در آغوش خدا (توبه)

استاد ابراهيم خرمى مشگانى

- ۵ -


تفاوت استغفار و توبه 
در بسيارى از آيات قرآن استغفار و توبه باهم آمده ، مانند سوره هود كه مى فرمايد:
(وان استغفروا ربكم ثم توبوااليه )(161)
(و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه )(162)
(فاستغفروه ثم توبوااليه )(163)
(واستغفروا ربكم ثم توبوا اليه )(164)

و عموم علماى اخلاق و دانشمندان اسلامى مبحث توبه و استغفار را در كتب خود يك جا مورد بحث قرار داده اند و در دعاها نيز استغفار و توبه باهم آمده است . اينك اين سؤ ال مطرح است كه ، آيا فرقى ميان استغفار و توبه است يا خير؟
در جواب اين سؤ ال ، بزرگان دو نظر را طرح كرده اند:
گروهى معتقدند كه فرقى ميان استغفار و توبه نيست . براى آنكه استغفار و توبه يكى است و توبه تاءكيد استغفار است .
ولى گروهى ديگر ميان آن دو فرق گذارده اند، به آن جهت كه استغفار مقدم بر توبه است و تقدم استغفار بر توبه به اين معناست كه انسان بايد خود را از گناهان پاك سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بيارايد. در واقع استغفار، توقف در مسير گناه و شستشوى خويشتن است و توبه بازگشت به سوى اوست كه وجودى است بى انتها.
استغفار به معناى شستشو است و توبه به معناى كسب كمالات است ،مانند شخص آلوده كه بايد اول لباس چركين را از تن بيرون بياورد و خود را شستشو بدهد و بعد لباس پاكيزه به تن كند. يا بايد ابتدا جاروب كند، سپس ‍ زمين را فرش كند.(165)
استغفار، طلب كردن مغفرت از خداى آمرزنده است ولى توبه عبارت از پشيمانى است ؛البته با تصميم بر ترك گناه و برگشت نكردن به آن .
هدف از توبه انبيا و اولياى الهى 
اصولا يكى از سؤ الات ديگرى كه بسيارى از مردم در مبحث توبه مطرح مى كنند، آن است كه چگونه انبياى الهى و پيشوايان معصوم عليه السلام كه خود مربى و معلمان معصوم امت هستند، پيوسته در گريه و توبه و استغفار و انابه فرو رفته و از خداوند طلب آمرزش داشته و كلماتى را بر زبان جارى مى كرده اند كه شايسته انسانهاى گنهكار است ؟
قرآن كريم درباره پيامبرانى چون حضرت آدم عليه السلام گويد:
قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين (166) آن دو گفتند خدايا، ما در پيروى شيطان بر خود ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشى و رحم نفرمايى مسلما از زيانكاران خواهيم بود و حضرت نوح عليه السلام گويد :و الا تعفرليى و ترحمى اكن من الخاسري و اگر مرا نبخشى و رحمم نكنى من از زيانكارانم ، و حضرت ابراهيم عليه السلام گويد: ربنا و ثقبل دعاء ربنا اغفرلى و لوالدى پروردگار، دعاى ما را مستجاب كن ، پروردگار، مرا و پدر و مادر مرا بيامرز
و حضرت موسى عليه السلام گويد: قال رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى پروردگار، من بر خويشتن ستم كردم از من بگذار و مرا بيامرز و نيز حضرت سليمان ، داوود و يونس كه به درگاه خدا طلب و آمرزش مى كنند و يا حضرت امام اميرالمومنين على (ع ) در دعاها و زمزمه هاى سوزناكش ‍ طلب غفران مى نمايد و حتى به فرزندش امام حسن عليه السلام توصيه مى كند: يا بنى و ابك على خطيبك فرزندم بر خطا هايت گريه كن و يا در دعاى كميل مىفرمايند :(اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم ......) تا آنجايى كه مى گويد: (اللهم اغفرلى كل ذنب اذنبته و كل خطيبهاخطاتها)، خدايا، بيامرز بر من گناهانى كه موجب هتك عصمت مى شود

خدايا، بيامرز بر من گناهانى كه باعث نزول بدبختيها مى شود .
خدايا، بيامرز، بر من گناهانى كه موجب دگرگونى نعمتها مى شود،
خدايا بيامرز بر من گناهانى كه موجب حبس دعاست .
خدايا، بيامرز هر گناهى كه كرده ام و هر خطايى كه از من سرزده است .
و يا مى فرمايد، ظلمت نفسى و اغفر زلتى و يا امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مى فرمايند: عظمت خطيتى فلم يفضحنى و راثى على المعاصى فلم يشهرنى خطايم بزرگ شد و رسوايم نكردى و ديدى مرا به گناه و معرفى ام نكردى .
(ياالهى المترف بذنوبى فاغفرهالى )
اى خدا، منم معترف به گناهان خودم ، پس بر من آنها را بيامرز.
و يا مناجات امام زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى ، دعاهاى شعبانيه و غيره ؛همگى حاوى اين گونه تعابير است .
گروهى حضرت اميرالمؤ منين ، على عليه السلام را در برابرش ستودند، فرمود: اللهم انك بى من نفسى ، وانا اعلم بنفسى منهم اللهم اجعلنا خيرا مما يظنون ، واغفرلنا ما لا يعلمون (167)
خداوندا، تو نسبت به من از خود من آگاهترى و من آگاهتر به خودم از آنها هسستم ؛خداوندا، ما را بهتر از آنچه گمان مى كنند، قرار ده و آنچه را نمى دانند، بر ما ببخش .
اينك اين سؤ ال مطرح مى شود؛هرگاه هدف از توبه پاك كردن فضاى روح از آلودگى گناهان است ، هدف از توبه انبياء و اولياى الهى كه پيراسته از گناهند، چيست ؟
1 - شيوه آموزشى و تعليم دارد؛ 
پيامبران و اولياى الهى از نظر گفتار و رفتار، الگوى امت بوده اند و براى ارشاد و هدايت مردم مبعوث شده اند. آنان با مناجاتهاى پرشور و استغفارهاى شديد و استوار خود به امت گنهكار راه استغفار و طلب آمرزش ‍ را تعليم كرده و آنان را در ادامه اين راه كمك مى كنند.(168)
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ان رسول الله كان يتوب الى الله عزوجل كل يوم سبعتين مره من غير ذنب (169)
رسول خدا عليه السلام بدون ارتكاب گناهى در هر روز هفتاد مرتبه توبه مى كرد.
وخود حضرت رسول الله مى فرمايد:
والله انى لاستغفرالله واتوب اليه اكثر من سبعين مره (170)
به خدا سوگند من در هرروز بيش از هفتاد مرتبه به درگاه خداوند استغفار و توبه مى كنم .
اين شيوه جنبه آموزشى و تعليمى براى ديگران در برداشته است تا بياموزند كه هميشه در حال استغفار و توبه باشند.
2 - عصمت انبيا و اولياى الهى با استغفار و گريه آنان منافاتى  ندارد.
معمولا هر استغفار و آمرزش خواهى به خاطر گناه و معصيت نيست ، بلكه استغفار در اين گونه موارد معنى و مفهوم ديگرى دارد. آدمى همين كه خود را در محضر خدا دانست و با جان و دل پذيرفت كه خدا بر فكر و دل او آگاه و ناظر است و تمام گفته ها و اعمالش ضبط مى شود، در حالى كه حتى از اعمالى هم كه گناه نيست ، احساس خجالت و شرمسارى مى كند. اولياى خدا كه خود را در محضر خدا مى دانند، كوچكترين عمل خود چنان احساسى دارند كه ديگران ندارند و اين است فلسفه استغفار و مناجات و نيايشهاى پيامبر و امامان معصوم عليه السلام .
انتظار از افراد مختلف يكسان نيست  
هنگامى كه عده اى براى انجام يك خدمت اجتماعى پيشقدم مى شوند و تصميم مى گيرند كه ؛مثلا يك بيمارستان براى مستمندان بسازند، اگر يك فرد كارگر معمولى كه درآمدش براى مخارج خودش هم كافى نيست ، مبلغ مختصرى به اين كار كمك كند، بسيار شايان تقدير و تشويق است . اما اگر همين مبلغ را يك فرد بسيار ثروتمند و پولدار بدهد، نه تنها شايان تقدير نيست بلكه حس نفرت و ناراحتى و انزجار ديگران را بر مى انگيزد. يعنى همان چيزى كه نسبت به يك فرد خدمت قابل تحسين محسوب مى شد، از يك فرد ديگر، كار ناپسندى شمرده مى شود، با آن كه از نظر قانونى چنين شخصى به هيچ وجه مرتكب جرم و خلافى نشده است . دليل اين موضوع اين است كه انتظاراتى كه از هر كس مى رود، به امكانات او؛يعنى عقل ، علم ، ايمان ، قدرت و توانايى او بستگى دارد. اى بسا كارى كه انجام آن ، از يك نفر عين ادب ، خدمت ، محبت و عبادت شمرده مى شود اما از فرد ديگرى عين بى ادبى ، خيانت ، خلاف صميميت و كوتاهى در بندگى وا طاعت محسوب مى گردد. اكنون با توجه به اين حقيقت ، موقعيت پيامبران و امامان را در نظر بگيريم و اعمال آنها را با آن موقعيت فوق العاده عظيم ، مقايسه نماييم . آنها بامبداء جهان هستى مربوطند و شعاع علم و دانش بى پايان الهى بر دلهاى آنها مى تابد. حقايق بسيارى بر آنها آشكار است كه از ديگران مخفى است ، علم وايمان و تقواى آنها در عالى ترين درجه قرار دارد. خلاصه ، آنها به اندازه اى به خدا نزديكترند كه يك لحظه سلب توجه از خداوند براى آنها لغزشى محسوب مى شود. بنابراين جاى تعجب نيست ، افعالى كه ديگران مباح يا مكروه شمرده مى شود براى آنها ((گناه ))ناميده شود. گناهانى كه در آيات و سخنان پيشوايان دينى به آنها نسبت داده شده و يا خود در مقام طلب آمرزش از آنها برآمده اند، همه از اين قبيل است ؛يعنى ، مقام و موقعيت معنوى آنها، علم و دانش وايمان آنها آن قدر برجسته است كه يك غفلت جزئى در يك كار ساده معمولى كه بايد توجه خاص و هميشگى به خداوند داشته باشد، گناه شمرده شده است .
و جمله معروف حسنات الابرار سيئات المقربين ؛اعمال نيك خوبان ، گناه مقربان محسوب مى شود. ناظر به همين حقيقت است . (171)
غفلت را براى خود گناه مى دانند 
در انتهاى اين بحث مناسب است دعايى را كه دانشمند بزرگوار شيعه مرحوم ((مرحوم على بن عيسى اربلى )) در احوال حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از آن حضرت نقل مى كند، ذكر نماييم ؛
امام هفتم عليه السلام دعايى دارد كه آن را هنگام سجده شكر مى خواند و در آن اقرار به انواع گناهان كرده واز خدا پوزش خواسته است :
رب عصيتك بلسانى ولو شئت و عزتك لاخرستنى و عصيتك ببصرى ولو شئت و عزتك لاكمهتنى و عصيتك بسمعى ولو شئت و عزتك لاصممتنى و عصيتك بيدى ولو شئت و عزتك لكنعتنى
تا آنجا كه مى فرمايد:
و عصيتك بجميع جوارحى التى انعمت بها على ولم يكن هذا جزاك منى
پروردگارا: تو را به زبانم نافرمانى كردم و به عزت خودت سوگند اگر مى خواستى ، لالم كرده بودى و تو را به وسيله چشمم معصيت كردم و به عزت خودت سوگند اگر مى خواستى ، كورم مى كردى و نافرمانيت را كردم به وسيله گوشم و اگر خواسته بودى به عزت خودت سوگند مرا كر مى كردى و معصيت تو را كردم به وسيله دست خود كه اگر مى خواستى به عزت خودت سوگند، دست مرا شل مى كردى . تا آنجايى كه مى فرمايد:تو را نافرمانى ومعصيت كردم به وسيله همه جوارح و اعضاى بدنم كه به من انعام كردى و اين پاداش تو نسبت به من نبود.
من هنگامى كه آن دعا را ديدم در فهم معناى آن زياد فكر كردم و با خود گفتم : چگونه اين گونه كلماتى كه اقرار به انواع گناهان است با عقيده شيعه كه معتقد به عصمت است جور درمى آيد؟
هر چه فكر كردم به جايى نرسيد، تا روزى فرصتى دست داد وبا(رضى الدين ابى الحسن على بن موسى بن طاووس )دريك جا بوديم اين اشكال را از او پرسيدم .
او فرمود: مؤ يد الدين علقمى وزير، همين سؤ ال را چندى پيش از من كرد و من درجواب او گفتم : اين نوع دعاها براى تعليم مردم بوده است . (جنبه تعليمى داشته )، بعد از اين پاسخ كمى فكر كردم و باخود گفتم : آخر اين دعا را حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در سجده هاى نيمه شب خود مى خواند و در آن ساعتها كسى كنارش نبوده تا منظور آنها باشد؟ مدتى از اين واقعه گذشت ، روزى ((مؤ يد الدين محمد بن علقمى وزير))همين سؤ ال را از من كرد و من همان پاسخ اول و ايرادى كه به آن داشتم به او گفتم ، آنگاه اضافه كردم ؛شايد معنى صحيح اين دعا، جز اين نباشد كه حضرت آن را از باب تواضع و فروتنى نسبت به پروردگار عرضه داشته باشد ولى بيان ((ابن طاووس ))مشكل مرا حل نكرد و اين عقده همچنان در دلم ماند. تا آنكه سيد (ره ) از دنيا رفت . پس از گذشت روزگار درازى ، از توجهات امام موسى بن جعفر عليه السلام مشكلم حل شد. و پاسخ صحيح آن را يافتم كه اينك براى شما مى نويسم :
اوقات پيامبران و ائمه عليه السلام مشغول به ذكر خداست و دلهاى آنها بسته به جهان بالاست . همچنان كه امام صادق عليه السلام فرموده است :
(اعبدالله كانك تراه فان لم تره فانه يراك )
خدا را چنان عبادت كن ، مثل اين كه تو را مى بينى كه اگر تو او را نبينى ذات بارى تعالى هستند و به تمام معنى رو به سوى او دارند كه هرگاه لحظه اى از اين حالت غافل شوند و كارهاى مباحى از قبيل خوردن و آشاميدن آنهارااز اين حالت توجه باز دارد، آنها همين مقدار غفلت را براى خود گناه و خطا مى دانند واز خدا طلب آمرزش مى نمايند و گفته پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله كه فرمود: (انه ليران على قلبى وانى استغفر بالنهار سبعين مره ) و جمله معروف (حسنات الابرار سيئات المقربين ) اشاره به همين واقعيت است كه ما توضيح داديم .(172)