله بـشـى ء اءفـضـل مـن العـقـل . و مـا تـم عـقـل امرى حتى يكون فيه خصال شتى : الكفر و الشر منه ماءمونان ، و الرشد والخير منه مـاءمـولان .. يـسـتـكـثـر قـليـل المـعـروف مـن غـيـره ، و يـسـتـقل كثير المعروف من نفسه ، ويرى الناس كلهم خيرا منه و انه شرهم فى نفسه . و هو تمام الامر.(1204)
امام كاظم عليه السلام : اى هشام ! اميرالمؤ منين عليه السلام : مى گفت : خدا با چيزى بهتر از عـقـل پـرسـتـيـده نـمـى شـود. و عـقـل هـيـچ كس تمام نمى شود تا آنگاه كه از چند خصلت بـرخـوردار بـاشـد: كفر و شر از او سر نزند؛ و اميد رشد و نيكى در او باشد... كار نيك اندك ديگران را زياد به شمار آورد، و كار نيك بسيار خود را ناچيز در نظر بگيرد؛ و همه مـردمـان را، در دل ، بـهتر از خود و خويشتن را بدتر از ايشان بداند. و اين امر (مردمان را، در دل ، از خـود بـهـتـر دانـسـتـن و خـود را از آنـان بـدتـر)، كمال امر ديندارى و فضيلت است .
7 الامـام رضـاعـليـه السـلام : لا يـتـم عـقـل امـرى مـسـلم حـتـى تـكـون فـيـه عـشـر خـصـال :.. الخـيـر مـنـه مـاءمـول :، و الشـر مـنـه مـاءمـون ، يـسـتـكـثـر قليل الخير من غيره ، و يستقل كثير الخير من نفسه .(1205)
امام رضاعليه السلام : عقل مسلمان كامل نمى شود تا اينكه ده خصلت در او يافت شود... اميد خير از او برود؛ و مردمان از شر او در امان باشند؛ خير اندك را از جز خود بسيار شمارد، و خير فراوان را از خود اندك به شمار آورد.
8 الامـام سـجـادعـليه السلام : قال اميرالمؤ منين عليه السلام : انما الدهر ثلاثه اءيام ، انت فيما بينهن ، مضى اءمس بما فيه فلا يرجع اءبدا. فان كنت عملت فيه خيرا لم تحزن لذهـابـه ، و فـرحـت بـما استقبلته منه . و ان كنت فرطت فيه فحسرتك شديدة لذها به و تـفـريـطـك فـيـه . و انـت مـن غـد فـى غـرة ، لا تـدرى لعـلك لا تـبـلغـه . و ان بـلغـتـه لعـل حـظـك فـيـه التـفـريـط مـثـل حـظـك فـى الامـس (الى اءن قال :) و انما هو يومك الذى اءصبحت فيه . و قد ينبغى لك ، ان عقلت و فكرت فيما فرطت فـى الامـس المـاضـى مـما فاتك فيه من حسنات ان لا تكون اكتسبتها و من سيئات ان لا تكون اقـصـرت عـنـهـا (الى ان قـال :) فـاعـمـل عـمـل رجـل ليـس ياءمل من الايام الا يومه ، الذى اصبح فيه ، و ليلته ..(1206)
امام سجادعليه السلام : اميرالمؤ منين گفت : روزگار سه روز است كه تو در ميان آنهايى : ديـروز بـا آنچه در آن بود، كه رفت و باز گشتى ندارد. پس اگر در آن كارى نيك كرده اى ، از رفـتـن آن انـدوهـى نـدارى ، و از كـارى كـه در آن كرده اى شادمانى ؛ و اگر كارى نـابـجـا كـرده اى ، اكنون از گذشتن آن و تقصير خود غمى فراوان مى خورى . و فردا كه تـو از آن اطـلاعى ندارى ، از كجا مى دانى كه به آن خواهى رسيد؟ و اگر رسيدى از كجا هـمـچـون ديـروز بهره خود را در آن تباه نكنى ؟ (تا آنجا كه گفت ) پس آنچه به واقع در اخـتـيـار تـو اسـت هـمـين امروز است . و شايسته چنان است كه بينديش و خرد خود را به كار انـدازى ، و كـارهـاى نـيـك نكرده و كارهاى بد كرده ديروز را در نظر بگيرى ، و چنان به كار برخيزى كه گو يا يك امروز بيشتر از عمر تو باقى نمانده است .
9 الامام على عليه السلام : لا يز هدنك فى المعروف من لا يشكره لك ، فقد يشكرك عليه مـن لا يـسـتـمـتع بشى ء منه . و قد تدرك من شكر الشاكر اكثر مما اءضاع الكافر، و الله يحت المحسنين .(1207)
امـام عـلى عـليـه السـلام : اگر كسى در برابر نيكيى كه در حق وى كرده اى سپاسگزارى نـكـرد، مبادا از كار خير دامن فرو چينى ، زيرا كسى كه هيچ بهره اى از آن نمى برد (خدا)، از تـو سـپـاسـگـزارى خـواهـد كـرد. و تو از سپاس آن سپاسگزارى بيش از ناسپاسى اين ناسپاس نصيب خواهى داشت ؛ و خدا نيكو كاران را دوست دارد.
10 الامـام بـاقـرعـليـه السـلام : عـن النـبـى (صلي الله عليه و آله ): ان الله يـحـب مـن الخـيـر مـا يعجل .(1208)
امام باقرعليه السلام : از پيامبر اكرم : خدا خيرى را دوست دارد كه در آن شتاب كنند.
11 الامـام سـجـادعـليـه السـلام : اللهم صل على محمد وآله ! وحلنى بحلية الصالحين ، والبـسـنـى زيـنـة المـتـقـيـن ، فـى بـسـط العـدل ، و كـظـم الغـيـظ.. واسـتـقـلال الخـيـر و ان كـثـر مـن قـولى و فـعـلى ، و اسـتـكـثـار الشـروان قـل مـن قـولى و فـعـلى . و اكـمـل ذلك لى بـدوام الطـاعـة ، و لزوم الجـمـاعـة ، و رفـض اءهل البدع و مستعمل الراى المخترع ..(1209)
امـام سـجـادعـليـه السـلام : خـدايـا! بـر مـحـمـد و آل مـحـمـد درود فـرسـت ، و مرا به زيور نـيـكوكاران بياراى ، و زينت پرهيزگاران بر من بپوشان ، با گستردن داد و فروخوردن خـشـم و... و بـا انـدك شـمـردن كـار نـيك هر چند گفتار و كردار من فراوان باشد، و بسيار شمردن كار بد هر چند در گفتار و كردار من اندك باشد. و اينهمه را براى من با ادامه طاعت ، و حـضـور در جـمـاعـت ، و طـرد اهـل بـدعـت و پـيـروان آراى اخـتـراعـى ، كامل گردان .
در ايـن احـاديـث ، از عـامـلهـايـى چـنـد كـه انـسـان را بـه كـار وا مـى دارنـد و بـه عـمل مى انگيزند ياد گشته است ، از جمله اندك شمردن كار نيك . چه آدمى كار نيكى كه مى كـنـدانـد ك شـمـارد، و آن را بـه حـسـاب نـيـاورد، هـمـواره بـه كـار نـيـكـى ديـگـر، و عـمـل صـالحـى افـزونـتـر دسـت مى يازد، و از قناعت ورزيدن و بسنده كردن به كارى چند پرهيز مى كند.
فصل شانزدهم : برخى از انگيزه هاى بيكارى
اء ـ تنبلى
قرآن
1 ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم ، واذا قاموا الى الصلاة قاموا كسالى يراؤ ون الناس ، و لا يذكرون الله الا قليلا.(1210)
مـنافقان با خدا فريب مى ورزند ـ در حالى كه او ايشان را مى فريبد (و فريبشان را به خـودشـان بـاز مـى گـردانـد) ـ و چـون بـه نـمـاز بـرمـى خـيـزنـد، سـنـيـگـيـن و تـنـبـل بـر مى خيزند، آنهم براى اينكه به مردمان نمايش دهند؛ و (در آن نماز) جز اندگى ياد خدا نمى كنند
حديث
1 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): يـا عـلى !... ايـاك و خـصـلتـيـن : الضـجـر و الكسل ، فانك ان ضجرت لم تصبر على حق ، و ان كسلت لم تؤ د حقا.(1211)
پـيـامـبـر(صلي الله عليه و آله ): يـا عـلى ! از دو خـصـلت بـپـرهيز: تنگ حوصلگى و تنبلى ، كه چون تنگ حـوصـله شـوى هـيـچ حـقـى را نـمـى پـذيـرى ، و چـون تنبل باشى حق هيچ چيز را ادا نمى كنى .
2 الامام الصاقدعليه السلام : عدو العمل الكسل .(1212)
امام صادق عليه السلام :: تنبلى و سستى دشمن كار است .
3 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : مـن حـديـث جـنـود العقل والجهل النشاط و ضده الكسل .(1213)
امـام صـادق عـليـه السلام : (از جمله سپاهيان عقل و نيروهاى خرد) نشاط است و پركارى كه ضد آن تنبلى است ...
4 الامام على عليه السلام : يا همام ! المؤ من .. بعيد كسله ، دائم نشاطه ، قريب اءمله ، حى قلبه .(1214)
امـام عـلى عـليـه السـلام : اى هـمـام ! مـؤ مـن از تـنـبـلى بـه دور اسـت ، و فعال و پرنشاط است ؛ كم آرزو است و زنده دل .
5 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : ايـاك والضـجـر و الكـسـل ، انـهـمـا مـفـتـاح كـل سـوء؛ انـه مـن كـسـل لم يـؤ د حقا، و من ضجر لم يصبر على حق .(1215)
امـام صـادق عـليـه السـلام : از تـنـگ حوصلگى و تن آسانى بپرهيز، كه اين دو كليد هر بـدى اسـت ، زيـرا آن كـه تـنـبـل و تـن آسـان بـاشد هيچ حقى را ادا نمى كند، و آن كه بى حوصله باشد هيچ حقى را بر نمى تابد.
6 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : اتـقـوا الله و لا تـمـلوا مـن الخـيـر، و لا تكسلوا..(1216)
امـام صـادق عـليـه السـلام : خـدا تـرس باشيد، و از كار نيك خسته نگرديد، و تن به تن آسانى مدهيد.
7 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : قـال سـليـمـان بـن جـعـفـر الهـمـدانـى : قـال لى جـعـفـربـن مـحـمد: يا سليمان ! من الفتى ؟ فقلت له : جعلت فداك ، الفتى عندنا الشـاب . قـال لى : امـا عـلمـت ان اءصـحـاب الكـهـف كـانـوا كـلهـم كهولا، فسماهم الله فتية بايمانهم ؟ يا سليمان ! من آمن بالله واتقى فهو الفتى .(1217)
امام صادق عليه السلام : ـ (سليمان بن جعفر همدانى گويد: امام جعفر صادق به من گفت ): اى سـليـمان ! فتى (جوانمرد) كيست ؟ گفتم : جانم فداى تو باد: فتى در نزد ما بـه مـعـنـاى جوان است . آيا نمى دانى كه اصحاب كهف همه پير بودند، ليكن خدا به سبب ايـمـانـشـان آنـان را فـتـى و جـوانـمـرد خـوانـد؟ اى سـليـمان ! هر كه به خدا ايمان آورد و پرهيزگار شود، جوانمرد و فتى او است .
8 الامام على عليه السلام : لا تتكل فى اءمورك على كسلان .(1218)
امـام عـلى عـليـه السـلام : در كـارهـاى خـود بـر آدم تنبل تكيه مكن .
9 الامـام بـاقـرعـليـه السلام : .. لا مصيبة كاستهانتك بالذنب ، و رضاك بالحالة التى اءنت عليها
امـام بـاقـرعـليـه السلام : هيچ مصيبت همچون سبك شمردن گناه نيست ، و خرسند بودن به حالتى كه در آنى .
چـون خـرسـنـدى انـسـان بـه حالتى و مرتبه اى كه در آن است ، باعث مى گردد تا ازتر قـرقـيـخـواهـى و كـمـال طـلبى انصراف يابد، و حالت بهرت و مرتبه بالاترى را (به ويـژه در علوم و معنويات ) نطلبد و براى آن تلاش نكند، از اين رو، اين خرسندى مصيبتى بزرگ است .
10 الامـام عـلى عـليـه السـلام : الراضـى عـن نـفـسـه مـفـتـون ، والواثـق بـهـا مـغـبـون .(1219)
امام على عليه السلام : از خود راضى ابله است ، و خود محور زيانكار.
11 الامـام الصـادق عـليه السلام : ثلاث يحجزن المرء عن طلب المعالى : قصر الهمة و قلة الحيلة : و ضعف الراى .(1220)
امـام صـادق عـليـه السـلام : سه چيز آدمى را از خواستار شدن اسباب سر بلندى باز مى دارد: كم همتى ، ناپختگى و سست رايى .
12 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): للكـسـلان ثـلاث علامات : يتوانى حتى يفرط، و يفرط حتى يضيع ، ويضيع حتى ياءثم .(1221)
پـيامبر(صلي الله عليه و آله ): تنبل را سه نشانه است : چندان سستى مى كند كه تا به افراط مى رسد، و چـنـدان افـراط مـى كـنـد تـا بـه اهـمـال مـى كـشـد، و چـنـدان اهمال مى كند تا به گناه مى انجامد.
13 الامام الصادق عليه السلام : الكسل يضر بالذين والدنيا.(1222)
امام صادق عليه السلام : تنبلى به دين و دنيا هر دو زيان مى رساند.
حديث
1 النـبـى (صلي الله عليه و آله ): ثـلاث مـهلكات : شح مطاع ، و هوى متبع ، و اعجاب المرء بنفسه . و هو محبط للعمل ، و هو داعية المقت من الله سبحانه .(1223)
پـيـامـبر(صلي الله عليه و آله ): سه چيز هلاك كننده است : حرصى كه از آن فرمان برند، و هواى نفسى كه بـه اطـاعـت آن بـرخـيـزنـد، و از خـود راضـى بـودن . و آن ، عمل را از بين مى برد و سبب خشم خداى سبحان مى گردد.
2 الامام على عليه السلام : الاعجاب يمنع من الازدياد.(1224)
امـام عـلى عـليـه السـلام : خـود پـسـندى انسان را از افزون سازى (كارهاى خوب و كمالات نفسانى ) باز مى دارد.
3 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : ثـلاث هـن قـاصـمـات الظـهـر: رجل استكثر عمله ، و نسى ذنوبه ، واعجب براءيه .(1225)
امـام صـادق عـليـه السـلام : سـه چـيـز پـشـت را مـى شـكـنـد: مـردى كـه عمل خود را زياد شمارد، و گناهان خود را فراموش ‍ دارد، و مجذوب راءى و نظر خود شود.
4 الامام الهادى عليه السلام : من دخله العجب هلك .(1226)
امام هادى عليه السلام : كسى كه خودبينى به او راه يابد هلاك مى شود.
5 الامـام السـجـادعـليـه السـلام :.. نـعـوذ بـك ان نـنـطـوى عـلى غـش احـد و ان نـعـجـب باءعمالنا.(1227)
امام سجادعليه السلام : خدايا! به تو پناه مى بريم ، از اينكه كسى را فريب دهيم (و با وى دورويى كنيم )، و از اينكه درباره اعمال خويش گرفتار عجب و خودپسندى شويم .
ب : سستى و بيحالى
قرآن
1 و لا تهنوا و لا تحزنوا، و انتم الا علون ان كنتم مؤ منين (1228)
سستى مكنيد و اندوهگين مباشيد، كه اگر مؤ من باشيد برترى با شما است
2 و كـاءيـن مـن نـبـى قـاتـل مـعـه ربـيـون كـثـيـر، فـمـا و هـنـوا لمـا اءصـابـهـم فـى سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا، و الله يحب الصابرين (1229)
چه بسيار پيامبران ، كه خداگرايان فراوانى همراه با ايشان جنگيدند، و چنين بود كه از هـر سـخـتـى كـه در راه خـدا مـى ديـدند سست نمى گشتند، و ناتوان نمى شدند، و تن به زبونى نمى دادند، و خدا بردباران را دوست مى دارد
3 فلا تهنوا و يدعوا الى السلم ، و اءنتم الاعلون ، و الله معكم ، و لن يتركم اءعمالكم (1230)
سستى نكنيد و (كافران را) به صلح مخوانيد، كه شما برترانيد، و خدا با شما است ، و او هرگز از (پاداش ) اعمال شما نخواهد كاست
حديث
1 الامام على عليه السلام : من اءطاع التوانى ، ضيع الحقوق .(1231)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هـر كـه تـسـليـم سـسـتـى و سهل انگارى گردد، حق خود و ديگران را تباه سازد.
2 الامام على عليه السلام : فى التوانى و العجز اءنتجت الهلكة .(1232)
امام على عليه السلام : سستى و ناتوانى ، هلاكت زايد.
3 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لقـد اءخطا العاقل اللاهى الرشد، و اءصابه ذو الاجتهاد و الجد.(1233)
امام على عليه السلام : عاقل بازيگوش ، راه راست را گم مى كند، و سختكوش جدى به آن مى رسد.
فصل هفدهم : نظم در عمل و كار
حديث
1 الامـام عـلى عـليـه السلام : اءوصيكما و جميع ولدى و اءهلى و من بلغه كتابى ، بتقوى الله و نظم امركم ...(1234)
امـام عـلى عـليـه السلام : به شما و همه فرزندان و كسانم و هر كس كه اين نامه به دست وى برسد، سفارش مى كنم كه تقوى پيشه سازيد، و كارهاى خود را نظم بدهيد.
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام :...و امـض لكـل يـوم عـمـله ، فـان لكل يوم ما فيه ...(1235)
امام على عليه السلام : كار هر روز را در همان روز انجام ده ، كه هر روزى را كارى است .
3 الامـام الكاظم عليه السلام : اجتهدوا فى ان يكون زمانكم اربع ساعات : ساعة لمناجاة الله ، و ساعة لامر المعاش ، و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذين يعرفونكم عيوبكم و يـخـلصـون لكـم فـى البـاطـن ، و سـاعة تخلون فيها للذاتكم فى غير محرم . و بهذه الساعة تقدرون على الثلاث ساعات ...(1236)
امـام كـاظم عليه السلام : در آن بكوشيد كه زمانتان را به چهار بخش تقسيم كنيد: ساعتى بـراى مناجات با خدا؛ و ساعتى براى امر زندگى ؛ و ساعتى براى آميزش با برادران و معتمدانى كه عيبهاى شما را به شما بشناسانند و در باطن به شما اخلاص داشته باشند؛ و سـاعـتـى بـراى پـرداخـتـن بـه لذتـهـايـى كـه حـرام نـباشد. و به اين ساعت كه براى گذراندن آن سه ساعت توانايى پيدا مى كنيد.
4 الامام على عليه السلام : الامور المنتظمة يفسدها الخلاف .(1237)
امام على عليه السلام : كارهاى نظم يافته را اختلاف تباه مى كند.
5 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : قـال رسول الله (صلي الله عليه و آله ): يا ايها الناس ! اقيموا صفوفكم ، و امسحوا بناكبكم لئلا يكون بينكم خـلل . و لا تـخـالفـوا، فـيـخـالف الله بـيـن قـلوبـكـم . الا و انـى اراكـم مـن خـلفـى .(1238)
امـام صـادق عـليـه السـلام : پـيـامبر اكرم گفت : اى مردم ! صفهاى خود را (در نماز جماعت ) راست كنيد، و شانه ها را به يكديگر بچسبانيد، تا شكافى ميانتان نباشد. و با يكديگر مخالفت نكنيد كه در آن صورت خدا ميان قلبهاى شما خلاف مى اندازد. و بدانيد كه من شما را، در پشت سر خود، مى بينم .
فصل هجدهم : تدبير در مقدمات و ارزشيابى نتايج
حديث
1 الامام على عليه السلام : ايها الناس ! لا خير فى دنيا لا تدبير فيه .(1239)
امام على عليه السلام : اى مردم ! در دنيايى كه تدبيرى در آن نباشد خيرى نيست .
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن سـاء تـدبـيـره ، تعجل تدميره .(1240)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هـر كه تدبيرش بد باشد، در نابودى و هلاك خود شتاب كرده است .
3 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لا مـال اءعـود مـن العـقـل ...و لا عقل كالتدبير.(1241)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هـيـچ مـالى سـودمـنـدتـر از عقل نيست ...و هيچ عقلى همچون تدبير نيست .
4 الامـام عـلى عـليـه السـلام : ادل شـى ء عـلى غـزارة العقل ، حسن التدبير.(1242)
امام على عليه السلام : بهترين دليل زيادى عقل ، حسن تدبير است .
5 الامـام عـلى عـليـه السـلام : التـدبـيـر قـبـل العمل يؤ منك من الندم .(1243)
امـام جـواد عـليـه السـلام - از امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـلام : تـدبـيـر كـردن پـيـش از عمل ، مانع پشيمانى است .
6 الامـام عـلى عـليـه السـلام : قـدر ثـم اقـطـع ، و فـكـر ثـم انـطـق ، و تـبـيـن ثـم اعمل .(1244)
امـام عـلى عـليـه السـلام : انـدازه كـن سـپـس بـبـر؛ بينديش سپس بازگوى ، و بسنج سپس خاشاك سيل آورده مباش .
7 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لا تـكـن فـيـمـا تـورد كـحـاطـب ليل ، و غثاء سيل .(1245)
امـام عـلى عـليـه السـلام : در آنچه فراهم مى آورى همچون هيزمش شب و گرد آورنده خاشاك سيل آورده مباش .
# يـعـنـى : چنان هيزمكشان و هيزمچينانى كه به شب هيزم مى چينند، و هر چه رسيد گرد مى آورنـد، و از خـاشـاك سـيـل آورده بـار مـى بندند، مباش ! و بارجامه عمر را از هر چه رسيد مـيـنـبـار، و فـرصـت و تـوان و استعداد خويش را هرگونه شد بكار مبر، بلكه از هر چيز، نتيجه بخش و برگزيده آن را بجوى و بياب ، و بگزين و برگير.
8 الامام على عليه السلام : الطمانينة قبل الحزم ضد الحزم .(1246)
امام على عليه السلام : اطمينان كردن پيش از احتياط (و وارسى )، ضد احتياط است .
9 الامام على عليه السلام : رو تحزم ، فاذا استوضحت فاجزم .(1247)
امـام عـلى عـليـه السـلام : تـاءمـل كن تا دور انديش باشى ؛ و چون جوانب كار روشن گشت قاطعانه انجام ده .
10 الامـام عـلى عـليـه السـلام - فـيـمـا اءوصـى بـه عـنـد وفـاتـه : اءنهاك عن التسرع بالقول و الفعل .(1248)
امام على عليه السلام - از وصيت آن امام در هنگام وفات : از شتابزدگى در گفتار و كردار بپرهيز.
11 الامام على عليه السلام : لا تقدمن على امر، حتى تخبره .(1249)
امام على عليه السلام : تا كارى را خوب نسنجيده اى ، به آن اقدام مكن .
12 الامام على عليه السلام : لا تزهدن فى شى ء حتى تعرفه .(1250)
امـام عـلى عـليـه السـلام : از چـيـزى تـا آن را نـشـنـاخـتـه اى دل مبر.
13 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن لم يـعـرف مـضـرة الشـى ء، لم يقدر على الامتناع منه .(1251)
امام على عليه السلام : هر كس از زيان چيزى آگاه نباشد نمى تواند از آن جلوگيرى كند.
14 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن لم يـعـرف مـنـفـعـة الخـيـر، لم يـقـدر عـلى العمل به .(1252)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هر كس كه از سود كار خيرى با خبر نباشد، نمى تواند به آن عمل كند.
15 الامـام عـلى عـليه السلام : العاقل من لا يضيع له نفسا فيما لا ينفعه ، و لا يقتنى ما لا يصحبه .(1253)
امام على عليه السلام : عاقل كسى است كه يك نفس به كار بيسود نپردازد، و چيزى كه با او نماند گرد نياورد.
16 بعض الصادقين عليه السلام : الجلساء ثلاثة : جليس تسفيد منه فالزمه ، و جليس تفيده فاءكرمه ، و جليس لا تفيد و لا تستفيد منه ، فاهرب عنه .(1254)
يـكـى از امـامان عليه السلام : همنشينان سه اند: همنشينى كه از او بهره مند مى شوى ، پس هـمـواره نـزد وى بـاش ! و هـمـنشينى كه به او بهره مى رسانى ، پس او را گرامى دار! و همنشينى كه نه از او بهره مى برى و نه به او بهره مى رسانى ، پس از او بگريز!
17 الامام على عليه السلام : المغبون لا محمود و لا ماءجور..(1255)
امام على عليه السلام : مغبون نه ستايش مى بيند نه پاداش .
تتميم : (منع نسنجيده كارى و پوزشخواهى )
حديث
1 الامام على عليه السلام : الاستغناء عن العذر اءعزمن الصدق به .(1256)
امـام عـلى عـليـه السلام : به پوزشخواهى نيازمندان نگشتن گرانبهاتر از راستگويى در پوزش خواستن است .
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام :...واحـذر كـل عـمـل اذا سئل عنه صاحبه ، انكره او اعتذر منه .(1257)
امـام عـلى عـليه السلام : از كارى بپرهيز كه چون از كننده آن پرسند، آن را انكار كند، يا به عذرخواهى بيفتد.
3 الامـام الصـادق عـليـه السـلام : لا يـنـبـغـى للمـؤ مـن ان يذل نفسه . قلت : بما يذل نفسه ؟ قال : يدخل فيما يعتذر منه .(1258)
امام صادق عليه السلام : مؤ من را نشايد كه خود را خوار كند. (رواى حديث گويد:) گفتم : مـؤ مـن بـه چـه چـيـز خـود را خـوار كند؟ گفت : در كارى وارد شود كه سپس بايد از آن عذر بخواهد.
4 الامـام الصادق عليه السلام : اياك و ما تعتذر منه ! فان المؤ من لا يسى ء و لا يعتذر، و المنافق يسى ء كل يوم و يعتذر.(1259)
امـام صادق عليه السلام : از آنچه بايد از آن پوزش خواهى بپرهيز! مؤ من بد نمى كند و عذر نمى خواهد. منافق هر روز بد مى كند و پوزش مى خواهد.
فصل نوزدهم : مرتبه هر كار و لزوم رعايت آن
قرآن
1 مـا كـان للمـشـركـيـن ان يعمروا مساجد الله ، شاهدين على انفسهم بالكفر، اولئك حبطت اءعـمـالهـم و فـى النـار هم خالدون # انما يعمر مساجد الله ، من آمن بالله و اليوم الآخر و اقـام الصـلاة و آتـى الزكـاة و لم يـخـش الا الله ، فـعـسى اولئك ان يكونوا من المهتدين # اجـعـلتـم سـقـايـه الحـاج و عمارة المسجد الحرام ، كمن آمن بالله و اليوم الآخر و جاهد فى سـبـيـل الله ؟ لا يـستوون عندالله ، و الله لا يهدى القوم الظالمين # الذين آمنوا و هاجروا و جـاهـدوا فـى سـبـيـل الله باءموالهم و انفسهم ، اعظم درجة عندالله ، و اولئك هم الفائزون (1260)
روا نـيـست كه مشركان به آبادانى مسجدها بپردازند، در حالى كه به كفر خويش گواهند، اينان اعمالشان تباه است و جايشان جاودانه در آتش # مساجد خدا را كسانى آبادان مى كنند كه به خدا و روز ديگر ايمان داشته باشند، و نماز را برپاى دارند، و زكات دهند، و جز از خدا نترسند، سرانجام شايد اينان از راهيافتگان باشند
آيـا آب دادن بـه حاجيان و آباد نگاهداشتن مسجدالحرام را همچون كار كسى مى دانيد كه به خـدا و روز ديگر ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است ؟ اينان در نزد خدا برابر نيستند، و خدا ستمكاران را راهنمايى نخواهد كرد
كـسـانـى كـه ايـمـان آوردند، و هجرت كردند، در نزد خدا درجه اى بزرگتر دارند، و آنان رستگارند.
حديث
1 الامام على عليه السلام : من اشتغل بغير المهم ، ضيع الاهم .(1261)
امـام عـلى عـليـه السـلام : آنـكـه بـه چـيـزى غـيـر مـهـم خـود را مشغول دارد، مهمتر را از دست مى دهد.
2 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن اشـتـغـل بـالفـضـول ، فـاتـه مـن مـهـمـه الماءمول ..(1262)
امـام عـلى عـليـه السلام : هر كس به چيز بيهوده بپردازد، آنچه را كه مهم و مطلوب است از دست مى دهد.
3 الامـام عـلى عـليـه السـلام : يـسـتـدل عـلى ادبـار الدول بـاءربـع : تـضـيـيـع الاءصـول ، و التـمـسـك بـالفـروع ، و تـقـديـم الاءراذل ، و تاءخير الاءفاضل .(1263)
امـام عـلى عـليـه السـلام : عـامـل سـقـوط دولتـهـا چـهـار چـيـز اسـت : ضـايـع گـذرانـدن اصـول (مـسـائل اسـاسـى )؛ چـسـبـيـدن بـه فـروع (امـور نامهم و تشريفات )؛ پيش انداختن اراذل (فرومايگان )؛ و كنار زدن افاضل (پرمايگان و آگاهان ).
4 الامـام عـلى عـليـه السـلام :...مـن طـلب العـقـل المـتـعـارف ، فـليـعـرف صـورة الاءصـول و الفـضـول ، فـان كـثـيـرا مـن النـاس ‍ يـطـلبـون الفـضـول ، و يـضـعـون الاءصـول . فـمـن اءحـرز الاءصـل ، اكـتـفـى بـه عـن الفضل ...(1264)
امـام عـلى عـليـه السـلام : هر كه جوياى عقل عملى و به هنجار است ، بايد چيزهاى اصلى و غير اصلى را از يكديگر باز شناسد و تميز دهد، زيرا كه بسيارى از مردمان به جستجوى چـيـزهـاى غـيـر اصـلى و زايـد بـر مـى خـيـزنـد، و از بـه دسـت آوردن چـيـزهـاى اصـلى غـافـل مـى مـانـنـد. هـر كـس اصـل را بـه دسـت آورد، از غـيـر اصل دست مى كشد.
5 الامـام عـلى عـليـه السـلام : ان راءيـك لا يـتـسـع لكل شى ء ففرغه للمهم .(1265)
امـام عـلى عـليـه السـلام : راءى (و ذهـن ) تـو بـراى هـمـه چـيـز جـا نـدارد، آن را بـراى مسائل مهم خالى كن .
6 الامـام عـلى عـليـه السـلام : مـن اشـتـغـل بـغـيـر ضـرورتـه ، فـوتـه ذلك مـنـفـعـتـه .(1266)
امـام عـلى عـليه السلام : هر كس به امور غير لازم سرگرم گردد، منافع خويش را از دست مى دهد.
7 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لا قـربـة بـالنـوافـل ، اذا اءضـرت بـالفـرائض .(1267)
امـام عـلى عـليـه السـلام : اگـر مـسـتـحـبـات بـه واجـبـات زيـان بـرساند، قربتى از آنها حاصل نمى شود.
8 الامـام الحـسـيـن عـليـه السـلام : اذا اءضـرت النوافل فار فريضة فارفضوها.(1268)
امام حسن عليه السلام : هر گاه مستحب به واجب زيان برساند، آن را ترك كن .
9 الامـام عـلى عـليـه السـلام : كـن مـشـغـولا بـمـا انـت عـنـه مـسـؤ ول .(1269)
امـام عـلى عـليـه السـلام : بـه چـيـزى مـشـغـول بـاش كـه مسئول آنى .
10 الامـام عـلى عـليـه السـلام : لا تـداقـوا النـاس و زنـا بـوزن ، و عـظـمـوا اءقـداركـم بالتغافل عن الدنى ء من الامور..(1270)
امـام عـلى عـليـه السـلام : با مردم درباره ريز امور حسابگرى نكنيد، و بر ارزش خود با چشمپوشى از چيزهاى پست بيفزايد.
11 الامام على عليه السلام :...اءقصر راءيك على ما يعنيك ...(1271)
امام على عليه السلام : راءى خود را منحصر در چيزى كن كه به تو مربوط است .
12 الامـام عـلى عـليـه السـلام : طـوبـى لمـن قـصـر هـمـتـه عـلى مـا يـعـيـنـه ، و جعل كل جده لما ينجيه .(1272)
امام على عليه السلام : خوشا به حال كسى كه هم خود را منحصر به چيزى مى كند كه به او مربوط است ، و همه كوشش ‍ خود را مصروف چيزى مى دارد كه سبب نجات او است .
فصلبيستم : بهره گيرى درست از نيروها
قرآن
1 قـد الفـلح المـؤ مـنـون # الذيـن هـم فـى صـلاتـهـم خـاشعون # و الذين هم عن اللغو معرضون (1273)
بـه راسـتـى مـؤ مـنـان رسـتـگـار گـشـتـنـد # هـمـانـان كـه در حال نماز خاشعند # همانان كه از هر كار بيهوده اى رويگردانند
2 و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا، لنا اعمالنا و لكم اعمالكم ، سلام عليكم ، لا نبتغى الجاهلين (1274)
هـرگـاه سـخـن يـاوه (از يـاوه گـويـان ) بـشـنـونـد روى بـرمـى گـردانـنـد و مى گويند: اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شما؛ برويد به سلامت كه ما خواستار مردم نادان نيستيم
3 و الذين لا يشهدون الزور اذا مروا باللغو مروا كراما(1275)
(بـنـدگـان شـايـسـتـه خـدا) آنـانـنـد كـه گـواهـى دروغ نـدهـنـد (و يـارى اهل باطل نكنند)، و هر گاه كه بر چيزى لغو و بيهوده بگذرند، با بزرگوارى بگذرند.
حديث
النـبـى (صلي الله عليه و آله ): كـل لهـو المـؤ من باطل الا فى ثلاث : فى تاءديبه الفرس ، و رميه عن قوسه ، و ملاعبه اءمراته ، فانهن حق .(1276)
پـيـامـبـر (صلي الله عليه و آله ): هـر گونه لهو (بازى ) از مؤ من نابجا است ، مگر در سه چيز: در تربيت كردن اسب ، و مسابقات تيراندازى ، و شوخى كردن با همسر، كه اينها درست و بجا است .

 

next page

fehrest page

back page