عشق برتر

جواد محدثى

- ۲ -


جايگاه محبت در دين

گرچه استفاده از قدرت، مى‏تواند ما را به هدف برساند، ولى بهره‏گيرى‏از «محبت‏» و «عشق‏» و ايجاد جاذبه و كشش قلبى، اهرمى قوى‏تر است وانگيزه‏هاى ماندگارترى ايجاد مى‏كند. در روايات نيز آمده است: «محبت ودوست داشتن برتر از ترس و بيم است.» (2) .

نوع رابطه ما با اهل بيت‏عليهم السلام، بر چه مبنايى است و بر چه مبنايى بايدباشد؟

آيا مثل رابطه ملت و حاكم و مردم و رهبر است؟

يا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد؟

يا رابطه «محبت‏» و «مودت‏» و پيوند قلبى و درونى است، كه هم‏كارسازتر، و هم بادوامتر و ريشه‏دارتر است؟

خلل‏پذير بود هر بنا كه مى‏بينى مگر بناى محبت كه خالى از خلل است

قرآن كريم روى اين رابطه تاكيد دارد و «مودت اهل بيت‏عليهم السلام‏» را اجررسالت پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى مى‏كند:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» (3) .

بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدى نمى‏خواهم، مگر دوستى ومحبت درباره نزديكانم.

در روايات متعددى «مودة فى القربى‏» به محبت و مودت اهل بيت وخاندان پيامبر تفسير شده است. بالاترين محبت هم محبتى است كه خدابه آن سفارش كرده باشد و صاحبان اين محبت را نيز دوست‏بدارد.

در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يك «فرض الهى‏» و ملاك‏قبول اعمال و عبادات به حساب آمده است. (4) .

تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است

هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت، مهر و امضاى قبول است

ديانت‏بى شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد (5)

اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نكته را قبول دارند و در شعرشافعى چنين آمده است:

يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله

كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له (6)

اى خاندان پيامبر خدا! حب شما فريضه‏اى است‏خدايى كه خداوند درقرآن آورده است، براى افتخار بزرگ شما همين بس كه هر كس (در نماز)بر شما صلوات و درود نفرستد، نمازش درست نيست و نماز ندارد.

از آنجا كه اين پيوند درونى، هم بيمه كننده دوستدار اهل بيت در مقابل‏انحرافها و لغزشهاست، هم هدايتگر امت‏به سرچشمه زلال دين است،رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است كه مردم را دوستدار اهل بيت‏بار آوريد و برمبناى اين محبت، تربيت كنيد:

«ادبوا اولادكم على حبى و حب اهل بيتى والقرآن‏». (7) .

فرزندانتان را با محبت من و محبت‏خاندان من و محبت قرآن تربيت وتاديب كنيد.

امام صادق‏عليه السلام نيز فرموده است:

«رحم الله عبدا حببنا الى الناس ولم يبغضنا اليهم‏». (8) .

خدا رحمت كند كسى را كه ما را محبوب مردم سازد و ما را در نظر مردم‏مبغوض و منفور نسازد.

نيز از سخنان آن حضرت در توصيه به شيعه است:

«احبونا الى الناس و لا تبغضونا اليهم، جروا الينا كل مودة‏وادفعوا عنا كل قبيح‏». (9) .

ما را در نظر مردم محبوب سازيد و در نظرشان ما را منفور نگردانيد، هرمودت و دوستى را به طرف ما بكشيد و هر زشتى را از ما دور سازيد.

هر چه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت وهمرنگى و همراهى و همدلى هم بيشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت‏در ايجاد همسانى و همفكرى و همراهى و هم‏سويى بسيار عظيم است ومردم پيوسته از چهره‏هاى محبوبشان الگو و سرمشق مى‏گيرند. ايمان‏عاطفى به رهبرى حتى در اطاعت‏سياسى و اجتماعى هم تاثير مى‏گذارد وزمينه‏ساز تبعيتى عاشقانه مى‏شود، نه صرفا تشكيلاتى و رسمى.

از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت را علاوه بر جنبه‏هاى اعتقادى برمبناى علمى و احاديث و منابع دينى، بايد عاطفى و روحى و احساسى قرارداد و «آگاهى عقلى‏» را با «عاطفه قلبى‏» در هم آميخت و عقل و عشق رابا هم پيوند زد. همچنانكه در آموزش هم، اگر معلم، بيش از رابطه علمى،رابطه قلبى و زمزمه محبت و مودت باشد «جمعه به مكتب آورد طفل‏گريزپاى را»، در ارتباطهاى ولايى با ائمه نيز دل، قلمرو فرمانروايى آنان‏مى‏گردد.

در اين صورت، ميان «شناخت‏»، «عشق‏» و «پيروى‏»، رابطه‏اى‏مستحكم پديد مى‏آيد و «معرفت‏»، محبت مى‏آورد و محبت، «ولايت وتبعيت‏». در حديثى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله به اين سه عنصر و نقش آن در سعادت‏انسان اشاره فرموده است:

«معرفة آل محمد برائة من‏النار و حب آل محمد جواز على‏الصراط والولاية لآل محمد امان من العذاب‏». (10) .

معرفت و شناخت آل محمد، برائت و نجات از دوزخ است و «محبت‏» آل‏محمد، جواز عبور از صراط است و «ولايت‏» نسبت‏به آل محمد، امان ازعذاب است.

اين رابطه را مى‏توان چنين ترسيم كرد:

معرفت محبت اطاعت.

در حديث امام صادق‏عليه السلام نيز آمده است:

«الحب فرع المعرفة‏». (11) .

محبت، فرع و شاخه شناخت است.

در سيره پيامبر اكرم نيز آمده است كه هر كس با او از روى معرفت وشناخت، رفاقت و نشست و برخاست مى‏كرد، محبت او در دلش مى‏افتاد. (12) .

اين نشان‏دهنده تاثير معرفت در پيدايش محبت است.

ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده و بسيط و عاطفى شروع‏كرد و در مراحل بعدى با بصيرت و ناخت‏بيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجاكه «حب‏»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت‏»، جزء دين يك‏مسلمان و شيعه درآيد، امام صادق‏عليه السلام فرمود: «هل الدين الاالحب‏»؟ (13) آيادين جز محبت است؟ و امام باقرعليه السلام فرمود:

«الدين هوالحب والحب هوالدين‏». (14) .

دين همان محبت است و محبت همان دين است.

روشن است كه محبت راستين به عمل و تبعيت هم مى‏انجامد و ازعصيان و تخلف دور مى‏سازد. (15) .

براى اين كار، بايد زمينه‏هاى روحى و آمادگى‏هاى قبلى افراد را در نظرگرفت، وگرنه محبت اهل بيت‏به دلهاى غير مستعد و غير آماده‏نمى‏چسبد، آنچنان كه كاشى به ديوار كاهگلى نمى‏چسبد. گاهى هم بايدموانع را زدود، همچنانكه در لحيم‏كارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر،چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مى‏زدايند، تا لحيم، بچسبد و جوش‏بخورد.

حقوق اهل بيت (ع) و وظايف ما

غير از مودت اهل بيت كه در قرآن هم آمده است، در روايات فراوانى‏حقوق آنان بر عهده ما و وظيفه ما در برابر اهل بيت‏بيان شده است و ابواب‏متعددى از احاديث درباره ولايت، محبت، مودت و نصرت اهل‏بيت وجوددارد (16) كه فهرستى از آن حقوق و وظايف، چنين است:

1 - مودت و محبت.

در زيارت جامعه است:

«بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة و لكم المودة الواجبة‏».

به سبب ولايت‏شما طاعت واجب پذيرفته مى‏شود و «مودت واجب‏»براى شماست.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله در حديثى مفصل، خطاب به سلمان و ابوذر و مقداد ازجمله فرموده است:

«ان مودة اهل بيتى مفروضة واجبة على كل مؤمن ومؤمنة...» (17) .

مودت اهل بيت من بر هر مرد و زن با ايمان، فرض و واجب است.

امام على‏عليه السلام فرمود:

«عليكم بحب آل نبيكم فانه حق الله عليكم‏» (18) .

بر شما باد محبت دودمان پيامبرتان، كه اين حق خدا بر گردن شماست.

2 - تمسك و چنگ زدن به آستان آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من تمسك بعترتى من بعدى كان من‏الفائزين‏». (19) .

هر كس پس از من به خاندانم چنگ بزند و تمسك جويد، از رستگاران‏خواهد بود.

3 - ولايت و پذيرش رهبرى آنان.

على‏عليه السلام فرمود:

«لنا على الناس حق الطاعة والولاية‏». (20) .

براى ما بر عهده مردم حق اطاعت و ولايت است.

4 - مقدم داشتن آنان بر ديگران.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«اهل بيتى نجوم لاهل الارض، فلا تتقدموهم و قدموهم فهم‏الولاة بعدى‏» (21) .

خاندان من ستارگانى براى اهل زمين‏اند، پس از آنان جلو نيفتيد، بلكه‏آنان را جلو اندازيد، كه آنان پس از من واليان‏اند.

5 - اقتدا به آنان در امور دين و دنيا.

«اهل بيتى يفرقون بين الحق والباطل و هم الائمة الذين يقتدى‏بهم‏». (22) .

اهل بيت من ميان حق و باطل را جدا مى‏كنند و آنان پيشوايانى هستندكه بايد به آنان اقتدا كرد.

6 - اكرام و احترام نسبت‏به آنان.

«ايها الناس! عظموا اهل بيتى فى حياتى و من بعدى واكرموهم و فضلوهم‏». (23) .

اى مردم، اهل بيت مرا بزرگ بداريد، چه در حال حياتشان چه پس ازمن و آنان را احترام و اكرام كنيد و آنان را بر ديگران برترى دهيد.

7 - اداى خمس اموال و درآمدها.

آيه 41 انفال، خمس را براى خدا و رسول و ذوى القربى و... مى‏داند.

8 - نيكى كردن و پيوند داشتن با آنان و ذريه ايشان.

امام صادق‏عليه السلام:

«من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحى موالينا يكتب له‏ثواب صلتنا». (24) .

هر كس نتواند با ما صله و پيوند و نيكى داشته باشد با دوستان صالح ماپيوند داشته باشد، تا براى او پاداش ارتباط با ما و نيكى به ما نوشته‏شود.

9 - صلوات و درود فرستادن بر آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من صلى صلوة لم يصل فيها على ولا على اهل بيتى لم تقبل‏منه‏». (25) .

هركس نمازى بخواند كه در آن بر من و اهل بيتم صلوات نفرستد،نمازش از او پذيرفته نيست.

10 - ياد كردن آنان و فضايلشان.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«خير الناس من بعدنا من ذاكر امرنا و دعا الى ذكرنا». (26) .

بهترين مردم پس از ما كسى است كه كار و فرهنگ ما را ياد كند و مردم‏را به ياد ما فراخواند.

امام باقرعليه السلام فرمود:

«ان ذكرنا من ذكر الله و ذكر عدونا من ذكر الشيطان‏». (27) .

يادكرد ما از ياد خداست و ياد دشمن ما، از ياد دشمن است.

11 - ذكر مصائب و مظلوميت آنان.

امام صادق‏عليه السلام (درباره مجالسى به ياد عزاى اهل‏بيت):

«ان تلك المجالس احبها فاحيوا امرنا، انه من ذكرنا او ذكرناعنده فخرج من عينيه مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه‏». (28) .

اين مجالس را دوست مى‏دارم، پس امر و فكر ما را زنده بداريد، هماناكسى كه از ما ياد كند يا ما نزد او ياد شويم و از چشمانش به اندازه بال‏مگسى اشك آيد، گناهانش آمرزيده مى‏شود.

12 - رفتن به زيارت قبور مطهرشان.

امام رضاعليه السلام فرمود:

«ان لكل امام عهدا فى عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام‏الوفاء بالعهد زيارة قبورهم‏». (29) .

براى هر امامى عهد و پيمانى بر گردن دوستان و پيروان اوست و ازنشانه‏هاى وفاى كامل به اين عهد و پيمان، زيارت قبر امامان است.

نقش اجتماعى و تربيتى زيارت، آن‏قدر بسيار است كه نشانه كمال حج‏و زيارت خانه خدا به‏شمار رفته است و احاديث فراوانى به زيارت اهل‏بيت وامامان معصوم، چه در حال حياتشان و چه پس از وفات، سفارش كرده‏است. (30) .

امام باقرعليه السلام فرمود: همانا مردم فرمان يافته‏اند كه سراغ اين سنگها(ى‏كعبه) آمده، آنها را طواف كنند، سپس نزد ما آيند و ولايت و همبستگى‏خويش را به ما خبر دهند و يارى خود را بر ما عرضه كنند. (31) .

اين بعد اجتماعى و سياسى حج را در زمينه «پيوند يارى‏» و «ارتباطولايى‏» با امامان حق نشان مى‏دهد. پاداشهاى عظيمى كه براى زيارت‏روايت‏شده، بويژه زيارت كربلا و خراسان، زيارت اربعين و عاشورا، زيارت‏از دور و نزديك، نشان اهميت مساله است. زيارت، علاوه بر آنكه تكليف مانسبت‏به امامان است، نقش محبت‏آفرينى هم دارد (بعدا اشاره خواهدشد).

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«الزيارة تنبت المودة‏». (32) .

زيارت و ديدار، مودت و دوستى به بار مى‏آورد.

راههاى ايجاد محبت

نشناخته را محرم هر راز مكن قفل دل خود بر همه كس باز مكن

در قلك دل براى آينده خويش جز عشق خدا و دين پس‏انداز مكن

1 - دوران پيش از كودكى

آنچه در ساختن شخصيت‏يك انسان مؤثر است، خيلى پيشتر ازمدرسه و جامعه آغاز مى‏شود و به مساله تغذيه، شير مادر، روحيات والدين،شرايط ايام باردارى، انعقاد نطفه و... هم مربوط مى‏شود و موضوع وراثت‏نيز، در جاى خود مهم است.

اهل معرفت و انسانهاى دقيق و ارزشى، در به وجود آوردن نسلى پاك،نجيب، باايمان و اهل صلاح و فلاح، به اين نكات و ريزه‏كاريها هم توجه‏مى‏كنند.

در زندگى‏نامه بسيارى از بزرگان دين يا شهيدان اسلام مى‏خوانيم ومى‏شنويم كه مادرانشان آنان را با وضو شير داده‏اند، ايام باردارى وشيردادن، مواظب حالات روحى خود، غذاى حلالى كه مى‏خورده‏اند،مجالسى كه شركت مى‏كرده‏اند، كتابهايى كه مى‏خوانده‏اند و... بوده‏اند. اين‏مراقبت‏ها در روحيه و خصلت‏هاى كودك تاثير مى‏گذارد. اينكه مادر در ايام‏باردارى يا هنگام شير دادن، چه صداها و نوارهايى بشنود (ترانه يا تلاوت‏قرآن يا نوحه و مداحى و...) و چه تصاوير و فيلمهايى ببيند، در چه جلساتى‏شركت كند، با چه كسانى معاشرت داشته باشد، در تكوين شخصيت‏معنوى فرزند بى‏اثر نيست. برخى از سفره امام حسين‏عليه السلام و اطعام ايام‏عاشورا و غذاهاى نذرى، به قصد تبرك استفاده مى‏كنند. اين ايمانها وعقيده‏ها به نوزادهم منتقل مى‏شود.

آنچه در آداب و سنن اسلامى در مورد كودكان و نوزادان است (از قبيل:از خداوند فرزند صالح خواستن، دايه صالح گرفتن براى شير دادن، توجه به‏انتقال اخلاق دايه به فرزند، كام نوزاد را با آب فرات و تربت كربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذارى در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نيك بر او نهادن،از نام ائمه بر فرزندان گذاشتن، ياد دادن قرآن و حديث اهل بيت‏به‏فرزندان و آموختن نماز و واداشتن به روزه و... ) همه نشان دهنده تاثيراينگونه امور در خلق و خوى كودكان است.

از على‏عليه السلام روايت است كه فرمود: من از خداى خود فرزندانى زيباروى وخوش قامت نطلبيدم، بلكه از پروردگارم خواستم فرزندانى به من عطا كندكه مطيع خدا و خائف از او باشند، تا هر گاه به آنان مى‏نگرم كه مطيع‏خدايند، چشمانم روشن گردد. (33) .

امام سجادعليه السلام نيز در دعاى مخصوص فرزندان، بيشتر نكته‏هاى‏معنوى و دينى و اخلاقى و صلاح و فلاح و تقوا و بصيرت و اطاعت‏خدا ومحبت اولياى الهى و دشمنى با دشمنان خدا مى‏طلبد:

«و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ولاوليائك‏محبين مناصحين و لجميع اعداءك معاندين و مبغضين‏». (34) .

پس دوران كودكى، فصل تربيت دينى و تربيت ولايى كودكان است ومحبت اهل بيت هم يكى از شاخه‏هاى همين «تربيت دينى‏» است.

من غم و مهر حسين، با شير از مادر گرفتم روز اول كامدم، دستور تا آخر گرفتم

بر مشام جان زدم يك قطره از بوى حسينى سبقت از مشك و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

حضور ما در جلسات حسينى و اشك ريختن در سوگ اباعبدالله‏عليه السلام وشنيدن حرف و حديث امامان و اهل بيت، در روح كودكى كه در رحم يا درآغوش دارد، تاثيرگذار است.

«... در حسينيه دلمان، مرغهاى محبت‏سينه مى‏زنند و اشكهاى يتيم‏در خرابه چشم، بيقرارى مى‏كنند. سينه ما تكيه‏اى قديمى است،سياهپوش با كتيبه درد و داغ. درب آن با كليد «يا حسين‏» باز مى‏شود وزمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مى‏شود.

ما دلهاى شكسته خود را وقف اباعبدالله‏عليه السلام كرده‏ايم و اشك خود را نذركربلا، و اين «وقفنامه‏» به امضاى حسين‏عليه السلام رسيده است. اين است كه‏زيارت، ترجيع بند ايام سال ماست.

صبحها وقتى سفره دعا و عزا گشوده مى‏شود، دل روحمان گرسنه‏عاطفه و تشنه عشق مى‏شود. ابتدا چند مشت «آب بيدارى‏» به صورت‏جان مى‏زنيم، تا «خواب غفلت‏» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مى‏بينيم،چشممان آب مى‏افتد. «السلام عليك‏» را كه مى‏شنويم، بوى خوش كربلابه مشاممان مى‏رسد. توده‏هاى بغض در گلويمان متراكم مى‏گردد و هواى‏دلماى ابرى مى‏شود و آسمان ديدگانمان بارانى.

سر سفره ذكر مصيبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهاى «ياحسين‏» مى‏كنيم و نمكدان چشممان دانه دانه اشك بر صورتمان‏مى‏پاشد. به دهان كه مى‏رسد، قند و نمك در كاممان مى‏آميزد و اين‏محلول شور و شيرين، درمان عشق ماست و نمك‏گير سفره حسين‏عليه السلام‏مى‏شويم. اين است كه تا آخر عمر، دست و دل از حسين‏عليه السلام بر نمى‏داريم.آنگاه جرعه جرعه زيارت عاشورا مى‏نوشيم و سر سفره توسل، «ولايت‏» رالقمه لقمه در دهان كودكانمان مى‏گذاريم.

غذاى ما از عطاى حسين‏عليه السلام است. الحمدلله... در اين خشكسالى دل‏و قحطى عشق، نم نم باران اشك، غنيمتى است كه رواق آينه كارى شده‏چشمان ما را شستشو مى‏دهد. خدايا ما را به چشمه كربلا و نهر علقمه‏تشنه‏تر كن و معماراشك را براى آبادى دلهايمان بفرست.

امروز بر سردر دلهاى ما پرچمى نصب شده كه بر آن نوشته است:«السلام عليك يا اباعبدالله‏». (35) .

ريشه‏هاى حب اهل بيت، در دوران خردسالى و شيرخوارگى نيرومى‏گيرد و در جوانى و بزرگسالى ميوه و برگ و بار مى‏دهد. آرى...

به جام جان نريخت مهر ديگرى از آن دمى كه دل شد آشناى تو

اين مرحله، به مراقبتها و رفتارهاى والدين در دوران شيرخوارگى ونوزادى فرزندان مربوط مى‏شود.

اما... اينك ماييم و كودكان و نوجوانان موجود در جامعه و ضرورت واهميت تربيت ولايى و دينى آنان.

در اينكه چگونه مى‏توان جوانان و نوجوانان را «محب آل محمد» ودوستدار اهل‏بيت‏عليهم السلام بارآورد، راههاى مختلفى وجود دارد. برخى از اين‏راهها جنبه ذهنى و تئورى دارد، يعنى طرح موضوعات و مباحثى كه نتيجه‏آن ايجاد كشش و جذبه نسبت‏به خاندان پيامبر است. عمدتا بيان فضايل‏و مناقب و مقامات و شرح حال و سيره اولياء الهى، حتى ذكر شمايل واوصاف ظاهرى آنان، از اين بخش است. بعضى حتى از راه تصاوير وعكسهاى منسوب به پيامبر و امامان، به آنان علاقه پيدا مى‏كنند و تصوير،گذرگاه و معبرى براى ورود به دنياى زيبا و دوست‏داشتنى اولياى دين‏مى‏شود. برخى هم جنبه عملى و كاربردى است، يعنى اجراى برنامه‏ها ياتوجه به نكات اجرايى و كاربردى كه نتيجه آن جاى گرفتن محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام در دل كودكان و جوانان است و اين كار، عمدتا از سوى پدران‏و مادران، اولياء و مربيان، برنامه‏سازان، مسؤولان فرهنگى و تربيتى كشورو چهره‏هاى مورد توجه و علاقه نسل نوجوان در جامعه است.

اينك برخى از اين راهها و شيوه‏ها برشمرده مى‏شود:

2- پيوند با آب فرات و خاك كربلا

استفاده از نمادها و سمبلهايى كه به نوعى ارتباط با اهل بيت دارد، اين‏رابطه را تقويت مى‏سازد. «عاشورا» برجسته‏ترين مظهر خط ولايت نسبت‏به اين خاندان است.

«شهادت‏» و «عطش‏» نيز دو جلوه مهم عاشوراست.

«آب فرات‏» يادآور تشنگى امام و اهل بيت او و وفاى عباس‏عليه السلام است و«تربت‏» سيدالشهدا، خاك آميخته به خون «ثارالله‏» است و اين دو،فرهنگ عاشورا و حب اهل بيت را با خود دارند.

در تعاليم شيعه، از سنتهاى مؤكد مذهبى، برداشتن كام نوزاد هنگام‏تولد، با تربت‏سيدالشهدا و آب فرات ست‏يعنى اندكى از اين يا آن، به كام‏نوزاد ماليدن، يا در دهان او چكاندن.

اين كار، هم پيوند دادن نوزادان از همان بدو تولد با اين خاندان وعاشوراست، هم نشان عشق والدين به ايجاد اين رابطه است، هم تاثيرطبيعى اين «آب و خاك‏» در سرشت و طينت و خلق و خوى فرزندان است.همچنان كه طبق احاديث‏بسيار، خداوند در تربت‏سيدالشهدا «شفا» وخاصيت درمانى قرار داده است، (36) اثر ايجاد محبت و امنيت هم در اين‏تربت و آن آب نهاده است. پس، از راههاى عملى، يكى هم عمل به اين‏سنت دينى است. اثر ايجاد محبت در روايات مربوط به آن هم بيان شده‏است. امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«حنكوا اولادكم بماء الفرات‏». (37) .

كام نوزادان خود را با آب فرات برداريد.

امام صادق‏عليه السلام به سليمان بن هارون بجلى فرمود:

«ما اظن احدا يحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البيت‏». (38) .

گمان نمى‏كنم كه كسى با آب فرات، كام نوزاد را بردارد مگر آنكه ماخاندان را دوست‏بدارد.

آن حضرت، فرات را نهرى بهشتى مى‏داند كه به خدا ايمان آورده است‏و روزى يك قطره از بهشت در آن مى‏چكد. و نيز فرمود:

«من شرب من ماء الفرات وحنك به فهو محبنا اهل البيت‏». (39) .

هر كس از آب فرات بنوشد، يا كام كودك را با آن بردارد، يقينا دوستدار ماخاندان خواهد بود.

على‏عليه السلام فرمود:

«ان اهل الكوفة لو حنكوا اولادهم بماء الفرات لكانوا شيعة‏لنا». (40) .

اگر كوفيان، اولاد خودرا باآب‏فرات، كام برداشته بودند، شيعه ما مى‏شدند.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«ما احد يشرب من ماء الفرات و يحنك به اذا اولد الا احبنا،لان الفرات نهر مؤمن‏». (41) .

هيچ كسى نيست كه از آب فرات بنوشد، يا وقتى فرزند آورد، كام او را باآب فرات بردارد، مگر آنكه دوستدار ما شود، چرا كه فرات، نهرى‏مؤمن است.

آن حضرت، در مورد كام برداشتن نوزادان با تربت‏سيدالشهدا هنگام‏تولد، چنين دستور داده است:

«حنكوا اولادكم بتربة الحسين، فانها امان‏». (42) .

فرزندان خود را با تربت‏حسين‏عليه السلام كام برگيريد، چرا كه مايه ايمنى‏است.

البته در روايات، تاكيد شده است كه اين بهره‏گيرى درمانى از تربت،وقتى است كه انسان به اين نكته باور داشته باشد كه خداوند در تربت آن‏حضرت، اين نفع و خير را قرار داده است. (43) .

سنت آميختن آب يا شربت‏به تربت‏سيدالشهدا و نوشيدن و نوشاندن‏آن به ديگران جهت درمان، زمان ائمه هم رواج داشته است. (44) امروز نيزميان معتقدان و شيفتگان اين مكتب، رايج است. (45) .

3- استفاده از علاقه به محبوبيت

هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه‏قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه خيلى مؤثر است، بخصوص آن‏طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبرباشد، مورد رغبت‏بيشترى است. تا چه رسد به اينكه آن طرف، خدا وحضرت رسول‏صلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام باشند. بايد چنين القا كرد كه رشته‏محبت و علقه ولايى با اهل‏بيت‏عليهم السلام موجب مى‏شود انسان محبوب خدا ورسول خدا صلى الله عليه وآله گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مساله كه‏ائمه‏عليهم السلام دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مى‏كند. روايت دراين زمينه بسيار است، از جمله اين حديث:

كسى به محضر امام على‏عليه السلام رسيد و گفت: السلام عليك يااميرالمؤمنين و رحمة‏الله و بركاته، كيف اصبحت؟ سلام (و رحمت وبركات خدا) بر تو اى امير مؤمنان. چگونه صبح كردى و چگونه‏اى؟

حضرت سر بلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود:

«اصبحت محبا لمحبنا و مبغضا لمن يبغضنا» (46) .

صبح كردم، در حالى كه دوستدار دوستدارمان هستم و دشمن كسى كه باما دشمنى دارد.

طرح مساله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده ياپيامبرصلى الله عليه وآله و امت، كارساز است. قرآن هم نمونه‏هايى دارد، همچون:«رضى الله عنهم و رضواعنه‏»، (47) «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه‏». (48) كه در مورد اهل ايمان و عمل صالح و متعهدان به دين و ثابت‏قدمان در راه خداست.

با طرح اين‏كه خدا چه كسانى را دوست مى‏دارد؟ و پاسخ اين كه محبان‏اهل بيت را، و نتيجه‏گيرى اين كه پس محبوب خدا شدن هم در سايه‏مودت اهل‏بيت است، علاقه‏ها را به اين خاندان مى‏افزايد.

هم دوست داشتن برگزيدگان افتخار است، هم محبوب آنان بودن‏ارزش است. در زيارت «امين‏الله‏»، در حرمهاى ائمه معصومين از خداوندچنين درخواست مى‏كنيم:

خدايا! دل و جان مرا شيفته اولياى برگزيده‏ات قرار بده و مرا در زمين وآسمانت محبوب گردان:

«محبة لصفوة اولياءك، محبوبة فى ارضك و سماءك‏». (49) .

دوستى با اهل‏بيت‏عليهم السلام انسان را با اين خانواده همخون و همدل‏مى‏سازد و عضو اين خانواده الهى مى‏گرداند. همچنان كه سلمان فارسى رارسول خداصلى الله عليه وآله از اين دودمان دانست و فرمود: «سلمان منا اهل البيت‏» (50) «سلمان از ما خاندان است‏».

چنين تعبيرى را پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره ابوذر غفارى هم فرموده است وامام صادق‏عليه السلام نيز درباره فضيل بن يسار (51) و يونس بن يعقوب (52) فرموده‏است كه اينان از ما خاندان هستند.

اين موهبت‏بزرگى است كه انسان از خاندان پيامبر محسوب شود.محبت اهل‏بيت، چيزى است كه اين امتياز را براى دوستدار مى‏آورد. به‏اين دو حديث توجه كنيد (كه يكى محبت و ديگرى تقوا و عمل صالح رازمينه‏ساز عضويت در مجموعه اهل‏بيت مى‏داند):

امام باقرعليه السلام: «من احبنا فهو منا اهل البيت‏» (53) «هر كه ما را دوست‏بدارد از ما خاندان است‏».

امام صادق‏عليه السلام: «من اتقى منكم و اصلح فهو منا اهل البيت‏». (54) «هر كس از شما كه تقوا پيشه‏كند و در پى صلاح و اصلاح باشد، او از مااهل‏بيت است‏».

توجه به اين نكته مهم است كه محبت‏به تنهايى، بدون تقوا و صلاح واصلاح، چندان كارساز نيست و محبت واقعى به همان همسويى مى‏كشد.

4- توجه به عنايت اهل بيت‏به شيعه

پيروان و دوستداران اهل بيت‏عليهم السلام، مورد عنايت و توجه و تقدير خاندان‏پيامبرند. توجه داشتن و توجه دادن به اين عنايت و محبت و تكريم،محبت آنان را در دلها ايجاد مى‏كند يا مى‏افزايد. اهل بيت، هوادارانشان رادوست دارند، آنان را مى‏شناسند، آنان را شاخ و برگ درختى مى‏دانند كه به‏خودشان مربوط مى‏شود، در دنيا گرفتارى‏هايشان را حل مى‏كنند، در آخرت‏از آنان شفاعت مى‏كنند و محبان خويش را از ياد نمى‏برند.

در اين زمينه احاديث فراوانى است كه به چند نمونه اشاره مى‏شود:

1 - حذيفة بن اسيد غفارى گويد: امام حسن مجتبى‏عليه السلام وقتى با معاويه‏صلح كرد و به مدينه برمى‏گشت همراهش بودم. پيش او يك بار شتر بودكه همواره همراه آن بود و جدا نمى‏شد. روزى گفتم: اين بار چيست كه از توجدا نمى‏شود؟

فرمود: مى‏دانى چيست؟ گفتم: نه. فرمود: «ديوان‏» است. گفتم: ديوان ودفتر چيست؟ فرمود: دفتر شيعيان ماست، نامهايشان در آن است: «ديوان‏شيعتنا فيه اسماؤهم‏». (55) .

2 - امام صادق‏عليه السلام به ابوبصير فرمود:

«... و عرفنا شيعتنا كعرفان الرجل اهل بيته‏». (56) .

ما شيعيان خود را مى‏شناسيم، همانگونه كه يك فرد، خانواده خود رامى‏شناسد.

3 - امام سجادعليه السلام فرمود: ما هر كس را ببينيم، مى‏شناسيم كه مؤمن‏حقيقى است‏يا منافق. شيعيان ما ثبت‏شده‏اند و نامهايشان و نامهاى‏پدرانشان معروف است، خدا از ما و از آنان پيمان گرفته است، هر جا كه ماوارد شويم آنان نيز وارد مى‏شوند:

«ان شيعتنا لمكتوبون معروفون باسمائهم و اسماء آبائهم، اخذالله الميثاق علينا و عليهم، يردون مواردنا و يدخلون‏مداخلنا». (57) .

4 - امام كاظم‏عليه السلام در مورد آيه «وممن هدينا و اجتبينا» (58) فرمود:

«فهم والله شيعتنا الذين هداهم الله لمودتنا واجتباهم‏لديننا...». (59) .

به خدا قسم آنانند شيعيان ما، آنان كه خداوند بر مودت و دوستى ماهدايتشان كرده و براى آيين ما آنان را برگزيده است.

اين كه انسان توفيق مودت و پيروى اين خاندان را داشته باشد، توفيق‏ارزشمندى است كه نصيب همه نمى‏شود و بر اين نعمت معنوى بايدخداوند را سپاس گفت. عنايت ديگر ائمه، در مورد حساب و شفاعت‏شيعه‏جلوه‏گر است كه در حديث‏بعد آمده است.

5 - امام صادق‏عليه السلام در ذيل آيه «ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم‏» (60) فرمود:

«اذا كان يوم القيامة جعل الله حساب شيعتنا علينا...». (61) .

چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حسابرسى شيعيان ما را برعهده مامى‏گذارد.

و در حديث ديگرى از آن حضرت است:

«نشفع لشيعتنا فلا يردنا ربنا». (62) .

ما براى شيعيان خود شفاعت مى‏كنيم، خداوند هم شفاعت ما را ردنمى‏كند.

6 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«اينما نكون فشيعتنا معنا». (63) .

ما هر جا كه باشيم، پيروان ما با مايند.

حتى در ورود به بهشت نيز اين همراهى وجود دارد، على‏عليه السلام فرموده‏است: از هشت در بهشت، پنج در است كه شيعيان و دوستداران ما اهل‏بيت از آن وارد مى‏شوند:

«... و خمسة ابواب يدخل منها شيعتنا و محبونا». (64) .

7 - امام صادق‏عليه السلام در مسجد، گروهى از شيعيان را ديد، به آنان نزديك‏شد و سلامشان داد و فرمود: به خدا قسم من بوى شما و روح شما را دوست‏دارم، ما را با تقوا و تلاش، يارى كنيد. شما ياران دين خداييد، شماپيشتازان به سوى بهشتيد، ما بهشت را براى شما تضمين كرده‏ايم، هرچيزى شرفى دارد، شرافت دين، شيعه است. هر چيزى ستونى دارد، ستون‏دين، شيعه است. هر چيزى سرورى دارد، و بهترين مجالس و سرور آنها،مجالس شيعه است:

«والله انى لاحب ريحكم و ارواحكم... انتم السابقون الى‏الجنة، قد ضمنا لكم الجنان بضمان الله و رسوله... الا و ان لكل‏شى‏ء شرفا و شرف الدين الشيعة، الا ان لكل شئ عمادا و عمادالدين الشيعة، الا و ان لكل شئ سيدا و سيد المجالس مجالس‏شيعتنا». (65) .

8 - امام باقرعليه السلام درباره «شجره طيبه‏» كه در قرآن است، فرمود: آن‏درخت، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله است، تنه آن، على‏عليه السلام است، شاخه‏اش‏فاطمه‏عليها السلام است، ميوه‏هايش فرزندان فاطمه زهرايند و شيعه، برگهاى آن‏درخت‏اند (و اوراقها شيعتنا) هرگاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، برگى ازآن درخت افتاده و هرگاه نوزادى براى شيعه به دنيا آيد، به جاى آن برگ،برگى مى‏رويد. (66) .

9- اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود:

«ان الله تعالى اطلع الى الارض فاختارنا واختار لنا شيعة‏ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهم‏و اموالهم فينا، فاولئك منا و الينا وهم معنا فى الجنان‏». (67) .

خداوند بر زمين اشراف و عنايت و نگاه كرد پس ما را برگزيد و براى ماپيروانى برگزيد كه ما را يارى مى‏كنند، با شادى ما شاد مى‏شوند، بر اندوه‏ما اندوهگين مى‏شوند و جانها و مالهايشان را در راه ما خرج مى‏كنند،پس آنان از ما و به سوى مايند و آنان در بهشت‏با ما خواهند بود.

اين نيز عنايت‏خدا و اهل بيت‏به پيروان اين خاندان و برگزيدگى ومنتخب بودن صاحبان اين محبت و ولايت را مى‏رساند. اين عنايات‏خاص، موجب ازدياد محبت انسان به اين خاندان جود و كرم مى‏شود ودلبستگى و دلدادگى مى‏آورد.

درباره جايگاه و منزلت‏شيعه نزد ائمه اطهار و توجه خاصى كه به‏مواليان خود دارند و مقامى كه خدا براى سيراب‏شدگان از چشمه محبت وولاى آل الله قرار داده، آن قدر حديث است كه از شمار بيرون است. نقل‏آنها كتابى قطور خواهد شد. اما براى آشنايى با مضامين گوشه‏اى از اين‏احاديث، عنوان بعضى از اين فضيلتها و ويژگيها را مى‏آوريم: (68) .

شيعيان على‏عليه السلام در قيامت‏سيراب، و رستگار و كاميابند. شيطان برپيروان على‏عليه السلام سلطه ندارد. شيعيان على شيعه خدايند، شيعيان على،آمرزيده‏اند، در قيامت‏به دست على‏عليه السلام از كوثر سيراب مى‏شوند، پيروان اودر دنيا و آخرت منصورند و برگه عبور از آتش مى‏گيرند و ايمن‏اند، اگر شيعه‏نبود، دين خدا استوار نمى‏شد، آنان بهترين بندگان و بر صراط حق‏اند ودين اهل بيت را گرفته‏اند، شيعيان ما به خدا و به عرش خدا و به مانزديكتر از ديگرانند، پيروان ما گواه و شاهد بر مردم ديگرند، ما و شيعه ما«اصحاب اليمين‏» هستيم، شيعيان ما هدايت‏يافته، صابر، گرانقدر، صادق‏و رها از سلطه و نفوذ شيطانند، پيروان ما هنگام رستاخيز، با چهره‏هاى‏نورانى از قبرها برانگيخته مى‏شوند و سواره به محشر مى‏آيند، با نور خدايى‏مى‏نگرند، از سرشت ما آفريده شده‏اند، هم ما برگزيده‏ايم هم شيعيان ما،آنان از شعاع نور ما خلق شده‏اند. خداوند در دنيا شيعه ما را از گناهانشان‏پاك مى‏كند، خداوند از شيعيان ما ميثاق ولايت گرفته است، ما گواه برشيعيانيم و شيعيان شاهد بر ديگرانند، شيعيان ما مى‏توانند نسبت‏به‏خانواده خود هم شفاعت كنند، شهيد شيعه بر شهداى ديگر برترى دارد، پيروان با ايمان ما با پيامبر خويشاوندند و... صدها كرامت و فضيلت‏ارجمند.

البته اين اوصاف و فضايل و جايگاه والا، به همان اندازه كه قيمتى ومحبت‏آور و دوست داشتنى است، مسؤوليت و تعهد و مراقبت و ديندارى‏بيشترى مى‏طلبد، تا انسان شايسته اين همه مقام و رتبه شود (به نكايات‏پايانى اين جزوه دقت كنيد).

5- بيان فضيلت‏حب آل پيامبرصلى الله عليه وآله

فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل بيت‏عليهم السلام، در جذب ديگران اثردارد. گفتن و مطرح كردن خوبيهاى آنان مؤثر است. به عنوان يك دستوركار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيت‏عليهم السلام را بصورت پيوسته‏طرح كرد. به هر حال در عده‏اى اثر مى‏گذارد و مردم به دنبال يك موج‏تبليغاتى در رسانه‏ها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مى‏يابند.در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مغفورا له،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان،.

الا و من مات على حب آل‏محمد بشره ملك الموت بالجنة،.

الا و من مات على حب آل‏محمد فتح‏له‏فى‏قبره بابان‏الى‏الجنة،.

الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة‏الرحمة... (69) .

هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مى‏شود، باتوبه مى‏ميرد، با ايمان كامل مى‏ميرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژده‏مى‏دهد، در قبرش دو در به روى بهشت گشوده مى‏شود، قبر او زيارتگاه‏فرشتگان رحمت الهى مى‏شود.

چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مى‏دهد و شيفته‏اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏سازد. از جمله نكاتى كه در فضيلت اين محبت در روايات‏فراوان آمده است اينهاست:

- حب اهل بيت، اساس دين و نظام دين است. (70) .

- حب اهل بيت، حب خداست. (71) به قول مولوى:

اين محبت از محبتها جداست.

حب محبوب خدا، حب خداست.

- حب اهل بيت، حب رسول خداست. (72) .

- حب اهل بيت، هديه الهى است. (73) .

- حب اهل بيت، برترين عبادت است. (74) .

- حب اهل بيت، باقيات الصالحات است. (75) .

پس وقتى حب اهل بيت‏عليهم السلام اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را ازمحبت آنان پر كرد و عشقها و علاقه‏ها را نثار آنان نمود كه شايسته‏ترين‏افراد براى دوست داشتن و عشق ورزيدن‏اند و ارزش دل به عنوان يك‏ظرف، بستگى به محتواى محبتى دارد كه در آن است. قيمت انسان، به‏عشقى است كه در ظرف دلش جاى مى‏گيرد. هر چه آن معشوق و محبوب،ارزشمندتر و نفيس‏تر باشد، انسان هم قيمتى‏تر و پربهاتر مى‏شود.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! پيوسته مودت ما خاندان را داشته‏باشيد و از آن جدا نشويد، هر كس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودت مارا داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مى‏شود. (76) .

6- طرح نيازمندى و بهره‏مندى از اين محبت

انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مى‏شود كه گره از كار او بگشايد وبهره برساند. در رابطه‏هاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديده‏مى‏شود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مى‏يابد، كجاها گيرمى‏كنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام‏عبور از صراط و... كه بشدت نيازمند و گرفتاريم، به كارسازى محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام آگاه مى‏شويم. در اين زمينه هم حديث‏بسيار است از جمله‏اين چند حديث مشهور رسول خداصلى الله عليه وآله:

1 - «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن‏عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الكتاب وعند الحساب و عند الميزان و عند الصراط‏». (77) .

حب من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مى‏بخشد، هفت جايى‏كه هول و هراس آنها عظيم است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستن‏از قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام حساب و بررسى اعمال،هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط.

2 - «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟قال: ما اعددت لها كبيرا، الا انى احب الله و رسوله. قال: فانت‏مع من احببت (المرء مع من احب) قال انس: فما رايت‏المسلمين فرحوا بعد الاسلام بشى‏ء اشد من فرحهم بهذا». (78) .

مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرت‏پرسيد: براى قيامت چه آماده كرده‏اى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكرده‏ام،جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى‏هستى كه دوست مى‏دارى (انسان با كسى محشور مى‏شود كه دوستش‏دارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام به چيزى بيش‏از اين سخن خوشحال شوند.

3 - على‏عليه السلام: «من احبنا كان معنا يوم القيامة، ولو ان رجلااحب حجرا لحشره الله معه‏». (79) .

هر كس ما را دوست‏بدارد، در روز قيامت‏با ما خواهد بود، اگر كسى يك‏سنگ را دوست‏بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مى‏سازد.

اين مژده بزرگى است كه علاقه‏مند به اهل‏بيت‏عليهم السلام بداند كه در آخرت‏هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرااين گنج را نداشته باشيم؟

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه مى‏رسد،بيشترين نياز را به محبت ما داريد. اگر حب ما در دلتان بود، فرشته‏مژده‏رسان مى‏آيد و مى‏گويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى. (80) .

آثار محبت اهل بيت‏عليهم السلام در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است،جمع‏بندى اين آثار و منافع، بخصوص براى مرحله آخرت، در اين عنوانهامى‏گنجد: (81) .

- موجب از بين رفتن گناهان مى‏شود. (82) .

- دل را پاك مى‏سازد. (83) .

- در دل، حكمت جارى مى‏سازد. (84) .

- كمال دين است. (85) .

- موجب برخوردارى از شفاعت است. (86) .

- نور در قيامت است. (87) .

- ايمنى در قيامت است. (88) .

- موجب ثبات در صراط است. (89) .

- از آتش دوزخ نجات مى‏دهد. (90) .

- موجب محشور شدن با اهل بيت است. (91) .

- انسان را بهشتى مى‏سازد. (92) .

- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است. (93) .

حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از اهل‏بيت‏مرا روزى كند به خير دنيا و آخرت رسيده و بى‏شك اهل بهشت است و درحب اهل‏بيت من بيست‏خصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تا درآخرت. (94) .

توجه به آثار و بركات اين محبت، سبب شيفتگى انسان به اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏شود و اين گوهر گرانبها را در نظر افراد، ارزشمند مى‏سازد.نمونه‏هاى متعددى نقل شده از كسانى كه به خواب زندگان آمده‏اند و چون‏از اوضاع و احوال پس از مرگ از آنها سؤال شده، در پاسخ گفته‏اند: بازارعمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد، محبت‏خاندان پيامبر بود.اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبت و كارساز بودن مودت اهل‏بيت‏نشان مى‏دهد.

7- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت‏عليهم السلام

وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مى‏گيرد و به عنوان «الگو» مطرح‏مى‏شود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مى‏كند. ارزشگذاران جامعه،مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات، جايزه‏دهندگان، اينهاهمه در ارزش به شمار آمدن اين محبت نقش دارند. وقتى كسى به خاطرشعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمه‏عليهم السلام تشويق شود،هم محبت پيدا مى‏كند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندى‏دارد. چون مى‏داند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطر اين‏موضوع جايزه گرفته است و از آن قضيه، خاطره شيرينى به يادش مى‏ماندكه در پديد آوردن اين جذبه، مؤثر است.

افراد نسبت‏به هر چه مورد تشويق و احترام قرار مى‏گيرند، از جمله‏گرايشهاى مذهبى و علاقه به اهل‏بيت، به آنها علاقه بيشترى پيدامى‏كنند و اگر بى‏توجهى و برخورد سرد ببينند، دلسرد و زده مى‏شوند. دراين زمينه، بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است. البته بايددقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه‏» پيدا نكند.

در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبت‏به آن گرايش پيدا مى‏شودو هم طرفداران، با غرور و افتخار آن را مطرح مى‏كنند. مثلا وقتى از جوانهامى‏پرسند: درباره چه چيزى شعر مى‏گوييد، اغلب مى‏گويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل و بلبل و... وقتى از نوجوانان و جوانان پرسيده مى‏شود:چه كتابهايى مى‏خوانيد، مى‏گويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى‏تخيلى و...

گويا سختشان است‏بگويند كه درباره خدا و نماز و ائمه‏عليهم السلام شعرمى‏گوييم يا كتابهاى مربوط به اهل‏بيت‏عليهم السلام و كتب دينى مى‏خوانيم. چون‏از اين جهت مورد تشويق قرار نمى‏گيرند و با نام اينها آب دهانشان راه‏نمى‏افتد و احساس غرور شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمى‏كنند.

بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيت‏عليهم السلام، شعر گفت،شعر حفظ كرد، حديث‏حفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت،تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمه‏عليهم السلام را داشت‏يا نام اهل‏بيت‏عليهم السلام‏راروى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش‏احساس كند و ارزنده تلقى كند. حب اهل‏بيت، لطف و موهبت ويژه الهى‏است كه در دلهاى شايسته جاى مى‏گيرد. به فرموده حضرت رضاعليه السلام:

«يهدى الله لولايتنا من احب‏». (95) .

خدا هر كه را دوست‏بدارد، به ولايت ما راهنمايى مى‏كند.

به قول شهريار:

چه شاعران كه هم اهل صفا و مرد رهند ولى «مقام ولايت‏» به هركسى ندهند

معمولا اشخاصى كه به خاطر مثلا نام على، مهدى، فاطمه، حسين و...در مناسبتهاى ويژه امامان، جايزه مى‏گيرند، نسبت‏به اين نام‏ها وصاحبان آنها علاقه پيدا مى‏كنند و ديگران هم آروز مى‏كنند كه كاش‏چنين نامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل مى‏شدند. به اين نكته‏بايد چنان ظريف عمل شود كه شوق داشتن چنين نامهايى در دل ايجادشود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساس‏حقارت پديد آيد و اثر منفى به بار آورد. اين محبت‏بايد چنان نفيس وقيمتى معرفى شود كه دارنده آن، به داشتنش افتخار كند و آن را كوچك‏نشمارد. توصيه امام صادق‏عليه السلام است كه: مودت و دوستى ما را كوچك‏نشماريد، چرا كه از باقيات صالحات است. (96) .

مهر تو را به عالم امكان نمى‏دهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمى‏دهم

وقتى از رسانه‏ها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفى‏مى‏شود، تاثيرگذار است و همان الگوى مطرح شده، محبوب دلها مى‏شود،خواه يك فوتباليست‏باشد، يا آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاش‏و شاعر و هركس در هر زمينه و موردى مورد تشويق و تكريم قرار گيرد،همان «جهت‏»، مورد توجه مخاطبان اينگونه برنامه‏ها واقع مى‏شود.تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مى‏دهد، تشويق يك‏حافظ قرآن، علاقه به قرآن و قرائت و حفظ، پديد مى‏آورد و بزرگداشت‏يك‏دانش‏آموز موفق در المپيادهاى علمى، گرايش علمى جوانان را بالا مى‏برد.

چهره‏ها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتى‏در كتب درسى كودكان و نوجوانان مطرح مى‏شود، محبت و علاقه‏مى‏آفريند. از اين رو در گزينش اينگونه چهره‏ها نيز بايد دقت كرد، چون‏معرفى يك شاعر ولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است و گرايشهاى‏مذهبى و اهل‏بيتى مى‏آورد.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«يا معشر الشيعة! ... علموا اولادكم شعر العبدى فانه على‏دين الله‏». (97) .

اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى‏» را بياموزيد، چرا كه او بر دين‏خداست.

اين توصيه امام صادق‏عليه السلام كه شيعيان شعر عبدى كوفى (98) را به‏بچه‏هايشان ياد بدهند، بزرگترين تشويق و الگودهى است. شعر عبدى، ازفضيلتهاى اهل بيت‏عليهم السلام، موج مى‏زد. «سيد حميرى‏» كه از شاعران متعهدشيعه است مى‏گفت: هر كس حديثى بگويد از فضايل على‏عليه السلام و اهل‏بيت‏عليهم السلام كه من آن را در شعرم نگفته‏ام، اين اسبم را به او مى‏بخشم!

ابوطالب، پدر حضرت على‏عليه السلام از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود ودر وصف او اشعارى سروده است. نقل است كه حضرت على‏عليه السلام دوست‏مى‏داشت كه شعرهاى ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود: آنها را يادبگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد، چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و درشعر او دانش بسيارى است:

«كان اميرالمؤمنين‏عليه السلام يعجبه ان يروى شعر ابى‏طالب وان‏يدون وقال: تعلموه وعلموه اولادكم، فانه كان على دين‏الله‏وفيه علم كثير». (99) .

اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا ودرونمايه مثبت و سازنده شعر و شاعر است كه در انتقال به فرزندان بايدمورد توجه قرار گيرد.

دختر ابو الاسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تامحبت اهل بيت‏عليهم السلام را از دل آنها بيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد،و نخواست‏با خوردن عسل، مهر آل على را از دست‏بدهد. (100) .

معلمان در اين مسائل خيلى مى‏توانند خط دهى داشته باشند و به‏گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان هت‏بدهند. حتى اگر يك دختر و پسرغير متعهد، به خاطر اينكه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است جايزه‏بگيرند، همين تاثير ضمنى در ايجاد محبت مى‏كند. اگر اهداى جوايز، درسالروز مناسبتهاى دينى و اهل‏بيتى انجام گيرد، بخصوص ولادتهاى‏معصومين، در ايجاد زمينه‏هاى گرايش مؤثر است.

در احاديث‏شفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهراعليها السلام شيعيان‏را شفاعت مى‏كند. آنان كه مورد شفاعت قرار گرفته‏اند، از خدا مى‏خواهندكه منزلت و قدرشان آن روز معلوم گردد. به آنان خطاب مى‏شود: برگرديد وبنگريد، هركس به خاطر محبت فاطمه‏عليها السلام شما را دوست داشته، يا به شماطعام و لباس داده و آب نوشانده، يا از آبروى شما دفاع كرده، دست او رابگيريد و وارد بهشت‏سازيد. (101) اين نيز نشان دهنده ارزش اين محبت واثربخشى آن در قيامت است.

8- تعظيم و تكريم و تعريف

جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنان‏هم سرمشق مى‏گيرند و نكته مى‏آموزند. حالات و حركات معلم و مربى به‏صورت «آموزش غيرمستقيم‏» در شاگردان اثر مى‏گذارد. مقام معظم‏رهبرى آية‏الله خامنه‏اى در ديدار با معلمان فرمود:

«عزيزان من! معلمان و معلمات عزيز! شماها در سر كلاس، نه فقطدرسى كه مى‏دهيد، بلكه نگاهى كه مى‏كنيد، اشاره‏اى كه مى‏كنيد،لبخندى كه مى‏زنيد، اخمى كه مى‏كنيد، حركتى كه انجام مى‏دهيد،لباسى كه مى‏پوشيد، بر روى دانش آموز اثر مى‏گذارد. ما به خودمان كه‏مراجعه مى‏كنيم، عميقترين احساسات و عواطف و حالات خودمان را اگرريشه‏يابى كنيم، در انتهاى خط يك معلم را مشاهده مى‏كنيم. معلم‏است كه ما را مى‏تواند شجاع يا جبان، بخشنده يا بخيل، فداكار ياخودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، يا منجمد و بسته وپاى‏بند به تفكرات جامد بار بياورد. معلم است كه مى‏تواند ما را متدين،باتقوا، پاكدامن، يا خداى ناكرده بى‏بند و بار، بار بياورد. معلم چنين‏نقشى دارد. اين ارزش معلم است، اين تاثير معلم است‏». (102) .

نحوه برخورد اولياء، معلمان و مربيان با اهل بيت‏عليهم السلام در حضورفرزندان و جوانان، به آنان هم ياد مى‏دهد. نام ائمه‏عليهم السلام را با تكريم و احترام‏ياد كردن، همراه اسمشان درود و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان‏«عج‏» برخاستن و دست‏بر سر نهادن، روز ميلاد ائمه‏عليهم السلام را جشن گرفتن وبزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خنده‏دار وبرخوردهاى شاد نداشتن، در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذاراست. در اينگونه مسائل، كوچكترها به بزرگترها نگاه مى‏كنند. اين حالت،خصلت‏شيعه است:

«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون‏لحزننا».

شيعيان ما از اضافه سرشت ما آفريده شده‏اند. با شادى ما شد مى‏شوندو براى اندوه ما اندوهگين مى‏شوند.

حتى كيفيت نام بردن و لحن ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقت‏مى‏گوييم: «امام رضا گفت‏» و يك وقت مى‏گوييم، «حضرت امام رضاعليه السلام‏فرمودند». اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبرصلى الله عليه وآله‏يا يكى از معصومين‏عليهم السلام، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى‏تكريم است و در ديگران تاثيرگذار. اگر بزرگترها، معلمان، مربيان، با شوق‏و ابتهاج و اظهار شيفتگى از ائمه حرف بزنند و از اهل‏بيت و محبت آنان‏سخن و داستان بگويند، مؤثر است. گوينده و تبليغ‏كننده بايد عقيده‏اش‏هم همان باشد كه مى‏گويد و با عقيده و باور و شوق و علاقه حرف بزند. اين‏حالت‏به شنوندگان و مخاطبان هم منتقل مى‏شود. انتقال حس و حالت ازگوينده به شنونده و تماشاگر بديهى است.

در احاديث مكرر، آمده است كه هنگام شنيدن نام محمدصلى الله عليه وآله بر او درودبفرستيد. خود امامان نيز اينگونه عمل مى‏كردند و با شوق و احترام از اهل‏بيت‏ياد مى‏كردند و اين احساس به مخاطبين هم منتقل مى‏شد. وقتى‏«دعبل‏»، شاعر اهل بيت، قصيده معروف خويش را براى امام رضاعليه السلام درخراسان خواند، چون به آنجا رسيد كه از امام زمان‏عليه السلام و ظهور و قيام او درآينده ياد مى‏كند، حضرت دست‏بر سر گذاشت و به نشان تواضع در برابرنام مهدى‏عليه السلام، ايستاد و براى فرج آن حضرت دعا كرد. (103) .

از امام صادق‏عليه السلام درباره حضرت قائم‏عليه السلام پرسيدند كه آيا او متولد شده‏است؟ حضرت فرمود: نه، ولى اگر من او را دريابم، در طول حياتم خدمتگزاراو خواهم بود. (104) .

امام باقرعليه السلام چون از آن حضرت ياد كرد، خطاب به راوى (ام هانى‏ثقفيه) فرمود: خوشا به حال تو، اگر او را دريابى، خوشا به حال كسى كه او رادريابد و ديدار كند. (105) .

امامان، نسبت‏به نام حضرت رسول و حضرت فاطمه، با احترام وتقديس ياد مى‏كردند. رسول خداصلى الله عليه وآله دست فاطمه زهراعليه السلام را مى‏بوسيد،به احترام او برمى‏خاست، او را در جاى خودش مى‏نشاند، بر دستان و دهان‏او بوسه مى‏زد و بارها مى‏فرمود: پدرت به فدايت، پدر و مادرم به فدايت. (106) .

امام كاظم‏عليه السلام فرمود: در خانه‏اى كه نام محمد، احمد، على، حسن،حسين، فاطمه باشد، فقر وارد نمى‏شود. (107) .

سكونى در ديدار با امام صادق‏عليه السلام وقتى به آن حضرت خبر داد كه‏خداوند به او دخترى عطا كرده است، حضرت پرسيد: او را چه ناميده‏اى؟گفت: فاطمه. امام فرمود: آه، آه. سپس دست‏بر پيشانى خويش نهاد...آنگاه به او توصيه كرد: حال كه نامش را فاطمه نهاده‏اى، به او ناسزا مگو و اورا مزن. (108) .

نامگذارى فرزندان به نامهاى خاندان پيامبر و توجه دادن به آثار وبركات دنيوى و ثواب اخروى اين نامها و توصيه اهل بيت‏به اينگونه‏نامگذارى و نقشى كه اين نامها در شكل دادن به شخصيت فرزندان دارد،در ايجاد اين رابطه و محبت مؤثر است. (109) .

در سالهاى اخير نسبت‏به برخى از مناسبتها مثلا ايام فاطميه يا روززن، در مورد حضرت فاطمه‏عليها السلام بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى وگراميداشت انجام شده است، يا نسبت‏به امام زمان‏عليه السلام. اين است كه‏مى‏بينيم به همين تناسب، محبت‏حضرت فاطمه‏عليها السلام و حضرت‏مهدى‏«عج‏» و گرايش به اين دو نسبت‏به گذشته بيشتر شده است،بخصوص در ميان جوانان. گرايش به عزادارى براى امام حسين‏عليه السلام و شورروزافزون ايام عاشورا نيز ريشه در همين تكريم‏ها و ترويجها دارد. برخوردامام راحل و مقام معظم رهبرى با اين مساله، مايه پرشورى اين تعظيم‏شعائر در ميان مردم و جوانان شده است.

كسانى كه به هر نحو و جهتى مورد توجه افراد و بويژه جوانان درجامعه‏اند و حرفها، طرفداريها، موضعگيريها و يادكردن‏هايشان براى‏ديگران الگوست و افراد را به سمت و سويى خاص سوق مى‏دهد، اگر ازاهل‏بيت، ياد كنند و با شور و شوقى و احترام و تعظيمى نام ببرند در ديگران‏تاثير مى‏گذارد. مثلا آنكه يك چهره علمى، سياسى، ادبى، عرفانى، هنرى،ورزشى و... است و مورد توجه عامه و جوانان است، وقتى از دين، نماز،شهيد، اسلام، قرآن، اهل‏بيت‏ياد كند و با احترام برخورد كند، در افرادى كه‏به اين الگوها و چهره‏ها دل بسته‏اند و دنباله‏رو اينهايند، محبت ايجادمى‏كند. همچنان كه در بعد منفى هم اثر منفى دارد. اگر چهره‏هاى يادشده، مثلا از يك شخص، از يك جنس و كالا، از يك مكتب و مرام، از يك‏سنت و مراسم، از غرب و اروپا، از فلان كتاب و فلان شاعر و فلان برنامه‏تلويزيونى و فيلم سينمايى و... تعريف كنند يا خود را طرفدار آن جلوه‏دهند، در بعد تبليغى و گرايش به سوى آنها مؤثر است. پس بايد از اين‏جنبه و حس تقليدپذيرى كودكان و نوجوانان كه به دهان و رفتار ديگران‏نگاه مى‏كنند و الگو مى‏گيرند، در مسير اهل‏بيت‏عليهم السلام استفاده مثبت كرد و ازحالت «همانند سازى‏» كه در بحث الگوها مطرح است، براى جذب آنان به‏معصومين و اهل‏بيت، بهره گرفت.

مثلا ديدن عكس امام امت در حال بوسيدن حرم و ضريح، ايجادمحبت‏به صاحب حرم مى‏كند، چون عمل امام براى ديگران الگو وتاثيرگذار است.

يا ذكر اين نكته كه علامه طباطبايى روزه خود را با بوسه زدن بر ضريح‏حضرت معصومه‏عليها السلام افطار مى‏كرد، و وقتى تابستانها به مشهد مشرف‏مى‏شد، وقتى از او تقاضا مى‏كردند در اطراف مشهد، جاى خوش آب وهواترى اقامت كند، قبول نمى‏كرد و مى‏فرمود: ما از پناه امام هشتم جاى‏ديگر نمى‏رويم،.

بيان اين كه حضرت امام قدس سره وقتى قم بود، پيوسته هر غروب حضرت‏معصومه‏عليها السلام را زيارت مى‏كرد و در ايام اقامت در نجف، هر شب به زيارت‏حرم مولا مشرف مى‏شد،.

بيان حالتهاى خاص علامه امينى در هنگام زيارت و حالت‏شوقى كه‏به اهل‏بيت‏عليهم السلام و على‏عليه السلام داشت و با چشمى اشكبار و شور و حالى‏تماشايى حضرت اميرعليه السلام را زيارت مى‏كرد،.

يا اشاره به اينكه آية‏الله بروجردى به آستانه حضرت معصومه سفارش‏كرد كه اسم مرا هم جزو خدام افتخارى حضرت معصومه‏عليها السلام بنويسيد،(هم‏اكنون نيز برخى از مراجع تقليد در قم، جزو خدام افتخارى اين‏آستانه‏اند و در جلسات خدام افتخارى شركت مى‏كنند).

يا اينكه به شيخ انصارى گفتند شما آستان حضرت ابوالفضل راببوسيد، تا مردم به كار شما نگاه كنند و اداى احترام بيشتر به آن حضرت‏كنند و تشويق شوند، فرمود: من آستان حضرت ابوالفضل را نه به خاطراينكه آستان اوست، بلكه به خاطر اينكه جاى پاى زوار آن حضرت است‏مى‏بوسم و افتخار مى‏كنم... ذكر اينگونه نمونه‏ها در دل افراد ديگر هم اثرمى‏گذارد و محبت مى‏آفريند.

حضرت امام خمينى‏قدس سره كه محبوب دلها و الگوى همه است، در مقدمه‏وصيتنامه خويش، با تعبير مكرر «ما مفتخريم كه...» به پيروى از مذهب‏شيعه، به داشتن نهج‏البلاغه، ادعيه حيات‏بخش ائمه، مناجات شعبانيه، دعاى عرفه، صحيفه سجاديه، صحيفه فاطميه، امامت ائمه دوازده‏گانه،وجود امام باقر، جعفرى بودن مذهب و... مباهات و افتخار مى‏كند. وقتى‏شخصيت عظيمى همچون امام، با افتخار از ائمه و مذهب و ادعيه و صراطشيعه و. .. ياد مى‏كند، در ذهن شيفتگان او نيز تاثير مى‏گذارد و اين محبت‏به دل آنان نيز نفوذ مى‏كند (ما مفتخريم كه باقرالعلوم، بالاترين شخصيت‏تاريخ... از ماست، ما مفتخريم كه ائمه معصومين... ائمه ما هستند، مامفتخريم كه مذهب ما جعفرى است...).

اينگونه يادكرد بزرگان و چهره‏هاى محبوب، از بزرگان دين و اهل بيت،محبت مى‏آفريند.

طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن‏ها وچه در نوشته‏ها بايد مراعات شود و افق فكر و سطح معرفت كودكان در نظرگرفته شود، چه در برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها ومراسم جشن و عزا، در خانه‏ها، مدارس و مساجد و هيئتها.